312 . صفحه 312
دوم آبان :
نفیسه :
(آیه 96)- ایمان سرچشمه محبوبیت! در این آیه و دو آیه بعد باز هم سخن از مؤمنان با ایمان و نیز ظالمان و ستمگران بىایمان، و سخن از قرآن و بشارتها و انذارهاى آن است.
نخست مىفرماید: «مسلما کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادهاند خداوند رحمان محبتى براى آنان در دلها قرار مىدهد» (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا).
ایمان و عمل صالح بازتابى دارد به وسعت عالم هستى، و شعاع محبوبیت حاصل از آن تمام پهنه آفرینش را فرا مىگیرد، ذات پاک خداوند چنین کسانى را دوست دارد، نزد همه اهل آسمان محبوبند، و این محبت در قلوب انسانهایى که در زمین هستند پرتو افکن مىشود.
روایات متعددى در شأن نزول این آیه از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل شده است که نشان مىدهد نخستین بار این آیه در مورد على علیه السّلام نازل گردیده است، ولى نزول این آیه در مورد على علیه السّلام به عنوان یک نمونه أتمّ و أکمل است و مانع از تعمیم مفهوم آن در مورد همه مؤمنان با سلسله مراتب، نخواهد بود.
(آیه 97)- سپس به «قرآن» که سرچشمه پرورش ایمان و عمل صالح است اشاره کرده مىگوید: «ما قرآن را بر زبان تو آسان ساختیم، تا پرهیزکاران را به وسیله آن بشارت دهى، و دشمنان سرسخت و لجوج را انذار کنى» (فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا).
(آیه 98)- آخرین آیه به عنوان دلدارى به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان- مخصوصا با توجه به این نکته که این سوره در مکه نازل شده و در آن روز مسلمانان سخت تحت فشار بودند- و نیز به عنوان تهدید و هشدار به همه دشمنان عنود و لجوج مىگوید: «و چه بسیار اقوام بىایمان و گنهکارى که قبل از اینها هلاک و نابود کردیم (آن چنان محو و نابود شدند که اثرى از آنها باقى نماند) آیا تو اى پیامبر! احدى از آنها را احساس مىکنى؟ یا کمترین صدایى از آنان مىشنوى»؟ (وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزاً).
یعنى این اقوام ستمگر و دشمنان سرسخت حق و حقیقت آن چنان در هم کوبیده شدند که حتى صداى آهستهاى از آنان به گوش نمىرسد.
نتایج سوره مریم :
شکر خدا سوره مبارکه مریم(س) به مدد الهی ختم گردید.ان شاءالله از قرائت آن بهره معنوی لازم هرچند کم برده باشیم.دراین سوره مبارکه از چندین پیامبر الهی ونیز بانوی بهشتی حضرت مریم عذرا (سلام الله علیهم) یاد شده وبه دنبال آن برخی فضایل اخلاقی آنها آمده است مثل صداقت،اخلاص،احترام به والدین و....
جالب وتامل برانگیز است بدانیم در این سوره ی شریفه 16بار صفت الرحمن خداوند بیان شده که اشاره به آن رحمت عام وبی حسابی دارد که متعلق به تمام موجودات است.
7،8-تولدحضرت یحیی ازپدری پیر ومادری نازا
و نیز
19،20-تولد حضرت عیسی بدون پدر
بیان کننده اراده خداوند از طریق علل واسبابی غیر عادی(معجزه)میباشد.
65-درراه عبادت وبندگی خداوند،سختی ومشکلات بسیار است.باید در عین ثابت قدمی،صبور وشکیبا بود.
71،72-مطلبی که به نظر شگفت آور میاید،ورود همگان به جهنم است که امری حتمی قلمداد شده.هرچند متقین ازآنجا نجات یافته وبه آتش دوزخ نمیسوزند ولی انرا مشاهده کرده تا احتمالا از نعمات بهشتی لذت بیشتری ببرند.
75-سنت استدراج یکی از سنتهای خداوند است که به گمراهان مهلت داده شده تا در زمان مناسب عذابش دامنگیرشان شود.
76-هدایت انسانها درجاتی دارد وقتی درجات اولیه آن توسط انسان پیموده شد،خداوند به یاریش آمده و وی را به درجات عالیتر رهنمون میگردد.
76-باقیات الصالحات یکی از مسائل مهمی است که قرآن کریم در دو سوره مریم و کهف به آن اشاره نموده وشامل هر فکر وایده و گفتار و کردار صالح وشایسته ای است که اثرات وبرکاتش حتی پس از مرگ در اختیار افراد و جوامع قرار گرفته وبه همبن دلیل پاداشهایی را بعد فوت برای فرد متوفی به دنبال دارد.مثل وقف ،فرزند صالح که برای انسان استغفار کند و....
96-کسانی که ایمان آورده و عمل شایسته انجام میدهند به لطف خدای رحمان محبتی از آنان در دل دیگران قرار میگیرد.
سوره طه بیستمین سوره قرآن کریم است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و 135 آیه دارد.
محتواى سوره:
این سوره نیز همانند سایر سورههاى «مکّى» بیشتر سخن از «مبدأ» و «معاد» مىگوید.
بخش اول: اشاره کوتاهى به عظمت قرآن و بخشى از صفات جلال و جمال پروردگار است.
و در بخش دوم: که بیش از هشتاد آیه را در برمىگیرد از داستان موسى (ع) سخن مىگوید.
در سومین بخش: درباره معاد و قسمتى از خصوصیات رستاخیز سخن مىگوید.
در بخش چهارم: سخن از قرآن و عظمت آن است.
و در بخش پنجم: سرگذشت آدم و حوّا را در بهشت و سپس ماجراى وسوسه ابلیس و سرانجام هبوط آنها را در زمین، توصیف مىکند.
و بالاخره در آخرین قسمت، نصیحت و اندرزهاى بیدار کنندهاى، براى همه مؤمنان بیان مىدارد.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از امام صادق (ع) مىخوانیم: «تلاوت سوره طه را ترک نکنید چرا که خدا آن را دوست مىدارد و دوست مىدارد کسانى را که آن را تلاوت کنند، هر کس تلاوت آن را ادامه دهد خداوند در روز قیامت نامه اعمالش را به دست راستش مىسپارد، و بدون حساب به بهشت مىرود، و در آخرت آنقدر پاداش به او مىدهد که راضى شود».
البته منظور تلاوتى است که مقدمه اندیشه باشد اندیشهاى که آثارش در تمام اعمال و گفتار انسان متجلّى شود.
(آیه 1)- باز در آغاز این سوره با حروف مقطعه، رو برو مىشویم، که حسّ کنجکاوى انسان را بر مىانگیزد «ط، ه» (طه).
در حدیثى از امام صادق (ع) مىخوانیم «طه» از اسامى پیامبر است و معنى آن یا طالب الحقّ، الهادى الیه «اى کسى که طالب حقى، و هدایت کننده به سوى آنى» است.
«طه» مرکب از دو حرف رمزى است «طا» اشاره به «طالب الحقّ» و «ها» اشاره به «هادى الیه» مىباشد، مىدانیم استفاده از حروف رمزى و علایم اختصارى در زمان گذشته و حال، فراوان بوده است، مخصوصا در عصر ما بسیار مورد استفاده است.
و کلمه «طه» مانند «یس» بر اثر گذشت زمان، تدریجا به صورت «اسم خاص» براى پیامبر اسلام (ص) در آمده است، تا آنجا که آل پیامبر (ص) را نیز «آل طه» مىگویند، و از حضرت مهدى- عج- در دعاى ندبه «یابن طه» تعبیر شده است.
(آیه 2)-
شأن نزول:
پیامبر (ص) بعد از نزول وحى و قرآن، بسیار عبادت مىکرد، مخصوصا ایستاده به عبادت مشغول مىشد، آنقدر که پاهاى او متورم مىگردید- آیه نازل شد و به پیامبر دستور داد که این همه رنج و ناراحتى بر خود تحمیل نکن.
تفسیر:
در این آیه روى سخن را به پیامبر کرده، مىفرماید: «ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنى» (ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى).
درست است که عبادت از بهترین کارهاست، ولى هر کار حسابى دارد، نباید آن قدر بر خود تحمیل کنى که پاهایت متورم گردد و نیرویت براى تبلیغ و جهاد کم شود.
(آیه 3)- در این آیه هدف نزول قرآن را چنین شرح مىدهد: ما قرآن را «جز براى یادآورى کسانى که از خدا مىترسند» نازل نکردیم (إِلَّا تَذْکِرَةً لِمَنْ یَخْشى).
تعبیر «من یخشى» نشان مىدهد تا یک نوع احساس مسؤولیت (خشیت و ترس) در آدمى نباشد، پذیراى حقایق نخواهد شد.
(آیه 4)- سپس به معرفى خداوندى که «نازل کننده قرآن» است مىپردازد، تا از طریق شناخت او، عظمت قرآن آشکارتر شود، مىگوید: «این قرآن از سوى کسى نازل شده که خالق زمین و آسمانهاى بلند و بر افراشته است» (تَنْزِیلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى).
در حقیقت این توصیف، اشاره به ابتدا و انتهاى نزول قرآن مىکند، انتهاى آن زمین و ابتدایش آسمانهاست.
(آیه 5)- باز به معرفى پروردگار نازل کننده قرآن ادامه داده، مىگوید: او خداوندى است «رحمان که فیض رحمتش همه جا را فرا گرفته، و بر عرش مسلط است» (الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى).
جمله فوق کنایه از تسلط پروردگار و احاطه کامل او نسبت به جهان هستى و نفوذ امر و فرمان و تدبیرش در سراسر عالم است.
(آیه 6)- به دنبال «حاکمیت» خدا بر عالم هستى از «مالکیت» او سخن مىگوید: «از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمین، و آنچه میان این دو، و آنچه در زیر خاک (پنهان) است» (لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى).
(آیه 7)- در این آیه به چهارمین رکن یعنى «عالمیت» او اشاره کرده، مىگوید: او آن قدر احاطه علمى دارد که «اگر سخن آشکارا بگویى (یا مخفى کنى) او اسرار- و حتى پنهانتر از آن- را نیز مىداند» (وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى).
(آیه 8)- از مجموع آیات فوق شناخت اجمالى نسبت به نازل کننده قرآن در ابعاد چهار گانه «خلقت» و «حکومت» و «مالکیت» و «علم» حاصل مىگردد و شاید به همین جهت است که در این آیه مىگوید: «او اللّه است همان خداوندى که معبودى جز او نیست براى او نامها و صفات نیک است» (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى).
«اسماء الحسنى» به معنى نامهاى نیک است و بدیهى است که همه نامهاى پروردگار نیک است ولى از آنجا که در میان اسماء و صفات خدا بعضى داراى اهمیت بیشترى است، به عنوان «اسماء حسنى» نامیده شده است.
(آیه 9)- آتشى در آن سوى بیابان! از اینجا داستان موسى، پیامبر بزرگ خدا شروع مىشود و در بیش از هشتاد آیه بخشهاى مهمى از سر گذشت پر ماجراى او تشریح مىگردد، تا دلدارى و تسلیت خاطرى باشد براى پیامبر (ص) و مؤمنان که در آن ایام در مکه، سخت از سوى دشمنان در فشار بودند.
این آیات را مىتوان به چهار بخش تقسیم کرد:
بخش اول: از آغاز نبوت و بعثت موسى و اولین جرقههاى وحى سخن گفته.
بخش دوم: از دعوت موسى و برادرش هارون نسبت به فرعون و فرعونیان به آیین یکتا پرستى سخن مىگوید.
بخش سوم: از خروج موسى و بنى اسرائیل از مصر و چگونگى نجات آنها از چنگال فرعون و فرعونیان بحث مىکند.
بخش چهارم: پیرامون گرایش تند انحرافى بنى اسرائیل از آیین توحید به شرک و پذیرش وسوسههاى سامرى سخن مىگوید.
در این آیه روى سخن را به پیامبر کرده، مىگوید: «و آیا خبر موسى به تو رسیده است»؟! (وَ هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ مُوسى).
(آیه 10)- سپس مىگوید: «در آن زمان که آتشى (از دور) مشاهده کرد و به خانواده خود گفت اندکى مکث کنید که من آتشى دیدم (به سراغ آن بروم) شاید شعلهاى از آن براى شما بیاورم و یا به وسیله این آتش راهى پیدا کنم» (إِذْ رَأى ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً).
(آیه 11)- «پس هنگامى که موسى نزد آتش آمد، صدایى شنید که (او را مخاطب ساخته) مىگوید: اى موسى»! (فَلَمَّا أَتاها نُودِیَ یا مُوسى).
(آیه 12)- «من پروردگار توام، کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدس طوى هستى» (إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً).
موسى با شنیدن این نداى روحپرور: «من پروردگار توام» هیجان زده شد و لذت غیر قابل توصیفى سر تا پایش را احاطه کرد.
او مأمور شد تا کفش خود را از پاى در آورد، چرا که در سرزمین مقدسى گام نهاده، سرزمینى که نور الهى بر آن جلوهگر است، پیام خدا را در آن مىشنود و پذیراى مسؤولیت رسالت مىشود، باید با نهایت خضوع و تواضع در این سر زمین گام نهد، این است دلیل بیرون آوردن کفش از پا.
آیه 96 : یعنی به واسطه نیکوئی ایمان و عملشان خداوند در قلبها برای ایشان مودت و محبتی قرار می دهد، اما اینکه خداوند در دلهای دیگران مودت آنها را قرار می دهد یادر دلهای خودشان و این امر در بهشت است یا در دنیا، آیه شریفه از آن ساکت است . لکن در شأن نزول این آیه از طریق شیعه و ا هل سنت آمده است که این آیه شریفه درباره علی ع نازل شده ، یعنی خداوند محبت آن حضرت را در دلهای مؤمنین قرار داده ، به هر حال لفظ آیه به عمومیت خود باقی است. (المیزان)
اعظم :
سوره طه :
آیه 3 و 4 : (تذکره ) یعنی یادآوری ، چون انسان به واسطه فطرتش کلیات حقایق دین را در می یابد، اما به دلیل دلبستگی به زندگی زمینی و روی آوردن به دنیا و اشتغال به خواسته های نفس ، به لذائذ و زیورهای آن سرگرم می شود،آنچه را که خداوند در فطرتش به ودیعه نهاده فراموش می کند و نسیان و فراموشی درواقع نوعی اعراض است ، که مجازا فراموش خوانده شده ، بلکه نوعی بی اعتنایی است که در نتیجه پیروی از تمایلات نفسانی ایجاد شده و اگر انسانها به نوعی متوجه عاقبت ووبال این اعراض بوده و از سرانجام خود بیم داشته باشند متذکر می شوند و به حقایق فطری رجوع می کنند، پس قرآن تذکر و یادآوری است برای کسی که اگر کلمه حق رابشنود، در باطنش خشیتی ایجاد می شود و در نتیجه ، ایمان آورده و با تقوی می گردد ویا حداقل مستعد ظهور خشیت خواهد شد. یعنی آیات شریفه خطاب به پیامبر ص می فرماید: ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به مشقت افکنی ، بلکه آن را نازل کردیم تا دارندگان خشوع را با کلام الهی متذکر نمایی . آنگاه در ادامه می فرماید: این قرآن از ناحیه خداوند متعال عظیمی که خالق آسمانهای رفیع و زمین است فرو فرستاده شده ، تا به این وسیله بر علو مقام پروردگار وتعالی ساحت او اشاره نماید. (المیزان )
آیه 5 : مقصوداز آن همان غایت استیلاست ، یعنی تدبیر امور عالم و احاطه بر همه جوانب آن مختص خداوند است
آیه 7 : سر، آن مطالبى است که در دل پنهان بدارید، و مخفىتر از سر مطالبى است که به خاطرت آمده ولى فراموش کردهاى.
آیه 9 : از اینجا داستان موسی (ع) آغاز میشود : اینکه آیات مورد بحث به چه وجهى متصل به ما قبل مىشود؟ وجه اتصالش این است که آیات ما قبل مساله توحید را خاطر نشان مىساخت، این آیات نیز با وحى توحید آغاز شده، و با همان وحى یعنى کلام موسى که گفت: «إِنَّما إِلهُکُمُ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ ... »، و نیز کلام دیگرش در باره هلاک فرعون و طرد سامرى ختم مىشود، آیات قبلى نیز با این تذکر آغاز مىشد که قرآن مشتمل است بر دعوت حق و تذکر کسانى که بترسند، و با مثل این آیه ختم مىشد که «اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى».
آیه 12 : این کلام عین وحی خداوند بود، بگونه ای که واسطه ای میان وحی و موسی قرارنداشت ، به همین دلیل هم آن را مکالمه می نامند، (و کلم الله موسی تکلیما)(43)، (وخداوند با موسی سخن گفت ، سخن گفتنی