546 . صفحه 546
بیست و پنجم خرداد :
نفیسه :
(آیه 4)- از آنجا که ذکر ماجرایی که در آیات قبل گذشت علاوه بر بیان قدرت پروردگار و حقانیت پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله باید هشدارى براى تمام کسانى باشد که اعمالى مشابه یهود بنى نضیر دارند تا مسأله در آنها خلاصه نشود در این آیه مطلب را تعمیم داده، مىافزاید: «این مجازات (دنیا و آخرت) از آن جهت دامنگیرشان شد که با خدا و رسولش به دشمنى برخاستند» (ذلک بانهم شاقوا الله و رسوله).
«و هرکس به دشمنى با خدا برخیزد (خداوند مجازاتش مىکند زیرا) خدا مجازات شدیدى دارد» (و من یشاق الله فان الله شدید العقاب).
(آیه 5)- در این آیه به پاسخ ایرادى مىپردازد که یهود بنى نضیر- چنانکه در شأن نزول نیز گفتیم- به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله متوجه مىساختند، در آن موقع که دستور داد قسمتى از نخلهاى نزدیک قلعههاى محکم یهود را ببرند (تا محل کافى براى نبرد باشد، یا براى این که یهود ناراحت شوند و از قلعهها بیرون آیند و درگیرى در خارج قلعه روى دهد).آنها گفتند: اى محمّد! مگر تو نبودى که از این گونه کارها نهى مىکردى؟
آیه نازل شد و گفت: «هر درخت با ارزش نخل را قطع یا آن را به حال خود واگذاشتید همه به فرمان خدا بود»! (ما قطعتم من لینة او ترکتموها قائمة على اصولها فباذن الله).
«و هدف این بود که فاسقان را خوار و رسوا کنند» (و لیخزى الفاسقین).
(آیه 6)-
شأن نزول:
از آنجا که این آیه و آیه بعد نیز تکمیلى است بر آیات گذشته، شأن نزول آن نیز ادامه همان شأن نزول است.
توضیح این که: بعد از بیرون رفتن یهود «بنى نضیر» از مدینه، باغها و زمینهاى کشاورزى و خانهها و قسمتى از اموال آنها در مدینه باقى ماند، جمعى از سران مسلمین خدمت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله رسیدند و طبق آنچه از سنت عصر جاهلیت به خاطر داشتند عرض کردند: برگزیدههاى این غنیمت، و یک چهارم آن را برگیر و بقیه را به ما واگذار، تا در میان خود تقسیم کنیم! آیات مورد بحث نازل شد و با صراحت گفت: چون براى این غنائم، جنگى نشده و مسلمانان زحمتى نکشیدهاند تمام آن تعلق به رسول اللّه (رئیس حکومت اسلامى) دارد و او هرگونه صلاح بداند تقسیم مىکند.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله این اموال را در میان مهاجرین که دستهاى آنها در سرزمین مدینه از مال دنیا تهى بود و تعداد کمى از انصار که نیاز شدیدى داشتند تقسیم کرد.
تفسیر:
حکم غنائمى که بدون جنگ به دست مىآید در این آیه حکم غنائم بنى نضیر را بیان مىکند، و در عین حال روشنگر یک قانون کلى در زمینه تمام غنائمى است که بدون دردسر و زحمت و رنج عائد جامعه اسلامى مىشود که از آن در فقه اسلامى به عنوان «فیىء» یاد شده است.
مىفرماید: «و آنچه را خدا از آنان [- یهود] به رسولش بازگردانده (و بخشیده) چیزى است که شما براى به دست آوردن آن (زحمتى نکشیدید) نه اسبى تاختید، و نه شترى» (و ما افاء الله على رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب).
سپس مىافزاید: چنان نیست که پیروزیها همیشه نتیجه جنگهاى شما باشد، «ولى خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلّط مىسازد، و خدا بر همه چیز تواناست» (و لکن لله یسلط رسله على من یشاء و الله على کل شىء قدیر).
آرى! پیروزى بر دشمن سرسخت و نیرومندى همچون یهود بنى نضیر با امدادهاى غیبى خداوند صورت گرفت، تا بدانید خداوند بر همه چیز قادر است، اینجاست که مسلمانان مىتوانند در چنین میدانهائى هم درس معرفة اللّه بیاموزند، و هم نشانههاى حقانیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را ببینند، و هم برنامه اخلاص و اتکاء به ذات پاک خدا را در تمام مسیر راهشان یاد گیرند.
(آیه 7)- این آیه مصرف «فیئ» را که در آیه قبل آمده است به وضوح بیان مىکند و به صورت یک قاعده کلى مىفرماید: «آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند، از آن خدا، و رسول، و خویشاوندان او و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است» (ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسول و لذى القربى و الیتامى و المساکین و ابن السبیل).
یعنى این همانند غنائم جنگهاى مسلحانه نیست که تنها یک پنجم آن در اختیار پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سایر نیازمندان قرار گیرد، و چهار پنجم از آن جنگجویان باشد.
و نیز اگر در آیه قبل گفته شد که تمام آن متعلق به رسول خداست مفهومش این نیست که تمام آن را در مصارف شخصى صرف کند، بلکه چون رئیس حکومت اسلامى، و مخصوصا مدافع و حافظ حقوق نیازمندان است قسمت عمده را در مورد آنها مصرف مىکند.
پس این مصارف ششگانه ذکر اولویتهائى است که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در مورد اموالى که در اختیار دارد باید رعایت کند، و به تعبیر دیگر پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله این همه ثروت را براى شخص خودش نمىخواهد بلکه به عنوان رهبر و رئیس حکومت اسلامى در هر موردى لازم است مصرف مىکند.
این نکته نیز قابل توجه است که این حق بعد از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به امامان معصوم علیهم السّلام و بعد از آنها به نواب آنها یعنى مجتهدان جامع الشرایط مىرسد، چرا که احکام اسلام تعطیل بردار نیست، و حکومت اسلامى از مهمترین مسائلى است که مسلمانان با آن سر و کار دارند و قسمتى از پایههاى این حکومت بر مسائل اقتصادى نهاده شده است و بخشى از مسائل اقتصادى اصیل اسلامى همینهاست.
سپس به فلسفه این تقسیم حساب شده پرداخته، مىافزاید: این به خاطر آن است «تا (این اموال عظیم) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد» و نیازمندان از آن محروم نشوند! (کى لا یکون دولة بین الاغنیاء منکم).
این آیه یک اصل اساسى را در اقتصاد اسلامى بازگو مىکند و آن این که جهتگیرى اقتصاد اسلامى چنین است که در عین احترام به «مالکیت خصوصى» برنامه را طورى تنظیم کرده که اموال و ثروتها متمرکز در دست گروهى محدود نشود که پیوسته در میان آنها دست به دست بگردد.
و در پایان آیه مىفرماید: «آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگیرید (و اجرا کنید) و آنچه نهى کرده خوددارى نمائید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است» (و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا و اتقوا الله ان الله شدید العقاب).
این جمله هر چند در ماجراى غنائم بنى نضیر نازل شده، ولى محتواى آن یک حکم عمومى در تمام زمینهها و برنامههاى زندگى مسلمانهاست، و سند روشنى است براى حجت بودن سنت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و بر طبق این اصل همه مسلمانان موظفند اوامر و نواهى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را به گوش جان بشنوند و اطاعت کنند، خواه در زمینه مسائل مربوط به حکومت اسلامى باشد یا غیر آن.
(آیه 8)- سه گروه مهاجران و انصار و تابعان و صفات برجسته هر کدام! قرآن همچنان بحث آیات گذشته پیرامون مصارف ششگانه «فیىء»- اموال و غنائمى که بدون جنگ عائد مسلمین مىشود- را ادامه مىدهد، که در حقیقت تفسیرى براى یتیمان و مسکینها و بیش از همه تفسیر «ابن السبیل» است.
مىفرماید: این اموال «براى فقیران مهاجرانى است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدند» (للفقراء المهاجرین الذین اخرجوا من دیارهم و اموالهم).
«آنها فضل خداوند و رضاى او را مىطلبند و خدا و رسولش را یارى مىکنند، آنها راستگویانند» (یبتغون فضلا من الله و رضوانا و ینصرون الله و رسوله اولئک هم الصادقون).
در اینجا سه وصف مهم براى مهاجران نخستین بیان کرده که در «اخلاص» و «جهاد مستمر» و «صدق همه جانبه» خلاصه مىشود.
(آیه 9)- در این آیه به یکى دیگر از مصارف این اموال پرداخته، و در ضمن آن توصیف بسیار جالب و بلیغى در باره طایفه انصار مىکند، و بحثى را که در آیه قبل درباره مهاجران بود با آن تکمیل نموده، مىفرماید: «و براى کسانى است که در این سرا [- سرزمین مدینه] و در سراى ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند» (و الذین تبوؤا الدار و الایمان من قبلهم).
تعبیر به «تبوّءوا» نشان مىدهد که انصار نه تنها خانههاى ظاهرى را آماده پذیرائى مهاجران کردند که خانه دل و جان و محیط شهر خود را تا آنجا که مىتوانستند آماده ساختند و اینها همه قبل از هجرت مسلمانان مکه بوده است، و مهم همین است.
سپس به سه توصیف دیگر که بیانگر کل روحیات انصار مىباشد پرداخته، چنین مىگوید: آنها چنان هستند که: «هر مسلمانى را به سویشان هجرت کند دوست مىدارند» (یحبون من هاجر الیهم).
و در این زمینه تفاوتى میان مسلمانان از نظر آنها نیست، بلکه مهم نزد آنان مسأله ایمان و هجرت است، و این دوست داشتن یک ویژگى مستمر آنها محسوب مىشود.دیگر این که: «و در دل خود نیازى به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمىکنند» (و لا یجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا). نه چشم داشتى به غنائمى که به آنها داده شده است دارند، و نه نسبت به آنها حسد مىورزند و نه حتى در درون دل احساس نیاز به آنچه به آنها اعطا شده مىکنند.
و در مرحله سوم مىافزاید: «و آنها را بر خود مقدم مىدارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند» (و یؤثرون على أنفسهم و لو کان بهم خصاصة).
و به این ترتیب «محبت» و «بلندنظرى» و «ایثار» سه ویژگى پرافتخار آنهاست.
«ابن عباس» مفسر معروف اسلامى، مىگوید: پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله روز پیروزى بر یهود بنى نضیر به انصار فرمود: «اگر مایل هستید اموال و خانههایتان را با مهاجران تقسیم کنید، و در این غنائم با آنها شریک شوید، و اگر مىخواهید اموال و خانههایتان از آن شما باشد و از این غنائم چیزى به شما داده نشود»؟! انصار گفتند: هم اموال و خانههایمان را با آنها تقسیم مىکنیم، و هم چشم داشتى به غنائم نداریم، و مهاجران را بر خود مقدم مىشمریم، آیه فوق نازل شد و این روحیه عالى آنها را ستود.
و در پایان آیه براى تأکید بیشتر روى این اوصاف کریمه، و بیان نتیجه آن مىافزاید: «و کسانى که از بخل و حرص نفس خویش بازداشته شدهاند، رستگارانند» (و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون).
در حدیثى مىخوانیم که امام صادق علیه السّلام فرمود: «شح از بخل شدیدتر است، بخیل کسى است که در مورد آنچه دارد بخل مىورزد، ولى شحیح هم نسبت به آنچه در دست مردم است بخل مىورزد و هم آنچه خود در اختیار دارد، تا آنجا که هر چه را در دست مردم ببیند آرزو مىکند آن را به چنگ آورد، خواه از طریق حلال باشد یا حرام و هرگز قانع به آنچه خداوند به او روزى داده نیست».