254 . صفحه 254
پنجم شهریور :
نفیسه :
(آیه 35)- بار دیگر در این آیه سخن از معاد و مخصوصا از نعمتهاى بهشتى و کیفرهاى دوزخى به میان آمده است.
نخست مىگوید: «توصیف بهشتى که به پرهیزکاران وعده داده شده (این است که) نهرهاى آب از زیر درختانش جارى است» (مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
دومین وصف باغهاى بهشت این است که: «میوههاى آن دائمى و همیشگى است» (أُکُلُها دائِمٌ).
نه همچون میوههاى این جهان که فصلى است و هر کدام در فصل خاصى آشکار مىشود بلکه گاهى بر اثر آفت و بلا ممکن است در یک سال اصلا نباشد.
و همچنین «سایه آنها» نیز همیشگى است (وَ ظِلُّها).
از این جمله روشن مىشود که باغهاى بهشت خزان ندارند، و نیز از آن معلوم مىشود که تابش نور آفتاب یا همانند آن در بهشت هست.
و در پایان آیه بعد از بیان این اوصاف سه گانه بهشت مىگوید: «این است سرانجام پرهیزکاران، ولى سر انجام کافران آتش است»! (تِلْکَ عُقْبَى الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَى الْکافِرِینَ النَّارُ).
در این تعبیر زیبا، نعمتهاى بهشتى با لطافت و به تفصیل بیان شده، اما در مورد دوزخیان در یک جمله کوتاه، و خشک و خشن مىگوید: «عاقبت کارشان جهنم است»!
(آیه 36)- خدا پرستان و احزاب! در این آیه اشاره به عکس العمل متفاوت مردم در برابر نزول آیات قرآن شده است که افراد حقیقت جو و حق طلب چگونه در برابر آنچه بر پیامبر نازل مىشد تسلیم و خوشحال بودند و معاندان و افراد لجوج به مخالفت بر مىخاستند.
نخست مىگوید: «آنها که کتاب آسمانى در اختیارشان قرار دادهایم از آنچه بر تو نازل مىشود خوشحالند» (وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ).
یعنى حق طلبان یهود و نصارى و مانند آنها از نزول این آیات بر تو خوشحال و خشنودند، چرا که از یک سو آن را هماهنگ با نشانههایى که در دست دارند مىبینند و از سوى دیگر مایه آزادى و نجات آنها از شرّ خرافات و عالم نمایان یهود و مسیحیت و امثال آنهاست که آنان را به قید و بند کشیده، و از آزادى فکرى و تکامل انسانى محروم داشته بودند.
سپس اضافه مىکند: «ولى جمعى از احزاب قسمتى از آیاتى را که بر تو نازل شده است انکار مىکنند» (وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ).
منظور از این گروه همان جمعیت از یهود و نصارى بودهاند که تعصبهاى قومى و مذهبى و مانند آن بر آنها غلبه داشته، و در برابر کتب آسمانى خودشان نیز تسلیم نبودند، آنها در حقیقت «احزاب» و گروههایى بودند که تنها خط حزبى خودشان را دنبال مىکردند.
یا اشاره به مشرکان بوده باشد که آیین و مذهبى نداشتند بلکه احزاب و گروههاى پراکندهاى بودند که مخالفت با قرآن و اسلام آنها را متحد ساخته بود.
در پایان آیه به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مىدهد که، به مخالفت و لجاجت این و آن اعتنا مکن بلکه در خط اصیل و صراط مستقیم خود بایست و «بگو: من تنها مأمورم که اللّه و خداى یگانه یکتا را بپرستم و هیچ شریکى براى او قائل نشوم، فقط به سوى او دعوت مىکنم و بازگشت من (و همگان) به سوى اوست» (قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَآبِ).
اشاره به این که، موحد راستین و خدا پرست حقیقى جز تسلیم در برابر همه فرمانهاى خدا هیچ خط و برنامهاى ندارد.
(آیه 37)- قرآن همچنان مسائل مربوط به نبوت را دنبال مىکند، در این آیه مىفرماید: «همان گونه (که بر اهل کتاب و پیامبران پیشین کتاب آسمانى فرستادیم) این قرآن را نیز بر تو نازل کردیم در حالى که مشتمل بر احکام روشن و آشکار است» (وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ حُکْماً عَرَبِیًّا).
منظور از توصیف قرآن به صفت «عربى» این است که احکامش واضح و آشکار و جاى سوء استفاده و تعبیرهاى مختلف ندارد.بعد با لحنى تهدید آمیز و قاطع، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، مىگوید:
«و اگر از هوى و هوسهاى آنها بعد از آن که آگاهى بر تو آمده پیروى کنى (به کیفر الهى مجازات خواهى شد و) هیچ کس در برابر خدا قدرت حمایت از تو و نگهداریت را نخواهد داشت» (وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا واقٍ).
گرچه احتمال انحراف، مسلما در پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با آن مقام عصمت و معرفت و آگاهى وجود نداشته، اما این تعبیر روشن مىسازد که خدا با هیچ کس ارتباط خصوصى و به اصطلاح خویشاوندى ندارد، و حتى اگر پیامبر، مقامش والا است به خاطر تسلیم و عبودیت و ایمان و استقامت اوست.
(آیه 38)- این آیه در حقیقت پاسخى است به ایرادات مختلفى که دشمنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله داشتند از جمله این که: گروهى مىگفتند مگر پیامبر ممکن است از جنس بشر باشد، و همسر اختیار کند و فرزندانى داشته باشد، قرآن به آنها پاسخ مىگوید:
این امر تازهاى نیست «ما پیش از تو پیامبران بسیارى فرستادیم و براى آنها همسران و فرزندان قرار دادیم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّیَّةً).
دیگر این که آنها انتظار دارند که هر معجزهاى را پیشنهاد مىکنند و هر چه هوى و هوسشان اقتضا مىکند انجام دهى- چه ایمان بیاورند یا نیاورند- ولى آنها باید بدانند: «هیچ پیامبرى نمىتواند معجزهاى جز به فرمان خداوند بیاورد» (وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ).
سومین ایراد این بود که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله آمده و احکامى از تورات یا انجیل را دگرگون ساخته.
آیه در آخرین جمله خود به آنها پاسخ مىگوید که: «براى هر زمانى حکم و قانونى مقرر شده» تا بشریت به مرحله بلوغ نهایى برسد و آخرین فرمان صادر شود (لِکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ).
بنابراین جاى تعجب نیست که یک روز تورات را نازل کند، و روز دیگر انجیل را، و سپس قرآن را، چرا که بشریت در زندگى متحول و متکامل خود، نیاز به برنامههاى متفاوت و گوناگونى دارد.
(آیه 39)- این آیه به منزله تأکید و استدلالى است بر آنچه در ذیل آیه قبل گفته شد و آن این که هر حادثه و هر حکم و فرمانى، زمان معینى دارد و اگر مىبینى بعضى از کتاب آسمانى جاى بعض دیگر را مىگیرند به خاطر آن است که «خداوند هر چیزى را بخواهد محو مىکند (همان گونه که به مقتضاى اراده و حکمت خویش) امورى را اثبات مىنماید، و کتاب اصلى و ام الکتاب نزد اوست»(یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ).
(آیه 40)- سرانجام به عنوان تأکید بیشتر در مورد مجازاتهایى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله وعده مىداد و آنها انتظارش را مىکشیدند و حتى ایراد مىکردند که چرا این وعدههاى تو عملى نمىشود، مىفرماید: «و اگر پارهاى از آنچه را به آنها وعده دادیم (از پیروزى تو و شکست آنها و رهایى پیروان تو و اسارت پیروان آنها) در دوران حیاتت به تو نشان دهیم و یا تو را پیش از آن که این وعدهها تحقق پذیرد از دنیا ببریم در هر صورت وظیفه تو ابلاغ رسالت است و وظیفه ما گرفتن حساب از آنهاست» (وَ إِنْ ما نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَ عَلَیْنَا الْحِسابُ).
لوح محو و اثبات و امّ الکتاب-
جمله «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ ...» یک قانون کلى را بیان مىکند که در منابع مختلف اسلامى نیز به آن اشاره شده است، و آن این که: تحقق موجودات و حوادث مختلف جهان دو مرحله دارد: یکى مرحله قطعیت که هیچ گونه دگرگونى در آن راه ندارد (و در آیه فوق از آن تعبیر به «ام الکتاب»، کتاب مادر شده است) و دیگرى مرحله غیر قطعى به تعبیر دیگر «مشروط» است که در این مرحله دگرگونى در آن راه دارد، و از آن تعبیر به مرحله محو و اثبات مىشود.
گاهى نیز از این دو، تعبیر به «لوح محفوظ» و «لوح محو و اثبات» مىشود، گویى در یکى از این دو لوح، آنچه نوشته شده است به هیچ وجه دگرگونى در آن راه ندارد و کاملا محفوظ است و اما دیگرى ممکن است، چیزى در آن نوشته شود و سپس محو گردد و به جاى آن چیز دیگرى نوشته شود.
از امام باقر علیه السّلام چنین نقل شده که فرمود:«قسمتى از حوادث حتمى است که حتما تحقق مىپذیرد، و قسمت دیگرى مشروط به شرائطى است در نزد خدا که هر کدام را صلاح بداند مقدم مىدارد و هر کدام را اراده کند محو مىکند، و هر کدام را اراده کند اثبات مىنماید».
(آیه 41)- انسانها و جامعهها از میان مىروند و خدا مىماند: از آنجا که در آیات گذشته روى سخن با منکران رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بود در اینجا نیز همان بحث تعقیب شده است.
نخست مىگوید: این مغروران لجوج «آیا ندیدند که ما پیوسته به سراغ زمین مىآییم و از اطراف (و جوانب) آن کم مىکنیم»؟! (أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها).
روشن است که منظور از «زمین» در اینجا «اهل زمین» است، یعنى، آیا آنها به این واقعیت نمىنگرند که پیوسته اقوام و تمدّنها و حکومتها در حال زوال و نابودى هستند؟
و این هشدارى است به همه مردم اعم از نیک و بد حتى علماء و دانشمندان که ارکان جوامع بشرى هستند و با از میان رفتن یک تن آنها گاهى دنیایى به نقصان مىگراید، هشدارى است گویا و تکان دهنده! سپس اضافه مىکند: «حکومت و فرمان از آن خداست و هیچ کس را یاراى ردّ احکام او یا جلوگیرى از فرمان او نیست» (وَ اللَّهُ یَحْکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ).
«و او سریع الحساب است» (وَ هُوَ سَرِیعُ الْحِسابِ).
(آیه 42)- در این آیه بحث فوق را ادامه مىدهد و مىگوید: تنها این گروه نیستند که با توطئهها و مکرها به مبارزه با تو برخاستهاند بلکه «آنها که پیش از این گروه بودند نیز چنین توطئهها و مکرها داشتند» (وَ قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
اما نقشههایشان نقش بر آب و توطئههایشان به فرمان خدا خنثى شد، چرا که او از همه کس به این مسائل آگاهتر است، بلکه «تمام طرحها و نقشهها از آن خداست» (فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً).
اوست که از کار و بار هر کس آگاه است و «مىداند هر کسى چه کارى مىکند» (یَعْلَمُ ما تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ).
و سپس با لحنى تهدید گونه آنها را از پایان کارشان بر حذر مىدارد و مىگوید:
«کافران به زودى خواهند دانست که پایان کار و سرانجام نیک و بد در سراى دیگر از آن کیست»؟ (وَ سَیَعْلَمُ الْکُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ).