۳۵۰ . صفحه ۳۵۰
دهم آذر :
نفیسه :
سوره نور بیست و چهارمین سوره قرآن کریم است.
این سوره در «مدینه» نازل شده و 64 آیه دارد.
محتواى سوره:
این سوره را در حقیقت مىتوان سوره پاکدامنى و عفت و مبارزه با آلودگیهاى جنسى دانست که در چند مرحله پیاده شده است.
مرحله اول بیان مجازات شدید زن و مرد زناکار است که در دومین آیه این سوره با قاطعیت تمام مطرح گردیده.
مرحله دوم به این امر مىپردازد که اجراى این حد شدید مسأله سادهاى نیست، و از نظر موازین قضائى اسلام شرط سنگینى دارد.
در مرحله سوم براى این که تصور نشود اسلام تنها به برنامه مجازات گنهکار قناعت مىکند به یکى از مهمترین راههاى پیشگیرى از آلودگیهاى جنسى پرداخته، مسأله نهى از چشم چرانى مردان نسبت به زنان و زنان نسبت به مردان و موضوع حجاب زنان مسلمان را پیش کشیده چرا که تا دو مسأله چشم چرانى و بىحجابى ریشه کن نشوند آلودگیها برطرف نخواهد شد.
مرحله چهارم باز به عنوان یک پیشگیرى مهم از آلوده شدن به اعمال منافى عفت دستور ازدواج سهل و آسان را صادر مىکند.
مرحله پنجم بخشى از آداب معاشرت اصول تربیت فرزندان نسبت به پدران و مادران را در همین رابطه بیان مىکند.
مرحله ششم بخشى از مسائل مربوط به توحید و مبدء و معاد و تسلیم بودن در برابر فرمان پیامبر را ذکر مىکند.
ضمنا به مناسبت بحثهاى مربوط به ایمان و عمل صالح سخن از حکومت جهانى مؤمنان صالح العمل به میان آمده است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم: "اموال خود را از تلف و دامان خود را از ننگ بىعفتى حفظ کنید به وسیله تلاوت سوره نور، و زنانتان را در پرتو دستوراتش از انحرافات مصون دارید که هرکس قرائت این سوره را در هر شبانه روز ادامه دهد احدى از خانواده او هرگز تا پایان عمر گرفتار عمل منافی عفت نخواهد شد."
(آیه 1)- مىدانیم نام این سوره، سوره نور است به خاطر آیه نور که یکى از چشمگیرترین آیات سوره است.
نخستین آیه این سوره در حقیقت اشاره اجمالى به مجموع بحثهاى سوره دارد، مىگوید: این «سورهاى است که آن را فرو فرستادیم (و عمل به آن را) واجب نمودیم، و در آن آیات روشنى نازل کردیم شاید شما متذکر شوید» (سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ أَنْزَلْنا فِیها آیاتٍ بَیِّناتٍ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ).
اشاره به این که تمام احکام و مطالب این سوره اعم از عقائد و آداب و دستورات همه داراى اهمیت فوق العادهاى است زیرا همه از طرف خداوند نازل شده است.
(آیه 2)- بعد از این بیان کلى، به نخستین دستور قاطع و محکم پیرامون زن و مرد زناکار پرداخته، مىگوید: «هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید» (الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ).
و براى تأکید بیشتر اضافه مىکند: «و نباید رأفت (و محبت کاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراى حکم الهى مانع شود اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید» (وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ).
سرانجام در پایان این آیه به نکته دیگرى براى تکمیل نتیجه گیرى از این مجازات الهى اشاره کرده، مىگوید:
«و باید گروهى از مؤمنان (حضور داشته باشند و) مجازات آن دو را مشاهده کنند» (وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).
در واقع این آیه مشتمل بر سه دستور است:
1- حکم مجازات زنان و مردان آلوده به فحشاء- منظور از زنا آمیزش جنسى مرد و زن غیر همسر و بدون مجوز شرعى است.
2- تأکید بر این که در اجراى این حد الهى گرفتار محبتها و احساسات بىمورد نشوید.
3- دستور حضور جمعى از مؤمنان در صحنه مجازات است چرا که هدف تنها این نیست که گنهکار عبرت گیرد، بلکه هدف آن است که مجازات او سبب عبرت دیگران هم بشود.
(آیه 3)- از آنجا که در آیه قبل سخن از مجازات زن و مرد زناکار به میان آمد به همین مناسبت سؤالى پیش مىآید که ازدواج مشروع با چنین زنان چه حکمى دارد؟
آیه شریفه این سؤال را چنین پاسخ مىگوید: «مرد زناکار جز با زن زنا کار یا مشرک ازدواج نمىکند و زن زناکار را جز مرد زناکار یا مشرک، به ازدواج خود در نمىآورد و این کار بر مؤمنان تحریم شده است»! (الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزَّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ).
آیه هم یک واقعیت عینى را بیان مىکند که آلودگان همیشه دنبال آلودگان مىروند، «کند هم جنس با هم جنس پرواز» اما افراد پاک و با ایمان هرگز تن به چنین آلودگیها و انتخاب همسران آلوده نمىدهند.
و هم بیان یک حکم شرعى و الهى است و مخصوصا مىخواهد مسلمانان را از ازدواج با افراد زناکار باز دارد، چرا که بیماریهاى اخلاقى همچون بیماریهاى جسمى غالبا واگیردار است.
(آیه 4)- مجازات تهمت: از آنجا که در آیات گذشته مجازات شدیدى براى زن و مرد زناکار بیان شده بود و ممکن است این موضوع دستاویزى شود براى افراد مغرض و بىتقوا که از این طریق افراد پاک را مورد اتهام قرار دهند، بلافاصله بعد از بیان مجازات شدید زناکاران، مجازات شدید تهمت زنندگان را بیان مىکند.
نخست مىگوید: «و کسانى که زنان پاکدامن را متهم (به عمل منافى عفت) مىکنند، سپس چهار شاهد (بر مدعاى خود) نمىآورند، آنها را هشتاد تازیانه بزنید»! (وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِینَ جَلْدَةً).
و به دنبال این مجازات شدید، دو حکم دیگر نیز اضافه مىکند:
«و هرگز شهادت آنها را نپذیرید» (وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً).
«و آنها همان فاسقانند» (وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ).
هرگاه «قذف» (اتهام ناموسى) با لفظ صریح انجام گیرد، به هر زبان و به هر شکل بوده باشد حدّ آن همان گونه که در بالا گفته شد هشتاد تازیانه است، و اگر صراحت نداشته باشد مشمول حکم «تعزیر» است.
این سختگیرى در مورد حفظ حیثیت مردم پاکدامن، منحصر به اینجا نیست در بسیارى از تعلیمات اسلام منعکس است.
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم: «هنگامى که مسلمانى برادر مسلمانش را به چیزى که در او نیست متهم سازد ایمان در قلب او ذوب مىشود، همانند نمک در آب»!
(آیه 5)- ولى از آنجا که اسلام هرگز راه بازگشت را بر کسى نمىبندد، بلکه در هر فرصتى آلودگان را تشویق به پاکسازى خویش و جبران اشتباهات گذشته مىکند، در این آیه مىگوید: «مگر کسانى که بعد از آن توبه کنند و جبران نمایند (که خداوند آنها را مىبخشد) زیرا خدا آمرزنده و مهربان است» (إِلَّا الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
و در این صورت هم شهادت آنها در آینده مقبول است، و هم حکم فسق در تمام زمینهها و احکام اسلامى از آنها برداشته مىشود.
(آیه 6)-
شأن نزول:
سعد بن عباده (بزرگ انصار) خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در حضور جمعى از اصحاب چنین عرض کرد: «اى پیامبر خدا! هرگاه نسبت دادن عمل منافى عفت به کسى داراى این مجازات است که اگر آن را اثبات نکند باید هشتاد تازیانه بخورد پس من چکنم اگر وارد خانهام شدم و با چشم خود دیدم مرد فاسقى با همسر من در حال عمل خلافى است، اگر بگذارم تا چهار نفر بیایند و ببیند و شهادت دهند او کار خود را کرده است، و اگر بخواهم او را به قتل برسانم کسى از من بدون شاهد نمىپذیرد و به عنوان قاتل قصاص مىشوم، و اگر بیایم و آنچه را دیدم به عنوان شکایت بگویم هشتاد تازیانه بر پشت من قرار خواهد گرفت»! این آیه و چهار آیه بعد نازل شد و راه حل دقیقى به مسلمانان ارائه داد.
تفسیر:
مجازات تهمت به همسر! در اینجا قرآن یک استثناء و تبصرهاى بر حکم قذف بیان کرده به این معنى که اگر شوهرى همسر خود را متهم به عمل منافى عفت کند و بگوید او را در حال انجام این کار خلاف با مرد بیگانهاى دیدم حد قذف (هشتاد تازیانه) در مورد او اجرا نمىشود، و از سوى دیگر ادعاى او بدون دلیل و شاهد نیز در مورد زن پذیرفته نخواهد شد.
در اینجا قرآن راه حلى پیشنهاد مىکند که مسأله به بهترین صورت و عادلانهترین طریق حل مىگردد. و آن این که نخست باید شوهر چهاربار شهادت دهد که در این ادعا راستگو است.
چنانکه قرآن مىفرماید: «و کسانى که همسران خود را متهم مىکنند و گواهانى جز خودشان ندارند، هر یک از آنها باید چهارمرتبه به نام خدا شهادت دهد که از راستگویان است» (وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ).
(آیه 7)- «و در پنجمین بار بگوید که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد» (وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَیْهِ إِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبِینَ).
به این ترتیب شوهر چهاربار این جمله را تکرار مىکند: «اشهد باللّه انّى لمن الصّادقین فیما رمیتها به من الزّنا» من به خدا شهادت مىدهم که در این نسبت زنا که به این زن دادم راست مىگویم!» و در مرتبه پنجم مىگوید: «لعنت اللّه علىّ ان کنت من الکاذبین» لعنت خدا بر من باد اگر دروغگو باشم».
(آیه 8)- در اینجا زن بر سر دو راهى قرار دارد اگر سخنان مرد را تصدیق کند و یا حاضر به نفى این اتهام از خود به ترتیبى که در آیات بعد مىآید نشود، مجازات و حدّ زنا در مورد او ثابت مىگردد.
«آن زن نیز مىتواند کیفر (زنا) را از خود دور کند، به این طریق که چهار بار خدا را به شهادت طلبد که آن مرد در این نسبتى که به او مىدهد از دروغگویان است» (وَ یَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْکاذِبِینَ).
(آیه 9)- «و در مرتبه پنجم (بگوید:) غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگویان باشد» (وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَیْها إِنْ کانَ مِنَ الصَّادِقِینَ).
و به این ترتیب زن در برابر پنج بار گواهى مرد، دائر به آلودگى او، پنج بار گواهى بر نفى این اتهام مىدهد چهار بار با این عبارت: «اشهد باللّه انّه لمن الکاذبین فیما رمانى به من الزّنا» خدا را به شهادت مىطلبم که او در این نسبتى که به من داده است دروغ مىگوید.»
و در پنجمین بار مىگوید: «انّ غضب اللّه علىّ ان کان من الصّادقین» غضب خدا بر من باد اگر او راست مىگوید.»
انجام این برنامه که در فقه اسلامى به مناسبت کلمه «لعن» در عبارات فوق «لعان» نامیده شده، چهار حکم قطعى براى این دو همسر در پى خواهد داشت:
نخست این که بدون نیاز به صیغه طلاق فورا از هم جدا مىشوند.
دیگر این که براى همیشه این زن و مرد بر هم حرام مىگردند، یعنى امکان بازگشتشان به ازدواج مجدد با یکدیگر وجود ندارد.
سوم این که حد قذف از مرد و حد زنا از زن برداشته مىشود. چهارم اینکه فرزندى که در این ماجرا به وجود آمده از مرد منتفى است یعنى به او نسبتى نخواهد داشت، اما نسبتش با زن محفوظ خواهد بود.
(آیه 10)- در پایان مىگوید: «و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما نبود و این که او توبه پذیر و حکیم است» بسیارى از شما گرفتار مجازات سخت الهى مىشدید! (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَکِیمٌ).
در واقع این آیه یک اشاره اجمالى براى تأکید احکام فوق است، زیرا نشان مىدهد که برنامه «لعان» یک فضل الهى است و مشکل مناسبات دو همسر را در این زمینه به نحو صحیحى حل مىکند.
اعظم :
ایه 2:
چرا باید موقع اجرای حکم زنا عده ای حضور یابند :
جواب از تفسیر نمونه :
دستور حضور جمعى از مؤ منان در صحنه مجازات است چرا که هدف تنها این نیست که گنهکار عبرت گیرد، بلکه هدف آنست که مجازات او سبب عبرت دیگران هم شود، و به تعبیر دیگر: با توجه به بافت زندگى اجتماعى بشر، آلودگى هاى اخلاقى در یک فرد ثابت نمى ماند، و به جامعه سرایت مى کند، براى پاکسازى باید همانگونه که گناه برملا شده مجازات نیز برملا گردد.
و به این ترتیب اساس پاسخ این سؤ ال که چرا اسلام اجازه مى دهد آبروى انسانى در جمع بریزد روشن مى شود، زیرا مادام که گناه آشکار نگردیده و به دادگاه اسلامى کشیده نشده است ((خداوند ستار العیوب )) راضى به پرده درى نیست اما بعد از ثبوت جرم و بیرون افتادن راز از پرده استتار، و آلوده شدن جامعه و کم شدن اهمیت گناه ، باید به گونه اى مجازات صورت گیرد که اثرات منفى گناه خنثى شود و عظمت گناه به حال نخستین باز گردد.
اصولا در یک جامعه سالم باید ((تخلف از قانون )) با اهمیت تلقى شود، مسلما اگر تخلف تکرار گردد آن اهمیت شکسته مى شود و تجدید آن تنها با علنى شدن کیفر متخلفان است .
این واقعیت را نیز از نظر نباید دور داشت که بسیارى از مردم براى حیثیت و آبروى خود بیش از مساءله تنبیهات بدنى اهمیت قائلند، و همین علنى شدن کیفر ترمز نیرومندى بر روى هوسهاى سرکش آنها است .
ایه 3:
چرا مشرکان و زانیان رو به هم پیوند داده و همطراز کرده ؟
پاسخ از تفسیر نمونه :
عطف ((مشرکان )) بر ((زانیان )) در واقع براى بیان اهمیت مطلب است ، یعنى گناه ((زنا)) همطراز گناه ((شرک )) است ، چرا که در بعضى از روایات نیز وارد شده که ((شخص زناکار در آن لحظه اى که مرتکب این عمل مى شود از ایمان باز داشته مى شود)) (قال رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم )... لا یزن الزانى حین یزنى و هو مؤ من و لا یسرق السارق حین یسرق و هو مؤ من فانه اذا فعل ذلک خلع عنه الایمان کخلع القمیص ): ((شخص زناکار به هنگامى که مرتکب این عمل مى شود، مؤ من نیست ، و همچنین سارق به هنگامى که مشغول دزدى است ایمان ندارد، چرا که به هنگام ارتکاب این عمل ، ایمان را از او بیرون مى آورند همانگونه که پیراهن را از تن ))!.
ایه 3: به شرط توبه این حکم تغییر می کند
ایه 4 :
چرا برای قتل نفس دو شاهد کافی است ولی برای زنا 4 شاهد لازم است :
چون خداوند با سختگیری زیاد حافظ ابروی مردم است و میخواهد زنا کمتر ثابت شود
زیرا اگر هزار زنا صورت بگیرد و مخفی باشد بهتر است از اینکه ابروی زن عفیفی ریخته شود
دشنام ناموسی هم اگر صریح بیان شود مشمول هشتاد تازیانه است و اگر صراحت نداشته باشد به اختیار حاکم است
ایه 5:
اگر کسی زنای زنی را ببیند و نتواند 4 شاهد بیاورد باید بداند تکلیفش سکوت است و اگر نه تازیانه خواهد خورد
ایه 9:
حیلی جالب بود
..................................................................................................
مباحثه آیات سوال برانگیز :
مریم :
من هروقت این ایه رو میخوندم میگفتم فایده اش چیه که هردوشون قسم بخورن!
فقط در مورد بچه,,, یعنی فامیلی پدر رو دیگه نداره و فامیلی مادر رو میذارن روش؟!؟
نفیسه :
با مطالعه مختصری که داشتم به این برداشت رسیدم که در لعان چون پدر نامعلوم است (زن وشوهر در نسبت دادن پدر به کودک متفق القول نیستند) نام خانوادگی مادر به کودک تعلق میگیرد.