545 . صفحه 545
نفیسه :
(آیه 22)- در این آیه که آخرین آیه از سوره مجادله، و از کوبندهترین آیات قرآن است، به مؤمنان هشدار مىدهد که جمع میان «محبت خدا» و «محبت دشمنان خدا» در یک دل ممکن نیست، و باید از میان این دو یکى را برگزینند، اگر راستى مؤمنند باید از دوستى دشمنان خدا بپرهیزند و الا ادعاى مسلمانى نکنند! مىفرماید: «هیچ گروهى را که ایمان به خدا و روز قیامت دارند نمىیابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند» (لا تجد قوما یؤمنون بالله و الیوم الآخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم).
محبت پدران و فرزندان و برادران و اقوام بسیار خوب است، و نشانه زنده بودن عواطف انسانى است، اما هنگامى که این محبت رو در روى محبت خدا قرار گیرد ارزش خود را از دست مىدهد.
سپس به پاداشهاى بزرگ این گروه که قلبشان بطور کامل در اختیار عشق خداست پرداخته، و پنج موضوع را که بعضى به صورت امداد و توفیق است، و بعضى به صورت نتیجه و سرانجام کار بیان مىکند.
در بیان قسمت اول و دوم مىفرماید: «آنها کسانى هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته، و با روحى از ناحیه خودش آنان را تقویت فرموده است» (اولئک کتب فى قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه).
و در سومین مرحله مىفرماید: «خداوند آنها را در باغهائى از بهشت داخل مىکند که نهرها از زیر (درختانش) جارى است، جاودانه در آن مىمانند» (و یدخلهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها).
و در چهارمین مرحله مىافزاید: «خداوند از آنها خشنود است و آنها نیز از خداوند خشنودند» (رضى الله عنهم و رضوا عنه).
در برابر مواهب مادّى قیامت و جنات و حور و قصور این بزرگترین پاداش روحانى است که به این گروه از مؤمنان داده مىشود.
احساس رضایت مولا و معبودشان که آنها را پذیرفته، لذتبخشترین احساسى است که به آنها دست مىدهد، و نتیجهاش خشنودى کامل آنها از خداست.
و در آخرین مرحله به صورت یک اعلام عمومى- که حاکى از نعمت و موهبت دیگرى است- مىفرماید: «آنها حزب اللّهاند، بدانید حزب اللّه پیروزان و رستگارانند» (اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون).
نه تنها پیروزى در سراى دیگر و نیل به انواع نعمتهاى مادى و معنوى در قیامت، بلکه همان گونه که در آیات قبل آمد در این دنیا نیز به لطف الهى بر دشمنان پیروزند، و در پایان جهان نیز حکومت حق و عدالت در دست آنهاست.
ر
سوره حشر پنجاه و نهمین سوره قران است.
این سوره در «مدینه» نازل شده و داراى 24 آیه است.
محتواى سوره:
این سوره- که بیشتر ناظر به داستان مبارزه مسلمانان با جمعى از یهود به نام «یهود بنى نضیر» است- از سورههاى مهم و بیدارگر و تکان دهنده قرآن مجید است، و تناسب بسیار نزدیکى با آخرین آیات سوره قبل دارد که وعده پیروزى در آن به «حزب اللّه» داده شده است.
محتواى این سوره را مىتوان در شش بخش خلاصه کرد:
در بخش اول که تنها یک آیه است سخن از تسبیح و تنزیه عمومى موجودات در برابر خداوند عظیم و حکیم است.
در بخش دوم که از آیه 2 تا 10 مىباشد ماجراى درگیرى مسلمانان را با یهود پیمان شکن مدینه بازگو مىکند.
در بخش سوم که از آیه 11 تا 17 را تشکیل مىدهد داستان منافقان مدینه آمده است که با یهود در این برنامه همکارى نزدیک داشتند.
بخش چهارم مشتمل بر یک سلسله اندرزها و نصایح کلى نسبت به عموم مسلمانان است.
بخش پنجم که فقط یک آیه است، توصیف بلیغى است از قرآن.
و بالاخره در بخش ششم قسمت مهمى از اوصاف جمال و جلال خدا و اسماء حسناى او را بر مىشمرد که به انسان در طریق معرفة اللّه کمک شایان مىکند.
ضمنا نام این سوره از آیه دوم آن گرفته شده که سخن از «حشر» یعنى اجتماع یهود براى کوچ کردن از مدینه، و یا حشر مسلمین براى بیرون راندن آنها به میان آمده است.
و بالاخره این سوره نیز یکى از سورههاى «مسبّحات» است، که با تسبیح خداوند شروع شده، و اتفاقا پایان آن نیز با تسبیح الهى است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر گرامى صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم: «هر کس سوره حشر را بخواند تمام بهشت و دوزخ و عرش و کرسى و حجاب و آسمانها و زمینهاى هفتگانه و حشرات و بادها و پرندگان و درختان و جنبندگان و خورشید و ماه و فرشتگان همگى بر او رحمت مىفرستند، و براى او استغفار مىکنند، و اگر در آن روز یا در آن شب بمیرد شهید مرده است».
بدون شک اینها همه آثار اندیشه در محتواى سوره است که از قرائت آن ناشى مىشود و در زندگى انسان پرتو افکن مىگردد.
(آیه 1)-
شأن نزول:
در مورد نزول پنج آیه اول این سوره شأن نزول مفصلى ذکر کردهاند که فشرده آن چنین است:
در سرزمین مدینه سه گروه از یهود زندگى مىکردند «بنى نضیر» و «بنى قریظه» و «بنى قینقاع» و گفته مىشود که آنها اصلا اهل حجاز نبودند ولى چون در کتب مذهبى خود خوانده بودند که پیامبرى از سرزمین مدینه ظهور مىکند به این سرزمین کوچ کردند، و در انتظار این ظهور بزرگ بودند.
هنگامى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به مدینه هجرت فرمود با آنها پیمان عدم تعرض بست، ولى آنها هر زمان فرصتى یافتند از نقض این پیمان فروگذار نکردند.
از جمله این که بعد از جنگ «احد»- غزوه احد در سال سوم هجرت واقع شد- «کعب بن اشرف» با چهل مرد سوار از یهود به مکّه آمدند و یکسر به سراغ قریش رفتند و با آنها عهد و پیمان بستند که همگى متحدا بر ضد محمّد صلّى اللّه علیه و آله پیکار کنند.
این خبر از طریق وحى به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسید.
دیگر این که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله روزى با چند نفر از بزرگان و یارانش به سوى قبیله بنى نضیر که در نزدیکى مدینه زندگى مىکردند آمد و مىخواست از آنها کمک یا وامى بگیرد، و شاید پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و یارانش مىخواستند در زیر این پوشش وضع «بنى نضیر» را از نزدیک بررسى کنند، مبادا مسلمانان غافلگیر شوند.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در بیرون قلعه یهود بود و با «کعب بن اشرف» در این زمینه صحبت کرد، در این هنگام در میان یهودیان بذر توطئهاى پاشیده شد، و با یکدیگر گفتند:
یک نفر پشت بام رود و سنگ عظیمى بر او بیفکند و ما را از دست این مرد راحت کند! یکى از یهود اعلام آمادگى کرد و به پشت بام رفت.
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از طریق وحى آگاه شد برخاست و به مدینه آمد، و اینجا بود که پیمان شکنى یهود بر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مسلم شد، و دستور آماده باش براى جنگ به مسلمانان داد.
در بعضى از روایات نیز آمده که یکى از شعراى بنى نضیر به هجو و بدگوئى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پرداخت و این خود دلیل دیگرى بر پیمان شکنى آنها بود.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله براى این که ضربه کارى قبلا به آنها بزند به «محمّد بن مسلمه» که با «کعب بن اشرف» بزرگ یهود آشنائى داشت دستور داد او را به هر نحو بتواند به قتل برساند و او با مقدماتى این کار را کرد.
کشته شدن «کعب بن اشرف» تزلزلى در یهود ایجاد کرد. به دنبال آن رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دستور داد مسلمانان براى جنگ با این قوم پیمان شکن حرکت کنند، هنگامى که آنها با خبر شدند، به قلعههاى مستحکم و دژهاى نیرومند خود پناه بردند، و درها را محکم بستند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور داد بعضى درختان نخل را که نزدیک قلعهها بود بکنند یا بسوزانند.
این کار فریاد یهود را بلند کرد گفتند: اى محمّد! تو پیوسته از این گونه کارها نهى مىکردى، پس این چه برنامهاى است؟
آیه پنجم این سوره نازل شد و به آنها پاسخ گفت که این یک دستور خاص الهى بود.
محاصره چند روز طول کشید و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله براى پرهیز از خونریزى به آنها پیشنهاد کرد که سرزمین مدینه را ترک گویند آنها نیز پذیرفتند، مقدارى از اموال خود را برداشته و بقیه را رها کردند باقیمانده اموال و اراضى و باغات و خانههاى آنها به دست مسلمانان افتاد.
تفسیر:
این سوره با تسبیح و تنزیه خداوند و بیان عزت و حکمت او شروع مىشود، مىفرماید: «آنچه در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مىگوید، و او عزیز و حکیم است» (سبح لله ما فى السماوات و ما فى الارض و هو العزیز الحکیم).
و این در حقیقت مقدمهاى است براى بیان سرگذشت یهود «بنى نضیر» همانها که در شناخت خدا و صفاتش گرفتار انواع انحرافات بودند.
تسبیح عمومى موجودات زمین و آسمان اعم از فرشتگان و انسانها و حیوانات و گیاهان و جمادات ممکن است با زبان قال باشد یا با زبان حال، چرا که نظام شگفت انگیزى که در آفرینش هر ذرهاى به کار رفته با زبان حال بیانگر علم و قدرت و عظمت و حکمت خداست.
و از سوى دیگر به عقیده جمعى از دانشمندان هر موجودى در عالم خود سهمى از عقل و درک و شعور دارد هر چند ما از آن آگاه نیستیم، و به همین دلیل با زبان خود تسبیح خدا مىگوید، هر چند گوش ما توانایى شنوائى آن را ندارد.
(آیه 2)- بعد از بیان این مقدمه به داستان رانده شدن یهود بنى نضیر از مدینه پرداخته، مىفرماید: «او (خداوند) کسى است که کافران اهل کتاب را در نخستین برخورد (با مسلمانان) از خانههایشان بیرون راند»! (هو الذى اخرج الذین کفروا من اهل الکتاب من دیارهم لاول الحشر).
منظور از «حشر» در اینجا اجتماع و حرکت مسلمانان از مدینه به سوى قلعههاى یهود، و یا اجتماع یهود براى مبارزه با مسلمین است، و از آنجا که این نخستین اجتماع در نوع خود بود در قرآن به عنوان «لأوّل الحشر» نامیده شده، و این خود اشاره لطیفى است به برخوردهاى آینده با یهود «بنى نضیر» و یهود «خیبر» و مانند آنها.
سپس مىافزاید: «شما هرگز گمان نمىکردید که آنها (از این دیار) خارج شوند و خودشان نیز گمان مىکردند که دژهاى محکمشان آنان را از عذاب الهى مانع مىشود» (ما ظننتم ان یخرجوا و ظنوا انهم مانعتهم حصونهم من الله).
آنها چنان مغرور و از خود راضى بودند که تکیهگاهشان دژهاى نیرومند و قدرت ظاهریشان بود، ولى از آنجا که خدا مىخواست بر همه روشن سازد که چیزى در برابر اراده او قدرت مقاومت ندارد حتى بدون آن که جنگى رخ دهد آنها را از آن سرزمین بیرون راند! لذا در ادامه آیه مىفرماید: «اما خداوند از آنجا که گمان نمىکردند به سراغشان آمد، و در دلهایشان ترس و وحشت افکند، به گونهاى که خانههاى خود را با دست خویش و با دست مؤمنان ویران مىکردند» (فاتاهم الله من حیث لم یحتسبوا و قذف فى قلوبهم الرعب یخربون بیوتهم بایدیهم و ایدى المؤمنین).
آرى! خدا این لشکر نامرئى، یعنى لشکر ترس را که در بسیارى از جنگها به یارى مؤمنان مىفرستاد بر قلب آنها چیره کرد، و مجال هرگونه حرکت و مقابله را از آنها سلب نمود، آنها خود را براى مقابله با لشکر برون آماده کرده بودند بىخبر از آن که خداوند لشکرى از درون به سراغشان مىفرستد.
و در پایان آیه به عنوان یک نتیجه گیرى کلى مىفرماید: «پس عبرت بگیرید اى صاحبان چشم»! (فاعتبروا یا اولى الابصار).
(آیه 3)- این آیه مىافزاید: «و اگر نه این بود که خداوند ترک وطن را بر آنان مقرّر داشته بود آنها را در همین دنیا مجازات مىکرد» (و لو لا ان کتب الله علیهم الجلاء لعذبهم فى الدنیا).بدون شک جلاى وطن و رها کردن قسمت عمده سرمایههائى که یک عمر فراهم کرده بودند خود براى آنها عذابى دردناک بود.
بنابراین منظور از جمله فوق این است که اگر این عذاب براى آنها مقدر نشده بود عذاب دیگرى که همان قتل و اسارت به دست مسلمانان بود بر سر آنها فرود مىآمد، خدا مىخواست آنها در جهان آواره شوند، و اى بسا این آوارگى براى آنها دردناکتر بود، زیرا هر وقت به یاد آن همه دژها و خانههاى مجلل و مزارع و باغات خود مىافتادند که در دست دیگران است و خودشان بر اثر پیمانشکنى و توطئه بر ضد پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله در مناطق دیگر محروم و سرگردانند گرفتار آزار و شکنجههاى روحى فراوانى مىشدند.
اما این تنها عذاب دنیاى آنها بود، لذا در پایان این آیه مىافزاید: «و براى آنها در آخرت نیز عذاب آتش است» (و لهم فى الآخرة عذاب النار).
چنین است دنیا و آخرت کسانى که پشت پا به حق و عدالت زنند و بر مرکب غرور و خودخواهى سوار گردند.