قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
پنجشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۴۲ ب.ظ

254 . صفحه 254

پنجم شهریور :


نفیسه :


(آیه 35)- بار دیگر در این آیه سخن از معاد و مخصوصا از نعمتهاى بهشتى و کیفرهاى دوزخى به میان آمده است.
نخست مى‏گوید: «توصیف بهشتى که به پرهیزکاران وعده داده شده (این است که) نهرهاى آب از زیر درختانش جارى است» (مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
دومین وصف باغهاى بهشت این است که: «میوه‏هاى آن دائمى و همیشگى است» (أُکُلُها دائِمٌ).
نه همچون میوه‏هاى این جهان که فصلى است و هر کدام در فصل خاصى آشکار مى‏شود بلکه گاهى بر اثر آفت و بلا ممکن است در یک سال اصلا نباشد.
و همچنین «سایه آنها» نیز همیشگى است (وَ ظِلُّها).
از این جمله روشن مى‏شود که باغهاى بهشت خزان ندارند، و نیز از آن معلوم مى‏شود که تابش نور آفتاب یا همانند آن در بهشت هست.
و در پایان آیه بعد از بیان این اوصاف سه گانه بهشت مى‏گوید: «این است سرانجام پرهیزکاران، ولى سر انجام کافران آتش است»! (تِلْکَ عُقْبَى الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَى الْکافِرِینَ النَّارُ).
در این تعبیر زیبا، نعمتهاى بهشتى با لطافت و به تفصیل بیان شده، اما در مورد دوزخیان در یک جمله کوتاه، و خشک و خشن مى‏گوید: «عاقبت کارشان جهنم است»!

(آیه 36)- خدا پرستان و احزاب! در این آیه اشاره به عکس العمل متفاوت مردم در برابر نزول آیات قرآن شده است که افراد حقیقت جو و حق طلب چگونه در برابر آنچه بر پیامبر نازل مى‏شد تسلیم و خوشحال بودند و معاندان و افراد لجوج به مخالفت بر مى‏خاستند.
نخست مى‏گوید: «آنها که کتاب آسمانى در اختیارشان قرار داده‏ایم از آنچه بر تو نازل مى‏شود خوشحالند» (وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ).
یعنى حق طلبان یهود و نصارى و مانند آنها از نزول این آیات بر تو خوشحال و خشنودند، چرا که از یک سو آن را هماهنگ با نشانه‏هایى که در دست دارند مى‏بینند و از سوى دیگر مایه آزادى و نجات آنها از شرّ خرافات و عالم نمایان یهود و مسیحیت و امثال آنهاست که آنان را به قید و بند کشیده، و از آزادى فکرى و تکامل انسانى محروم داشته بودند.
سپس اضافه مى‏کند: «ولى جمعى از احزاب قسمتى از آیاتى را که بر تو نازل شده است انکار مى‏کنند» (وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ).
منظور از این گروه همان جمعیت از یهود و نصارى بوده‏اند که تعصبهاى قومى و مذهبى و مانند آن بر آنها غلبه داشته، و در برابر کتب آسمانى خودشان نیز تسلیم نبودند، آنها در حقیقت «احزاب» و گروههایى بودند که تنها خط حزبى خودشان را دنبال مى‏کردند.
یا اشاره به مشرکان بوده باشد که آیین و مذهبى نداشتند بلکه احزاب و گروههاى پراکنده‏اى بودند که مخالفت با قرآن و اسلام آنها را متحد ساخته بود.

در پایان آیه به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مى‏دهد که، به مخالفت و لجاجت این و آن اعتنا مکن بلکه در خط اصیل و صراط مستقیم خود بایست و «بگو: من تنها مأمورم که اللّه و خداى یگانه یکتا را بپرستم و هیچ شریکى براى او قائل نشوم، فقط به سوى او دعوت مى‏کنم و بازگشت من (و همگان) به سوى اوست» (قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَآبِ).
اشاره به این که، موحد راستین و خدا پرست حقیقى جز تسلیم در برابر همه فرمانهاى خدا هیچ خط و برنامه‏اى ندارد.


(آیه 37)- قرآن همچنان مسائل مربوط به نبوت را دنبال مى‏کند، در این آیه مى‏فرماید: «همان گونه (که بر اهل کتاب و پیامبران پیشین کتاب آسمانى فرستادیم) این قرآن را نیز بر تو نازل کردیم در حالى که مشتمل بر احکام روشن و آشکار است» (وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ حُکْماً عَرَبِیًّا).
منظور از توصیف قرآن به صفت «عربى» این است که احکامش واضح و آشکار و جاى سوء استفاده و تعبیرهاى مختلف ندارد.بعد با لحنى تهدید آمیز و قاطع، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، مى‏گوید:
«و اگر از هوى و هوسهاى آنها بعد از آن که آگاهى بر تو آمده پیروى کنى (به کیفر الهى مجازات خواهى شد و) هیچ کس در برابر خدا قدرت حمایت از تو و نگهداریت را نخواهد داشت» (وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا واقٍ).
گرچه احتمال انحراف، مسلما در پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با آن مقام عصمت و معرفت و آگاهى وجود نداشته، اما این تعبیر روشن مى‏سازد که خدا با هیچ کس ارتباط خصوصى و به اصطلاح خویشاوندى ندارد، و حتى اگر پیامبر، مقامش والا است به خاطر تسلیم و عبودیت و ایمان و استقامت اوست.


(آیه 38)- این آیه در حقیقت پاسخى است به ایرادات مختلفى که دشمنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله داشتند از جمله این که: گروهى مى‏گفتند مگر پیامبر ممکن است از جنس بشر باشد، و همسر اختیار کند و فرزندانى داشته باشد، قرآن به آنها پاسخ مى‏گوید:
این امر تازه‏اى نیست «ما پیش از تو پیامبران بسیارى فرستادیم و براى آنها همسران و فرزندان قرار دادیم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّیَّةً).
دیگر این که آنها انتظار دارند که هر معجزه‏اى را پیشنهاد مى‏کنند و هر چه هوى و هوسشان اقتضا مى‏کند انجام دهى- چه ایمان بیاورند یا نیاورند- ولى آنها باید بدانند: «هیچ پیامبرى نمى‏تواند معجزه‏اى جز به فرمان خداوند بیاورد» (وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ).
سومین ایراد این بود که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله آمده و احکامى از تورات یا انجیل را دگرگون ساخته.
آیه در آخرین جمله خود به آنها پاسخ مى‏گوید که: «براى هر زمانى حکم و قانونى مقرر شده» تا بشریت به مرحله بلوغ نهایى برسد و آخرین فرمان صادر شود (لِکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ).
بنابراین جاى تعجب نیست که یک روز تورات را نازل کند، و روز دیگر انجیل را، و سپس قرآن را، چرا که بشریت در زندگى متحول و متکامل خود، نیاز به برنامه‏هاى متفاوت و گوناگونى دارد.


(آیه 39)- این آیه به منزله تأکید و استدلالى است بر آنچه در ذیل آیه قبل گفته شد و آن این که هر حادثه و هر حکم و فرمانى، زمان معینى دارد و اگر مى‏بینى بعضى از کتاب آسمانى جاى بعض دیگر را مى‏گیرند به خاطر آن است که «خداوند هر چیزى را بخواهد محو مى‏کند (همان گونه که به مقتضاى اراده و حکمت خویش) امورى را اثبات مى‏نماید، و کتاب اصلى و ام الکتاب نزد اوست»(یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ).

(آیه 40)- سرانجام به عنوان تأکید بیشتر در مورد مجازاتهایى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله وعده مى‏داد و آنها انتظارش را مى‏کشیدند و حتى ایراد مى‏کردند که چرا این وعده‏هاى تو عملى نمى‏شود، مى‏فرماید: «و اگر پاره‏اى از آنچه را به آنها وعده دادیم (از پیروزى تو و شکست آنها و رهایى پیروان تو و اسارت پیروان آنها) در دوران حیاتت به تو نشان دهیم و یا تو را پیش از آن که این وعده‏ها تحقق پذیرد از دنیا ببریم در هر صورت وظیفه تو ابلاغ رسالت است و وظیفه ما گرفتن حساب از آنهاست» (وَ إِنْ ما نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَ عَلَیْنَا الْحِسابُ).
لوح محو و اثبات و امّ الکتاب-
جمله «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ ...» یک قانون کلى را بیان مى‏کند که در منابع مختلف اسلامى نیز به آن اشاره شده است، و آن این که: تحقق موجودات و حوادث مختلف جهان دو مرحله دارد: یکى مرحله قطعیت که هیچ گونه دگرگونى در آن راه ندارد (و در آیه فوق از آن تعبیر به «ام الکتاب»، کتاب مادر شده است) و دیگرى مرحله غیر قطعى به تعبیر دیگر «مشروط» است که در این مرحله دگرگونى در آن راه دارد، و از آن تعبیر به مرحله محو و اثبات مى‏شود.
گاهى نیز از این دو، تعبیر به «لوح محفوظ» و «لوح محو و اثبات» مى‏شود، گویى در یکى از این دو لوح، آنچه نوشته شده است به هیچ وجه دگرگونى در آن راه ندارد و کاملا محفوظ است و اما دیگرى ممکن است، چیزى در آن نوشته شود و سپس محو گردد و به جاى آن چیز دیگرى نوشته شود.

از امام باقر علیه السّلام چنین نقل شده که فرمود:«قسمتى از حوادث حتمى است که حتما تحقق مى‏پذیرد، و قسمت دیگرى مشروط به شرائطى است در نزد خدا که هر کدام را صلاح بداند مقدم مى‏دارد و هر کدام را اراده کند محو مى‏کند، و هر کدام را اراده کند اثبات مى‏نماید».

(آیه 41)- انسانها و جامعه‏ها از میان مى‏روند و خدا مى‏ماند: از آنجا که در آیات گذشته روى سخن با منکران رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بود در اینجا نیز همان بحث تعقیب شده است.
نخست مى‏گوید: این مغروران لجوج «آیا ندیدند که ما پیوسته به سراغ زمین مى‏آییم و از اطراف (و جوانب) آن کم مى‏کنیم»؟! (أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها).
روشن است که منظور از «زمین» در اینجا «اهل زمین» است، یعنى، آیا آنها به این واقعیت نمى‏نگرند که پیوسته اقوام و تمدّنها و حکومتها در حال زوال و نابودى هستند؟
و این هشدارى است به همه مردم اعم از نیک و بد حتى علماء و دانشمندان که ارکان جوامع بشرى هستند و با از میان رفتن یک تن آنها گاهى دنیایى به نقصان مى‏گراید، هشدارى است گویا و تکان دهنده! سپس اضافه مى‏کند: «حکومت و فرمان از آن خداست و هیچ کس را یاراى ردّ احکام او یا جلوگیرى از فرمان او نیست» (وَ اللَّهُ یَحْکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ).
«و او سریع الحساب است» (وَ هُوَ سَرِیعُ الْحِسابِ).

(آیه 42)- در این آیه بحث فوق را ادامه مى‏دهد و مى‏گوید: تنها این گروه نیستند که با توطئه‏ها و مکرها به مبارزه با تو برخاسته‏اند بلکه «آنها که پیش از این گروه بودند نیز چنین توطئه‏ها و مکرها داشتند» (وَ قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
اما نقشه‏هایشان نقش بر آب و توطئه‏هایشان به فرمان خدا خنثى شد، چرا که او از همه کس به این مسائل آگاهتر است، بلکه «تمام طرحها و نقشه‏ها از آن خداست» (فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً).
اوست که از کار و بار هر کس آگاه است و «مى‏داند هر کسى چه کارى مى‏کند» (یَعْلَمُ ما تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ).
و سپس با لحنى تهدید گونه آنها را از پایان کارشان بر حذر مى‏دارد و مى‏گوید:
«کافران به زودى خواهند دانست که پایان کار و سرانجام نیک و بد در سراى دیگر از آن کیست»؟ (وَ سَیَعْلَمُ الْکُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ).

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۰۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی