33 . صفحه 33
بیست و هشتم دی :
نفیسه :
درایات گذشته سخن از مومنان وکافران و منافقان بود ،کافرانی که بر اثر لجاجت ،ایات ودلایل روشن را نادیده گرفته وبه بهانه جویی میپردازند وبنی اسراءیل یکی از مصادیق واضح این معنی میباشد .منظور از تبدیل نعمت این است که انسان امکانات و منابع مادی ومعنوی راکه دراختیار دارد درمسیرهای انحرافی وگناه بکار گیرد.مساله تبدیل نعمت وسرنوشت دردناک ناشی از ان منحصر به بنی اسراءیل نیست هم اکنون دنیای صنعتی گرفتار این بدبختی است زیرا با اینکه خداوند مواهب ونعمتها وامکاناتی در اختیار انسان امروز قرار داده که هیچ دورانی از تاریخ سابقه نداشته ولی به خاطر دوری از تعلیمات الهی پیامبران گرفتار تبدیل شده وانها رابه صورت وحشتناکی در راه فنا ونیستی خود به کار گرفته واز ان مخربترین سلاحها برای ویرانی جهان ساخته ویا از قدرت مادی خویش برای توسعه ظلم واستعمار و استثمار بهره گرفته ودنیا رابه جایگاهی نا امن از هر نظر مبدل کرده است.
212.شان نزول:این ایه در مورد اقلیت اشراف قریش نازل شد که میگفتند اگر محمد (ص)از طرف خدا بود اشراف وبزرگان از او پیروی میکردند که این ایه نازل شد وبه سخنان بی اساس انها پاسخ داد .این ایه در واقع بشارت و ارامشی است برای مومنان فقیر و هشدار وتهدیدی است برای ثروتمندان مغرور و بی ایمان .بی حساب بودن روزی خداوند نسبت به افراد با ایمان اشاره به این دارد که هرگز پاداشها و مواهب الهی به اندازه اعمال ما نیست بلکه مطابق کرم ولطف اوست ومیدانیم لطف وکرمش حد وحدودی ندارد .
213.در ابتدا انسانها امتی واحد بودند .تضادی بین انها نبود زندگی بشر واجتماع ساده بود ،فطرتها دست نخورده وانگیزه های هوی وهوس واختلاف وکشمکش در میان انها ناچیز بود .سپس زندگی انسانها شکل گرفت.که در این هنگام اختلافات و تضادها به وجود امد در اینجا بشر تشنه قوانین و تعلیمات انبیاء وهدایتهای انها میگردد تا به اختلافهای او در جنبه های مختلف پایان دهد.ایمان به انبیاء و تمسک به تعلیمات انها وکتب اسمانی ابی بر اتش اختلافات فرو ریخت وانرا خاموش کرد تا اینکه کم کم وسوسه های شیطان و امواج خروشان نفس کار خود را کرد ودر اینجا مردم دو دسته شدند مومنان راستین که در برابر حق تسلیم بودند که رو به کتب اسمانی اوردند وافراد بی ایمان وستمگر که همچنان در گمراهی واختلاف باقی ماندند .تمام کسانی که دارای نیت پاک وروح تسلیم در برابر حقند مشمول هدایتهای او میشوند اشتباهات عقیدتی انها اصلاح میشود واز روشن بینیهای مخصوصی برخوردار میگردند وانها رااز اختلافات ومشاجرات دنیا پرستان بی ایمان برکنار میدارد وارامش روح و اطمینان خاطر وسلامت جسم وجان به انها میبخشد.
214.شان
نزول:برخی مفسران گفته اند :هنگامی که در جنگ احزاب ترس و خوف وشدت بر
مسلمین غالب شد ودر محاصره قرار گرفتند این ایه نازل شد انان رابه صبر
واستقامت فراخواند و امید نصرت به انها داد .در حقیقت این ایه به یکی از
سنن الهی که در همه اقوام جاری بوده اشاره دارد وبه مومنین در همه قرون
واعصار هشدارمیدهد که برای پیروزی وموفقیت ونایل شدن به مواهب بهشتی باید
به استقبال مشکلات رفت وفداکاری کرد این ازمونی است که مومنان را پرورش
میدهد.
215.شان
نزول:پیرمردی بزرگ وثروتمند بود که به پیامبر (ص)عرض کرد که از چه چیز
صدقه بدهم وبه که بدهم ؟ که این ایه نازل شد.در ایه امده هر چیز خیر ونیکی
که انفاق میکنید برای پدر ومادر ونزدیکان و یتیمان ومستمندان ودر راه
ماندگان باید باشد .لزومی ندارد تظاهر کنیم ومردم را از کار خویش اگاه
سازیم چه بهتر که با خلوص بیشتر انفاق خود را پنهان سازیم زیرا کسی که
پاداش میدهد از همه چیز باخبر است وکسی که جزا به دست اوست حساب همه هم نزد
وی میباشد.جمله (وما تفعلوا)معنی وسیعی دارد که تمام اعمال خیر را شامل
میشود وجمله (ما انفقتم من خیر)(انچه از نیکیها انفاق میکنید )میگوید:انفاق
از هر موضوع خوبی میتواند باشد وتمام نیکیها راشامل میشود از اموال باشد
یا خدمات از موضوعات مادی باشد یا معنوی .در ضمن تعبیر (خیر)نشان دهنده این
است که مال وثروت ذاتا چیز بدی نیست بلکه یکی از وسایل خیر است مشروط به
اینکه به نیکی از ان بهره گرفته شود.
وحیده :
ایه
211: بررسى تاریخ گذشتگان و عبرت گرفتن از آن براى ما لازم است,مثلا
ببینىم بنى اسراییل چه کار کردند و و به چه سرنوشتى دچار شدند ,ما دیگر
مثله انها رفتار نکنیم..
نعمتهاى خدا را سپاس گفته وکفران نکنیم و
همینطور نعمت هاى خدا را تبدیل نکنیم,,تقوا را تبدیل به بى تقوایی نکنیم,
صداقت را تبدیل به دروغ نکنیم ,امانت را تبدیل به خیانت نکنیم و ........
ایه
212: براى کسانى که ایمان ندارند دنیا خیلی جلوه و زینت داردو همین دنیا
گرایی باعث تحقیر و استهزاى دیگران (مومنان )مى شود. اما خداوند به مومنان
مى گوید ؛ تقوا پیشه کنید و صبر کنید به زودى ورق بر مى گردد و روزى مى
اید که شما بر ان گروه برترى خواهید یافت
* زمانى دنیا برایمان جلوه دارد که از الطاف و نعمت هاى آن دنیا بى خبر باشیم .
حکایت
داستان حضرت نوح زمانى که کشتى مى ساخت کنایه ها و مسخره کردن هایى بود
که از گوشه و کنار به گوش مى خورد اما به زودى خودشان مورد تمسخر قرار
گرفتند..
ایه 213: یکى از اهداف فرستادن پیامبران به سوى مردم ,حل و رفع اختلافات بین آنها بود.
به
هر حال انسان هاى متعدد،با سلیقه ها و هوى و هوس هاى زیاد و غرایز سیرى
ناپذیر ,دچار درگیرى و اختلاف مى شوند, پس احتیاج به داورى دارند ,اما نه
از نوع بشر که خودش هم دچار هوى وهوس باشد .به داورى نیاز است که عارى از
هر گونه عیب و نقص باشد .((همه جا عقل لازم است اما کافى نیست .عقل بشر
کوتاه است .وگرنه هیچ انسانى هیچ زمان پشیمان نمى شد.))
پس باید قانونى باشد از طرف خالق و هدایت گرى باشد ,معصوم،، تا از راه بشارت و بیم مردم را صلاح کند .
در این میان عده اى گوش فرا مى دهند وهدایت مى شوند وعده اى هم از روى لجبازى و امتیاز طلبى زیر بار انبیاء نمى روند.. .
ایه 214؛ انتظار بهشت رفتن ,تنها به خاطر اینکه ایمان اوردیم ,,بدون سختى ها و رنج ها نادرست است.
نا برده رنج,گنج میسر نمى شود............
راه ورود بهشت ,عبور از سختى هاست.سختى هایى از داخل ( ضراء) سختى هایى از خارج( باسآء) .
**آزماىش هاى الهى گاهى اوقات انقدر سخت است که مردان خدا هم مى گویند( متى نصر الله)
که البته به زودى جواب از راه مى رسد ( ان نصرالله قریب )..
ایه 215:* نوع انفاق و مورد و راه آن را باید از اهلش پرسید.
* انفاق شامل هر کارى و هر چیزى مى شود ,چه کوچک ,چه بزرگ، اما از چیزهاى خوب و ومرغوب باشد.
*بهترین مورد انفاق هم اول والدین .بعد بستگان ,یتیمان ,مستمندان و در راه ماندگان,
.*در
این ایه دو بار کلمه خیر امده ( انفقتم من خیر ) و ( تفعلوا من خیر ) این
یعنى پولدار ها پولشان خیر است و بى پول ها کارشان .انفاق تنها از طریق
پول نیست .انفاق محبت , نوازش,علم , واز هر نعمتى که خدا به ما داده مى
توان انفاق کرد...
اعظم :
چون توضیحات کامل بود من یه نکته های اضافه تر میگم :
ایه 211:
"سل" سوال کن
خوبه ادم بره و از تاریخ سوال کنه تا مرتکب مون اشتباهاتی که گذشتگان شدن نشه
ایه 211:
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
آیه 212:
دنیا زینت داده میشود برای کافران
بارها در همین قران اشاره شده که زینت دادن دنیا کار شیطان هستش
گاهی شما نعمتهایی در دست دارین ولی شیطان اوناییی که شما ندارین رو براتون جلوه میده
همسر ،کار ،خونه ..... (مرغ همسایه غازه )
یادمون باشه کافر به معنیی که همیشه تو ذهن ماست نیست
هر کسی که حق رو انکار میکنه (میدونه و انکار میکنه )گاهی خودمون هم در این ردیفیم
حق رو میدونیم ولی لجاجتهای درونی نمی ذاره حق پذیر باشیم
یادمون باشه در این صورت بسیار در معرض قریب خوردن از دنیای زینت شده ایم
آیه 212 : اگر اهل ایمانیم و پا در این طریق گذاشتیم از مسخره شدن نترسیم
آیه
213 : خیلی آیه عجیب و جالبی بود با این که بارها قرآن خوندم اما انگار
اولین باری بود که می دیدمش علت رسالت انبیا ... در این آیه بیان شده بود و
کلا یه سیر تاریخی انگار بود ... تو تفسیر المیزان چندین صفحه فقط تفسیر
این پایه بود ...
آیه 213 : دو نوع اختلاف بین آدمها یکی به علت اختلاف سلیقه و قدرت و کلا ویژگیهای فطری موجود در انسان و دیگری به علت حسادت و طغیان
.
علامه طباطبایی به شدت تاکید کرده بود که این نوع دوم اختلاف رو علمای
دینی ایجاد کردن بارها رو این مساله تاکید کرده بود عین جمله رو وارد می
کنم :"
این اختلاف را حاملان دین و گردانندگان کلیسا و کسانى که به کتاب
خدا علم داشتند از در حسادتى که به یکدیگر مى ورزیدند و تنها به انگیره
سرکشى و ظلم به راه انداختند، همچنانکه خداى تعالى فرمود: (شرع لکم من
الدین ما وصى به نوحا و الّذى اوحینا الیک ، و ما وصینا به ابراهیم و موسى و
عیسى ، ان اقیموا الدین و لا تتفرقوا فیه ) تا آنجا که مى فرماید: (و ما
تفرقوا الا من بعد ما جائهم العلم بغیا بینهم و لولا کلمة سبقت من ربک الى
اجل مسمى لقضى بینهم ).
و نیز فرموده : (وما کان الناس الا امة واحدة ، فاختلفوا، و لولا کلمه سبقت من ربک لقضى بینهم فیما فیه یختلفون ).
و
منظور از کلمه اى که در این دو آیه بدان اشاره شد، همان کلامى است که در
آغاز خلقت به آدم فرمود که : و لکم فى الارض مستقر و متاع الى حین "
یا
اینجا " و اختلاف در دین را مستند به بغى (حسادت و طغیان ) کرد نه مستند
به فطرت ، و این براى این جهت بود که دین فطرى است ، و چیزى که سرچشمه از
فطرت دارد خلقت در آن نه دگرگونگى مى پذیرد و نه گمراهى ، و در نتیجه حکمش
مختلف نمى شود، همچنانکه درباره فطرى بودن دین فرموده : (فاقم وجهک للدین
حنیفا، فطرة اللّه التى فطرالناس علیها، لا تبدیل لخلق اللّه ، ذلک الدین
القیم ).
پس اختلاف در دین - تنها از ناحیه کسانى ناشى شده که حاملان
کتاب و علماى دین بوده اند و انگیزه آنان حسادت با یکدیگر و طغیان بوده است
."
ذیل
این آیه در مورد اسلام و قوانین اون و اینکه کاملترین دین هستش و اگر به
معنای واقعی عملی بشه اون اختلافات از بین می ره و گفته بود این خرده هایی
که به اسلام می گیرن اینه که اینا اونچه الان در جوامع به اصطلاح اسلامی
هتش رو سند می گیرن و اشکال همین جات که اونچه در اینجا هست اون اسلام
واقعی نیست ... این هم عین کلام : "بنابراین اگر کسى بخواهد ناتمامى قوانین
اسلام را اثبات کند، باید بگردد، یک فرد یا یک اجتماع دینى را پیدا کند،
که جامع تمامى تربیت هاى دینى و زندگى مادى باشد، یعنى آن زندگى مادى و
معنوى را که دین دعوت بدان مى کند یافته باشد، آن وقت از او بپرسد آیا دیگر
چیزى نقص دارى که محتاج به تکمیل باشد؟، و یا جهتى از جهات انسانیت تو و
حیات تو دچار سستى هست که محتاج تقویت باشد؟ یا نه ، اگر چنین فرد و چنین
اجتماعى را پیدا کردیم ، آن وقت حق داریم بگوئیم : دین اسلام دیگر براى بشر
امروز کافى نیست"
"علاوه
بر اینکه تاریخ راست گوترین شاهد است بر اینکه تمدن غرب و پیشرفت کشورهاى
مسیحى اقتباسهائى است که مسیحیان بعد از جنگ هاى صلیبى از قوانین عامه
اسلامى کرده ، و بوسیله آن پیشرفت کردند، و خود مسلمانان آن قوانین را پشت
سر انداختند، آنان پیشرفت کردند و اینان عقب ماندند، که اگر بخواهیم بیشتر
در اینجا قلمفرسائى کنیم دامنه کلام بسیار وسیع مى شود"
...
خلاصه که این آیه برای من کلی فتح باب کرد برای فکر کردن و خوندن و اینا ... خیلی جالب شد
آیه 214 : یادمون نره امتحان میشیم ... ادعای ایمان ما رو مومن نمی کنه
آیه
214 : انقدر گاهی امتحان ها سخت میشه که پیامبران هم میگن پس یاری خدا
کجاست "یقول الروا و الذین امنوا معه متی نصر الله " پس خیلی ما عجله برای
یاری خداوند نکنیم ... فقط در موضع ایمان بمونیم
آیه 215 هم که دوستان مفصل توضیح دادن
البته این ایه 213 کلی سوال هم در ذهن ما رویاند
هانیه :
ایه 211 گاهی تبدیل همین نعمت ها (اعم از سلامتی .. ایمان و .. همسر و .. خانواده ... ) یا توجه نکردن به اونها یک سری شر برامون بوجود می یاره که به نظرم این کلمه شدید العقاب به اون برمی گرده
ایه
۲۱۲ برای من یک جوری تعیین کرد که کفر و ایمان را از کجا می توانم تشخیص
بدم. (چون موارد زیادی برایم سخته کی راست می گه کی دروغ) ادمایی که مسخره
می کنند مسلما و قطعا حقیقت را بیان نمی کنند یا کامل بیان نمیکنند و با
دست آویز تمسخر می خوان حرفشونو به کرسی بنشونند و این درست خلاف ادمایی
است که ایمان اوردند (ایه ۸۳ ص ۱۲ که با مردم به نیکی سخن بگویید ) و این
یک راه تشخیصه
ادامه اشم که حسابی چسبید
این
بی حساب عطا کردنه یعنی مثلا جایی قراره وام بدهند به حسابت نگاه می کنند
که ببینند چقدر موجودی داره ولی خدا به اینم نگاه نمی کنه !یعنی می شه !؟
ایه چالش برانگیز ۲۱۳ :
یک
وحدانیتی بین همه ما انسانها وجود داره (من خودم از وقتی اومدم اینجا این
یک پارچگی را یک جورایی به وضوح می توانم درک کنم) اما اینجا خدا منظورش نه
از نظر مکانی بلکه انگار از نظر زمانی هم بوده (یک موضوعی که دیشب با
دوستام بحث می کردم نظریه تکاملی داروین بود به شدت ذهنمو درگیر کرده!) و
اینکه پیامبران تنها و تنها مبشرین و منذرین بودند و لاغیر !! و کتاب به حق
به اونا نازل شده تا بینشون داوری بشه یعنی دقیقا قران برای یک اجتماع
بیان شده (این ایه درست مخالف نظراتی هست که بیان می شه دین یک امر فردی
است البته که فردی بودنش بسیار مهمه اما داوری و از بین رفتن اختلافات یک
دلیلی است که حداقل تو این ایه ذکر شده) و باز دوباره هدایت از سوی خداست
ایه ۲۱۴ بهشت را به بها می دهند نه به بهانه
و ادامه اشم که
دوست نزدیک تر از من به من است
وین عجب تر که من از وی دورم
ایه
۲۱۵ هم منو یاد یکی از دوستام انداخت : که می گفت : شاید پول اسون ترین
راه برای کمک به فقرا باشه اینکه کنارشون بشینی سر یک سفره. با درد دلشون
همراه بشی . با ادابی که دارند هم کلام بشی و بهشون محبت بکنی … تو خونشون
بتوونی بشینی و یک چای تلخ بخوری و ... این خیلی سخته
اعظم :
هانیه جان چیزی که در مورد همنشینی با فقرا گفتی واقعا درسته .... خیلی از آدما به فقیر کمک می کنن ، پول میدن به انجمن ها و نهادهای خیریه ... پول میندازن صندوق صدقه ... اما رنگ رخسار فقیران رو هم نمی بینن
و از درد واقعی اونا بی خبرن ... از تنهاییهاشون و سختیهایی که نفس می کشنش ...
اتفاقا
آیه جالبی هستش در همین قرآن که الان حضور ذهن ندارم کدوم آیه است که می
گه خطاب به پیامبر که اگر از فقیران چشم بپوشی و به اونا نر نداشته باشی به
زینت های دونیا مایل میشی
و این سیل تجمل گرایی و زینت گرایی در جامعه ما یکیش همینه علتش
واصبِر
نَفسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدعونَ رَبَّهُم بِالغَدوةِ والعَشیِّ یُریدونَ
وَجهَهُ ولا تَعدُ عَیناکَ عَنهُم تُریدُ زینَةَ الحَیوةِ الدُّنیا ولا
تُطِع مَن اَغفَلنا قَلبَهُ عَن ذِکرِنا واتَّبَعَ هَواهُ وکانَ اَمرُهُ
فُرُط
و همیشه خویش را با کمال شکیبائی به محبّت آنان که صبح و شام خدا را می خوانند و رضای او را می طلبند وادار کن و یک
لحظه
از آن فقیران چشم مپوش که به زینتهای دنیا مایل شوی و هرگز با آنان که ما
دلهای آن ها را از یاد خود غافل کرده ایم و تابع هوای نفس خود شدند و به
اسراف کاری پرداختند متابعت مکن.
سوره کهف آیه 28
............................................................................................................................
مباحثه آیات سوال برانگیز :
ساجده :
من یه چیزو هرچی فکر میکنم به نتیجه نمیرسم اونم این که طغیان درمورد عالمان دینی و صاحبان کتاب رو میتونم بفهمم اما اینکه تعبیر '' حسادت'' برای اون ها چیه که نتیجش شده اختلاف رو درک درستی ندارم ینی نمیفهمم حسادت اینجا یعنی چی
و جز کسانی که به انها کتاب داده شد از روی ستم و ''حسدی'' که بین انها بود در ان اخنلاف نکردند
اعظم :
ساجده جان ان شاء الله باید روش فکر کنیم ... و هنوز هم بخونیم شاید تو سایر جاهای قرآن بهش اشاره شده باشه
هانیه :
و سوال ساجده جون تا جایی که به ذهن من می رسه .. تمام این حاکمان دینی از دیدگاه منیتشون که ناشی از حسادته به قضیه نگاه می کنند و به زور می خوان به قلب مردم نفوذ کنند اما اگه اجازه بدن حقیقت اصلی خودشو نشون بده اون وقته که به یک وحدانیت که همون تسلیم شدن در برابر خدای یگانه و مهربون است می رسند