قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
يكشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۱ ق.ظ

222. صفحه 222



چهارم مرداد :


نفیسه :



(آیه 6)- همه میهمان اویند! در آیه قبل اشاره‏اى به وسعت علم پروردگار و احاطه او به اسرار نهان و آشکار شده بود، و این آیه در حقیقت دلیلى براى آن محسوب مى‏شود، چرا که از روزى دادن خداوند به همه موجودات سخن مى‏گوید، همان کارى که بدون احاطه علمى کامل به همه جهان امکان پذیر نیست! نخست مى‏گوید: «هیچ جنبنده‏اى در روى زمین نیست مگر این که رزق و روزى آن بر خداست، و قرارگاه او را مى‏داند، و از نقاطى که از قرارگاهش به آن منتقل مى‏شود (نیز) باخبر است» و در هر جا باشد روزیش را به او مى‏رساند (وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها).
«تمام این حقایق (با همه حدود و مرزهایش) در کتاب مبین و لوح محفوظ علم خداوند ثبت است» (کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ).
تقسیم ارزاق و تلاش براى زندگى!
طرز روزى رساندن خداوند به موجودات مختلف، راستى حیرت انگیز است، از جنینى که در شکم مادر قرار گرفته تا حشرات گوناگونى که در اعماق تاریک زمین و لانه‏هاى پرپیچ و خم و در لابلاى درختان و بر فراز کوهها و در قعر دره‏ها زندگى دارند که از دیدگاه علم او هرگز مخفى و پنهان نیستند، و همانگونه که قرآن مى‏گوید خداوند، هم جایگاه و «آدرس اصلى» آنها را مى‏داند و هم محل سیار آنان را، و در هر جا باشند روزیشان را به آنان حواله مى‏کند.
جالب این که در آیات فوق به هنگام بحث از روزى خواران تعبیر به «دابّه» و جنبده شده است و این اشاره لطیفى به مسأله رابطه «انرژى» و «حرکت» است، مى‏دانیم هر جا حرکتى وجود دارد نیازمند به ماده انرژى‏زا است یعنى ماده‏اى که منشأ حرکت گردد.


و در پاسخ این سؤال که آیا «روزى» هر کس از آغاز تا پایان عمر تعیین شده، و خواه ناخواه به او مى‏رسد؟ باید بگوییم درست است که روزى هر کس مقدر و ثابت است، ولى در عین حال مشروط به سعى و تلاش و کوشش مى‏باشد، و هرگاه این شرط حاصل نشود مشروط نیز از میان خواهد رفت.
نکته مهم این است که آیات و روایات مربوط به معین بودن روزى در واقع ترمزى است روى افکار مردم حریص و دنیاپرست که براى تأمین زندگى به هر در مى‏زنند، و هر ظلم و جنایتى را مرتکب مى‏شوند،به گمان این که اگر چنین نکنند زندگیشان تأمین نمى‏شود.
آیات قرآن و احادیث اسلامى به این گونه افراد هشدار مى‏دهد که بیهوده دست و پا نکنند، همین اندازه که آنها در طریق مشروع گام بگذارند و تلاش و کوشش کنند مطمئن باشند خداوند از این راه همه نیازمندیهاى آنها را تأمین مى‏کند.
البته بعضى از روزیها مثل نور آفتاب، باران و هوا و عقل و هوش خدادادى چه انسان به دنبال آن برود، یا نرود، به سراغ او مى‏آیند.
ولى اگر با تلاش و کوشش خود از همین مواهب نیز بطور صحیحى نگهدارى نکنیم آنها نیز از دست ما خواهد رفت، و یا بى‏اثر مى‏ماند.
ولى به هر حال نکته اساسى این است که تمام تعلیمات اسلامى به ما مى‏گوید براى تأمین زندگى بهتر چه مادى و چه معنوى، باید تلاش بیشتر کرد.

(آیه 7)- هدف آفرینش: در این آیه از سه نکته اساسى بحث شده است:
نخست از آفرینش جهان هستى و مخصوصا آغاز آفرینش که نشانه قدرت پروردگار و دلیل عظمت او است، مى‏فرماید: «او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید» (وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ).
منظور از «روز» دوران است، خواه این دوران کوتاه باشد و خواه بسیار طولانى و حتى به مقدار میلیاردها سال- و چون در ذیل آیه 54 سوره اعراف شرح آن گذشت نیازى به تکرار نیست.
سپس اضافه مى‏کند: «و عرش او (خداوند) بر آب قرار داشت» (وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ).
در آغاز آفرینش، جهان هستى به صورت مواد مذاب (یا گازهاى فوق العاده فشرده که شکل مواد مذاب و مایع را داشت) بود.
سپس در این توده آبگونه حرکات شدید و انفجارات عظیمى رخ داد، و قسمتهایى از سطح آن پى‏درپى به خارج پرتاب شد، این اتصال و به هم پیوستگى به انفصال و جدایى گرایید، و کواکب و سیارات و منظومه‏ها یکى بعد از دیگرى تشکیل یافتند.
بنابراین، جهان هستى و پایه تخت قدرت خدا نخست بر این ماده عظیم آبگونه قرار داشت.
دومین مطلبى که در این آیه به آن اشاره شده هدف آفرینش جهان هستى است، همان هدفى که قسمت عمده‏اش به «گل سر سبد این جهان» یعنى «انسان» باز مى‏گردد، انسانى که باید در مسیر تعلیم و تربیت قرار گیرد و راه تکامل را بپوید و هر لحظه به خدا نزدیکتر شود، مى‏فرماید: این آفرینش با عظمت را «به این خاطر قرار داد که شما را بیازماید تا کدامین بهتر عمل مى‏کنید» (لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا).

سومین مطلبى که در این آیه به آن اشاره شده مسأله «معاد» است که پیوند ناگسستنى با مسأله آفرینش جهان و هدف خلقت دارد.
لذا مى‏گوید:«اگر به آنها بگویى شما بعد از مرگ برانگیخته مى‏شوید کافران از روى تعجب مى‏گویند: (این باورکردنى نیست، این حقیقت و واقعیت ندارد، بلکه) این تنها یک سحر آشکار است» (وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ).

(آیه 8)- مؤمنان پر ظرفیت و افراد بى‏ایمان کم ظرفیتند! در سلسله آیات (8 تا 11) گوشه‏هایى از حالات روانى و نقاط ضعف اخلاقى افراد بى‏ایمان تشریح شده، همان نقاط ضعفى که انسان را به راههاى تاریک و فساد مى‏کشاند.
نخستین صفتى که براى آنها ذکر مى‏کند، شوخى کردن با حقایق و مسخره نمودن مسائل سرنوشت ساز است، مى‏فرماید: «و اگر مجازات را تا زمان محدودى از آنها به تأخیر اندازیم (از روى استهزا) مى‏گویند: چه چیز مانع آن شده است»! چه شد این مجازات، کجا رفت این کیفر؟ (وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى‏ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ).
این شیوه همه جاهلان مغرور و بى‏خبر است، که هر چه با تمایلات آنها سازگار نباشد، در نظرشان مسخره است.
اما قرآن با صراحت به آنها پاسخ مى‏گوید: «آگاه باشید آن روز که (عذاب) به سراغشان آید، از آنها بازگردانده نخواهد شد» و هیچ قدرتى مانع آن نخواهد بود.
(أَلا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ).
«و آنچه را مسخره مى‏کردند بر آنان نازل مى‏شود» و آنها را درهم مى‏کوبد (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
امت معدوده و یاران حضرت مهدى (عج): در روایات متعددى که از طرق اهل بیت علیهم السّلام به ما رسیده امت معدوده به معنى نفرات کم، و اشاره به یاران حضرت مهدى (عج) گرفته شده است، ولى همانگونه که گفتیم معنى ظاهر آیه این است که امت معدوده به معنى زمان معدود و معین است، و اتفاقا در روایتى که از امیر مؤمنان على علیه السّلام در تفسیر آیه نقل شده «امت معدوده» همین گونه تفسیر گردیده، بنابراین روایات مزبور ممکن است اشاره به معنى دوم آیه و به اصطلاح «بطن آیه» بوده باشد.

(آیه 9)- یکى دیگر از نقطه‏هاى ضعف آنان، کم ظرفیتى در برابر مشکلات و ناراحتیها و قطع برکات الهى است، چنان که قرآن مى‏گوید: «و هرگاه نعمت و رحمتى به انسان بچشانیم و سپس آن را از او برگیریم او مأیوس و نومید مى‏شود و به کفران و ناسپاسى بر مى‏خیزد» (وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ).
کلمه «انسان» در این گونه آیات اشاره به انسانهاى تربیت نایافته و خودرو و بى‏ارزش است.

(آیه 10)- سومین نقطه ضعف آنها این است که به هنگامى که در ناز و نعمت فرو مى‏روند، چنان خودباختگى و غرور و تکبر بر آنها چیره مى‏شود که همه چیز را فراموش مى‏کنند، چنانکه قرآن مى‏گوید: «و اگر بعد از شدت و رنجى که به او رسیده نعمتهایى به او بچشانیم مى‏گوید: مشکلات از من برطرف شد، و دیگر باز نخواهد گشت و غرق شادى و غفلت و فخر فروشى مى‏شود» آنچنان که از شکر نعمتهاى پروردگار غافل مى‏گردد (وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ).

(آیه 11)- سپس در این آیه اضافه مى‏کند: «مگر آنها که (در سایه ایمان راستین) صبر و استقامت ورزیدند و کارهاى شایسته انجام دادند» و در همه حال از اعمال صالح فروگذار نمى‏کنند، از تنگ نظریها و ناسپاسیها و غرور، و تکبر برکنارند (إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ).
آنها نه به هنگام وفور نعمت، مغرور مى‏شوند و خدا را فراموش مى‏کنند، و نه به هنگام شدت و مصیبت مأیوس مى‏گردند و کفران مى‏کنند.
و به همین دلیل: «براى این افراد آمرزش و پاداش بزرگى خواهد بود» (أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ).

(آیه 12)-
شأن نزول:
براى این آیه و دو آیه بعد دو شأن نزول نقل شده:
نخست این که گروهى از رؤساى کفار مکّه نزد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمدند و گفتند: اگر راست مى‏گویى که پیامبر خدا هستى کوههاى مکه را براى ما طلا کن! و یا فرشتگانى را بیاور که نبوت تو را تصدیق کنند! این آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
شأن نزول دیگرى از امام صادق علیه السّلام نقل شده و آن این که پیامبر به على علیه السّلام فرمود: من از خدا خواسته‏ام که میان من و تو برادرى برقرار سازد و این درخواست قبول شد و نیز خواسته‏ام که تو را وصى من کند این درخواست نیز اجابت گردید، هنگامى که این سخن به گوش بعضى از مخالفان رسید (از روى عداوت و دشمنى) گفتند به خدا سوگند یک من خرما در یک مشک خشکیده از آنچه محمّد صلّى اللّه علیه و آله از خداى خود خواسته بهتر است (اگر راست مى‏گوید) چرا از خدا نخواست فرشته‏اى براى یارى او بر دشمنان بفرستد و یا گنجى که او را از فقر نجات دهد.
آیات مزبور نازل شد و به آنها پاسخ داد.

تفسیر:
قرآن معجزه جاویدان- از این سلسله آیات بر مى‏آید که گاهى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به خاطر شدت مخالفت و لجاجت دشمنان ابلاغ بعضى از آیات را به آخرین فرصت موکول مى‏کرده است، لذا خداوند در این آیه پیامبرش را از این کار نهى مى‏کند، مى‏فرماید: «گویا ابلاغ بعضى از آیاتى را که بر تو وحى مى‏شود ترک مى‏کنى و سینه تو از آن نظر تنگ و ناراحت مى‏شود» (فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحى‏ إِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ).
از این ناراحت مى‏شوى که مبادا آنها معجزات اقتراحى از تو بخواهند و «بگویند چرا گنجى بر او نازل نشده، و یا چرا فرشته‏اى همراه او نیامده»؟ (أَنْ یَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ).
لذا بلافاصله اضافه مى‏کند:«تو تنها بیم دهنده و انذار کننده‏اى» (إِنَّما أَنْتَ نَذِیرٌ).
یعنى، خواه آنها بپذیرند، یا نپذیرند و مسخره کنند و لجاجت به خرج دهند.
و در پایان آیه مى‏گوید: «خداوند حافظ و نگاهبان و ناظر بر هر چیز است» (وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَکِیلٌ).
یعنى از ایمان و کفر آنها پروا مکن و این به تو مربوط نیست. وظیفه تو ابلاغ است خداوند خودش مى‏داند با آنها چگونه رفتار کند.

معجزات پیامبر(ص) دو گونه است:
معجزاتی که برای اثبات صدق دعوی پیامبر و تشویق مردم به ایمان و تخویف منکران ضرورت دارد یعنی معجزات منطقی برای حق طلبان و حقیقت جویان که قرآن از آن چنین تعبیر می کند و ما نرسل بالایات الا تخویفا: « ما فقط معجزات را برای (اتمام حجت نسبت به عموم مردم و) ترسانیدن منکران می فرستیم» (سوره اسراء: 59).

دسته دوم معجزاتی است که « اقتراحی » نامیده می شود یعنی معجزاتی که بهانه جویان آن را مطالبه می کنند نه برای حق طلبی و یقین به صدق دعوی نبوت و سپس ایمان آوردن، بلکه به گمان اینکه طرف را ناتوان سازند و اگر هم توانایی داشت او را متهم به سحر و ساحری کنند.

نوع پیشنهادهایى که از سوی کفار در سوره اسراء آیات 90 تا 93 مطرح شده دلیل بسیار روشنى براى این موضوع است؛ از یک سو مى بینیم تقاضاى هفت معجزه کردند! در حالى که براى افراد حق جو، یک معجزه کافى است.از سوى دیگر معجزاتى را طلبیدند که بعضاً مایه نابودى آنها بود؛ مثلا گفتند: (ما ایمان نمى آوریم تا سنگ هاى آسمانى را آن چنان که مى پندارى بر سر ما فرود آرى!)؛ «اَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفاً»(1). واضح است هیچ انسان حق جویى معجزه اى را که مایه نابودى او شود نمى طلبد؛ زیرا هدف از معجزه، ایمان است نه مرگ و نابودى. از سوى سوم امورى را مى طلبیدند که اصلا محال بوده است؛ مثل این که پیشنهاد کردند:
(باید خدا و فرشتگان را در برابر ما بیاورى!)؛ «اَوْ تَأْتِىَ بِاللهِ وَ الْمَلائِکَةِ قَبِیلا».(2). واضح است که خداوند مکانى ندارد که از آن جا برخیزد و نزد این بهانه جویان آید.
از سوى چهارم بعد از تقاضاى معجزه اى که خودشان مطرح کرده بودند با صراحت مى گویند: اگر این کار را هم انجام دهى از تو نمى پذیریم تا فلان کار دیگر را انجام دهى! وچنین گفتند: (یا به آسمان بالا روى؛ و حتّى اگر به آسمان روى، ایمان نمى آوریم مگر آن که نامه اى [از سوى خدا] بر ما فرود آورى که آن را بخوانیم)!؛ «اَوْ تَرْقى فِى السَّمَاءِ وَلَنْ نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتّى تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَاباً نَّقْرَؤُهُ».(3)
با توجّه به آنچه گفته شد به وضوح مى فهمیم که هدف آنها چیزى جز معجزات اقتراحى نبوده است؛ و هیچ پیامبرى مأمور نیست که در مقابل این گونه درخواست ها تسلیم گردد.
(1)سوره اسراء آیه92
(2)سوره اسراء آیه92
(3)سوره اسراء آیه93


اعظم :


ایه 6 :
به دست اوردن روزی یکی از دغدغه های حیاتی همه موجودات به خصوص انسانها هستش
خداوند روزی همه بندگانش رو مقرر کرده و به اونا میرسونه
اما متاسفانه این به دست اوردنها همراه با کلی گناه و خطا شده
کلی گناه انجام میشه از رشوه گرفته تا .... تا به روزیی که برامون هست برسیم

روایتی است با این مضمون از حضرت علی علیه السلام
که مردی از مقابل مسجدی اسبی رو می دزده و با خودش می بره
حضرت علی میفرمان این مرد خودش روزیی رو که از راه حلال و طیب قرار بود بهش برسه از راه حرام و ناپاک به دست اورد
بعضیها هم متاسفانه عادت دارن روزی ها رو اول حسابی الوده ش کنن و ناپاک بعد بخورن با همین گناههای ریز و درشت

روزیها البته همه مادی هم نیستن گاهی صحبت با یه دوست ، توفیق انجام عمل خیر و ... روزی معنوی یه ادمه

ایه 7 :
ازمایشات الهی یکی از سنت های رایج و معمول افرینشه
و هیچ بنده ای نیست که مشمول این سنت الهی نشه
بارها و بارها در زندگی برای من مشخص شده
که هر راهی رو که در زندگی پیش بگیری خداوند بلده ازمایشش رو ازت بگیره
گاهی با همسری بد
گاهی با بی همسری
گاهی با فرزند
گاهی با بی فرزندی ....
گاهی با پول
گاهی با بی پولی
....
حلاصه این سنت سنت رایج و فراگیر خداونده

ایه 7: طبق حدیثی از امام صادق مقصود از "احسن عملا" عمل توام با علم ، تقوی و اخلاصه نه عمل زیاد

ایه 8 :
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره
کسانی که مشمول عذاب الهی باشن نهاینا به اونا میرسه و تاخیر در عذاب نباید گمان برداشته شدن عذاب از اونا رو ایجاد کنه

ایه 9 :
گرفتن نعمت نشانه عذاب خدا نیست
گاهی خود این مساله گرفته شدن نعمت همون مورد ازمابشی هستش که در ایه 7 اشاره شد
اون نومیدی و ناسپاسی باعث رد شدن در ازمون میشه

ایه 9 :
نومیدی و یاس از رحمت خداوند مقدمه کفر و ناسپاسی است

ایه 10 :
انسانی که ایمان در گوشت و خونش وارد نشده
با اندک نعمتی مغرور و فخر فروش میشه
همچنان که با کمترین چیزی هم نا امید و ناسپاس

حدیث پر مفهومی سالها پیش خوندم و خیلی در جامعه نمونه عملیش رو دیدم :

ان کس که فقر حیرانش کند
ثروتمندی سرمستش می کند

یعنی نعمتها خودشون منابع امتحان ایمانن
گاهی بودنشون و گاهی نبودنشون
اونی که شکرگزار و متواضع هستش در امتحان نعمت پیروزه

ایه 11:
این تنها ایه ای هستش که عملوالصالحات همراه با "امنوا" نیامده و با "صبروا" امده

ایه 11:
صبر از مصادیق عالی " عمل صالح " هستش

ایه 11 :
مومن صبوره نه با یه غوره سردی میکنه نه با یه مویز گرمی
صبور و خویشتن داره
نه "داشتن " ها سرمست و مغرورش میکنه و نه "تداشتن" ها بی صبر و ناسپاس

ایه 12 :
در ابلاغ کلام خدا سستی به خرج ندیم و به تاخیر نندازیم
سخنهای ناصواب و مایوس کننده بسیارن
تو در راه عقیده خودت ثابت قدم باش

..................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

آیه 12 سوره هود



معصومه :


در مورد شان نزول ایه ۱۲ گفته شده:

( پیامبر به على علیه السّلام فرمود: من از خدا خواسته‏ام که میان من و تو برادرى برقرار سازد و این درخواست قبول شد و نیز خواسته‏ام که تو را وصى من کند این درخواست نیز اجابت گردید، هنگامى که این سخن به گوش بعضى از مخالفان رسید (از روى عداوت و دشمنى) گفتند به خدا سوگند یک من خرما در یک مشک خشکیده از آنچه محمّد صلّى اللّه علیه و آله از خداى خود خواسته بهتر است (اگر راست مى‏گوید) چرا از خدا نخواست فرشته‏اى براى یارى او بر دشمنان بفرستد و یا گنجى که او را از فقر نجات دهد.
آیات مزبور نازل شد و به آنها پاسخ داد.


اگر شان نزول ایه این باشد , بنظر می رسد طبق ابتدای ایه پیامبر باید برادری و وصی بودن حضرت علی رو اعلام میکردند اما بخاطر دشمنی بدخواهان این مطلب رو نگفتند.
من گیج شدم.
منظور از "بعض ما یوحی الیک" طبق این شان نزول دقیقا چیه؟

اخه من یکبار با ی بنده خدایی صحبت میکردم, ایشون گفتند امامت حضرت علی تو قران بوده اما بخاطر دشمنی بدخواهان حذف شده!!!
این استدلال خیلی عجیبه چون تحریف ناپذیری قران رو میبره زیر سوال و بلافاصله بعدش خود قران و صحتش زیر سوال میره؟!


به قولی میخان ابروش رو درست کنند, میزنن چشمشو کور میکنند.


اعظم :


خیلی استدلال هجو و بیخودی بوده
و همون قضیه چشم و ابروست به قول شما


اعظم :


راستش من چند ساعته دارم میخونم و به اون شان نزول فکر میکنم
همونطور که نوشتی هیچ ارنباط منطقی و درستی بینشون نمی بینم
و منم با نظرت موافقم
الله اعلم بالصواب

یه تفسیر بالرای دارم که همینجوری از خودمه و از خدا بدای اصلاحش توفیق میخوام 👇

گاهی برای خودم پیش اومده که دوستی صمیمیم اشتباهی مرتکب شده که از لحاظ دینی واقعا ناپسنده و هیچ توجیهی نداره
کسی بهم میگه مثلا بهش بگو طبق فلان ایه و دستور دین کارش اشتباهه یا عذاب سختی در انتظارشه
من هی تو گفتن این جمله تعلل می کنم
علتش اینه که فکر می کنم اگه بگم
رابطه دوستیمون کلا به هم می ریزه
یا اون کلا از دین بر می گرده
یا ....
یعنی یه ملاحظاتی که به نظر خودم مصلحته منو از گفتن اون چیزا باز میداره

من خودم فکر می کنم اون تعلل پیامبر چیزی تو این مایه ها بوده
ملاحظاتی که منشاءش مهربونی فوق العاده پیامبر بوده و مصلحت اندیشی هایی از این نوع که دیگه نیان و دیگه اصلاگوش نکنن
(مخصوصا ایاتی که پرده از چهره منافقان برداشته و اسرار درونی اونا رو فاش کرده و یا به عذاب سخت وعده داده )

خداوند میگه که تو فقط هشدار دهنده ای و رسولی از جانب ما
(یعنی تو فقط ابلاغ کن به این چیزا و این ملاحظات کار نداشته باش)



نفیسه :


دقیقا همینجوره.منم برای توضیح شان نزول تحقیق کردم چیزی دستگیرم نشد.البته نباید صد در صد رد کرد.اگه شان نزول رو بذاریم کنار فکر میکنم خود ایه گویاست. پیامبر شاید در بیان زمان برخی ایات مردد بودن به این دلیل که شاید مشرکان تقاضای معجزات اقتراحی کنن که هرچند بر سینه اشون سنگینی میکرده از اون نظر که احساس دین میکردن وخداوند در این ایه به پیامبر یادآوری میکنه تو فقط انذار دهنده وبیم دهنده ای،کارت رو انجام بده .مطمئنا ایاتی نبوده که وحی شده وپیامبر ابلاغ نکردن.در اینصورت مساله تحریف قران وصداقت پیامبر زیر سوال میره.

مساله عدم تحریف قران وصداقت پیامبر زیر سوال میره.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی