427 . صفحه 427
بیست و هفتم بهمن :
نفیسه :
(آیه 63)- مىپرسند: قیامت کى بر پا مىشود؟ آیات گذشته سخن از توطئههاى منافقان و اشرار مىگفت، در اینجا به یکى دیگر از برنامههاى مخرب آنها اشاره شده است که گاه به عنوان استهزاء و یا به منظور ایجاد شک و تردید در قلوب ساده دلان این سؤال را مطرح مىکردند که قیامت با آن همه اوصافى که محمّد از آن خبر مىدهد کى بر پا مىشود؟
مىفرماید: «مردم از تو پیرامون زمان قیام قیامت سؤال مىکنند» (یَسْئَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ).
سپس به آنها چنین پاسخ مىگوید: «بگو: (اى پیامبر!) آگاهى بر این موضوع تنها نزد خداست» و هیچ کس جز او از این موضوع آگاه نیست (قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ). حتى پیامبران مرسل و فرشتگان مقرب نیز از آن بىخبرند.
و به دنبال آن مىافزاید: «چه مىدانى؟ شاید قیام قیامت نزدیک باشد» (وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیباً).
(آیه 64)- سپس به تهدید کافران و گوشهاى از مجازات دردناک آنها پرداخته، مىفرماید: «خداوند کافران را از رحمت خود دور ساخته و براى آنان آتش سوزانندهاى فراهم کرده است» (إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً).
(آیه 65)- «آنها جاودانه در این آتش سوزان خواهند ماند و سرپرست و یاورى نخواهند یافت» (خالِدِینَ فِیها أَبَداً لا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً).
تفاوت میان «ولىّ» و «نصیر» در اینجاست که «ولىّ» انجام تمام کار را بر عهده مىگیرد ولى «نصیر» کسى است که انسان را کمک مىدهد تا به مقصود خود برسد، اما این کافران در قیامت نه ولیى دارند و نه نصیرى.
(آیه 66)- سپس قسمت دیگرى از عذاب دردناک آنها را در قیامت بیان کرده، مىفرماید: «روزى را به خاطر بیاور که صورتهاى آنها در آتش دوزخ دگرگون مىشود» (یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ).
این دگرگونى یا از نظر رنگ چهرههاست که گاه سرخ و کبود مىشود و گاه زرد و پژمرده، و یا از نظر قرار گرفتن بر شعلههاى آتش است که گاه این سمت صورت آنها بر آتش قرار مىگیرد، و گاه سمت دیگر (نعوذ باللّه).
اینجاست که فریادهاى حسرت بارشان بلند مىشود و «مىگویند: اى کاش ما خدا و پیامبرش را اطاعت کرده بودیم» (یَقُولُونَ یا لَیْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا).که اگر اطاعت مىکردیم چنین سرنوشت دردناکى در انتظار ما نبود.
(آیه 67)- «و مىگویند: پروردگارا! ما از رؤسا و بزرگترهاى خود اطاعت کردیم پس آنها ما را گمراه ساختند» (وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا).
(آیه 68)- در اینجا این دوزخیان گمراه به هیجان مىآیند و مجازات شدید گمراه کنندگان خود را از خدا مىخواهند و مىگویند: «پروردگارا! آنها را دو چندان عذاب کن» عذابى بر گمراهیشان و عذابى بر گمراه کردن ما! (رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذابِ).
«و آنها را لعن کن لعن بزرگى»! (وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً).
مسلما آنها مستحق عذاب و لعن هستند ولى «عذاب مضاعف» و «لعن کبیر» به خاطر تلاش و کوششى است که براى گمراه کردن دیگران داشتهاند.
(آیه 69)- چه نسبتهاى ناروا به موسى (ع) دادند؟ به دنبال بحثهایى که پیرامون احترام مقام پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و ترک هرگونه ایذاء نسبت به آن حضرت در آیات گذشته آمد، در اینجا روى سخن را به مؤمنان کرده، مىگوید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! مانند کسانى نباشید که موسى را اذیت و آزار کردند، اما خدا او را از همه نسبتهاى ناروا مبرّا و پاک نمود، و او در پیشگاه خدا آبرومند و بزرگ منزلت بود» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً).
انتخاب موسى از میان تمام پیامبرانى که مورد ایذاء قرار گرفتند به خاطر آن است که موذیان بنى اسرائیل بیش از هر پیامبرى او را آزار دادند.
منظور از ایذاء موسى (ع) در اینجا یک حکم کلى و جامع است زیرا بنى اسرائیل از جنبههاى مختلف موسى (ع) را ایذاء کردند، ایذاءهائى که بىشباهت به آزار بعضى از مردم مدینه نسبت به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله نبود مانند پخش شایعات و نقل اکاذیب و نسبت ناروایى که به همسر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دادند که شرح آن در تفسیر سوره نور ذیل آیات 11 تا 20 گذشت. از این آیه مىتوان استفاده کرد که هرگاه کسى در پیشگاه خدا وجیه و صاحب قدر و منزلت باشد خدا به دفاع از او در برابر افراد موذى که نسبتهاى ناروا به او مىدهند مىپردازد.
(آیه 70)- سخن حق بگویید تا اعمالتان اصلاح شود: این آیه به دنبال بحثهایى که درباره شایعه پراکنان و موذیان بد زبان گذشت دستورى صادر مىکند که در حقیقت درمان این درد بزرگ اجتماعى است، مىگوید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! تقواى الهى پیشه کنید، و سخن حق بگویید ...» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً).
«قول سدید» سخنى است که همچون یک سد محکم جلو امواج فساد و باطل را مىگیرد.
(آیه 71)- این آیه نتیجه «قول سدید» و سخن حق را چنین بیان مىفرماید:
«تا کارهاى شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد» (یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ).
در حقیقت تقوا پایه اصلاح زبان و سرچشمه گفتار حق است، و گفتار حق یکى از عوامل مؤثر اصلاح اعمال، و اصلاح اعمال سبب آمرزش گناهان است، چرا که «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ اعمال نیک گناهان را از بین مىبرند». (هود/ 114).
در پایان آیه مىافزاید: «و هرکس اطاعت خدا و رسولش کند به رستگارى (و پیروزى) عظیمى دست یافته است» (وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً).
چه رستگارى و پیروزى از این برتر و بالاتر که اعمال انسان پاک گردد، و گناهانش بخشوده شود و در پیشگاه خدا رو سفید گردد؟!
(آیه 72)- حمل امانت الهى بزرگترین افتخار بشر: این آیه و آیه بعد که آخرین آیات سوره احزاب است مسائل مهمى را که در این سوره در زمینه ایمان، عمل صالح، جهاد، ایثار، عفت، ادب، و اخلاق آمده است تکمیل مىکند، و نشان مىدهد که انسان چگونه داراى موقعیت بسیار ممتازى است که مىتواند حامل رسالت عظیم الهى باشد.
نخست بزرگترین و مهمترین امتیاز انسان را بر تمام جهان خلقت بیان فرموده، مىگوید: «ما امانت (تعهد، تکلیف، و ولایت الهیه) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم» (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ).
«اما آنها (موجودات عظیم و بزرگ عالم خلقت) از حمل آن سر بر تافتند و از آن هراسیدند» (فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها).
بدیهى است ابا کردن آنان از سر استکبار نبود بلکه ابا کردن آنها توأم با اشفاق یعنى ترس و هراس آمیخته با توجه و خضوع بود.
«اما انسان (این اعجوبه عالم آفرینش جلو آمد و) آن را بر دوش کشید»! (وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ).
ولى افسوس که «او بسیار ظالم و جاهل بود» چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد! (إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا).
«امانت الهى» همان قابلیت تکامل به صورت نامحدود، آمیخته با اراده و اختیار، و رسیدن به مقام انسان کامل و بنده خاص خدا و پذیرش ولایت الهیه است.
اما منظور از «عرضه داشتن» این امانت به آسمانها و زمین و کوهها همان مقایسه نمودن است یعنى هنگامى که این امانت، با استعداد آنها مقایسه شد آنها به زبان حال و استعداد عدم شایستگى خویش را براى پذیرش این امانت بزرگ اعلام کردند. به این ترتیب آسمانها و زمین و کوهها همه با زبان حال فریاد کشیدند که حمل این امانت از عهده ما خارج است.
ولى انسان آن چنان آفریده شده بود که مىتوانست تعهد و مسؤولیت را بر دوش کشد، و ولایت الهیه را پذیرا گردد، و در جاده عبودیت و کمال به سوى معبود لایزال سیر کند، و این راه را با پاى خود و با استمداد از پروردگارش بسپرد. البته این پذیرش یک پذیرش قراردادى و تشریفاتى نبوده، بلکه پذیرشى است تکوینى بر حسب عالم استعداد.
اما توصیف انسان به «ظلوم» و «جهول» به خاطر فراموش کارى غالب انسانها و ظلم کردن بر خودشان و عدم آگاهى از قدر و منزلت آدمى است، همان کارى که از آغاز در نسل آدم به وسیله «قابیل» و خط قابلیان شروع شد و هم اکنون نیز ادامه دارد.
(آیه 73)- این آیه در حقیقت بیان علت عرضه این امانت به انسان است، بیان این واقعیت است که افراد انسان بعد از حمل این امانت بزرگ الهى به سه گروه تقسیم شدند: منافقان، مشرکان و مؤمنان، مىفرماید: «هدف این بوده که خداوند، مردان منافق و زنان منافق، و مردان مشرک و زنان مشرک را عذاب کند و کیفر دهد، و نیز خداوند بر مردان با ایمان و زنان با ایمان رحمت فرستد و خداوند آمرزنده و مهربان است» (لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکاتِ وَ یَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً).
درسهایی از سوره شریفه ی احزاب
الحمدالله رب العالمین علی کل حال
3-بر خدا توکل کن همین بس که خداوند وکیل و نگهبان (تو) است.
4-رابطه ی پدر و مادر با فرزند یک رابطه حقیقی و طبیعی است،نه تشریفاتی و قراردادی.نه همسر مثل مادر میشود و نه فرزند خوانده،فرزند.
6-اولویت خویشاوندان در ارث،بعد عمل به وصیت است.اگر فردی وصیت کند بخشی از مال او صرف دوستانش شود،اول باید به وصیتش عمل شود و سپس ارث تقسیم گردد.
15-پیمان بستن مهم نیست،وفاداری مهم است.
21-الگو بودن پیامبر دایمی است.
23-انتظار شهادت نیز ارزش است و آمادگی برای لقای خداوند از صفات مومنان است.
25-هدف جنگهای دشمنان رسیدن به پیروزی یا کسب غنایم ،کشور گشایی و یا حفظ منافع خود است.ولی هدف جنگهای اسلامی انجام وظیفه ی دینی و ارشاد نا آگاهان و رفع موانع گسترش حق و یا رسیدن به شهادت و لقای حق میباشد.
30-کسانی که چهره ی دینی و اجتماعی دارند و کارشان برای دیگران سرمشق است اگر گناه کنند ،کیفرشان بیش از دیگران است.
32-با کرشمه سخن گفتن از بی تقوایی است.
33-خودنمایی نشانه تمدن نیست بلکه نشانه جاهلیت میباشد.
36-پیامبر (ص)فرمودند:ای بندگان خدا! شما همچون بیمار و خدا مانند طبیب است،مصلحت مریض در نسخه طبیب است،نه آنچه بیمار تمایل دارد،پس تسلیم امر خدا باشید تا رستگار شوید.
41-رسول اکرم (ص)فرمودند:هرکس زبان ذاکر داشته باشد خیر دنیا و آخرت به او عطا شده است و امام صادق (ع) فرمودند:هرچیزی حدی دارد جز ذکر خداوند.
56-در حدیثی میخوانیم:هرکس بر حضرت محمد (ص) یک صلوات فرستد،خداوند ده صلوات بر او میفرستد و ده لغزش او را میپوشاند.(اللهم صل علی محمد و آل محمد).
59-سرچشمه ی بسیاری از مزاحمتهای هوسبازان نسبت به زنان و دختران،نوع لباس خود آنهاست.
66-اطاعت از خدا و رسولش آرزوی دوزخیان خواهد بود.
72-نعمتهای الهی به انسان (عقل،اراده،فطرت،هدایت پیامبران و...)امانت الهی هستند و خیانت در امانت از بزرگترین ظلمهاست.