307 . صفحه 307
بیست و هفتم مهر :
نفیسه :
(آیه 26)- در دو آیه قبل خواندیم که ندایی برای رفع غم مریم(س) ،او را به چشمه آب زیر پایش و رطب تازه ی بالای سرش بشارت داد و در ادامه گفت:از این غذاى لذیذ و نیرو بخش «بخور، و (از آن آب گوارا) بنوش» (فَکُلِی وَ اشْرَبِی).
«و چشمت را (به این مولود جدید) روشن دار»! (وَ قَرِّی عَیْناً).
و اگر از آینده نگرانى، آسوده خاطر باش «پس هرگاه بشرى دیدى (و از تو در این زمینه توضیح خواست) با اشاره بگو: من براى خداى رحمان روزه گرفتهام (روزه سکوت) و به همین دلیل امروز با احدى سخن نمىگویم» (فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا).
بنابراین، از هر نظر آسوده خاطر باش و غم و اندوه به خاطرت راه نیابد.
از تعبیر آیه چنین بر مىآید که نذر روزه سکوت براى آن قوم و جمعیت، کار شناخته شدهاى بود، به همین دلیل این کار را بر او ایراد نگرفتند. ولى این نوع روزه در شرع اسلام، مشروع نیست.
از امام على بن الحسین (ع) در حدیثى چنین نقل شده: «روزه سکوت حرام است».
از امیرمؤمنان على (ع) مىخوانیم که از پیامبر اسلام (ص) نقل مىفرماید:
«باید اولین چیزى که زن پس از وضع حمل مىخورد رطب باشد».
و از پارهاى از روایات استفاده مىشود که بهترین غذاى زن باردار و داروى او رطب است.
(آیه 27)- مسیح در گاهواره سخن مىگوید: «سرانجام مریم در حالى که او (کودکش) را در آغوش گرفته بود، نزد قومش آورد» (فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ).
هنگامى که آنها کودکى نوزاد را در آغوش او دیدند، دهانشان از تعجب باز ماند، بعضى که در قضاوت و داورى، عجول بودند گفتند: حیف از آن سابقه درخشان، با این آلودگى! و صد حیف از آن دودمان پاکى که این گونه بدنام شد.
«گفتند: اى مریم! کار بسیار عجیب و بدى انجام دادى»! (قالُوا یا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیًّا).
(آیه 28)- بعضى به او رو کردند و گفتند: «اى خواهر هارون! پدر تو آدم بدى نبود، مادرت نیز هرگز آلودگى نداشت» (یا أُخْتَ هارُونَ ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا).
اینکه آنها به مریم گفتند: «اى خواهر هارون»! به جهت این است که هارون مرد پاک و صالحى بود، آن چنان که در میان بنى اسرائیل ضرب المثل شده بود، هر کس را مىخواستند به پاکى معرفى کنند مىگفتند: او برادر یا خواهر هارون است.
(آیه 29)- در این هنگام، مریم به فرمان خدا سکوت کرد، تنها کارى که انجام داد این بود که: «اشاره به نوزادش عیسى کرد» (فَأَشارَتْ إِلَیْهِ). اما این کار بیشتر تعجب آنها را برانگیخت.
«به او گفتند: ما چگونه با کودکى که در گاهواره است سخن بگوییم»؟! (قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا).
(آیه 30)- به هر حال، جمعیت از شنیدن این گفتار مریم نگران و حتى شاید عصبانى شدند آن چنان که طبق بعضى از روایات به یکدیگر گفتند: مسخره و استهزاء او، از انحرافش از جاده عفت، بر ما سختتر و سنگینتر است! ولى این حالت چندان به طول نیانجامید؟ چرا که آن کودک نوزاد زبان به سخن گشود و «گفت: من بنده خدایم» (قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ).
«او کتاب آسمانى به من مرحمت کرده» (آتانِیَ الْکِتابَ).
«و مرا پیامبر قرار داده است» (وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا).
(آیه 31)- «و خداوند مرا وجودى پر برکت (وجودى مفید از هر نظر براى بندگان) در هر جا باشم قرار داده است» (وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ).
«و مرا تا زندهام توصیه به نماز و زکات کرده است» (وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا).
(آیه 32)- و نیز «مرا نیکو کار و قدر دان و خیر خواه، نسبت به مادرم» قرار داده است (وَ بَرًّا بِوالِدَتِی).
«و مرا جبّار و شقى قرار نداده است» (وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیًّا).
در روایتى مىخوانیم که حضرت عیسى (ع) مىگوید: «قلب من نرم است و من خود را نزد خود کوچک مىدانم» اشاره به این که نقطه مقابل جبّار و شقى این دو وصف است.
(آیه 33)- و سرانجام این نوزاد (حضرت مسیح) مىگوید: «و سلام و درود خدا بر من باد آن روز که متولد شدم، و آن روز که مىمیرم، و آن روز که زنده بر انگیخته مىشوم» (وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا).
این جمله هم در مورد یحیى آمده و هم در مورد حضرت مسیح (ع)، با این تفاوت که در مورد اول خداوند این سخن را مىگوید و در مورد دوم مسیح (ع) این تقاضا را دارد.
(آیه 34)- مگر فرزند براى خدا ممکن است؟! بعد از آن که قرآن مجید در آیات گذشته ترسیم بسیار زنده و روشنى از ماجراى تولد حضرت مسیح (ع) کرد به نفى خرافات و سخنان شرکآمیزى که درباره عیسى گفتهاند پرداخته چنین مىگوید: «این است عیسى بن مریم» (ذلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ).
مخصوصا در این عبارت روى فرزند مریم بودن او تأکید مىکند تا مقدمهاى باشد براى نفى فرزندى خدا.
و بعد اضافه مىنماید: «این قول حقى است که آنها در آن شک و تردید مىکنند» و هر یک در جادهاى انحرافى گام نهادند (قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ).
(آیه 35)- در این آیه با صراحت مىگوید: «هرگز براى خدا شایسته نبود فرزندى انتخاب کند او منزه و پاک از چنین چیزى است» (ما کانَ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ).
بلکه «او هرگاه چیزى را (اراده کند و) فرمان دهد به آن مىگوید: موجود باش آن نیز موجود مىشود» (إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ).
اشاره به این که: دارا بودن فرزند- آن چنان که مسیحیان در مورد خدا مىپندارند- با قداست مقام پروردگار سازگار نیست، از یک سو لازمه آن جسم بودن و از سوى دیگر محدودیت، و از سوى سوم نیاز خداوند است.
تعبیر «کُنْ فَیَکُونُ» ترسیم بسیار زندهاى از وسعت قدرت خدا و تسلط و حاکمیت او در امر خلقت است.
(آیه 36)- آخرین سخن عیسى بعد از معرفى خویش با صفاتى که گفته شد این است که بر مسأله توحید مخصوصا در زمینه عبادت تأکید کرده، مىگوید:
«و خداوند پروردگار من و شماست. او را پرستش کنید این است راه راست» (وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ).
و به این ترتیب مسیح (ع) از آغاز حیات خود با هر گونه شرک و پرستش خدایان دو گانه و چندگانه مبارزه کرد.
(آیه 37)- ولى با این همه تأکیدى که مسیح (ع) در زمینه توحید و پرستش خداوند یگانه داشت «بعد از او گروههایى از میان پیروانش اختلاف کردند» و عقاید گوناگونى مخصوصا درباره مسیح ابراز داشتند (فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ).
«واى به حال آنها که راه کفر و شرک را پیش گرفتند، از مشاهده روز عظیم رستاخیز» (فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ).
تاریخ مسیحیت نیز به خوبى گواهى مىدهد که آنها تا چه اندازه بعد از حضرت مسیح (ع) درباره او و مسأله توحید اختلاف کردند.
بعضى گفتند: او خداست که به زمین نازل شده است! عدهاى را زنده کرده و عدهاى را میرانده سپس به آسمان صعود کرده است! بعضى دیگر گفتند: او فرزند خداست! و بعضى دیگر گفتند: او یکى از اقانیم سه گانه (سه ذات مقدس) است، اب و ابن و روح القدس (خداى پدر، خداى پسر و روح القدس)! و بعضى دیگر گفتند: او سومین آن سه نفر است: خداوند معبود است، او هم معبود، و مادرش هم معبود! سرانجام بعضى گفتند: او بنده خداست و فرستاده او.
و از آنجا که انحراف از اصل توحید، بزرگترین انحراف مسیحیان محسوب مىشود در ذیل آیه فوق دیدیم که چگونه خداوند آنها را تهدید مىکند.
(آیه 38)- این آیه وضع آنها را در صحنه رستاخیز بیان کرده، مىگوید: «آنها در آن روز که نزد ما مىآیند چه گوشهاى شنوا و چه چشمهایى بینا پیدا مىکنند! ولى این ستمگران، امروز که در دنیا هستند در گمراهى آشکارند» (أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنا لکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
اصولا مشاهده آن دادگاه و آثار اعمال، خواب غفلت را از چشم و گوش انسان مىبرد، و حتى کوردلان آگاه و دانا مىشوند، ولى چه سود که این بیدارى و آگاهى به حال آنها مفید نیست.