430 . صفحه 430
سی ام بهمن :
نفیسه :
(آیه 15)- تمدن درخشانى که بر اثر کفران بر باد رفت! بعد از بیان نعمتهاى مهمى که خداوند به داود و سلیمان ارزانى داشت، و قیام این دو پیامبر به وظیفه شکرگزارى، سخن از قوم دیگرى به میان مىآورد که در نقطه مقابل آنها قرار داشتند، قومى بودند که خدا انواع نعمتها را به آنها بخشید، ولى راه کفران را در پیش گرفتند، و آنها «قوم سبا» بودند.
قرآن مجید سرگذشت عبرت انگیز آنها را ضمن پنج آیه بیان کرده، نخست مىگوید: «براى قوم سبا در محل سکونتشان نشانهاى (از قدرت الهى) بود» (لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ).
معروف این است که «سبا» نام پدر اعراب «یمن» است، ولى ممکن است سبا در ابتدا نام کسى بوده، سپس تمام فرزندان و قوم او به آن نام نامیده شدهاند، و بعد این اسم به سرزمین آنها نیز منتقل گردیده.
سپس قرآن به شرح این آیت الهى که در اختیار قوم سبا قرار داشت پرداخته چنین مىگوید: «دو باغ (بزرگ) بود از طرف راست و چپ» (جَنَّتانِ عَنْ یَمِینٍ وَ شِمالٍ).
ماجرا چنین بود که قوم سبا توانستند با سدّ عظیمى که در میان کوههاى مهم آن ناحیه بر پا ساختند سیلابهاى فراوانى را در پشت آن سد عظیم ذخیره کنند، و به این ترتیب سرزمینهاى وسیع و گستردهاى را زیر کشت درآورند.
سپس مىافزاید: ما به آنها گفتیم «از روزى پروردگارتان بخورید و شکر او را به جا آورید» (کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ).
«شهرى است پاکیزه و پروردگارى آمرزنده و مهربان» (بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ).
از نظر نعمتهاى مادى هوایى پاک و نسیمى فرح افزا داشت، و سرزمینى حاصلخیز و درختانى پربار و اما از نظر نعمت معنوى غفران خداوند شامل حال آنها بود، از تقصیر و کوتاهى آنها صرف نظر مىکرد، و آنها را مشمول عذاب و سرزمینشان را گرفتار بلا نمىساخت.
(آیه 16)- اما این ناسپاس مردم از بوته آزمایش سالم بیرون نیامدند لذا مىفرماید: «آنها از خدا روى گردان شدند» (فَأَعْرَضُوا).
نعمتهاى خدا را ناچیز شمردند، عمران و آبادى و امنیت را ساده انگاشتند، از یاد حق غافل شدند، و مست نعمت گشتند.
اینجا بود که شلاق مجازات بر پیکر آنها نواخته شد، چنانکه قرآن مىگوید:
«پس ما سیل وحشتناک و بنیانکن را بر آنها فرستادیم» و سرزمین آباد آنها به ویرانهاى مبدّل شد (فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ).
سپس قرآن وضع بازپسین این سرزمین را چنین توصیف مىکند: «ما دو باع وسیع و پرنعمت آنها را به دو باغ بىارزش با میوههاى تلخ و درختان بىمصرف شورهگز و اندکى از درخت سدر مبدل ساختیم» (وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ).
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، که چه بر سر آنها و سرزمین آبادشان آمد!
(آیه 17)- در این آیه به عنوان یک نتیجهگیرى با صراحت مىگوید: «این کیفر را به خاطر کفرانشان به آنها دادیم» (ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا).
اما براى این که تصور نشود این سرنوشت مخصوص به این گروه بود، بلکه عمومیت آن نسبت به همه کسانى که داراى اعمال مشابهى هستند مسلم است چنین مىافزاید: «و آیا جز کفران کننده را کیفر مىدهیم»؟ (وَ هَلْ نُجازِی إِلَّا الْکَفُورَ).
(آیه 18)- چنان آنها را متلاشى کردیم که ضرب المثل شدند! در این آیه شرح و تفصیل بیشترى پیرامون قوم سبأ مىدهد، به گونهاى که براى هر شنونده درسى است بسیار مهم و آموزنده.
مىفرماید: سرزمین آنها را تا آن حد آباد کردیم که نه تنها شهرهایشان را غرق نعمت ساختیم بلکه «میان آنها و سرزمینهایى را که برکت به آن داده بودیم شهرها و آبادیهایى آشکار قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتِی بارَکْنا فِیها قُرىً ظاهِرَةً).
در حقیقت در میان آنها و سرزمین مبارک آبادیهاى متصل و زنجیرهاى وجود داشت، و فاصله این آبادیها به اندازهاى کم بود که از هر یک دیگرى را مىدیدند.
- و این است معنى «قرى ظاهرة» آبادیهاى آشکار.
منظور از «سرزمینهاى مبارک» «صنعاء» یا «مأرب» مىباشد که هر دو در منطقه یمن واقع شده است.
ولى از آنجا که تنها عمران کافى نیست، و شرط مهم و اساسى آن «امنیت» است اضافه مىکند: «ما در میان این آبادیها فاصلههاى مناسب و نزدیک مقرّر کردیم» (وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ). و به آنها گفتیم: «در میان این قریهها شبها و روزها در امنیت کامل مسافرت کنید» (سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ).
(آیه 19)- اما این مردم ناسپاس گرفتار غرور و غفلت شدند، از مسیر حق منحرف شده و به دستورات الهى بىاعتنا گردیدند.
از جمله تقاضاهاى جنونآمیز آنها این بود که از خداوند تقاضا کردند در میان سفرهاى آنها فاصله افکند، «پس گفتند: پروردگارا! میان سفرهاى ما دورى بیفکن» تا بینوایان نتوانند دوش به دوش اغنیا سفر کنند! (فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَیْنَ أَسْفارِنا).
منظورشان این بود که در میان این قریههاى آباد فاصلهاى بیفتد و بیابانهاى خشکى پیدا شود، به این جهت که اغنیا و ثروتمندان مایل نبودند افراد کم درآمد همانند آنها سفر کنند، و به هر جا مىخواهند بىزاد و توشه و مرکب بروند! گویى سفر از افتخارات آنها و نشانه قدرت و ثروت بود.
به هر حال «آنها (با این عملشان) به خودشان ستم کردند» (وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ).
آرى! اگر فکر مىکردند به دیگران ستم مىکردند در اشتباه بودند، خنجرى برداشته بودند و سینه خود را مىشکافتند.
چه تعبیر جالبى! قرآن به دنبال این جمله که درباره سرنوشت دردناک آنها بیان مىکند، مىگوید: چنان آنها را مجازات کردیم، و زندگیشان را در هم پیچیدیم که «آنها را سرگذشت و داستان و اخبارى براى دیگران قرار دادیم»! (فَجَعَلْناهُمْ أَحادِیثَ).
آرى! از آن همه زندگانى با رونق و تمدّن درخشان و گسترده چیزى جز اخبارى بر سر زبانها، و یادى در خاطرهها، و سطورى بر صفحات تاریخها باقى نماند، «و آنها را سخت متلاشى و پراکنده ساختیم» (وَ مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ).
چنان سرزمین آنها ویران گشت که براى ادامه زندگى مجبور شدند هر گروهى به سویى روى آورند آن چنان که پراکندگى آنها به صورت «ضرب المثل» در آمد که هرگاه مىخواستند بگویند فلان جمعیت سخت متلاشى شدند، مىگفتند: «تفرّقوا ایادى سبا» همانند قوم سبا و نعمتهاى آنها پراکنده شدهاند»! و در پایان آیه مىفرماید: «در این ماجرا نشانههاى عبرتى است براى هر صبر کننده شکرگزار» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ).
این به خاطر آن است که آنها به واسطه صبر و استقامتشان مرکب سرکش هوى و هوس را مهار مىکنند و در برابر معاصى پر قدرتند، و به خاطر شکرگزاریشان در طریق اطاعت خدا آماده و بیدارند به همین دلیل به خوبى عبرت مىگیرند.
(آیه 20)- هیچ کس مجبور به پیروى وسوسههاى شیطان نیست! در اینجا یک نوع نتیجهگیرى کلى از داستان «قوم سبا» کرده، مىفرماید: «به یقین ابلیس گمان خود را درباره آنها (و هر جمعیتى که از ابلیس پیروى کنند) محقق یافت»! (وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ).
«پس آنان همگى از او پیروى کردند جز گروه اندکى از مؤمنان» (فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).
یا به تعبیر دیگر پیش بینى ابلیس که بعد از سرپیچى از سجده براى آدم و طرد شدن از درگاه کبریایى خداوند گفت: «به عزتت سوگند که همه آنها را جز بندگان مخلصت گمراه خواهم کرد» درباره این گروه درست از آب درآمد. (نمل/ 19)
(آیه 21)- در این آیه در رابطه با وسوسههاى ابلیس و کسانى که در حوزه نفوذ او قرار مىگیرند، و آنها که بیرون از این حوزهاند، به دو مطلب اشاره مىکند، نخست مىگوید: «شیطان سلطهاى بر آنها نداشت» و کسى را به پیروى خود نمىتواند مجبور کند (وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ).
قرآن در جاى دیگر از گفتار خود شیطان نقل مىکند: «من سلطهاى بر شما نداشتم جز این که شما را دعوت کردم و شما هم دعوت مرا اجابت نمودید. (ابراهیم/ 22).
ولى پیداست بعد از اجابت دعوت او از ناحیه افراد بىایمان و هوىپرست او آرام نمىنشیند و پایههاى سلطه خود را بر وجود آنان مستحکم مىکند.
لذا در دنباله آیه مىافزاید: «هدف (از آزادى ابلیس در وسوسههایش) این بود، که مؤمنان به آخرت از افراد بىایمان و کسانى که در شکّند شناخته شوند» (إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ).
و در پایان آیه به عنوان یک هشدار به همه بندگان مىگوید: «و پروردگار تو حافظ همه چیز و نگاهبان آن است» (وَ رَبُّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ).
تا پیروان شیطان تصور نکنند چیزى از اعمال و گفتار آنها در این جهان از بین مىرود یا خداوند آن را فراموش مىکند.
(آیه 22)- بخش قابل ملاحظهاى از آیات این سوره پیرامون مبدأ و معاد و اعتقادات حق سخن مىگوید، و از پیوند آنها مجموعهاى از معارف راستین حاصل مىشود.
در اینجا مشرکان را به محاکمه مىکشد، با ضربات کوبنده سؤالات منطقى آنها را به زانو در مىآورد، و بىپایه بودن منطق پوسیده آنها را در زمینه شفاعت بتها آشکار مىسازد.
مىفرماید: «به آنها بگو: کسانى را که غیر از خدا (معبود خود) مىپندارند بخوانید» (قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ). اما بدانید آنها هرگز دعاى شما را اجابت نمىکنند و گرهى از کارتان نمىگشایند.
سپس به دلیل این سخن پرداخته، مىگوید: این به خاطر آن است که «این معبودهاى ساختگى نه مالک ذرهاى در آسمان و زمینند، و نه شرکت و نصیبى در خلقت و مالکیت آنها دارند، و نه هیچ یک از آنها یاور خداوند در آفرینش بودهاند»! (لا یَمْلِکُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ ما لَهُمْ فِیهِما مِنْ شِرْکٍ وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ).
واجب الوجود یکى است، و بقیه همه ممکن الوجود و وابسته به اویند، که اگر لحظهاى نظر لطفش از آنها برداشته شود راهى دیار عدم مىشوند «اگر نازى کند یک دم، فرو ریزند قالبها»!