253 . صفحه 253
چهارم شهریور :
نفیسه :
(آیه 29)- این آیه با ذکر سرنوشت و پایان کار افراد با ایمان،مضمون آیات قبل را چنین تکمیل مىکند: «آنهایى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بهترین زندگى براى آنهاست و سرانجام کارشان بهترین سرانجامها خواهد بود» (الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ).
ذکر خدا چیست و چگونه است؟
گفتهاند «ذکر دو گونه است: ذکر قلبى و ذکر زبانى و هر یک از آنها دو گونه است یا پس از فراموشى است و یا بدون فراموشى».
و به هر حال در آیه فوق منظور از ذکر خدا که مایه آرامش دلهاست تنها این نیست که نام او را بر زبان آورد و مکرر تسبیح و تهلیل و تکبیر گوید، بلکه منظور آن است که با تمام قلب متوجه او و عظمتش و علم و آگاهیش و حاضر و ناظر بودنش گردد، و این توجه، مبدأ حرکت و فعالیت در وجود او به سوى جهاد و تلاش و نیکیها گردد و میان او و گناه سدّ مستحکمى ایجاد کند، این است حقیقت «ذکر» که آن همه آثار و برکات در روایات اسلامى براى آن بیان شده است.
در حدیث مىخوانیم از وصایایى که پیامبر به على علیه السّلام فرمود این بود:
«اى على! سه کار است که این امت طاقت آن را ندارند (و از همه کس ساخته نیست) مواسات با برادران دینى در مال، و حق مردم را از خویشتن دادن، و یاد خدا در هر حال، ولى یاد خدا (تنها) سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الّا اللّه و اللّه اکبر نیست، بلکه یاد خدا آن است که هنگامى که انسان در برابر حرامى قرار مىگیرد از خدا بترسد و آن را ترک گوید».
(آیه 30)-
شأن نزول:
ممکن است این آیه را پاسخ به گفتار مشرکان که در سوره فرقان آمده است بدانیم که در برابر دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله که مىگفت: «براى رحمان سجده کنید، گفتند: رحمان کیست»؟ ما رحمان را نمىشناسیم! اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ (فرقان/ 60).
تفسیر:
هر کار کنى این لجوجان ایمان نمىآورند! بار دیگر قرآن به بحث نبوت باز مىگردد. و قسمت دیگرى از گفتگوهاى مشرکان و پاسخ آنها را در زمینه نبوت بازگو مىکند:
نخست مىگوید: «همان گونه (که پیامبران پیشین را براى هدایت اقوام گذشته فرستادیم) تو را نیز به میان امتى فرستادیم که قبل از آنها امتهاى دیگرى آمدند و رفتند» (کَذلِکَ أَرْسَلْناکَ فِی أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ).
«و هدف این بود که آنچه را بر تو وحى کردهایم بر آنها بخوانى» (لِتَتْلُوَا عَلَیْهِمُ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ).
«در حالى که آنها به رحمان کفر مىورزند» (وَ هُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ).
به خداوندى که رحمتش همگان را در بر گرفته و فیض گسترده و عامش کافر و مؤمن و گبر و ترسا را شامل شده است.
«بگو: (اگر نمىدانید) رحمان آن خداوندى که فیض و رحمتش عام است، پروردگار من است» (قُلْ هُوَ رَبِّی).
«هیچ معبودى جز او نیست، من بر او توکل کردم، و بازگشتم به سوى او است» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ مَتابِ).
(آیه 31)-
شأن نزول:
بعضى از مفسران بزرگ گفتهاند: این آیه در پاسخ جمعى از مشرکان «مکّه» نازل شده است، که در پشت خانه کعبه نشسته بودند و به دنبال پیامبر (ص) فرستادند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله (به امید هدایت آنان) نزد آنها آمد، عرض کردند:
اگر دوست دارى از تو پیروى کنیم این کوههاى مکّه را به وسیله قرآنت عقب بران تا کمى این زمین تنگ و محدود ما گسترش یابد! تو به گمان خود کمتر از داود نیستى که خداوند کوهها را براى او مسخّر کرده بود، یا این که باد را مسخّر ما گردان، همان گونه که مسخّر سلیمان بود، و نیز جدت «قصى» (جد طایفه قریش) را زنده کن، زیرا عیسى (ع) مردگان را زنده مىکرد و تو کمتر از عیسى نیستى! در این هنگام آیه نازل شد که شما همه آنچه را مىگویید از سر لجاجت است نه براى ایمان آوردن!
