434 . صفحه 434
چهارم اسفند :
نفیسه :
نفیسه آشوری, [22.02.16 23:17]
اعوذبالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
(آیه 49)- خداوند برای تاکید میفرماید: «بگو: حق آمد و باطل (کارى از آن ساخته نیست و) نمىتواند آغازگر چیزى باشد و نه تجدید کننده آن» (قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعِیدُ).
و به این ترتیب در برابر حق هیچ گونه نقشى نخواهد داشت، نه یک نقش جدید و آغازگر و نه یک نقش تکرارى چرا که نقشههایش نقش بر آب است و درست به همین دلیل نمىتواند نور حق را بپوشاند و اثر آن را از خاطرهها بزداید.
(آیه 50)- سپس براى این که روشن سازد که آنچه مىگوید از سوى خداست، و هر هدایتى از ناحیه اوست، و در وحى الهى هرگز خطایى رخ نمىدهد، مىافزاید: «بگو: اگر من گمراه شوم از ناحیه خویشتن گمراه مىشوم، و اگر هدایت یابم به وسیله آنچه پروردگارم به من وحى مىکند هدایت مىیابم» (قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسِی وَ إِنِ اهْتَدَیْتُ فَبِما یُوحِی إِلَیَّ رَبِّی).
یعنى من نیز اگر به حال خود بمانم گمراه مىشوم، چرا که پیدا کردن راه حق از میان انبوه باطلها جز به مدد پروردگار ممکن نیست، و نور هدایتى که هیچ گمراهى در آن راه ندارد نور وحى اوست.
به هر حال جایى که پیامبر با تمام علم و آگاهیش بدون هدایت الهى به جایى نرسد تکلیف دیگران روشن است.
و در پایان آیه مىافزاید: «او شنوا و نزدیک است» (إِنَّهُ سَمِیعٌ قَرِیبٌ).
مبادا فکر کنید سخنان ما و شما را نمىشنود!
(آیه 51)- آنها راه فرار ندارند: در اینجا با توجه به بحثهایى که پیرامون مشرکان لجوج در آیات پیشین گذشت، روى سخن را بار دیگر به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، حال این گروه را به هنگام گرفتارى در چنگال عذاب الهى مجسّم مىسازد که چگونه آنها پس از گرفتارى به فکر ایمان مىافتند اما ایمانشان سودى نخواهد داشت.
مىفرماید: «اگر ببینى هنگامى که فریادشان بلند مىشود اما نمىتوانند فرار کنند، و از چنگال عذاب الهى بگریزند، و آنها را از مکان نزدیکى مىگیرند» و گرفتار مىسازند از بیچارگى آنها تعجب خواهى کرد (وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ).این فریاد و فزع و بیتابى مربوط به دنیا و عذاب استیصال، و یا لحظه جان دادن است، چرا که در آخرین آیه همین سوره مىگوید: «میان آنها و آنچه مورد علاقه آنها بود جدایى افکنده مىشود، همان گونه که قبل از آن درباره گروههاى دیگرى از کفار این عمل انجام گرفت».
منظور از جمله «أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ» این است که این افراد بىایمان و ستمگر نه تنها نمىتوانند از حوزه قدرت خدا فرار کنند بلکه خدا آنها را از جایى گرفتار مىکند که بسیار به آنها نزدیک است!
(آیه 52)- در این آیه حال آنها را به هنگام گرفتار شدن در چنگال مجازات الهى بیان کرده، مىفرماید: «آنها مىگویند: ما به آن (قرآن و آورندهاش و مبدأ و معاد) ایمان آوردیم» (وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ).
«ولى چگونه آنها مىتوانند از آن فاصله دور دسترسى به آن پیدا کنند»؟! (وَ أَنَّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ).
آرى! با فرارسیدن مرگ و عذاب استیصال درهاى بازگشت بکلى بسته مىشود، و میان انسان و جبران خلاف کاریهاى گذشته گویى سدّ محکمى ایجاد مىگردد، به همین دلیل اظهار ایمان در آن هنگام گویى از نقطه دور دستى انجام مىگیرد.
اصولا چنین ایمانى که جنبه اضطرارى دارد، ارزشى ندارد.
(آیه 53)- آنها چگونه مىتوانند در این لحظهاى که همه چیز پایان گرفته در مقام جبران خطاهاى خویش برآیند و ایمان بیاورند «در حالى که پیش از آن (در همان حالتى که در نهایت اختیار و آزادى اراده بودند) به آن کافر شدند»؟! (وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ).
نه تنها کافر شدند بلکه انواع اتهامات را به پیامبر اسلام و تعلیمات او بستند و «در باره جهان غیب (عالم ماوراء طبیعت، و قیامت و نبوت پیامبر) داوریهاى نادرستى مىکردند و از نقطه دوردستى نسبتهایى به آن مىدادند» (وَ یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ).
(آیه 54)- سپس مىافزاید: «سرانجام میان آنها و آنچه مورد علاقه آنان بود (بوسیله مرگ) جدایى افکنده مىشود، همان گونه که با گروههاى مشابه آنها از قبل چنین عمل شد» (وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ کَما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ).
در یک لحظه دردناک تمام اموال و ثروتها، تمام کاخها و مقامها، و تمام آرزوهاى خود را مىبینند که از آنها جدا مىشود، آنهایى که سخت به یک درهم و دینار چسبیده بودند و دل از کمترین امکانات مادى بر نمىکندند چه حالى خواهند داشت در آن لحظه که باید با همه آن یکباره وداع گویند، و چشم بپوشند، و به سوى آیندهاى تاریک و وحشتناک گام بردارند؟
بالأخره در آخرین جمله مىگوید: علت همه این مسائل آن است که «آنها پیوسته در حال شک و تردید به سر مىبردند» و طبعا چنین سرنوشتى در انتظار آنها بود (إِنَّهُمْ کانُوا فِی شَکٍّ مُرِیبٍ).
درسهایی از سوره شریفه سبا
1-الحمدلله الذی له ما فی السموات و ما فی الارض
2-نشانه رحمت خداوند نزول باران از آسمان و نشانه غفران الهی پوشاندن اعمال زشت انسان است.
8-بی ایمانی به آخرت نوعی عذاب است هم در دنیا و هم در آخرت .(نگرانی از پوچی ،ترس از مرگ و هدر رفتن تلاشها از بزرگترین عذابهای دنیوی است).
13-امکانات باید زمینه ی سپاسگزاری از خداوند باشند.
21-فلسفه وجود شیطان و وسوسه های او،ایجاد چند راه پیش روی انسان و قدرت انتخاب و آزمایش اوست.
36-دادن و گرفتن نعمت ،نشانه مهر یا قهر الهی نیست.ممکن است از مومن بگیرد و به کافر بدهد.
37-داشتن مال و فرزند و سایر امکانات،نشان دهنده رشد و کمال نیست،بلکه بهره گیری صحیح از آنها کمال است.در واقع اگر مال و فرزند در راستای ایمان و عمل صالح باشد،وسیله قرب میشود.
39-تفاوت رزق به دست خداوند و سبب تربیت و تکامل انسان است که از دلایل این اختلاف رزق،امتحان افراد میباشد.
43-تقلید کورکورانه مانع پیشرفت انسان است.
52-هر کافری در لحظه احساس خطر ایمان می آورد ولی چه سود؟ ایمان انتخابی ارزش دارد نه اضطرابی.
سوره فاطر سی و پنجمین سوره قران میباشد.
این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 45 آیه است.
محتواى سوره:
این سوره- به خاطر سرآغاز آن که با عنوان «فاطر» و «ملائکه» شروع مىشود- گاه سوره «فاطر» و گاه سوره «ملائکه» نامیده شده و آیات آن را در پنج بخش مىتوان خلاصه کرد.
1- بخش مهمى پیرامون نشانههاى عظمت خداوند در عالم هستى و دلائل توحید سخن مىگوید.
2- بخش دیگرى از آن از ربوبیت پروردگار و خالقیت و رازقیت او و آفرینش انسان از خاک و مراحل تکامل او بحث مىکند.
3- بخش دیگر پیرامون معاد و نتایج اعمال در آخرت، و رحمت گسترده الهى در این جهان، و سنّت تخلف ناپذیر او درباره مستکبران است.
4- قسمتى به مسأله رهبرى انبیا و مبارزه پىگیر و مستمرشان با دشمنان لجوج و سرسخت و دلدارى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله در این زمینه مىباشد.
5- سرانجام بخشى از آن بیان مواعظ و اندرزهاى الهى در زمینههاى مختلف است.
بعضى از مفسران تمام این سوره را در یک حلقه خلاصه کردهاند و آن مسأله قاهریت خداوند در تمام زمینههاست.
فضیلت تلاوت سوره:
علاوه بر روایتى که در آغاز سوره سبأ خواندیم در حدیثى از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله آمده است: «هر کس سوره فاطر را بخواند در روز قیامت سه در از درهاى بهشت، او را به سوى خود دعوت مىکند که از هر کدام مىخواهى وارد شو»! با توجه به این که مىدانیم درهاى بهشت همان عقائد و اعمال صالحى است که سبب وصول به بهشت مىشود، ممکن است این روایت اشاره به ابواب سه گانه اعتقاد به توحید، معاد و رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله باشد.
چنانکه قبلا هم گفتهایم قرآن برنامه عمل است، و تلاوت آن سرآغازى است براى تفکر و ایمان، و آن نیز وسیلهاى است براى عمل به محتواى آن و این همه پاداشهاى عظیم نیز از همین جا و با همین شرائط تحقق مىیابد- دقت کنید.
(آیه 1)- گشاینده درهاى بسته اوست! آغاز این سوره با حمد پروردگار شروع مىشود، حمد و ستایش او به خاطر آفرینش جهان پهناور هستى.
مىفرماید: «حمد مخصوص خداوندى است که خالق آسمانها و زمین است» و همه نعمتها و مواهب هستى از وجود ذى جود او سرچشمه مىگیرد (الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
«فاطر» از ماده «فطور» به معنى شکافتن است، و از آنجا که آفرینش موجودات همانند شکافته شدن ظلمت عدم، و بیرون آمدن نور هستى است، این تعبیر در مورد خلقت و آفرینش به کار مىرود.
و از آنجا که تدبیر این عالم از سوى پروردگار- به حکم این که عالم، عالم اسباب است- بر عهده فرشتگان گذارده شده، بلافاصله از آفرینش آنها و قدرتهاى عظیمى که پروردگار در اختیارشان گذارده سخن مىگوید.
خداوندى که «فرشتگان را رسولانى قرار داد که داراى بالهاى دو گانه و سه گانه و چهارگانهاند» (جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلًا أُولِی أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ).
رسالت در اینجا در معنى وسیع و گستردهاى به کار رفته که هم «رسالت تشریعى» یعنى همان پیام آوردن از سوى خدا براى انبیا را شامل مىشود و هم «رسالت تکوینى» را یعنى به عهده گرفتن مأموریتهاى مختلف در جهان آفرینش.
سپس مىافزاید: «خداوند هر چه بخواهد در آفرینش مىافزاید چرا که او بر هر چیزى قادر و تواناست» (یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
(آیه 2)- بعد از بیان خالقیت پروردگار و رسالت فرشتگان که واسطه فیضاند سخن از رحمت او به میان مىآورد که زیر بناى تمام عالم هستى است.
مىفرماید: «آنچه را خداوند از رحمت براى مردم بگشاید کسى نمىتواند جلو آن را بگیرد» (ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها).
«و آنچه را بازدارد و امساک کند کسى بعد از او قادر به فرستادن آن نیست» (وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ).
«چرا که او قدرتمندى است شکست ناپذیر و در عین حال حکیم و آگاه» (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
خلاصه این که تمام خزائن رحمت نزد اوست و هر کس را لایق ببیند مشمول آن مىسازد.
(آیه 3)- در این آیه به مسأله «توحید عبادت» براساس «توحید خالقیت و رازقیت» اشاره کرده، مىفرماید: «اى مردم! نعمت خداوند را بر خودتان به یاد آورید» (یا أَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ).
درست فکر کنید: این همه مواهب و برکات، و این همه امکانات حیاتى که در اختیار شما قرار گرفته و در آن غوطهورید منشأ اصلى و سرچشمه آنها کیست؟! «آیا خالقى غیر از خدا، از آسمان و زمین به شما روزى مىدهد»؟ (هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ).
اکنون که مىدانید سرچشمه همه این برکات اوست، پس بدانید «معبودى جز او وجود ندارد» و عبادت و پرستش تنها شایسته ذات پاک اوست (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
«با این حال چگونه (از طریق حق) به سوى باطل منحرف مىشوید» و به جاى اللّه در برابر بتها سجده مىکنید! (فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ).