قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۱ ب.ظ

308 . صفحه 308


بیست و هشتم مهر :



نفیسه :


(آیه 39)- بار دیگر روى سرنوشت افراد بى‏ایمان و ستمگر در آن روز تکیه شده، مى‏فرماید: «آنان را از روز حسرت [- روز رستاخیز که براى همه مایه تأسف است‏] بترسان، در آن هنگام که همه چیز پایان مى‏یابد! و آنها در غفلتند و ایمان نمى‏آورند»! (وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا یُؤْمِنُونَ).

هم نیکوکاران تاسف مى‏خورند اى کاش بیشتر عمل نیک انجام داده بودند و هم بدکاران چرا که پرده‏ها کنار مى‏رود و حقایق اعمال و نتائج آن بر همه کس آشکار مى‏شود.


(آیه 40)- این آیه به همه ظالمان و ستمگران هشدار مى‏دهد این اموالى که در اختیار آنهاست، جاودانى نیست همان گونه که حیات خود آنها هم جاودانی نمى‏باشد، بلکه وارث نهایى همه اینها خداست، مى‏فرماید: «ما زمین و تمام کسانى را که بر آن هستند به ارث مى‏بریم و همگى سرانجام به سوى ما باز مى‏گردند» (إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَیْها وَ إِلَیْنا یُرْجَعُونَ).


(آیه 41)- منطق گیرا و کوبنده ابراهیم (ع): در اینجا از قسمتى از زندگانى قهرمان توحید، ابراهیم خلیل پرده بر مى‏دارد و تأکید مى‏کند که دعوت این پیامبر بزرگ- همانند همه رهبران الهى- از نقطه توحید آغاز شده است.
آیه مى‏گوید: «در این کتاب [قرآن‏] از ابراهیم یاد کن» (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیمَ).
«چرا که او مردى بسیار راستگو و تصدیق کننده (تعلیمات و فرمانهاى الهى) و نیز پیامبر خدا بود» (إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا).
در واقع بارزترین صفتى که در پیامبران و حاملان وحى الهى لازم است همین معنى مى‏باشد که آنها فرمان پروردگار را بى‏کم و کاست به بندگان خدا برسانند.


(آیه 42)- سپس به شرح گفتگوى او با پدرش «آزر» مى‏پردازد- پدر در اینجا اشاره به عمو است- و چنین مى‏گوید: «در آن هنگام که به پدرش گفت: اى پدر چرا چیزى را پرستش مى‏کنى که نمى‏شنود و نمى‏بیند و نمى‏تواند هیچ مشکلى را از تو حل کند» (إِذْ قالَ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً).
این بیان کوتاه و کوبنده یکى از بهترین دلایل نفى شرک و بت پرستى است چرا که یکى از انگیزه‏هاى انسان در مورد شناخت پروردگار انگیزه سود و زیان است که علماى عقاید از آن تعبیر به مسأله «دفع ضرر محتمل» کرده‏اند.
او مى‏گوید: چرا تو به سراغ معبودى مى‏روى که نه تنها مشکلى از کار تو نمى‏گشاید بلکه اصلا قدرت شنوایى و بینائى ندارد.


(آیه 43)- پس از آن، ابراهیم با منطق روشنى، او را دعوت مى‏کند که در این امر از وى تبعیت کند مى‏گوید: «اى پدر! علم و دانشى نصیب من شده که نصیب تو نشده، بنابراین، از من پیروى کن (و سخن مرا بشنو) تا تو را به راه راست هدایت کنم» (یا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیًّا).
من از طریق وحى الهى آگاهى فراوانى پیدا کرده‏ام و با اطمینان مى‏توانم بگویم که راه خطا نخواهم پیمود و تو را به راه خطا هرگز دعوت نمى‏کنم.


(آیه 44)- سپس این جنبه اثباتى را با جنبه نفى و آثارى که بر مخالفت این دعوت مترتب مى‏شود توأم کرده، مى‏گوید: «پدرم! شیطان را پرستش مکن، چرا که شیطان همیشه نسبت به خداوند رحمان، عصیانگر بوده است» (یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیًّا).
منظور از عبادت در اینجا به معنى اطاعت و پیروى فرمان است که این خود یک نوع از عبادت محسوب مى‏شود.


(آیه 45)- بار دیگر او را متوجه عواقب شوم شرک و بت پرستى کرده، مى‏گوید: «اى پدر! من از این مى‏ترسم که (با این شرک و بت پرستى که دارى) عذابى از ناحیه خداوند رحمان به تو رسد، در نتیجه از دوستان شیطان باشى» (یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطانِ وَلِیًّا).
تعبیر ابراهیم در برابر عمویش «آزر» در اینجا بسیار جالب است از یک سو مرتبا او را با خطاب «یا أَبَتِ» (پدرم) که نشانه ادب و احترام است مخاطب مى‏سازد و از سوى دیگر جمله «أَنْ یَمَسَّکَ» نشان مى‏دهد که ابراهیم از رسیدن کوچکترین ناراحتى به آزر ناراحت و نگران است.


(آیه 46)- نتیجه دورى از شرک و مشرکان: سخنان منطقى ابراهیم در طریق هدایت پدرش گذشت، اکنون نوبت بازگو کردن پاسخهاى آزر است تا از مقایسه این دو با یکدیگر، حقیقت و واقعیت آشکار و روشن شود.
قرآن مى‏گوید: نه تنها دلسوزیهاى ابراهیم و بیان پر بارش به قلب آزر ننشست بلکه او از شنیدن این سخنان، سخت برآشفت و «گفت: اى ابراهیم! آیا تو از خدایان من روى گردانى»؟ (قالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یا إِبْراهِیمُ).
«اگر از این کار خوددارى نکنى بطور قطع تو را سنگسار خواهم کرد» (لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ).
«و اکنون از من دور شو» تا دیگر تو را نبینم (وَ اهْجُرْنِی مَلِیًّا).


(آیه 47)- ولى با این همه، ابراهیم همانند همه پیامبران و رهبران آسمانى، تسلّط بر اعصاب خویش را همچنان حفظ کرد، و در برابر این تندى و خشونت شدید، با نهایت بزرگوارى «گفت: سلام بر تو» (قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ).
این «سلام» ممکن است تودیع و خداحافظى باشد که با گفتن آن و چند جمله بعد، ابراهیم، «آزر» را ترک گفت و ممکن است سلامى باشد که به عنوان ترک دعوى گفته مى‏شود.
سپس اضافه کرد: «من به زودى براى تو از پروردگارم تقاضاى آمرزش مى‏کنم چرا که او نسبت به من، رحیم و لطیف و مهربان است» (سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کانَ بِی حَفِیًّا).
در واقع ابراهیم در مقابل خشونت و تهدید آزر، مقابله به ضد نمود.


(آیه 48)- سپس چنین گفت: «من از شما (از تو و این قوم بت پرست) کناره گیرى مى‏کنم، و همچنین از آنچه غیر از خدا مى‏خوانید» یعنى از بتها (وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ).
«و تنها پروردگارم را مى‏خوانم، و امید است که دعاى من در پیشگاه پروردگارم بى‏پاسخ نماند» (وَ أَدْعُوا رَبِّی عَسى‏ أَلَّا أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیًّا).
این آیه از یک سو، ادب ابراهیم را در مقابل آزر نشان مى‏دهد، و از سوى دیگر قاطعیت او را در عقیده‏اش مشخص مى‏کند.


(آیه 49)- ابراهیم به گفته خود وفا کرد و بر سر عقیده خویش با استقامت هر چه تمامتر باقى ماند، همواره منادى توحید بود، هر چند تمام اجتماع فاسد آن روز بر ضدّ او قیام کردند، اما او سرانجام تنها نماند، پیروان فراوانى در تمام قرون و اعصار پیدا کرد بطورى که همه خدا پرستان جهان به وجودش افتخار مى‏کنند.
قرآن در این زمینه مى‏گوید: «هنگامى که ابراهیم از آن بت پرستان و از آنچه غیر از اللّه مى‏پرستیدند کناره گیرى کرد، اسحاق و (بعد از اسحاق، فرزندش) یعقوب را به او بخشیدیم، و هر یک از آنها را پیامبر بزرگى قرار دادیم» (فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کُلًّا جَعَلْنا نَبِیًّا).
این موهبت بزرگ، نتیجه آن استقامتى بود که ابراهیم (ع) در راه مبارزه با بتها و کناره گیرى از آن آیین باطل از خود نشان داد.


(آیه 50)- علاوه بر این، «ما به آنها از رحمت خود بخشیدیم» (وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا).
رحمت خاصى که ویژه خالصین و مخلصین و مردان مجاهد و مبارز راه خداست.
و سرانجام «براى این پدر و فرزندانش، نام نیک و زبان خیر و مقام بر جسته (در میان همه امتها) قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا).
این در حقیقت پاسخى است به تقاضاى ابراهیم که در سوره شعراء آیه 84 آمده است: وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ «خدایا! براى من نام نیک در امتهاى آینده قرار ده».


(آیه 51)- موسى پیامبرى مخلص و برگزیده: این آیه و دو آیه بعد اشاره کوتاهى به موسى (ع) دارد که فرزندى است از دودمان ابراهیم.
نخست روى سخن را به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله کرده، مى‏گوید: «و در این کتاب (آسمانى) از موسى یاد کن» (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسى‏).
سپس پنج قسمت از مواهبى را که به این پیامبر بزرگ مرحمت فرمود بازگو مى‏کند:
1- او به خاطر اطاعت و بندگى خدا به جایى رسید که، پروردگار او را خالص و پاک ساخت به این ترتیب «که او مخلص بود» (إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً).
و مسلما کسى که به چنین مقامى برسد از خطر انحراف و آلودگى مصون خواهد بود چرا که شیطان با تمام اصرارى که براى منحرف ساختن بندگان خدا دارد خودش اعتراف مى‏کند که قدرت بر گمراه کردن «مخلصین» ندارد.
2- «و رسول و پیامبرى والا مقام بود» (وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا).
حقیقت رسالت این است که مأموریتى بر عهده کسى بگذارند و او موظف به تبلیغ و اداى آن مأموریت شود، و این مقامى است که همه پیامبرانى که مأمور دعوت بودند داشتند.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی