255 . صفحه 255
ششم شهریور :
نفیسه :
(آیه 43)- در این آیه- همان گونه که این سوره در آغاز از نام قرآن و کتاب اللّه شروع شده- با تأکید بیشترى روى معجزه بودن قرآن، سوره رعد را پایان مىدهد، مىگوید: «این کافران مىگویند تو پیامبر نیستى» (وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا).
هر روز بهانهاى مىتراشند، هر زمان تقاضاى معجزهاى دارند و آخر کار هم باز مىگویند تو پیامبر نیستى! در پاسخ آنها «بگو: همین کافى است که دو کس میان من و شما گواه باشد یکى اللّه و دیگرى کسانى که علم کتاب و آگاهى از قرآن نزد آنهاست»! (قُلْ کَفى بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ).
هم خدا مىداند که من فرستاده اویم، و هم آنها که از این کتاب آسمانى من یعنى قرآن آگاهى کافى دارند.
و این تأکیدى است مجدد بر اعجاز قرآن از جنبههاى مختلف.
سوره ابراهیم :
نفیسه :
این سوره داراى 52 آیه است که در «مکّه» نازل شده به استثناى آیات 28 و 29، که طبق گفته بسیارى از مفسران در «مدینه» درباره کشتگان مشرکان در بدر نازل گردیده است.
محتواى سوره: چنانکه از نام سوره پیداست، قسمتى از آن درباره قهرمان توحید ابراهیم بت شکن (بخش نیایشهاى او) نازل گردیده است.
بخش دیگرى از این سوره اشاره به تاریخ انبیاى پیشین همچون نوح، موسى و قوم عاد و ثمود، و درسهاى عبرتى که در آنها نهفته است مىباشد.
خلاصه این سوره مجموعهاى است از بیان اعتقادات و اندرزها و موعظهها و سرگذشتهاى عبرت انگیز اقوام پیشین و بیان هدف رسالت پیامبران و نزول کتب آسمانى.
فضیلت تلاوت این سوره:
از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل شده است که فرمود: «کسى که سوره ابراهیم و حجر را بخواند، خداوند به تعداد هر یک از آنها که بت مىپرستیدند و آنها که بت نمىپرستیدند، ده حسنه به او مىبخشد».
همان گونه که بارها گفتهایم پاداشهایى که در باره تلاوت سورههاى قرآن وارد شده پاداشى است در برابر خواندن توأم با اندیشه و سپس عمل.
(آیه 1)- بیرون آمدن از ظلمتها به نور: این سوره همانند بعضى دیگر از سورههاى قرآن با حروف مقطعه شروع شده است. نکتهاى که تذکر آن را در اینجا لازم مىدانیم این است که از 29 سورهاى که با حروف مقطعه آغاز شده، درست در 24 مورد از آنها بلافاصله سخن از قرآن مجید به میان آمده است که نشان مىدهد پیوندى میان این دو یعنى حروف مقطعه و قرآن برقرار است، و ممکن است خداوند بخواهد با این بیان روشن کند که این کتاب بزرگ آسمانى با این محتواى پرعظمت که رهبرى همه انسانها را به عهده دارد از مواد سادهاى به نام «حروف الفبا» تشکیل یافته و این نشانه اهمیت این اعجاز است.
به هر حال بعد از ذکر حروف «الف، لام، راء» (الر).
مىفرماید: «این کتابى است که بر تو نازل کردیم به این منظور که مردم را از گمراهیها به سوى نور خارج کنى» (کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ).
در حقیقت تمام هدفهاى تربیتى و انسانى، معنوى و مادى نزول قرآن، در همین یک جمله جمع است: «بیرون ساختن از ظلمتها به نور»! از ظلمت جهل به نور دانش، از ظلمت کفر به نور ایمان، از ظلمت ستمگرى و ظلم به نور عدالت، از ظلمت فساد به نور صلاح، از ظلمت گناه به نور پاکى و تقوا، و از ظلمت پراکندگى و تفرقه به نور وحدت.
و از آنجا که سر چشمه همه نیکیها، ذات پاک خداست،و شرط اساسى درک توحید، توجه به همین واقعیت است بلافاصله اضافه مىکند: همه اینها «به اذن پروردگارشان (پروردگار مردم) مىباشد» (بِإِذْنِ رَبِّهِمْ).
سپس براى توضیح و تبیین بیشتر هدایت به سوى نور مىفرماید: «به سوى راه خداوند عزیز و حمید» (إِلى صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ).
خداوندى که عزتش دلیل قدرت اوست، و حمید بودنش نشانه مواهب و نعمتهاى بىپایان او مىباشد.
(آیه 2)- در این آیه به عنوان معرفى خداوند، درسى از توحید بیان کرده، مىگوید: «همان خداوندى که آنچه در آسمان و زمین است از آن اوست» (اللَّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ).
و در پایان آیه توجه به مسأله معاد- بعد از توجه به مبدأ- داده، مىگوید:
«واى بر کافران از عذاب شدید» رستاخیز (وَ وَیْلٌ لِلْکافِرِینَ مِنْ عَذابٍ شَدِیدٍ).
(آیه 3)- و در این آیه بلافاصله کافران را معرفى مىکند و با ذکر، سه قسمت از صفات آنها وضعشان را کاملا مشخص مىسازد بطورى که هر کس در اولین برخورد بتواند آنها را بشناسد.
نخست مىگوید: «آنها کسانى هستند که زندگى پست این جهان را بر زندگى آخرت مقدم مىشمرند» (الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَةِ).
و همه چیز حتى ایمان و حق را فداى منافع پست و شهوات و هوسهاى خود مىسازند.
سپس مىگوید: آنها به این مقدار هم قانع نیستند بلکه علاوه بر گمراهى خودشان سعى در گمراه ساختن دیگران هم دارند: «آنها (مردم را) از راه خدا باز مىدارند» (وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ).
بلکه علاوه بر آن «سعى مىکنند آن را دگرگون نشان دهند» (وَ یَبْغُونَها عِوَجاً).
در حقیقت آنها هوسها را زینت مىدهند، مردم را تشویق به گناه مىنمایند، و از درستى و پاکى مىترسانند. و با تمام قوا مىکوشند دیگران را همرنگ خود سازند و با افزودن خرافات، و انواع تحریفها، و ابداع سنتهاى زشت و کثیف به این هدف برسند.
روشن است «این افراد (با داشتن این صفات و اعمال) در گمراهى بسیار دورى هستند» (أُولئِکَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ).
همان گمراهى که بازگشتشان به راه حق بر اثر بعد و دورى مسافت به آسانى امکان پذیر نیست ولى اینها همه محصول اعمال خود آنهاست!
(آیه 4)- در آیات گذشته سخن از قرآن مجید و اثرات حیاتبخش آن بود، در این آیه همین موضوع در بعد خاصى تعقیب شده و آن وحدت لسان پیامبران و کتب آسمانى آنها با زبان نخستین قومى است که به سوى آنها مبعوث شدهاند مىفرماید: «و ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر به زبان قوم خودش» (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ).
زیرا پیامبران در درجه اول با قوم خود، همان ملتى که از میان آنها برخاستهاند، تماس داشتند و نخستین شعاع وحى به وسیله پیامبران بر آنها مىتابید، و نخستین یاران و یاوران آنها از میان آنان برگزیده مىشدند، بنابراین پیامبر باید به زبان آنها و لغت آنها سخن بگوید «تا حقایق را به روشنى براى آنان آشکار سازد» (لِیُبَیِّنَ لَهُمْ).
لذا دعوت پیامبران از طریق تبیین و روشنگرى و تعلیم و تربیت با همان زبان معمولى و رایج صورت مىگرفته است، نه از طریق یک اثر مرموز و ناشناخته در قلبها.
سپس اضافه مىکند: «بعد (از تبیین دعوت الهى براى آنها) خداوند هر کس را بخواهد گمراه مىکند و هر کس را بخواهد هدایت مىنماید» (فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ).
اشاره به این که هدایت و ضلالت در نهایت امر، کار پیامبران نیست، کار آنها ابلاغ و تبیین است، این خداست که راهنمایى و هدایت واقعى بندگانش را در دست دارد.
ولى براى این که تصور نشود معنى این سخن جبر و الزام و سلب آزادى بشر است، بلافاصله اضافه مىکند: «و او عزیز حکیم است» (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
به مقتضاى عزت و قدرتش، بر هر چیز تواناست، اما به مقتضاى حکمتش بىجهت و بىدلیل کسى را هدایت و یا کسى را گمراه نمىسازد، بلکه گامهاى نخستین با نهایت آزادى اراده در راه سیر الى اللّه از ناحیه بندگان برداشته مىشود و سپس نور هدایت و فیض حق بر قلب آنها مىتابد.
همچنین آنها که با لجاجت و تعصب و دشمنى با حق و غوطهور شدن در شهوات و آلوده شدن به ظلم و ستم، شایستگى هدایت را از خود سلب کردهاند، از فیض هدایت محروم، و در وادى ضلالت، گمراه مىشوند و به این ترتیب سر چشمه هدایت و ضلالت به دست خود ماست.
(آیه 5)- در این آیه به یکى از نمونههاى ارسال پیامبران در مقابل طاغوتهاى عصر خود به منظور خارج کردن آنان از ظلمتها به نور اشاره کرده، مىفرماید: «و ما موسى را با آیات خود (معجزات گوناگون) فرستادیم و به او فرمان دادیم که قوم خودت را از ظلمات به سوى نور بیرون آر»! (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ).
سپس به یکى از مأموریتهاى بزرگ موسى اشاره کرده، مىفرماید: «ایام الهى و روزهاى خدا را به یاد قوم خود بیاور» (وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ).
«بِأَیَّامِ اللَّهِ» تمام روزهایى است که داراى عظمتى در تاریخ زندگى بشر است.
هر روز که فصل تازهاى در زندگى انسانها گشوده، و درس عبرتى به آنها داده و ظهور و قیام پیامبرى در آن بوده، یا طاغوت و فرعون گردنکشى در آن به قعر درّه نیستى فرستاده شده، خلاصه هر روز که حق و عدالتى بر پا شده و ظلم و بدعتى خاموش گشته، همه آنها از ایام اللّه است.
در حدیثى از امام باقر علیه السّلام مىخوانیم که فرمود: «ایام اللّه، روز قیام مهدى موعود- عج- و روز رجعت و روز قیامت است».
در پایان آیه مىفرماید: «در این سخن و در همه ایام اللّه، آیات و نشانههایى است براى هر انسان شکیبا و پراستقامت و شکرگزار» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ).
به این ترتیب افراد با ایمان نه در مشکلات و روزهاى سخت دست و پاى خود را گم مىکنند، و تسلیم حوادث مىشوند و نه در روزهاى پیروزى و نعمت گرفتار غرور و غفلت مىگردند.
خلاصه سوره رعد :
نفیسه :
امروز به یاری پروردگار اخرین ایه سوره رعد را همانند دیگر ایات ان تلاوت کردیم.امیداست بهره دنیوی و اخروی کافی را از ان برده باشیم.ذیلا به چند نکته از این سوره که در حد فهمم برایم قابل توجه بود به اختصار اشاره میکنم:
برای مومنان اندیشمند و متفکر،گردش شب وروز وکوه و رود وحتی چگونگی خلقت میوه مایه بسی عبرت است(3).
اینکه چگونه از یک اب وخاک و افتاب،میوه های گوناگون ورنگ به رنگ به بارمیاد اسباب تفکر خردمندان است(4).
خداوند دانای نهان واشکاراست برای ذات مقدسش اگاهی از این دو تفاوتی ندارد(10 ، 9).
فرشتگانی وجود دارند که از انسان حفاظت میکنند اما این نگهبانی بی قید وشرط نیست و تا بدانجا پیش میرود که انسان در ورطه گناهی نیافتد که مستوجب عذاب و مجازات گردد(11).
حتی رعد نیز خالقش را می ستاید(13).
کسانی که غیر او را میخوانند همچون تشنگانی هستند که از فرط تشنگی دو دست خود را از اب پر کرده تا به سمت دهان ببرند و عطش خود را فرونشانند اما قادر به اینکار نیستند(14).
همه مخلوقات زمین و اسمان خواسته و ناخواسته خالقشان را سجده میکنند حتی غیرمومنان .هرچند ظاهرا تمایل به اینکار ندارند اما ذره ذره وجودشان از نظر قوانین افرینش تسلیم فرمان او میباشند(15).
کف روی اب رودخانه ها باطل ونابودشدنی است.کف به کناری میرود و انچه که میماند اب پاکی است که حقه وبرای مردم سودمند،اینگونه است حق و باطل(17).
اشخاصی که دعوت خداوند را لبیک نگویند اگر هست ونیست خود را نیز فدا نمایند باز هم مانع عذاب سخت پروردگار نخواهد شد(18).
صبر،نماز،انفاق،دفع بدی به وسیله نیکی کافی است تا انسان را به بهشت عدن ورحمت خدا رهنمون شوند(24 ،23 ،22).
شکستن پیمان خداوند،فساد در زمین توسط دشمنان خدا،انان را به ورطه ی لعن و عذاب میکشاند(25).
روزی به دست خداوند رازق میباشد هر چند مردم به دنیا دلخوشند اما واقعیت اینست که اخرت بسیار بهتر از دنیاست(26).
کافی است به درگاه حق رو کنی خدا هدایتت میکند(27).
یاد الله ،ذکر او دلت را ارام میکند(28).
ایمان وعمل صالح سرانجامی خوش و منزلگاهی نیکو به دنبال دارد(29).
سنت استدراج یکی از سنت های خداوند برای مهلت دادن به کافران برای افزایش عذاب انهاست(33).
کافران دنیا واخرت بدی خواهند داشت اگر چه ظاهر دنیای انها خوب به نظر می اید اما همین گمراهیشان کم عذابی نیست(34).
سرانجام پرهیزگاران باغات بهشتی با خصوصیات منحصر به فردش است ولی عاقبت کافران اتش است(35).
پروردگار ما به محو یا اثبات هرچیزی مختار است و دارای علمی است که از هر گونه تغییر و تبدیل وتحریف محفوظ میباشد(39).
وظیفه پیامبرمان تنها تبلیغ بود و کار خدا حساب کشیدن است(40).
چه بسا کسانی بوده اند که مکرها کرده، غافل از اینکه خداوند به تمام توطئه ها اگاه بوده وخیلی زود عاقبت کار خود را دیده اند(42).
گواه مکفی رسالت پیامبر،خدا و عالمان قرانند(43).
اعظم :
ایه 5 : (المیزان ) مراد از ایام الله (3)،روزهایی است که در آنها امر خدای تعالی به ظهور می رسد و همه اسباب دنیوی از کار می افتد، مانند روز مرگ و روز قیامت و یا ایامی که عذاب الهی درآن نازل شده و یا روزهایی که نعمتهای الهی در آن روز ظهور یافته ، مانند روزی که حضرت نوح (ع ) و مؤمنان قومش از کشتی به سلامت بیرون آمدند یا روزی که ابراهیم (ع ) از آتش نجات یافت ، چون اینگونه ایام در حقیقت هیچ نسبتی باغیر خدا ندارند، بلکه ایام خداو منسوب به حضرت حقند