قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره هود» ثبت شده است

چهارشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۵۳ ق.ظ

225 . صفحه 225


هفتم مرداد :


نفیسه :


(آیه 29)- من هیچ فرد با ایمانى را طرد نمى‏کنم! این آیه نیز دنباله پاسخگویى به بهانه جوییهاى قوم نوح است.
نخست یکى از دلائل نبوت را که نوح براى روشن ساختن قوم تاریکدل بیان کرده، بازگو مى‏کند: «اى قوم من! در برابر این دعوت از شما مال و ثروت و اجر و پاداشى مطالبه نمى‏کنم» (وَ یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالًا).
«اجر و پاداش من تنها بر خداست» (إِنْ أَجرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ).
خدایى که مرا مبعوث به نبوت ساخته و مأمور به دعوت خلق کرده است.
و این میزان و الگویى است براى شناخت رهبران راستین، از فرصت طلبان دروغین، که هر گامى را برمى‏دارند بطور مستقیم یا غیر مستقیم هدف مادى از آن دارند.
سپس در پاسخ آنها که اصرار داشتند نوح ایمان آورندگان فقیر و یا کم سن و سال را از خود براند با قاطعیت مى‏گوید: «من هرگز کسانى را که ایمان آورده‏اند طرد نمى‏کنم» (وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا).
«چرا که آنها با پروردگار خویش ملاقات خواهند کرد» و در سراى دیگر خصم من در برابر او خواهند بود (إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ).
در پایان آیه به آنها اعلام مى‏کند که: «من شما را مردمى جاهل مى‏دانم» (وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ).

(آیه 30)- در این آیه براى توضیح بیشتر به آنها مى‏گوید:«اى قوم من! اگر این گروه با ایمان را طرد کنم چه کسى در برابر خدا (در آن دادگاه بزرگ عدالت و حتى در این جهان) مرا یارى خواهد کرد»؟! (وَ یا قَوْمِ مَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ).
طرد افراد صالح و مؤمن کار ساده‏اى نیست، آنها فرداى قیامت دشمن من خواهند بود و هیچ کس نمى‏تواند در آنجا از من دفاع کند، و نیز ممکن است مجازات الهى در این جهان دامن مرا بگیرد «آیا اندیشه نمى‏کنید» تا بدانید آنچه مى‏گویم عین حقیقت است (أَ فَلا تَذَکَّرُونَ).

(آیه 31)- آخرین سخنى که نوح در پاسخ ایرادهاى واهى قوم به آنها مى‏گوید این است که اگر شما خیال مى‏کنید و انتظار دارید من امتیازى جز از طریق وحى و اعجاز بر شما داشته باشم اشتباه است، با صراحت باید بگویم که: «من نه به شما مى‏گویم خزائن الهى در اختیار من است» و نه هر کارى بخواهم مى‏توانم انجام دهم (وَ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللَّهِ).
«و نه مى‏گویم من فرشته‏ام» (وَ لا أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ).
این گونه ادعاهاى بزرگ و دروغین مخصوص مدّعیان کاذب است، و هیچ گاه یک پیامبر راستین چنین ادّعاهایى نخواهد کرد.
در پایان آیه بار دیگر به موضوع ایمان آورندگان مستضعف پرداخته و تأکید مى‏کند که: «من هرگز نمى‏توانم درباره این افرادى که در چشم شما حقیرند بگویم:
خداوند خیر و پاداش نیکى به آنها نخواهد داد» (وَ لا أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اللَّهُ خَیْراً) بلکه به عکس خیر این جهان و آن جهان مال آنهاست، هر چند دستشان از مال و ثروت تهى است، این شما هستید که بر اثر خیالات خام، خیر را در مال و مقام یا سن و سال منحصر ساخته‏اید و از حقیقت و معنى بکلى بیخبرید.
و به فرض که گفته شما راست باشد و آنها اراذل و اوباش باشند «خدا از درون جان آنها و نیاتشان آگاهتر است» (اللَّهُ أَعْلَمُ بِما فِی أَنْفُسِهِمْ).
من که جز ایمان و صداقت از آنها چیزى نمى‏بینم، و به همین دلیل وظیفه دارم آنان را بپذیرم، من مأمور به ظاهرم و بنده شناس خداست! و اگر غیر از این کارى کنم «مسلما در این صورت از ستمکاران خواهم بود» (إِنِّی إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ).

(آیه 32)- حرف بس است، مجازات کو؟ به دنبال گفتگوى نوح و قومش در این آیه از زبان قوم نوح چنین نقل مى‏کند «آنها گفتند: اى نوح این همه بحث و مجادله کردى بس است، تو بسیار با ما سخن گفتى» دیگر جایى براى بحث باقى نمانده است (قالُوا یا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَکْثَرْتَ جِدالَنا).
«اگر راست مى‏گویى، همان وعده‏هاى دردناکى را که به ما مى‏دهى در مورد عذابهاى الهى تحقق بخش» (فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ).
انتخاب این روش در برابر آن همه محبت و لطف پیامبران الهى و گفتارهایى که همچون آب زلال و گوارا بر دل مى‏نشیند حکایت از نهایت لجاجت و تعصب و بى‏خبرى مى‏کند.

(آیه 33)- نوح در برابر این بى‏اعتنایى، لجاجت و خیره‏سرى، با جمله کوتاهى چنین «پاسخ گفت: تنها اگر خدا اراده کند به این تهدیدها و وعده‏هاى عذاب تحقق مى‏بخشد» (قالَ إِنَّما یَأْتِیکُمْ بِهِ اللَّهُ إِنْ شاءَ).
ولى به هر حال این از دست من خارج است و در اختیار من نیست، من فرستاده اویم، و سر بر فرمانش دارم، بنابراین مجازات و عذاب را از من مخواهید.اما بدانید هنگامى که فرمان عذاب فرا رسد «شما نمى‏توانید از چنگال قدرت او بگریزید، و به مأمن و پناهگاهى فرار کنید»! (وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ).

(آیه 34)- سپس اضافه مى‏کند: «اگر خداوند (به خاطر گناهان و آلودگیهاى جسمى و فکریتان) بخواهد شما را گمراه سازد، هرگز نصیحت من براى شما سودى نخواهد بخشید هر چند بخواهم شما را نصیحت کنم» (وَ لا یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکُمْ إِنْ کانَ اللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ).
چرا که «او پروردگار شماست و به سوى او باز مى‏گردید» و تمام هستى شما در قبضه قدرت اوست» (هُوَ رَبُّکُمْ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).

(آیه 35)- در این آیه سخنى به عنوان یک جمله معترضه براى تأکید بحثهایى که در داستان نوح در آیات گذشته و آینده عنوان شده است مى‏گوید:
«دشمنان مى‏گویند این مطلب را او (محمد صلّى اللّه علیه و آله) از پیش خود ساخته و به خدا نسبت داده است» (أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ).
در پاسخ آنها «بگو: اگر من اینها را از پیش خود ساخته و به دروغ به خدا نسبت داده‏ام گناهش بر عهده من است» (قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرامِی).
«ولى من از گناهان شما بیزارم» (وَ أَنَا بَرِی‏ءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ).

(آیه 36)- تصفیه شروع مى‏شود! آنچه در آیات قبل گذشت مرحله دعوت و تبلیغ پى‏گیر و مستمر نوح (ع) با نهایت جدیت، و با استفاده از تمام وسائل بود.
در اینجا به مرحله دوم این مبارزه اشاره شده مرحله پایان یافتن دوران تبلیغ و آماده شدن براى تصفیه الهى! نخست مى‏خوانیم: «به نوح وحى شد که جز افرادى که از قومت به تو ایمان آورده‏اند دیگر هیچ کس ایمان نخواهد آورد» (وَ أُوحِیَ إِلى‏ نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ).
اشاره به این که صفوف بکلى از هم جدا شده، و دیگر دعوت براى ایمان و اصلاح سودى ندارد، و باید آماده تصفیه و انقلاب نهایى شود.
و در پایان آیه به نوح دلدارى داده، مى‏گوید: «اکنون که چنین است از کارهایى که اینها انجام مى‏دهند به هیچ وجه اندوهناک و محزون مباش» (فَلا تَبْتَئِسْ بِما کانُوا یَفْعَلُونَ).
ضمنا از این آیه استفاده مى‏شود که خداوند قسمتهایى از علم اسرار غیب را در هر مورد که لازم باشد در اختیار پیامبرش مى‏گذارد.


(آیه 37)- به هر حال این گروه عصیانگر و لجوج باید مجازات شوند، مجازاتى که جهان را از لوث وجود آنها پاک کند و مؤمنان را براى همیشه از چنگالشان رها سازد.
نخست مى‏فرماید: به نوح فرمان دادیم که «کشتى بساز، در حضور ما و طبق فرمان ما» (وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا).
در پایان آیه به نوح هشدار مى‏دهد که از این به بعد «درباره ستمگران شفاعت و تقاضاى عفو مکن چرا که آنها (محکوم به عذابند و) مسلما غرق خواهند شد (وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ).
این جمله به خوبى مى‏فهماند که شفاعت شرائطى دارد که اگر در کسى موجود نباشد پیامبر خدا هم حق شفاعت و تقاضاى عفو در مورد او را ندارد.


اعظم :


آیه 29 : رمز موفقیت مبلغ توقه نداشتن از مردم و بی اعتنایی به سرمایه دارانه

آیه 29 : انبیا دنبال سوءاستفاده مالی از مردم نبودن و گرنه به دنبال اشراف می رفتن و نه فقیران

آیه 29 : حکومت حق نباید به بهانه حذب مستکبران ، طبقه محروم رو طرد کنه

آیه 29 : تحقیر مومنین به خاطر فقرشان نشانه بی خردی است (قوم تجهلون )

آیه 30 : حضرت نوح (ع ) می فرماید: ای قوم کافر من ، اگر من این مؤمنان را به جرم اینکه از طبقات پایین اجتماع شماهستند، از خود برانم چه کسی مرا از عذاب خدا نجات می دهد و مانع می شود، چرا متذکر نمی شوید که طرد کردن آنان ظلم است و خدای متعال مظلوم را علیه ظالم نصرت کرده وانتقام او را می گیرد و هرگز ظالم و مظلوم با هم یکسان نیستند و خداوند ظالم رابدون کیفر رها نمی کند.

آیه 31 : پیامبران ادعای دروغین ندارن


آیه 31 : این آیه پاسخ کفار است که گفتند: توهیچ برتری بر ما نداری ، حضرت نوح (ع ) در جواب می فرماید اگر منظور شما ازرجحان ، برتری و فضل مادی است و فکر می کنید که لازمه پیامبری این است که پیغمبر صاحب خزائن پروردگار باشد، هرگز چنین نیست و من خزانه داررحمت خداوند نیستیم و اگر فکر می کنید پیامبر باید مطلقا علم به غیب داشته وبر هر امری آگاه باشد، هرگز چنین نیست من تنها به آن مقدار از غیب آگاهم که پروردگار به من تعلیم داده باشد و لذا قادر بر جلب خیرات یا دفع شرور نیستیم و نیز اگر می پندارید که پیامبر باید مثل ملائکه بوده و از لوث مادیت و جسم برترباشد، هرگز چنین نیست من هم بشری هستم محتاج به خوردن و نوشیدن وسایر لوازم جسمانی ، اما این جهات برای پیامبر فضل محسوب نمی شود و پیامبرجز ابلاغ رسالت وظیفه و ادعائی ندارد و او هم بشری مثل شماست و تنها فرق او با مردم دیگر ارتباط او به عالم غیب و قدرت شنیدن وحی است و همین امرهم موجب می شود که سایرین از او پیروی نموده و دعوت او را اجابت کنند

آیه 31 : پیامبر هم در مورد باطن آدمها قضاوت نمی کنه . اون وقت ما چه جوری راحت قضاوت می کنیم آدما رو

آیه 31 : حصرت نوح می فرماید : من نباید بدون دلیل خیر را برکسانی که ممکن است استحقاق و شایستگی آن را داشته باشند تحریم کنم ، زیراچنین حکمی ظلم است و من هرگز خود را در زمره ستمکاران قرار نمی دهم

آیه 32 : مهلت خداوند رو نشانه حقانیت راهمون ندونیم

آیه 33: خداوند قدرت مطلق دارد و هر وقت بخواهد می تواند آن عذاب را بر هر کس که مستحق است برساند

آیه 34 : تدبیر امور بندگان فقط وفقط بدست خداست ولذا اگر خداوند به جهت معصیتها و فسق ایشان بخواهدآنها را گمراه کند، هرگز خیرخواهی و موعظه پیامبر برای هدایت آنان فایده ای نخواهد داشت همچنانکه اگر خدا بخواهد بندگان را عذاب کند هیچ کس نمی تواند مانع او شود

آیه 35 : حضرت نوح می فرماید : به فرض که من در ادعای نبوتم به خدا افترا زده ام ، گناه این معصیت به گردن من است ، اما شما که حجتهای عقلی را که هرگز کذب و دروغ در آنها راه ندارد، رد کردید و هدایت را نپذیرفتید و بر جرم و گناه و فسق خود ادامه دادید،مسلما مجرم هستید.

آیه 36 : این کلام تسلیتی است از جانب خداوند برای پیامبرش . چون نوح (ع ) حدود هزار سال در میان قومش زندگی کردو آنها را به دین حق دعوت نمود و تعداد محدودی به او ایمان اوردن .خداوند می فرماید دیگه خودت رو به رنج ننداز که تعدادشون بیشتر نخواهد شد

آیه 37 : کشتی نوح تحت مظارت خداوند و با هدایت عملی توسط روح القدس ساخته شد (فلک ) یعنی سفینه یاکشتی و(اعین ) جمع (عین ) به معنای چشم است و علت بکار بردن این تعبیر که فرمود،(در برابر چشمان ما کشتی را بساز) به جهت تأکید در مراقبت وکنایه از نظارت خداوند بود و مراد از (وحی ) در این آیه هدایت عملی خداوند به وسیله تأیید روح القدوس است که به نوح اشاره کند که کشتی را چطور بسازد وچگونه عمل کند)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۵۳
* مسافر
سه شنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۲ ق.ظ

224 . صفحه 224



ششم مرداد :


نفیسه :



(آیه 20)-در ادامه آیات قبل که صحبت از منکران بود این آیه و دو آیه بعد بحث را ادامه داده وبه سرنوشتشان میپردازد : «آنها هیچ گاه توانایى فرار در زمین را ندارند» تا از قلمرو قدرت پروردگار خارج شوند (أُولئِکَ لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ).

«همچنین آنها نمى‏توانند ولى و حامى و پشتیبانى غیر از خدا براى خود بیابند» (وَ ما کانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ).
سرانجام به مجازات سنگین آنها اشاره کرده، مى‏گوید: «مجازات آنها مضاعف مى‏گردد» (یُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ).
چرا که هم خود گمراه و گناهکار و تبهکار بودند، و هم دیگران را به این راهها مى‏کشاندند، و به همین دلیل هم بار گناه خویش را بر دوش مى‏کشند و هم بار گناه دیگران را بى‏آنکه از گناه دیگران چیزى کاسته شود.
در پایان آیه ریشه اصلى بدبختى آنها را این گونه شرح مى‏دهد: «آنها نه گوش شنوا داشتند و نه چشم بینا»! (ما کانُوا یَسْتَطِیعُونَ السَّمْعَ وَ ما کانُوا یُبْصِرُونَ).
در حقیقت از کار انداختن این دو وسیله مؤثر براى درک حقایق سبب شد که هم خودشان به گمراهى بیفتند و هم دیگران را به گمراهى بکشانند.


(آیه 21)- این آیه محصول تمام تلاشها و کوششهاى نادرست آنها را در یک جمله بیان مى‏کند، مى‏گوید: «اینها همه کسانى هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده و ورشکست شدند» (أُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ).

و این بزرگترین خسارتى است که ممکن است دامنگیر انسانى شود که موجودیت انسانى خویش را از دست داده.
سپس اضافه مى‏کند: آنها به معبودهایى دروغین دل بسته بودند «اما سر انجام تمام این معبودهاى ساختگى گم شدند و از نظرشان محو گشتند» (وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ).


(آیه 22)- و در این آیه حکم نهایى سرنوشت آنها را به صورت قاطعى چنین بیان مى‏کند: «لا جرم و به ناچار آنها در سراى آخرت زیانکارترین مردمند» (لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ).

چرا که تمام سرمایه‏هاى انسانى وجود خویش را از دست دادند،و با این حال، هم بار مسؤولیت خویش را بر دوش مى‏کشند و هم بار مسؤولیت دیگران را!


(آیه 23)- در تعقیب آیات گذشته که حال گروهى از منکران وحى الهى را تشریح مى‏کرد، این آیه و آیه بعد نقطه مقابل آنها یعنى حال مؤمنان راستین را بیان مى‏کند.

نخست مى‏گوید: «کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و در برابر خداوند خاضع و تسلیم و به وعده‏هاى او مطمئن بودند، اصحاب و یاران بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند» (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى‏ رَبِّهِمْ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ).


(آیه 24)- در این آیه خداوند حال این دو گروه را در ضمن یک مثال روشن و زنده بیان مى‏کند و مى‏گوید: «حال این دو گروه، حال نابینا و کر و بینا و شنوا است» (مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمى‏ وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصِیرِ وَ السَّمِیعِ).

«آیا این دو گروه همانند یکدیگرند» (هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا).
«آیا شما متذکر نمى‏شوید و نمى‏اندیشید» (أَ فَلا تَذَکَّرُونَ).
آنها که بر اثر لجاجت و دشمنى با حق و گرفتار بودن در چنگال تعصب و خودخواهى و خودپرستى، چشم و گوش حقیقت بین را از دست داده‏اند هرگز نمى‏توانند، حقایق مربوط به عالم غیب و اثرات ایمان و لذت عبادت پروردگار و شکوه تسلیم در برابر فرمان او را درک کنند، این گونه افراد به کوران و کرانى مى‏مانند که در تاریکى مطلق و سکوت مرگبار زندگى دارند، در حالى که مؤمنان راستین با چشم باز و گوش شنوا هر حرکتى را مى‏بینند و هر صدایى را مى‏شنوند و با توجه به آن راه خود را به سوى سرنوشتى سعادت آفرین مى‏گشایند.


(آیه 25)- سرگذشت تکان دهنده نوح و قومش: همان گونه که در آغاز سوره بیان کردیم در این سوره، قسمتهاى قابل ملاحظه‏اى از تاریخ انبیاء پیشین بیان شده است:

نخست از داستان «نوح» (ع) پیامبر اولو العزم شروع مى‏کند و ضمن 26 آیه نقاط اساسى تاریخ او را به صورت تکان دهنده‏اى شرح مى‏دهد.
در این آیه نخستین مرحله این دعوت بزرگ را بیان کرده و مى‏گوید: «ما نوح را به سوى قومش فرستادیم، (او به آنها اعلام کرد) که من بیم دهنده آشکارى هستم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ).


(آیه 26)- در این آیه پس از ضربه نخستین، محتواى رسالت خود را در یک جمله خلاصه مى‏کند و مى‏گوید: رسالت من این است «که غیر از اللّه دیگرى را پرستش نکنید» (أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ).

و بلافاصله پشت سر آن همان مسأله انذار و اعلام خطر را تکرار مى‏کند و مى‏گوید: «من بر شما از عذاب روز دردناکى بیمناکم» (إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ أَلِیمٍ).
در حقیقت توحید و پرستش اللّه (خداى یگانه یکتا) ریشه و اساس و زیر بناى تمام دعوت پیامبران است.
اگر براستى همه افراد جامعه جز «اللّه» را پرستش نکنند و در مقابل انواع بتهاى ساختگى اعم از بتهاى برونى و درونى، خود خواهیها، هوى و هوسها، شهوتها، پول و مقام و جاه و جلال و زن و فرزند سر تعظیم فرود نیاورند، هیچ گونه نابسامانى در جوامع انسانى وجود نخواهد آمد.


(آیه27)- اکنون ببینیم نخستین عکس العمل طاغوتها و خودکامگان و صاحبان زر و زور آن عصر در برابر این دعوت بزرگ و اعلام خطر آشکار چه بود؟

آنها سه پاسخ در برابر دعوت نوح دادند.
نخست «اشراف و ثروتمندان کافر قوم او (نوح) گفتند: ما تو را جز انسانى همانند خود نمى‏بینیم» (فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراکَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنا).
در حالى که رسالت الهى را باید فرشتگان بدوش کشند، به گمان این که مقام انسان از فرشته پایین‏تر است و یا درد انسان را فرشته بهتر از انسان مى‏داند! دلیل دیگر آنها این بود که گفتند: اى نوح! «ما در اطراف تو، و در میان آنها که از تو پیروى کرده‏اند کسى جز یک مشت اراذل و جوانان کم سن و سال ناآگاه و بى‏خبر که هرگز مسائل را بررسى نکرده‏اند نمى‏بینیم» (وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ).
بالاخره سومین ایراد آنها این بود که مى‏گفتند قطع نظر از این که تو انسان هستى نه فرشته، و علاوه بر این که ایمان آورندگان به تو نشان مى‏دهد که دعوتت محتواى صحیحى ندارد «اصولا ما هیچ گونه برترى براى شما بر خودمان نمى‏بینیم تا به خاطر آن از شما پیروى کنیم» (وَ ما نَرى‏ لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ).
و به همین دلیل «ما گمان مى‏کنیم که شما دروغگو هستید» (بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبِینَ).


(آیه 28)- در این آیه پاسخهاى منطقى نوح را در برابر این ماجراجویان بیان مى‏کند «نوح گفت: اى قوم من! اگر من داراى دلیل و معجزه آشکارى از سوى پروردگارم باشم، و مرا در انجام این رسالت مشمول رحمت خود ساخته باشد،و این موضوع بر اثر عدم توجه بر شما مخفى مانده باشد» آیا باز هم رسالت مرا انکار مى‏کنید (قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ).

و در پایان آیه مى‏گوید: «آیا من مى‏توانم شما را بر پذیرش این بیّنه روشن مجبور سازم در حالى که (خود شما آمادگى ندارید و) از پذیرش و حتى تفکر و اندیشه پیرامون آن کراهت دارید» (أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ).



اعظم :



ایه 20:
رهبران گمراه که باعث گمراهی دیگران می شوند گناه انان را هم بر دوش می کشند و عذابشان دو چندان است .

ایه 21:
بالاترین خسارتها خسارت نفس و عمر انسانه
. خسارتی که هیچ چاره ای نداره

ایه 21 :
(المیزان)
)،در این آیه شریفه دو مطلب وجود دارد، اول اینکه : انسان در حقیقت ،تنها مالک نفس خود می باشد، البته آنهم به تملیک خدای متعال ، پس وقتی انسان چیزی را برای نفس خود بخرد که باعث هلاکتش باشد، یعنی سرمایه عمر رابدهد و در مقابل آن کفر و معصیت را بخرد به تحقیق خسارت نموده و ضررکرده ، آنهم در نفس خود، چون اصل سرمایه و عمر خویش را از کف داده و درمقابل فقط عذاب و هلاکت را بدست آورده . و مطلب دوم ): کفار و افرادی که به افتراء به خدا شرکائی را نسبت می دهند،در آخرت هیچ نشانی از آنها نمی یابند، چون عقاید خرافی آنها باطل و دروغ بوده و فقط ناشی از پندار و اوهام ایشان است ، لذا از واقعیت و صحت بهره ای نداشته ، فقط تمایلات و هوا و هوسهای پوچ دنیوی آنها را در نظرشان جلوه گرساخته بود و لذا در آخرت که حجابها کنار روند، معلوم و مکشوف می گردد که همه آنها باطل محض بوده و تنها خدای متعال حق مبین است که سلطنت درآنروز از آن اوست ، و آنچه را که اینها حق می پنداشتند چیزی جز وهم وخیال دروغین نبوده است .

ایه 22 :
(لا جرم )به معنای (لامحاله ) و (حتما) می باشد، یعنی این افرادی که به نفسشان ضرر زده اند در آخرت حتما زیانکارترین افرادخواهند بود، چون سایر گنهکاران امید نجات دارند، اما اینها نفس خود را درفساد کفر و تباهی ضایع کردند و لذا همانطور که در دنیا هم امیدی به سعادت وهدایت آنها وجود نداشت در آخرت هم امیدی به نجاتشان نیست ، چون هرکس در این دنیا دیده بصیرت نداشت ، در آخرت هم نخواهد داشت و گمراه خواهد بود (و من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضل سبیلا)

ایه 23:
مومنین به اعمال صالحی که انجام می دهند مغرور نیستن و در مقابل پروردگارشان خاضع و فروتن هستند

ایه 23:
 خدای متعال در این آیات وضعیت این مؤمنان صاحب بصیرت الهی را باافراد کافری که دیده بصیرت خود را از کف داده اند مقایسه می نماید.

ایه 24 :
افراد ظالم چون کر و کور هستند، راهی به دریافت حقیقت ندارند و در گمراهی خود غوطه ورند، اما اشخاص مؤمن به نورایمانشان بینا و شنوای حقند و لذا هدایت یافته و رستگارند و این تشبیهات الهی برای کسانیست که چشم بینا و گوش شنوا و قلب خاشع داشته باشند و از این مثلها موعظه و تذکر بپذیرند، (ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب او القی السمع و هوشهید)

ایه 25 :
انسان به هشدار دهنده محتاج است (نذیر)

ایه 26:
دعوت به توحید اولین دعوت پیامبران

ایه 26:
پیامبران خیر خواه و دسوز بودن (انی اخاف ...)

ایه 27 :
معمولا اشراف قوم در خط مقدم مخالفت با انبیا بودن

ایه 27 :
در دید دنیا پرستان مال و ثروت ارزشه نه خق و حقیقت

ایه 27 :
معمولا مخالفین پیامبران ، موافقبن دعوت پیامبران رو مشتی ادم اراذل و اوباش و ساده و بی فکر میدونن

ایه 27:
مراد از (ملاء) اشراف و بزرگان قوم هستند که دیده های مردم را از هیبت و جلال خود پر می کنند

ایه 28 :
در طول تاریخ انبیا
پیامبران همیشه گفته اند :در پذیدش دین اجباری نیست چنان که نوح علیه السلام فرمود :
در امر دین اکراه و اجبار نیست و من نمی توانم علی رغم کراهت شما، شما را مجبور به پذیرش دین خود نمایم .

ایه 28:
تا انسان زمینه پذیرش حق رو نداشته باشه نمی تونه از نور وحی استفاده کنه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۵۲
* مسافر
دوشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۲ ق.ظ

223 . صفحه 223


پنجم مرداد :


نفیسه :


(آیه 13)- از آنجا که بهانه جوییها و ایراد تراشیهای دشمنان به خاطر آن بود که آنها اصولا وحى الهى را منکر بودند و مى‏گفتند: این آیات از طرف خدا نیست، اینها جمله‏هایى است که «محمّد» به دروغ بر خدا بسته، لذا در این آیه به پاسخ این سخن با صراحت هر چه بیشتر پرداخته، مى‏گوید: «آنها مى‏گویند: او (پیامبر) آنها را به خدا افترا بسته» (أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ).
«به آنها بگو: اگر راست مى‏گویید (که اینها ساخته و پرداخته مغز بشر است) شما هم ده سوره همانند این سوره‏هاى دروغین بیاورید و از هر کس مى‏توانید- جز خدا- براى این کار دعوت کنید» (قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).

(آیه 14)- «اما اگر آنها دعوت شما مسلمانان را اجابت نکردند (و حاضر نشدند لااقل ده سوره همانند این سوره‏ها بیاورند) بدانید (این ضعف و ناتوانى نشانه آن است که قرآن) تنها با علم الهى نازل شده» (فَإِلَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ).
«و (نیز بدانید که) هیچ معبودى جز خدا نیست» و نزول این آیات معجز نشان دلیل بر این حقیقت است (وَ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
«آیا با این حال در برابر فرمان الهى شما اى مخالفان تسلیم مى‏شوید»؟ (فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ).
آیا با این که از شما دعوت به مبارزه کردیم و عجر و ناتوانیتان در برابر این دعوت ثابت شد جاى تردید مى‏ماند که این آیات از طرف خداست.
دو آیه فوق بار دیگر اعجاز قرآن را تأکید مى‏کند و مى‏گوید: این یک سخن عادى نیست، بلکه وحى آسمانى است که از علم و قدرت بى‏پایان خداوند سر چشمه گرفته، و به همین جهت تحدى مى‏کند و تمام جهانیان را به مبارزه مى‏طلبد.


(آیه 15)- آیات گذشته با ذکر «دلایل اعجاز قرآن» حجت را بر مشرکان و منکران تمام کرد و از آنجا که پس از وضوح حق باز گروهى، تنها به خاطر حفظ منافع مادى خویش، از تسلیم خوددارى مى‏کنند در این آیه و آیه بعد اشاره به سرنوشت این گونه افراد دنیاپرست کرده، مى‏گوید: «کسى که تنها هدفش زندگى دنیا و زرق و برق و زینت آن باشد در همین جهان نتیجه اعمالشان را بطور کامل به آنها مى‏دهیم بى‏آن که چیزى از آن کم و کاست شود» (مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِیها وَ هُمْ فِیها لا یُبْخَسُونَ).
این آیه بیان یک سنت همیشگى الهى است که نتایج اعمال مثبت و مؤثر از میان نمى‏رود، با این تفاوت که اگر هدف اصلى رسیدن به زندگى مادى این جهان باشد ثمره آن چیزى جز آن نخواهد بود، و اما اگر هدف خدا و جلب رضاى او باشد هم در این جهان تأثیر خواهد بخشید و هم نتائج پربارى براى جهان دیگر خواهد داشت.نمونه این موضوع را امروز در اطراف خود به روشنى مى‏یابیم، جهان غرب با تلاش پیگیر و منظم خود اسرار بسیارى از علوم و دانشها را شکافته، و بر نیروهاى مختلف طبیعت مسلط گشته و با سعى و کوشش مداوم و استقامت در مقابل مشکلات و اتحاد و همبستگى، مواهب فراوانى فراهم نموده است.
بنابراین جاى گفتگو نیست که آنها نتایج اعمال و تلاشهاى خود را خواهند گرفت و به پیروزیهاى درخشانى نائل خواهند شد، اما از آنجا که هدفشان تنها زندگى است، اثر طبیعى این اعمال چیزى جز فراهم شدن امکانات مادى آنان نخواهد بود.

(آیه 16)- لذا در این آیه صریحا مى‏گوید: «این گونه افراد در سراى دیگر بهره‏اى جز آتش ندارند»! (أُولئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ).
«و تمام آنچه را در این جهان انجام داده‏اند در جهان دیگر محو و نابود مى‏شود» و هیچ پاداشى در برابر آن دریافت نخواهند کرد (وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها).
«و تمام اعمالى را که براى غیر خدا انجام داده‏اند باطل و نابود مى‏گردد» (وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ).


(آیه 17)- در تفسیر این آیه نظرات گوناگونى وجود دارد ولى آنچه از همه روشنتر به نظر مى‏رسد چنین است:
در آغاز آیه مى‏گوید: «آیا کسى که دلیل روشنى از پروردگار خویش در اختیار دارد، و به دنبال آن شاهد و گواهى از سوى خدا آمده و قبل از آن کتاب موسى (تورات) به عنوان پیشوا و رحمت و بیانگر عظمت او آمده است» همانند کسى است که داراى این صفات و نشانه‏ها و دلائل روشن نیست (أَ فَمَنْ کانَ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَةً).
این شخص همان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است و «بیّنه» و دلیل روشن او قرآن مجید و شاهد و گواه صدق نبوتش مؤمنان راستینى همچون على علیه السّلام مى‏باشند که پیش از او نشانه‏ها و صفاتش در تورات آمده است.
به این ترتیب از سه راه روشن حقانیت دعوتش به ثبوت رسیده است.
نخست قرآن که بینه و دلیل روشنى است در دست او.
دوم کتب آسمانى پیشین که نشانه‏هاى او را دقیقا بیان کرده، و پیروان این کتب در عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آنها را به خوبى مى‏شناختند.
سوم پیروان فداکار و مؤمنان مخلص که بیانگر صدق دعوت او و گفتار او مى‏باشند.
آیا با جود این دلائل زنده مى‏توان او را با مدعیان دیگر قیاس کرد و یا در صدق دعوتش تردید نمود؟
سپس به دنبال این سخن اشاره به افراد حق طلب و حقیقت جو کرده و از آنها دعوت ضمنى به ایمان مى‏کند و مى‏گوید: «آنها به چنین پیامبرى (که این همه دلیل روشن در اختیار دارد) ایمان مى‏آورند» (أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ).
و به دنبال آن سرنوشت منکران را به این صورت بیان مى‏کند: «و هر کس از گروههاى مختلف به او کافر شود موعد و میعادش آتش دوزخ است».

و به دنبال آن سرنوشت منکران را به این صورت بیان مى‏کند: «و هر کس از گروههاى مختلف به او کافر شود موعد و میعادش آتش دوزخ است» (وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ).
و در پایان آیه همان گونه که سیره قرآن در بسیارى از موارد است روى سخن را به پیامبر کرده، یک درس عمومى براى همه مردم بیان مى‏کند و مى‏گوید: «اکنون (که چنین است و این همه شاهد و گواه بر صدق دعوت تو وجود دارد) هرگز در آنچه بر تو نازل شده تردید به خود راه مده» (فَلا تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ).
 «چرا که این سخن حقى است از سوى پروردگار تو» (إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ).
«ولى بسیارى از مردم (بر اثر جهل و تعصب و خودخواهى) ایمان نمى‏آورند» (وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ).
بنابراین آیه اشاره به امتیازات اسلام و مسلمین راستین و اتکاى آنها بر دلائل محکم در انتخاب این مکتب است، و در نقطه مقابل سرنوشت شوم منکران مستکبر را نیز بیان کرده است.


(آیه 18)- زیانکارترین مردم: در تعقیب آیه قبل که سخن از قرآن و رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به میان آمده، در سلسله آیات (18 تا 22) سرنوشت منکران، و نشانه‏ها، و پایان و عاقبت کارشان را تشریح مى‏کند.نخست مى‏فرماید: «چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ مى‏بندد» (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً).
یعنى نفى دعوت پیامبر راستین در واقع نفى سخنان خدا و آن را به دروغ نسبت دادن است، اصولا تکذیب پیامبر، تکذیب خداست.
سپس آینده شوم آنها را در قیامت چنین بیان مى‏کند که: «آنها در آن روز به پیشگاه پروردگار (با تمامى اعمال و کردارشان) عرضه مى‏شوند» و در دادگاه عدل او حضور مى‏یابند (أُولئِکَ یُعْرَضُونَ عَلى‏ رَبِّهِمْ).
«در این هنگام شاهدان اعمال (گواهى مى‏دهند و) مى‏گویند: اینها همان کسانى هستند که بر پروردگار بزرگ و مهربان و ولى نعمت خود دروغ بستند» (وَ یَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِینَ کَذَبُوا عَلى‏ رَبِّهِمْ).
سپس با صداى رسا مى‏گویند: «اى لعنت خدا بر ستمگران باد!» (أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ).


(آیه 19)- این آیه صفات این ظالمان را در ضمن سه جمله بیان مى‏کند:
نخست مى‏گوید: «آنها کسانى هستند که (مردم را با انواع وسائل) از راه خدا باز مى‏دارند» (الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ).
این کار از طریق القاء شبهه، و زمانى از طریق تهدید، و گاهى تطمیع، و مانند آن، صورت مى‏گیرد که هدف همه آنها یکى است و آن بازداشتن از راه خداست.
دیگر این که: «آنها مخصوصا سعى دارند راه مستقیم الهى را کج و معوج نشان دهند» (وَ یَبْغُونَها عِوَجاً). یعنى با انواع تحریفها، کم و زیاد کردن، تفسیر به رأى و مخفى ساختن حقایق چنان مى‏کنند که این صراط مستقیم به صورت اصلیش در نظرها جلوه‏گر نشود، تا مردم نتوانند از این راه بروند.
و دیگر این که: «آنها به قیامت و روز رستاخیز ایمان ندارند» (وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ). و عدم ایمانشان به معاد سر چشمه سایر انحرافات و تبهکاریهاى آنان مى‏شود.‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۴۲
* مسافر
يكشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۱ ق.ظ

222. صفحه 222



چهارم مرداد :


نفیسه :



(آیه 6)- همه میهمان اویند! در آیه قبل اشاره‏اى به وسعت علم پروردگار و احاطه او به اسرار نهان و آشکار شده بود، و این آیه در حقیقت دلیلى براى آن محسوب مى‏شود، چرا که از روزى دادن خداوند به همه موجودات سخن مى‏گوید، همان کارى که بدون احاطه علمى کامل به همه جهان امکان پذیر نیست! نخست مى‏گوید: «هیچ جنبنده‏اى در روى زمین نیست مگر این که رزق و روزى آن بر خداست، و قرارگاه او را مى‏داند، و از نقاطى که از قرارگاهش به آن منتقل مى‏شود (نیز) باخبر است» و در هر جا باشد روزیش را به او مى‏رساند (وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها).
«تمام این حقایق (با همه حدود و مرزهایش) در کتاب مبین و لوح محفوظ علم خداوند ثبت است» (کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ).
تقسیم ارزاق و تلاش براى زندگى!
طرز روزى رساندن خداوند به موجودات مختلف، راستى حیرت انگیز است، از جنینى که در شکم مادر قرار گرفته تا حشرات گوناگونى که در اعماق تاریک زمین و لانه‏هاى پرپیچ و خم و در لابلاى درختان و بر فراز کوهها و در قعر دره‏ها زندگى دارند که از دیدگاه علم او هرگز مخفى و پنهان نیستند، و همانگونه که قرآن مى‏گوید خداوند، هم جایگاه و «آدرس اصلى» آنها را مى‏داند و هم محل سیار آنان را، و در هر جا باشند روزیشان را به آنان حواله مى‏کند.
جالب این که در آیات فوق به هنگام بحث از روزى خواران تعبیر به «دابّه» و جنبده شده است و این اشاره لطیفى به مسأله رابطه «انرژى» و «حرکت» است، مى‏دانیم هر جا حرکتى وجود دارد نیازمند به ماده انرژى‏زا است یعنى ماده‏اى که منشأ حرکت گردد.


و در پاسخ این سؤال که آیا «روزى» هر کس از آغاز تا پایان عمر تعیین شده، و خواه ناخواه به او مى‏رسد؟ باید بگوییم درست است که روزى هر کس مقدر و ثابت است، ولى در عین حال مشروط به سعى و تلاش و کوشش مى‏باشد، و هرگاه این شرط حاصل نشود مشروط نیز از میان خواهد رفت.
نکته مهم این است که آیات و روایات مربوط به معین بودن روزى در واقع ترمزى است روى افکار مردم حریص و دنیاپرست که براى تأمین زندگى به هر در مى‏زنند، و هر ظلم و جنایتى را مرتکب مى‏شوند،به گمان این که اگر چنین نکنند زندگیشان تأمین نمى‏شود.
آیات قرآن و احادیث اسلامى به این گونه افراد هشدار مى‏دهد که بیهوده دست و پا نکنند، همین اندازه که آنها در طریق مشروع گام بگذارند و تلاش و کوشش کنند مطمئن باشند خداوند از این راه همه نیازمندیهاى آنها را تأمین مى‏کند.
البته بعضى از روزیها مثل نور آفتاب، باران و هوا و عقل و هوش خدادادى چه انسان به دنبال آن برود، یا نرود، به سراغ او مى‏آیند.
ولى اگر با تلاش و کوشش خود از همین مواهب نیز بطور صحیحى نگهدارى نکنیم آنها نیز از دست ما خواهد رفت، و یا بى‏اثر مى‏ماند.
ولى به هر حال نکته اساسى این است که تمام تعلیمات اسلامى به ما مى‏گوید براى تأمین زندگى بهتر چه مادى و چه معنوى، باید تلاش بیشتر کرد.

(آیه 7)- هدف آفرینش: در این آیه از سه نکته اساسى بحث شده است:
نخست از آفرینش جهان هستى و مخصوصا آغاز آفرینش که نشانه قدرت پروردگار و دلیل عظمت او است، مى‏فرماید: «او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید» (وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ).
منظور از «روز» دوران است، خواه این دوران کوتاه باشد و خواه بسیار طولانى و حتى به مقدار میلیاردها سال- و چون در ذیل آیه 54 سوره اعراف شرح آن گذشت نیازى به تکرار نیست.
سپس اضافه مى‏کند: «و عرش او (خداوند) بر آب قرار داشت» (وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ).
در آغاز آفرینش، جهان هستى به صورت مواد مذاب (یا گازهاى فوق العاده فشرده که شکل مواد مذاب و مایع را داشت) بود.
سپس در این توده آبگونه حرکات شدید و انفجارات عظیمى رخ داد، و قسمتهایى از سطح آن پى‏درپى به خارج پرتاب شد، این اتصال و به هم پیوستگى به انفصال و جدایى گرایید، و کواکب و سیارات و منظومه‏ها یکى بعد از دیگرى تشکیل یافتند.
بنابراین، جهان هستى و پایه تخت قدرت خدا نخست بر این ماده عظیم آبگونه قرار داشت.
دومین مطلبى که در این آیه به آن اشاره شده هدف آفرینش جهان هستى است، همان هدفى که قسمت عمده‏اش به «گل سر سبد این جهان» یعنى «انسان» باز مى‏گردد، انسانى که باید در مسیر تعلیم و تربیت قرار گیرد و راه تکامل را بپوید و هر لحظه به خدا نزدیکتر شود، مى‏فرماید: این آفرینش با عظمت را «به این خاطر قرار داد که شما را بیازماید تا کدامین بهتر عمل مى‏کنید» (لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا).

سومین مطلبى که در این آیه به آن اشاره شده مسأله «معاد» است که پیوند ناگسستنى با مسأله آفرینش جهان و هدف خلقت دارد.
لذا مى‏گوید:«اگر به آنها بگویى شما بعد از مرگ برانگیخته مى‏شوید کافران از روى تعجب مى‏گویند: (این باورکردنى نیست، این حقیقت و واقعیت ندارد، بلکه) این تنها یک سحر آشکار است» (وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ).

(آیه 8)- مؤمنان پر ظرفیت و افراد بى‏ایمان کم ظرفیتند! در سلسله آیات (8 تا 11) گوشه‏هایى از حالات روانى و نقاط ضعف اخلاقى افراد بى‏ایمان تشریح شده، همان نقاط ضعفى که انسان را به راههاى تاریک و فساد مى‏کشاند.
نخستین صفتى که براى آنها ذکر مى‏کند، شوخى کردن با حقایق و مسخره نمودن مسائل سرنوشت ساز است، مى‏فرماید: «و اگر مجازات را تا زمان محدودى از آنها به تأخیر اندازیم (از روى استهزا) مى‏گویند: چه چیز مانع آن شده است»! چه شد این مجازات، کجا رفت این کیفر؟ (وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى‏ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ).
این شیوه همه جاهلان مغرور و بى‏خبر است، که هر چه با تمایلات آنها سازگار نباشد، در نظرشان مسخره است.
اما قرآن با صراحت به آنها پاسخ مى‏گوید: «آگاه باشید آن روز که (عذاب) به سراغشان آید، از آنها بازگردانده نخواهد شد» و هیچ قدرتى مانع آن نخواهد بود.
(أَلا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ).
«و آنچه را مسخره مى‏کردند بر آنان نازل مى‏شود» و آنها را درهم مى‏کوبد (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
امت معدوده و یاران حضرت مهدى (عج): در روایات متعددى که از طرق اهل بیت علیهم السّلام به ما رسیده امت معدوده به معنى نفرات کم، و اشاره به یاران حضرت مهدى (عج) گرفته شده است، ولى همانگونه که گفتیم معنى ظاهر آیه این است که امت معدوده به معنى زمان معدود و معین است، و اتفاقا در روایتى که از امیر مؤمنان على علیه السّلام در تفسیر آیه نقل شده «امت معدوده» همین گونه تفسیر گردیده، بنابراین روایات مزبور ممکن است اشاره به معنى دوم آیه و به اصطلاح «بطن آیه» بوده باشد.

(آیه 9)- یکى دیگر از نقطه‏هاى ضعف آنان، کم ظرفیتى در برابر مشکلات و ناراحتیها و قطع برکات الهى است، چنان که قرآن مى‏گوید: «و هرگاه نعمت و رحمتى به انسان بچشانیم و سپس آن را از او برگیریم او مأیوس و نومید مى‏شود و به کفران و ناسپاسى بر مى‏خیزد» (وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ).
کلمه «انسان» در این گونه آیات اشاره به انسانهاى تربیت نایافته و خودرو و بى‏ارزش است.

(آیه 10)- سومین نقطه ضعف آنها این است که به هنگامى که در ناز و نعمت فرو مى‏روند، چنان خودباختگى و غرور و تکبر بر آنها چیره مى‏شود که همه چیز را فراموش مى‏کنند، چنانکه قرآن مى‏گوید: «و اگر بعد از شدت و رنجى که به او رسیده نعمتهایى به او بچشانیم مى‏گوید: مشکلات از من برطرف شد، و دیگر باز نخواهد گشت و غرق شادى و غفلت و فخر فروشى مى‏شود» آنچنان که از شکر نعمتهاى پروردگار غافل مى‏گردد (وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ).

(آیه 11)- سپس در این آیه اضافه مى‏کند: «مگر آنها که (در سایه ایمان راستین) صبر و استقامت ورزیدند و کارهاى شایسته انجام دادند» و در همه حال از اعمال صالح فروگذار نمى‏کنند، از تنگ نظریها و ناسپاسیها و غرور، و تکبر برکنارند (إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ).
آنها نه به هنگام وفور نعمت، مغرور مى‏شوند و خدا را فراموش مى‏کنند، و نه به هنگام شدت و مصیبت مأیوس مى‏گردند و کفران مى‏کنند.
و به همین دلیل: «براى این افراد آمرزش و پاداش بزرگى خواهد بود» (أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ).

(آیه 12)-
شأن نزول:
براى این آیه و دو آیه بعد دو شأن نزول نقل شده:
نخست این که گروهى از رؤساى کفار مکّه نزد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمدند و گفتند: اگر راست مى‏گویى که پیامبر خدا هستى کوههاى مکه را براى ما طلا کن! و یا فرشتگانى را بیاور که نبوت تو را تصدیق کنند! این آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
شأن نزول دیگرى از امام صادق علیه السّلام نقل شده و آن این که پیامبر به على علیه السّلام فرمود: من از خدا خواسته‏ام که میان من و تو برادرى برقرار سازد و این درخواست قبول شد و نیز خواسته‏ام که تو را وصى من کند این درخواست نیز اجابت گردید، هنگامى که این سخن به گوش بعضى از مخالفان رسید (از روى عداوت و دشمنى) گفتند به خدا سوگند یک من خرما در یک مشک خشکیده از آنچه محمّد صلّى اللّه علیه و آله از خداى خود خواسته بهتر است (اگر راست مى‏گوید) چرا از خدا نخواست فرشته‏اى براى یارى او بر دشمنان بفرستد و یا گنجى که او را از فقر نجات دهد.
آیات مزبور نازل شد و به آنها پاسخ داد.

تفسیر:
قرآن معجزه جاویدان- از این سلسله آیات بر مى‏آید که گاهى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به خاطر شدت مخالفت و لجاجت دشمنان ابلاغ بعضى از آیات را به آخرین فرصت موکول مى‏کرده است، لذا خداوند در این آیه پیامبرش را از این کار نهى مى‏کند، مى‏فرماید: «گویا ابلاغ بعضى از آیاتى را که بر تو وحى مى‏شود ترک مى‏کنى و سینه تو از آن نظر تنگ و ناراحت مى‏شود» (فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحى‏ إِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ).
از این ناراحت مى‏شوى که مبادا آنها معجزات اقتراحى از تو بخواهند و «بگویند چرا گنجى بر او نازل نشده، و یا چرا فرشته‏اى همراه او نیامده»؟ (أَنْ یَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ).
لذا بلافاصله اضافه مى‏کند:«تو تنها بیم دهنده و انذار کننده‏اى» (إِنَّما أَنْتَ نَذِیرٌ).
یعنى، خواه آنها بپذیرند، یا نپذیرند و مسخره کنند و لجاجت به خرج دهند.
و در پایان آیه مى‏گوید: «خداوند حافظ و نگاهبان و ناظر بر هر چیز است» (وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَکِیلٌ).
یعنى از ایمان و کفر آنها پروا مکن و این به تو مربوط نیست. وظیفه تو ابلاغ است خداوند خودش مى‏داند با آنها چگونه رفتار کند.

معجزات پیامبر(ص) دو گونه است:
معجزاتی که برای اثبات صدق دعوی پیامبر و تشویق مردم به ایمان و تخویف منکران ضرورت دارد یعنی معجزات منطقی برای حق طلبان و حقیقت جویان که قرآن از آن چنین تعبیر می کند و ما نرسل بالایات الا تخویفا: « ما فقط معجزات را برای (اتمام حجت نسبت به عموم مردم و) ترسانیدن منکران می فرستیم» (سوره اسراء: 59).

دسته دوم معجزاتی است که « اقتراحی » نامیده می شود یعنی معجزاتی که بهانه جویان آن را مطالبه می کنند نه برای حق طلبی و یقین به صدق دعوی نبوت و سپس ایمان آوردن، بلکه به گمان اینکه طرف را ناتوان سازند و اگر هم توانایی داشت او را متهم به سحر و ساحری کنند.

نوع پیشنهادهایى که از سوی کفار در سوره اسراء آیات 90 تا 93 مطرح شده دلیل بسیار روشنى براى این موضوع است؛ از یک سو مى بینیم تقاضاى هفت معجزه کردند! در حالى که براى افراد حق جو، یک معجزه کافى است.از سوى دیگر معجزاتى را طلبیدند که بعضاً مایه نابودى آنها بود؛ مثلا گفتند: (ما ایمان نمى آوریم تا سنگ هاى آسمانى را آن چنان که مى پندارى بر سر ما فرود آرى!)؛ «اَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفاً»(1). واضح است هیچ انسان حق جویى معجزه اى را که مایه نابودى او شود نمى طلبد؛ زیرا هدف از معجزه، ایمان است نه مرگ و نابودى. از سوى سوم امورى را مى طلبیدند که اصلا محال بوده است؛ مثل این که پیشنهاد کردند:
(باید خدا و فرشتگان را در برابر ما بیاورى!)؛ «اَوْ تَأْتِىَ بِاللهِ وَ الْمَلائِکَةِ قَبِیلا».(2). واضح است که خداوند مکانى ندارد که از آن جا برخیزد و نزد این بهانه جویان آید.
از سوى چهارم بعد از تقاضاى معجزه اى که خودشان مطرح کرده بودند با صراحت مى گویند: اگر این کار را هم انجام دهى از تو نمى پذیریم تا فلان کار دیگر را انجام دهى! وچنین گفتند: (یا به آسمان بالا روى؛ و حتّى اگر به آسمان روى، ایمان نمى آوریم مگر آن که نامه اى [از سوى خدا] بر ما فرود آورى که آن را بخوانیم)!؛ «اَوْ تَرْقى فِى السَّمَاءِ وَلَنْ نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتّى تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَاباً نَّقْرَؤُهُ».(3)
با توجّه به آنچه گفته شد به وضوح مى فهمیم که هدف آنها چیزى جز معجزات اقتراحى نبوده است؛ و هیچ پیامبرى مأمور نیست که در مقابل این گونه درخواست ها تسلیم گردد.
(1)سوره اسراء آیه92
(2)سوره اسراء آیه92
(3)سوره اسراء آیه93


اعظم :


ایه 6 :
به دست اوردن روزی یکی از دغدغه های حیاتی همه موجودات به خصوص انسانها هستش
خداوند روزی همه بندگانش رو مقرر کرده و به اونا میرسونه
اما متاسفانه این به دست اوردنها همراه با کلی گناه و خطا شده
کلی گناه انجام میشه از رشوه گرفته تا .... تا به روزیی که برامون هست برسیم

روایتی است با این مضمون از حضرت علی علیه السلام
که مردی از مقابل مسجدی اسبی رو می دزده و با خودش می بره
حضرت علی میفرمان این مرد خودش روزیی رو که از راه حلال و طیب قرار بود بهش برسه از راه حرام و ناپاک به دست اورد
بعضیها هم متاسفانه عادت دارن روزی ها رو اول حسابی الوده ش کنن و ناپاک بعد بخورن با همین گناههای ریز و درشت

روزیها البته همه مادی هم نیستن گاهی صحبت با یه دوست ، توفیق انجام عمل خیر و ... روزی معنوی یه ادمه

ایه 7 :
ازمایشات الهی یکی از سنت های رایج و معمول افرینشه
و هیچ بنده ای نیست که مشمول این سنت الهی نشه
بارها و بارها در زندگی برای من مشخص شده
که هر راهی رو که در زندگی پیش بگیری خداوند بلده ازمایشش رو ازت بگیره
گاهی با همسری بد
گاهی با بی همسری
گاهی با فرزند
گاهی با بی فرزندی ....
گاهی با پول
گاهی با بی پولی
....
حلاصه این سنت سنت رایج و فراگیر خداونده

ایه 7: طبق حدیثی از امام صادق مقصود از "احسن عملا" عمل توام با علم ، تقوی و اخلاصه نه عمل زیاد

ایه 8 :
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره
کسانی که مشمول عذاب الهی باشن نهاینا به اونا میرسه و تاخیر در عذاب نباید گمان برداشته شدن عذاب از اونا رو ایجاد کنه

ایه 9 :
گرفتن نعمت نشانه عذاب خدا نیست
گاهی خود این مساله گرفته شدن نعمت همون مورد ازمابشی هستش که در ایه 7 اشاره شد
اون نومیدی و ناسپاسی باعث رد شدن در ازمون میشه

ایه 9 :
نومیدی و یاس از رحمت خداوند مقدمه کفر و ناسپاسی است

ایه 10 :
انسانی که ایمان در گوشت و خونش وارد نشده
با اندک نعمتی مغرور و فخر فروش میشه
همچنان که با کمترین چیزی هم نا امید و ناسپاس

حدیث پر مفهومی سالها پیش خوندم و خیلی در جامعه نمونه عملیش رو دیدم :

ان کس که فقر حیرانش کند
ثروتمندی سرمستش می کند

یعنی نعمتها خودشون منابع امتحان ایمانن
گاهی بودنشون و گاهی نبودنشون
اونی که شکرگزار و متواضع هستش در امتحان نعمت پیروزه

ایه 11:
این تنها ایه ای هستش که عملوالصالحات همراه با "امنوا" نیامده و با "صبروا" امده

ایه 11:
صبر از مصادیق عالی " عمل صالح " هستش

ایه 11 :
مومن صبوره نه با یه غوره سردی میکنه نه با یه مویز گرمی
صبور و خویشتن داره
نه "داشتن " ها سرمست و مغرورش میکنه و نه "تداشتن" ها بی صبر و ناسپاس

ایه 12 :
در ابلاغ کلام خدا سستی به خرج ندیم و به تاخیر نندازیم
سخنهای ناصواب و مایوس کننده بسیارن
تو در راه عقیده خودت ثابت قدم باش

..................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

آیه 12 سوره هود



معصومه :


در مورد شان نزول ایه ۱۲ گفته شده:

( پیامبر به على علیه السّلام فرمود: من از خدا خواسته‏ام که میان من و تو برادرى برقرار سازد و این درخواست قبول شد و نیز خواسته‏ام که تو را وصى من کند این درخواست نیز اجابت گردید، هنگامى که این سخن به گوش بعضى از مخالفان رسید (از روى عداوت و دشمنى) گفتند به خدا سوگند یک من خرما در یک مشک خشکیده از آنچه محمّد صلّى اللّه علیه و آله از خداى خود خواسته بهتر است (اگر راست مى‏گوید) چرا از خدا نخواست فرشته‏اى براى یارى او بر دشمنان بفرستد و یا گنجى که او را از فقر نجات دهد.
آیات مزبور نازل شد و به آنها پاسخ داد.


اگر شان نزول ایه این باشد , بنظر می رسد طبق ابتدای ایه پیامبر باید برادری و وصی بودن حضرت علی رو اعلام میکردند اما بخاطر دشمنی بدخواهان این مطلب رو نگفتند.
من گیج شدم.
منظور از "بعض ما یوحی الیک" طبق این شان نزول دقیقا چیه؟

اخه من یکبار با ی بنده خدایی صحبت میکردم, ایشون گفتند امامت حضرت علی تو قران بوده اما بخاطر دشمنی بدخواهان حذف شده!!!
این استدلال خیلی عجیبه چون تحریف ناپذیری قران رو میبره زیر سوال و بلافاصله بعدش خود قران و صحتش زیر سوال میره؟!


به قولی میخان ابروش رو درست کنند, میزنن چشمشو کور میکنند.


اعظم :


خیلی استدلال هجو و بیخودی بوده
و همون قضیه چشم و ابروست به قول شما


اعظم :


راستش من چند ساعته دارم میخونم و به اون شان نزول فکر میکنم
همونطور که نوشتی هیچ ارنباط منطقی و درستی بینشون نمی بینم
و منم با نظرت موافقم
الله اعلم بالصواب

یه تفسیر بالرای دارم که همینجوری از خودمه و از خدا بدای اصلاحش توفیق میخوام 👇

گاهی برای خودم پیش اومده که دوستی صمیمیم اشتباهی مرتکب شده که از لحاظ دینی واقعا ناپسنده و هیچ توجیهی نداره
کسی بهم میگه مثلا بهش بگو طبق فلان ایه و دستور دین کارش اشتباهه یا عذاب سختی در انتظارشه
من هی تو گفتن این جمله تعلل می کنم
علتش اینه که فکر می کنم اگه بگم
رابطه دوستیمون کلا به هم می ریزه
یا اون کلا از دین بر می گرده
یا ....
یعنی یه ملاحظاتی که به نظر خودم مصلحته منو از گفتن اون چیزا باز میداره

من خودم فکر می کنم اون تعلل پیامبر چیزی تو این مایه ها بوده
ملاحظاتی که منشاءش مهربونی فوق العاده پیامبر بوده و مصلحت اندیشی هایی از این نوع که دیگه نیان و دیگه اصلاگوش نکنن
(مخصوصا ایاتی که پرده از چهره منافقان برداشته و اسرار درونی اونا رو فاش کرده و یا به عذاب سخت وعده داده )

خداوند میگه که تو فقط هشدار دهنده ای و رسولی از جانب ما
(یعنی تو فقط ابلاغ کن به این چیزا و این ملاحظات کار نداشته باش)



نفیسه :


دقیقا همینجوره.منم برای توضیح شان نزول تحقیق کردم چیزی دستگیرم نشد.البته نباید صد در صد رد کرد.اگه شان نزول رو بذاریم کنار فکر میکنم خود ایه گویاست. پیامبر شاید در بیان زمان برخی ایات مردد بودن به این دلیل که شاید مشرکان تقاضای معجزات اقتراحی کنن که هرچند بر سینه اشون سنگینی میکرده از اون نظر که احساس دین میکردن وخداوند در این ایه به پیامبر یادآوری میکنه تو فقط انذار دهنده وبیم دهنده ای،کارت رو انجام بده .مطمئنا ایاتی نبوده که وحی شده وپیامبر ابلاغ نکردن.در اینصورت مساله تحریف قران وصداقت پیامبر زیر سوال میره.

مساله عدم تحریف قران وصداقت پیامبر زیر سوال میره.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۴۱
* مسافر
شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۲ ق.ظ

221 . صفحه 221


سوم مرداد :


نفیسه :




(آیه 107)- در اینجا تنها به جنبه نفى قناعت نمى‏کند، و علاوه بر جنبه نفى روى جنبه اثبات نیز تکیه کرده، مى‏گوید: «و اگر ناراحتى و زیانى خدا به تو رساند (خواه براى مجازات باشد و یا به خاطر آزمایش) هیچ کس جز او نمى‏تواند آن را برطرف سازد» (وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ).

همچنین «اگر خداوند اراده کند خیر و نیکى به تو برساند، هیچ کس توانایى ندارد که جلو فضل و رحمت او را بگیرد» (وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ).
«او هر کس از بندگانش را اراده کند (و شایسته بداند) به نیکى مى‏رساند» (یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ).
چرا که آمرزش و رحمتش همگان را در بر مى‏گیرد «و اوست غفور رحیم» (وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ).



(آیه 108)- آخرین سخن! این آیه و آیه بعد که یکى اندرزى است به عموم مردم، و دیگرى به خصوص پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستورهایى را که خداوند در سراسر این سوره بیان داشه است، تکمیل مى‏کند، و با آن سوره یونس پایان مى‏یابد.

نخست به عنوان یک دستور عمومى مى‏فرماید: «بگو: اى مردم! از طرف پروردگارتان حق به سوى شما آمده است» (قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ).
این تعلیمات، این کتاب آسمانى، این برنامه و این پیامبر همه حق است و نشانه‏هاى حق بودنش آشکار.
و با توجه به این واقعیت «هر کس در پرتو این حق هدایت شود، به سود خود هدایت یافته، و هر کس با عدم تسلیم در برابر آن راه گمراهى را برگزیند به زیان خود گام برداشته» (فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها).
«و من مأمور و و کیل و نگاهبان شما نیستم» (وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ).
یعنى نه وظیفه دارم که شما را به پذیرش حق مجبور کنم، چرا که اجبار در پذیرش ایمان معنى ندارد، و نه اگر نپذیرفتید مى‏توانم شما را از مجازات الهى حفظ کنم، بلکه وظیفه من دعوت است و تبلیغ، و ارشاد و راهنمایى و رهبرى!


(آیه 109)- سپس وظیفه پیامبر را در دو جمله تعیین مى‏کند، نخست اینکه «تنها از آنچه به تو وحى مى‏شود پیروى کن» (وَ اتَّبِعْ ما یُوحى‏ إِلَیْکَ).

مسیر راهت را خدا از طریق وحى تعیین کرده است و کمترین انحراف از آن براى تو مجاز نیست.
دیگر این که در این راه مشکلات طاقت فرسا و ناراحتیهاى فراوان در برابر تو است، باید از انبوه مشکلات ترس و هراسى به خود راه ندهى، «صبر و استقامت و پایدارى پیشه کن، تا خداوند حکم و فرمان خود را (براى پیروزى تو بر دشمنان) صادر کند» (وَ اصْبِرْ حَتَّى یَحْکُمَ اللَّهُ).
«چرا که او بهترین حاکمان است» فرمانش حق و حکمتش عدالت، و وعده‏اش تخلّف ناپذیر (وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ).


به لطف خداوند ختم سوره یونس به اتمام رسید و با یاریش سوره هود را شروع میکنیم.

هود یازدهمین سوره قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و 123 آیه است‏
محتواى سوره:
این سوره چهل و نهمین سوره‏اى است که بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نازل گردید و نیز در اواخر سالهایى بود که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در مکّه به سر مى‏برد یعنى بعد از مرگ «ابوطالب» و «خدیجه» و طبعا در یکى از سخت‏ترین دورانهاى زندگانى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به همین جهت در آغاز این سوره، تعبیراتى که جنبه دلدارى و تسلّى نسبت به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان دارد دیده مى‏شود.
قسمت عمده آیات سوره را سرگذشت پیامبران پیشین مخصوصا «نوح» که با وجود نفرات کم بر دشمنان بسیار پیروز شدند تشکیل مى‏دهد.
و به هر حال آیات این سوره، همانند سایر سوره‏هاى مکّى، اصول معارف اسلام مخصوصا «مبارزه با شرک و بت پرستى» و توجه به «معاد و جهان پس از مرگ» و «صدق دعوت پیامبر» را تشریح مى‏کند.
در این سوره علاوه بر حالات نوح پیامبر به سرگذشت «هود» و «صالح» و «ابراهیم» و «لوط» و «موسى» و مبارزات دامنه دارشان بر ضد شرک و کفر و انحراف و ستمگرى اشاره شده.
این سوره مرا پیر کرد
- آیات این سوره به روشنى این امر را اثبات مى‏کند که مسلمانان هرگز نباید به خاطر کثرت دشمنان میدان را خالى کنند، بلکه باید هر روز بر «استقامت» خویش بیفزایند.


به همین دلیل در حدیث معروفى مى‏خوانیم که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود:

شیّبتنى سورة هود «سوره هود مرا پیر کرد»! این سوره آیات تکان دهنده‏اى مربوط به قیامت و بازپرسى در آن دادگاه عدل الهى و آیاتى پیرامون مجازات اقوام پیشین و دستوراتى درباره مبارزه با فساد دارد که همگى مسؤولیت آفرین است، و جاى تعجب نیست که اندیشه در این مسؤولیتها آدمى را پیر مى‏کند.
تأثیر معنوى این سوره:
اما در مورد فضیلت این سوره، در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمده است: «کسى که این سوره را بخواند، پاداش و ثوابى به تعداد کسانى که به هود و سایر پیامبران ایمان آوردند و کسانى که آنها را انکار نمودند خواهد داشت، و روز قیامت در مقام شهدا قرار مى‏گیرد، و حساب آسانى خواهد داشت.
روشن است که تنها تلاوت خشک و خالى این اثر را ندارد بلکه تلاوت این سوره توأم با اندیشه، و سپس عمل است که، انسان را به مؤمنان پیشین نزدیک، و از منکران پیامبران دور مى‏سازد.


بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

 به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)- چهار اصل مهم در دعوت انبیاء: این سوره با بیان اهمیت این کتاب بزرگ آسمانى شروع مى‏شود، تا مردم به محتویات آن بیشتر توجه کنند.
ذکر حروف مقطعه خود دلیلى است بر اهمیت این کتاب بزرگ آسمانى که با تمام اعجاز و عظمتش از حروف مقطعه ساده‏اى که در اختیار همگان است همچون «الف، لام، راء» تشکیل شده است (الر).
و به دنبال این حروف مقطعه یکى از ویژگیهاى قرآن مجید را با دو جمله بیان مى‏کند، نخست این که: «کتابى است که تمام آیاتش متقن و مستحکم است» (کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ).
و «سپس شرح و تفصیل (تمام نیازمندیهاى انسان در زمینه زندگى فردى و اجتماعى، مادى و معنوى، در آن) بیان شده است» (ثُمَّ فُصِّلَتْ).
این کتاب بزرگ با این ویژگى از سوى چه کسى نازل شده است؟ «از نزد خدایى که هم حکیم است و هم آگاه» (مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ).


(آیه 2)- در این آیه مهمترین و اساسى‏ترین محتواى قرآن یعنى توحید و مبارزه با شرک را به این صورت بیان مى‏کند: نخستین دعوت من این است که «جز خداوند یگانه یکتا را نپرستید» (أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ).

و دومین برنامه دعوتم این است که: «من براى شما از سوى او نذیر و بشیرم» (إِنَّنِی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ).
در برابر نافرمانیها و ظلم و فساد و شرک و کفر، شما را بیم مى‏دهم،و از عکس العمل کارهایتان و مجازات الهى بر حذر مى‏دارم، و در برابر اطاعت و پاکى و تقوا شما را بشارت به سرنوشتى سعادتبخش مى‏دهم.


(آیه 3)- سومین دعوتم این است که: «از گناهان خویش استغفار کنید» و از آلودگیها خود را شستشو دهید (وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ).

و چهارمین دعوتم این است که: «به سوى او باز گردید» (ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ).
و پس از شستشوى از گناه و پاک شدن در سایه استغفار، خود را به صفات الهى بیارایید که بازگشت به سوى او چیزى جز اقتباس از صفات او نیست.
سپس نتیجه‏هاى عملى «موافقت» یا «مخالفت» با این چهار دستور را چنین بیان مى‏کند: هرگاه به این برنامه‏ها جامه عمل بپوشانید خداوند «تا پایان عمر شما را از زندگانى سعادتبخش این دنیا بهره‏مند و متمتع مى‏سازد» (یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى).
بنابراین مذهب پیش از آن که سراى آخرت را آباد کند، آباد کننده سراى دنیاست و از آن بالاتر این که به هر کس به اندازه کارش، بهره مى‏دهد و تفاوت مردم را در چگونگى عمل به این چهار اصل به هیچ وجه نادیده نمى‏گیرد، بلکه «به هر صاحب فضیلتى به اندازه فضیلتش عطا مى‏کند» (وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ).«و اما اگر راه مخالفت را پیش گیرید، و (در برابر این دستورهاى چهارگانه عقیدتى و عملى) سرپیچى کنید، من از عذاب روز بزرگى بر شما بیمناکم» همان روز که در دادگاه بزرگ عدل الهى حضور مى‏یابید (وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ).


(آیه 4)- به هر حال بدانید که هر کس باشید، و در هر مقام و منزلتى قرار گیرید، سر انجام «بازگشت همه شما به سوى خداست» (إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ).

و این جمله اشاره به اصل پنجمى از اصول تفصیلى قرآن یعنى مسأله معاد و رستاخیز است.
اما هیچ گاه فکر نکنید که قدرت شما در برابر قدرت خدا اهمیتى دارد، یا مى‏توانید از فرمان او، و دادگاه عدالتش فرار کنید، و نیز تصور نکنید که او نمى‏تواند استخوانهاى پوسیده شما را بعد از مرگ جمع‏آورى کند، و لباس حیات و زندگى نوینى بر آن بپوشاند «چرا که او بر همه چیز قادر و تواناست» (وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ).


(آیه 5)- این آیه بطور کلى اشاره به یکى از کارهاى احمقانه دشمنان اسلام و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏کند که با استفاده از روش نفاق آمیز و دورکشى از حق مى‏خواستند ماهیت خود را از نظرها پنهان سازند تا گفتار حق را نشنوند.

لذا مى‏گوید:«آگاه باشید! آنها (سرها را به هم نزدیک ساخته و) سینه‏هایشان را در کنار هم قرار مى‏دهند تا خود (و سخنان خویش) را از او (پیامبر) پنهان دارند» (أَلا إِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ).
تعبیر «یَثْنُونَ» ممکن است اشاره به هرگونه «مخفى کارى» ظاهرى و باطنى دشمنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله باشد.
لذا قرآن بلافاصله اضافه مى‏کند: «آگاه باشید آنها هنگامى که خود را در جامه‏هایشان پنهان مى‏دارند پروردگار پنهان و آشکار آنان را مى‏داند» (أَلا حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیابَهُمْ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ).
«چرا که او از اسرار درون سینه‏ها آگاه است» (إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۲
* مسافر