548 . صفحه 548
بیست و هفتم خرداد :
نفیسه :
(آیه 17)- در این آیه نتیجه کار دو گروه شیطان و اتباعش و منافقان و دوستانشان از اهل کفر را روشن ساخته، مىافزاید: «سرانجام کارشان این شد که هر دو در آتش دوزخ خواهند بود، جاودانه در آن مىمانند، و این است کیفر ستمکاران»! (فکان عاقبتهما انهما فى النار خالدین فیها و ذلک جزاء الظالمین).این یک اصل کلى است که عاقبت همکارى کفر و نفاق، و شیطان و یارانش، شکست و ناکامى و عذاب دنیا و آخرت است، در حالى که همکارى مؤمنان و دوستانشان همکارى مستمر و جاودانى و سرانجامش پیروزى و برخوردارى از رحمت واسعه الهى در هر دو جهان است.
(آیه 18)- در این آیه روى سخن را به مؤمنان کرده، به عنوان یک نتیجهگیرى از ماجراى شوم و دردناک «بنى نضیر» و منافقان و شیطان، مىفرماید:
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! از (مخالفت) خدا بپرهیزید، و هرکس باید بنگرد تا براى فردایش چه چیز از پیش فرستاده»؟ (یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد).
در حقیقت سرمایه اصلى انسان در صحنه قیامت کارهائى است که از پیش فرستاده، و گرنه غالبا کسى به فکر انسان نیست که براى او چیزى بعد از مرگ او بفرستد، و یا اگر بفرستند ارزش زیادى ندارد.
سپس بار دیگر براى تأکید مىافزاید: «از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام مىدهید آگاه است» (و اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون).
آرى! تقوا و ترس از خداوند سبب مىشود که انسان براى فرداى قیامت بیندیشد، و اعمال خود را پاک و پاکیزه و خالص کند.
(آیه 19)- این آیه به دنبال دستور به تقوا و توجه به معاد، تأکید بر یاد خدا کرده، چنین مىفرماید: «و همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند، و خدا نیز آنها را به خود فراموشى گرفتار کرد» (و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم).
خمیر مایه تقوا دو چیز است: یاد خدا یعنى توجه به مراقبت دائمى «اللّه» و حضور او در همه جا و همه حال، و توجه به دادگاه عدل خداوند و نامه اعمالى که هیچ کار صغیر و کبیرى وجود ندارد مگر این که در آن ثبت مىشود، و به همین دلیل توجه به این دو اصل (مبدأ و معاد) در سر لوحه برنامههاى تربیتى انبیا و اولیاء قرار داشته، و تأثیر آن در پاکسازى فرد و اجتماع کاملا چشمگیر است. اصولا یکى از بزرگترین بدبختیها و مصائب انسان خود فراموشى است، چرا که ارزشها و استعدادها و لیاقتهاى ذاتى خود را که خدا در او نهفته و از بقیه مخلوقات ممتازش ساخته، به دست فراموشى مىسپرد، و این مساوى با فراموش کردن انسانیت خویش است، و چنین انسانى تا سر حد یک حیوان درّنده سقوط مىکند، و همّتش چیزى جز خواب و خور و شهوت نخواهد بود! و اینها همه عامل اصلى فسق و فجور بلکه این خود فراموشى بدترین مصداق فسق و خروج از طاعت خداست.
لذا در پایان آیه مىگوید: «آنها فاسقانند» (اولئک هم الفاسقون).
(آیه 20)- در این آیه به مقایسه این دو گروه (گروه مؤمنان با تقوا، و متوجه به مبدأ و معاد، و گروه فراموشکاران خدا که گرفتار خود فراموشى شدهاند) پرداخته، مىگوید: «هرگز دوزخیان و بهشتیان یکسان نیستند» (لا یستوى اصحاب النار و اصحاب الجنة).
نه در این دنیا، نه در معارف، نه در نحوه تفکّر، نه در طرز زندگى فردى و جمعى و هدف آن، و نه در آخرت و پاداشهاى الهى، خط این دو گروه در همه جا، و همه چیز، از هم جداست، یکى به یاد خدا و قیامت و احیاى ارزشهاى والاى انسانى، و اندوختن ذخائر براى زندگى جاویدان است، و دیگرى غرق شهوات و لذات مادى و گرفتار فراموشى همه چیز و اسیر بند هوى و هوس.
و به این ترتیب انسان بر سر دو راهى قرار دارد یا باید به گروه اول بپیوندد یا به گروه دوم و راه سومى در پیش نیست.
و در پایان آیه به صورت یک حکم قاطع مىفرماید: «اصحاب بهشت رستگار و پیروزند» (اصحاب الجنة هم الفائزون).
نه تنها در قیامت رستگار و پیروزند که در این دنیا نیز پیروزى و آرامش و نجات از آن آنهاست، و شکست در هر دو جهان نصیب فراموشکاران است.
(آیه 21)- اگر قرآن بر کوهها نازل مىشد از هم مىشکافتند! در تعقیب آیات گذشته که از طرق مختلف براى نفوذ در قلوب انسانها استفاده مىکرد، و مسائل سرنوشت ساز انسانها را در زندهترین صورتش بیان نمود در این آیه که ناظر به همه آیات قرآن مجید است پرده از روى این حقیقت بر مىدارد که نفوذ قرآن بقدرى عمیق است که اگر بر کوهها نازل مىشد آنها را تکان مىداد، اما عجب از این انسان سنگدل که گاه مىشنود و تکان نمىخورد! نخست مىفرماید: «اگر این قرآن را بر کوهى نازل مىکردیم مىدیدى در برابر آن خاشع مىشود، و از خوف خدا مىشکافد» (لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرأیته خاشعا متصدعا من خشیة الله).
«و اینها مثالهائى است که براى مردم مىزنیم شاید در آن بیندیشید» (و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون).
بعضى این آیه را بر ظاهرش حمل کردهاند و گفتهاند: تمام موجودات این جهان، از جمله کوهها، براى خود نوعى درک و شعور دارند و اگر این آیات بر آنها نازل مىشد به راستى از هم متلاشى مىشدند، گواه این معنى را آیه 74 سوره بقره مىدانند که در توصیف گروهى از یهود مىگوید: «سپس دلهاى شما بعد از این ماجرا سخت شد، همچون سنگ! و یا سختتر! چرا که پارهاى از سنگها مىشکافد و از آنها نهرها جارى مىشود، و پارهاى از آنها شکاف بر مىدارد و آب از آن تراوش مىکند و پارهاى از خوف خدا به زیر مىافتد»!
(آیه 22)- در آیات بعد به ذکر قسمت مهمى از اوصاف جمال و جلال خدا- که توجه به هر یک در تربیت نفوس و تهذیب قلوب تأثیر عمیق دارد- مىپردازد، و ضمن سه آیه پانزده صفت و به تعبیر دیگر هجده صفت از اوصاف عظیم او را بر مىشمرد و هر آیه با بیان توحید الهى و نام مقدس «اللّه» شروع مىشود که انسان را به عالم نورانى اسماء و صفات حق رهنمون مىگردد.
مىفرماید: «او خدائى است که معبودى جز او نیست، داناى آشکار و نهان است و او رحمان و رحیم است» (هو الله الذى لا اله الا هو عالم الغیب و الشهادة هو الرحمن الرحیم).در اینجا قبل از هر چیز روى مسأله توحید که خمیرمایه همه اوصاف جمال و جلال و ریشه اصلى معرفت الهى است تکیه مىکند، و بعد از آن روى علم و دانش او نسبت به غیب و شهود.
سپس روى رحمت عامه او که همه خلایق را شامل مىشود «رحمن» و رحمت خاصهاش که ویژه مؤمنان است «رحیم» تکیه شده، تا به انسان امید بخشد. و او را در راه طولانى تکامل و سیر الى اللّه که در پیش دارد یارى دهد.
(آیه 23)- در این آیه علاوه بر تأکید روى مسأله توحید هشت وصف دیگر ذکر کرده، مىفرماید: «او خدائى است که معبودى جز او نیست» (هو الله الذى لا اله الا هو).
«حاکم و مالک اصلى اوست» (الملک).
«از هر عیب منزه است» (القدوس).
«به کسى ستم نمىکند» و همه از ناحیه او در سلامتند (السلام).
سپس مىافزاید: او براى دوستانش «امنیت بخش است» (المؤمن).
او حافظ و نگاهدارنده و «مراقب (همه چیز) است» (المهیمن).
«او قدرتمندى شکست ناپذیر است» (العزیز).
«که با اراده نافذ خود هر امرى را اصلاح مىکند» (الجبار).
سپس مىافزاید: «و شایسته عظمت است» و چیزى برتر و بالاتر از او نیست (المتکبر).
از آنجا که عظمت و بزرگى تنها شایسته مقام خداست این واژه به معنى ممدوحش تنها درباره او به کار مىرود و هرگاه در غیر مورد او به کار رود به معنى مذموم است.
و در پایان آیه، بار دیگر روى مسأله توحید که سخن با آن آغاز شده بود تکیه کرده، مىفرماید: «خداوند منزه است از آنچه شریک براى او قرار مىدهند» (سبحان الله عما یشرکون).
(آیه 24)- و در آخرین آیه سوره در تکمیل این صفات به شش وصف دیگر اشاره کرده، چنین مىفرماید: «او خداوندى است خالق» (هو الله الخالق).
«آفرینندهاى بىسابقه» (البارى).
«و صورتگرى» بىنظیر (المصور).
و سپس از آنجا که اوصاف خداوند منحصر به این اوصاف نیست، بلکه اوصافش همچون ذاتش بىپایان است، مىافزاید: «براى او نامهاى نیک است» (له الاسماء الحسنى).
و به همین دلیل از هرگونه عیب و نقص، منزه و مبراست، «و آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او مىگویند» و او را از هر عیب و نقصى پاک مىشمرند (یسبح له ما فى السماوات و الارض).
و سرانجام براى تأکید بیشتر، روى موضوع نظام آفرینش به دو وصف دیگر از اوصافش که یکى از آنها قبلا آمد، اشاره کرده، مىفرماید: «و او عزیز و حکیم است» (و هو العزیز الحکیم).
اولى نشانه کمال قدرت او بر همه چیز، و غلبه بر هر مانع است، و دومى اشاره به علم و آگاهى از نظام آفرینش و تنظیم برنامه دقیق در امر خلقت و تدبیر است.
و به این ترتیب در مجموع این آیات سه گانه علاوه بر مسأله توحید- که دو بار تکرار شده- هفده وصف از اوصاف خدا آمده است بدین ترتیب:
عالم الغیب و الشهاده- رحمان- رحیم- ملک- قدّوس- سلام- مؤمن- مهیمن- عزیز- جبّار- متکبّر- خالق- بارئ- مصوّر- حکیم- داراى اسماء الحسنى- کسى که همه موجودات عالم تسبیح او مىگویند.
و به این ترتیب، این آیات دست پویندگان راه معرفت اللّه را گرفته منزل به منزل پیش مىبرد، از ذات پاک او شروع مىکند، و بعد به عالم خلقت مىآورد، و باز در این سیر الى اللّه از مخلوق نیز به سوى خالق مىبرد، قلب را مظهر اسماء و صفات الهى و مرکز انوار ربانى مىکند و در لابلاى این معارف و انوار، او را مىسازد و تربیت مىنماید شکوفههاى تقوا را بر شاخسار وجودش ظاهر ساخته و لایق قرب جوارش مىکند.
آیات آخر این سوره آیاتى است فوق العاده با عظمت و الهام بخش در حدیثى از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم: «هر کس آخر سوره حشر را بخواند، گناهان گذشته و آینده او بخشوده مىشود»!