439 . صفحه 439
نهم اسفند :
نفیسه :
(آیه 39)- به دنبال بحثهایى که در آیات گذشته پیرامون سرنوشت کفار و مشرکان آمده بود، در اینجا از طریق دیگرى آنها را مورد بازخواست قرار داده، بطلان طریقه آنها را با دلائل آشکارى روشن مىسازد.
نخست مىگوید: «او کسى است که شما را جانشینان در زمین قرار داد» (هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ).
او عقل و شعور و فکر و هوش داده، و طریقه استفاده کردن از این امکانات را به شما انسانها آموخته است، با این حال چگونه ولى نعمت اصلى خود را فراموش کردید.
این جمله، هشدارى است به همه انسانها که بدانند دوران آنها ابدى و جاودانى نیست، همان گونه که آنها جانشین اقوام دیگر شدند پس از چند روزى آنها نیز مىروند و اقوام دیگرى جانشین آنها خواهند شد.
به همین دلیل بلافاصله مىگوید: «پس هرکس کافر شود کفر او به زیان خودش خواهد بود» (فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ).
«و کفر کافران در نزد پروردگارشان چیزى جز خشم و غضب نمىافزاید» (وَ لا یَزِیدُ الْکافِرِینَ کُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتاً). خشم الهى به معنى بر چیدن دامنه رحمت و دریغ داشتن لطف از کسانى است که مرتکب اعمال زشتى شدهاند.
و به هرحال «کفرشان چیزى جز زیان و خسران به آنان نمىافزاید» (وَ لا یَزِیدُ الْکافِرِینَ کُفْرُهُمْ إِلَّا خَساراً).
(آیه 40)- این آیه پاسخ قاطع دیگرى به مشرکان مىدهد و به آنها خاطر نشان مىسازد که اگر انسان از چیزى تبعیت مىکند یا به آن دل مىبندد باید دلیلى از عقل بر آن داشته باشد، یا دلیلى از نقل قطعى، شما که هیچ یک از این دو را در اختیار ندارید تکیه گاهى جز فریب و غرور نخواهید داشت.
مىفرماید: «بگو: این معبودانى را که جز خدا مىخوانید به من نشان دهید چه چیزى از زمین را آفریدهاند»! (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ شُرَکاءَکُمُ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ).
«یا این که در آفرینش آسمان شریکند»؟! (أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ).
با این حال پرستش آنها چه دلیلى دارد؟! معبود بودن فرع بر خالق بودن است، حال که ثابت شد هیچ دلیل عقلى براى مدعاى شما نیست، آیا دلیلى از نقل در اختیار دارید؟ «آیا کتابى (آسمانى) در اختیار آنها گذاردهایم و آنها دلیل روشنى از آن بر کار خود دارند»؟ (أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً فَهُمْ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْهُ).
نه آنها هیچ دلیل و بینه و برهان روشنى از کتب الهى در اختیار ندارند.پس سرمایه آنها چیزى جز مکر و فریب نیست «بلکه این ستمگران به یکدیگر جز وعدههاى دروغین نمىدهند» (بَلْ إِنْ یَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلَّا غُرُوراً).
(آیه 41)- آسمانها و زمین با دست قدرت او برپاست! در این آیه سخن از حاکمیت خدا بر مجموعه آسمانها و زمین است، و در حقیقت بعد از نفى دخالت معبودهاى ساختگى در جهان هستى به اثبات توحید خالقیت و ربوبیت پرداخته، مىفرماید: «خداوند آسمانها و زمین را نگاه مىدارد تا از نظام خود منحرف نشوند» (إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا).
نه تنها آفرینش در آغاز با خداست که نگهدارى و تدبیر و حفظ آنها نیز به دست قدرت اوست، بلکه آنها هر لحظه آفرینش جدیدى دارند و فیض هستى لحظه به لحظه به آنها مىرسد، که اگر لحظهاى رابطه آنها با آن مبدأ بزرگ قطع شود راه فنا و نیستى را پیش مىگیرند.
اگر نازى کند یکدم
فرو ریزند قالبها!
سپس به عنوان تأکید مىافزاید: «و هرگاه منحرف گردند، کسى جز او نمىتواند آنها را نگاه دارد» (وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ).
نه بتهاى ساختگى شما، نه فرشتگان، و نه غیر آنها، هیچ کس قادر بر این کار نیست.
در پایان آیه براى این که راه توبه را به روى مشرکان گمراه نبندد و اجازه بازگشت در هر مرحله به آنها دهد مىفرماید: «او بردبار و غفور است» (إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً).
به مقتضاى حلمش در مجازات آنها تعجیل نمىکند و به مقتضاى غفوریتش توبه آنها را با شرائطش در هر مرحله که باشد پذیرا مىشود.
(آیه 42)-
شأن نزول:
«مشرکان عرب هنگامى که مىشنیدند بعضى از امتهاى پیشین همچون یهود، پیامبران الهى را تکذیب کردند، و آنها را به شهادت رساندند، مىگفتند: ولى ما چنین نیستم! اگر فرستاده الهى به سراغ ما بیاید ما هدایت پذیرترین امتها خواهیم بود! ولى همانها هنگامى که آفتاب عالمتاب اسلام از افق سرزمینشان طلوع کرد و پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله همراه بزرگترین کتاب آسمانى به سراغشان آمد نه تنها نپذیرفتند بلکه در مقام تکذیب و مبارزه و انواع مکر و فریب برآمدند.
این آیه و دو آیه بعد نازل شد و آنها را بر این ادعاهاى تو خالى و بىاساس مورد ملامت و سرزنش قرار داد.
تفسیر:
استکبار و حیلهگرى، سرچشمه بدبختیهاى آنها بود در آیات پیشین سخن از مشرکان و سرنوشت آنها در دنیا و آخرت در میان بود.
در این آیه مىفرماید: «آنها با نهایت تأکید سوگند یاد کردند اگر انذار کنندهاى به سراغشان بیاید بطور مسلم از همه امتها هدایت یافتهتر خواهند بود» (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِیرٌ لَیَکُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ).
آرى! آنها هنگامى که تماشاگر صفحات تاریخ گذشته بودند، بسیار تعجب مىکردند و همه گونه ادعا درباره خود داشتند و لافها مىزدند.
اما هنگامى که «محک تجربه آمد به میان» و کوره امتحان سخت داغ شد و خواسته آنها عملى شد نشان دادند که آنها نیز از همان قماشند، بطوریکه قرآن در دنباله همین آیه فرموده: «پس هنگامى که انذار کننده الهى آمد جز فرار و فاصله گرفتن از حق چیزى بر آنها نیفزود»! (فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِیرٌ ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً).
این تعبیر نشان مىدهد که آنها قبلا نیز برخلاف ادعاهایشان طرفدار حق نبودند، قسمتى از آیین ابراهیم را که در میان آنها وجود داشت محترم نمىشمردند.
(آیه 43)- این آیه توضیحى است بر آنچه در آیه قبل گذشت، مىگوید:
دورى آنها از حق «به خاطر این بود که طریق استکبار در زمین را پیش گرفتند» و هرگز حاضر نشدند در برابر حق تسلیم شوند (اسْتِکْباراً فِی الْأَرْضِ).
و نیز به خاطر آن بود که «حیلهگریهاى زشت و بد را» پیشه کردند (وَ مَکْرَ السَّیِّئِ).
«ولى این حیلهگریهاى سوء تنها دامان صاحبانش را مىگیرد» (وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ).
او را در برابر خلق خدا رسوا و بینوا، و در پیشگاه الهى شرمسار مىکند. در حقیقت این آیه مىگوید: آنها تنها به دورى کردن از این پیامبر بزرگ الهى قناعت نکردند، بلکه براى ضربه زدن به او از تمام توان و قدرت خود کمک گرفتند، و انگیزه اصلى آن کبر و غرور و عدم خضوع در مقابل حق بود.
در دنباله آیه این گروه مستکبر مکار و خیانتکار را با جمله پر معنى و تکان دهندهاى تهدید کرده، مىگوید: «آیا آنها انتظارى جز این دارند که گرفتار همان سرنوشت پیشینیان شوند»؟! (فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ).
این جمله کوتاه اشارهاى دارد به تمام سرنوشتهاى شوم اقوام گردنکش و طغیانگرى همچون قوم نوح، و عاد، و ثمود، و قوم فرعون که هر کدام به بلاى عظیمى گرفتار شدند.
سپس براى تأکید بیشتر مىافزاید: «هرگز براى سنت الهى تغییر و تبدیلى نمىیابى، و هرگز براى سنت الهى دگرگونى نخواهى یافت» (فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا).
نوسان و دگرگونى سنتها درباره کسى تصور مىشود که آگاهى محدودى دارد، ولى پروردگارى که عالم و حکیم و عادل است سنتش درباره آیندگان همان است که درباره پیشینیان بوده است، سنتهایش ثابت و تغییرناپذیر است.
(آیه 44)- در این آیه این گروه مشرک و مجرم را به پیگیرى آثار گذشتگان و سرنوشتى که به آن گرفتار شدند دعوت مىکند، تا آنچه را از تاریخ درباره آنها شنیدهاند با چشم در سرزمینهاى متعلق به آنها، و در لابلاى آثارشان ببینند، مىفرماید: «آیا سیر در زمین نکردند تا بنگرند عاقبت کار کسانى که پیش از آنها بودند چه شد»؟! (أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
اگر اینها چنین تصور مىکنند که از آنان نیرومندترند سخت در اشتباهند، چرا که «آنها از اینها قویتر و پر قدرتتر بودند» (وَ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً).
به علاوه انسانها هر قدر نیرومند و قوى باشند قدرت آنها در برابر قدرت خداوند صفر است، چرا که «نه چیزى در آسمان، نه در زمین، از حوزه قدرت او فرار نخواهد کرد، و او را عاجز و ناتوان نخواهد ساخت» (وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِنْ شَیْءٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ).
زیرا «او دانا و تواناست» (إِنَّهُ کانَ عَلِیماً قَدِیراً).
نه چیزى از نظرش مخفى و پنهان مىماند، و نه کارى در برابر قدرتش مشکل است، و نه کسى بر او چیره مىشود.