423 . صفحه 423
نفیسه :
(آیه 36)-
شأن نزول:
این آیه در مورد داستان ازدواج زینب بنت جحش (دختر عمّه پیامبر گرامى اسلام) با زید بن حارثه برده آزاد شده پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نازل شده است.
قبل از زمان بعثت و بعد از آن که خدیجه با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ازدواج کرد خدیجه بردهاى به نام «زید» خریدارى نمود که بعدا آن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بخشید و حضرت او را آزاد فرمود، و چون طائفهاش او را از خود راندند پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نام «فرزند خود» بر او نهاد.
هنگامى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تصمیم گرفت براى «زید» همسرى برگزیند از «زینب بنت جحش» که دختر «امیه» دختر «عبد المطلب» (دختر عمّهاش) بود براى او خواستگارى نمود «زینب» نخست چنین تصور مىکرد که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىخواهد او را براى خود انتخاب کند، خوشحال شد و رضایت داد، ولى بعدا که فهمید خواستگارى از او براى «زید» است، سخت ناراحت شد و سر باز زد، برادرش «عبد اللّه» نیز با این امر به سختى مخالفت نمود.
در اینجا بود که آیه نازل شد و به امثال زینب و عبداللّه هشدار داد که آنها نمىتوانند هنگامى که خدا و پیامبرش کارى را لازم مىدانند مخالفت کنند، آنها که این مسأله را شنیدند در برابر فرمان خدا تسلیم شدند.
اما این ازدواج دیرى نپایید و بر اثر ناسازگاریهاى اخلاقى میان طرفین، منجر به طلاق شد.
سپس پیامبر صلّى اللّه علیه و آله براى جبران این شکست زینب در ازدواج، او را به فرمان خدا به همسرى خود برگزید.
تفسیر:
مىدانیم روح اسلام «تسلیم» است، آن هم «تسلیم بىقید و شرط در برابر فرمان خدا» این معنى در آیات مختلفى از قرآن با عبارات گوناگون منعکس شده است، از جمله در این آیه مىفرماید: «هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش مطلبى را لازم بدانند اختیارى از خود در برابر فرمان خدا داشته باشند» (وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ). آنها باید اراده خود را تابع اراده حق کنند، همان گونه که سر تا پاى وجودشان وابسته به اوست.این درست به آن مىماند که یک طبیب ماهر به بیمار بگوید در صورتى به درمان تو مىپردازم که در برابر دستوراتم تسلیم محض شوى، و از خود ارادهاى نداشته باشى، این نهایت دلسوزى طبیب را نسبت به بیمار نشان مىدهد و خدا از چنین طبیبى برتر و بالاترست.
لذا در پایان آیه به همین نکته اشاره کرده، مىفرماید: «کسى که نافرمانى خدا و پیامبرش را کند گرفتار گمراهى آشکارى شده است» (وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِیناً).
راه سعادت گم مىکند و به بیراهه و بدبختى کشیده مىشود.
(آیه 37)- سپس به داستان معروف «زید» و همسرش «زینب» که یکى از مسائل حساس زندگانى پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله است و ارتباط با مسأله همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله- که در آیات پیشین گذشت دارد- پرداخته، مىگوید: «به خاطر بیاور زمانى را که به کسى که خداوند به او نعمت داده بود، و تو نیز به او نعمت بخشیده بودى مىگفتى همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز» و پیوسته این امر را تکرار مىکردى! (وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ).
منظور از «نعمت خداوند» همان نعمت هدایت و ایمان است که نصیب «زید بن حارثه» کرده بود، و نعمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله این بود که وى را آزاد کرد و همچون فرزند خویش گرامیش داشت.
از این آیه استفاده مىشود که میان زید و زینب، مشاجرهاى در گرفته بود و این مشاجره ادامه یافت و در آستانه جدایى و طلاق قرار گرفت، و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرارا و مستمرا او را نصیحت مىکرد و از جدایى و طلاق باز مىداشت.
بعد مىافزاید: «تو در دل چیزى را پنهان مىداشتى که خداوند آن را آشکار مىکند، و از مردم مىترسیدى در حالى که خداوند سزاوارتر است که از او بترسى»! (وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ).مسأله ترس از خدا نشان مىدهد که این ازدواج به عنوان یک وظیفه انجام شده که باید به خاطر پروردگار ملاحظات شخصى را کنار بگذارد تا یک هدف مقدس الهى تأمین شود، هر چند به قیمت زخم زبان کوردلان تمام گردد. لذا در دنباله آیه مىفرماید: «هنگامى که زید نیازش را از آن زن به سر آورد (و از او جدا شد) ما او را به همسرى تو در آوردیم، تا مشکلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خواندههایشان- هنگامى که از آنها طلاق بگیرند- نباشد» (فَلَمَّا قَضى زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً).
و این کارى بود که مىبایست انجام بشود «و فرمان خدا انجام شدنى است» (وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا).
بنابراین، ازدواج الهى، یک مسأله اخلاقى و انسانى بود و نیز وسیله مؤثرى براى شکستن دو سنّت غلط جاهلى حرمت ازدواج با همسر مطلقه پسر خوانده، و قبح ازدواج با همسر مطلقه یک غلام و برده آزاد شده.
(آیه 38)- این آیه در تکمیل بحثهاى گذشته چنین مىگوید: «هیچ گونه سختى و حرجى بر پیامبر در آنچه خدا براى او واجب کرده است نیست» (ما کانَ عَلَى النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ).
آنجا که خداوند فرمانى به او مىدهد، ملاحظه هیچ امرى در برابر آن جایز نیست و بدون هیچ چون و چرا باید به مرحله اجرا درآید.
اصولا سنت شکنى و برچیدن آداب و رسوم خرافى و غیر انسانى همواره با سر و صدا توأم است، و پیامبران هرگز نباید به این سر و صداها اعتنا کنند.
لذا در جمله بعد مىفرماید: «این سنت الهى در مورد پیامبران در امم پیشین نیز جارى بوده است» (سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ).
تنها تو نیستى که گرفتار این مشکلى، بلکه همه انبیا به هنگام شکستن سنتهاى غلط گرفتار این ناراحتیها بودهاند.
و در پایان آیه براى تثبیت، قاطعیت در این گونه مسائل بنیادى مىفرماید:«فرمان خدا همواره روى حساب و برنامه دقیقى است و باید به مرحله اجرا در آید» (وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً).
(آیه 39)- مبلّغان راستین کیانند؟ به تناسب بحثى که در آیه قبل درباره پیامبران گذشت این آیه به یکى از مهمترین برنامههاى عمومى انبیا اشاره کرده، مىفرماید: پیامبران پیشین «کسانى بودند که تبلیغ رسالتهاى الهى مىکردند و از او مىترسیدند و از هیچ کس جز خدا واهمه نداشتند» (الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ).
تو نیز در تبلیغ رسالتهاى پروردگار نباید کمترین وحشتى از کسى داشته باشى! اصولا کار پیامبران در بسیارى از مراحل شکستن سنتهاى غلط است و اگر بخواهند کمترین ترس و وحشتى به خود راه بدهند در انجام رسالت خود پیروز نخواهند شد قاطعانه باید پیش روند، حرفهاى ناموزون بدگویان را به جان خریدار شوند و بىاعتنا به جوسازیها به برنامههاى خود ادامه دهند چرا که همه حسابها به دست خداست.
لذا در پایان آیه مىفرماید: «همین بس که خداوند (حافظ اعمال بندگان و) حسابگر (و جزا دهنده آنها) است» (وَ کَفى بِاللَّهِ حَسِیباً).
هم حساب ایثار و فداکارى پیامبران را در این راه نگه مىدارد و پاداش مىدهد و هم سخنان ناموزون و یاوه سرایى دشمنان را محاسبه و کیفر مىدهد.
این آیه دلیل روشنى است بر اینکه شرط اساسى براى پیشرفت در مسائل تبلیغاتى قاطعیت و اخلاص و عدم وحشت از هیچ کس جز از خداست.
(آیه 40)- مسأله خاتمیت: این آیه آخرین سخنى است که خداوند در ارتباط با مسأله ازدواج پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با «همسر مطلقه زید» براى شکستن یک سنت غلط جاهلى، بیان مىدارد، و ضمنا حقیقت مهم دیگرى را- که مسأله خاتمیت است- در ذیل آن بیان مىکند، مىفرماید: «محمد پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست» (ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ).
نه «زید» و نه دیگرى، و اگر یک روز نام پسر محمّد بر او گذاردند این تنها یک عادت و سنّت بود که با ورود اسلام و نزول قرآن بر چیده شد نه یک رابطه طبیعى و خویشاوندى.
سپس مىافزاید: «ولى (او) رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است» (وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ).
بنابراین صدر آیه ارتباط نسبى را بطور کلى قطع مىکند، و ذیل آیه ارتباط معنوى ناشى از رسالت و خاتمیت را اثبات مىنماید، و از اینجا پیوند صدر و ذیل روشن مىشود.
و البته خداوند عالم و آگاه همه آنچه را در این زمینه لازم بوده در اختیار او گذارده، از اصول و فروع و کلیات و جزئیات در تمام زمینهها، و لذا در پایان آیه مىفرماید: «و خداوند به همه چیز آگاه است» (وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً).
نفیسه آشوری, [11.02.16 23:25]
(آیه 41)- رحمت و درود خدا و فرشتگان راهگشاى مؤمنان: از آنجا که در آیات گذشته سخن از وظائف سنگین پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله در مقام تبلیغ رسالت بود، در اینجا براى فراهم آوردن زمینه این تبلیغ و گسترش دامنه آن در تمام محیط بخشى از وظائف مؤمنان را بیان مىکند، روى سخن را به همه آنها کرده چنین مىگوید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! خدا را فراوان یاد کنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً).
(آیه 42)- «و صبح شام او را تسبیح و تنزیه نمایید» (وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا).
آرى! چون عوامل غفلت در زندگى مادى بسیار فراوان و تیرهاى وسوسه شیاطین از هر سو به طرف انسان پرتاب مىگردد براى مبارزه با آن راهى جز «ذکر کثیر» در همه حال نیست.
«ذکر کثیر» به معنى واقعى کلمه یعنى «توجه با تمام وجود به خداوند» نه تنها با زبان و لقلقه لسان.
امام صادق علیه السّلام فرمود: «هر کس بسیار یاد خدا کند خداوند او را در سایه لطف خود در بهشت برین جاى خواهد داد».
(آیه 43)- این آیه در حقیقت نتیجه و علت غایى ذکر و تسبیح مداوم است، مىفرماید: «او کسى است که بر شما درود و رحمت مىفرستد، و فرشتگان او نیز (براى شما تقاضاى رحمت مىکنند) تا شما را از ظلمات (جهل و شرک و کفر) بیرون آورد و به سوى نور (ایمان و علم و تقوا) رهنمون شود» (هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ).
«چرا که او نسبت به مؤمنان رحیم و مهربان است» (وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً).
و به همین دلیل هدایت و رهبرى آنها را بر عهده گرفته و فرشتگانش را نیز مأمور امداد آنها نموده است.
آرى! این آیه بشارتى است بزرگ براى همه سالکان راه حق و به آنها نوید مىدهد که از جانب معشوق کششى نیرومند است، تا کوشش عاشق بیچاره به جایى برسد! آرى! این رحمت خاص خداست که مؤمنان را از ظلمات اوهام و شهوات و وساوس شیطانى بیرون مىآورد و به نور یقین و اطمینان و تسلط بر نفس رهنمون مىگردد که اگر رحمت او نبود این راه پرپیچ و خم هرگز پیموده نمىشد.