421 . صفحه 421
بیست و یکم بهمن :
نفیسه :
(آیه 23)- این آیه اشاره به گروه خاصى از مؤمنان است که در تأسّى به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از همه پیشگامتر بودند، و بر سر عهد و پیمانشان با خدا یعنى فداکارى تا آخرین نفس و آخرین قطره خون ایستادند.
مىفرماید: «در میان مؤمنان مردانى هستند که بر سر عهدى که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند، بعضى پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضى دیگر در انتظارند» (مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ).
«و هرگز تغییر و تبدیلى در عهد و پیمان خود ندادند» (وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا).
به عکس منافقان و یا مؤمنان ضعیف الایمان که طوفان حوادث آنها را به این طرف و آن طرف مىافکند، و هر روز فکر شوم و تازهاى در مغز ناتوان خود مىپروراندند.
آیه چنان مفهوم وسیعى دارد که تمام مؤمنان راستین را در هر عصر و هر زمان شامل مىشود، چه آنها که جامه شهادت در راه خدا بر تن پوشیدند و چه آنها که بدون هیچ گونه تزلزل بر سر عهد و پیمان با خداى خویش ایستادهاند و آماده جهاد و شهادتند.
(آیه 24)- این آیه نتیجه و هدف نهایى عملکردهاى مؤمنان و منافقان را در یک جمله کوتاه چنین بازگو مىکند: «هدف این است که خداوند صادقان را به خاطر صدقشان پاداش دهد، و منافقان را هرگاه بخواهد عذاب کند و یا (اگر توبه کنند) ببخشد و توبه آنها را بپذیرد، چرا که خداوند آمرزنده و مهربان است» (لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ إِنْ شاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً).
نه صدق و راستى و وفادارى مؤمنان مخلص بدون پاداش مىماند، و نه سستىها و کارشکنیهاى منافقان بدون کیفر.
(آیه 25)- این آیه که آخرین سخن را درباره جنگ احزاب مىگوید و به این بحث خاتمه مىدهد در عبارتى کوتاه جمع بندى روشنى از این ماجرا کرده در جمله اول مىفرماید: «خدا کافران را با دلى پر از خشم بازگرداند بىآنکه نتیجهاى از کار خود گرفته باشند» (وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنالُوا خَیْراً).
در جمله بعد مىافزاید: «و خداوند (در این میدان) مؤمنان را از جنگ بىنیاز ساخت» و پیروزى را نصیبشان کرد (وَ کَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ).
آن چنان عواملى فراهم کرد که بىآنکه احتیاج به درگیرى وسیع و گستردهاى باشد و مؤمنان متحمل خسارات و ضایعات زیادى شوند جنگ پایان گرفت، زیرا از یکسو طوفان شدید و سردى اوضاع مشرکان را به هم ریخت، و از سوى دیگر رعب و ترس و وحشت را که آن هم از لشکرهاى نامرئى خدا است بر قلب آنها افکند، و از سوى سوم ضربهاى که «علىّ بن ابی طالب علیه السّلام» بر پیکر بزرگترین قهرمان دشمن «عمرو بن عبدود» وارد ساخت و او را به دیار عدم فرستاد، سبب فرو ریختن پایههاى امید آنها شد، دست و پاى خود را جمع کردند و محاصره مدینه را شکستند و ناکام به قبائل خود بازگشتند.
و در آخرین جمله مىفرماید: «خداوند قوى و شکستناپذیر است» (وَ کانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزاً).
ممکن است کسانى «قوى» باشند اما «عزیز» و شکست ناپذیر نباشند یعنى شخص قویترى بر آنان پیروز شود، ولى تنها «قوى و شکستناپذیر» در عالم خداست که قوت و قدرتش بىانتهاست.
پیامدهاى جنگ احزاب: جنگ احزاب نقطه عطفى در تاریخ اسلام بود و توازن نظامى و سیاسى را براى همیشه به نفع مسلمانان بهم زد، بطور خلاصه مىتوان پیامدهاى پربار این جنگ را در چند جمله بیان کرد:
الف) ناکام ماندن آخرین تلاش دشمن و در هم شکسته شدن برترین قدرت نهایى آنها.
ب) رو شدن دست منافقین و افشا شدن کامل این دشمنان خطرناک داخلى.
ج) جبران خاطره دردناک شکست احد.
د) ورزیدگى مسلمانان، و افزایش هیبت آنان در قلوب دشمنان.
ه) بالا رفتن سطح روحیه و معنویت مسلمین به خاطر معجزات بزرگى که در آن میدان مشاهده کردند.
و) تثبیت موقعیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در داخل و خارج مدینه.
ز) فراهم شدن زمینه براى تصفیه مدینه از شرّ یهود بنى قریظه.
(آیه 26)- غزوه بنى قریظه یک پیروزى بزرگ دیگر! در مدینه سه طایفه معروف از یهود زندگى مىکردند: «بنى قریظه»، «بنى النضیر» و «بنى قینقاع».
هر سه گروه با پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله پیمان بسته بودند که با دشمنان او همکارى و به نفع آنها جاسوسى نکنند.
ولى طایفه «بنى قینقاع» در سال دوم هجرت و طایفه «بنى نضیر» در سال چهارم هجرت، هر کدام به بهانهاى پیمان خود را شکستند و به مبارزه رویاروى با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دست زدند، سرانجام مقاومت آنها در هم شکست و از مدینه بیرون رانده شدند.
بنابراین در سال پنجم هجرت که غزوه «احزاب» رخ داد، تنها طایفه «بنى قریظه» در مدینه باقى مانده بودند، که به مشرکان عرب پیوستند و به روى مسلمانان شمشیر کشیدند.
پس از پایان غزوه احزاب، جبرئیل به فرمان خدا بر پیغمبر وارد شد، و گفت:
چرا سلاح بر زمین گذاردى؟ فرشتگان آماده پیکارند، هم اکنون باید به سوى «بنى قریظه» حرکت کنى، و کار آنها یکسره شود.
منادى از طرف پیامبر صلّى اللّه علیه و آله صدا زد که پیش از خواندن نماز عصر به سوى بنى قریظه حرکت کنید، مسلمانان بسرعت آماده جنگ شدند و تازه آفتاب غروب کرده بود که قلعههاى محکم بنى قریظه را در حلقه محاصره خود در آوردند.
بیست و پنج روز این محاصره به طول انجامید و بعدا همگى تسلیم شدند، گروهى به قتل رسیدند و پیروزى بزرگ دیگرى بر پیروزى مسلمانان افزوده شده این آیه و آیه بعد، پس از حصول این پیروزى نازل شد، و خاطره این ماجرا را به صورت یک نعمت و موهبت بزرگ الهى شرح داد.
نخست مىفرماید: «و خداوند گروهى از اهل کتاب [یهود] را که از آنان [مشرکان عرب] حمایت کردند از قلعههاى محکمشان پایین کشید» (وَ أَنْزَلَ الَّذِینَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ).
از اینجا روشن مىشود که یهود قلعههاى خود را در کنار مدینه در نقطه مرتفعى ساخته بودند و بر فراز برجهاى آنها به دفاع از خویشتن مشغول مىشدند.
سپس مىافزاید: «و خداوند در دلهاى آنها ترس و رعب افکند» (وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ).
و سرانجام کارشان به جایى رسید که «گروهى را به قتل مىرساندید و گروهى را اسیر مىکردید» (فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً).
(آیه 27)- «و زمینها و خانهها و اموال آنها را در اختیار شما گذارد» (وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ).
و در پایان آیه مىفرماید: «همچنین زمینى (در اختیار شما قرار داد) که هرگز در آن گام ننهاده بودید» (وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها).
ظاهرا این جمله اشاره به باغات و اراضى مخصوصى است که در اختیار «بنى قریظه» بود واحدى حق ورود به آن را نداشت، چرا که یهود در حفظ و انحصار اموال خود سخت مىکوشیدند.
«و خداوند بر هر چیزى قادر و تواناست» (وَ کانَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیراً).
پیامدهاى غزوه بنى قریظه: پیروزى بر این گروه ستمگر و لجوج نتایج پربارى براى مسلمانان داشت از جمله:
الف) پاک شدن جبهه داخلى مدینه و آسوده شدن خاطر مسلمان از جاسوسهاى یهود.
ب) فرو ریختن پایگاه مشرکان عرب در مدینه و قطع امید آنان از شورشى از درون.
ج) تقویت بنیه مالى مسلمین به وسیله غنایم این جنگ.
د) هموار شدن راه پیروزیهاى آینده، مخصوصا فتح خیبر!
ه) تثبیت موقعیت حکومت اسلامى در نظر دوست و دشمن در داخل و خارج مدینه.
(آیه 28)-
شأن نزول:
همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بعد از پارهاى از غزوات که غنائم سرشارى در اختیار مسلمین قرار گرفت تقاضاهاى مختلفى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در مورد افزایش نفقه یا لوازم گوناگون زندگى داشتند.
طبق نقل بعضى از تفاسیر، «ام سلمه» از «پیامبر» صلّى اللّه علیه و آله کنیز خدمتگزارى تقاضا کرد و «میمونه» حلهاى خواست، و «زینب» بنت جحش پارچه مخصوص یمنى و «حفصه» جامه مصرى، «جویریه» لباس مخصوص خواست، و «سوده» گلیم خیبرى! خلاصه هر کدام در خواستى نمودند.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله که مىدانست تسلیم شدن در برابر این گونه درخواستها که معمولا پایانى ندارد چه عواقبى براى «بیت نبوت» در برخواهد داشت، از انجام این خواستهها سر باز زد و یک ماه تمام از آنها کناره گیرى نمود، تا این که این آیه و سه آیه بعد از آن نازل شد و با لحن قاطع و در عین حال توأم با رأفت و رحمت به آنها هشدار داد که اگر زندگى پر زرق و برق دنیا مىخواهید مىتوانید از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله جدا شوید و به هر کجا مىخواهید بروید، و اگر به خدا و رسول خدا و روز جزا دل بستهاید و به زندگى ساده و افتخارآمیز خانه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله قانع هستید بمانید و از پاداشهاى بزرگ پروردگار برخوردار شوید.
تفسیر:
یا سعادت جاودان یا زرق و برق دنیا! فراموش نکردهاید که در آیات نخست این سوره خداوند تاج افتخارى بر سر زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله زده و آنها را به عنوان «امّ المؤمنین» (مادر مؤمنان) معرفى نموده، بدیهى است همیشه مقامات حساس و افتخار آفرین، وظائف سنگینى نیز همراه دارد، چگونه زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىتوانند ام المؤمنین باشند ولى فکر و قلبشان در گرو زرق و برق دنیا باشد؟ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پادشاه نیست که حرمسرائى داشته باشد پر زرق و برق، و زنانش غرق جواهرات گرانقیمت و وسائل تجملاتى باشند.در این آیه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، مىگوید: «اى پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنیا را مىخواهید، و طالب زینت آن هستید، بیایید هدیهاى به شما دهم، و شما را به طرز نیکویى رها سازم» بىآنکه خصومت و مشاجرهاى در کار باشد (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمِیلًا).
(آیه 29)- در این آیه مىافزاید: «اما اگر شما خدا و پیامبرش و سراى آخرت را مىخواهید (و به زندگى ساده از نظر مادى و احیانا محرومیتها قانع هستید) پس خداوند براى نیکوکاران شما پاداش عظیمى آماده ساخته است» (وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظِیماً).
بنابراین تنها اظهار عشق و علاقه به خدا و سراى دیگر و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کافى نیست، برنامههاى عملى نیز باید هماهنگ با آن باشد.
و به این ترتیب خداوند تکلیف همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را که باید الگو و اسوه زنان با ایمان باشند براى همیشه روشن ساخت.
گرچه مخاطب در این سخنان، همسران پیامبرند، ولى محتواى آیات و نتیجه آن، همگان را شامل مىشود، مخصوصا کسانى که در مقام رهبرى خلق و پیشوایى و تأسى مردم قرار گرفتهاند.
(آیه 30)- سپس در این آیه به بیان موقعیت زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در برابر کارهاى نیک و بد، و همچنین مقام ممتاز و مسؤولیت سنگین آنها، با عباراتى روشن پرداخته، مىگوید: «اى همسران پیامبر! هرکدام از شما گناه آشکار و فاحشى مرتکب شود عذاب او دو چندان خواهد بود، و این براى خدا آسان است» (یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیراً).
شما در خانه وحى و مرکز نبوت زندگى مىکنید، دیگران به شما نگاه مىکنند و اعمالتان سرمشقى است براى آنها، بنابراین گناهتان در پیشگاه خدا عظیمتر است چرا که هم ثواب و هم عذاب بر طبق معرفت و میزان آگاهى، و همچنین تأثیر آن در محیط داده مىشود.