قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۵۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مباحثه آیات سوال برانگیز» ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۵۶ ق.ظ

79 . صفحه 79



چهاردهم اسفند :



نفیسه :

12.در این آیه چگونگى ارث زن و شوهر از یکدیگرتوضیح داده شده، آیه مى‏گوید: «و براى شما نصف میراث زنانتان است اگر فرزندى نداشته باشند».«ولى اگر فرزند و یافرزندانى براى آنها باشد(حتى اگر از شوهر دیگرى باشد) تنها یک چهارم از آن شماست».البته این تقسیم نیز «بعد از پرداخت بدهی هاى همسر و انجام وصیت هاى مالى اوست».«و براى زنان شما یک چهارم میراث شماست اگر فرزندى نداشته باشید».«و اگر براى شمافرزندى باشد (اگر چه این فرزند از همسر دیگرى باشد) سهم زنان به یک هشتم مى‏ رسد».این تقسیم نیز همانندتقسیم سابق «بعد ازانجام وصیتى که کرده‏اید و اداى دین» است.سپس حکم ارث خواهران و برادران را بیان مى‏ کند و مى‏ گوید: «اگر مردى از دنیا برود و برادران وخواهران از او ارث ببرند،یا زنى از دنیا برود وبرادر و یا خواهرى داشته باشد هر یک از آنها یک ششم مال را به ارث مى‏ برند».«کلالة» به خواهران وبرادران مادرى که ازشخص متوفى ارث مى‏برند گفته مى‏ شود. این در صورتى است که ازشخص متوفى یک برادرو یک خواهر(مادرى)باقى بماند «اما اگر بیش از یکى باشند مجموعاً یک سوم مى‏ برند» یعنى باید ثلث مال را در میان خودشان تقسیم کنند.سپس اضافه مى‏ کند.«این در صورتى است که وصیت قبلا انجام گیرد و دیون از آن خارج شود».«به شرط آن که (از طریق وصیت و اقرار به دین) به آنها (ورثه) ضرر نزند».و در پایان آیه براى تأکید مى‏ فرماید: «این سفارش خداست، و خدا دانا و بردبار است».یعنى، این توصیه‏ اى است الهى که باید آن را محترم بشمرید، زیرا خداوند به منافع و مصالح شما آگاه است که این احکام را مقرر داشته ونیز از نیات وصیت‏کنندگان آگاه مى‏باشد،در عین حال حلیم است و کسانى را که بر خلاف فرمان اورفتارمیکنند فورا مجازات نمینماید!

13.به دنبال بحثى که در آیات گذشته در باره قوانین ارث گذشت در این آیه از این قوانین به عنوان حدود الهى یاد کرده مى‏ فرماید: «اینها حدود و مرزهاى الهى است» که عبور و تجاوز از آنها ممنوع است، و آنها که از حریم آن بگذرند و تجاوز کنند، گناهکار و مجرم شناخته مى‏ شوند.سپس مى‏ فرماید:«کسانى که خداوند و پیامبر را اطاعت کنند (و این مرزها را محترم شمارند) به طور جاودان در باغهایى از بهشت خواهند بود، که آب از پاى درختان آنها قطع نمى‏ گردد».در پایان آیه مى‏ فرماید:«این رستگارى و پیروزى بزرگى است».

14.در این آیه به نقطه مقابل کسانى که در آیه قبل بیان شداشاره کرده، مى‏ فرماید:«آنها که نافرمانى خدا و پیامبر کنند و از مرزها تجاوز نمایند جاودانه در آتش خواهند بود».و در پایان آیه به سر انجام آنها اشاره کرده، مى‏ فرماید: «آنها عذاب خوارکننده و آمیخته با توهینى دارند».در جمله قبل جنبه جسمانى مجازات الهى منعکس شده بود، و در این جمله که مسأله اهانت به میان آمده به جنبه روحانى آن اشاره مى‏ کند.

 

اعظم :


از اونجایی که آیه های ارث روشن هستن به همون تفسیری که نفیسه جان گذاشتن دیروز و امروز بسنده کردم و نکته جدیدی نذاشتم

فقط یه نکته ای برای خودم جالب بود که تا حالا دقت نکرده بودم و اون هم در مورد سهم الارث مادر هستش وقتی فرزند از دنیا میره

عینا از تفسیر المیزان جمله رو میذارم :

سهم زن فى الجمله کمتر از سهم مرد است مگر در پدر و مادر که سهم مادر نه تنها کمتر از سهم پدر نیست بلکه گاهى بحسب فریضه از سهم پدر بیشتر هم مى شود و اى بسا بتوان گفت که مساوى بودن مادر با پدر و در بعضى صور بیشتر از آن بودنش براى این جهت است که مادر از نظر رحم چسبیده تر از پدر به فرزند است و تماس و برخورد او با فرزند بیشتر از تماس و برخورد پدر است و مادر در حمل و وضع و حضانت فرزند و پرورش او رنج بیشترى را تحمل مى کند، همچنان که خداى تعالى در آیه : (و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلثون شهرا) بعد از سفارش درباره احسان به پدر و مادر هر دو در خصوص مادر مى فرماید: مادر او را به زحمت و رنج حامله مى شود و با زحمت و مشقت مى زاید و حداقل سى ماه حمل او و شیر دادنش طول مى کشد پس ‍ اگر سهم مادر بر خلاف هر زن دیگر که سهمش نصف سهم مرد است برابر سهم پدر و در بعضى فرضیه ها بیش از آن است بطور قطع بخاطر این است که شارع مقدس خواسته است جانب مادر را غلبه دهد و او را شایسته احترام بیشترى نسبت به پدر، معرفى کند.

و یه نکته دیگه هم اینه تا پیش از اسلام هیچ قانون مدونی برای ارث وجود نداشته و اسلام این قضیه ارث رو خیلی قانونیش کرده چندین بار هم در طول این مدت که قرآن می خونیم ذیل آیه های انفاق و ربا و گواهی گرفتن بر مال و ... نوشتم که اصولا اسلام رو مسایل مالی حساسیت زیادی به خرج داده چون اصولا در این موضوع مال زیاد اختلاف بین آدما پیش میاد و گاهی آدم از دست رفتن پول رو معادل از دست رفتن جونش می بینه


یه نکته دیگه هم برای من جالب بود وقتی شخصی زنده است اختیار اموالش دست خودشه میتونه اصلا همه رو ببخشه ، اما اگه مرد نمی تونه بگه همه اموالم رو ببخشین ، اون فقط میتونه یک سوم اموالش رو ببخشه یا دستور بده به طریقی خاص مصرف کنن ، دو سوم باقیش رو باید طبق قانون بین وراث تقسیم کرد

و اینکه کسی بگه فلان فرزندش رو از ارث محروم کرده اصلا قانونی نیست اون فقط میتونه همون فرزند رو از همون یک سومی که اختیارش بعد مرگ با وصیت دست خودشه محروم کنه تو دو سوم باقی طیق قانون اون فرزند ارث میبره

...........................................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :


تسنیم:


خواستم بگم قوانین اولیه ارث در،قرآن آمده ولی جزئیاتش رو فقها تعیین کردند. جزئیاتی که خیلی ها از اون اطلاع ندارند.

اعظم :


بله همینطوره در کتاب تفسیر المیزان هم به چنین منابعی ارجاع داده بود

تسنیم :

مثلا خود من تا وقتی برام پیش نیومد نمیدونستم که اگر فرزندی از دنیا بره پدر و مادرش از اون ارث میبرند اما وقتی همین پدر و مادر بمیرند فرزندان فرزند متوفی یعنی نوه های اونها از پدر و مادر برگشون ارث نمیبرند

اعظم : 


بله اینا در صورتی ارث میبرن که وراث درجه یک وجود نداشته باشن ، درجه یکها فرزند و پدر و مادر هستن

تسنیم:


یعنی اگر مردی بمیره و پدر و مادر داشته باشه بخشی از اموالش به اونها می رسه و فرزندان یتیمش محروم میشن ولی وقتی پدر یا مدر بزرگشون بمیرند اونها دیگه ارثی نمیبرند و دز واقع حتی اگه خردسال و محتاج هم باشند بخشی از ارث پدریشون به عموها و عمه ها میرسه

اعظم : 


فکر نمی کنم این درست باشه ، فرزندان به همون نسبت دختر و پسری ارث میبرن

قطعا درست نیست

تسنیم:


من شخصا پذیرش این مسئله برام سخته و به نظرم یه جور بی عدالتی میاد. یعنی پدری عمری زحمت بکشه و از دنیا بزه و بخش قابل توجهی از اموالش (اگر پدر و مادرش هردو زنده باشن) در واقع به خواهر و برادرهایش میرسه

تسنیم:


نه نمیبرند

امکان نداره

تسنیم:


گفتم من هم بعد از اینکه پدربزرگم فوت شد این موضوع رو فهمیدم

اعظم :


پدر و مادر ارث میبرن ولی نه همه ش رو بچه ها محروم نمیشن

اعظم :


ببین عزیزم من دوباره نگاه کردم اشخاصی که به موجب نسب ارث می برند سه طبقه اند

 طبقه اول :پدر و مادرو اولاد و اولاد اولاد
 طبقه دوم: اجداد وبرادر وخواهر واولاد آنان
 طبقه سوم: عمه هاو عموهاو خاله هاو دایی ها وفرزندان آنان
اگه در طبقه اول کسی وجود نداشت میره طبقه بعدی یعنی طبقه دومی ها

مثلا اگه مردی حتی یه ماه قبل پدرش فوت کنه و برادر و خواهرانی داشته باشه وقتی پدر این مرد فوت کنه به بچه های این مرد ارثی نمی رسه چون خواهر و برادراش ارجح هستن

تسنیم :


درحالیکه ما سهمی از ایشون تبردیم
این اتفاق برای ما افتاده و حالا داییها و خاله های من سهم پدربزرگم از،زمین مادری من رو میخوان
نبردیم


مرجان :


خانم"ف" در قوانین ارث پدر و مادر فرض بر هستند،یعنی در صورت فوت فرزند هر کدوم 1/6ارث میبرن


مرجان :


یک قانون دیگه هم هست و اون اینکه در صورت فوت واسطه ارث فرزندان اونها ارث نمیبرن یعنی در صورتیکه فرزند زود تر از پدرو مادر فوت بشه نوه ها از پدر بزرگ مادر بزرگ ارث نمیبرن.
قوانین ارث کاملا بر اساس شریعته یعنی اگر در قران هم نباشه از روایات و... استخراج شده و هیچ فقیه و قانونگذاری حق دخل و تصرف درون رو نداره
و اینکه عادلانه هست یا نیست رو نباید از نگاه فرزند فقط دید
خب مادر و مادری که یک عمر زحمت فرزند رو کشیدند و بعد داغش رو دیدند بیش از فرزندان حق دارند نسبت به اموال متوفی


مرجان :


با این حال فقط 1/6میبرن و فرزندان باقی رو
کلا در اسلام پدر و مادر جایگاه بسیار ویژه ای دارن.

 

تسنیم :


سلام دوستان. ببخشید که من منقطع میشم و نمیتونم به موقع جواب بدم. تشکر میکنم از دوستانی که در مورد مسئله ای که مطرح کردم نظراتشون رو گفتند.

اما منظور من این نبود که چرا پدر و مادر از بچه ارث میبرند. بلکه سوال ذهنی ام این بود که چرا وقتی پدربزرگ یا مادربزرگ از دنیا میرن نوه های دختری یا پسری به اندازه پدر و مادر متوفای خودشون از اونها ارثی نمیبرند. در حالیکه بخشی از مال پدر و مادرشون در مال پدربزرگ و مادر،بزرگ هست؟


و البته که تعبدا قبول میکنم مثل خیلی از احکام دیگه

اعظم :

 

تسنیم جان می دونی مشکل این قضایا چیه اینه که شما تو ذهنت اینه که این مال ، مال مادر شما بوده قبلا و به پدر بزرگت رسیده ... و رسیدنش به شما بعد فوت پدربزرگ ارجح نسبت به خاله و دایی ولی قضیه اینه که وقتی اون 1/6 به پدر بزرگ و مادربزرگ رسید دیگه شده مال اونا (مشکل ذهنی قضیه اینجاست ) دیگه شده بخشی از مال اونا دیگه نمیشه بهش گفت مال مادرم ... اون جزء اموال پدربزرگ شده و مثل سایر اموال در ارث باهاش برخورد میشه
یعنی انگار یه چیزی رو دادی به کسی نمی تونی دوباره ازش بگیری ، تفویض مالکیت کردی ... می دونم سخته پذیرشش ها ولی اصولا قانون همینه


نگاه کن یه خطبه کوتاه ما رو به همسرانمون حلال کرده
ما کجا بودیم اونا کجا
از کجا اومده که یه خط خطبه تمام وجود ما ها رو به هم حلال می کنه
از شریعتی که خداوند گذاشته و می تونست نذاره
حالا اون حکم رو هم خداوند گذاشته


حکم خدا ، حکم خداست دیگه حرفی هم توش نیست
و گرنه باید به همه حکم ها گیر داد


مثل قوانین رانندگی مثلا ، حق تقدم مثلا با کی هستش ، حالا که این قانونه ما باید اجراش کنیم ، قانونگزار می تونست از اول قانون رو یه جور دیگه بذاره ولی حالا اینجوری گذاشته

مثل ازدواج خواهر و برادر که حرامه کی اینو گفته ؟
کی گفته آدم نباید ازدواج کنه
با دایییش
خداوند گفته می تونست نگه
اما حالا که گفته و ما هم پذیرفتیم که در حیطه قانون خداوند کار می کنیم پس با داییمون ازدواج نمی کنیم
شاید عقل اصلا بابت این قضیه نتونه دلیل بیاره ... شاید اصلا ما خیلی هم با داییمون هم کفو باشیم و تفاهم داشته باشیم اینا ولی حرامه دیگه چه میشه کرد


یعنی در کل ما باید اقرار کنیم که عقل ما نمی تونه از چند و چون خیلی چیزا سر در بیاره ... فوق العاده محدوده بیشتر از اون چیزی که فکر کنی

 

اون موقع شما تو بحث نبودی آیات بسیار زیادی از سوره بقره رو این موضوع مانور میداد که بنی اسرائیل همه چیز رو میخواستن با عقل خودشون سبک سنگین کنن
یعنی گیر کار بنی اسرائیل این بود خداوند هم هی قانون میذاشت اونا هی میزدن زیرش
مثلا تحریم ماهیگیری در شنبه
هیچ دلیل عقلیی هم بر تحریمش وجود نداشت
اتفاقا ماهیهای شنبه درشت تر و چشم گیر تر بود
و در اون آزمایش شکست خوردن و چندین آزمایش دیگه
خداوند قانون میذاتشت و هی " تسلیم " نبودن اونا رو به خودشون واضح میکرد و نشون میداد

تو ال عمران هم داستان همین بود
محاجه مسیحیان با پیامبر ... آخرش هم خداوند گفت ان الدین عندالله الاسلام ... دین نزد خداوند اسلامه نه این اسلامی که ما داریم بلکه صفت "تسلیم بودن " منظورش بود

ابراهیم سلام الله رو هر کی از یهود و نصارا و مسیحی و مشرک می گفتن مال ما هستش
خداوند گفت که ابراهیم "یکتاپرست تسلیم" بود (حنیفا مسلما) و نزدیکترین آدما به ابراهیم اونی هستش که تابع ابراهیم (س) باشن مثا خودش "تسلیم"


مشکل عصر و زمان ما اینه که "عقل" و " انسان گرایی " بتی شده واسه خودش ، از اشل کوچیک (در بحث فرد) تا اشل بزرگ " قدرتهای بزرگ و حکومتها) فکر می کنیم اونی که خودمون تشخیص میدیم درسته
این "بتی" هستش که باید شکسته بشه

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۰۶:۵۶
* مسافر
سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۵۵ ق.ظ

77 . صفحه 77

 دوازدهم اسفند :

اعظم :

از اونجایی که کسی از دوستان تفسیر نذاشت و منم درگیر سرماخوردگی بچه ها بودم از تفسیر نور عکس گرفتم و به اشتراک گذاشتم

 

 

اما نکات صفجه رو تا اونجایی که میرسم میذارم

آیه 1 : نکته جالب این آیه این هستش که خطاب تقوا بورزید رو مخصوص مومنین نکرده فرموده "ناس"
مردمى که در اصل انسانیت و در حقیقت بشریت با هم متحدند و در این حقیقت بین زنشان و مردشان، صغیرشان و کبیرشان، عاجزشان و نیرومندشان، فرقى نیست
همه این مردم را دعوت می کند تا مردم درباره خویش به این بى تفاوتى پى ببرند تا دیگر مرد به زن و کبیر به صغیر ظلم نکند و با ظلم خود مجتمعى را که خداوند آنان را به داشتن آن اجتماع هدایت نموده آلوده نسازند .
اشاره خداوندبه خلقت بشر از یک پدر و مادر به دلیل این بوده که بگه هیچ امتیاز قومی قبیله ای برای خودتون قائل نشین

در مورد ایه 3 عینا تفسیر رو از کتابی که معرفی کردم میذارم

آیه 3. اگر می ترسید هنگام ازدواج با دختران یتیم رعایت عدالت را درباره حقوق زوجیت و اموال آنها ننمایید از ازدواج با آنان چشم بپوشید . این نهایت توجه اسلام به نیازهای روحی یتسمان را نشان می دهد
پس به سراغ زنان دیگر بروید، آنها که دلخواه و مورد پسند شما هستند و از آنها یکی یا دو یا سه یا چهار نفر را به همسری انتخاب کنید مشورط بر اینکه بین آنها عدالت را رعایت کنید و الا به همان همسر اول اکتفا کنید تا از ظلم برکنار باشید. می توانید به جای همسر دوم از کنیزی که مال شماست و رعایت عدالت در مورد آنها آسان تر است بهره بگیرید . عمل به این شکل به عدالت و عدم تجاوز به حقوق آنها نزدیکتر است.
در مورد فلسفه تعدد زوجات در اسلام باید گفت قوانین اسلام بر اساس نیازهای واقعی بشر دور می زند . این مسلم است که مردان به واسطه حوادثی چون جنگ بیش از زنان در خطر مرگ هستند و از طرفی عمر جنسی مردان طولانیتر از زنان است و از طرف دیگر زنان بیوه یا شوهر از دست داده کمتر به عنوان همسر اول انتخاب می شوند. با توجه به این موارد و نظایر آن سه راه حل می توان پیشنهاد داد .
 1. به یک همسر قناعت شود و به احساسات سایر زنان توجهی نشود که در این صورت باید آماده پذیرش مفاسد فراوان بود .
2.به همسر قانونی اکتفا شود اما در آزادی کامل با سایر زنان ارتباط نامشروع برقرار کرد که همان رسمیت بخشیدن به فحشا و تحقیر شخصیت زنان است
3. تعدد همسر برای آنهایی که از نظر اخلاقی، مالی و جسمی واجد شرایط هستند تجویز شود . در این صورت هم به خواسته های فطری زنان و مردان توجه شده است و هم از گسترش فحشا جلوگیری می شود .
ممکن است تعدد همسر به عملی هوسازانه تبدیل شود و مورد سوء استفاده واقع شود ولی نباید آن را به حساب قانون گذاشت ، چون هر قانونی در معرض سوء استفاده است

از اونجایی که آیه 3 یکی از پرچالش ترین مسائل در حوزه قوانین اسلامی هستش خوبه که دوستان در صورت تمایل تفسیر المیزان ذیل این آیه رو نگاه کنن

اشکالات lمتعددی که بر این قانون هستش رو عنوان کرده و جواب داده ، مساله تعدد زوجات پیامبر هم به طور کامل شرح داده

اون مساله ای که در این آیه گفته شده اگه " و ان خفتم الا تعدلوا فواحدة" فعل "خفتم" اگه میترسین عدالت رو رعایت نکنین ... فعل ترسیدن قابل توجه و در خور تامله

...........................................................................................................................

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

آیه 3 سوره نساء :

 

هانیه :

در مورد ایه ٣ من که شخصا گیر کردم. ١)تعدد زوجین. علتشم اینه که اکر تصور کنم، همسرم بخواد حتی با وجود عدالت و حتی برای رضای خدا این کارو بکنه قطعا قلبا راضی نیستم و ناراحت میشم. (البته من هنوز تغسیر المیزانو نخواندم. جا داشت اول اونو نگاه کنم )
٢)در مورد کنیزان است. یه سوالی ذهن منو درگیر کرده. اسلامی که با برابری و برادری شروع شده کنیز و غلام از کجا میاد؟ ایا اونا خرید و فروش میشدن؟
بطور خاص با یکی از دوستام درباره شهربانو همسر امام حسین حرف می زدم می گفت ایشون از اسیران جنک با ایران بوده که حالا به نحوی خریداری شده. راستش این حرفش خیلی برام سنکین اومد. لطفا اگه کسی اطلاع تاریخی یا روایی در این مورد داره بگه من بخوونم

البته قلبا با توجه به این همه تاکیدی که به عدم ظلم و داشتن تقوا در قران میشه قلبا نمیتوانم باور کنم که این جیزای کوچولویی که من تو ذهنم نوعی ظلمه. فقط دنبال جواب منطقی و محکمه پسند می کردم و باور دارم جیزی هست که من نمی دونم. (من شرمنده ام همش سوال می پرسم اما حالا که جمعی پیش اومده دوست دارم شبهات را بردارم. )

اما برا تعدد زوجین یاداوری ایه ١٢٩ بسیار چسبید :)

 

اعظم :


هانیه جان امیدوارم اون قسمتهایی از المیزان رو که گفتم خونده باشی، من خواستم بنویسم دیدم خیلی طولانی هستش و دوباره کاریه ، همه دوستان مشتاق میتونن توضیحات رو نگاه کنن

فقط چند تا نکته من باب این مساله است که ذکر می کنم

1.اول اینکه آقا من یکی تسلیمم، در مقابل اوامر الهی هیچ شاخ و شونه ای نمی کشم میدونم که هر چی گفته رو حساب و کتابی هستش که ممکنه عقل من بهشون خطور هم نکنه ، من چی ام و چی می تونم بگم در برابرش که همه هستی همین عقل ناقصم هم خودش بهم داده و اگه بخواد به طرفة العینی ازم می تونه بگیردش

2.اینکه من این قانون رو مثل همه قوانین دیگه ای که اسلام تشریع کرده قبول دارم دلیل بر این نیست که الان شش دنگ دلم به این کار رضاست ، همچنانکه در سایر اعمال و عبادات و قوانین تشریعی دیگه پای عملم لنگ میزنه ولی میدونم مشکل از منه

3.به قید جمله اعتقاد کامل دارم (اگر ترس از این دارید که نتوانید عدالت را رعایت کنید )

4.خیلی بده که آدم هر جایی از اسلام را که دوست داشت قبول کنه باقیش رو هم هر جور که دلش خواست عمل کنه ، این معنای مسلمانی نیست و اگر آقایونی هم هستن که رسما و اسما و ریشن مسلمونن و به بعضی آیات اعتقاد دارن و به باقی ندارن این دیگه مشکل اوناست که باید تکلیف خودشون رو روشن کنن که بنده خدا هستن یا بنده دل و شهوت (أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ)

5.کلا حس مالکیت در آدما قوی هستش و در خانوما به نظر قوی تر هستش، خیلی از دعوای عروس و مادرشوهری از همین حس نشات می گیره ... آدما رو همون حسی که توشون قوی هستش خیلی امتحان میشن... همونجور که حس شهوت در مردان قویتر هستش و در روزگار ما به خصوص مقابله کردن در برابرش و سالم موندن در برابرش یکی از امتحانهای اساسی مردانه

6.سیره و سنت بزرگمردانی که تربیت دینی شدن و در بستر دین تربیت پیدا کردن هرگز چند همسری نبوده ، همین علامه طباطبایی همیشه توفیقات خودشون رو مدیون همسرشون می دونستن ، می تونین تو نت سرچ کنین و ببینین که همین مرد در زندگی خانوادگی چه جور بودن

7.مردی که واقعا در بستر دین پرورش پیدا کرده باشه و بخواد یه "عبد" باشه هرگز فرصت پرداختن به چند زندگی رو نخواهد داشت اون هم زندگیهایی که ریشه شون صرفا شهوت و امیال جنسی باشه . اگر هم به مصالحی به چند همسری تن بده مطمئنا ریشه اش چیزی غیر از این امیال هستش


8.مخلص کلام ما تربیت دینی نشدیم و مردم جامعه ما ، دوست داشتن هاشون ، علایقشون و بد اومدنشون ، حساسیت هاشون .... اون چیزی نیستش که خدا پسندانه باشه و مورد تایید دین

 

مریم :


هانیه جان
 در موردشبهات مربوط به کنیزوبرده این لینک رو ببین
بسیاردقیق وجامع توضیح داده
http://پاسخگو.ir/node/25101

کمی طولانیه ولی ارزش وقت گذاشتن رو داره

 

...........................................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

 

آیه 5 سوره نساء :

 

مریم :

در مورد آیه۵,"اموال خود را به دست سفیهان ندهید..."
من متوجه تفسیرش نشدم,چرا میگه سفیهان حق تصرف در مال خودشون رو ندارن!؟
من ازاین آیه برداشتم این بود که وکالت وبرنامه ریزی مالی تون رو به آدم کاردان و کاربلد بدید نه کسیکه نادانه به امورمالی,حالااینکه چراتوی تفسیرنورگفته سفیهان حق تصرف درمال خودشون رو ندارن رو نمیفهمم!

 

 

سوفیا :

 

سلام دوست عزیز تعبیر دیگه سفیه یعنی کسی که کم عقله و نادان بخام مثال برات بزنم که برات جا بیفته مث بچه که نادانه و نمیدونه یا مث کسی که کند ذهنه و یا عقب ماندس اینادحق تصرف در مال خودشون مث ارثی که بهشون برسه رو ندارن

 

اعظم :


واما در مورد سفیه 

در المیزان نوشته بود که سفیه در اینجا بیشتر استفاده میشه که سفیهان یتیم باشه
به عبارتی کودکان و بیخردان و دیوانگان که اموالی که بهشون ارث رسیده دست ولی اونهاست
به این دسته افراد نباید مالشون رو داد چون صلاحیت تصرف در اون رو ندارن و اون چیزی که باعث قوام زندگی هستش رو اسون از دست میده

به قول مولانا
گوهری طفلی به قرصی نان دهد

یه عبارت جالب اون ایه 5 داشت
نوشته بود "وارزقوهم فیها"ننوشته بود "وارزقوهم منها"
یعنی که خوراک و پوشاک و خرج معمول این سفیهان از اصل مال نباشه "منها"
بلکه از درامدی باشه که از اصل مال حاصل میشه "فیها"
که اصل مالشون از بین نره و مالشون در سطح جامعه باعث تولید بشه و رکود نداشته باشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۰۶:۵۵
* مسافر
پنجشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۱۵ ب.ظ

65 . صفحه 65

سی ام بهمن :

وحیده :

آیه 116 و 117؛
بارها قرآن اعلام کرده که نه مال، نه فرزند، نه خویشان، نه همسر، نه دوست، نه مولا و نه هیچ چیز دیگر، در برابر قهر خدا ذره‌ای کارساز نیست.
کلمه‌ی «صر»، به معنای گرما و سرمای سوزان است.
بودجه‌هایی که کفار در راه باطل صرف می‌کنند، همچون بذرپاشی در کشتزاری است که با یک باد سوزان نابود می‌شود.

** عقیده، در عمل مؤثر است. کفر، سبب محرومیت از برکات انفاق می‌گردد. «ان الذین کفروا... مثل ما ینفقون»

** یکی از عوامل حوادث و بلایای طبیعی، گناهان بشر است. «ریح فیها صر اصابت حرث قوم ظلموا»
**گناه، کارهای نیک را نابود می‌کند. «ظلموا انفسهم فاهلکته»

**قهر خداوندی ظلم نیست، بلکه بازتاب عملکرد خود انسان‌هاست. «وما ظلمهم الله ولکن انفسهم یظلمون»

ایه 118:
دشمن برای ما چه آرزو می‌کند؟
اگر به واژه‌ی «ود» در قرآن بنگریم، آرزوهای دشمنان را درباره خود در می‌یابیم: به عنوان مثال:

1:او می‌خواهد ما از سلاح و سرمایه‌ی خود غافل باشیم. «ودالذین کفروا لو تغفلون عن اسلحتکم و امتعتکم»

2:او از ما سازش و نرمش می‌خواهد. «ودوا لو تدهن فیدهنون»

3: او برای ما رنج و فشار و زحمت می‌خواهد. «ودوا ما عنتم»

4: او برای ما ارتداد و بازگشت از دین را می‌خواهد. «ود کثیر من اهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمانکم کفارا»

پیام هاى این ایه:

** بیگانگان را محرم اسرار خویش قرار ندهیم. «لا تتخذوا بطانة من دونکم.
**رازداری، یک وظیفه‌ی قطعی است. «لاتتخذوا بطانة من دونکم»و هر کسى را هم محرم اسرار خود قرار ندهیم.

 **اولین حرکت و خطر دشمن، تهاجم فرهنگی است. دشمن در ضربه زدن به فکر و اندیشه کوتاهی نمی‌کند. «لایألونکم خبالا»
**روابط صمیمی با دشمن توطئه‌گر، نشانه‌ی بی‌عقلی است. برخورد با صفا، با افراد بی‌صفا، کم عقلی است. «ما تخفی صدورهم اکبر... ان کنتم تعقلون»

**مؤمن بودن مسأله‌ای است و عاقل بودن مسأله دیگر، لذا در این آیه خداوند به مؤمنان می‌فرماید: کفار را محرم اسرار خود قرار ندهید، اگر عقل دارید. «یا ایها الذین آمنوا... ان کنتم تعقلون»


ایه 119: در صدر آیه، کلمه‌ی «ها» برای هشدار و تنبیه آمده است.
 
**دوستی باید دو جانبه باشد وگرنه مایه‌ی ذلت و خودباختگی و احساس حقارت است. «تحبونهم و لا یحبونکم»

**گمان نکنید محبت شما، دشمنان کینه‌توز را نسبت به شما دلگرم می‌کند. «تحبونهم... عضواعلیکم الانامل من الغیظ»

** دشمن نسبت به شما غضب ندارد، غیظ دارد. غیظ در مواردی بکار می‌رود که ظرف انسان از غضب پر شده باشد. «من الغیظ»

** دشمنان خود را تحقیر کنید. «موتوا بغیظکم»وگاهی مسائل روانی چون حسد وکینه، انسان را تا سرحد مرگ پیش می‌برد.و گاهی اعلان نفرت و نفرین لازم است. کافران کینه‌توز و منافقان حیله‌گر شایسته‌ی نابودی هستند. «موتوا بغیظکم»

** خداوند به اسرار دلها آگاه است. «علیم بذات الصدور»
اگر باور کنیم که خداوند همه چیز را می‌داند، کمتر دست به حیله و فریب می‌زنیم. منافقان توطئه‌گر نیز بدانند که خداوند عملکرد آنان را می‌داند و به موقع پاسخ خواهد داد.

ایه 120: این آیه راه شناخت دوست و دشمن را بیان می‌کند، که بهترین راه آن، توجه به روحیات و عکس‌العمل آنها در مواقع کامیابی و یا ناکامی مسلمانان است.
در آیات قبل، به مسلمانان سفارش نمود که دشمنان را نه همراه بگیرند و نه دوست. این آیه می‌فرماید: این برخورد ممکن است تاوان سختی داشته باشد و آنان بر علیه شما توطئه کنند، بنابراین شما باید اهل صبر و تقوا باشید، تا حیله‌های آنان ضربه‌ای به شما نزند.

** حسادت دشمنان به قدری است که اگر اندک خیری به شما برسد، ناراحت می‌شوند. «ان تمسسکم حسنة تسؤهم» و در برابر حسودانی که از رشد ما ناراحتند، چاره‌ای جز صبر و تقوا نیست. «ان تصبروا و تتقوا لایضرکم»


مریم:

موتو بغیظکم
به نظر این جمله اوج عصبانیت خدا رو نشون میده
برید بمیرید!
چقد ناراحتی وعصبانیت توی این جمله هست...

نفیسه :

116.نقطه مقابل افراد با ایمان وحق جو که وصفشان در ایات قبل امد،کافران وستمگران هستند که در این ایه وایه بعد توصیفشان میکند. در این که از امکانات مادى تنها اشاره به ثروت و فرزندان شده، به خاطر آن است که مهمترین سرمایه‏هاى مادى، یکى نیروى انسانى است که به عنوان فرزندان ذکر شده است و دیگرى سرمایه‏ هاى اقتصادى مى‏باشد و بقیه امکانات مادى از این دو سر چشمه مى‏گیرد.
قرآن با صراحت مى‏گوید: امتیازهاى مالى، و قدرت جمعى، به تنهایى نمى‏تواند در برابر خداوند، امتیازى محسوب شود، و تکیه کردن بر آنها اشتباه است، مگر هنگامى که در پرتو ایمان و نیت پاک در مسیرهاى صحیح به کار گرفته شوند.

117.در این آیه اشاره به وضع بذل و بخششها و انفاقهاى ریاکارانه آنها نموده و ضمن یک مثال جالب سرنوشت آن را تشریح مى‏کند.
افراد بى‏ایمان و آلوده چون انگیزه صحیحى در انفاق خود ندارند روح خودنمایى و ریاکارى همچون باد سوزان و خشک‏کننده‏اى بر مزرعه انفاق آنها مى‏وزد و آن را بى‏اثر مى‏سازد.
به این ترتیب سرمایه‏هاى خود را بیهوده از بین مى‏برند، زیرا عمل فاسد جز اثر فاسد چه نتیجه‏اى مى‏تواند داشته باشد؟

118.عده‏اى از مسلمانان با یهودیان، به سبب قرابت، یا همسایگى، یا حقّ رضاع، و یا پیمانى که پیش از اسلام بسته بودند، دوستى داشتند واسرار مسلمانان را به آنان مى‏گفتند، بدین وسیله قوم یهود که دشمن سرسخت اسلام و مسلمین بودند و به ظاهر خود را دوست مسلمانان قلمداد مى‏کردند، از اسرار مسلمانان مطلع مى‏شدند، آیه نازل شد و به آن عده از مسلمانان هشدار داد که چون آنها در دین شما نیستند، نباید آنان را محرم اسرار خود قرار دهید.ضمن تشبیه لطیفى به مؤمنان هشدار مى‏دهد، مى‏گوید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! غیر از هم مسلکان خود براى خود، دوست و همرازى انتخاب نکنید، و بیگانگان را از اسرار و رازهاى درونى خود با خبر نسازید»
هرگز سوابق دوستى و رفاقت آنها با شما مانع از آن نیست که به خاطر جدایى در مذهب و مسلک آرزوى زحمت و زیان شما را در دل خود نپرورانند، بلکه «پیوسته علاقه آنها این است که شما در رنج و زحمت باشید»
آنها براى این که شما از مکنونات ضمیرشان آگاه نشوید، و رازشان فاش نگردد، معمولا در سخنان و رفتار خود مراقبت مى‏کنند، و با احتیاط و دقت حرف مى‏زنند، ولى با وجود این «آثار عداوت و دشمنى از لابلاى سخنان آنها آشکار است»
خلاصه این که خداوند بدین وسیله طریقه شناسایى باطن دشمنان را نشان داده واز ضمیر باطن وراز درونیشان خبر میدهد.انچه از عداوت ودشمنی در دلهای انهاست به مراتب از انچه که بر زبان میاورند بزرگتر است .خداوند اینگونه ایات خود رابیان میکند تا کمی در ان تفکر کنید و دوست را از دشمن تمییز دهید.


119.در این آیه مى‏فرماید: «شما اى جمعیت مسلمانان آنان را روى خویشاوندى و یا همجوارى و یا به علل دیگر دوست مى‏دارید، غافل از این که آنها شما را دوست نمى‏دارند، در حالى که شما به تمام کتابهایى که از طرف خداوند نازل شده (اعم از کتاب خودتان و کتابهاى آسمانى آنها) ایمان دارید، ولى آنان به کتاب آسمانى شما ایمان ندارند»
سپس قرآن چهره اصلى آنها را معرفى کرده، مى‏گوید: «این دسته از اهل کتاب منافق هستند، چون با شما ملاقات کنند، مى‏گویند ما ایمان داریم و آیین شما را تصدیق مى‏کنیم، ولى چون تنها شوند، از شدت کینه و عداوت و خشم سر انگشتان خود را به دندان مى‏گیرند»
اى پیامبر! «بگو: با همین خشمى که دارید، بمیرید» و این غصّه تا روز مرگ دست از شما برنخواهد داشت
شما از وضع آنها آگاه نبودید، و خدا آگاه است «زیرا خداوند از اسرار درون سینه‏ها باخبر است»

120. در این آیه یکى از نشانه‏هاى کینه و عداوت آنها بازگو شده است که «اگر فتح و پیروزى و پیشامد خوبى براى شما رخ دهد، آنها ناراحت مى‏شوند، و چنانچه حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد خوشحال مى‏شوند»
«اما اگر در برابر کینه‏توزیهاى آنها استقامت کنید، و پرهیزکار و خویشتن دار باشید، آنان نمى‏توانند به وسیله نقشه‏هاى خائنانه خود به شما لطمه‏اى وارد کنند، زیرا خداوند به آنچه مى‏کنید کاملا احاطه دارد»


121.از این به بعد آیاتى شروع مى‏شود که در باره یک حادثه مهم و پردامنه اسلامى یعنى جنگ «احد» نازل شده.
در آغاز اشاره به بیرون آمدن پیامبر از مدینه براى انتخاب لشکرگاه در دامنه احد کرده و مى‏گوید: «به خاطر بیاور اى پیامبر! آن روز را که صبحگاهان از مدینه از میان بستگان و اهل خود بیرون آمدى تا براى مؤمنان پایگاههایى براى نبرد با دشمن آماده سازى و خداوند شنوا و داناست»


اعظم :

آیات این صفحه خیلی مهم بود خیلی از مرزها رو هم مشخص می کرد .... "قدبدت البغضاء من افواهمم و ماتخفی صدورهم اکبر " دشمنیشون از حرفاشون معلومه ولی اونچه در سینه دارن عظیم تره از بغض و کینه و غیظ ..... اگر تعقل داشته باشین .... واقعا اگه آدم عاقل باشه میتونه تو حرفای این جور آدما بفهمه میزان دشمنیشون رو هر چند هم بخوان مخفی کنن .... به قولی دم خروس پیداست معمولا مگه ما خودمون رو به نادونی بزنیم


نشانه رو خداوند در این آیات خیلی واضح بیان کرده

                ..................................................................................................

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 هانیه:


من از ایات ص 66 سوال دارم لطفا! ایه ۱۱۷ تکلیف اونایی که بخاطر انسانیت و اخلاقیات کارهای خوب می کنند چی می شه ؟


اخه خدا که به اسرار سینه ها اگاهه اما حداقل من می شناسم اطرافمو که بدلیل این همه چیزهای منفی که از خداپرستان دیدند یعنی حداقل تاریخ این کارو کرده (قبول دارم اگه خودشون بروند دنبالش حقیقتو پیدا می کنند اما ممکنه در زمان زندگی شون این اجاره را نده یعنی تا بخواد چشماشون باز بشه ....) اما بخاطر انسان دوستی و اخلاق مداری زندگی می کنند و به دیگران م یبخشند

مریم:


البته خدا اجرکارهای خیر هیچکس رو ضایع نمیکنه ولی هر نتیجه ای که عمل نیک افراد در پی ذاره وزنش فرق داره,درست مثل اینه که سوال کتبی امتحان رو چجور جواب بدی,افرادمختلف بسته به کیفیت وکمیت جواب درستشون,نمره میگیرن,ممکنه یه نفر فقط جواب سوال رو فقط با بله وخیرجواب بده قطعا نمره کمتری میگیره,ولی کسیکه توضیح منطقی و درست وکامل میده نمره ی کامل رو میگیره
البته این یه مثال بود که خیلی ناتوانه در تصویرسازی ومشابهت,
موضوع اینه که دنیاباقوانینش اداره میشه,قوانینی که شامل قوانین مادی ومعنوی هستش,مثلا آتش خاصیت سوزانندگی داره یا جسم تیز خاصیت بریدن داره,یا قانون جاذبه و حرکت سیارات و..... کلا هرچیزی که آفریده شده درونش یه پردازنده ی مرکزی هست که توش تمام قوانینی که برای تعادل وثبات و برقراربودن خود جسم/موجود و دنیای اطرافش لازمه وجود داره و اون جسم/موجود براساس اون ریزپردازنده حیاتش رو ادامه میده
قوانین همون ارزش ها هستن
چه مادی چه معنوی
این قوانین مثل بند هستن که ازهرموجود/جسم به کل موجودات درکل دنیا وصل هستن,درواقع این بندها تعادل شخص رو موجب میشن,تعادل همون ارامشه,وقتی بندی قطع میشه موجود یه لرزشی رو درخودش احساس میکنه,تکون میخوره چون کمی تعادلش بههم خورده,یعنی بهره ای از آرامش رو ازدست داده
در واقع وقتی پایبند به قوانین هستی خودت ارومی و نتیجه ی این ارامش رو به دیگران هم میدی وبه تعادل اونا کمک میکنی

هانیه:


این یعنی اونایی که به خدا ایمان ندارن در اون تعادلی که باید نیستن؟

مریم:


حالا قوانین خدا درقالب دین به انسان عرضه شده
باقی موجودات به صورت غریزی از اون ریزپردازنده پیروی میکنن
ولی ریزپردازنده ی وجود ما مثل بازی دومینوی مرحله مرحله است
باید یه کاری بکنی تا یه قسمتش ویه مرحله اش فعال بشه,
بگذریمدین به ما میگه برای اینکه درتعادل و ارامش باشیم و به ارامش بقیه کمک کنیم باید چطور زندگی کنیم
کیفیت وکمیت رو حتی در مورد فکرمون میگه,عمل که مرحله ی قبلشه!
وقتی ما به قوانین خدا که در قالب دین عرضه شده عمل میکنیم دنیای درون وبیرونمون در تعادله

مریم:


نه,هم خودشون رو تکون میدن وهم کل دنیا رو!

مریم:


این نظر منه...

ممکنه غلط باشه...

هانیه:


نه مرسی بسیار مفید بود و کمک کننده. :) اما دوست داشتم می توانستم بهشون یه نتیجه ملموس رو نشون بدم که ایمان بخدای یکتا یه ضرورته نه صرفا ارامش.
و من باز خودخواهانه برای کسب این ارامش اونو باور دارم مثلا بخشی از نقص خودم یا مشکلات زندگیمو میندازم روش دوش خدا. و....

هانیه:


یعنی بگم این از روی خودخواهی نیست از روی ضرورت. باید اینطور باشه نباشه یه جا تعدل نداره. ...

هانیه:


این عدم تعادل کجای زندگی اونا دیده میشه ؟

مریم: 


ببین,تصور کن میلیونها بند به تو وصل باشه که همه ی اینا باهم به تعادل تو کمک کنه
تو با نادیده گرفتن هرقانونی یه بند رو پاره میکنی
ممکنه شخص تا مدتها متوجه نشه چه اتفاقی براش میفته,چون کم کم داره از تعادل خارج میشه
ولی یه جایی میرسه که دیگه نمیتونه ثابت باشه و برای اینکه نیفته باید هی خودش رو اینور و اونور بندازه و....همبن باعث میشه بندای لیشتری پاره بشه و اوضاع بدتر,بشه
تعادلی که من میگم کل زندگی رو دربرمیگیره

بذار یه مساله رو بگم که الان خیلیا درگیرشن! روزی,مال,
الان همه دنبال این هستن که پول بیشتری بدست بیارن,فکرمیکنن که پول ارامش میاره,درصورتیکه من میشناسم کسانی رو که توی بدست اوردن قوت روزانه شونم مشکل دارن ونمیتونن نیاز روزانه شونم تامین کنن,اما خوشبختن واروم,وبسیار ارومن,این ارامش از اونجاست که به قانون خدا که روزی دست خودشه اعتماد دارن و باور دارن و پایبندش هستن که اگر به این باور نرسیده بودن برای بدست اوردن پول,حرص میخوردن و این حرص خوردن بهره ای از ارامش رو ازشون میگرفت

البته این بحث خیلی مفصله و توضیحش اینجا سخته

قوانین خدا,بندایی که وصلن به کل دنیا... نقش ما....و و و و

مریم:


عذر میخوام که با گفتن این حرفا بیشتر سردرگمت کردم

مریم: 

در کل هرکس بهره ی کارنیکش رو قطعا خواهد گرفت,اما خب کیفیت و کمیتش متفاوت خواهد بود!

در واقع مصداق هرچی پول بدی آش میخوری!!

البته خب فرق داره نوع پاداش,اندازه اش,وحتی تاثیری که در زندگیت میذاره...

گاهی تاثیری که یه کارخوب توی روح فرد بجا میذاره از پاداشش مهمتره

کلا....

من در گیج کردن افراد تبحرخاصی دارم!
توی دانشگاه هم دوستام میگفتن تو توضیح ندی بهتره,واسه اینکه فقط بیشتر گیجمون میکنی!!!!

من بازم عذر میخوام.

هانیه:


نه مفید بود ممنونم :) از توضیحات و وقتی که گذاشتین. راستش ذهنم قبلا خیلی بیشتر از اینها درگیر بود الان دیگه به این رسیدم تا خودش نخواد هیچ کی راه درستو نمیره.
و خودش بسیار من بانتر از منبه بنده هاشه.
حتما نمره جوابای درستشونو میده.

هانیه:
ممنونم

اعظم :

قبلا هم گفتیم اینکه خداونو با اونا چه میکنه خیلی به ما ربطی نداره در حد اختیارات ما نیست این قضاوت


حتی مسلمانانی مثل ما هم هستن که خیلی از کاراشون رو لزوما به خاطر رضای خداوند انجام نمی دن به عبارتی خالص نیستن مثلا توش ریا داره
یا برای رضای دیگران هستش
یا منفعتی مثل کسب اعتبار ،مال یا ارامش هستش
یعنی صرفا مسلمون بودن و عمل خوب انجام دادن هم مستلزم ثواب اخروی نیست

ایه داریم :


مَن کاَنَ یُرِیدُ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتهََا نُوَفّ‏ِ إِلَیهِْمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَ هُمْ فِیهَا لَا یُبْخَسُونَ
کسانى که زندگى دنیا و زیور و زینتش را بخواهند، ثمره تلاششان را به طور کامل در [همین‏] دنیا به آنان مى‏دهیم و در آن چیزى از آنان کاسته نخواهد شد.


خداوند بخیل نیست اگه کسی تلاش کنه نتیجه اش رو می بینه ولی تو همین دنیا
چون بیشتر از اینم نمی خواسته اون موقع اصلا اخرتی تو ذهنش نبوده که حالا اخرت بهش چیزی بدن

به قولی مثل این می مونه کسی واسه همسایه اش کاری انجام بده بیاد از شما حق و حقوقش رو بگیره

منطقیه اصلا ؟

یه چیز دیگه هم هست میدونی که در اخرت حقیقت اعمال به ادم بر میگرده

خب وقتی حقیقت عمل رو با توجه به نیت و تمام جوانب دیگه به ادم میدن پس ظلمی در کار نیست

یه نفر رو در نظر بگیر اصلا اسما مسلمون ولی نماز نمی خونه
چرا نمی خونه ؟


بری ته توش رو در بیاری یه عنادی توش هست
یه لجبازی
یه خودخواهی
یه تنبلی
یه سر تسلیم نیاوردن در مقابل خدا
....
چقدر تو سوره بقره خداوند گفت بنی اسراییل نمی خواستن تسلیم باشن علت انحرافشون هم همین بود
و گرنه مثلا مگه چه ایرادی تو ماهیگیری شنبه وجودداشت
چه دلیل علمیی
هیچی
خداوند میخواست کقرشون و تسلیم نبودنشون رو نشون خودشون بده

این یکی


یه مساله دیگه هم هست و اون استضعاف هستش
ایا کسی که ایمان نداره
خبر اسلام بهش رسیده یا نه
رسیده و نرفته دنبالش یه مساله است
نرسیده و نمی دونسته یه مساله

خیلی جای بحث است دو تا لینک خیلی خوب دارم حتما وقت بذار بخون

(نشد لینکا رو بذارم میتونین این جمله رو تو نت جستجو کنین و اولین نتیجه مربوط هستش به تبیان :)

پاداش کارهای خوبی که از افراد بی ایمان سر می‌زند!

دومی جامع تره و البته طولانیتر

این هم با همون سرچ به دست میاد منتها مال سایت برهانه

بهشتی شدن غیر مسلمانان و تکلیف اعمال خیر آنها، قسمت دوم

 

هنوز تو فکر هدایت ادما هستی هانیه جان ها ؟
خداوند به پیامبرش گفته تو بشیرا و نذیرا بیشتر نیستی هدایت دست ماست

ما اون وقت چی بگیم

مریم:


بسیار کامل و جامع بود 😄 خیلی ممنون عزیزم...

خواهش میکنم
اهدنا الصراط المستقیم

هانیه : 


مرسی اعظم جان از این همه پیام خوبتون. حتما اون دو لینک رو ان شاء الله نگاه می کنم.
راستش مسئله خوب بودن ادما و مسلمون نبودنشون برام هی سوال ایجاد می کنه. هدایت که نه ، دارم تناقضات ذهنی مو حل می کنم. به این معتقد شدم تا خدا نخواد برا خودم هیچ کاری نمیتوانم بکنم چه برسه دیگران. و چقدر کوتاه فکر می کردم قبلا.
و سوال از اینجا برام پیش اومد اگه یه غیر مسلمون یا مسلمونای از دین برگشته این ایه رو ازم پرسیدن دلیل کافی برا حرفشون داشته باشم که خوب توضیحات شما و مریم جان ، استناد به ایه های قبل و اینکه اگه با خودمون صادق باشم، اون عدم تعادل رو واقعا میشه در جزئیات رفتاری شون دید.
(گفتم این وسط هر شبه ای می بینم بپرسم تا رفع بشه ).
و خوشحالم که دوستان خوبی دارم که همراهی می کنم :)))))
ممنونم :)))))

خیلی هم خوب کاری می کنی که می پرسی

هر چی درجه ایمان و اخلاص ادم تو هر کاری بالا میره نتیجه ای که عاید شخص میشه دامنه و عمق وسیعتری داره

میشه حکایت مولونا که میگه چون که صد امد نود هم پیش ماست

یعنی مثلا روانشناسی اومانیستی امروز میگه ادمایی که بهت بدی میکنن رو ببخش چون اینجوری خودت ارومتری

اما وقتی همین کار رو یه مومن مخلص به خاطر مبارزه با نفسش و چون خدا دوست داره انجام میده
علاوه بر رضوان الهی به اون ارامشه هم میرسه

گفتم یه بار سقف خوبی اومانیستی کوتاهه

دامنه تاثیرش وسعت و عمق خیلی کمی داری

مثل همون که خدا میگه شجره طیبه
اصلها ثابت و فرعها فی السماء

بر عکس یه گیاه یه ساله کم ریشه

هانیه:

دقیقا یادمه ، ممنونم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۱۵
* مسافر
چهارشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۰۹ ب.ظ

64 . صفحه 64

بیست و نهم بهمن : 

 

هانیه :


یه ۱۰۹ این ایه منو یاد یک حرف زیبا روی دیوار خیابان انداخت :‌اگر پاداش با خداست سستی چرا؟... و این محرکی بود برای تلاش بیشتر بدون توجه به قضاوت مردم

۱۱۰ بهترین کار تشویق به امر نیک و باز داشتن از امر بد است اما مومن بودن به خدا هم ردیف این دو معروف است. گاهی از این نظر دیگران را تشویق یا تنبیه می کنیم که می خوایم برتری خودمونو اثبات کنیم و این هیچ ربطی به مومن بودن به خدا نداره یا اینو بگم و اون کارو بکنم که دیگه این رفتارشو تکرار نکنه ….
و ادامه اش اهل کتاب ایما ن دارند اما نافرمانند یعنی اهل عمل نیستند!!‌مثلا منم اهل کتابم همین قران اما چقدر فرمانبردار بودم تو عمل !!! اینجا یاد می گیرم عمل عمل عمل

یه ۱۱۲ خواری ناشی از این نافرمانی همیشه همراهت هست. خیلی اوقات برا من مثل یک احساس نارضایتی عمیقه که مدام
 ذهنمو درگیر می کنه

از ایه ۱۱۳ تا اخر ص چقدر امیدوار کننده و ارامش بخشه:‌و اهل تقوی را چه خوب توصیف می کنند : انها که در تاریکی شب سر به سجده و بندگی خدا می سپارند ..به خدا و روز قیامت ایمان دارند … در روز برای کارهای نیک شتاب می کنند … با فرمانبرداری شون دیگران را به کارهای پسندیده تشویق م یکنند و … و از حالشون خدا آگاهه


خدایا ما رو از همین کسانی قرار بده که خودت معرفی شون کردین …

حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب جمله می داند خدای حال گردان غم مخور


یک ترس و ناامیدی ایجاد می شه که چقدر با اهل تقویی که خدا در کلام مقدسش توصیف می کنه فاصله زیادی داریم اما هدایت از طرف خودشه امیدوارم بی حساب بهمون عطا کنه

 

نفیسه :


109.این ایه علت عدم صدور ظلم وستم از ناحیه خداوند را ذکر میکند.چگونه ممکن خداوند ستم کند درحالیکه انچه دراسمانها وزمین است از ان اوست وهمه کارها به سوی او برمیگردد.


110.دلیل بهترین امت بودن مسلمانان"امر به معروف ونهی از منکرکردن،وایمان به خدا داشتن"ذکر گردیده واین را میرساندکه اصلاح جامعه بشری بدون ایمان ودعوت به حق ومبارزه با فساد ممکن نیست.بعلاوه انجام این دو فریضه ضامن گسترش ایمان واجرای همه قوانین فردی واجتماعی میباشد ضامن اجرا عملا بر خودقانون مقدم است. مذهبی به این روشنی وقوانینی با این عظمت منافعش برای هیچ کس قابل انکار نیست .بنابراین اگر اهل کتاب ایمان بیاورندبه سود خودشان است هرچند که اقلیتی از انها پشت پا به تعصبهای جاهلانه زدند واسلام رابا اغوش باز پذیرفتند واکثریت انها نیز از تحت فرمان خدا خارج شده اند.

111.هنگامی که بعضی از بزرگان روشن ضمیر یهود به ایین اسلام گرویدند ،جمعی از روسای یهودنزد انها امده وانها را مورد سرزنش وحتی تهدید قرار دادند.ایه به عنوان دلداری وبشارت به انها وسایر مسلمانان نازل گردید.این ایه وایه بعد در حقیقت متضمن چند پیشگویی وبشارت مهم به مسلمانان است که همه انها در زمان پیامبر(ص)عملی گردید:1.اهل کتاب هیچ ضرر مهمی نمیتوانندبه شما برسانند 2.هرگاه در جنگ با شما روبرو شوند سرانجام شکست خواهند خورد وکسی از انها حمایت نخواهد کرد.

3.112.هیچگاه روی پای خود نمی ایستند وهمیشه ذلیل و بیچاره خواهند بود.مگراینکه تجدید نظر کنندوراه خدا پیش گیرند یا به دیگران متوسل شده وموقتا از نیروی انها استفاده کنند.اگر یهودبه چنین سرنوشتی دچار شدند نه به خاطر نژاد ویا خصوصیات دیگر انهاست بلکه به خاطر اعمالی است که مرتکب شده اند چرا که انها به خداوند کفر ورزیدند واصرار درکشتن رهبران الهی وپیشوایان خلق ونجات دهندگان بشر یعنی انبیای پروردگار داشتند ودیگر اینکه الوده به انواع گناهان مخصوصا ظلم وستم وتعدی به حقوق دیگران وتجاوز به منافع سایر مردم بوده اند.مسلما هر قوم وملتی که دارای چنین اعمالی باشد سرنوشتی مشابه انها خواهد داشت.

113.وقتی بزرگان روشن ضمیر یهود اسلام اوردند،یهودیان از این عمل انها بسیار ناراحت شدند ودر صدد برامدند انها را متهم به شرارت کنند.علمای یهود این اشعار را دربینشان پخش کردند که تنها جمعی از اشرار ما به اسلام گرویده اند.اگر انها افراد درستی بودند ایین نیاکان خود را ترک نمیگفتند وبه ملت یهود خیانت نمیکردند .ایه نازل شد و از این دسته دفاع کرد.قران در این ایه برای رعایت عدالت واحترام به حقوق افراد شایسته واعلام این حقیقت که همه را نمیتوان با یک چشم نگاه کرد میگوید:"اهل کتاب همه یکسان نیستند ودر برابر افراد تبهکار،کسانی دران میان یافت میشوند که در اطاعت خداوندوقیام بر ایمان ثابت قدمند."صفت دیگر انها این است که "پیوسته در دل شب ایات خدا راتلاوت میکنند" ودر پایان از خضوع انها یاد مینماید"ودربرابرعظمت خداوند به سجده می افتند".

114.این ایه اضافه میکند"به خدا وروز رستاخیزایمان دارندوبه وظیفه امر به معروف ونهی از منکر قیام میکنندودر کارهای نیک بریکدیگر سبقت میگیرند.انهااز افرادصالح وبا ایمان هستند"

115.این ایه در واقع مکمل ایات قبلی است و به عاقبت افراد صالح وبا ایمان اشاره میکند.هر چند این افراد در گذشته مرتکب خلافهایی شده اند اما اکنون که در روش خود تجدید نظربه عمل اورده و در صف متقین وپرهیزگاران قرار گرفته اند نتیجه اعمال خود را خواهند دیدو هرگز ازخدا ناسپاسی نمیبینند وخداوند از همه چیز اگاهی داردواعمالشان کم باشد یا زیاد به هیچ عنوان ضایع نمیشود.

مریم :


ایه ی اخر خیلی جالبه
خدا از کسانی از اهل کتاب که ایمان اوردن تشکر میکنه و میگه من قدرکاری که کردید رو میدونم
ناسپاسی نمی بینید
به نظرم این جمله خیلی احساسی هست,این رو خدایی میگه که همه باید سپاسگزار وشاکرش باشن,اما اینجا خدا از بنده اش تشکرمیکنه وسپاسگزاره...
من همچین آیاتی رو تماما عشق میبینم,انگارنه انگار که طرف حساب ما خداییه که قدرت و اقتدارش اندازه نداره

نمیتونم حد زیبایی این جمله رو تصور کنم...

 

وحیده :


ایه 110: بهترین امت بودن با شعار نیست، با ایمان و امر به معروف و نهی از منکر است. «کنتم خیر امة... تأمرون...»
** در امت ساکت و ترسو خیری نیست. «خیر امة... تأمرون... تنهون»
** امر به معروف و نهی از منکر به قدری مهم است که انجام آن معیار امتیاز امت‌هاست. «کنتم خیر امة»
** مسلمانان مسئول اصلاح تمام جوامع بشری هستند. «اخرجت للناس»
** سفارش به خوبی‌ها بدون مبارزه با فساد، کم نتیجه است. «تأمرون بالمعروف و تنهون عن‌المنکر»

** در امر به معروف، سن، منطقه، نژاد، سواد و موقعیت اقتصادی و اجتماعی نقشی ندارد. «خیر امة... تأمرون... تنهون

** امر به معروف، مقدم بر نهی از منکر است. «تأمرون... تنهون»

**امر ونهیی می‌تواند مؤثر باشد که از ایمان مایه گرفته باشد. «تأمرون، تنهون، تؤمنون

**انسان، در انتخاب راه آزاد است. «منهم المؤمنون و اکثرهم الفاسقون»

ایه 111: این آیه، بشارت و تسلی برای مسلمانان است که شما در سایه‌ی ایمان، وحدت و امر به معروف بیمه می‌شوید. از تهدیدات دشمن نترسید که پیروزی با شماست و دشمن خوار و زبون است.

**مسلمانان، در سایه‌ی ایمان بیمه هستند. «لن یضروکم»

**مخالفین شما برای نابودی شما تلاش می‌کنند، لکن تنها به گوشه‌ای از اهداف ایذائی خود می‌رسند. «الا اذی»

**کسی که ایمان ندارد، روحیه‌ی مقاومت ندارد. «یولوکم الادبار»..



ایه 112:چنانکه در روایات آمده، این آیه در مورد قوم یهود است که به جهت نافرمانی حکم خدا و پیامبران، دچار غضب الهی گردیده و مهر ذلت و مسکنت بر آنان زده شد. از جمله گناهان آنان کشتن پیامبران بوده است که طبق روایات، مراد از آن، کشتن با شمشیر نیست، بلکه افشای اخبار و اسرار آنان بوده که موجب سلطه‌ی قدرت‌های ستمگر و قتل آنان می‌گردیده است.

**نتیجه‌ی کفر و پیامبرکشی، ذلت و مسکنت است. «ضربت علیهم الذلة»

** یهود همیشه ذلیل است. گرچه گاهی سرنخ تبلیغات و اقتصاد و سیاست را به دست می‌گیرد، اما از نظر کرامت و عزت و محبوبیت و امنیت، بدترین جایگاه را دارد. (مثل افراد دزد وچاقوکشی که ایجاد دلهره کرده ودرآمدهای کلانی به دست می‌آورند، ولی هرگز از جایگاه والایی برخوردار نیستند.) «ضربت علیهم الذلة»

**روحیه‌ی مؤمنان را با بیان وضع نکبت‌بار مخالفان تقویت کنید. «ضربت علیهم الذلة»

**رمز عزت دو چیز است: ایمانی از درون به قدرت الهی، ارتباطات حسنه‌ای از بیرون با امت‌ها و ملت‌ها. «حبل من الله و حبل من الناس»

**راه نجات یهود، یا ایمان آوردن به اسلام است؛ «حبل من الله» یا عقد قرارداد با مسلمانان. «حبل من الناس»

**گناه و تجاوز، زمینه‌ساز گناهان بزرگ‌تری همچون کفر و پیامبرکشی می‌گردد. «ذلک بما عصوا...»

ایه 113: این آیه وآیه بعد، صفات خوب گروهی از اهل کتاب را بیان می‌دارد که عبارت است از قیام به اطاعت خدا، تلاوت کتاب آسمانی، سجده، امر به معروف و نهی از منکر و سرعت در کارهای خیر. شاید همین اعمال، بیانگر «حبل الله» در آیه قبل باشد.

همانگونه که تلاوت قرآن برای مسلمین به همراه اقامه نماز مورد ستایش الهی است،تلاوت کتب آسمانی، همراه با عبادت و سجده برای اهل کتاب نیزمورد ستایش است. «یتلون... یسجدون»

خداوند در این آیه به ارزش علم، عمل، تداوم، نشاط و عشق و جهت داشتن اشاره کرده است. با کلمه «یتلون» به علم، با کلمه «یسجدون» به عمل، با عبارت «اناءاللیل» به تداوم و با کلمه «قائمة» به عشق و نشاط و با عبارت «آیات الله» به جهت اشاره کرده است.


**خوبی وکمال را از هر گروه و طایفه‌ای که باشد، بپذیریم و بدان اقرار کنیم. در کنار انتقاد از دیگران، از خوبی‌های آنان غافل نشویم. «من اهل‌الکتاب امة قائمة»
**یکی از راههای جذب و دعوت دیگران، اقرار و اعتراف به کمالات آنان است. «من اهل‌الکتاب امة قائمة»

** شب و بالاخص سحر، بهترین وقت برای مناجات است. «آناء اللیل»

**عالی‌ترین حالات عبادت، سجده است. «وهم یسجدون»
--
ایه 114 و 115: همان گونه که در سوره‌ی بقره آیه 3، در کنار ایمان، نماز مطرح شده است، «الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة» در این آیه نیز در کنار ایمان، امر به معروف و نهی از منکر آمده است. «یؤمنون... یأمرون»
شیوه‌ی قرآن آن است که امر به معروف را قبل از نهی از منکر می‌آورد. آری، اگر درهای معروف باز شود، راه منکر بسته می‌شود. ازدواج آسان، جلو فحشا را می‌گیرد. نماز، انسان را از فحشا ومنکر باز می‌دارد. اشتغال صحیح می‌تواند مانع فسادهای اجتماعی گردد. شخصیت دادن به افراد، آنان را از سقوط به ابتذال باز می‌دارد.
صالحان کسانی‌اند که همگان آرزوی ملحق شدن به آنان را دارند: «الحقنی بالصالحین»و هر مسلمانی در هر روز، چندین مرتبه به آنان سلام می‌کند. «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین»
در بینش الهی، هیچ عمل صالحی ضایع نمی‌شود. «فلن یکفروه» البته چنانکه در قرآن می‌خوانیم: «انما یتقبل الله من المتقین» شرط قبولی، ایمان و تقواست، لذا در اینجا می‌فرماید: ما خود می‌شناسیم که متقین چه کسانیند که باید عملشان مورد قبول واقع شود.

**سرعت در کار خیر، ارزش آن را بیشتر می‌کند. «یسارعون فی الخیرات»

**افراد صالح، کسانی هستند که با نشاط وشتاب، به سراغ هر کار خیری می‌روند، نه فقط بعضی از کارها. «الخیرات»

** ایمان، عبادت، تلاوت، امر به معروف و نهی از منکر و سرعت در کار خیر انسان را در زمره صالحان می‌برد. «اولئک من الصالحین»
---

                  ...........................................................................................................................

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

اعظم :

راستش یه سوالی برای من پیش اومد که نه از تفسیر المیزان فهمیدم نه از تفسیر دوستان

اونم ایات آخر هستش که خداوند اوصاف گروهی از اهل کتاب رو میگه
نفهمیدم اینا مسلمون شده بودن یا در دین خودشون خوب بودن اونم در مقامی که خداوند عنوان صالحین رو بهشون میده که خیلی مقام بالاییه

 

مرجان :

این از کتاب تفسیر نوره



نفیسه : 
برداشت من از ایات اخر این بود که این ایات در مورد همان بزرگان یهود بود که از دین خود دست برداشته بودند وبه اسلام روی اوردند چون در تفسیری که دیدم اومده بود:


مرجان :


نفیسه :

این دسته از افراد هر چند در گذشته مرتکب خلافهایى شده باشند اکنون که در روش خود تجدید نظر به عمل آورده‏اند و در صف متقین و پرهیزکاران قرار گرفته‏اند، نتیجه اعمال نیک خود را خواهند دید و هرگز از خدا، ناسپاسى نمى‏بینند! این تفسیر درمورد خلافهای گذشته انها صحبت میکنه واز تغییر رویه شون که احتمالا همون مسلمون شدنشونه. مضافا بر اینکه این ایات در ادامه ایاتی است که درمورد اوصاف این افراد اومده


مرجان :


ولی بر داشت من این بود که اهل کتاب هستند چون اگر نبودند نمیگفت در ایه من اهل کتاب و اگر مسلمون شده بودند میگفت

مرجان :


تفسیر نور هم همین رو میگه به نظرم

نفیسه :


در تفسیر نمونه در مورد شان نزول سه 114،113و115سوره ال عمران اومده که این هر سه ایه در مورد دفاع از یهودیان تازه مسلمانی است که مورد اتهام سران یهود قرار گرفتند.تصور من اینه که دو ایه 113و114به شایستگی انها قبل از اسلام اوردن وایه 115به عاقبت اونها بعد مسلمون شدن اشاره داره.ایه 113میفرماید:اهل کتاب همه یکسان نیستند که این بدنبال مذمتهایی است که قران از یهود در ایات قبل داشته وحالا برای رعایت احترام وعدالت این جمله رو ذکر میکنه که منظور از اهل کتاب همون یهوده.وبه خصوصیات افراد شایسته ای از اونها میپردازه وبه روح حق جویی اسلام در اونها اشاره میکنه که زمینه ساز مسلمون شدنشون شد.امیدوارم برداشتم درست باشه

 

هانیه :

راستش در مورد اون سوالی که اعظم جان پرسیدن. من برمیگردم به ایات قبلی که از ابتدای قرتن داشتیم. که مسلمون بودن را نه با برجسب اسلام بلکه بعنوان تسلیم بودن در برابر حق و اظهار بندکی و ایمان به معاد و داشتن تقوی می دونست.
بنظرم میرسه خیلی فرقی نداره جه برجسب مذهبی ای بهمون بخوره. یهود مسیح اسلام. مهم اون عمل و قلب است که خدا خودش آگاهه. و اینکه در اخر همین ایه اومده خدا خودش به احوال متقین آگاه است بنظرم اشاره به همین داره.
برجسب های مذهبی انگار اصلا مهم نیست.


راستش من هم با نظرات هانیه جان موافق بودم قبلا چون در سوره بقره هم اشاره داشت به اینکه ملمونی به برچسبی که به آدم میخوره ربطی نداره . متاسفانه من آیات رو پیدا نکردم

ولی مثلا در آیه 62 بقره اومده :

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۶۲﴾

در حقیقت کسانى که [به اسلام] ایمان آورده و کسانى که یهودى شده‏اند و ترسایان و صابئان هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت و نه بیمى بر آنان است و نه اندوهناک خواهند شد (۶۲)


ولی با آیات این وره مثلا آیه 81 که گفته بود از هر پیامبری برای یاری پیامبر دیگه پیمان گرفته شده و هر پیامبری به آمدن پیامبر بعدی مژده دادن و به خصوص پیامبر اسلام که آخرین پیامبره و در همه دینها به اومدنش مژده داده شده بوده و بارها در این سوره و سوره بقره خوندیم که یهود و حتی مسیح در کتاباشون وعده اومدن پیامبر رو خونده بودن و پیامبر رو با نشانه هاش مانند پسرانشون میشناختن ولی به خاطر کفر و لجبازی و برتری طلبی رسالت پیامبر رو نپذیرفتن و بارها خداوند اشاره کرد بابت این عملشون جزای سختی دارن ... نتیجه من این بود که اصولا نباید هیچ غیر مسلمانی در دنیا وجود داشت اگر واقعا پیامبر خودش ون و کتاب خودشون رو قبول داشتن (منظورم اینجا از اسلام ، همون مسلمون اسمی هستش یعنی کسی که اسما قرآن و پیامبر رو قبول داره )

اما این آیات رو نفهمیدم که منظور همونایی بودن که به اسلام گرویدن یا همون بعضی از اهل کتاب بودن که به این صفات خوب آراسته بودن ....

شاید هم اونایی که اسلام به گوششون نرسیده بود

در کل فکر می کنم برداشت نفیسه جان درست بوده ... اشاره به یهودیان تازه مسلمان باشه و روحیه حق پذیریشون که باعث شده پیامبر رو بپذیرن


والله اعلم بالصواب

اهدنا الصراط المستقیم

ربنا الحقنا با الصالحین

همونایی که خودت وصفشون در آیاتت ذکر کردی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۰۹
* مسافر
دوشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۱۷ ب.ظ

62 . صفحه 62

بیست و هفتم بهمن :

 

وحیده :

 

ایه 92؛ کلمه‌ی «بر» به خیر وبرکت گسترده، وزمینی که برای کشت و زراعت ویا سکونت مهیاست، گفته می‌شود. همچنین به گندم که غذای عموم انسان‌ها وانواع حیوانات است، «بر» گفته می‌شود.
با توجه به اشتقاق لغوی «بر» که به معنای توسعه در خیر است؛ در قرآن، ایمان و عمل صالح و جهاد و نماز و وفای به عهد، از نمونه‌های بر معرفی شده‌اند. همگان توصیه شده‌اند که در انجام «بر» همدیگر را یاری کنند. «تعاونوا علی البر»و در این آیه نیز می‌فرماید که شما هرگز به این گوهر گرانبها نمی‌رسید، مگر آنکه از آنچه دلپسند شماست وآن را دوست می‌دارید، انفاق کنید.


**امام صادق‌علیه السلام به مفضل‌بن عمر فرمود: از پدرم شنیدم که می‌فرمود: کسی که سال بر او بگذرد و از مال خود، کم یا زیاد به ما نرساند، خداوند روز قیامت به او نظر نمی‌کند، مگر آنکه او را ببخشد. ای مفضل! این تکلیفی است که خداوند آن را بر شیعیان لازم کرده آنگاه که در کتاب خود می‌فرماید: «لن تنالوا البر...» پس ما بر و تقوی و راه هدایت هستیم.

** یگانه راه رسیدن به مقام نیکوکاران، انفاق خالصانه از امور مورد علاقه است، نه فقط ذکر و دعا. «لن تنالوا البر...»

** در مکتب اسلام، هدف از انفاق تنها فقرزدایی نیست، بلکه رشد انفاق کننده نیز مطرح است. دل کندن از محبوب‌های خیالی وشکوفاشدن روح سخاوت، از مهم‌ترین آثار انفاق برای انفاق کننده است. «لن تنالوا البر»

**دلبستگی به دنیا سبب محروم شدن از رسیدن به مقام بر است. «لن تنالوا البر»

** بهترین چیز دوست داشتنی برای انسان «جان» است. پس شهدا که جان خود را در راه خدا می‌دهند، به بالاترین مقام بر می‌رسند. «تنفقوا مما تحبون»

**آنچه را که خود دوست می‌داری انفاق کن، نه آنچه را که بینوایان دوست می‌دارند. زیرا ممکن است فقرا به جهت شدت فقر، به اشیای ناچیز نیز راضی باشند. «مما تحبون»، نه «ممایحبون»
** در انفاق نه افراط و نه تفریط، تنها بخشی از آنچه را دوست داری، انفاق کن. «مما تحبون»

** مهم انفاق است حتی اگر اندک باشد. «و ما تنفقوا من شی‌ء» آری یک برگ زرد روی آب، می‌تواند کشتی صدها مورچه شود.

** حال که خداوند انفاق ما را می‌بیند، چرا در کم و کیف آن کوتاهی کنیم؟ بیایید بهترین‌ها را انفاق کنیم. «فان الله به علیم»

ایه 93 و 94: در تفاسیر آمده است که بنی‌اسرائیل به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله اشکال می‌کردند که اگر تعالیم او موافق تعالیم انبیای پیشین همچون ابراهیم، موسی و عیسی‌علیهم السلام است، پس چرا گوشت و شیر شتر را حرام نمی‌داند؟! این آیه در جواب آنها نازل شد، که تمام غذاها برای بنی‌اسرائیل حلال بوده است وتنها حضرت یعقوب بعضی از غذاها را بر خود تحریم نموده بود. و دلیل این تحریم نیز چنانکه در بعضی تفاسیر آمده، آن است که وقتی حضرت یعقوب گوشت شتر را استفاده می‌نمود، موجب ناراحتی جسمی او می‌شد، او از این غذا پرهیز می‌کرد و بنی‌اسرائیل گمان می‌بردند که این یک تحریم شرعی وابدی است.

**بدون دلیل و تحریم شرعی، حلال‌ها را حرام نپندارید. «حرم اسرائیل علی نفسه..

ایه 95: حنیف» کسی است که از گمراهی فاصله گرفته و به هدایت و راه راست، روی آورده است.

** اهل‌کتاب که خود را پیرو ابراهیم می‌دانند، باید موحد باشند، زیرا او مشرک نبود. «فاتبعوا ملة ابراهیم... و ما کان من المشرکین»

**حق‌گرایی ابراهیم، آیین او را پایدار واستوار ساخت. «فاتبعوا ملةابراهیم حنیفا..

ایه 96؛
«بکة» به معنای محل ازدحام و اجتماع مردم است.
یکی از ایرادهای بنی‌اسرائیل این بود که چرا مسلمانان با توجه به قدمت بیت‌المقدس که هزار سال قبل از میلاد توسط حضرت سلیمان ساخته شده است، آن را کنار گذاشته و کعبه را قبله‌ی خود قرار داده‌اند. این آیه در پاسخ آنان می‌فرماید: کعبه از روز نخستین، اولین خانه‌ی عبادت بوده و قدمت آن بیشتر از هر جای دیگر است.
امام صادق‌علیه السلام با توجه به جمله‌ی «اول بیت» فرمودند: چون مردم مکه بعد از کعبه گرد آن جمع شده‌اند، پس حق اولویت با کعبه است و لذا برای توسعه‌ی مسجدالحرام می‌توان خانه‌های اطراف کعبه را به نفع حرم خراب کرد.
تفسیر المیزان می‌گوید: روایات «دحو الارض»بسیار است و هیچ دلیل علمی که مغایر آن باشد، پیدا نشده و با قرآن نیز مخالفتی ندارد.
حضرت علی علیه السلام در نهج‌البلاغه خطبه 192 می‌فرماید: خداوند تمام مردم را از آدم‌علیه السلام تا آخرین نفر با همین سنگ‌های کعبه آزمایش می‌کند.
امام باقر علیه السلام فرمود: حضرت آدم و سلیمان و نوح‌علیهم السلام نیز دور همین کعبه، حج انجام داده‌اند.
در قرآن، از کعبه تعابیر متعددی شده است که برخی از آنها را بازگو می‌کنیم:
1- کعبه، اولین خانه است. «اول بیت»
2- مرکز پایداری و قیام مردم است. «قیاما للناس»
3- خانه آزاد بدون مالک است. «البیت العتیق»
4- محل تجمع و خانه امن مردم است. «مثابة للناس وأمنا»

ایه 97:مکه وکعبه، نمایشگاهی از قدرت ونشانه‌های الهی، وتاریخ آن مملو از خاطرات و سرگذشت‌هایی است که توجه به آنها درس‌آموز و عبرت‌انگیز می‌باشد. در ساختن آن ابراهیم علیه السلام بنایی، واسماعیل علیه السلام کارگری می‌کرده‌اند. سپاهیان فیل‌سوار ابرهه که به قصد ویرانی آن آمده‌اند، به قدرت الهی توسط پرندگان ابابیل نابود شده‌اند. دیوار آن به هنگام تولد علی علیه السلام برای مادرش شکافته می‌شود تا در داخل آن، نوزادی متولد شود که در آینده‌ای نه چندان دور، بت‌های داخل آن را فرو ریزد. بلال، برده سیاهپوست حبشی، در برابر چشمان حیرت زده اشراف مکه بر بالای آن اذان می‌گوید و روزی نیز می‌رسد که آخرین حجت الهی به دیوار آن تکیه زده و ندای نجات انسان‌ها را سر می‌دهد و عالم را به اسلام دعوت می‌کند.
مکه، شهر أمن الهی است
در کنار کعبه، مقام ابراهیم است.
«حج» به معنای قصد همراه با حرکت است, حج در اسلام به معنای قصد خانه خدا و انجام اعمال مربوط به آن است.
پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمود: «تارک الحج و هو مستطیع کافر» هر توانمندی که حج را انکار و ترک کند، کافر است. و کسی که امروز و فردا کند تا بمیرد، گویا یهودی و نصرانی از دنیا رفته است.

**امام صادق‌علیه السلام درباره‌ی «آیات بینات» فرمودند: مقصود مقام ابراهیم، حجرالاسود و حجر اسماعیل است. و از آن حضرت پرسیدند مراد از «من دخله» کعبه است یا حرم؟ حضرت فرمودند: حرم.
شخصی از امام صادق‌علیه السلام درباره‌ی «من دخله کان آمنا» سؤال کرد: حضرت فرمودند: کسی که این خانه را قصد کند و بداند که این همان خانه‌ای است که خداوند رفتن به آنرا فرمان داده، و اهل‌بیت‌علیهم السلام را نیز آنگونه که باید بشناسد، او در دنیا و آخرت درامان خواهد بود.
--

ایه 99: آیه‌ی قبل، سؤال از کفر ورزی اهل‌کتاب بود؛ «لم تکفرون» و در این آیه، انتقاد از اینکه اگر خودتان ایمان نمی‌آورید و به آیات الهی کفر می‌ورزید، به چه دلیل مانع رفتن دیگران در راه خدا می‌شوید؟! «لم تصدون عن سبیل الله»

**اهل کتاب برای پیشرفت اسلام، مانع‌تراشی واخلال‌گری می‌کنند. «لم‌تصدون»

** کج‌نشان دادن اسلام، از راههای مبارزه با اسلام است. «تبغونها عوجا»

** دشمنان، هر لحظه برای انحراف ما تلاش می‌کنند. «تبغونها عوجا»
**دشمنان، بر حقانیت آیین ما آگاه و گواهند. «و انتم شهداء»

** سرچشمه‌ی فتنه، دانشمندان منحرفند. «وانتم شهداء»

**اگر بدانیم که لحظه‌ای از ما و رفتار ما غفلت نمی‌شود، دست از خطاکاری برمی‌داریم. «ما الله بغافل عما تعملون»


ایه 100: شخصی از یهودیان وقتی صفا و صمیمیت مسلمانان مدینه مخصوصا دو قبیله اوس وخزرج را دید بسیار ناراحت شد و با خود گفت: این دو قبیله روزگاری با هم جنگ می‌کردند، ولی حالا در سایه رهبری ومدیریت محمدصلی الله علیه وآله در کنار هم به صلح وصفا زندگی می‌گذرانند، اگر این وضع ادامه داشته باشد، کیان یهود در خطر است. او با برنامه‌ریزی، گروهی را با خود همراه و جوانی را در میان مسلمانان مأمور کرد تا با یادآوری خاطرات درگیری‌های گذشته, آنان را تحریک کند. این جوان با اجرای این برنامه، عواطف آنان را تحریک نموده و نزدیک بود که نزاع و درگیری سختی شعله‌ور شود. رسول خدا صلی الله علیه وآله با سخنان آرامش بخش خویش به آنان هشدار داد و آنها را از توطئه‌ی دشمن باخبر ساخت. آنها سلاح را بر زمین گذاشته، یکدیگر را در آغوش گرفته واز عمل خود پشیمان شدند. به گفته‌ی مفسران، در این حادثه این آیه و دو آیه قبل نازل شد که متضمن توبیخ و سرزنش اهل کتاب و هشدار به مسلمانان است.

**چون اطاعت از کفار منجر به کفر می‌شود، پس تبری و برائت از آنان لازم است. «ان تطیعوا فریقا...یردوکم»

**نتیجه پیروی از بیگانگان، کفر وسوءعاقبت است. «یردوکم بعدایمانکم کافرین»
----

نفیسه :

92.این ایه اشاره به یک نشانه ایمان دارد:شما هرگز به حقیقت بر" و نیکی نمیرسید مگر اینکه از انچه که دوست دارید در راه خدا انفاق کنید."بر" معنی وسیعی دارد که به تمام نیکیها اعم از ایمان واعمال پاک گفته میشود چنانچه از ایه 177سوره بقره استفاده میشود که ایمان به خدا وروز جزا وپیامبران وکمک به نیازمندان ونماز وروزه و وفای به عهد واستقامت در برابر مشکلات وحوادث همه از شعب "بر" محسوب میشوند .بنابراین رسیدن به مقام نیکوکاران واقعی شرایط زیادی دارد که یکی از انهاانفاق از اموالی است که مورد علاقه انسان است واینگونه انفاق مقیاسی است برای سنجش ایمان وشخصیت!هرگز این انفاق در نزد خداوند گم نخواهد شد ونیز چگونگی ان بر او مخفی نخواهد ماند.

93.در مورد نزول این ایه و دو ایه بعد،از روایات استفاده میشود که یهود دو ایراد در گفتگوهای خود از پیامبر(ص)گرفتند.نخست اینکه چگونه پیامبر اسلام گوشت وشیر شتر را حلال میداند با اینکه در ایین ابراهیم (ع)حرام بوده وبه همین دلیل یهود هم به پیروی از ابراهیم انها را بر خود حرام میدانند ،نه تنها ابراهیم بلکه نوح نیز انها را تحریم کرده بود.دیگر اینکه چگونه پیامبر اسلام خود را وفادار به ایین پیامبران بزرگ خدا مخصوصا ابراهیم میداند در حالیکه تمام پیامبران که از دودمان اسحاق فرزند ابراهیم بودند بیت المقدس را محترم میشمردند وبه سوی ان نماز میخواندند ولی پیامبر اسلام از ان قبله روی گردانده وکعبه را قبله گاه خود انتخاب کرده است؟ایه مورد بحث به ایراد اول پاسخ گفته و دروغ انها را روشن میسازد وایات اینده به ایراد دوم پاسخ میدهند.درباره اینکه اسراییل (نام دیگر حضرت یعقوب)چه نوع غذایی را برخود تحریم کرده بود ،از روایات اسلامی برمیاید هنگامی که یعقوب گوشت شتر میخورد بیماری عرق النساء(یک نوع بیماری عصبی است که امروزه به ان سیاتیک میگویند)بر او شدت میگرفت ولذا تصمیم گرفت از خوردن ان برای همیشه خودداری کند پیروان او هم در این قسمت به او اقتدا کردند وتدریجا امر بر بعضی مشتبه شد وتصورکردند این یک تحریم الهی است و ان را به خدا نسبت دادند .قران درایه فوق نسبت دادن این موضوع با خداوند را یک تهمت میشمارد.درجمله بعد خداوند به پیامبرش دستورمیدهد که از یهود بخواهد همان تورات موجود نزد انها را بیاورند وانرا بخوانند تا معلوم شود ادعای انها در مورد تحریم غذاها نادرست است ولی انها حاضر به چنین کاری نشدند چون میدانستند حتی در تورات تحریف شده ی انها چنین چیزی وجود ندارد.


94.اکنون که حاضر به اوردن تورات نشدند و افترا بستن انها برخدا مسلم شد باید بدانند که ستمگرند زیرا از روی علم وعمد چنین میکنند.

95.اکنون که میبینید من در دعوت خود صادق وراستگویم پس از ایین من که همان ایین پاک وبی الایش ابراهیم است پیروی کنید .او هرگز از مشرکان نبود واین که مشرکان عرب خود را بر ایین او میدانند کاملا بی معنی است بت پرست کجا وبت شکن کجا!

96.این ایه وایه بعد به پاسخ دومین ایراد یهود میپردازد.اگر کعبه به عنوان قبله مسلمانان انتخاب شده است جای تعجب نیست زیرا نخستین خانه توحید است تاریخ ومنابع اسلامی هم به ما میگوید که خانه کعبه به دست حضرت آدم (ع)ساخته شدوسپس در توفان نوح اسیب دیدو به وسیله ابراهیم خلیل تجدیدبنا شد.جالب اینکه در ایه فوق خانه کعبه به عنوان خانه مردم معرفی شده واین بیانگر این حقیقت است که انچه به نام خدا وبرای خداست باید در خدمت مردم وبندگان او باشد وانچه در خدمت مردم وبندگان خداست برای خدا محسوب میشود.قابل توجه این که ایه حاضر برای کعبه علاوه بر امتیاز (نخستین پرستشگاه بودن)به دو امتیاز (مبارک)و(مایه هدایت جهانیان)بودن ان نیز اشاره کرده است.


97.در این ایه به دو امتیاز دیگر ان اشاره کرده میفرماید:در ان نشانه های روشن (از جمله)مقام ابراهیم است ونشانه دیگر ان ارامش وامنیت حاکم بر این شهر است.در جمله بعد دستور حج به همه مردم داده ،از این دستور تعبیر به یک بدهی ودین الهی شده که بر ذمه عموم مردم میباشد.فرضیه حج از زمان آدم (ع)تشریح شده بودولی رسمیت یافتن ان بیشتر مربوط به زمان ابراهیم(ع) است.از این ایه برمیاید که این قانون اختصاص به مسلمانان ندارد بلکه همه موظفند ان را انجام دهند .از نظر اصطلاح دینی کفر معنی وسیعی دارد وهرگونه مخالفت با حق چه درمرحله عقاید وچه درمرحله دستورات فرعی راشامل میشود.لذا درایه فوق در مورد (ترک حج) به کار رفته است.پیامبرحدیثی دارند که دربخشی از بین حدیث امده هرکس حج راترک کند درحالیکه استطاعت دارد کافر محسوب میشود.

98.درمورد نزول این ایه وسه ایه بعد از روایات چنین استفاده میشود که یک پیرمرد تاریک دل ودر کفر وعناد کم نظیر روزی از کنار مجمع مسلمانان گذر میکرد،دید جمعی از طایفه (اوس)و(خزرج)که سالها باهم جنگ خونین داشتند مجلس انسی به وجود اورده اند.با خود گفت اگر اینها تحت رهبری محمد(ص)از همین راه پیش روند موجودیت یهود بکلی به خطر میافتد دراین حال به یکی از جوانان یهودی دستور داد که به جمع انها پیوسته وحوادث خونین قبل که بین انها بود را یاداوری کند .اتفاقا این نقشه موثرواقع شدوچیزی نمانده بودکه اتش خاموش شده دیرین بار دیگر شعله ور گردد.خبر به پیامبر رسید وایشان نیز به نزد انها رفته وبا سخنان تکان دهنده ودرعین حال ارامش بخش خود ،صلح وصفا واشتی مجددا زنده کرد.در این هنگام چهار ایه نازل شد.خداوندبه پیامبرش دستور میدهد که با زبان ملامت وسرزنش ازانها بپرسد انگیزه انها درکفر ورزیدن به ایات خدا چیست؟در حالیکه میدانند خداوند از اعمال انها اگاه است.


99.چرا علاوه برانحراف خود بار سنگین مسوولیت انحراف دیگران را نیزبه دوش میکشید؟در حالیکه شما باید نخستین دسته ای باشید که این منادی الهی رالبیک گویید زیرا بشارت ظهور این پیامبر قبلا در کتب شما داده شده و شما گواه بر انید.


100.این ایه روی سخن به مسلمانان اغفال شده کرده و میگوید :ای اهل ایمان !اگر جمعی از اهل کتاب که کارشان نفاق افکنی و شعله ور ساختن اتش کینه وعداوت در میان شماست اطاعت کنید شما را پس از ایمان اوردن به کفر باز میگردانند بنابراین به وسوسه های انها ترتیب اثر ندهید واجازه ندهید در میان شما نفوذ کنند.

اعظم :


برای من چیزی نمی مونه الا یه توضیح در مورد آیه اول صفحه
اتمام حجت کرده این آیه با کلمه "لن "
هرگز به مقام نیکوکاری نمی رسین مگه از چیزایی که دوست دارین انفاق کنین

تو آیه های آخر سوره بقره (261 به بعد ...) دو سه صفحه راجع به انفاق توضیح داده شده بود که از چه مالی باشه ، پنهان باشه یا آشکار و به چه کایی داده بشه ، نیت چی باشه ....
اینجا میگه از چیزی که دوست دارین انفاق کنین

با این کندنه که آدم بزرگ میشه
این تعلقی که کنارش می ذاری
میدونین یه حس قوی در آدم هستش به نام "مالکیت " که خیلی در تعارض با مقام بندگی که همانا هدف خلقت عنوان شده هستش
وقتی انفاق می کنی و می بخشی در راه رضای خداوند خودت رو از قید مالکیت رها می کنی
در حدیث شریفی به نان حدیث عنوان بصری در شرط "عبد" بودن گفته شده ، بنده باید که خودش را مالک نداند
و کسی واقعا این مقام رو داره که بتونه ببخشه

شاید برای خیلی از ماها بخشیدن کار سختی نباشه ولی بخشیدن از چیزهایی که دوست داریم قطعا کار سختیه
نگاهی به زندگی بزرگان موید این مطلب هستش که دوست داشتنیهاشون رو بخشیدن

 

............................................................................................................................

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

مریم:

منظور امام صادق در تفسیر آیه 92 که وحیده جان نوشتن ، پرداخت خمس هست؟!

این آیه مربوط به پرداخت خمس نیست .... کلا انفاق در هر موقع و هر زمانی اونم از چیزایی که خیلی دوست دارین ... کلا یه آیه هستش که به خمس اشاره داره و تفسیرش در سیره و سنت شده همین خمسی که ما می شناسیم

مریم :


حدیث امام صادق منظورمه

اعظم :

من تو توضیحات نگاه کردم نوشته بود از مصادیق انفاق خمس هستش که این حدیث به خمس اشاره داره .... ولی این آیه کلی هستش در مورد بخشیدن هر چه دوست داری ... حتی جان .... از مصادیقش مثلا امام حسین که از خانواده اش و فرزندانش بخشید

 

مریم :

اره درسته

چقد این جمله قشنگ بود که امام صادق فرمودن, ما بر و تقوا و راه هدایت هستیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۱۷
* مسافر
يكشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۵۸ ب.ظ

33 . صفحه 33

 

بیست و هشتم دی :

 

نفیسه :

 

درایات گذشته سخن از مومنان وکافران و منافقان بود ،کافرانی که بر اثر لجاجت ،ایات ودلایل روشن را نادیده گرفته وبه بهانه جویی میپردازند وبنی اسراءیل یکی از مصادیق واضح این معنی میباشد .منظور از تبدیل نعمت این است که انسان امکانات و منابع مادی ومعنوی راکه دراختیار دارد درمسیرهای انحرافی وگناه بکار گیرد.مساله تبدیل نعمت وسرنوشت دردناک ناشی از ان منحصر به بنی اسراءیل نیست هم اکنون دنیای صنعتی گرفتار این بدبختی است زیرا با اینکه خداوند مواهب ونعمتها وامکاناتی در اختیار انسان امروز قرار داده که هیچ دورانی از تاریخ سابقه نداشته ولی به خاطر دوری از تعلیمات الهی پیامبران گرفتار تبدیل شده وانها رابه صورت وحشتناکی در راه فنا ونیستی خود به کار گرفته واز ان مخربترین سلاحها برای ویرانی جهان ساخته ویا از قدرت مادی خویش برای توسعه ظلم واستعمار و استثمار بهره گرفته ودنیا رابه جایگاهی نا امن از هر نظر مبدل کرده است.

 212.شان نزول:این ایه در مورد اقلیت اشراف قریش نازل شد که میگفتند اگر محمد (ص)از طرف خدا بود اشراف وبزرگان از او پیروی میکردند که این ایه نازل شد وبه سخنان بی اساس انها پاسخ داد .این ایه در واقع بشارت و ارامشی است برای مومنان فقیر و هشدار وتهدیدی است برای ثروتمندان مغرور و بی ایمان .بی حساب بودن روزی خداوند نسبت به افراد با ایمان اشاره به این دارد که هرگز پاداشها و مواهب الهی به اندازه اعمال ما نیست بلکه مطابق کرم ولطف اوست ومیدانیم لطف وکرمش حد وحدودی ندارد .

 213.در ابتدا انسانها امتی واحد بودند .تضادی بین انها نبود زندگی بشر واجتماع ساده بود ،فطرتها دست نخورده وانگیزه های هوی وهوس  واختلاف وکشمکش در میان انها ناچیز بود .سپس زندگی انسانها شکل گرفت.که در این هنگام اختلافات و تضادها به وجود امد در اینجا بشر تشنه قوانین و تعلیمات انبیاء وهدایتهای انها میگردد تا به اختلافهای او در جنبه های مختلف پایان دهد.ایمان به انبیاء و تمسک به تعلیمات انها وکتب اسمانی ابی بر اتش اختلافات فرو ریخت وانرا خاموش کرد تا اینکه کم کم وسوسه های شیطان و امواج خروشان نفس کار خود را کرد ودر اینجا مردم دو دسته شدند مومنان راستین که در برابر حق تسلیم بودند که رو به کتب اسمانی اوردند وافراد بی ایمان وستمگر که همچنان در گمراهی واختلاف باقی ماندند .تمام کسانی که دارای نیت پاک وروح تسلیم در برابر حقند مشمول هدایتهای او میشوند اشتباهات عقیدتی انها اصلاح میشود واز روشن بینیهای مخصوصی برخوردار میگردند وانها رااز اختلافات ومشاجرات دنیا پرستان بی ایمان برکنار میدارد وارامش روح و اطمینان خاطر وسلامت جسم وجان به انها میبخشد.


214.شان نزول:برخی مفسران گفته اند :هنگامی که در جنگ احزاب ترس و خوف وشدت بر مسلمین غالب شد ودر محاصره قرار گرفتند این ایه نازل شد انان رابه صبر واستقامت فراخواند و امید نصرت به انها داد .در حقیقت این ایه به یکی از سنن الهی که در همه اقوام جاری بوده اشاره دارد وبه مومنین در همه قرون واعصار هشدارمیدهد که برای پیروزی وموفقیت ونایل شدن به مواهب بهشتی باید به استقبال مشکلات رفت وفداکاری کرد این ازمونی است که مومنان را پرورش میدهد.


215.شان نزول:پیرمردی بزرگ وثروتمند بود که به پیامبر (ص)عرض کرد که از چه چیز صدقه بدهم وبه که بدهم ؟ که این ایه نازل شد.در ایه امده هر چیز خیر ونیکی که انفاق میکنید برای پدر ومادر ونزدیکان و یتیمان ومستمندان ودر راه ماندگان باید باشد .لزومی ندارد تظاهر کنیم ومردم را از کار خویش اگاه سازیم چه بهتر که با خلوص بیشتر انفاق خود را پنهان سازیم زیرا کسی که پاداش میدهد از همه چیز باخبر است وکسی که جزا به دست اوست حساب همه هم نزد وی میباشد.جمله (وما تفعلوا)معنی وسیعی دارد که تمام اعمال خیر را شامل میشود وجمله (ما انفقتم من خیر)(انچه از نیکیها انفاق میکنید )میگوید:انفاق از هر موضوع خوبی میتواند باشد وتمام نیکیها راشامل میشود از اموال باشد یا خدمات از موضوعات مادی باشد یا معنوی .در ضمن تعبیر (خیر)نشان دهنده این است که مال وثروت ذاتا چیز بدی نیست بلکه یکی از وسایل خیر است مشروط به اینکه به نیکی از ان بهره گرفته شود.

وحیده :

 ایه 211: بررسى تاریخ گذشتگان و عبرت گرفتن از آن براى ما لازم است,مثلا ببینىم بنى اسراییل چه کار کردند و و به چه سرنوشتى دچار شدند ,ما دیگر مثله انها رفتار نکنیم..
نعمتهاى خدا را سپاس گفته وکفران نکنیم و همینطور نعمت هاى خدا را تبدیل نکنیم,,تقوا را تبدیل به بى تقوایی نکنیم, صداقت را تبدیل به دروغ نکنیم ,امانت را تبدیل به خیانت نکنیم و ........


ایه 212: براى کسانى که ایمان ندارند دنیا خیلی جلوه  و زینت داردو همین دنیا گرایی باعث تحقیر و استهزاى دیگران  (مومنان )مى شود. اما خداوند به مومنان مى گوید ؛ تقوا پیشه کنید و صبر کنید به زودى ورق بر مى گردد و روزى مى اید که شما بر ان گروه برترى خواهید یافت
* زمانى دنیا برایمان جلوه دارد که از الطاف و نعمت هاى آن دنیا بى خبر باشیم .
حکایت داستان حضرت نوح زمانى که کشتى مى ساخت  کنایه ها و مسخره کردن هایى بود که از گوشه و کنار به گوش مى خورد اما به زودى  خودشان مورد تمسخر قرار گرفتند..


ایه 213: یکى از اهداف فرستادن پیامبران به سوى مردم ,حل و رفع اختلافات بین آنها بود.
 به هر حال انسان هاى متعدد،با سلیقه ها و هوى و هوس هاى زیاد و غرایز سیرى ناپذیر ,دچار درگیرى و اختلاف مى شوند, پس احتیاج به داورى دارند ,اما نه از نوع بشر که خودش هم دچار هوى وهوس باشد .به داورى نیاز است که عارى از هر گونه عیب و نقص باشد .((همه  جا عقل لازم است اما کافى نیست .عقل بشر کوتاه است .وگرنه هیچ انسانى هیچ زمان پشیمان نمى شد.))
پس باید قانونى باشد از طرف خالق و هدایت گرى باشد ,معصوم،، تا از راه بشارت و بیم مردم را صلاح کند .
در این میان عده اى گوش فرا مى دهند  وهدایت مى شوند وعده اى هم از روى لجبازى و امتیاز طلبى زیر بار انبیاء نمى روند.. .


 ایه 214؛ انتظار بهشت  رفتن ,تنها به خاطر اینکه ایمان اوردیم ,,بدون سختى ها و رنج ها نادرست است.
نا برده رنج,گنج میسر نمى شود............
راه ورود بهشت ,عبور از سختى هاست.سختى هایى از داخل ( ضراء) سختى هایى از خارج( باسآء) .
**آزماىش هاى الهى گاهى اوقات انقدر سخت است که مردان خدا هم مى گویند( متى نصر الله)
که البته به زودى جواب  از راه مى رسد ( ان نصرالله قریب )..


ایه 215:* نوع انفاق و مورد و راه آن را باید از اهلش پرسید.
* انفاق شامل هر کارى و هر چیزى مى شود ,چه کوچک ,چه بزرگ، اما از چیزهاى خوب و ومرغوب  باشد.
*بهترین مورد انفاق هم اول والدین .بعد بستگان ,یتیمان ,مستمندان و در راه ماندگان,
.*در این ایه دو بار کلمه خیر امده ( انفقتم من خیر ) و ( تفعلوا من خیر ) این یعنى پولدار ها پولشان خیر است  و بى پول ها کارشان .انفاق تنها از طریق پول نیست .انفاق محبت , نوازش,علم , واز هر  نعمتى که خدا به ما داده مى توان انفاق کرد...

 

اعظم : 

 

چون توضیحات کامل بود من یه نکته های اضافه تر میگم :
 ایه 211:
"سل" سوال کن
خوبه ادم بره و از تاریخ سوال کنه تا مرتکب مون اشتباهاتی که گذشتگان شدن نشه


 ایه 211:
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند


آیه 212:
دنیا زینت داده میشود برای کافران
بارها در همین قران اشاره شده که زینت دادن دنیا کار شیطان هستش
گاهی شما نعمتهایی در دست دارین ولی شیطان اوناییی که شما ندارین رو براتون جلوه میده
همسر ،کار ،خونه ..... (مرغ همسایه غازه )
یادمون باشه کافر به معنیی که همیشه تو ذهن ماست نیست
هر کسی که حق رو انکار میکنه (میدونه و انکار میکنه )گاهی خودمون هم در این ردیفیم
حق رو میدونیم ولی لجاجتهای درونی نمی ذاره حق پذیر باشیم
یادمون باشه در این صورت بسیار در معرض قریب خوردن از دنیای زینت شده ایم


آیه 212 : اگر اهل ایمانیم و پا در این طریق گذاشتیم از مسخره شدن نترسیم


 آیه 213 : خیلی آیه عجیب و جالبی بود با این که بارها قرآن خوندم اما انگار اولین باری بود که می دیدمش علت رسالت انبیا ... در این آیه بیان شده بود و کلا یه سیر تاریخی انگار بود ... تو تفسیر المیزان چندین صفحه فقط تفسیر این پایه بود ...


آیه 213 : دو نوع اختلاف بین آدمها یکی به علت اختلاف سلیقه و قدرت و کلا ویژگیهای فطری موجود در انسان و دیگری به علت حسادت و طغیان


. علامه طباطبایی به شدت تاکید کرده بود که این نوع دوم اختلاف رو علمای دینی ایجاد کردن بارها رو این مساله تاکید کرده بود عین جمله رو وارد می کنم :"
این اختلاف را حاملان دین و گردانندگان کلیسا و کسانى که به کتاب خدا علم داشتند از در حسادتى که به یکدیگر مى ورزیدند و تنها به انگیره سرکشى و ظلم به راه انداختند، همچنانکه خداى تعالى فرمود: (شرع لکم من الدین ما وصى به نوحا و الّذى اوحینا الیک ، و ما وصینا به ابراهیم و موسى و عیسى ، ان اقیموا الدین و لا تتفرقوا فیه ) تا آنجا که مى فرماید: (و ما تفرقوا الا من بعد ما جائهم العلم بغیا بینهم و لولا کلمة سبقت من ربک الى اجل مسمى لقضى بینهم ).
و نیز فرموده : (وما کان الناس الا امة واحدة ، فاختلفوا، و لولا کلمه سبقت من ربک لقضى بینهم فیما فیه یختلفون ).
و منظور از کلمه اى که در این دو آیه بدان اشاره شد، همان کلامى است که در آغاز خلقت به آدم فرمود که : و لکم فى الارض مستقر و متاع الى حین "


یا اینجا " و اختلاف در دین را مستند به بغى (حسادت و طغیان ) کرد نه مستند به فطرت ، و این براى این جهت بود که دین فطرى است ، و چیزى که سرچشمه از فطرت دارد خلقت در آن نه دگرگونگى مى پذیرد و نه گمراهى ، و در نتیجه حکمش مختلف نمى شود، همچنانکه درباره فطرى بودن دین فرموده : (فاقم وجهک للدین حنیفا، فطرة اللّه التى فطرالناس علیها، لا تبدیل لخلق اللّه ، ذلک الدین القیم ).
پس اختلاف در دین - تنها از ناحیه کسانى ناشى شده که حاملان کتاب و علماى دین بوده اند و انگیزه آنان حسادت با یکدیگر و طغیان بوده است ."


ذیل این آیه در مورد اسلام و قوانین اون و اینکه کاملترین دین هستش و اگر به معنای واقعی عملی بشه اون اختلافات از بین می ره و گفته بود این خرده هایی که به اسلام می گیرن اینه که اینا اونچه الان در جوامع به اصطلاح اسلامی هتش رو سند می گیرن و اشکال همین جات که اونچه در اینجا هست اون اسلام واقعی نیست ... این هم عین کلام : "بنابراین اگر کسى بخواهد ناتمامى قوانین اسلام را اثبات کند، باید بگردد، یک فرد یا یک اجتماع دینى را پیدا کند، که جامع تمامى تربیت هاى دینى و زندگى مادى باشد، یعنى آن زندگى مادى و معنوى را که دین دعوت بدان مى کند یافته باشد، آن وقت از او بپرسد آیا دیگر چیزى نقص دارى که محتاج به تکمیل باشد؟، و یا جهتى از جهات انسانیت تو و حیات تو دچار سستى هست که محتاج تقویت باشد؟ یا نه ، اگر چنین فرد و چنین اجتماعى را پیدا کردیم ، آن وقت حق داریم بگوئیم : دین اسلام دیگر براى بشر امروز کافى نیست"


 "علاوه بر اینکه تاریخ راست گوترین شاهد است بر اینکه تمدن غرب و پیشرفت کشورهاى مسیحى اقتباسهائى است که مسیحیان بعد از جنگ هاى صلیبى از قوانین عامه اسلامى کرده ، و بوسیله آن پیشرفت کردند، و خود مسلمانان آن قوانین را پشت سر انداختند، آنان پیشرفت کردند و اینان عقب ماندند، که اگر بخواهیم بیشتر در اینجا قلمفرسائى کنیم دامنه کلام بسیار وسیع مى شود"
...


 خلاصه که این آیه برای من کلی فتح باب کرد برای فکر کردن و خوندن و اینا ... خیلی جالب شد


آیه 214 : یادمون نره امتحان میشیم ... ادعای ایمان ما رو مومن نمی کنه


آیه 214 : انقدر گاهی امتحان ها سخت میشه که پیامبران هم میگن پس یاری خدا کجاست "یقول الروا و الذین امنوا معه متی نصر الله " پس خیلی ما عجله برای یاری خداوند نکنیم ... فقط در موضع ایمان بمونیم
آیه 215 هم که دوستان مفصل توضیح دادن
البته این ایه 213 کلی سوال هم در ذهن ما رویاند

 

هانیه :

 

 ایه 211 گاهی تبدیل همین نعمت ها (اعم از سلامتی .. ایمان و .. همسر و .. خانواده ... ) یا توجه نکردن به اونها یک سری شر برامون بوجود می یاره که به نظرم این کلمه شدید العقاب به اون برمی گرده


ایه ۲۱۲  برای من یک جوری تعیین کرد که کفر و ایمان را از کجا می توانم تشخیص بدم. (چون موارد زیادی برایم سخته کی راست می گه کی دروغ) ادمایی که مسخره می کنند مسلما و قطعا حقیقت را بیان نمی کنند یا کامل بیان نمیکنند و با دست آویز تمسخر می خوان حرفشونو به کرسی بنشونند و این درست خلاف ادمایی است که ایمان اوردند (ایه ۸۳ ص ۱۲ که با مردم به نیکی سخن بگویید ) و این یک راه تشخیصه

 ادامه اشم که حسابی چسبید


 این بی حساب عطا کردنه یعنی مثلا جایی قراره وام بدهند به حسابت نگاه می کنند که ببینند چقدر موجودی داره ولی خدا به اینم نگاه نمی کنه !‌یعنی می شه !؟


ایه چالش برانگیز ۲۱۳ :
یک وحدانیتی بین همه ما انسانها وجود داره (من خودم از وقتی اومدم اینجا این یک پارچگی را یک جورایی به وضوح می توانم درک کنم) اما اینجا خدا منظورش نه از نظر مکانی بلکه انگار از نظر زمانی هم بوده (یک موضوعی که دیشب با دوستام بحث می کردم نظریه تکاملی داروین بود به شدت ذهنمو درگیر کرده!)  و اینکه پیامبران تنها و تنها مبشرین و منذرین بودند و لاغیر !! و کتاب به حق به اونا نازل شده تا بینشون داوری بشه یعنی دقیقا قران برای یک اجتماع بیان شده (این ایه درست مخالف نظراتی هست که بیان می شه دین یک امر فردی است البته که فردی بودنش بسیار مهمه اما داوری و از بین رفتن اختلافات یک دلیلی است که حداقل تو این ایه ذکر شده) و باز دوباره هدایت از سوی خداست

ایه ۲۱۴ بهشت را به بها می دهند نه به بهانه

 و ادامه اشم که  

دوست نزدیک تر از من به من است  

وین عجب تر که من از وی دورم


 ایه ۲۱۵ هم منو یاد یکی از دوستام انداخت : که می گفت : شاید پول اسون ترین راه برای کمک به فقرا باشه اینکه کنارشون بشینی سر یک سفره. با درد دلشون همراه بشی . با ادابی که دارند هم کلام بشی و بهشون محبت بکنی …‌ تو خونشون بتوونی بشینی و یک چای تلخ بخوری و ... این خیلی سخته

 

اعظم :

 هانیه جان چیزی که در مورد همنشینی با فقرا گفتی واقعا درسته .... خیلی از آدما به فقیر کمک می کنن ، پول میدن به انجمن ها و نهادهای خیریه ... پول میندازن صندوق صدقه ... اما رنگ رخسار فقیران رو هم نمی بینن


 و از درد واقعی اونا بی خبرن ... از تنهاییهاشون و سختیهایی که نفس می کشنش ...


 اتفاقا آیه جالبی هستش در همین قرآن که الان حضور ذهن ندارم کدوم آیه است که می گه خطاب به پیامبر که اگر از فقیران چشم بپوشی و به اونا نر نداشته باشی به زینت های دونیا مایل میشی


و این سیل تجمل گرایی و زینت گرایی در جامعه ما یکیش همینه علتش


واصبِر نَفسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدعونَ رَبَّهُم بِالغَدوةِ والعَشیِّ یُریدونَ وَجهَهُ ولا تَعدُ عَیناکَ عَنهُم تُریدُ زینَةَ الحَیوةِ الدُّنیا ولا تُطِع مَن اَغفَلنا قَلبَهُ عَن ذِکرِنا واتَّبَعَ هَواهُ وکانَ اَمرُهُ فُرُط

و همیشه خویش را با کمال شکیبائی به محبّت آنان که صبح و شام خدا را می خوانند و رضای او را می طلبند وادار کن و یک

لحظه از آن فقیران چشم مپوش که به زینتهای دنیا مایل شوی و هرگز با آنان که ما دلهای آن ها را از یاد خود غافل کرده ایم و تابع هوای نفس خود شدند و به اسراف کاری پرداختند متابعت مکن.
سوره کهف آیه 28

 

............................................................................................................................

 مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

ساجده :

 

من یه چیزو هرچی فکر میکنم به نتیجه نمیرسم اونم این که طغیان درمورد عالمان دینی و صاحبان کتاب رو میتونم بفهمم اما اینکه تعبیر '' حسادت'' برای اون ها چیه که نتیجش شده اختلاف رو درک درستی ندارم ینی نمیفهمم حسادت اینجا یعنی چی

 

و جز کسانی که به انها کتاب داده شد از روی ستم و ''حسدی'' که بین انها بود در ان اخنلاف نکردند

 

اعظم :

 

ساجده جان ان شاء الله باید روش فکر کنیم ... و هنوز هم بخونیم شاید تو سایر جاهای قرآن بهش اشاره شده باشه

 

هانیه :

 

 و سوال ساجده جون تا جایی که به ذهن من می رسه .. تمام این حاکمان دینی از دیدگاه منیتشون که ناشی از حسادته به قضیه نگاه می کنند و به زور می خوان به قلب مردم نفوذ کنند اما اگه اجازه بدن حقیقت اصلی  خودشو نشون بده اون وقته که به یک وحدانیت که همون تسلیم شدن در برابر خدای یگانه و مهربون است می رسند

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۳ ، ۱۵:۵۸
* مسافر
شنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۵۵ ب.ظ

32 . صفحه 32

 

بیست و هقتم دی :

 

هانیه :

 

 پناه می برم به تو این مهربان که خودپرستی ام منو از درگاهت براند


 باز هم خدا سخت نمی گیره ( با توجه به ایات ص های قبل که برای روزه و … بود ) و مهمترین چیز تقواست و پرهیزگاری. .


چقدر جالب در ایه ۲۰۴ انگار یک جوری هشدار می ده حواست باشه که ادما گاهی خیلی خوب حرف می زنند اما درونشون اون قدر قوی نیست و … و حتی اون ها را دشمنان سرسختی معرفی می کنه .
این که لجاجت و تعصب ما باعث می شه روی کار های اشتباهمون پافشاری کنیم و هدایت نشویم. گاهی اوقات که با حقیقتی که از اون اگاهیم فقط باری اثبات خودمون جدل می کنیم.
اون مردمی که جانشون را کف دستشون می ذارند و برای خدا بارها مردند !‌اونها را خدا عمیقا دوست داره


امروز یک سخنرانی گوش می کردم راجع به شهدا که به معنای واقعی جونشون را کف دستشون گذاشته بودن!‌اونا واقعا عاشق بودن . ای کاش حس اونا رو می توانستم تجربه کنم . ای کاش جرات اینو داشته باشم جونم کف دستم بذارم و عاشقانه برم جلو …


 این دعوت به ارامش و صلح خیلی به دلم چسبید که در ایه ۲۰۸ بیان می کنه و بسیار برام جالبه که  صفت شیطان در اینجا یک دشمن آشکار است در حالی که خیلی جاهای زندگیم یک دشمنان پنهان بوده!‌شایدم من خودم آگاه بودم دارم گناه می کنم ….

و بعد از این همه نشانه و … اگه هنوز لغزش دارین بدانید خدا آگاه است و حکیم


 دیگه به چه نشونه ای نیاز داریم … و شاید حتی خود فرشتگان را م باز ببینیم انکار کنیم و توجیه مگه تا حالا این کارو نکردیم...


یادمه از فیلم اغما که شیطان اون دکتر را هدایت می کرد یک جایی که به خدا پناه برده بود فهمید که شیطان می گفت من کاری نمی کنم من هیج اراده ای ندارم من فقط تو را وسوسه می کنم. و سه جا نشونه معرفی کرد. جاهایی که وعده می دم و تو را از کار خوب باز می دارم یا به کار بد تشویق می دم … جاهایی که می ترسونمت  …... و جاهایی که توجیه می کنم …...
خدایا مرسی کمکمون کن .. این صدای العفاسی مستقیم وارد قلبم نفوذ می کنه این قدر دلنشینه

 

وحیده :

 

 آیه 203: زمان ،  در دعا اثر دارد. ( خدا را یاد کنید در روزهاى معین )
خدا در زمان هایی که معین کرده توسعه داده و این از لطف خداست,که نه کسى مغرور شود نه مأیوس. مثلا وقوف در منا اگر 2 روز باشد اشکالى ندارد ,اگر  بعد از سه روز هم خارج شدن گناهى نیست .البته اساس کار تقواست ,نه بر اساس خودنمایی ,
مثلا اگر نماز را اول وقت می خوانیم نیت مان  خشنودى خدا باشه نه چیز دیگر.....
(لمن التقى و اتقوا الله ) باز دو تا تقوا  کنار هم,خبر از این دارد که در سرزمین منا هم شیطان انسان را رها نمى کند و نیت ها را خراب مى کند.
بهترین راه براى تقویت تقوا ,,یاد قیامت است..


آیه 204:گاهى اوقات خیلى زیبا و شیوا حرف می زنیم .حتى خدا را هم گواه مى گیریم ( قسم خوردن)  ,
شدید ترین دشمنى را برایشان بیان کرده.
و همیشه هم از طریق حرفهاى دنیوى جاذبه ایجاد مى شود.
ساده اندیش نباشیم که معمولا دشمنان همیشه از مقدسات علیه مقدسات استفاده مى کنند.


ایه 205: به قدرت رسیدن نا اهلان ,عامل فساد و فحشاى جامعه است ,و نابودیه اقتصادى و فرهنگى مردم را به دنبال دارد.در بعضى تفسىر ها (حرث)  را زن گفته ,,یعنى هم نظام خانواده و هم نسل را نابود مى کند . .. ( چقدر شبیه جامعه خدمونه ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!)
همیشه همه ى امکانات براى همه صلاح نیست,باید ظرفیت استفاده از امکانات را داشته باشیم تا مبادا سو استفاده  کنیم از نعمت هاى الهى..
داشتن علم ,پول ,قدرت ,و,,,,,,,همه ظرفیت مى خواهد وگرنه ما رابه فساد مى کشاند...


آیه 206:تکبر و غرور نمى گذارد که نصیحت  پذیر باشیم .توجه دادن به دوزخ هشدارى است تا غرور ها شکسته شود..


207: این ایه براى حضرت على نازل شده .ماجراى لیله المبیت است که امام على علیه السلام براى خشنودى خدا از جان خود گذشت و پیش مرگ رسول الله ( ص )شد.
مومنان عملشان زیباست .ولى منافقان حرفهایشان زیباست....
ایه209: همین که چیزى  برایمان اشکار شد ,لجبازى نکنیم .,مبادا اگاهانه مرتکب خطایى شویم که خداوند شکست پذىر است و از روى حکمت و قدرت خود با ما برخورد خواهد کرد...

 

نفیسه :

 

203.ذکری ذکری که خداوند در این ایه از ان یاد کرده ذکری است که بعد نماز روز سیزدهم ذی الحجه حاجیان میگویند .به گفته قران کسانی که عجله کنند و دو روزه ذکر را انجام دهند وکسانی که تاخیر کنند وسه روزه ان را انجام دهند گناهی بر انها نیست که در حقیقت این تعبیر اشاره به نوعی تخییر در اداءذکر خدا میان دو وسه روز است ودر پایان ایه دستور کلی به تقوا دارد که میتوان اینگونه برداشت کرد که مراسم روحانی حج گناهان گذشته راپاک میکند همچون فرزندی که از مادر متولد شده .پس باید مراقب ومتقی بود تا بعدا الوده ی گناه نشویم.


 204.شان نزول این ایه و دو ایه بعد در مورد فردی زیبا وخوش زبان بود که تظاهر به دوستی پیامبر میکرد وخود را مسلمان جلوه میداد وسوگند به ایمان به خدا میخورد پیامبر مهربانیها   که مامور به ظاهر بود با او گرم میگرفت ولی باطنا مرد منافقی بود ودر ماجرایی ،زراعت بعضی از مسلمان رااتش زد وچهارپایان انها راکشت.این سه ایه پرده از کار او برداشت .این ایه اشاره سربسته ای به برخی از منافقان دارد :برخی از افراد هستند که گفتار انها در دنیا مایه اعجاب است اما در باطن اینگونه نیستند وخداوند است که از قلب انها باخبر میباشد حتی انها از سرسخت ترین دشمنان هم هستند.

205.اگر اینها در اظهار دوستی ومحبت به پیامبر اسلام وپیروان او صادق بودند که دیگر دست به فساد و تخریب نمیزدند.ظاهر انان دوستی خالصانه است اما باطنا از بی رحمترین و سر سخت ترین دشمنانند.


206.این افرادمنافق نه به اندرز ناصحان گوش میدهند ونه به هشدارهای الهی بلکه پیوسته باغرور ونخوت خاص خود ،لجوج تر میشوند چنین کسی فقط با اتش دوزخ رام میشود.


 207.شان نزول:هنگامی که پیامبر خدا (ص)تصمیم به مهاجرت گرفت مشرکان خدا خانه او را محاصره کردند که ایشان دستور دادند حضرت علی (ع)در بسترشان بخوابد وپارچه سبز رنگی که مخصوص به خود پیغمبر بود روی خودشان بکشند .این ایه نقطه مقابل چیزی است که درایات قبل در مورد منافقان وارد شده. جمله (الله رءوف بالعباد )ممکن است اشاره به این باشد که خداوند در عین این که بخشنده جان انسان است همان را خریداری میکند وبالاترین بها را که همان خشنودی اوست به انسان میردازد قابل توجه این که فروشنده (انسان)وخریدار (خدا)ومتاع (جان)وبهای معامله (خشنودی ذات پاک او)میباشد.در حالی که در موارد دیگربهای اینگونه معاملات رابهشت جاویدان ونجات ازدوزخ ذکرکرده است.


 208.بعد ازاشاره به دو گروه مومنان بسیار خاص ومنافقان مفسد،همه مومنان رادر این ایه مورد خطاب قرار میدهد که ازمفهوم ان برماید که صلح وارامش تنها در پرتو ایمان امکان پذیر است .اصولا در مقابل عوامل پراکندگی (زبان،نژاد،...)یک حلقه محکم اتصال در قلوب بشر لازم است واین حلقه اتصال تنها ایمان به خدا ست که مافوق این اختلافات است .انحراف از صلح و عدالت وتسلیم شدن در برابر انگیزه های دشمن وعداوت وجنگ وخونریزی از مراحل ساده وکوچک شروع میشود وبه مراحل حاد وخطرناک منتهی میشود (خطوات شیطان)ودشمنی شیطان با ما مخفی وپوشیده نیست(انه لکم عدو المبین). اواز اغاز افرینش ادم برای دشمنی با او کمر بست بااین حال چگونه تسلیم وسوسه های او میشویم!


209برنامه روشن،راه روشن ومقصد هم معلوم است .جایی برای لغزش وقبول وسوسه های شیطانی نیست !اگر منحرف شویم مقصر خودمانیم خداوند قادر وحکیم عادلانه مجازات میکند.


 210.در اینجا روی سخن با پیامبر است که ایا انها توقع دارند که خداوند وفرشتگان در سایه های ابر به سمت انها بیایند ودلایل دیگری رادر اختیارشان بگذارند چنین چیزی محال است وبه فرض هم محال نباشد ضرورتی به انجام این عمل نیست عذاب انها نزدیک میباشدوهمه کارها به سوی خداباز میگردد.

 

اعظم :

 

ممنون از توضیحات خوبتون دوستان عزیز و اما درسهای من از آیات این صفحه


در مورد آیه 203 توضیحات دوستان خیلی جامع و کامل بود .... باز هم مثل آیات صفحات قبل بر رعایت تقوی و حدود الهی تاکید شده است .


در مورد آیه 204 و 205 که شان نزولش رو نفیسه جان نوشت و دو سه مورد نکته کلیدی رو وحیده جان گفتن من یه برداشت کاملا شخصی دارم که ممکنه ایراداتی داشته باشه ... بعضی آدمها هستند که خیلی خوب حرف می زنند ، خوب استدلال می کنند ، جانب حق رو در ظاهر می گیرند و کلا ظاهر فریبند ولی در دلشون عناد عجیبی با دین و گسترشش دارن .... اگر دین(اسلام) رو به معنای سبک زندگی اسلامی بگیریم که در عمل اینجوری هم هست ، چون اعتقاد دینی بر کل شئونات زندگی تاثیر داره و ابعاد مادی و معنوی زندگی رو در بر می گیره .... خداوند می فرماید که این گروه ظاهر فریب اگر قدرت رو دست بگیرند د رحرث و نسل هلاکت و نابودی و فساد به وجود میارن

حرث رو اگر کشاورزی بگیریم (در کل بگیریمش تغذیه و خوراک جسم ) و نسل رو هم تولید مثل بگیریم ... البته همونجور که وحیده جان نوشتن بعضی از مفسران طبق آیه ای که میگه "نسائکم حرث لکم " ، حرث رو به معنای زن گرفتن
تعبیر من این میشه که فسادی که توسط این تفکر ظاهر فریب در جامعه پیش میاد کل سیستم تغذیه و نسل رو به فساد می کشه چون اساسش میشه سود و منافع و لذات مادی در مورد تغذیه میشه تولید بیشتر برای رسیدن به سود بیشتر (که با انواع فسادها در زمینه کشت و زرع و از بین بردن تغذیه سالم و طیب هستش ) و در زمینه تولید مثل هم میشه ایجاد روابط نامشروع و فرزندان نامشروع ....
 اگر هم به معنای زن باشه میشه همون استفاده ابزاری از زن برای رسیدن به مطامع دنیوی
یعنی پشت همه این فلاکتها و هلاکتها و فسادها که الان در سرتاسر جهان دیده میشه تفکری هستش که خیلی با حرفای قشنگ و خوشگل و ظاهر فریب آدما رو اغفال کرده ، پوششی از خدامحوری و دین هم ممکنه داشته باشه (هم در بیرون جامعه خودمون و هم در درون )
به نظر من که این دو آیه بسیار قابل توجه هستش و می طلبه که ورش خیلی دقت کنیم ... به نظرم هم که نکته کلیدیش اینه سخن اونا حول دنیا و مطامع اون هستش که ما صلاح شما و خیر شما رو می خوایم (قوله فى الحیوه الدنیا) یعنی هدفش رسوندن لذتی دنیوی بدون نگاه اخروی به ما و در حقیقت به خودشه (حالا این لذت می تونه سرگرم کردن ما به یه لذت دم دستی ساده و برای خودش مثلا حفظ قدرت باشه )


 آیه 206 هم که دوستان نکته رو خوب نوشتن ، عدم پذیرش حق به خاطر غرور و نخوتی که حاصل گناهست ... امیدوارم هیچ وقت در مقابل پذیرش حق لجباز نباشیم

آیه 208 باز هم تاکید شده که کلا تسلیم حق باشین ، بارها و بارها تا الان خوندیم که تنها راه نجات تسلیم بودن تام و کامل در مقابل فرمان خداوند هستش


تو این آیه با توجه به سیاق کلماتی که به کار برده هم به این معنی که تنها راه نجات اینه که همه مسلمونا جمیعا به این درجه تسلیم برسن و هم هر کس به تنهایی به صورت تام و کامل تسلیم بشه
و از گامهای شیطان پیروی نکنیم ... شیطانی که اصل دشمنیش با ما سر همین قضیه تسلیم شدن کامله

 در مورد آیه 209 و 210 توضیح نفیسه جان عالی بود

 ...........................................................................................................................

مباحثه آیات سوال برانگیز :

هانیه :


 من یک سوال برام پیش اومده این صقات خدا نباید بی حکمت باشه مثلا اینجا تاکید اینکه خدا عزیز و حکیم است برای چیه ؟؟؟

 

اعظم :

 

 هانیه جان در مورد سوالت اتفاقا تو تفسیر المیزان معمولا تا اینجا هر جا خداوند صفتی رو از خودش گفته ، علت بیان اون صفت خاص رو گفته در این مورد هم نوشته بود :
"معناى آیه این است که حال که دستور دادیم همگى داخل در سلم شوید، اگر نشدید و به خطا رفتید، با اینکه زلت همان پیروى خطوات شیطان بود - پس بدانید که خدا عزیز و مقتدرى است که در کارش از هیچ کس شکست نمى خورد، و حکیمى است که در قضائى که درباره شما مى راند هرگز از حکمت خارج نمى شود، آنچه حکم مى کند بر طبق حکمت است ، و بعد از آنکه حکم کرد خودش هم ضامن اجراى آن است اجرا مى کند بدون اینکه کسى بتواند از اجراى آن جلوگیرى کند."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۳ ، ۱۵:۵۵
* مسافر