309 . صفحه 309
نفیسه :
(آیه 52)- در آیه قبل به دو مورد از مواهبی که خداوند به حضرت موسی(ع) عنایت کرده بود اشاره شد حال این آیه و آیه بعد به مواهب دیگر میپردازد.
3- این آیه اشاره به آغاز رسالت موسى کرده، مىگوید: «ما او را از طرف راست کوه طور فرا خواندیم» (وَ نادَیْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ).
در آن شب تاریک و پر وحشتى که با همسرش از بیابانهاى «مدین» گذشته و به سوى مصر در حرکت بود به همسرش درد وضع حمل دست داد، و گرفتار سرماى شدیدى شد و به دنبال شعله آتشى در حرکت بود، ناگهان برقى از دور درخشید و ندایى برخاست و به موسى (ع) فرمان رسالت داده شد، و این بزرگترین افتخار و شیرینترین لحظه در عمر او بود.
4- علاوه بر این «ما او را نزدیک ساختیم و با او سخن گفتیم» (وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا).
نداى الهى موهبتى بود و تکلّم با او موهبت دیگر.
(آیه 53)-
5- و سرانجام «از رحمت خود، برادرش هارون را که او نیز پیامبرى بود به او بخشیدیم» تا پشتیبان و یار و همکار او باشد (وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِیًّا).
(آیه 54)- اسماعیل پیامبر صادق الوعد: در اینجا سخن از «اسماعیل» بزرگترین فرزند ابراهیم، به میان مىآورد، و یاد ابراهیم را با یاد فرزندش اسماعیل، و برنامههایش را با برنامههاى او تکمیل مىکند، و پنج صفت از صفات برجسته او را که مىتواند براى همگان الگو باشد بیان مىکند.
روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده، مىگوید: «و در این کتاب (آسمانى) از اسماعیل (نیز) یاد کن» (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ).
«که او در وعدههایش صادق بود» (إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ).
«و پیامبر عالى مقامى بود» (وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا).
(آیه 55)- «و او همواره خانواده خود را به نماز و زکات، امر مىکرد» (وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ).
«و همواره مورد رضایت پروردگارش بود» (وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا).
(آیه 56)- اینها پیامبران راستین بودند، اما ... در آخرین قسمت از یادآوریهاى این سوره، سخن از ادریس پیامبر، به میان آمده است.
نخست مىگوید: «و در این کتاب (آسمانى قرآن) از ادریس یاد کن که او صدّیق و پیامبر بود» (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا).
(آیه 57)- سپس به مقام بلندپایه او اشاره کرده، مىگوید: «و ما او را به مقام بلندى رساندیم» (وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیًّا).
منظور، عظمت مقامات معنوى و درجات روحانى این پیامبر بزرگ است.
(آیه 58)- سپس به صورت یک جمع بندى از تمام افتخاراتى که در آیات گذشته پیرامون انبیاء بزرگ و صفات و حالات آنها و مواهبى که خداوند به آنها داده بود، بیان گردید چنین مىگوید: «آنها پیامبرانى بودند که خداوند آنان را مشمول نعمت خود قرار داده بود» (أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ).
«که بعضى از فرزندان آدم بودند، و بعضى از فرزندان کسانى که با نوح در کشتى سوار کردیم و بعضى از دودمان ابراهیم و اسرائیل» (مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْراهِیمَ وَ إِسْرائِیلَ).
منظور از «ذریه آدم» در این آیه، ادریس است که طبق مشهور، جد نوح پیامبر بود، و منظور از «ذریه کسانى که با نوح بر کشتى سوار شدند» ابراهیم است، زیرا ابراهیم از فرزندان سام فرزند نوح بوده.
و منظور از «ذریه ابراهیم» اسحاق و اسماعیل و یعقوب است، و منظور از «ذریه اسرائیل»، موسى و هارون و زکریا و یحیى و عیسى مىباشد.
سپس این بحث را با یاد پیروان راستین این پیامبران بزرگ تکمیل کرده، مىگوید: «و از کسانى که هدایت کردیم و برگزیدیم (افرادى هستند که) وقتى آیات خداوند رحمان بر آنها خوانده شود به خاک مىافتند و سجده مىکنند، و سیلاب اشکشان سرازیر مىشود» (وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ اجْتَبَیْنا إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیًّا).
(آیه 59)- سپس از گروهى که از مکتب انسان ساز انبیاء جدا شدند و پیروانى ناخلف از آب در آمدند سخن مىگوید و قسمتى از اعمال زشت آنها را بر شمرده،مىگوید: «بعد از آنها فرزندان ناشایستهاى روى کار آمدند که نماز را ضایع کردند، و از شهوات پیروى نمودند که به زودى (مجازات) گمراهى خود را خواهند دید» (فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا).
این جمله ممکن است اشاره به گروهى از بنى اسرائیل باشد که در طریق گمراهى گام نهاده، پیروى از شهوات را بر ذکر خدا ترجیح دادند.
و منظور از ضایع کردن نماز در اینجا انجام دادن اعمالى است که نماز را در جامعه ضایع کند.
(آیه 60)- از آنجا که برنامه قرآن در همه جا این است که راه باز گشت به سوى ایمان و حق را باز بگذارد در اینجا نیز بعد از ذکر سرنوشت نسلهاى ناخلف چنین مىگوید: «مگر آنها که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، آنها داخل بهشت مىشوند و کمترین ظلمى به آنها نخواهد شد» (إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً).
بنابراین، چنان نیست که اگر کسى یک روز در شهوات غوطهور شود براى همیشه مهر یأس و نومیدى از رحمت خدا بر پیشانى او کوفته شود، بلکه تا نفسى باقى است و انسان در قید حیات دنیا است، راه بازگشت و توبه باز است.
(آیه 61)- توصیفى از بهشت! در اینجا که از بهشت و نعمتهاى آن یاد شده، نخست بهشت موعود را چنین توصیف مىکند: «باغهایى است جاودانى که خداوند رحمان، بندگانش را به آن وعده است، و آنها آن را ندیدهاند» ولى به آن ایمان دارند (جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ بِالْغَیْبِ).
«مسلما وعده خدا تحقق یافتنى است» (إِنَّهُ کانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا).
(آیه 62)- پس از آن به یکى از بزرگترین نعمتهاى بهشتى اشاره کرده، مىگوید: «آنها هرگز در آنجا سخن لغو و بیهودهاى نمىشنوند» (لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً).
نه دروغى، نه دشنامى، نه تهمتى نه زخم زبانى، نه سخریهاى و نه حتى سخن بیهودهاى.
«و جز سلام در آنجا سخنى نیست» (إِلَّا سَلاماً). سلامى که نشانه یک محیط امن و امان، یک محیط مملوّ از صفا و صمیمیت و پاکى و تقوا و صلح و آرامش است.
و به دنبال این نعمت به نعمت دیگرى اشاره کرده، مىگوید: «هر صبح و شام روزى آنها در بهشت در انتظارشان است» (وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیها بُکْرَةً وَ عَشِیًّا).
(آیه 63)- پس از توصیف اجمالى بهشت و نعمتهاى مادى و معنوى آن، بهشتیان را در یک جمله کوتاه معرفى کرده، مىگوید: «این همان بهشتى است که به بندگان پرهیزکار به ارث مىدهیم» (تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا).
و به این ترتیب کلید در بهشت با تمام آن نعمتها که گذشت چیزى جز «تقوا» نیست.
(آیه 64)- شأن نزول: جمعى از مفسران چنین آوردهاند که: چند روزى، وحى قطع شد، و جبرئیل پیک وحى الهى به سراغ پیامبر نیامد، هنگامى که این مدت سپرى گشت و جبرئیل بر پیامبر نازل شد، به او فرمود: چرا دیر کردى؟ من بسیار مشتاق تو بودم، جبرئیل گفت: من به تو مشتاقترم! ولى من بندهاى مأمورم هنگامى که مأمور شوم مىآیم و هنگامى که دستور نداشته باشم خوددارى مىکنم.
