428 . صفحه 428
بیست و هشتم بهمن :
نفیسه :
سی و چهارمین سوره قرآن سوره سبأ است که در «مکّه» نازل شده و داراى 54 آیه میباشد.
محتواى سوره:
بحثهاى این سوره- که به مناسبت شرح سرگذشت قوم «سبأ» به نام «سبا» نامیده شده- ناظر به پنج مطلب است:
1- «مسأله توحید» و قسمتى از نشانههاى خداوند در عالم هستى، و صفات پاک او از جمله «توحید» «ربوبیّت» و «الوهیّت».
2- «مسأله معاد» که از همه مسائل در این سوره بیشتر مطرح شده.
3- «مسأله نبوت انبیاى پیشین و مخصوصا پیامبر اسلام» و پاسخ به بهانه جوئیهاى دشمنان درباره او، و بیان پارهاى از معجزات انبیاى سلف.
4- بیان بخشى از نعمتهاى بزرگ خداوند و سرنوشت شکرگزاران و کفران کنندگان، ضمن بیان گوشهاى از زندگى سلیمان و قوم سبا.
5- دعوت به تفکر و اندیشه و ایمان و عمل صالح.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله چنین مىخوانیم:
«کسى که سوره سبأ را بخواند در قیامت تمام انبیا و رسولان رفیق و همنشین او خواهند بود، و همگى با او مصافحه مىکنند».
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام چنین نقل شده است: «کسى که دو سورهاى را که با حمد آغاز مىشود (سوره سبأ و فاطر) در یک شب بخواند، تمام آن جشب را در حفظ و حراست الهى خواهد بود، و اگر آن دو را در روز بخواند هیچ مکروهى به او نمىرسد، و آن قدر از خیر دنیا و آخرت به او داده مىشود که هرگز به قلبش خطور نکرده، و فکر و آرزویش به آن نرسیده است»! مسلما این پاداشهاى عظیم نصیب کسانى نمىشود که تنها به خواندن و لقلقه زبان قناعت کنند، بلکه خواندن باید مقدمهاى باشد براى اندیشیدن که آن نیز انگیزه عمل است.
(آیه 1)- او مالک همه چیز و عالم به همه چیز است: پنج سوره از سورههاى قرآن مجید با حمد پروردگار شروع مىشود که در سه سوره، حمد و ستایش خداوند به خاطر آفرینش آسمان و زمین و موجودات دیگر است (سوره سبأ، فاطر، و انعام).
و در یک سوره (سوره کهف) این حمد و ستایش به خاطر نزول قرآن بر قلب پاک پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مىباشد.
در حالى که در سوره حمد تعبیر جامعى شده که همه این امور را در برمىگیرد «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ».
به هرحال سخن در آغاز سوره «سبأ» از حمد و سپاس خداست به خاطر مالکیت و حاکمیت او در دنیا و آخرت.
مىفرماید: «حمد مخصوص خداوندى است که تمام آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست» (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ).
«و نیز حمد و سپاس براى او در سراى آخرت است» (وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ).
چرا که هر نعمتى، و هر فایده و برکتى، و هر خلقت موزون و شگرف و عجیبى، همه تعلق به ذات پاک او دارد.
بنابراین هر کس در این عالم مدح و ستایشى از چیزى کند این حمد و ستایش سرانجام به ذات پاک او بر مىگردد، و به گفته شاعر
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم،که همه عالم از اوست
و در پایان آیه مىافزاید: «و او حکیم و خبیر است» (وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ).
براساس حکمت بالغه اوست که این نظام عجیب بر جهان حکومت مىکند، و براساس علم و آگاهى اوست که هر چیز به جاى خود قرار گرفته، و هر موجودى آنچه را که نیاز دارد در اختیار دارد. این حمد نه تنها از زبان انسانها و فرشتگان است که از تمام ذرات جهان هستى نیز زمزمه حمد و تسبیح او به گوش هوش مىرسد، هیچ موجودى نیست جز این که حمد و تسبیح او مىگوید.
(آیه 2)- این آیه به شرح گوشهاى از علم بىپایان پروردگار به تناسب توصیف خداوند به «حکیم» و «خبیر» در آیه قبل پرداخته، چنین مىگوید: «آنچه را در زمین فرو مىرود و آنچه را از آن خارج مىشود مىداند» (یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها).
آرى! او از تمام قطرات باران و امواج سیلاب که در اعماق زمین فرو مىروند و به طبقه نفوذ ناپذیر مىرسند و در آنجا متمرکز و براى انسانها ذخیره مىشوند آگاه است.
او از دانههاى گیاهان که در زمین فرو مىروند و روزى به درخت سرسبز یا گیاه پر طراوتى تبدیل مىگردند باخبر است.
از ریشههاى درختان به هنگامى که در جستجوى آب و غذا به اعماق زمین پیشروى مىکنند.
از امواج الکتریسته، از گازهاى مختلف و ذرات هوا که به داخل زمین نفوذ مىکنند، و نیز از گنجها و دفینهها و اجساد مردگان اعم از انسانها و غیر انسانها که در این زمین گسترده دفن مىشوند، آرى از همه اینها باخبر است.
همچنین از گیاهانى که از زمین خارج مىشوند، از انسانها که از آن برخاستهاند، از چشمههایى که از آن مىجوشد، از گازهایى که از آن برمىخیزد، از آتشفشانهایى که از آن زبانه مىکشد، و خلاصه از تمام موجوداتى که از اعماق زمین بیرون مىریزند، اعم از آنچه ما مىدانیم و نمىدانیم، او از همه آنها مطلع و آگاه است.
سپس مىافزاید: «او از آنچه از آسمان نازل مىشود و یا به آسمان بالا مىرود باخبر است» (وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها).
از دانههاى باران، از اشعه حیاتبخش خورشید، از امواج نیرومند وحى و شرایع آسمانى، از فرشتگانى که براى ابلاغ رسالت یا انجام مأموریتهاى دیگر به زمین نزول مىکنند، از اشعه کیهانى که از ماوراء جوّ به زمین نازل مىشود، از شهابها و سنگریزههاى سرگردان فضا که به سوى زمین جذب مىشوند، او از همه اینها مطلع است.
و نیز از اعمال بندگان که به آسمان عروج مىکند، از فرشتگانى که پس از اداى رسالت خود به آسمان باز مىگردند، از شیاطینى که براى استراق سمع به آسمانها مىروند، از بخارهایى که از دریا بر مىخیزد و بر فراز آسمان ابرها را تشکیل مىدهد، از آهى که از دل مظلومى برمىخیزد و به آسمان صعود مىکند، آرى از همه اینها آگاه است.
و در پایان مىافزاید: «اوست مهربان و آمرزنده» (وَ هُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ).
(آیه 3)- به پروردگار سوگند قیامت خواهد آمد! آیات گذشته در عین این که از توحید و صفات خدا سخن مىگفت زمینهساز مسأله معاد بود، زیرا بحث معاد جز از طریق علم بىپایان حق حل نمىشود.
لذا آیه مىگوید: «و کافران گفتند: (این دروغ است که قیامتى در پیش داریم) هرگز قیامت به سراغ ما نمىآید»! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَأْتِینَا السَّاعَةُ).
آنها مىخواستند از این طریق آزادى عمل پیدا کنند و هر کارى از دستشان ساخته است- به این امید که حساب و کتاب و عدل و دادى در کار نیست- انجام دهند.
اما از آنجا که دلائل قیامت روشن است قرآن با یک جمله قاطع و به صورت بیان نتیجه به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مىگوید: «بگو: آرى، به پروردگارم سوگند که قیامت به سراغ همه شما خواهد آمد» (قُلْ بَلى وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ).
تکیه روى کلمه «ربّ» به خاطر این است که قیامت از شؤون ربوبیّت است، چگونه ممکن است خداوند مالک و مربى انسانها باشد و آنها را در مسیر تکامل پیش ببرد اما نیمه کاره رها کند و با مرگ همه چیز پایان گیرد! و از آنجا که یکى از اشکالات مخالفان معاد این بوده که به هنگام خاک شدن بدن انسان، و پراکنده شدن اجزاى آن در اطراف زمین، چه کسى مىتواند آنها را بشناسد و جمع کند و به زندگى نوین بازگرداند؟ از سوى دیگر چه کسى مىتواند آنها را بشناسد و جمع کند و به زندگى نوین باز گرداند؟ از سوى دیگر چه کسى مىتواند حساب این همه اعمال بندگان را در نهان و آشکار و درون و برون نگاه دارد و به موقع به این حسابها برسد؟ لذا در دنباله آیه اضافه مىکند: «او از تمام امور پنهانى باخبر است و به اندازه سنگینى ذرهاى در تمام آسمانها و نه در زمین از حوزه علم بىپایان او بیرون نخواهد بود» (عالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ).
«و نه کوچکتر از ذره، و نه بزرگتر از آن، مگر این که همه اینها در کتاب مبین ثبت و ضبط است» (وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ).
(آیه 4)- سپس ضمن دو آیه هدف قیام قیامت را بیان مىکند، و یا به تعبیر دیگر دلیل بر لزوم چنین عالمى را بعد از جهان کنونى در برابر منکران شرح داده، مىفرماید: «هدف این است آنها را که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند پاداش دهد» (لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ).
آرى «براى آنها مغفرت و روزى پرارزشى است» (أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ).
آیا اگر مؤمنان صالح العمل به پاداش خود نرسند اصل عدالت که از اساسىترین اصول خلقت است تعطیل نمىگردد؟
(آیه 5)- و از آنجا که بخش دیگر عدالت در مورد مجازات گنهکاران و مجرمان است در این آیه مىافزاید: «و کسانى که سعى در (تکذیب) آیات ما داشتند، و گمان کردند از حوزه قدرت ما مىتوانند بگریزند، عذابى بد و دردناک خواهند داشت» (وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِیمٌ).
(آیه 6)- عالمان، دعوت تو را حق مىدانند: در آیات گذشته سخن از بىخبران کوردلى بود که قاطعانه معاد را با آن همه دلائل، انکار مىکردند.
به همین مناسبت در این آیه سخن از عالمان و اندیشمندانى مىگوید که به تصدیق آیات الهى و تشویق دیگران به پذیرش آن مىپردازند، مىفرماید: «کسانى که به ایشان علم داده شده، آنچه را از سوى پروردگارت بر تو نازل شده حق مىدانند که به راه خداوند عزیز و حمید هدایت مىکند» (وَ یَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِی إِلى صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ).
(الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ) همه دانشمندان و اندیشمندان را در هر عصر و هر زمان و مکان در برمىگیرد.
امروز کتابهاى مختلفى از سوى دانشمندان غربى و شرقى درباره اسلام و قرآن تألیف یافته که در آنها اعترافات بسیار گویا و روشنى بر عظمت اسلام و صدق آیه فوق دیده مىشود.
(آیه 7)- در این آیه بار دیگر به مسأله قیامت و رستاخیز باز مىگردد و بحثهاى گذشته را به صورت دیگرى تکمیل مىکند، مىفرماید: «و کافران گفتند:
آیا مردى را به شما نشان دهیم که خبر مىدهد هنگامى که همگى خاک شدید و ذرات بدن شما از یکدیگر جدا شد و هر یک در گوشهاى قرار گرفت (و یا شاید جزء بدن حیوان یا انسان دیگرى شد) بار دیگر به آفرینش تازهاى باز مىگردید»؟! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلى رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ).
به نظر مىرسد اصرار آنها بر مسأله انکار معاد از دو امر سرچشمه گرفته، نخست این که: چنین مىپنداشتند معادى که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله مطرح مىکرد (معاد جسمانى) مطلبى است آسیبپذیر! دیگر این که اعتقاد به معاد و یا حتى قبول احتمالى آن به هرحال در انسان ایجاد مسؤولیت و تعهد مىکند، و این مطلبى بود که براى سردمداران کفر سخت خطرناک محسوب مىشد.