هفتم آذر :
نفیسه :
(آیه 75)- طرق مختلف بیدار سازى الهى: از آنجا که در آیات گذشته سخن از بهانههاى مختلفى بود که منکران حق براى سرپیچى از دعوت پیامبران عنوان مىکردند، در اینجا خداوند از طرق اتمام حجت و بیدارسازى آنها سخن مىگوید.
نخست مىفرماید: گاه آنها را مشمول نعمت خود مىسازیم تا بیدار شوند «و اگر به آنان رحم کنیم و گرفتاریها و مشکلاتشان را برطرف سازیم (نه تنها بیدار نمىشوند، بلکه) در طغیانشان لجاجت مىورزند و (در این وادى) سرگردان مىمانند»! (وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ).
(آیه 76)- و گاه آنها را با حوادث دردناک گوشمالى مىدهیم تا اگر از طریق رحمت و نعمت بیدار نشدند از این راه بیدار شوند، ولى این کار نیز در آنها مؤثر نیست، زیرا «ما آنها را به عذاب و بلا گرفتار ساختیم اما آنها نه در برابر پروردگارشان تواضع و انقیادى نشان دادند و نه به درگاه او توجه و تضرع مىکنند» (وَ لَقَدْ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ فَمَا اسْتَکانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُونَ).
(آیه 77)- به هر حال ما به این رحمتها و نعمتها و مجازاتهاى بیدارکننده همچنان ادامه مىدهیم و آنها نیز به طغیان و سرکشى و لجاجتشان، «تا هنگامى که درى از عذاب شدید به روى آنها بگشاییم و چنان گرفتار مىشوند که ناگهان بکلی مأیوس گردند» (حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِیدٍ إِذا هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ).
در واقع خداوند دو نوع مجازات دارد «مجازاتهاى تربیتى» و «مجازاتهاى پاکسازى و استیصال» هدف در مجازاتهاى قسم اول آن است که در سختى و رنج قرار گیرند و ضعف و ناتوانى خود را دریابند و از مرکب غرور پیاده شوند.
ولى هدف در قسم دوم که در مورد افراد غیرقابل اصلاح صورت مىگیرد این است که به حکم فرمان آفرینش ریشه کن شوند.
(آیه 78)- قرآن بعد از این بیان، از طریق دیگر وارد مىشود و به ذکر نعمتهاى الهى براى تحریک حس شکرگزارى آنها پرداخته، مىگوید: «و او کسى است که براى شما گوش و چشم و قلب [عقل] ایجاد کرد، اما کمتر شکر او را به جا مىآورید» (وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ).
تکیه بر این سه موضوع (گوش و چشم و عقل) به خاطر آن است که ابزار اصلى شناخت انسان این سه مىباشد، مسائل حسى را غالبا از طریق چشم و گوش درک مىکند و مسائل غیر حسى را به وسیله نیروى عقل.
(آیه 79)- در این آیه به یکى از مهمترین آیات پروردگار، یعنى خلقت انسان از این زمین خاکى پرداخته، چنین مىگوید: «و او کسى است که شما را در زمین آفرید» (وَ هُوَ الَّذِی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ).
و چون از زمین آفریده شدهاید باز به زمین بازمىگردید و دیگر بار برانگیخته شده «به سوى او جمع و محشور مىشوید» (وَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ).
و اگر در آفرینش خودتان از خاک بىارزش بیندیشید، کافى است که هستى بخش را بشناسید و نیز امکان مسأله معاد را دریابید.
(آیه 80)- بعد از ذکر مسأله آفرینش انسان به مسأله مرگ و حیات و آمد و شد شب و روز که از آیات بزرگ پروردگار است پرداخته، چنین مىگوید: «و او کسى است که زنده مىکند و مىمیراند و آمد و شد شب و روز از آن اوست، آیا اندیشه نمىکنید»؟! (وَ هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ).
و به این ترتیب در آیات سه گانه اخیر از انگیزه شناخت پروردگار شروع کرده و با ذکر بخشى از مهمترین آیات انفسى و آفاقى بحث را پایان مىدهد.
(آیه 81)- در این آیه اضافه مىکند: اینها اندیشه و عقل را رها کرده و کورکورانه از نیاکان خود تقلید مىکنند، «آنها همان مىگویند که پیشینیانشان مىگفتند» (بَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ).
(آیه 82)- «آنها (از روى تعجب) مىگفتند: آیا هنگامى که ما مردیم و خاک و استخوان (پوسیده) شدیم آیا باردیگر برانگیخته خواهیم شد»؟! (قالُوا أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ).
(آیه 83)- این باورکردنى نیست! «این وعده به ما و پدرانمان از قبل داده شده و این فقط افسانههاى پیشینیان است» (لَقَدْ وُعِدْنا نَحْنُ وَ آباؤُنا هذا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ).
(آیه 84)- و از آنجا که کفار و مشرکان بیش از همه از مسأله معاد وحشت داشتند و به همین دلیل با انواع بهانهها و لطائف الحیل مىخواستند شانه از زیر بار آن خالى کنند، قرآن نیز مشروحا و بطور مؤکد از معاد سخن مىگوید.
و جالب این که در هر مورد از خود مشرکان اعتراف مىگیرد و سخن آنها را به خودشان باز مىگرداند.
نخست مىگوید: «بگو: زمین و کسانى که در زمینند از آن کیست، اگر شما مىدانید»؟! (قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیها إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
(آیه 85)- سپس اضافه مىکند: آنها براساس نداى فطرت و اعتقادى که به خداوند آفریننده هستى دارند «به زودى (در پاسخ تو) مىگویند: (مالکیت زمین و آنچه در آن است) همه از آن خداست» (سَیَقُولُونَ لِلَّهِ).
ولى تو به آنها «بگو: اکنون که چنین است (و خود شما نیز اعتراف دارید) آیا متذکر نمىشوید» (قُلْ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ).
با این اعتراف صریح و روشن چگونه زنده شدن انسان را بعد از مرگ بعید مىشمرید؟ و از قدرت فراگیر خداوند بزرگ دور مىدانید؟
(آیه 86)- دگربار دستور مىدهد از آنها سؤال کن و «بگو: چه کسى پروردگار آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش عظیم است»؟! (قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ).
(آیه 87)- باز آنها روى همان فطرت توحیدى و اعتقادى که به اللّه به عنوان خالق هستى دارند «مىگویند: (همه اینها) از آن خداست» (سَیَقُولُونَ لِلَّهِ).
با این اقرار آشکار به آنها «بگو شما (که خود به این واقعیت معترفید) چرا از خدا نمىترسید» و منکر قیامت و باز گشت مجدد انسان به زندگى مىشوید؟! (قُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ).
(آیه 88)- بار دیگر از آنها درباره حاکمیت بر آسمانها و زمین سؤال کن و «بگو: چه کسى حکومت همه موجودات را در دست دارد»؟! (قُلْ مَنْ بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ).
«و چه کسى به بىپناهان پناه مىدهد و نیاز به پناه دادن ندارد»؟! (وَ هُوَ یُجِیرُ وَ لا یُجارُ عَلَیْهِ).
«اگر راستى از این واقعیتها آگاهید» (إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
(آیه 89)- دیگربار زبان به اعتراف مىگشایند و «مىگویند: (ملکوت و حاکمیت و حمایت و پناه دادن در این عالم) منحصر به خداست» (سَیَقُولُونَ لِلَّهِ).
«بگو: با این حال چگونه (مىگویید پیامبر صلّى اللّه علیه و آله شما را سحر کرده و) مسحور او شدهاید»؟ (قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ).