308 . صفحه 308
بیست و هشتم مهر :
نفیسه :
(آیه 39)- بار دیگر روى سرنوشت افراد بىایمان و ستمگر در آن روز تکیه شده، مىفرماید: «آنان را از روز حسرت [- روز رستاخیز که براى همه مایه تأسف است] بترسان، در آن هنگام که همه چیز پایان مىیابد! و آنها در غفلتند و ایمان نمىآورند»! (وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا یُؤْمِنُونَ).
هم نیکوکاران تاسف مىخورند اى کاش بیشتر عمل نیک انجام داده بودند و هم بدکاران چرا که پردهها کنار مىرود و حقایق اعمال و نتائج آن بر همه کس آشکار مىشود.
(آیه 40)- این آیه به همه ظالمان و ستمگران هشدار مىدهد این اموالى که در اختیار آنهاست، جاودانى نیست همان گونه که حیات خود آنها هم جاودانی نمىباشد، بلکه وارث نهایى همه اینها خداست، مىفرماید: «ما زمین و تمام کسانى را که بر آن هستند به ارث مىبریم و همگى سرانجام به سوى ما باز مىگردند» (إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَیْها وَ إِلَیْنا یُرْجَعُونَ).
(آیه 41)- منطق گیرا و کوبنده ابراهیم (ع): در اینجا از قسمتى از زندگانى قهرمان توحید، ابراهیم خلیل پرده بر مىدارد و تأکید مىکند که دعوت این پیامبر بزرگ- همانند همه رهبران الهى- از نقطه توحید آغاز شده است.
آیه مىگوید: «در این کتاب [قرآن] از ابراهیم یاد کن» (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیمَ).
«چرا که او مردى بسیار راستگو و تصدیق کننده (تعلیمات و فرمانهاى الهى) و نیز پیامبر خدا بود» (إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا).
در واقع بارزترین صفتى که در پیامبران و حاملان وحى الهى لازم است همین معنى مىباشد که آنها فرمان پروردگار را بىکم و کاست به بندگان خدا برسانند.
(آیه 42)- سپس به شرح گفتگوى او با پدرش «آزر» مىپردازد- پدر در اینجا اشاره به عمو است- و چنین مىگوید: «در آن هنگام که به پدرش گفت: اى پدر چرا چیزى را پرستش مىکنى که نمىشنود و نمىبیند و نمىتواند هیچ مشکلى را از تو حل کند» (إِذْ قالَ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً).
این بیان کوتاه و کوبنده یکى از بهترین دلایل نفى شرک و بت پرستى است چرا که یکى از انگیزههاى انسان در مورد شناخت پروردگار انگیزه سود و زیان است که علماى عقاید از آن تعبیر به مسأله «دفع ضرر محتمل» کردهاند.
او مىگوید: چرا تو به سراغ معبودى مىروى که نه تنها مشکلى از کار تو نمىگشاید بلکه اصلا قدرت شنوایى و بینائى ندارد.
(آیه 43)- پس از آن، ابراهیم با منطق روشنى، او را دعوت مىکند که در این امر از وى تبعیت کند مىگوید: «اى پدر! علم و دانشى نصیب من شده که نصیب تو نشده، بنابراین، از من پیروى کن (و سخن مرا بشنو) تا تو را به راه راست هدایت کنم» (یا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیًّا).
من از طریق وحى الهى آگاهى فراوانى پیدا کردهام و با اطمینان مىتوانم بگویم که راه خطا نخواهم پیمود و تو را به راه خطا هرگز دعوت نمىکنم.
(آیه 44)- سپس این جنبه اثباتى را با جنبه نفى و آثارى که بر مخالفت این دعوت مترتب مىشود توأم کرده، مىگوید: «پدرم! شیطان را پرستش مکن، چرا که شیطان همیشه نسبت به خداوند رحمان، عصیانگر بوده است» (یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیًّا).
منظور از عبادت در اینجا به معنى اطاعت و پیروى فرمان است که این خود یک نوع از عبادت محسوب مىشود.
(آیه 45)- بار دیگر او را متوجه عواقب شوم شرک و بت پرستى کرده، مىگوید: «اى پدر! من از این مىترسم که (با این شرک و بت پرستى که دارى) عذابى از ناحیه خداوند رحمان به تو رسد، در نتیجه از دوستان شیطان باشى» (یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطانِ وَلِیًّا).
تعبیر ابراهیم در برابر عمویش «آزر» در اینجا بسیار جالب است از یک سو مرتبا او را با خطاب «یا أَبَتِ» (پدرم) که نشانه ادب و احترام است مخاطب مىسازد و از سوى دیگر جمله «أَنْ یَمَسَّکَ» نشان مىدهد که ابراهیم از رسیدن کوچکترین ناراحتى به آزر ناراحت و نگران است.
(آیه 46)- نتیجه دورى از شرک و مشرکان: سخنان منطقى ابراهیم در طریق هدایت پدرش گذشت، اکنون نوبت بازگو کردن پاسخهاى آزر است تا از مقایسه این دو با یکدیگر، حقیقت و واقعیت آشکار و روشن شود.
قرآن مىگوید: نه تنها دلسوزیهاى ابراهیم و بیان پر بارش به قلب آزر ننشست بلکه او از شنیدن این سخنان، سخت برآشفت و «گفت: اى ابراهیم! آیا تو از خدایان من روى گردانى»؟ (قالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یا إِبْراهِیمُ).
«اگر از این کار خوددارى نکنى بطور قطع تو را سنگسار خواهم کرد» (لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ).
«و اکنون از من دور شو» تا دیگر تو را نبینم (وَ اهْجُرْنِی مَلِیًّا).
(آیه 47)- ولى با این همه، ابراهیم همانند همه پیامبران و رهبران آسمانى، تسلّط بر اعصاب خویش را همچنان حفظ کرد، و در برابر این تندى و خشونت شدید، با نهایت بزرگوارى «گفت: سلام بر تو» (قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ).
این «سلام» ممکن است تودیع و خداحافظى باشد که با گفتن آن و چند جمله بعد، ابراهیم، «آزر» را ترک گفت و ممکن است سلامى باشد که به عنوان ترک دعوى گفته مىشود.
سپس اضافه کرد: «من به زودى براى تو از پروردگارم تقاضاى آمرزش مىکنم چرا که او نسبت به من، رحیم و لطیف و مهربان است» (سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کانَ بِی حَفِیًّا).
در واقع ابراهیم در مقابل خشونت و تهدید آزر، مقابله به ضد نمود.
(آیه 48)- سپس چنین گفت: «من از شما (از تو و این قوم بت پرست) کناره گیرى مىکنم، و همچنین از آنچه غیر از خدا مىخوانید» یعنى از بتها (وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ).
«و تنها پروردگارم را مىخوانم، و امید است که دعاى من در پیشگاه پروردگارم بىپاسخ نماند» (وَ أَدْعُوا رَبِّی عَسى أَلَّا أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیًّا).
این آیه از یک سو، ادب ابراهیم را در مقابل آزر نشان مىدهد، و از سوى دیگر قاطعیت او را در عقیدهاش مشخص مىکند.
(آیه 49)- ابراهیم به گفته خود وفا کرد و بر سر عقیده خویش با استقامت هر چه تمامتر باقى ماند، همواره منادى توحید بود، هر چند تمام اجتماع فاسد آن روز بر ضدّ او قیام کردند، اما او سرانجام تنها نماند، پیروان فراوانى در تمام قرون و اعصار پیدا کرد بطورى که همه خدا پرستان جهان به وجودش افتخار مىکنند.
قرآن در این زمینه مىگوید: «هنگامى که ابراهیم از آن بت پرستان و از آنچه غیر از اللّه مىپرستیدند کناره گیرى کرد، اسحاق و (بعد از اسحاق، فرزندش) یعقوب را به او بخشیدیم، و هر یک از آنها را پیامبر بزرگى قرار دادیم» (فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کُلًّا جَعَلْنا نَبِیًّا).
این موهبت بزرگ، نتیجه آن استقامتى بود که ابراهیم (ع) در راه مبارزه با بتها و کناره گیرى از آن آیین باطل از خود نشان داد.
(آیه 50)- علاوه بر این، «ما به آنها از رحمت خود بخشیدیم» (وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا).
رحمت خاصى که ویژه خالصین و مخلصین و مردان مجاهد و مبارز راه خداست.
و سرانجام «براى این پدر و فرزندانش، نام نیک و زبان خیر و مقام بر جسته (در میان همه امتها) قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا).
این در حقیقت پاسخى است به تقاضاى ابراهیم که در سوره شعراء آیه 84 آمده است: وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ «خدایا! براى من نام نیک در امتهاى آینده قرار ده».
(آیه 51)- موسى پیامبرى مخلص و برگزیده: این آیه و دو آیه بعد اشاره کوتاهى به موسى (ع) دارد که فرزندى است از دودمان ابراهیم.
نخست روى سخن را به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله کرده، مىگوید: «و در این کتاب (آسمانى) از موسى یاد کن» (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسى).
سپس پنج قسمت از مواهبى را که به این پیامبر بزرگ مرحمت فرمود بازگو مىکند:
1- او به خاطر اطاعت و بندگى خدا به جایى رسید که، پروردگار او را خالص و پاک ساخت به این ترتیب «که او مخلص بود» (إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً).
و مسلما کسى که به چنین مقامى برسد از خطر انحراف و آلودگى مصون خواهد بود چرا که شیطان با تمام اصرارى که براى منحرف ساختن بندگان خدا دارد خودش اعتراف مىکند که قدرت بر گمراه کردن «مخلصین» ندارد.
2- «و رسول و پیامبرى والا مقام بود» (وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا).
حقیقت رسالت این است که مأموریتى بر عهده کسى بگذارند و او موظف به تبلیغ و اداى آن مأموریت شود، و این مقامى است که همه پیامبرانى که مأمور دعوت بودند داشتند.