تفسیر:
همان گونه که در شأن نزول آمد، این آیه پاسخ به بهانه جویانى است که از سر لجاجت نه براى ایمان آوردن از پیامبر درخواست معجزات اقتراحى مىکردند، مىفرماید: «حتى اگر به وسیله قرآن کوهها به حرکت درآیند و زمینها، قطعه قطعه شوند، و به وسیله آن با مردگان صحبت شود» باز هم ایمان نخواهند آورد! (وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى).
«ولى همه این کارها در اختیار خداست» و هر اندازه لازم بداند انجام مىدهد (بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِیعاً).
اما شما طالب حق نیستید و اگر بودید همان مقدار از نشانههاى اعجاز که از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله صادر شده براى ایمان آوردن کاملا کافى بود.
سپس اضافه مىکند: «آیا کسانى که ایمان آوردهاند نمىدانند که اگر خدا بخواهد همه مردم را بالاجبار هدایت مىکند» (أَ فَلَمْ یَیْأَسِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِیعاً).
ولى هرگز او چنین نخواهد کرد، چرا که این گونه ایمان اجبارى بىارزش و فاقد معنویت و تکاملى است که انسان به آن نیاز دارد.
بعد اضافه مىکند: «در عین حال کافران همواره مورد هجوم مصائب کوبندهاى به خاطر اعمالشان هستند» (وَ لا یَزالُ الَّذِینَ کَفَرُوا تُصِیبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ). که این مصائب به صورت بلاهاى مختلف و همچنین جنگهاى کوبنده مجاهدان اسلام بر آنها فرود مىآید.
و اگر این مصائب در خانه آنان فرود نیاید «به نزدیکى خانه آنها وارد مىشود» (أَوْ تَحُلُّ قَرِیباً مِنْ دارِهِمْ). تا عبرت بگیرند و تکانى بخورند و به سوى خدا باز گردند.
و این هشدارها همچنان ادامه خواهد یافت «تا فرمان نهایى خدا فرا رسد» (حَتَّى یَأْتِیَ وَعْدُ اللَّهِ).
این فرمان نهایى ممکن است اشاره به مرگ، یا روز قیامت باشد و یا به گفته بعضى «فتح مکه» که آخرین قدرت دشمن را درهم شکست.
و به هر حال وعده خدا قطعى است، «و خداوند هیچ گاه از وعده خود تخلف نخواهد کرد» (إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ).
(آیه 32)- در این آیه روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده، مىگوید: تنها تو نیستى که با تقاضاهاى گوناگون و پیشنهاد معجزات اقتراحى از طرف این گروه کافر به استهزاء و سخریه کشیده شدهاى، این یک سابقه طولانى در تاریخ انبیاء دارد «و بسیارى از رسولان پیش از تو نیز مورد استهزاء واقع شدند» (وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ).
ولى ما این کافران را فورا مجازات نکردیم، «بلکه به آنها مهلت دادیم» (فَأَمْلَیْتُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا).
شاید بیدار شوند و به راه حق بازگردند و یا حد اقل اتمام حجت کافى بر آنها بشود. چرا که اگر آنها بدکار و گنهکارند مهربانى خداوند و لطف و کرم و حکمت او جایى نرفته است! ولى به هر حال این مهلت و تأخیر به آن معنى نیست که مجازات و کیفر آنان فراموش شود، لذا «پس (از این مهلت) آنها را گرفتیم، دیدى مجازات من چگونه بود»؟! این سرنوشت در انتظار قوم لجوج تو نیز هست (ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ).
(آیه 33)- چگونه خدا را با بتها قرین مىسازید؟! در این آیه بار دیگر به بحث درباره توحید و شرک باز مىگردد و مردم را با این دلیل روشن مخاطب مىسازد که: «آیا کسى که بالاى سر همه ایستاده (و حافظ و نگهبان و مراقب همه است) و اعمال همه را مىبیند» همچون کسى است که هیچ یک از این صفات را ندارد؟ (أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ).
سپس به عنوان تکمیل بحث گذشته و مقدمهاى براى بحث آینده، مىفرماید: «و آنها براى خدا شریکهایى قرار دادند» (وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ).
بلافاصله از چند طریق به آنها پاسخ مىدهد.
نخست مىگوید: «بگو: این شریکها را نام ببرید» (قُلْ سَمُّوهُمْ).
یعنى چگونه یک عده موجودات بىنام و نشان و بىارزش و بىاثر را در ردیف پروردگار قادر متعال قرار مىدهید؟
دوم این که چگونه چنین شریکى وجود دارد که خداوند که به پندار شما شریک آنهاست از وجودشان هیچ گونه اطلاعى ندارد با این که علمش همه جهان را در برگرفته «آیا به او خبر مىدهید از چیزى که وجود آن را در زمین نمىداند» (أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا یَعْلَمُ فِی الْأَرْضِ).
سوم این که: خود شما هم در واقع در دل، ایمان به چنین چیزى ندارید، «تنها به یک سخن ظاهرى تو خالى» که در آن هیچ مفهوم صحیحى نهفته نیست قناعت کردهاید (أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ).
به همین دلیل این مشرکان هنگامى که در تنگناهاى سخت زندگى قرار مىگیرند به سراغ «اللّه» مىروند چرا که در دل مىدانند کارى از بتها ساخته نیست.
چهارم این که: این مشرکان درک صحیح و درستى ندارند، و چون پیرو هوى و هوس و تقلیدهاى کور کورانهاند، قادر به قضاوت عاقلانه و صحیح نیستند، و به همین دلیل به این گمراهى و ضلالت کشیده شدهاند «بلکه در نظر کافران، دروغهایشان زینت داده شده (و بر اثر ناپاکى درون، چنین مىپندارند که واقعیتى دارد) و آنها از راه (خدا) باز داشته شدهاند» (بَلْ زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مَکْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِیلِ).
«و هر کس را خدا گمراه سازد، راهنمایى براى او وجود نخواهد داشت» (وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ).
«اضلال الهى» به معنى عکس العمل کارهاى نادرست و غلط خود انسان است که او را به گمراهیها مىکشاند، و از آنجا که این خاصیت را خدا در این گونه اعمال قرار داده، به خدا نسبت داده مىشود.
(آیه 34)- و در این آیه به مجازاتهاى دردناک آنها در دنیا و آخرت که طبعا شامل شکست و ناکامى و سیه روزى و آبروریزى و غیر آن مىشود، اشاره کرده چنین مىگوید: «براى آنها در زندگى دنیا مجازاتى است و مجازات آخرت سختتر و شدیدتر است» (لَهُمْ عَذابٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَقُّ).
چرا که دائمى و همیشگى و جسمانى و روحانى و توأم با انواع ناراحتیها است: و اگر گمان کنند راه فرار و وسیله دفاعى در برابر آن دارند، سخت در اشتباهند چرا که: «هیچ چیز در برابر خداوند نمىتواند از آنها دفاع کند» (وَ ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ).
اعظم :
ایه 29 :
تو ایه27 گفتش خداونداونایی که به سوی او بیان هدایت می کنه
تو 28 گفت اونا کسایی هستن که خدا رویاد می کنند و دلهاشون با یاد خدا ارومه
حالا باز تو این ایه 29 اینا رو تعریف میکنه (الان خیلی ها هستن میگن ما همیشه یاد خدا می کنیم و دم ازدوستی و پیوندبا خدا میزنن ) اینجا میگه یاد خدا با ایمان و عمل صالح هستش که فرجام خوب داره نه هر یاد کردنی
ایه 29 : المیزان : ه آنها به رحمان کفر می ورزند و این صفت را برای آن آورد تا بفهماند کفار در حقیقت رحمت عام الهی را کفران نموده اند، رحمتی که اگر آنرا بپذیرند متضمن سعادت دنیا و آخرت آنهاست
ایه 31: انتظار نداشته باشید که همه مردم ایمان بیاورند. «لو یشاءاللَّه لهدى الناس جمیعاً
ایه 31: علت نزول بلاها، کردار خود ماست. «بما صنعوا قارعه»
ایه 31: هشدارهاى الهى گاه به صورت مستقیم و نسبت به خودماست و گاه بطور غیر مستقیم و نسبت به دیگران و مناطق اطراف ماست و نا باید از عذاب دیگران درس عبرت بگیریم. «او تحّل قریباً من دارهم»
ایه31: عناد ولجاجت، درد بىدرمان جوامع بشرى است. (اگر کسى طالب و جویاى حقّ باشد، یک معجزه هم براى ایمان آوردن کافى است) «قرآناً سُیّرت به، قطّعت به، کلّم به»
ایه 32: به مهلت الهى مغرور نشویم، که قهر او یکدفعه مىرسد. «ثُمّ اخذتهم»
ایه 32: اینکه ادم تاریخ گذشتگان و سختیهایی که اهل ایمان در راه دینشون کشیدن رو بدونه در مقاومت و پایداری که در ایمانش میکنه تاثیر زیادی داره
ایه 33: خداوند با طرح سؤال، عقل و فطرت انسان را به قضاوت مىطلبد. زیرا عقل و فطرت با شرک سازگار نیست. «أفمن... ام تنبئونه»
..................................................................................................
مباحثه آیات سوال برانگیز :
آیه 31 و 33 سوره رعد :
معصومه :
من خیلی وقت ها ب ایه هایی مشابه ۳۱ و۳۳
برمیخورم که جملات دوبخشی مثل اگر... آنگاه.
آیا این ... یا ....ان
برمیخورم که فقط بخش اولش در ایه هست و بخش دوم که اتفاقا مهمتره حذف شده.
میخاستم بدونم این تکنیک زبان عربیه؟
یا تکنیک قران؟
وچطور بخش حذف شده را میشه حدس زد.
مثلا ما در فارسی حذف ب قرینه معنوی یا حذف های دیگه داریم که قسمت حذف شده رو بصورت اتوماتیک میشه حدس زد اما مثلا ایه ۳۱ سخت بود حدس زدن ادامه عبارت.
معصومه:
ایه ۳۱ برای من خیلی جای فکر داشت.
اولش مبهم بود در ترجمه.
بعد در تفسیرش کلی سوال و جواب پیش اومد.
چرا از فعل یایس(ناامید شدن) برای الذین امنوا استفاده شده؟
چرا کسانی که ایمان اورده اند امید داشتند (یا دارند) که خدا بالاجبار کسی رو هدایت کنه؟
اعظم :
ولی در مورد این قضیه که مومنین امیدوار به هدایت بقیه بودن به نظر من طبیعیه که این طور باشه ... پیامبر در صدر همه مومنین واقعا به هدایت همه امیدوار بوده
با توجه به اینکه این امر با توجه به چیزایی که تو وجود آدمهاست (عناد ، لجاجت و .... ) غیر ممکن هستش فقط در صورتی واقعا تحقق پیدا می کرد که خداوند اجبار به ایمان می کرد آدمها رو .... (همون آیاتی که بود در مورد اینکه اگه خدا می خواست همه رو امه واحده قرار می داد و آیات مشابه .... )
اتفاقا در اشل و ابعاد کوچیک الان بیشتر ماها که حالا نه مومن ولی فکر می کنیم در راه حقیم به شدت دوست داریم آدمهای دیگه هم بیان تو خط ایمان ... و اصلا این یه اصل هستش انگار در همه آدمها که به محض اینکه احساس می کنن در راهی هستن که راه درسته می خوان بقیه رو هم بیارن تو خط خودشون ....
امیدوار ب هدایت بودن
با امیدوار به هدایت شدن اجباری فرق میکنه
منظورم اینه که چرا هدایت اجباری؟
اعظم :
متوجه شدم الان سوالت چیه اون پست اخرم قبل رپلای من بود
معصومه جان میشه ترجمه ای مکه از این عبارت گرفتی رو برام بفرستی یعنی دقیقا چی ترجمه کردی ؟ (افلم یایئس الذین آمنوا ان لو یشاء اللّه لهدى الناس جمیعا )
از تفسیر المیزان در مورد معنایی که از این جمله دریافت میشود :
سه وجه در معناى آیه: (افلم ییأس الذین امنوا ان لو یشاء الله لهدى الناس جمیعا)
این آیه تفریع بر مطالب قبل است، و در معناى آن سه وجه گفته اند:
1 - بعضى گفته اند: کلمه (یاس ) بر اساس لغت هوازن به معناى (علم ) است و نیز بعضى گفته اند که این معنا بر مبناى لغت (حى ) که قبیله اى از نخع مى باشند است. و استدلال کرده اند به شعریکى از شعراى نخع به نام (سحیم بن وثیل رباحى ) که گفته است:
اقول لهم بالشعب اذ یاسروننى
الم تیاسوا انى ابن فارس زهدم
و نیز استدلال کرده اند به شعر (رباح بن عدى ) که گفته است:
الم ییاس الاقوام انى انا ابنه
و ان کنت عن ارض العشیره نائی
و بنابراین لغت، حاصل تفریع این نمى شود که وقتى اسباب، قدرت هدایت اینان را ندارند، حتى قرآن هم اگر کوهها را از جاى برکند و زمین را پاره پاره کند و مردگان را به زبان آورد باز نمى تواند ایشان را هدایت کند. و چون امر همه اش به دست خداست لذا واجب است مؤمنین بدانند که خدا هدایت کفار را نخواسته، چون اگر او مى خواست همه مردم را هدایت مى کرد، چه مؤمنین را و چه کفار را، اما او کفار را هدایت نکرد و در نتیجه ایشان راه نیافتند، و نخواهند یافت.
2 - بعضى دیگر گفته اند: معناى کلمه (یاس ) همان معناى (ناامیدى ) است، چیزى که هست جمله (افلم یایئس ) معناى علم را هم متضمن است، و مقصود بیان این جهت است که مؤمنین لازم است بدانند که خدا هدایت کفار را نخواسته، و اگر مى خواست همه مردم را هدایت مى کرد، و ایشان از اینکه کفار هدایت شوند براى همیشه ناامید باشند.
پس در حقیقت تقدیر کلام این مى شود: (افلم یعلم الذین آمنوا ان اللّه لم یشا هدایتهم و لویشاء لهدى الناس جمیعا او لم ییاءسوا من اهتدائهم و ایمانهم ) یعنى: آیا کسانى که ایمان آورده اند هنوز نمى دانند که خدا هدایت کفار را نخواسته و اگر مى خواست همه مردم را هدایت مى کرد؟ و آیا هنوز از هدایت و ایمان کفار ماءیوس نشده اند؟
آنگاه به منظور اختصار، معناى علم در (یاس ) تضمین شده و از متعلق علم تنها جمله شرطیه یعنى (لو یشاء اللّه لهدى الناس جمیع) به آن نسبت داده شده است.
3 - بعضى دیگر گفته اند: جمله (افلم یایئس ) همان معناى ظاهرى خود را دارد و متضمن معناى علم نیست، و جمله (ان لو یشاء اللّه ) هم مربوط به آن نیست، بلکه متعلق است به جمله (آمنو)، البته با تقدیر حرف باء، و متعلق (ییاءس ) هم محذوف شده، و تقدیر کلام چنین است: (افلم یایئس الذین آمنوا بان لو یشاء اللّه لهدى الناس جمیعا من ایمانهم ) یعنى: آیا هنوز ماءیوس نشده اند آنها که ایمان دارند به اینکه اگر خدا بخواهد همه مردم را هدایت مى کند از اینکه کفار ایمان آورند؟
این بود سه وجهى که در معناى آیه گفته شده، و از همه معتدل تر وجه وسطى است. و به هر حال، آیه شریفه خالى از اشاره به این نکته نیست که مؤمنین آرزو مى کردند شاید کفار ایمان بیاورند و شاید هم این امید ایشان ناشى از گفتار کفار بود که مى گفتند: (لو لا انزل علیه آیه من ربه )، لذا پیش خود امیدوار شدند که شاید آیتى غیر از قرآن نازل بشود و در نتیجه کفار ایمان بیاورند و لذا از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) درخواست کردند که خواسته کفار را اجابت کند. خداى تعالى با آیه مورد بحث، و در آیات دیگرى در کلام مجیدش ایشان را از ایمان آوردن آنان ماءیوس نمود. و این گونه آیات هم در مکه و هم در مدینه نازل شده، مانند، آیه شریفه سوره یس که مکى است و مى فرماید: (و سواء علیهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤمنون ) و آیه ششم سوره بقره که مدنى است و مى فرماید: (ان الذین کفروا سواء علیهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤمنون
من خودم هم برداشتم اینه با توجه به اینکه کفار تقاضای معجرات عجیب و غریب می کردند اونا امیدوارن بودن اگه این معجزات به وقوع بپیونده واقعا اینها ایمان بیارن لذا خواستار چنین معجزاتی از پیامبر بودن نه برای ایمان خودشان برای انکه بلکه اونا ایمان بیارن ....
معصومه :
قسمت بعدی ایه در مورد مصیبت های کوبنده برای کافرین حرف میزنه.
اما می دونیم که گاهی هم خداوند نعمت میده و رها میکنه تا ضلالت اون بیشتر شه و تو بدبختی (ناشی از ول کردن خدا) غرق تر شه.
اما ظاهر این ایه حرف از مصیبت های کوبنده داره که همیشگی ست.
ظاهرا در تضاده با رفاه و خوشی که ما الان در کفار میبینیم.
بنظرم باید لغت به لغت کلمات و افعال دقت بشه.
اعظم :
معصومه جان تفسیر المیزان رو دیدم این قسمت پایانی رو با توجه به شان نزول و قسمت اول آیه در مورد مشرکین صدر اسلام عنوان کرده بود در زیر عین متن رو میذارم :
دقّت در اینکه این سوره مکى است، - به شهادت مضامین آیاتش - و همچنین دقّت در حوادثى که بعد از بعثت و قبل از هجرت رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) رخ داده، و بررسى حوادثى که بعد از هجرت تا قبل از فتح اتفاق افتاده، این معنا را به دست مى دهد که منظور از جمله (الذین کفروا - کسانى که کافر شدند) همان کفار عرب از اهل مکه و غیر ایشان است که در ابتداى دعوت اسلام آن را رد نموده، انکار و عناد را به نهایت رسانده، در انگیختن فتنه و فساد پافشارى نمودند.
و مقصود از (آنانکه مصیبت ها بر سرشان آمد کفار اطراف مکه است که جنگ ها و قتل و غارتها از پایشان درآورد. و مقصود از (آنها که مصائب در نزدیکى هاى خانه هاشان فرود آمد) اهل مکه اند که حوادث ناگوار در پیرامون شهرشان اتفاق مى افتاد، و دودش به چشم آنها نیز مى رفت و وحشت و اندوه و سایر آثار سوء آن خواب و خوراک را از ایشان سلب مى نمود. و مقصود از (عذابى که وعده شان داده ) عذاب شمشیر است که در روزهاى بدر و احد و سایر غزوات با آن روبرو شدند.
و باید دانست این عذابى که خداوند در این آیه کفار را بدان تهدید نموده غیر آن عذابیست که در سوره یونس که تفسیرش گذشت بدان انذار کرده و فرمود: (و لکل امه رسول فاذا جاء رسولهم قضى بینهم بالقسط و هم لا یظلمون ) تا آنجا که براى بار دوم فرمود: (و قضى بینهم بالقسط و هم لا یظلمون ) زیرا آیه سوره یونس تهدیدى است عمومى درباره همه امت، و اما این آیات تهدید و وعیدى است در خصوص کفار قریش و غیر ایشان که در ابتداى دعوت رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) علیه دعوتش قیام مى نمودند.
قبلا هم در جلد اول این کتاب در سوره بقره در تفسیر آیه (ان الذین کفروا سواء علیهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤمنون )
گفتیم: که منظور از (الذین کفرو) هر جا که در قرآن بطور مطلق آمده باشد معاندین از مشرکین عرب است، که در ابتداى دعوت اسلام علیه آن قیام مى کردند، همچنانکه مقصود از (الذین آمنو) هر جا که بدون قید آمده باشد سابقین در اسلامند، که در اول دعوت اسلام ایمان آوردند.