قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
دوشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۰۳ ب.ظ

307 . صفحه 307


بیست و هفتم مهر :


نفیسه :


(آیه 26)- در دو آیه قبل خواندیم که ندایی برای رفع غم مریم(س) ،او را به چشمه آب زیر پایش و رطب تازه ی بالای سرش بشارت داد و در ادامه گفت:از این غذاى لذیذ و نیرو بخش «بخور، و (از آن آب گوارا) بنوش» (فَکُلِی وَ اشْرَبِی).
«و چشمت را (به این مولود جدید) روشن دار»! (وَ قَرِّی عَیْناً).
و اگر از آینده نگرانى، آسوده خاطر باش «پس هرگاه بشرى دیدى (و از تو در این زمینه توضیح خواست) با اشاره بگو: من براى خداى رحمان روزه گرفته‏ام (روزه سکوت) و به همین دلیل امروز با احدى سخن نمى‏گویم» (فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا).
بنابراین، از هر نظر آسوده خاطر باش و غم و اندوه به خاطرت راه نیابد.
از تعبیر آیه چنین بر مى‏آید که نذر روزه سکوت براى آن قوم و جمعیت، کار شناخته شده‏اى بود، به همین دلیل این کار را بر او ایراد نگرفتند. ولى این نوع روزه در شرع اسلام، مشروع نیست.
از امام على بن الحسین (ع) در حدیثى چنین نقل شده: «روزه سکوت حرام است».
از امیرمؤمنان على (ع) مى‏خوانیم که از پیامبر اسلام (ص) نقل مى‏فرماید:
«باید اولین چیزى که زن پس از وضع حمل مى‏خورد رطب باشد».
و از پاره‏اى از روایات استفاده مى‏شود که بهترین غذاى زن باردار و داروى او رطب است.


(آیه 27)- مسیح در گاهواره سخن مى‏گوید: «سرانجام مریم در حالى که او (کودکش) را در آغوش گرفته بود، نزد قومش آورد» (فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ).
هنگامى که آنها کودکى نوزاد را در آغوش او دیدند، دهانشان از تعجب باز ماند، بعضى که در قضاوت و داورى، عجول بودند گفتند: حیف از آن سابقه درخشان، با این آلودگى! و صد حیف از آن دودمان پاکى که این گونه بدنام شد.
«گفتند: اى مریم! کار بسیار عجیب و بدى انجام دادى»! (قالُوا یا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیًّا).


(آیه 28)- بعضى به او رو کردند و گفتند: «اى خواهر هارون! پدر تو آدم بدى نبود، مادرت نیز هرگز آلودگى نداشت» (یا أُخْتَ هارُونَ ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا).
اینکه آنها به مریم گفتند: «اى خواهر هارون»! به جهت این است که هارون مرد پاک و صالحى بود، آن چنان که در میان بنى اسرائیل ضرب المثل شده بود، هر کس را مى‏خواستند به پاکى معرفى کنند مى‏گفتند: او برادر یا خواهر هارون است.


(آیه 29)- در این هنگام، مریم به فرمان خدا سکوت کرد، تنها کارى که انجام داد این بود که: «اشاره به نوزادش عیسى کرد» (فَأَشارَتْ إِلَیْهِ). اما این کار بیشتر تعجب آنها را برانگیخت.
«به او گفتند: ما چگونه با کودکى که در گاهواره است سخن بگوییم»؟! (قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا).


(آیه 30)- به هر حال، جمعیت از شنیدن این گفتار مریم نگران و حتى شاید عصبانى شدند آن چنان که طبق بعضى از روایات به یکدیگر گفتند: مسخره و استهزاء او، از انحرافش از جاده عفت، بر ما سخت‏تر و سنگین‏تر است! ولى این حالت چندان به طول نیانجامید؟ چرا که آن کودک نوزاد زبان به سخن گشود و «گفت: من بنده خدایم» (قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ).
«او کتاب آسمانى به من مرحمت کرده» (آتانِیَ الْکِتابَ).
«و مرا پیامبر قرار داده است» (وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا).


(آیه 31)- «و خداوند مرا وجودى پر برکت (وجودى مفید از هر نظر براى بندگان) در هر جا باشم قرار داده است» (وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ).
«و مرا تا زنده‏ام توصیه به نماز و زکات کرده است» (وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا).


(آیه 32)- و نیز «مرا نیکو کار و قدر دان و خیر خواه، نسبت به مادرم» قرار داده است (وَ بَرًّا بِوالِدَتِی).
«و مرا جبّار و شقى قرار نداده است» (وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیًّا).
در روایتى مى‏خوانیم که حضرت عیسى (ع) مى‏گوید: «قلب من نرم است و من خود را نزد خود کوچک مى‏دانم» اشاره به این که نقطه مقابل جبّار و شقى این دو وصف است.


(آیه 33)- و سرانجام این نوزاد (حضرت مسیح) مى‏گوید: «و سلام و درود خدا بر من باد آن روز که متولد شدم، و آن روز که مى‏میرم، و آن روز که زنده بر انگیخته مى‏شوم» (وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا).
این جمله هم در مورد یحیى آمده و هم در مورد حضرت مسیح (ع)، با این تفاوت که در مورد اول خداوند این سخن را مى‏گوید و در مورد دوم مسیح (ع) این تقاضا را دارد.


(آیه 34)- مگر فرزند براى خدا ممکن است؟! بعد از آن که قرآن مجید در آیات گذشته ترسیم بسیار زنده و روشنى از ماجراى تولد حضرت مسیح (ع) کرد به نفى خرافات و سخنان شرک‏آمیزى که درباره عیسى گفته‏اند پرداخته چنین مى‏گوید: «این است عیسى بن مریم» (ذلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ).
مخصوصا در این عبارت روى فرزند مریم بودن او تأکید مى‏کند تا مقدمه‏اى باشد براى نفى فرزندى خدا.
و بعد اضافه مى‏نماید: «این قول حقى است که آنها در آن شک و تردید مى‏کنند» و هر یک در جاده‏اى انحرافى گام نهادند (قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ).


(آیه 35)- در این آیه با صراحت مى‏گوید: «هرگز براى خدا شایسته نبود فرزندى انتخاب کند او منزه و پاک از چنین چیزى است» (ما کانَ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ).
بلکه «او هرگاه چیزى را (اراده کند و) فرمان دهد به آن مى‏گوید: موجود باش آن نیز موجود مى‏شود» (إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ).
اشاره به این که: دارا بودن فرزند- آن چنان که مسیحیان در مورد خدا مى‏پندارند- با قداست مقام پروردگار سازگار نیست، از یک سو لازمه آن جسم بودن و از سوى دیگر محدودیت، و از سوى سوم نیاز خداوند است.
تعبیر «کُنْ فَیَکُونُ» ترسیم بسیار زنده‏اى از وسعت قدرت خدا و تسلط و حاکمیت او در امر خلقت است.


(آیه 36)- آخرین سخن عیسى بعد از معرفى خویش با صفاتى که گفته شد این است که بر مسأله توحید مخصوصا در زمینه عبادت تأکید کرده، مى‏گوید:
«و خداوند پروردگار من و شماست. او را پرستش کنید این است راه راست» (وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ).
و به این ترتیب مسیح (ع) از آغاز حیات خود با هر گونه شرک و پرستش خدایان دو گانه و چندگانه مبارزه کرد.


(آیه 37)- ولى با این همه تأکیدى که مسیح (ع) در زمینه توحید و پرستش خداوند یگانه داشت «بعد از او گروههایى از میان پیروانش اختلاف کردند» و عقاید گوناگونى مخصوصا درباره مسیح ابراز داشتند (فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ).
«واى به حال آنها که راه کفر و شرک را پیش گرفتند، از مشاهده روز عظیم رستاخیز» (فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ).
تاریخ مسیحیت نیز به خوبى گواهى مى‏دهد که آنها تا چه اندازه بعد از حضرت مسیح (ع) درباره او و مسأله توحید اختلاف کردند.
بعضى گفتند: او خداست که به زمین نازل شده است! عده‏اى را زنده کرده و عده‏اى را میرانده سپس به آسمان صعود کرده است! بعضى دیگر گفتند: او فرزند خداست! و بعضى دیگر گفتند: او یکى از اقانیم سه گانه (سه ذات مقدس) است، اب و ابن و روح القدس (خداى پدر، خداى پسر و روح القدس)! و بعضى دیگر گفتند: او سومین آن سه نفر است: خداوند معبود است، او هم معبود، و مادرش هم معبود! سرانجام بعضى گفتند: او بنده خداست و فرستاده او.
و از آنجا که انحراف از اصل توحید، بزرگترین انحراف مسیحیان محسوب مى‏شود در ذیل آیه فوق دیدیم که چگونه خداوند آنها را تهدید مى‏کند.

(آیه 38)- این آیه وضع آنها را در صحنه رستاخیز بیان کرده، مى‏گوید: «آنها در آن روز که نزد ما مى‏آیند چه گوشهاى شنوا و چه چشمهایى بینا پیدا مى‏کنند! ولى این ستمگران، امروز که در دنیا هستند در گمراهى آشکارند» (أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنا لکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
اصولا مشاهده آن دادگاه و آثار اعمال، خواب غفلت را از چشم و گوش انسان مى‏برد، و حتى کوردلان آگاه و دانا مى‏شوند، ولى چه سود که این بیدارى و آگاهى به حال آنها مفید نیست.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی