قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۱۸ ب.ظ

547 . صفحه 547



بیست و ششم خرداد :


نفیسه :



(آیه 10)- در این آیه سخن از گروه سومى از مسلمین به میان مى‏آورد که با الهام از قرآن مجید در میان ما به عنوان «تابعین» معروف شده‏اند، و بعد از مهاجران و انصار که در آیات قبل سخن از آنها به میان آمد سومین گروه عظیم مسلمین را تشکیل مى‏دهند.

مى‏فرماید: « (همچنین) کسانى که بعد از آنها [- مهاجران و انصار] آمدند و مى‏گویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشى گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینه‏اى نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و رحیمى» (و الذین جاؤ من بعدهم یقولون ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان و لا تجعل فى قلوبنا غلا للذین آمنوا ربنا انک رؤف رحیم).
به این ترتیب «خودسازى» و «احترام به پیشگامان در ایمان» و «دورى از کینه و حسد» از ویژگیهاى آنهاست.
تعبیر به «اخوان» (برادران) و استمداد از خداوند رءوف و رحیم در پایان آیه همه حاکى از روح محبت و صفا و برادرى است که بر کل جامعه اسلامى باید حاکم باشد و هرکس هر نیکى را مى‏خواهد تنها براى خود نخواهد.
این آیه تمام مسلمین را تا دامنه قیامت شامل مى‏شود، و بیانگر این واقعیت مى‏باشد که اموال «فیى‏ء» منحصر به نیازمندان مهاجرین و انصار نیست، بلکه سایر نیازمندان مسلمین را در طول تاریخ شامل مى‏شود.
صحابه در میزان قرآن و تاریخ-
در اینجا بعضى از مفسران بدون توجه به اوصافى که براى هر یک از «مهاجران» و «انصار» و «تابعین» در آیات فوق آمده باز اصرار دارند که همه «صحابه» را بدون استثنا پاک و منزه بشمرند، و کارهاى خلافى که احیانا در زمان خود پیامبر صلّى اللّه علیه و آله یا بعد از او از بعضى از آنان سرزده با دیده اغماض بنگرند، و هرکس را در صف مهاجران و انصار و تابعین قرار گرفته چشم بسته محترم و مقدس بدانند.
در حالى که آیات فوق پاسخ دندان شکنى به این افراد مى‏دهد، و ضوابط «مهاجران» راستین و «انصار» و «تابعین» را دقیقا معین مى‏کند. در «مهاجران» اخلاص، و جهاد، و صدق را مى‏شمرد.
و در «انصار» محبت نسبت به مهاجران، و ایثار، و پرهیز از هرگونه بخل و حرص را ذکر مى‏کند.
و در «تابعین» خودسازى و احترام به پیشگامان در ایمان، و پرهیز از هرگونه کینه و حسد را بیان مى‏نماید.
بنابراین ما در عین احترام به پیشگامان در خط ایمان پرونده اعمال آنها را چه در عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله، و چه در طوفانهاى شدیدى که بعد از او در جامعه اسلامى در گرفت، دقیقا تحت بررسى قرار مى‏دهیم، و بر اساس معیارهائى که در همین آیات از قرآن دریافته‏ایم، درباره آنها قضاوت و داورى مى‏کنیم، پیوند خود را با آنها که بر سر عهد و پیمان خود باقى ماندند محکم مى‏سازیم، و از آنها که در عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله یا بعد از او رابطه خود را گسستند مى‏بریم، این است یک منطق صحیح و هماهنگ با حکم قرآن و عقل.


(آیه 11)-
شأن نزول:
جمعى از منافقان مدینه مانند «عبد اللّه بن ابىّ» و یارانش مخفیانه کسى را به سراغ یهود «بنى نضیر» فرستادند و گفتند: شما محکم در جاى خود بایستید، از خانه‏هاى خود بیرون نروید، و دژهاى خود را محکم سازید، ما دو هزار نفر یاور از قوم خود و دیگران داریم و تا آخرین نفس با شما هستیم، طایفه بنى قریظه و سایر هم پیمانهاى شما از قبیله غطفان نیز با شما همراهى مى‏کنند.
همین امر سبب شد که یهود بنى نضیر بر مخالفت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تشویق شوند، اما در این هنگام یکى از بزرگان بنى نضیر به نام «سلام» به «حى بن اخطب» که سرپرست برنامه‏هاى بنى نضیر بود گفت: اعتنائى به حرف «عبد اللّه بن ابى» نکنید، او مى‏خواهد شما را تشویق به جنگ محمد صلّى اللّه علیه و آله کند، و خودش در خانه بنشیند و شما را تسلیم حوادث نماید.
حیى گفت: ما جز دشمنى محمد صلّى اللّه علیه و آله و پیکار با او چیزى را نمى‏شناسیم، «سلام» در پاسخ او گفت: به خدا سوگند من مى‏بینم سرانجام ما را از این سرزمین بیرون مى‏کنند، و اموال و شرف ما بر باد مى‏رود کودکان ما اسیر، و جنگجویان ما کشته مى‏شوند.
این آیه و سه آیه بعد از آن نازل شد که، سرانجام این ماجرا را بازگو مى‏کند.
تفسیر:
نقش منافقان در فتنه‏هاى یهود- بعد از بیان ماجراى طایفه یهود «بنى نضیر» در آیات گذشته، و شرح حال سه گروه از مؤمنان در اینجا به شرح حال گروه دیگرى یعنى منافقان و نقش آنها در این ماجرا مى‏پردازد.
نخست روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده، مى‏فرماید: «آیا منافقان را ندیدى که پیوسته به برادران کافرشان از اهل کتاب مى‏گفتند: هرگاه شما را (از وطن) بیرون کنند ما هم با شما بیرون خواهیم رفت، و هرگز سخن هیچ کس را درباره شما اطاعت نخواهیم کرد، و اگر با شما پیکار شود یاریتان خواهیم نمود» (الم تر الى الذین نافقوا یقولون لاخوانهم الذین کفروا من اهل الکتاب لئن اخرجتم لنخرجن معکم و لا نطیع فیکم احدا ابدا و ان قوتلتم لننصرنکم).
و به این ترتیب این گروه از منافقان به طایفه یهود سه مطلب را قول دادند که در همه دروغ مى‏گفتند.
و به همین دلیل قرآن با صراحت مى‏گوید: «خداوند شهادت مى‏دهد که آنها دروغگویانند» (و الله یشهد انهم لکاذبون).
آرى! همیشه منافقان دروغگو بوده‏اند، و غالبا دروغگویان منافقند.


(آیه 12)- سپس براى توضیح بیشتر درباره دروغگوئى آنها مى‏افزاید: «اگر آنها را بیرون کنند با آنان بیرون نمى‏روند» (لئن اخرجوا لا یخرجون معهم).
«و اگر با آنها پیکار شود یاریشان نخواهند کرد» (و لئن قوتلوا لا ینصرونهم).
«و اگر (به گفته خود عمل کنند و) یاریشان کنند پشت به میدان کرده فرار مى‏کنند»! (و لئن نصروهم لیولن الادبار).
«سپس کسى آنان را یارى نمى‏کند» (ثم لا ینصرون).


(آیه 13)- در این آیه به تشریح علّت این شکست پرداخته، مى‏گوید:
«وحشت از شما در دلهاى آنها بیش از ترس از خداست» (لانتم اشد رهبة فى صدورهم من الله).
چون از خدا نمى‏ترسند از همه چیز وحشت دارند، مخصوصا از دشمنان مؤمن و مقاومى چون شما.
«این به خاطر آن است که آنها گروهى نادانند» (ذلک بانهم قوم لا یفقهون).


(آیه 14)- سپس به بیان نشانه روشنى از این ترس درونى پرداخته، مى‏افزاید: «آنها هرگز با شما به صورت گروهى نمى‏جنگند جز در دژهاى محکم یا از پشت دیوارها» (لا یقاتلونکم جمیعا الا فى قرى محصنة او من وراء جدر).
آرى! آنها چون از دژ ایمان و توکل بر خدا بیرون هستند جز در پناه دیوارها و قلعه‏هاى محکم جرأت جنگ و رویاروئى با مؤمنان ندارند! سپس مى‏افزاید: اما این نه به خاطر آن است که آنها افرادى ضعیف و ناتوان و ناآگاه به فنون جنگند بلکه به هنگامى که درگیرى رخ مى‏دهد «پیکارشان در میان خودشان شدید است» اما در برابر شما ضعیف (بأسهم بینهم شدید).
و در ادامه همین آیه، به عامل دیگرى براى شکست و ناکامى آنها پرداخته، مى‏فرماید: به ظاهر آنها که مى‏نگرى «آنها را متحد مى‏پندارى در حالى که دلهایشان پراکنده است، این به خاطر آن است که آنها قومى هستند که تعقل نمى‏کنند» (تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتى ذلک بانهم قوم لا یعقلون).
به این ترتیب انسجام ظاهرى افراد بى‏ایمان و پیمان و وحدت نظامى و اقتصادى آنها هرگز نباید ما را فریب دهد، چرا که در پشت این پیمانها و شعارهاى وحدت، دلهاى پراکنده‏اى قرار دارد، و دلیل آن هم روشن است، زیرا هر کدام حافظ منافع مادى خویشند، و مى‏دانیم منافع مادى همیشه در تضاد است، در حالى که وحدت و انسجام مؤمنان بر اساس اصولى است که تضاد در آن راه ندارد، یعنى اصل ایمان و توحید و ارزشهاى الهى.


(آیه 15)- قرآن همچنان بحث پیرامون داستان یهود بنى نضیر و منافقان را ادامه داده، و با دو تشبیه جالب، موقعیت هر کدام از این دو گروه را مشخص مى‏سازد. نخست مى‏فرماید: داستان یهود بنى نضیر «همچون کسانى است که کمى پیش از آنان بودند (همانها که در این دنیا) طعم تلخ کار خود را چشیدند و براى آنها عذابى دردناک است» (کمثل الذین من قبلهم قریبا ذاقوا وبال امرهم و لهم عذاب الیم).
اما این گروه چه کسانى بودند که سرگذشت عبرت انگیزى قبل از ماجراى بنى نضیر داشتند؟
بسیارى از مفسران آن را اشاره به ماجراى یهود «بنى قینقاع» مى‏دانند که بعد از ماجراى بدر واقع شد، و منجر به بیرون راندن این گروه از یهود از مدینه گردید، آنها نیز مانند یهود «بنى نضیر» افرادى ثروتمند و مغرور و در میان خود جنگجو بودند، و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مسلمانان را تهدید مى‏کردند، ولى سرانجام چیزى جز بدبختى و در به درى در دنیا و عذاب الیم آخرت عائدشان نشد.


(آیه 16)- با طناب پوسیده شیطان به چاه نروید! در این آیه به تشبیهى درباره منافقان پرداخته، مى‏گوید: داستان آنها نیز «همچون شیطان است که به انسان گفت: کافر شو (تا مشکلات تو را حل کنم) اما هنگامى که کافر شد گفت: من از تو بیزارم، من از خداوندى که پروردگار عالمیان است بیم دارم» (کمثل الشیطان اذ قال للانسان اکفر فلما کفر قال انى برى‏ء منک انى اخاف الله رب العالمین).
منظور از «انسان» مطلق انسانهائى است که تحت تأثیر شیطان قرار گرفته، فریب وعده‏هاى دروغین او را مى‏خورند و راه کفر مى‏پویند، و سرانجام شیطان آنها را تنها گذاشته و از آنان بیزارى مى‏جوید! آرى! چنین است حال منافقان که دوستان خود را با وعده‏هاى دروغین و نیرنگ به وسط معرکه مى‏فرستند، سپس آنها را تنها گذارده فرار مى‏کنند چرا که در نفاق وفادارى نیست.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی