قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
جمعه, ۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۷:۰۸ ق.ظ

437 . صفحه 437


هفتم اسفند :


نفیسه :



(آیه 19)- نور و ظلمت یکسان نیست! به تناسب بحثهایى که پیرامون ایمان و کفر در آیات گذشته بود، در اینجا چهار مثال جالب براى مؤمن و کافر ذکر مى‏کند که آثار «ایمان» و «کفر» به روشنترین وجه در آن مجسّم شده است.

در نخستین مثال «کافر» و «مؤمن» را به «نابینا» و «بینا» تشبیه کرده، مى‏گوید:
«هرگز کور و بینا مساوى نیستند» (وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِیرُ).
ایمان به انسان در جهان بینى، و اعتقاد، و عمل، و تمام زندگى روشنایى و آگاهى مى‏دهد، اما کفر ظلمت است و تاریکى، و در آن نه بینش صحیحى از کل عالم هستى است، و نه از اعتقاد درست و عمل صالح خبرى.


(آیه 20)- و از آن جا که چشم بینا به تنهایى کافى نیست باید روشنایى و نورى نیز باشد، تا انسان با کمک این دو عامل موجودات را مشاهده کند، در این آیه مى‏افزاید: «و نه تاریکیها با نور برابرند» (وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ).
چرا که تاریکى منشأ گمراهى و عامل سکون و رکود است، اما نور و روشنایى منشأ حیات و زندگى و حرکت و جنبش و رشد و نمو و تکامل است.


(آیه 21)- سپس مى‏افزاید: «و هرگز سایه (آرام بخش) با باد داغ و سوزان یکسان نیستند» (وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ).
مؤمن در سایه ایمانش در آرامش و امن و امان به سرمى‏برد، اما کافر به خاطر کفرش در ناراحتى و رنج مى‏سوزد.


(آیه 22)- و سرانجام در آخرین تشبیه مى‏گوید: «و هرگز زندگان و مردگان یکسان نیستند»! (وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لَا الْأَمْواتُ).
مؤمنان زندگانند، و داراى تلاش و کوشش و حرکت و جنبش، اما کافر همچون چوب خشکیده‏اى است که نه طراوتى، نه برگى، نه گلى و نه سایه دارد و جز براى سوزاندن مفید نیست. و در پایان آیه مى‏فزاید: «خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد مى‏رساند» (إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ). تا دعوت حق را به گوش جان بشنود، و به نداى منادیان توحید لبیک گوید.
«و تو نمى‏توانى سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته‏اند برسانى»! (وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ).
فریاد تو هر قدر رسا، و سخنانت هر اندازه دلنشین، و گویا باشد، مردگان و کسانى که بر اثر اصرار در گناه و غوطه‏ور شدن در تعصب و عناد و ظلم و فساد روح انسانى خود را از دست داده‏اند مسلما آمادگى براى پذیرش دعوت تو ندارند.


(آیه 23)- بنابراین از عدم ایمان آنها نگران مباش، و بیتابى مکن، وظیفه تو ابلاغ و انذار است «تو تنها بیم دهنده‏اى» (إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِیرٌ).


(آیه 24)- اگر کوردلان ایمان نیاورند عجیب نیست در آیات گذشته به اینجا رسیدیم که افرادى هستند همچون مردگان و نابینایان که سخنان انبیا در دل آنان کمترین اثرى ندارد، به دنبال آن در اینجا براى این که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را در این زمینه دلدارى دهد، مى‏فرماید: «ما تو را به حق براى بشارت و انذار فرستادیم، و هیچ امتى در گذشته نبود مگر این که انذار کننده‏اى داشت» (إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِیها نَذِیرٌ).
تو نداى خود را به گوش آنان برسان، به پاداشهاى الهى بشارت ده، و از کیفرهاى پروردگار آنها را بترسان، خواه پذیرا شوند یا بر سر عناد و لجاج بایستند.


(آیه 25)- در این آیه مى‏افزاید: «اگر تو را تکذیب کنند (عجیب نیست و غمگین مباش) زیرا کسانى که قبل از آنها بودند نیز (پیامبرانشان را) تکذیب کردند، در حالى که فرستادگان آنها با معجزات و دلائل روشن، و کتابهاى محتوى پند و اندرز، و کتابهاى آسمانى مشتمل بر احکام و قوانین روشنى بخش، به سراغشان آمدند» (وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتابِ الْمُنِیرِ).


(آیه 26)- در این آیه به کیفر دردناک این گروه اشاره کرده، مى‏فرماید: چنان نبود که آنها از کیفر الهى مصون بمانند، و دائما به تکذیبهاى خود ادامه دهند، «سپس، کافران را گرفتم» و سخت مجازات کردم (ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِینَ کَفَرُوا).
جمعى را گرفتار طوفان ساختیم، گروهى را گرفتار تندباد ویرانگر، و جمعى را بوسیله صیحه آسمانى و صاعقه و زلزله درهم کوبیدیم! سپس در پایان براى تأکید و بیان عظمت و شدت مجازات آنها مى‏گوید:
«مجازات من نسبت به آنها چگونه بود»؟! (فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ).
این درست به آن مى‏ماند که شخصى عمل مهمى را انجام مى‏دهد و بعد از حاضران سؤال مى‏کند کار من چگونه بود؟


(آیه 27)- این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود! در اینجا بار دیگر به مسأله توحید باز مى‏گردد، و صفحه تازه‏اى از کتاب تکوین را در برابر دیدگان انسانها مى‏گشاید، تا پاسخى دندان شکن به مشرکان لجوج و منکران سرسخت توحید باشد.
نخست مى‏گوید: «آیا ندیدى خداوند از آسمان آبى نازل کرد و بوسیله آن میوه‏هایى به وجود آوردیم با الوان مختلف» (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها).
آرى! مى‏بینید که از آب و زمین واحد یکى بى‏رنگ و دیگرى تنها داراى یک رنگ این همه رنگهاى مختلفى از میوه‏هاى گوناگون، گلهاى زیبا، برگها و شکوفه‏ها، در چهره‏هاى مختلف به وجود آمده است.
«الوان» ممکن است به معنى رنگهاى ظاهرى میوه‏ها باشد و ممکن است کنایه از تفاوت در طعم و ساختمان و خواص گوناگون آنها بوده باشد.
در دنباله آیه به تنوع طرقى که در کوهها وجود دارد، و سبب شناخت جاده‏ها از یکدیگر مى‏شود اشاره کرده، مى‏گوید: «و از کوهها نیز جاده‏هایى آفریده شده به رنگ سفید و سرخ، با رنگهایى متفاوت و (گاه) به رنگ کاملا سیاه» (وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابِیبُ سُودٌ).


(آیه 28)- در این آیه مسأله تنوع الوان را در انسانها و جانداران دیگر مطرح کرده، مى‏گوید: «از انسانها و جنبندگان و چهار پایان نیز (افرادى آفریده شده که) رنگهاى متفاوتى دارند» (وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ).
آرى! انسانها با این که همه از یک پدر و مادرند داراى نژادها و رنگهاى کاملا متفاوتند، بعضى سفید همچون برف، بعضى سیاه همچون مرکب، حتى در یک نژاد نیز تفاوت در میان رنگها بسیار است.
گذشته از چهره ظاهرى، رنگهاى باطنى آنها، و خلق و خوهاى آنها، و استعداد و ذوقهایشان، کاملا متنوع و مختلف است.
پس از بیان این نشانه‏هاى توحیدى در پایان به صورت یک جمع بندى مى‏گوید: «آرى مطلب چنین است» (کَذلِکَ).
و از آنجا که بهره‏گیرى از این آیات بزرگ آفرینش بیش از همه براى بندگان خردمند و دانشمند است در دنباله آیه مى‏فرماید: «تنها بندگان عالم و دانشمندند که از خدا مى‏ترسند» (إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ).
آرى! از میان تمام بندگان، دانشمندانند که به مقام عالى خشیت یعنى «ترس از مسؤولیت توأم با درک عظمت مقام پروردگار» نائل مى‏گردند، این حالت «خشیت» مولود سیر در آیات آفاقى و انفسى و آگاهى از علم و قدرت پروردگار، و هدف آفرینش است.
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام در تفسیر همین آیه مى‏خوانیم: «منظور از علما کسانى هستند که اعمالشان آنها هماهنگ با سخنانشان باشد کسى که گفتارش با کردارش هماهنگ نباشد عالم نیست».
و در پایان آیه به عنوان یک دلیل کوتاه بر آنچه گذشت مى‏فرماید: «خداوند تواناى شکست ناپذیر و آمرزنده است» (إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ). «عزت» و قدرت بى‏پایانش سرچشمه خوف و خشیت اندیشمندان است، و «غفوریتش» که نشانه رحمت بى‏انتهاى اوست سبب رجاء و امید آنان است، و به این ترتیب این دو نام مقدس، بندگان خدا را در میان خوف و رجاء نگه مى‏دارد، و مى‏دانیم حرکت مداوم به سوى تکامل بدون اتصاف به این دو وصف ممکن نیست.


(آیه 29)- معامله پرسود با پروردگار! از آنجا که در آیه قبل به مقام خوف و خشیت عالمان اشاره شده بود در این آیه به مقام «امید و رجاء» آنها اشاره کرده، مى‏فرماید: «کسانى که کتاب الهى را تلاوت مى‏کنند، و نماز را بر پا مى‏دارند، و از آنچه به آنها روزى داده‏ایم در پنهان و آشکار انفاق مى‏کنند، آنها امید تجارتى دارند که نابودى و فساد و کساد در آن نیست» (إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً یَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ).
بدیهى است که «تلاوت» در اینجا به معنى قرائت سرسرى و خالى از تفکر و اندیشه نیست، خواندنى است که سرچشمه فکر باشد، فکرى که سرچشمه عمل صالح گردد، عملى که از یک سو انسان را به خدا پیوند دهد که مظهر آن نماز است، و از سوى دیگر به خلق خدا ارتباط دهد که مظهر آن انفاق است.
این انفاق گاهى مخفیانه صورت مى‏گیرد تا نشانه اخلاص کامل باشد «سرّا».
و گاه آشکارا تا مشوق دیگران گردد و تعظیم شعائر شود «علانیة».
آرى! علمى که چنین اثرى دارد مایه رجاء و امیدوارى است.


(آیه 30)- این آیه هدف این مؤمنان راستین را چنین بیان مى‏کند: «آنها (این اعمال صالح را انجام مى‏دهند) تا خداوند اجر و پاداششان را بطور کامل بپردازد، و از فضلش بر آنها بیفزاید که او آمرزنده و شکور است» (لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَکُورٌ).
این جمله در حقیقت اشاره به نهایت اخلاص آنهاست که در اعمال نیک خود جز به پاداش الهى نظر ندارند، و خداوند علاوه بر پاداش معمولى که آن خود گاهى صدها یا هزاران برابر عمل است از فضل خود بر آنان مى‏افزاید، و مواهبى، از فضل گسترده‏اش به آنها مى‏بخشد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی