قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
دوشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ب.ظ

251. صفحه 251


دوم شهریور :


نفیسه :


(آیه 14)- این آیه به دو مطلب اشاره مى‏کند: نخست این که «دعوت حق از آن او (خدا) است» (لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ). یعنى هرگاه او را بخوانیم مى‏شنود، و اجابت مى‏کند، هم آگاهى از دعاى بندگان دارد و هم قدرت بر انجام خواسته‏هاى آنها.

دیگر این که خواندن بتها و تقاضاى از آنها دعوت و دعاى باطل است، زیرا «کسانى را که مشرکان غیر از خداوند مى‏خوانند (و براى انجام خواسته‏هایشان به آنها پناه مى‏برند هرگز) به دعوت آنان پاسخ نمى‏گویند» و دعایشان را اجابت نمى‏کند (وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْ‏ءٍ).
سپس- همان گونه که روش قرآن است- براى مجسم ساختن این موضوع عقلانى مثال حسى زیبا و رسایى بیان مى‏کند و مى‏گوید: «آنها (که غیر خدا را مى‏خوانند) همچون کسى هستند که کفهاى (دست) خود را به سوى آب مى‏گشاید تا آب به دهانش برسد، و هرگز نخواهد رسید»! (إِلَّا کَباسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْماءِ لِیَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ).
آیا مى‏توان در کنار چاه نشست و دست به سوى آب دراز کرد و با اشاره، آب را به دهان فرستاد؟ آیا این کار جز از یک انسان ساده لوح و دیوانه سر مى‏زند؟
در پایان آیه براى تأکید این سخن مى‏گوید: «و دعاى کافران (از بتها چیزى) جز (گام برداشتن) در گمراهى نیست» (وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ).
چه ضلالتى از این بالاتر که انسان سعى و کوشش خود را در بیراهه‏اى که هرگز او را به مقصد نمى‏رساند به کار برد.



(آیه 15)- در این آیه براى این که نشان دهد بت پرستان چگونه از کاروان عالم هستى جدا گشته و تک و تنها در بیراهه‏ها سرگردان شده‏اند چنین مى‏فرماید:
«همه کسانى که در آسمانها و زمین هستند از روى اطاعت و تسلیم و یا از روى کراهت و همچنین سایه‏هاى آنها، هر صبح و شام، براى خدا سجده مى‏کنند» (وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ).
منظور از سجده موجودات چیست؟
سجده در این گونه موارد به معنى خضوع و نهایت تواضع و تسلیم است، منتهى گروهى سجده و خضوعشان تنها جنبه تکوینى دارد، یعنى در برابر قوانین عالم هستى و آفرینش خاضعند، ولى گروهى علاوه بر سجود تکوینى سجود تشریعى نیز دارند یعنى با میل و اراده خود در برابر خداوند سجده مى‏کنند.
و تعبیر به «طَوْعاً وَ کَرْهاً» ممکن است اشاره به این باشد که مؤمنان از روى میل و رغبت در پیشگاه پروردگار به سجده مى‏افتند و خضوع مى‏کنند، اما غیر مؤمنان هر چند حاضر به چنین سجده‏اى نیستند تمام ذرات وجودشان از نظر قوانین آفرینش تسلیم فرمان خداست چه بخواهند و چه نخواهند.



(آیه 16)- بت پرستى چرا؟ از آنجا که در آیات گذشته بحثهاى فراوانى درباره شناخت وجود خدا بود در این آیه به بحث پیرامون اشتباه مشرکان و بت پرستان مى‏پردازد و از چند طریق این بحث را تعقیب مى‏کند.
نخست روى سخن را به پیامبر کرده، مى‏گوید: «از آنها بپرس پروردگار و مدبر آسمانها و زمین کیست» (قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
سپس بى‏آنکه پیامبر در انتظار پاسخ آنها بنشیند دستور مى‏دهد که خود پاسخ این سؤال را بده، و «بگو: اللّه» (قُلِ اللَّهُ).
سپس آنها را با این جمله مورد سرزنش و ملامت قرار مى‏دهد که: «به آنها بگو: آیا غیر خدا را اولیاء و تکیه‏گاه و معبود خود قرار داده‏اید؟ با این که این بتها حتى نسبت به خودشان مالک سود و زیانى نیستند»؟! (قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ لا یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا).
سپس با ذکر دو مثال روشن و صریح وضع افراد «موحد» و «مشرک» را مشخص کرده، نخست مى‏گوید: «بگو: آیا نابینا و بینا یکسان است»؟ (قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِیرُ).
همان گونه که نابینا و بینا یکسان نیست، همچنین کافر و مؤمن، یکسان نیستند، و «بتها» را نمى‏توان در کنار «اللّه» قرار داد.
دیگر این که: «آیا ظلمات و نور یکسانند»!! (أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ).
چگونه مى‏توان بتها را که ظلمات محضند در کنار «خدا» که نور مطلق عالم هستى است، قرار داد؟


سپس از راه دیگرى بطلان عقیده مشرکان را مؤکدتر مى‏سازد و مى‏گوید: «آیا آنها همتایانى براى خدا قرار دادند به خاطر این که آنان همانند خدا آفرینشى داشتند، و این آفرینشها بر آنها مشتبه شده است» (أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ).
در حالى که بت پرستان نیز چنین عقیده‏اى درباره بتها ندارند، آنها نیز خدا را خالق همه چیز مى‏دانند و عالم خلقت را دربست مربوط به او مى‏شمارند.
و لذا بلافاصله مى‏فرماید: «بگو: خدا خالق همه چیز است و اوست یگانه و پیروز» (قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ).
از آیه فوق استفاده مى‏شود که خلقت یک امر دائمى است و فیض هستى بطور دائم از طرف خدا صادر مى‏شود و هر موجودى لحظه به لحظه از ذات پاکش هستى مى‏گیرد، بنابراین برنامه آفرینش و تدبیر عالم هستى همچون آغاز خلقت همه به دست خداست.



(آیه 17)- ترسیم دقیقى از منظره حق و باطل: از آنجا که روش قرآن، به عنوان یک کتاب تعلیم و تربیت، متکى به مسائل عینى است، براى نزدیک ساختن مفاهیم پیچیده به ذهن، انگشت روى مثلهاى حسى جالب و زیبا در زندگى روزمره مردم مى‏گذارد، در اینجا نیز براى مجسم ساختن حقایقى که در آیات گذشته پیرامون توحید و شرک، ایمان و کفر، و حق و باطل گذشت، مثل بسیار رسایى بیان مى‏کند.
نخست مى‏گوید: «خداوند از آسمان آبى را فرو فرستاده است» (أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً).
آبى حیاتبخش و زندگى آفرین، و سر چشمه نمو و حرکت! «و از هر درّه و رودخانه‏اى به اندازه آنها سیلابى جارى شد» (فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها).
جویبارهاى کوچک دست به دست هم مى‏دهند و نهرهایى به وجود مى‏آورند، نهرها به هم مى‏پیوندند و سیلاب عظیمى از دامنه کوهسار سرازیر مى‏گردد، آبها از سر و دوش هم بالا مى‏روند و هر چه را بر سر راه خود ببینند برمى‏دارند و مرتبا بر یکدیگر کوبیده مى‏شوند، در این هنگام کفها از لابلاى امواج ظاهر مى‏شوند، آنچنان که قرآن مى‏گوید: «سیل بر روى خود کفى حمل کرد» (فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً).
پیدایش کفها منحصر به نزول باران نیست، «و از آنچه (در کوره‏ها) براى به دست آوردن زینت آلات یا وسائل زندگى، آتش روى آن روشن مى‏کنند (تا ذوب شود) نیز کفهایى مانند (کفهاى روى آب) به وجود مى‏آید» (وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ).
بعد از بیان این مثال به سراغ نتیجه‏گیرى مى‏رود، و چنین مى‏فرماید: «این گونه خداوند براى حق و باطل، مثال مى‏زند» (کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ).


سپس به شرح آن مى‏پردازد و مى‏گوید: «اما کفها (ى بلند آواز و میان تهى) به کنار مى‏روند و آبى که براى مردم مفید و سودمند است در زمین مى‏ماند» (فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ).
همچنین حق، همیشه مفید و سودمند است همچون آب زلال که مایه حیات است اما باطل بى‏فایده و بیهوده است، ولى حق همیشه باید بجوشد و بخروشد تا باطل را از خود دور سازد.
و در پایان آیه براى تأکید بیشتر و دعوت به مطالعه دقیقتر روى این مثال و دیگر مثالهاى قرآن، مى‏فرماید: «این چنین خداوند مثالهایى مى‏زند» (کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ).
مثال، مسائل را همگانى مى‏سازد
- بسیارى از مباحث علمى است که در شکل اصلیش تنها براى خواص قابل فهم است، و توده مردم استفاده چندانى از آن نمى‏برند، ولى هنگامى که با مثال آمیخته، و به این وسیله قابل فهم گردد، مردم در هر حد و پایه‏اى از علم و دانش باشند، از آن بهره مى‏گیرند، بنابراین مثالها به عنوان یک وسیله تعمیم علم و فرهنگ، کاربرد غیر قابل انکارى دارند.



(آیه 18)- آنها که دعوت حق را اجابت کردند: پس از بیان چهره حق و باطل در ضمن یک مثال رسا و بلیغ در آیه گذشته، در اینجا اشاره به سرنوشت کسانى مى‏شود که دعوت حق را اجابت کردند و به آن گرویدند و هم کسانى که از حق رو گردان شده، به باطل روى آوردند.
نخست مى‏گوید: «براى کسانى که اجابت دعوت پروردگارشان کردند، پاداش نیک و نتیجه سودمند و عاقبت محمود است» (لِلَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى‏).
سپس مى‏افزاید: «و آنها که اجابت این دعوت پروردگار را نکردند (سرنوشتشان به قدرى شوم و رقت بار است که) اگر تمام روى زمین و حتى همانندش مال آنها باشد حاضرند همه اینها را براى نجات از آن سرنوشت شوم بدهند» با این حال از آنها پذیرفته نخواهد شد (وَ الَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ).
براى ترسیم عظمت عذاب و کیفر آنها، تعبیرى از این رساتر نمى‏شود که یک انسان مالک همه روى زمین، بلکه دو برابر آن باشد، و همه را بدهد تا خود را رهایى بخشد، و سودى نداشته باشد.
این جمله در حقیقت اشاره به این است که آخرین آرزوى یک انسان که برتر از آن تصور نمى‏شود، این است که مالک تمام روى زمین شود، ولى شدت مجازات ستمگران و مخالفان دعوت حق در آن حد و پایه است که حاضرند این آخرین هدف دنیوى بلکه برتر و بالاتر از آن را هم فدا کنند و آزاد شوند.
و به دنبال این بدبختى- عدم پذیرش همه آنچه در زمین است در برابر نجات او- اشاره به بدبختى دیگر آنها کرده، مى‏گوید: «آنها داراى حساب سخت و بدى هستند» (أُولئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ).

یعنى، این گونه اشخاص هم محاسبه سخت و دقیقى را پس مى‏دهند، و هم در حال محاسبه مورد توبیخ و سرزنش قرار مى‏گیرند و هم کیفر آنها بعد از حساب بدون کم و کاست به آنان داده مى‏شود.
در پایان آیه به سومین مجازات و یا نتیجه نهایى مجازات آنان اشاره کرده، مى‏فرماید: «جایگاه آنان دوزخ است و چه بد جایگاهى است» (وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ). و به جاى این که در بستر استراحت بیارمند باید روى شعله‏هاى آتش سوزان قرار گیرند!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۰۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی