(آیه 89)- در آیات گذشته سخنى از اعمال بندگان و آگاهى خداوند نسبت به آن در میان بود و در این آیه سخن از پاداش عمل و ایمنى آنها از فزع روز قیامت است.مىفرماید: «کسانى که حسنه و کار نیکى انجام دهند پاداشى بهتر از آن خواهند داشت و آنها از وحشت در آن روز در امان خواهند بود» (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ).
«حسنه» در اینجا مفهوم وسیعى دارد که همه اعمال نیک را در برمىگیرد، از جمله ایمان به خدا و پیامبر اسلام و ولایت ائمه علیهم السّلام که در رأس هر کار نیک قرار دارد و مانع از آن نیست که اعمال صالح دیگر نیز در آیه جمع باشد.
(آیه 90)- سپس به نقطه مقابل این گروه پرداخته، مىگوید: «و کسانى که «سیئه» و کار بدى انجام دهند به رو در آتش افکنده مىشوند»! (وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ).
و جز این توقعى نمىتوانند داشته باشند «آیا جزایى جز آنچه عمل مىکردید خواهید داشت»؟! (هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
آنها هنگامى که مواجه با حق مىشدند، صورت خود را بر مىگرداندند و با همان صورت از گناه استقبال مىکردند اکنون باید گرفتار چنین مجازاتى شوند.
(آیه 91)- آخرین مأموریت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در سه آیه آخر این سوره، روى سخن را به پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله کرده و حقایقى را بازگو مىکند که در واقع بیانگر این واقعیت است که به آنها بگو: من وظایف خودم را انجام مىدهم، چه شما مشرکان لجوج ایمان بیاورید و چه نیاورید.
نخست مىفرماید: «من مأمورم پروردگار این شهر (مقدّس مکّه) را عبادت کنم»! (إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ).
این شهر مقدّسى که تمام افتخار شما و موجودیتتان در آن خلاصه مىشود، شهر مقدسى که خدا آن را با برکاتش به شما ارزانى داشته ولى شما به جاى شکر نعمتش، کفران مىکنید.
آرى! من مأمورم «پروردگارى را (عبادت کنم) که این شهر را حرمت نهاده» (الَّذِی حَرَّمَها).
اما تصور نکنید که فقط این سرزمین ملک خداست بلکه «همه چیز (در عالم هستى) به او تعلق دارد» (وَ لَهُ کُلُّ شَیْءٍ).
و دومین دستور که به من داده شده این است: «و من مأمورم که از مسلمین باشم» تسلیم مطلق در برابر فرمان پروردگار و نه غیر او (وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ).
و به این ترتیب دو مأموریت اصلى خود را که «پرستش خداوند یگانه» و «تسلیم مطلق در برابر فرمان» اوست بیان مىدارد.
(آیه 92)- سپس ابزار وصول به این دو هدف را چنین بیان مىکند: «و (من مأمورم) قرآن را تلاوت کنم» (وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ).
از فروغ آن شعله گیرم، و از چشمه آب حیاتبخش جرعهها بنوشم، و در همه برنامهها بر راهنمایى آن تکیه کنم، آرى این وسیله من است! و به دنبال آن اضافه مىکند: تصور نکنید ایمان آوردن شما سودى به حال من و یا از آن بالاتر سودى براى خداوند بزرگ دارد، نه «پس هرکس هدایت شود براى خود هدایت مىیابد» (فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ).
و تمام منافع هدایت چه در این جهان و چه در جهان دیگر عائد خود او مىشود.
«و هرکس گمراه شود» (وزر و وبالش به گردن خود اوست) بگو: من فقط از انذارکنندگان و بیم دهندگانم و عواقب شوم آن دامن مرا نمىگیرد» (وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِینَ).
(آیه 93)- و سرانجام در آخرین آیه به پیامبر دستور مىدهد که خدا را در برابر این همه نعمتهاى بزرگ مخصوصا نعمت هدایت، حمد و ستایش کن مىفرماید: «بگو: حمد و ستایش مخصوص ذات خداست» (وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ).
این حمد و ستایش هم به نعمت قرآن باز مىگردد، هم هدایت الهى و هم مىتواند مقدمهاى براى جمله بعد باشد که مىگوید: «به زودى آیاتش را به شما نشان مىدهد تا آن را بشناسید» (سَیُرِیکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها).
این تعبیر اشاره به آن است که با گذشت زمان و پیشرفت علم و دانش و خرد آدمى، هر روز پرده از آیات جدید و اسرار تازهاى از عالم هستى برداشته مىشود، و روز به روز به عظمت قدرت و عمق حکمت پروردگار آشناتر مىشوید، و این ارائه آیات هرگز قطع نمىشود و در طول عمر بشر همچنان ادامه دارد.
اما اگر با این همه، باز راه خلاف و انحراف بپیمایید، بدانید: «پروردگار شما هرگز از کارهایى که انجام مىدهید غافل نیست» (وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ).
و اگر کیفر شما را تأخیر مىاندازد به خاطر لطفش به بندگان است.
درسهایی از سوره شریفه نمل26-الله لا اله الا هو رب العرش العظیم
1،2-از امتیازات قران،مکتوب بودن،روشنگربودن،هدایت کردن و بشارت دادن است.
4-اگر قیامت را باور کنیم،از بسیاری از کارهایی که در نزد ما زیبا جلوه میکند دست برمیداریم.در آن صورت براساس تعالیم الهی عمل کرده و ارزش غیر الهی را نمیپذیریم.دیگر برهنگی را نشانه تمدن و اسراف و تجمل گرایی را معیار شخصیت نمیدانیم.همچنین از نگاه ما معیار حق و باطل ،منافع شخصی یا ملی نخواهد بود.
12-نظام طبیعت،مخلوق خداست و آنچه را او اراده کند،محقق میشود،گرچه امری خارق العاده و متفاوت از جریان عادی طبیعت باشد.
14-مرتبه ایمان،بالاتر از علم ویقین است.چه بسا انسان در دل،حقیقتی را باور دارد و حقانیت آن را درک میکند،اما باز انکار کرده و حاضر نیست در برابر حق تسلیم شود.ایمان تسلیم بودن در برابر حق است.
19-شکر نعمت خدا،تنها با زبان نیست.استفاده صحیح از نعمتها،کارهای نیک و شایسته و خدمت به بندگان خدا،نیز شکر الهی است.
23،24-برخورداری از نعمتهای الهی،به تنهایی نشانه خوبی یا بدی افراد نیست.سلیمان و بلقیس هر دو از امکانات فراوان برخوردار بودند،اما یکی پیامبر خدا بود و یکی حاکم کافر.
25-هدف شیطان از زیبا جلوه دادن بدی ها در نزد مردم،این است که آنها در برابر آفریدگار جهان سجده نکنند،در حالیکه سجده در برابر خداوند یگانه عالم،مظهر خداپرستی است.
39،40-انسان میتواند با استفاده از دانش الهی بر طبیعت و قوانین آن حاکم شود و آنگونه که میخواهد در طبیعت تصرف نماید.
44-روح ایمان تسلیم شدن در برابر پروردگار جهانیان است .همانگونه که ملکه سبا در پایان کار اعلام کرد که در برابر خداوند تسلیم شده است.
51-سنت الهی ،پیروزی حق بر باطل است.البته باطل جولان میدهد،حتی ممکن است به برخی از موفقیتهای ظاهری نیز دست یابد.اما اینها پایدار نیست،زیرا امری باطل بوده و پایه و اساسی ندارد و در واقع نابودشدنی است.
62-از راههای شناخت خدا توجه به یک قدرت نجات بخش در بن بستهای سخت زندگی است.
63-پدیده های منظم و مرتبط طبیعی،در زمین و آسمان بهترین گواه وجود برنامه ای مشخص و معین درنظام هستی است و چنین کار بزرگی جز از آفریدگار جهان برنمی آید.
65-هیچکس به غیر از خداوند از غیب خبر ندارد،حتی پیامبران.
66-کسانی که در وقوع قیامت شک دارند،به تعبیر قرآن نابینایند.زیرا با دیدن و تفکر در نشانه های این دنیا میتوان قیامت را اثبات کرد.
69-سیر و سفر در زمین و مشاهده آثار برجا مانده از عذاب دنیوی مجرمان،عامل بازدارنده بسیار مفیدی از گناهان میتواند باشد و انسان را به یقین برساند.
72،73-فضل خداوند ایجاب میکند که در نزول عذابش عجله نکند،اگر چه که اکثر مردم قدر نمیدانند و شکرگذار نیستند.
89-تنها کارنیک و حسنات میتوانند وحشت و هول روز رستاخیز را از ما دور کنند.
62-امن یجیب المضطر اذا دعاء و یکشف السوء
سوره قصص بیست و هشتمین سوره قرآن کریم است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و 88 آیه دارد.
محتواى سوره:
این سوره در شرایطى که مؤمنین در چنگال دشمنان نیرومندى گرفتار بودند، دشمنانى که هم از نظر جمعیت و تعداد، و هم قدرت و قوت بر آنها برترى داشتند، نازل شده است. این اقلیت مسلمان، چنان تحت فشار آن اکثریت بودند، که جمعى از آینده اسلام بیمناک و نگران به نظر مىرسیدند.
از آنجا که این حالت شباهت زیادى به وضع بنى اسرائیل در چنگال فرعونیان داشت، بخشى از محتواى این سوره را داستان «موسى» و «بنى اسرائیل» و «فرعونیان» تشکیل مىدهد، بخشى که در حدود نیمى از آیات این سوره را در برمىگیرد.
و مخصوصا در آغازش نوید حکومت حق و عدالت را براى مستضعفین و بشارت در هم شکستن شوکت ظالمان را بازگو مىکند، بشارتى آرام بخش و قدرت آفرین.
بخش دیگرى از این سوره داستان «قارون» آن مرد ثروتمند مستکبر را که تکیه بر علم و ثروت خود داشت بازگو مىکند که بر اثر غرور، سرنوشتى همچون سرنوشت فرعون پیدا کرد او در آب فرو رفت و این در خاک.
و میان این دو بخش درسهاى زنده و ارزندهاى از توحید و معاد، و اهمیت قرآن، و وضع حال مشرکان در قیامت، و مسأله هدایت و ضلالت، و پاسخ به بهانه جوییهاى افراد ضعیف، آمده است که در حقیقت نتیجهاى است از بخش اول و مقدمهاى است براى بخش دوم.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم: «کسى که سوره قصص را بخواند به تعداد هریک از کسانى که موسى را تصدیق یا تکذیب کردند ده حسنه به او داده خواهد شد، و فرشتهاى در آسمانها و زمین نیست مگر این که روز قیامت گواهى بر صدق او مىدهد».
بدیهى است این همه اجر و پاداش از آن کسانى است که این سوره را مىخوانند و مىاندیشند و برنامه عمل خویش قرار مىدهند.
(آیه 1)- «طا، سین، میم» (طسم). این چهاردهمین بار است که با «حروف مقطعه» در آغاز سورههاى قرآن رو به رو مىشویم، مخصوصا «طسم» سومین و آخرین بار است.
در مورد «طسم» از روایات متعددى برمىآید که این حروف علامتهاى اختصارى از صفات خدا، و یا مکانهاى مقدسى مىباشد، اما در عین حال مانع از آن تفسیر معروف که بارها بر روى آن تأکید کردهایم نخواهد بود که خداوند مىخواهد این حقیقت را بر همه روشن سازد که این کتاب بزرگ آسمانى که سرچشمه انقلابى بزرگ در تاریخ بشر گردید و برنامه کامل زندگى سعادتبخش انسانها را در بردارد از وسیله سادهاى همچون حروف «الفباء» تشکیل یافته که هر کودکى مىتواند به آن تلفظ کند، این نهایت عظمت است که آن چنان محصول فوقالعاده با اهمیتى را از چنین مواد سادهاى ایجاد کند که همگان آن را در اختیار دارند.
(آیه 2)- و شاید به همین دلیل بلافاصله بعد از این حروف مقطعه سخن از عظمت قرآن به میان آورده، مىگوید: «این (آیات با عظمت) آیات کتاب مبین (قرآن) است» (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ). کتابى که هم خود روشن است و هم روشنگر راه سعادت انسانها.
(آیه 3)- قرآن بعد از ذکر این مقدمه کوتاه وارد بیان سرگذشت «موسى» و فرعون شده، مىگوید: «ما به حق بر تو (بخشى) از داستان موسى و فرعون را مىخوانیم براى گروهى که ایمان مىآورند» (نَتْلُوا عَلَیْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسى وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
آرى! هدف اصلى از این آیات مؤمنانند و این تلاوت به خاطر آنها و براى آنها صورت گرفته، مؤمنانى که مىتوانند از آن الهام گیرند و راه خود را به سوى هدف در میان انبوه مشکلات بگشایند.
(آیه 4)- سپس به تفصیل آن پرداخته، مىگوید: «فرعون (استکبار و سلطهگرى و) برترى جویى در زمین کرد» (إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ).
او بنده ضعیفى بود که بر اثر جهل و نادانى شخصیت خود را گم کرد و تا آنجا پیشرفت که دعوى خدایى نمود.
به هرحال او براى تقویت پایههاى استکبار خود به چند جنایت بزرگ دست زد.
نخست: «اهل آن [سرزمین] را به گروههاى مختلفى تقسیم نمود» (وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً).
چرا که حکومت یک اقلیت ناچیز بر یک اکثریت بزرگ جز با برنامه «تفرقه بینداز و حکومت کن» امکانپذیر نیست! آنها همیشه از «توحید کلمه» و «کلمه توحید» وحشت داشته و دارند، آنها از پیوستگى صفوف مردم به شدت مىترسند.
آرى! فرعون مخصوصا مردم مصر را به دو گروه مشخص تقسیم کرد:
«قبطیان» که بومیان آن سرزمین بودند، و تمام وسائل رفاهى و کاخها و ثروتها و پستهاى حکومت در اختیار آنان بود.
و «سبطیان» یعنى مهاجران بنى اسرائیل که به صورت بردگان و غلامان و کنیزان در چنگال آنها گرفتار بودند.
دومین جنایت او استضعاف گروهى از مردم آن سرزمین بود قرآن میگوید: «آن چنان این گروه را به ضعف و ناتوانى کشانید که پسران آنها را سر مىبرید و زنان آنها را (براى خدمت) زنده نگه مىداشت» (یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ).
فرعونیان براى تضعیف بنى اسرائیل این نقشه را طرح کرده بودند که نسل ذکور آنها را که مىتوانست قیام کند و با فرعونیان بجنگد براندازند، و تنها دختران و زنان را که به تنهایى قدرت بر قیام و مبارزه نداشتند براى خدمتکارى زنده بگذارند.
و در آخرین جمله این آیه به صورت یک جمع بندى و نیز بیان علت مىفرماید: «او بطور مسلم از مفسدان بود» (إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ).
طبیعى است افراد برترى جو و خودپرست تنها حافظ منافع خویشند، و هرگز حفظ منافع شخصى، با حفظ منافع جامعه که نیاز به عدالت و فداکارى و ایثار دارد هماهنگ نخواهد بود، و بنابراین هر چه باشد نتیجهاش فساد است در همه ابعاد زندگى.
(آیه 5)- در این آیه و آیه بعد خداوند پرده از روى اراده و مشیت خود در مورد مستضعفان برداشته و پنج امر را در این زمینه بیان مىکند که با هم پیوند و ارتباط نزدیک دارند.
1- «ما مىخواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم» و آنها را مشمول مواهب خود نماییم (وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ).
2- «و (ما مىخواهیم) آنها را پیشوایان قرار دهیم» (وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً).
3- «و آنها را وارثان (حکومت جباران) قرار دهیم» (وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ).