قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
پنجشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۰ ب.ظ

۳۴۵ . صفحه ۳۴۵


پنجم آذر :


نفیسه :



(آیه 43)-بعد قوم ثمود اقوام زیادی روی کار آمدند،این اقوام و طوائف گوناگون هر کدام داراى زمان و اجل معینى بودند و «هیچ امتى بر اجل و سررسید حتمى خود پیشى نمى‏گیرد و از آن تأخیر نیز نمى‏کنند» (ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما یَسْتَأْخِرُونَ). بلکه هنگامى که فرمان قطعى پایان حیات آنها صادر مى‏شد از میان مى‏رفتند، نه یک لحظه زودتر و نه دیرتر.




(آیه 44)- این آیه ناظر به این حقیقت است که دعوت پیامبران در طول تاریخ هیچ‏گاه قطع نشده، مى‏فرماید: «ما سپس رسولان خود را یکى پس از دیگرى فرستادیم» (ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا).

این معلمان آسمانى یکى پس از دیگرى مى‏آمدند و مى‏رفتند، ولى اقوام سرکش همچنان بر کفر و انکار خود باقى بودند بطورى که «هر زمان رسولى براى (هدایت) قومى مى‏آمد او را تکذیب مى‏کردند» (کُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها کَذَّبُوهُ).
هنگامى که این کفر و تکذیب از حد گذشت و به قدر کافى اتمام حجت شد «ما این امتهاى سرکش را یکى پس از دیگرى هلاک نمودیم» و از صحنه روزگار محوشان کردیم (فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً).
آن چنان نابود شدند که تنها نام و گفتگویى از آنها باقى ماند. آرى! «ما آنها را احادیثى قرار دادیم» (وَ جَعَلْناهُمْ أَحادِیثَ).
و در پایان آیه، همچون آیات پیشین مى‏گوید: «دور باد (از رحمت خدا) قومى که ایمان نمى‏آورند» (فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ).
آنها نه تنها در این دنیا دور از رحمت خدا بودند که در سراى دیگر نیز از رحمت الهى دورند.



(آیه 45)- قیام موسى و نابودى فرعونیان فرامى‏رسد: تا اینجا سخن درباره اقوامى بود که پیش از موسى (ع) پیامبر اولوا العزم پروردگار روى کار آمدند و رفتند، اما در اینجا اشاره بسیار کوتاهى به قیام موسى و هارون در برابر فرعونیان و سرانجام کار این قوم مستکبر کرده، مى‏فرماید: «سپس موسى و برادرش هارون را با آیات خود و دلیل آشکار و روشن فرستادیم» (ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى‏ وَ أَخاهُ هارُونَ بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ).

منظور از «آیات» معجزاتى است که خداوند به موسى بن عمران داد (آیات نه گانه) و منظور از «سلطان مبین»، منطق نیرومند و دلائل دندان شکن موسى (ع) در برابر فرعونیان است.


(آیه 46)- آرى! موسى و برادرش هارون را با این آیات و سلطان مبین فرستادیم «به سوى فرعون و اطرافیان اشرافى و مغرور او» (إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ).

اشاره به این که ریشه همه فساد، اینها بودند و هیچ کشورى اصلاح نخواهد شد مگر این که سردمدارانش اصلاح شوند.
«ولى (فرعون و اطرافیانش) استکبار کردند» و زیر بار آیات حق و سلطان مبین نرفتند (فَاسْتَکْبَرُوا).
«و اصولا آنها مردمى برترى جو و سلطه طلب بودند» (وَ کانُوا قَوْماً عالِینَ).



(آیه 47)- یکى از نشانه‏هاى روشن برترى جویى آنها این بود که «گفتند: آیا ما به دو انسان همانند خودمان ایمان بیاوریم در حالى که قوم آنها (بنى اسرائیل) بندگان و بردگان ما هستند»؟! (فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ).



(آیه 48)- با این استدلالات واهى به مخالفت با حق برخاستند «پس موسى و هارون را تکذیب کردند و سرانجام همگى هلاک و نابود شدند» و ملک و حکومتشان بر باد رفت (فَکَذَّبُوهُما فَکانُوا مِنَ الْمُهْلَکِینَ).



(آیه 49)- و سرانجام به این ترتیب دشمنان اصلى بنى اسرائیل که سد راه دعوت موسى و هارون بودند از میان رفتند، و دوران آموزش و تربیت الهى بنى اسرائیل فرا رسید.

در همین مرحله بود که: «ما به موسى کتاب آسمانى دادیم شاید آنان [بنى اسرائیل‏] هدایت شوند» (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ).


(آیه 50)- آیتى دیگر از آیات خدا: در آخرین مرحله از شرح سرگذشت پیامبران اشاره کوتاه و مختصرى به حضرت مسیح (ع) و همچنین مادرش مریم کرده، مى‏گوید: «و ما فرزند مریم و مادرش را آیت و نشانه‏اى (از عظمت و قدرت خود) قرار دادیم» (وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ آیَةً).

سپس به بخشى از نعمتها و مواهب بزرگى که به این مادر و فرزند عطا فرموده اشاره کرده، مى‏گوید: «و آنها را در سرزمین بلندى که داراى آرامش و امنیت و آب جارى بود جاى دادیم» (وَ آوَیْناهُما إِلى‏ رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِینٍ).
احتمال دارد که جمله فوق اشاره به محل تولد مسیح (ع) در بیابان بیت المقدس باشد، جایى که خداوند آن را محل امنى براى این مادر و فرزند قرار داد، و آب گوارا در آن جارى ساخت و از درخت خشکیده خرما به او روزى مرحمت کرد.
به هر حال آیه دلیلى است بر حمایت مستمر و دائم خداوند نسبت به رسولان خود و کسانى که از آنها حمایت مى‏کردند.



(آیه 51)- همگى امت واحدید: در آیات پیشین سخن از سرگذشت پیامبران و امتهایشان بود، در این آیه همه پیامبران را مخاطب ساخته، مى‏گوید: «اى پیامبران! از غذاهاى پاکیزه بخورید و عمل صالح به جا آورید که من به آنچه شما انجام مى‏دهید آگاهم» (یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ).

در این آیه از سه جهت براى انجام عمل صالح کمک گرفته شده است: از جهت تأثیر غذاى پاک بر صفاى قلب، و از جهت تحریک حس شکرگزارى، و از جهت توجه دادن به این که خدا شاهد و ناظر اعمال آدمى است.



(آیه 52)- سپس همه پیامبران و پیروان آنها را به توحید و تقوا دعوت کرده، چنین مى‏گوید: «و این امت شما امت واحدى است» (وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً).

و تفاوتهاى میان شما و همچنین پیامبرانتان هرگز دلیل بر دوگانگى و چندگانگى نیست.
«و من پروردگار شما هستم، پس از مخالفت فرمان من بپرهیزید» (وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ).
به این ترتیب آیه فوق به وحدت و یگانگى جامعه انسانى، و حذف هرگونه تبعیض و جدایى دعوت مى‏کند، همان‏گونه که او پروردگار واحد است انسانها نیز امت واحد هستند.
به همین دلیل باید از یک برنامه پیروى کنند همان‏گونه که پیامبرانشان نیز به آیین واحدى دعوت مى‏کردند.



(آیه 53)- این آیه- به دنبال دعوتى که به وحدت و یگانگى در آیه قبل شد- انسانها را از پراکندگى و اختلاف با این عبارت بر حذر مى‏دارد: «اما آنها کارهاى خود را در میان خویش به پراکندگى کشاندند و هر گروهى به راهى رفتند» (فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُراً).

و عجب این که: «هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحالند» و از دیگران بیزار (کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ).
آیه فوق یک حقیقت مهم روانى و اجتماعى را بازگو مى‏کند و آن تعصب جاهلانه احزاب و گروههاست که هر یک راه و آئینى را براى خود برگزیده، و دریچه‏هاى مغز خود را به روى هر سخن دیگرى بسته‏اند این حالت- که از خودخواهى و حبّ ذات افراطى سرچشمه مى‏گیرد- بزرگترین دشمن تبیین حقایق و رسیدن به اتحاد و وحدت امتهاست.


(آیه 54)- لذا در این آیه مى‏گوید: اکنون که چنین است «آنها را در جهل و غفلتشان بگذار تا زمانى» که مرگشان فرا رسد، یا گرفتار عذاب الهى شوند که این قبیل افراد سرنوشتى غیر از این ندارند (فَذَرْهُمْ فِی غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِینٍ).



(آیه 55)- از آنجا که در آیات گذشته سخن از احزاب و گروههاى لجوج و متعصب به میان آمد به بعضى دیگر از پندارهاى خودبینانه آنان اشاره کرده، مى‏گوید: «آیا آنها گمان مى‏کنند اموال و فرزندانى را که به آنان داده‏ایم ...» (أَ یَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِینَ).



(آیه 56)- براى این است که: «درهاى خیرات را به سرعت به روى آنها بگشاییم»؟! (نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ).

آیا آنها داشتن اموال سرشار و فرزندان بسیار را دلیل بر حقانیت روش خود مى‏پندارند و نشانه قرب و عظمت در درگاه خدا مى‏دانند؟
نه، هرگز چنین نیست «بلکه آنها نمى‏فهمند» (بَلْ لا یَشْعُرُونَ).
آنها نمى‏دانند که این اموال و فرزندان فراوان در حقیقت یک نوع عذاب و مجازات یا مقدمه عذاب و کیفر براى آنهاست، آنها نمى‏دانند که خدا مى‏خواهد آنها را در ناز و نعمت فرو برد تا به هنگام گرفتار شدن در چنگال کیفر الهى، تحمل عذاب بر آنها دردناکتر باشد.


(آیه 57)- بعد از نفى پندارهاى این غافلان خود خواه، چگونگى حال مؤمنان و سرعت کنندگان در خیرات را ضمن چند آیه بازگو مى‏کند.

نخست مى‏گوید: «مسلما کسانى که از خوف پروردگارشان بیمناکند» (إِنَّ الَّذِینَ هُمْ مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ).


(آیه 58)- سپس اضافه مى‏کند: «و آنان که به آیات پروردگارشان ایمان مى‏آورند» (وَ الَّذِینَ هُمْ بِآیاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ).



(آیه 59)- بعد از مرحله ایمان به آیات پروردگار، مرحله تنزیه و پاک شمردن او از هرگونه شبیه و شریک فرامى‏رسد، مى‏گوید: «و آنها که به پروردگارشان شرک نمى‏ورزند» (وَ الَّذِینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُونَ).



اعظم :



ایه 53

برای من خیلی جالبه
کل حزب بما لدیهم فرحون

حکایت همیشه تاریخ همین بوده
در عصر ما بیشتر

هر کدوم به هر حزب و اعتقادی هستیم
به همون دلخوشیم
و فکر میکنیم راه درست همینه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی