
پنجم آبان :
نفیسه : 
(آیه 52)- موسى در جواب سوال فرعون که پرسید:تکلیف پیشینیان چه میشود، «گفت: تمام مشخصات اقوام گذشته، نزد پروردگار من در کتابى ثبت است، هیچ گاه پروردگار من (براى حفظ آنها) گمراه نمىشود و نه فراموش مىکند» (قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی فِی کِتابٍ لا یَضِلُّ رَبِّی وَ لا یَنْسى).
بنابراین حساب و کتاب آنها محفوظ است، و سرانجام به پاداش و کیفر اعمالشان خواهند رسید.

(آیه 53)- و از آنجا که بخشى از سخن موسى (ع) پیرامون مسأله توحید و شناسایى خدا بود قرآن در اینجا فصل دیگرى در همین زمینه بیان مىدارد: «همان خداوندى که زمین را براى شما مهد آسایش قرار داد، و راههایى در آن ایجاد کرد، و از آسمان، آبى فرستاد» (الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ سَلَکَ لَکُمْ فِیها سُبُلًا وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً).
«سپس ما به وسیله این آب، انواع گوناگون از گیاهان مختلف را از خاک تیره بر آوردیم» (فَأَخْرَجْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّى).
در این آیه به چهار بخش از نعمتهاى بزرگ خدا اشاره شده است: که اولویتهاى زندگى انسان را تشکیل مىدهد، قبل از همه چیز، محل سکونت و آرامش لازم است، و به دنبال آن راههاى ارتباطى، سپس آب، و فرآوردههاى کشاورزى.

(آیه 54)- سرانجام اشاره به پنجمین و آخرین نعمت از این سلسله نعمتهاى الهى کرده، مىگوید: از این فرآوردههاى گیاهى «هم خودتان بخورید و هم چهارپایان خود را در آن به چرا ببرید» (کُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَکُمْ).
و در پایان به همه این نعمتها اشاره کرده، مىفرماید: «در این امور، نشانههاى روشنى است براى صاحبان عقل و اندیشه» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهى).
یعنى، عقل و اندیشههاى مسؤول مىتواند به این واقعیت پى ببرد.

(آیه 55)- و به تناسب این که در بیان توحیدى این آیات، از آفرینش زمین و نعمتهاى آن استفاده شده «معاد» را نیز با اشاره به همین زمین در این آیه بیان کرده، مىفرماید: «از آن شما را آفریدیم و در آن بازمىگردانیم، و از آن نیز شما را بار دیگر بیرون مىآوریم» (مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى).

(آیه 56)- فرعون خود را براى مبارزه نهایى آماده مىکند: در اینجا مرحله دیگرى از درگیرى موسى (ع) و فرعون منعکس شده است، قرآن مجید، این قسمت را با این جمله شروع مىکند: «و ما همه آیات خود را به فرعون نشان دادیم (اما هیچ یک از آنها در دل تیره او اثر نگذاشت) پس همه را تکذیب کرد و از پذیرش آنها امتناع ورزید» (وَ لَقَدْ أَرَیْناهُ آیاتِنا کُلَّها فَکَذَّبَ وَ أَبى)
این مربوط به معجزاتى است که در آغاز دعوت به فرعون ارائه داد، «معجزه عصا» و «ید بیضا» و «محتواى دعوت جامع آسمانیش».

(آیه 57)- اکنون ببینیم فرعون طغیانگر، مستکبر و لجوج در برابر موسى و معجزات او چه گفت، و او را چگونه- طبق معمول همه زمامداران زورگو- متهم ساخت؟ «گفت: اى موسى! آیا آمدهاى که ما را از سر زمین و وطنمان با سحرت بیرون کنى؟!» (قالَ أَ جِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا بِسِحْرِکَ یا مُوسى).
اشاره به این که: ما مىدانیم مسأله نبوت و دعوت به توحید، و ارائه این معجزات همگى توطئه براى غلبه بر حکومت و بیرون کردن ما و قبطیان از سرزمین آباء و اجدادمان است.
این تهمت درست همان حربهاى است که همه زور گویان و استعمار گران در طول تاریخ داشتهاند که هرگاه خود را در خطر مىدیدند، براى تحریک مردم به نفع خود، مسأله خطرى که مملکت را تهدید مىکرد، پیش مىکشیدند مملکت یعنى حکومت این زورگویان و موجودیتش یعنى موجودیت آنها!

(آیه 58)- فرعون سپس اضافه کرد: گمان نکن ما قادر نیستیم همانند این سحرهاى تو را بیاوریم، «پس یقینا بدان به همین زودى سحرى همانند آن براى تو خواهیم آورد» (فَلَنَأْتِیَنَّکَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ).
و براى این که قاطعیت بیشترى نشان دهد گفت: «هم اکنون تاریخش را معین کن، باید میان ما و تو و عدهاى باشد که نه ما از آن تخلف کنیم و نه تو از آن، آن هم در مکانى که نسبت به همگان یکسان باشد» (فَاجْعَلْ بَیْنَنا وَ بَیْنَکَ مَوْعِداً لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا أَنْتَ مَکاناً سُوىً).

(آیه 59)- ولى موسى بىآنکه خونسردى خود را از دست دهد و از جنجال فرعون هراسى به دل راه دهد با صراحت و قاطعیت «گفت: (من هم آمادهام،هم اکنون روز و ساعت آن را تعیین کنم) میعاد ما و شما روز زینت (روز عید) است، مشروط بر این که مردم همگى به هنگامى که روز بالا مىآید در محل جمع شوند» (قالَ مَوْعِدُکُمْ یَوْمُ الزِّینَةِ وَ أَنْ یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى).

(آیه 60)- به هر حال فرعون بعد از مشاهده معجزات شگفتآور موسى و مشاهده تأثیر روانى این معجزات در اطرافیانش تصمیم گرفت با کمک ساحران به مبارزه با او برخیزد، لذا قرار لازم را با موسى گذارد، «پس آن مجلس را ترک گفت و تمام مکر و فریب خود را جمع کرد و سپس همه را در روز موعود آورد» (فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ کَیْدَهُ ثُمَّ أَتى).

(آیه 61)- سرانجام روز موعود فرا رسید، موسى (ع) در برابر انبوه جمعیت قرار گرفت، جمعیتى که گروهى از آن ساحران بودند و تعداد آنها به گفته بعضى از مفسران 72 نفر و به گفته بعضى دیگر به چهار صد نفر مىرسید و بعضى دیگر نیز تعداد بیشترى گفتهاند.
و گروهى از آنها، فرعون و اطرافیان او را تشکیل مىدادند و بالاخره گروه سوم که اکثریت از آن تشکیل یافته بود تودههاى تماشاچى مردم بودند.
موسى در اینجا رو به ساحران و یا فرعونیان و ساحران کرد و «به آنان چنین گفت: واى بر شما، دروغ بر خدا نبندید که شما را با مجازات خود، نابود و ریشه کن خواهد ساخت» (قالَ لَهُمْ مُوسى وَیْلَکُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ کَذِباً فَیُسْحِتَکُمْ بِعَذابٍ).
«و شکست و نومیدى و خسران از آن آنهاست که بر خدا دروغ مىبندند و به او نسبت باطل مىدهند» (وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى).
منظور موسى از افتراء بر خدا، آن است که کسى یا چیزى را شریک او قرار داده، معجزات فرستاده خدا را به سحر نسبت دهند و فرعون را معبود و اله خود بپندارند.

(آیه 62)- این سخن قاطع موسى که هیچ شباهتى به سخن ساحران نداشت، بلکه آهنگش آهنگ دعوت همه پیامبران راستین بود، بر بعضى از دلها اثر گذاشت، و در میان جمعیت اختلاف افتاد، بعضى طرفدار شدت عمل بودند، و بعضى به شک و تردید افتادند و احتمال مىدادند موسى پیامبر بزرگ خدا باشد و تهدیدهاى او مؤثر گردد، بخصوص که لباس ساده او و برادرش هارون، همان لباس ساده چوپانى بود، و چهره مصمم آنها که على رغم تنها بودن، ضعف و فتورى در آن مشاهده نمىگشت، دلیل دیگرى بر اصالت گفتار و برنامههاى آنها محسوب مىشد، لذا قرآن مىگوید: «پس آنها در میان خود در باره کارهایشان به نزاع برخاستند، و مخفیانه و در گوشى با هم سخن گفتند» (فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى).

(آیه 63)- ولى به هر حال طرفداران ادامه مبارزه و شدت عمل، پیروز شدند و رشته سخن را به دست گرفتند و از طرق مختلف، به تحریک مبارزه کنندگان با موسى پرداختند.
نخست: «گفتند: این دو مسلما ساحرند»! (قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ).
بنابراین، وحشتى از مبارزه با آنها نباید به خود راه داد، چرا که شما بزرگان و سردمداران سحر در این کشور پهناورید.
دیگر این که «آنها مىخواهند شما را از سرزمینتان با سحرشان بیرون کنند» (یُرِیدانِ أَنْ یُخْرِجاکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِما). سرزمینى که همچون جان شما عزیز است و به آن تعلق دارید آن هم به شما تعلق دارد.
به علاوه اینها تنها به بیرون کردن شما از وطنتان قانع نیستند، اینها مىخواهند مقدسات شما را هم بازیچه قرار دهند «و آیین عالى و مذهب حق شما را از میان ببرند»! (وَ یَذْهَبا بِطَرِیقَتِکُمُ الْمُثْلى).

(آیه 64)- «اکنون که چنین است (به هیچ وجه به خود تردید راه ندهید، و) تمام نیرو و نقشه خود را جمع کنید ...» (فَأَجْمِعُوا کَیْدَکُمْ).
«و در یک صف (به میدان مبارزه) بیایید» (ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا).
چرا که وحدت و اتحاد رمز پیروزى شما در این مبارزه سرنوشت ساز است.
و بالاخره «فلاح و رستگارى، امروز، از آن کسى است که برترى خود را بر (بر حریفش) اثبات نماید» (وَ قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى).