306 . صفحه 306
بیست و ششم مهر :
نفیسه :
(آیه 12)- صفات برجسته یحیى: در آیات گذشته دیدیم که خداوند چگونه به هنگام پیرى زکریا، یحیى را به او مرحمت فرمود، به دنباله آن در این آیه فرمان مهم الهى را خطاب به «یحیى» مىخوانیم: «اى یحیى! کتاب خدا را با قوت و قدرت بگیر»! (یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ).
منظور از «کتاب» در اینجا «تورات» است. و منظور از گرفتن کتاب با قوت و قدرت آن است که با قاطعیت هر چه تمامتر محتواى آن را اجرا کند، و به تمام آن عمل نماید، و در راه تعمیم و گسترش آن از هر نیروى مادى و معنوى، فردى و اجتماعى، بهره گیرد.
بعد از این دستور، به مواهب دهگانهاى که خدا به یحیى داده بود، و یا او به توفیق الهى کسب کرد، اشاره مىکند.
1- «ما فرمان نبوت و عقل و هوش و درایت را در کودکى به او دادیم» (وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا).
(آیه 13)-
2- «و به او رحمت و محبت (نسبت به بندگان) از سوى خود بخشیدیم» (وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا).
3- «و به او پاکى (روح و جان و پاکى عمل) دادیم» (وَ زَکاةً).
4- «و او پرهیزکار بود» (وَ کانَ تَقِیًّا). و از آنچه خلاف فرمان پروردگار بود، دورى مىکرد.
(آیه 14)-
5- «او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود» (وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ).
6- «و جبّار (و متکبر) و عصیانگر نبود» (وَ لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً).
7- «او معصیت کار و آلوده به گناه نبود» (عَصِیًّا).
(آیه 15)-
8 و 9 و 10- و چون او جامع این صفات برجسته و افتخارات بزرگ بود، «سلام بر او، آن روز که تولّد یافت، و آن روز که مىمیرد، و آن روز که زنده برانگیخته مىشود» (وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا).
جمله فوق نشان مىدهد که: در تاریخ زندگى انسان و انتقال او از عالمى به عالم دیگر سه روز سخت وجود دارد، روز گام نهادن به این دنیا «یَوْمَ وُلِدَ»
و روز مرگ و انتقال به جهان برزخ «یَوْمَ یَمُوتُ»
و روز بر انگیخته شدن در جهان دیگر «وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا».
و از آنجا که این سه روز انتقالى طبیعتا با بحرانهایى رو برو است خداوند سلامت و عافیت خود را شامل حال بندگان خاصش قرار مىدهد و آنها را در این سه مرحله توفانى در کنف حمایت خویش مىگیرد.
شهادت یحیى!
یحیى قربانى روابط نامشروع یکى از طاغوتهاى زمان خود شد به این ترتیب که «هرودیس» پادشاه هوسباز فلسطین، عاشق «هیرودیا» دختر برادر خود شد، و تصمیم به ازدواج با او گرفت! پیامبر بزرگ خدا یحیى (ع) صریحا اعلام کرد که این ازدواج نامشروع است و من به مبارزه با چنین کارى قیام خواهم کرد.
آن دختر که یحیى را بزرگترین مانع راه خویش مىدید تصمیم گرفت در یک فرصت مناسب از وى انتقام گیرد ارتباط خود را با عمویش بیشتر کرد و زیبایى خود را دامى براى او قرار داد.
روزى به او گفت: من هیچ چیز جز سر یحیى را نمىخواهم! «هرودیس» که دیوانهوار به آن زن عشق مىورزید بىتوجه به عاقبت این کار تسلیم شد و چیزى نگذشت که سر یحیى را نزد آن زن بدکار حاضر ساختند اما عواقبت دردناک این عمل، سرانجام دامان او را گرفت.
سالار شهیدان امام حسین (ع) مىفرمود: «از پستیهاى دنیا اینکه سر یحیى بن زکریا را به عنوان هدیه براى زن بد کارهاى از زنان بنى اسرائیل بردند».
(آیه 16)- سرآغاز تولد مسیح (ع): بعد از بیان سرگذشت یحیى (ع) رشته سخن را به داستان تولد عیسى (ع) و سرگذشت مادرش مریم مىکشاند، چرا که پیوند بسیار نزدیکى در میان این دو ماجرا است.
اگر تولد یحیى از پدرى پیر و فرتوت و مادرى نازا عجیب بود، تولد عیسى از مادر بدون پدر عجیبتر است.اگر رسیدن به مقام عقل و نبوت در کودکى، شگفتانگیز است، سخن گفتن در گهواره آن هم از کتاب و نبوت، شگفتانگیزتر است.
و به هر حال هر دو آیتى است از قدرت خداوند بزرگ، یکى از دیگرى بزرگتر، و اتفاقا هر دو مربوط به کسانى است که با هم قرابت بسیار نزدیک از جهت نسب داشتند چرا که مادر یحیى خواهر مادر مریم بود، و هر دو زنانى نازا و عقیم بودند و در آرزوى فرزندى صالح به سر مىبردند.
آیه مىگوید: «و در کتاب آسمانى قرآن از مریم سخن بگو آنگاه که از خانواده خود (به صورت متواضعانه و گمنام) جدا شده و در یک منطقه شرقى قرار گرفت» (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا).
او در حقیقت مىخواست مکانى خالى و فارغ از هر گونه دغدغه پیدا کند که به راز و نیاز با خداى خود بپردازد.
(آیه 17)- در این هنگام، مریم «میان خود و آنان حجابى افکند» تا خلوتگاهش از هر نظر براى عبادت آماده باشد (فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً).
«در این هنگام ما روح خود (یکى از فرشتگان بزرگ) را به سوى او فرستادیم و او در شکل انسان کامل بىعیب و نقص و خوش قیافهاى بر مریم ظاهر شد» (فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا).
(آیه 18)- پیداست که در این موقع مریم از دیدن چنین منظرهاى که مرد بیگانه زیبایى به خلوتگاه او راه یافته چه ترس و وحشتى به او دست مىدهد؟ لذا بلافاصله «صدا زد: من به خداى رحمان از تو پناه مىبرم اگر پرهیزکار هستى» (قالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا).
و این نخستین لرزهاى بود که سراسر وجود مریم را فرا گرفت.
بردن نام خداى رحمان، و توصیف او به رحمت عامهاش از یک سو، و تشویق او به تقوا و پرهیزکارى از سوى دیگر، همه براى آن بود که اگر آن شخص ناشناس قصد سوئى دارد او را کنترل کند.
(آیه 19)- مریم با گفتن این سخن در انتظار عکس العمل آن مرد ناشناس بود، انتظارى آمیخته با وحشت و نگرانى بسیار، اما این حالت دیرى نپایید، ناشناس زبان به سخن گشود و مأموریت و رسالت عظیم خویش را چنین بیان کرد و «گفت:
من فرستاده پروردگار توام»! (قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ).
این جمله همچون آبى که بر آتش بریزد، به قلب پاک مریم آرامش بخشید.
ولى این آرامش نیز چندان طولانى نشد، چرا که بلافاصله افزود: من آمدهام «تا پسر پاکیزهاى (از نظر خلق و خوى و جسم و جان) به تو ببخشم»! (لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا).
(آیه 20)- از شنیدن این سخن لرزش شدیدى وجود مریم را فرا گرفت و بار دیگر در نگرانى عمیقى فرو رفت و «گفت: چگونه ممکن است من صاحب پسرى شوم، در حالى که تا کنون انسانى با من تماس نداشته و هرگز زن آلودهاى نبودهام»؟! (قالَتْ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَ لَمْ أَکُ بَغِیًّا).
او در این حال تنها به اسباب عادى مىاندیشید.
(آیه 21)- اما به زودى توفان این نگرانى مجدد با شنیدن سخن دیگرى از پیک پروردگار فرو نشست او با صراحت به مریم «گفت: مطلب همین است که پروردگارت فرموده، این کار بر من سهل و آسان است» (قالَ کَذلِکِ قالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ).
تو که خوب از قدرت من آگاهى، تو که میوههاى بهشتى را در فصلى که در دنیا شبیه آن وجود نداشت در کنار محراب عبادت خویش دیدهاى، تو که میدانى جدت «آدم» از خاک آفریده شد، این چه تعجب است که از این خبر دارى؟! سپس افزود: «و ما مىخواهیم او را آیه و اعجازى براى مردم قرار دهیم» (وَ لِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ).
و ما مىخواهیم او را «رحمتى از سوى خود» براى بندگان بنماییم (وَ رَحْمَةً مِنَّا).
و به هر حال «این امرى است پایان یافته» و جاى گفتگو ندارد(وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیًّا).
(آیه 22)- مریم در کشاکش سختترین طوفانهاى زندگى: «سرانجام مریم باردار شد» (فَحَمَلَتْهُ). و آن فرزند موعود در رحم او جاى گرفت.
«این امر سبب شد که او (از بیت المقدس) به مکان دور دستى برود» (فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکاناً قَصِیًّا).
او در این حالت در میان یک بیم و امید، یک حالت نگرانى توأم با سرور به سر مىبرد، گاهى به این مىاندیشید که این حمل سرانجام فاش خواهد شد، چه کسى از من قبول مىکند زنى بدون داشتن همسر باردار شود، من با این اتهام چه کنم؟
اما از سوى دیگر، احساس مىکرد که این فرزند پیامبر موعود الهى است یک تحفه بزرگ آسمانى مىباشد، خداوندى که مرا به چنین فرزندى بشارت داده و با چنین کیفیت معجز آسایى او را آفریده چگونه تنهایم خواهد گذاشت؟
(آیه 23)- هر چه بود دوران حمل پایان گرفت، گر چه در این حالت زنان به آشنایان و دوستان خود پناه مىبرند تا براى تولد فرزند به آنها کمک کنند، ولى چون وضع مریم یک وضع استثنایى بود و هرگز نمىخواست کسى وضع حمل او را ببیند، با آغاز درد زائیدن، راه بیابان را پیش گرفت.
قرآن در این زمینه مىگوید: «درد وضع حمل، او را به کنار درخت خرمایى کشاند» (فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ).
که تنها بدنهاى از آن درخت باقى مانده، یعنى درختى خشکیده بود.
در این حالت، توفانى از غم و اندوه، سراسر وجود پاک مریم را فرا گرفت. به قدرى این توفان سخت بود که این بار بر دوشش سنگینى مىکرد که بىاختیار «گفت: اى کاش پیش از این مرده بودم و بکلى فراموش مىشدم»! (قالَتْ یا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا).
بدیهى است تنها ترس تهمتهاى آینده نبود که قلب مریم را مىفشرد، مشکلات و مصائب دیگر مانند وضع حمل بدون قابله و دوست و یاور، در بیابانهاى تنهاى تنها، نبودن محلى براى استراحت، آبى براى نوشیدن و غذا براى خوردن، وسیله براى نگاهدارى مولود جدید، اینها همه امورى بود که سخت او را تکان مىداد.
(آیه 24)- اما این حالت زیاد به طول نیانجامید و همان نقطه روشن امید که همواره در اعماق قلبش وجود داشت درخشیدن گرفت «ناگهان از طرف پایین پایش صدا زد که: غمگین مباش! پروردگارت زیر پاى تو چشمه آبى (گوارا) قرار داده است» (فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا).
(آیه 25)- و نظرى به بالاى سرت بیفکن چگونه ساقه خشکیده به درخت نخل بارورى تبدیل شده که میوهها، شاخههایش را زینت بخشیدهاند «تکانى به این درخت نخل بده تا رطب تازه بر تو فرو ریزد» (وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا).
اعظم :
ایه 12 :
ا- در مقابل هر نعمتی مسئولیتی داریم ؛ خداوند به یحیی کتاب داد و از او خواست با قوت بگیرد (یا یَحیَی خُذِ الکِتابَ بِقُوَّهٍ)
2- مؤمنان به قرآن بایستی با قدرت و نیرومندی کتاب الهی را اخذ و آن را پیاده سازند ( یا یَحیَی خُذِ الکِتابَ بِقُوَّهٍ)
مراد از محکم گرفتن کتاب : تحقق دادن معارف آن و عمل به دستورات و احکام آن است
ایه 13 و 14 : جمله (وَ کانَ تَقِیًّا) حال او را نسبت به پروردگارش بیان می کند و جمله (وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ) وضع او را نسبت به پدر و مادر حکایت می نماید و جمله (وَ لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً عَصِیًّا) رفتار او را نسبت به سایر مردم شرح می دهد.
آیه 15 : (سلام ) یعنی امن و خالی بودن از هرچه مایه ترس و کراهت است و اینکه سلام را نکره آورده برای دلالت بر تعظیم آن است
ایه 17:خداوند روح خویش را به جانب مریم فرستاد که بصورت بشری در نزد او مجسم گردید، یعنی آن روح در حواس بینایی مریم به صورت بشری محسوس گشت ، ولی در واقع همان روح بود نه بشر، و از قرینه آیات دیگر استفاده می شود که مراد از (روح ) جبرئیل است که آن را در لسان قرآن (روح القدس )، یا (روح الامین ) نیز نامیده اند.
ایه 19 : ازلطافتهای این سوره آنست که این تعبیر (وهب ) در مورد بخشیدن یحیی به زکریا واسحاق و یعقوب به ابراهیم و هارون به موسی نیز بکار رفته است که سلام و درودالهی بر همه ایشان باد.
ایه 23 : مجمع البیان می گوید: علت اینکه حضرت مریم (علیها سلام) آرزوی مرگ کرد این بود که- تا آنجا که می گوید- از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که چون در میان قوم خود حتی یک نفر رشید و صاحب فراست سراغ نداشت که او را تبرئه کند.
عالی بود