تفسیر: بندگانیم جان و دل بر کف! آیه از زبان پیک وحى مىگوید: «ما جز به فرمان پروردگار تو نازل نمىشویم» (وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ).
همه چیز از اوست و ما بندگانیم جان و دل بر کف «آنچه پیش روى ما و آنچه پشت سر ما، و آنچه در میان این دو است همه از آن اوست» (لَهُ ما بَیْنَ أَیْدِینا وَ ما خَلْفَنا وَ ما بَیْنَ ذلِکَ). خلاصه آینده و گذشته و حال و اینجا و آنجا و همه جا و دنیا و آخرت و برزخ همه متعلق به ذات پاک پروردگار است.
و این را بدان که: «پروردگارت فراموشکار نبوده و نیست» (وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا).
اعظم :
آیه 52 : ویژگیهای حضرت موسی 0ع) (مخلص ) یعنی کسی که خدا او را برای خود خالص کرده و غیر خدا کسی در او و عملش شریک نباشدو این مقام بالاترین مقامات عبودیت و بندگی است و (رسول ) یعنی پیامبر صاحب کتاب و شریعت که مأمور به ابلاغ و دعوت مردم است و (نبی ) یعنی شخصی که با عالم غیب ازراه وحی ارتباط دارد. پس خداوند موسی را بواسطه خصائص باطنی و کرامات ظاهری ، برای خود خالص کرده بود و خداوند در طول زندگی او را به ابتلائات گوناگون مبتلا نمود، ابتدا از مادر وخانواده دور شد و تحت سرپرستی فرعون قرار گرفت ، بعد در طلب یاری مظلومی برآمد، اما ناخواسته شخص متجاوز را به قتل رسانید و سپس از بیم مجازات فرار کرد وسالها به شبانی مشغول گشت و در راه بازگشت به موطن نور الهی را از کوه طور از ورای شجره مشاهده کرد و مأمور به ابلاغ رسالت شد و خداوند به او فرمان داد تا فرعون طغیانگر و قومش را که مانند سگهای درنده به متاع دنیوی متمایل بودند و بنی اسرائیل رابا ظلم و ستم ، به استضعاف کشانده بودند، انذار کند و با آنکه او سالها در قصر فرعون که یکی از بزرگترین پادشاهان زمین بود رشد کرده بود، اما آن رفاه و اشرافیت نتوانست تااو را از یاری مستضعفین و کمک به بیرون کردن آنها از وضعیت مشقت بارشان ، مانع شود و او به امر الهی بنی اسرائیل را از ظلم و ستم فرعونیان رهانید.
ایه 52 : و قربناه نجیا : ، مراد از قرب دراینجا قرب و نزدیکی معنوی است نه مکانی و اینکه مولائی مقتدر بنده ناچیز خود رابخواند و او را به مجلس قرب نزدیک گرداند و با او نجوا کند، رحمت و عطائی ناگفتنی است که هر کسی لیاقت و شایستگی آن را نمی یابد.
آیه 54 : در المیزان آمده است که مراد ازاسماعیل ، اسماعیل بن حزقیل ، یکی از انبیاء بنی اسرائیل است ، چون اگر فرزند ابراهیم خلیل بود باید اسحاق و یعقوب را نیز نام می برد و یا اگر عنایتی به شخص او وجود داشته قاعدتا باید بعد از ماجرای ابراهیم و قبل از ماجرای موسی ع به حکایت او پرداخته می شد.
آیه 55 : در امر به معروف و توصیه به نماز از خانواده خودمون شروع کینم (اهله بالصلوه )
آیه 55 : نماز ارتباط با خالقه و زکات ارتباط با مخلوق و این دو از هم جدا نیست
آیه 56 و 57 : نام ادریس 7، اخنوخ بود و بطوریکه در تورات نوشته شده یکی از اجداد نوح ع بوده و وجه تسمیه ایشان به ادریس این است که او بسیاراشتغال به تدریس داشته ، به هر جهت می فرماید: او از انبیاء بسیار راستگو و از مقربان بوده و خداوند او را به موهبت نبوت و ولایت برتری داده و مراد از (مکان علی ) بالارفتن در درجات قرب است . (می گویند ادریس پیامبر خیاط بوده و در واقع خیاطی رو او به بشر آموخته )
آیه 58 : نکته ای وجود داره که چرا خداوند در اینجا به 4 دسته از پیامبران اشاره کرده و به عبارتی به 4 ذره در صورتیکه بالاخره این ذریه ها پشت هم بوده و در واقع آخری ذریه اولی هم هست و به همین ترتیب :
خدای تعالی در این آیه افرادی را که بر آنان انعام نموده چهار طائفه معرفی کرده است: 1- ذریه آدم 2- آنان که با حضرت نوح (علیه السلام) در کشتیشان قرار داد 3- ذریه حضرت ابراهیم (علیه السلام) 4- ذریه اسرائیل.
توضیح : و این چهار طائفه هر یک نسبت به طائفه بعد خود شمول دارد و با ذکرش حاجت به ذکر آن نمی گذارد زیرا مثلا ذریه اسرائیل خود ذریه حضرت ابراهیم (علیه السلام) بودند و ذریه حضرت ابراهیم (علیه السلام) و اسرائیل از آنان که با حضرت نوح (علیه السلام) به کشتی درآمدند بودند و همه نامبردگان از ذریه حضرت آدم (علیه السلام) بودند.
وجه این تعبیر و ذکر خاص بعد از عام، اشاره به این باشد که نعمت سعادت و برکت نبوت بر نوع بشر دفعة بعد دفعة نازل شده است. این معنا را قرآن کریم در چهار جا برای چهار طایفه ذکر فرموده است:
1- برای عامه بنی آدم، که فرموده است: «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدی فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» (بقره/38-39).
2- آنجا که می فرماید: «قِیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلی أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِیمٌ» (هود/48).
3- آنجا که می فرماید: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِیمَ وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْکِتابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» (حدید/26).
4- آنجا که می فرماید: «وَ لَقَدْ آتَیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَی الْعالَمِینَ» (جاثیه/16).
پس در این چهار میعاد نوع بشری را به نعمت نبوت و موهبت سعادت اختصاص داده است و در آیه مورد بحث که می فرماید: «مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْراهِیمَ وَ إِسْرائِیلَ» به آن اشاره نموده است و در داستان های گذشته از ذریه های چهارگانه نمونه هایی- یعنی حضرت ادریس (علیه السلام) از ذریه حضرت آدم (علیه السلام)، و حضرت ابراهیم (علیه السلام) از ذریه کشتی نشینان با حضرت نوح (علیه السلام) و حضرت اسحاق (علیه السلام) و حضرت یعقوب (علیه السلام) از ذریه حضرت ابراهیم (علیه السلام) و حضرت زکریا (علیه السلام) و حضرت یحیی (علیه السلام) و حضرت عیسی (علیه السلام) و حضرت موسی (علیه السلام) و حضرت هارون (علیه السلام) و حضرت اسماعیل (علیه السلام)، آن طور که استظهار نمودیم- از ذریه اسرائیل گذشت.
آیه 59 : - ضایع کردن نماز و پیروی از شبهات موجب گمراهی و گرفتاری به عذاب است . (اضاعوا الصلاه واتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا)
2- کیفر ضایع کردن نماز سردرگمی است .(یلقون غیا)
3- سرنوشت انسانها ، به دست خود آنان است . (اضاعوا-یلقون-الامن تاب)
4- پیام نماز ، دوری از شهوات و حرکت در مدار عقل و دین است . (فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاه واتبعوا الشهوات)
آیه 62 : منظور از سخن لغو سخنی هستش که هیچ فایده ای نداره