589 . صفحه589
ششم مرداد :
نفیسه :
(آیه 35)- در آیه قبل خواندیم که روز قیامت مومنان به کفار می خندند لذا در این آیه مىافزاید: «در حالى که بر تختهاى آراسته بهشتى نشسته و (به سرنوشت شوم آنها) مىنگرند» (على الارائک ینظرون).
به چه چیز نگاه مىکنند! به آن همه نعمتهاى بىپایان الهى، به آن مواهب عظیم و به آن عذابهاى دردناکى که کفار مغرور و خودخواه در نهایت ذلت و زبونى به آن گرفتارند.
(آیه 36)- سرانجام در آخرین آیه این سوره به صورت یک جمله استفهامیه، مىفرماید: «آیا (با این حال) کافران پاداش اعمال خود را گرفتند»؟! (هل ثوب الکفار ما کانوا یفعلون).
این سخن خواه از ناحیه خداوند باشد، یا فرشتگان، و یا مؤمنان، نوعى طعن و استهزا نسبت به افکار و ادعاهاى این مغروران مستکبر است که انتظار داشتند در مقابل اعمال زشتشان جایزه و پاداشى هم از خداوند دریافت دارند، در برابر این پندار غلط و خیال خام مىفرماید: «آیا آنها پاداش اعمالشان را گرفتند»؟
سوره انشقاق،سوره هشتاد و چهارم قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 25 آیه میباشد.
محتواى سوره:
این سوره مانند بسیارى از سورههاى جزء اخیر قرآن مجید از مباحث معاد سخن مىگوید، در آغاز اشاراتى به حوادث هولناک و تکان دهنده پایان جهان و شروع قیامت مىکند، و در مرحله بعد به مسأله رستاخیز و حساب اعمال نیکوکاران و بدکاران، و سرنوشت آنها، و در مرحله سوم به بخشى از اعمال و اعتقاداتى که موجب عذاب و کیفر الهى مىشود، و در مرحله چهارم بعد از ذکر سوگندهائى به مراحل سیر انسان در مسیر زندگى دنیا و آخرت اشاره مىکند و سرانجام در مرحله پنجم باز سخن از اعمال نیک و بد و کیفر و پاداش آنهاست.
درباره فضیلت تلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم:
«کسى که سوره انشقاق را بخواند خداوند او را از این که در قیامت نامه اعمالش به پشت سرش داده شود در امان مىدارد»!
(آیه 1)- همان گونه که در شرح محتواى سوره گفتیم در آغاز این سوره نیز به حوادث عظیم و عجیب پایان جهان اشاره شده، مىفرماید: «در آن هنگام که آسمان [- کرات آسمانى] شکافته شود» (اذا السماء انشقت).
نظیر آنچه در آغاز سوره انفطار آمده که مىفرماید: «در آن زمان که آسمان (و کرات آسمانى) شکافته و ستارگان پراکنده شوند و فرو ریزند».
و این اعلام پایان دنیا و خرابى و فناى آن است.
در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السّلام در تفسیر آیه آمده که فرمود: «در آستانه قیامت این کواکب را که ما مشاهده مىکنیم از کهکشان جدا مىشود، و نظام همگى به هم مىخورد».
(آیه 2)- سپس مىافزاید: «و تسلیم فرمان پروردگارش شود و شایسته است چنین باشد» (و اذنت لربها و حقت).
مبادا تصور شود که آسمان با آن عظمت کمترین مقاومتى در مقابل این فرمان الهى مىکند.
چگونه مىتواند تسلیم نباشد در حالى که فیض وجود لحظه به لحظه از سوى خداوند به آن مىرسد، و اگر یک آن این رابطه قطع گردد متلاشى و نابود خواهد شد.
(آیه 3)- و در مرحله بعد به وضع «زمین» اشاره کرده، مىفرماید: «و در آن هنگام که زمین گسترده شود» (و اذا الارض مدت).
کوهها- به شهادت آیات فراوانى از قرآن- بکلى متلاشى و بر چیده مىشوند و تمام بلندیها و پستیها از میان مىرود، زمین صاف و گسترده و آماده حضور همه بندگان در صحنه مىشود.
(آیه 4)- و در سومین مرحله، مىافزاید: «و (زمین) آنچه در درون دارد بیرون افکنده و خالى مىشود» (و القت ما فیها و تخلت).
معروف در میان مفسران این است که مفهوم آیه این است که تمام مردگانى که در درون خاک و داخل قبرها آرمیدهاند یکباره همه به بیرون پرتاب مىشوند، و لباس حیات و زندگى بر تن مىکنند.
بعضى دیگر گفتهاند علاوه بر انسانها، معادن و گنجهاى نهفته درون زمین نیز همگى بیرون مىریزد.این احتمال نیز وجود دارد که مواد مذاب درون زمین با زلزلههاى هولناک و وحشتناک بکلى بیرون مىریزد، و همه پستیها را پر مىکند و سپس درون زمین خالى و آرام مىگردد.
(آیه 5)- باز به دنبال این سخن، مىافزاید: «و تسلیم فرمان پروردگارش گردد و شایسته است» که تسلیم باشد (و اذنت لربها و حقت).
این حوادث عظیم که با تسلیم کامل همه موجودات توأم است، از یکسو بیانگر فناى این دنیاست، فناى زمین و آسمان و انسانها و گنجها و گنجینهها، و از سوى دیگر دلیل بر ایجاد نقطه عطفى است در جهان آفرینش، و مرحله نوین و تازه هستى.
و از سوى سوم نشانه قدرت خداوند بزرگ است، بر همه چیز مخصوصا بر مسأله معاد و رستاخیز.
آرى! هنگامى که این حوادث واقع شود، انسان، نتیجه اعمال نیک و بد خود را مىبیند- و این جملهاى است که در تقدیر است.
(آیه 6)- تلاشى پر رنج به سوى کمال مطلق! سپس انسانها را مخاطب ساخته و سرنوشت آنها را در مسیرى که در پیش دارند براى آنها روشن کرده، مىفرماید: «اى انسان تو با تلاش و رنج به سوى پروردگارت مىروى، و او را ملاقات خواهى کرد» (یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه).
این آیه اشاره به یک اصل اساسى در حیات همه انسانهاست، که همواره زندگى، آمیخته با زحمت و رنج و تعب است، حتى اگر هدف رسیدن به متاع دنیا باشد، تا چه رسد به این که هدف آخرت و سعادت جاویدان و قرب پروردگار باشد، این طبیعت زندگى دنیاست، حتى افرادى که در نهایت رفاه زندگى مىکنند آنها نیز از رنج و زحمت و درد برکنار نیستند.
تعبیر به «ملاقات پروردگار» در اینجا، خواه اشاره به ملاقات صحنه قیامت که صحنه حاکمیّت مطلقه اوست باشد، یا ملاقات جزا و پاداش و کیفر او، یا ملاقات خود او از طریق شهود باطن، نشان مىدهد که این رنج و تعب تا آن روز ادامه خواهد یافت، و زمانى به پایان مىرسد که پرونده این دنیا بسته شود و انسان با عملى پاک خداى خویش را ملاقات کند.
آرى! راحتى بىرنج و تعب، تنها در آنجاست.
تکیه بر عنوان «ربّ» (پروردگار) اشاره به این است که این سعى و تلاش جزئى از برنامه ربوبیت خداوند و تکامل و تربیت انسان است.
(آیه 7)- ولى در اینجا انسانها به دو گروه تقسیم مىشوند همان گونه که مىفرماید: «پس کسى که نامه اعمالش به دست راستش داده شود» (فاما من اوتى کتابه بیمینه).
(آیه 8)- «به زودى حساب آسانى براى او مىشود» (فسوف یحاسب حسابا یسیرا).
(آیه 9)- «و خوشحال به اهل و خانوادهاش باز مىگردد» (و ینقلب الى اهله مسرورا).
اینها کسانى هستند که در مدار اصلى آفرینش، در همان مدارى که خداوند براى این انسان و سرمایهها و نیروهاى او تعیین کرده حرکت مىکنند، و تلاش و کوشش آنها همواره براى خدا، و سعى و حرکتشان به سوى خداست، در آنجا نامه اعمالشان را به دست راستشان مىدهند که این نشانه پاکى عمل و صحّت ایمان و نجات در قیامت است، و مایه سر افرازى و سر بلندى در برابر اهل محشر.
منظور از «حساب یسیر» حساب سهل و آسان است که سختگیرى و دقت در آن نباشد، از سیئات بگذرد و حسنات را پاداش دهد و حتى سیئات آنها را به حسنات تبدیل کند.
(آیه 10)- آنها که از شرم نامه اعمال را پشت سر مىگیرند! به دنبال بحثى که در آیات قبل پیرامون اصحاب الیمین (مؤمنانى که نامه اعمالشان به دست راستشان داده مىشود) گذشت در اینجا از کفّار و مجرمان و چگونگى نامه اعمال آنها سخن مىگوید.
نخست مىفرماید: «و اما کسى که نامه اعمالش به پشت سرش داده شود»(و اما من اوتى کتابه وراء ظهره).
(آیه 11)- «به زودى فریاد مىزند: اى واى بر من که هلاک شدم»! (فسوف یدعوا ثبورا).
(آیه 12)- «و در شعلههاى سوزان آتش مىسوزد» (و یصلى سعیرا).
«اصحاب الیمین» با سرافرازى و افتخار و مباهات نامه اعمالشان را به دست راست گرفته و صدا مىزنند: هاؤم اقرؤا کتابیه اى اهل محشر! بیایید و نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید» (حاقه/ 19).
اما وقتى مجرمان تبهکار نامه اعمالشان را به دست چپشان مىدهند آنها از شرمسارى و ذلت دست را پشت سر مىگیرند، تا این سند جرم و فضاحت کمتر دیده شود، ولى چه فایده که در آنجا چیزى پنهان شدنى نیست.
(آیه 13)- سپس به بیان علت این سرنوشت شوم پرداخته، مىفرماید: «چرا که او در میان خانوادهاش پیوسته (از کفر و گناه خود) مسرور بود» (انه کان فى اهله مسرورا).
سرورى آمیخته با غرور، و غرورى آمیخته با غفلت و بىخبرى از خدا، سرورى که نشانه دلبستگى سخت به دنیا و بىاعتنایى به جهان پس از مرگ بود.
(آیه 14)- و لذا در این آیه، مىافزاید: این به خاطر آن است که «او گمان مىکرد هرگز بازگشت نمىکند» و معادى در کار نیست! (انه ظن ان لن یحور).
در حقیقت منشأ اصلى بدبختى او اعتقاد فاسد و گمان باطلش دائر بر نفى معاد بود، و همین اعتقاد باعث غرور و سرور او شد، او را از خدا دور ساخت و در شهوات و انواع گناهان غوطهور نمود، تا آنجا که دعوت انبیا را به باد استهزا گرفت، و وقتى به سراغ خانواده خود مىآمد از این استهزا و سخریه شاد و خوشحال بود، همین معنى در آیه 31 سوره مطففین نیز آمده است.
(آیه 15)- در این آیه، براى نفى عقائد باطل آنها مىفرماید: «آرى پروردگارش نسبت به او بینا بود» و اعمالش را براى حساب ثبت کرد! (بلى ان ربه کان به بصیرا).تعبیر این آیه همانند آیه «یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه».
مىتواند به منزله دلیلى بر مسأله معاد محسوب شود، بخصوص این که در هر دو آیه روى عنوان «رب» تکیه شده است، چرا که سیر تکاملى انسان به سوى پروردگار هرگز نمىتواند با مرگ متوقف گردد، و زندگى دنیا کمتر از آن است که هدف چنین سیرى باشد.
و نیز بصیر بودن خداوند نسبت به اعمال آدمى، و ثبت و ضبط آنها حتما باید مقدمهاى براى حساب و جزا باشد و گرنه بیهوده است.
(آیه 16)- به دنبال بحثى که در آیات گذشته پیرامون سیر تکاملى انسان به سوى خداوند آمد، در اینجا براى تأکید این مطلب و توضیح بیشتر، مىفرماید:
«سوگند به شفق» (فلا اقسم بالشفق).
(آیه 17)- «و سوگند به شب و آنچه را (از امور پراکنده) جمعآورى مىکند» (و اللیل و ما وسق).
(آیه 18)- «و سوگند به ماه آنگاه که بدر کامل مىشود» (و القمر اذا اتسق).
(آیه 19)- «که همه شما پیوسته از حالى به حال دیگر منتقل مىشوید» تا به کمال برسید (لترکبن طبقا عن طبق).
منظور از «شفق» در اینجا همان روشنى آمیخته با تاریکى در آغاز شب است.
و از آنجا که ظهور «شفق» خبر از یک حالت تحول و دگرگونى عمیق در جهان مىدهد، و اعلام پایان روز و آغاز شب است، به علاوه جلوه و زیبائى خاصى دارد، و از همه گذشته وقت نماز مغرب است، خداوند به آن سوگند یاد فرموده تا همگان را وادار به اندیشه در این پدیده زیباى آسمانى کند.
و اما سوگند به شب به خاطر آثار و اسرار زیادى است که در آن نهفته شده و در گذشته مشروحا از آن سخن گفتهایم.
تعبیر به «ما وسق» با توجه به این که «وسق» به معنى جمع کردن پراکندههاست اشاره به بازگشت انواع حیوانات و پرندگان و حتى انسانها به خانهها و لانههاى خود به هنگام شب است، که نتیجه آن آرامش و آسایش عمومى جانداران مىباشد، و یکى از اسرار و آثار پر اهمیت شب محسوب مىشود.
قابل توجه این که هر چهار موضوعى که در آیات فوق به آن سوگند یاد شده است (شفق، شب، موجوداتى که شب آنها را گردآورى مىکند، ماه در حالت بدر کامل) همه موضوعاتى است مربوط به هم و مکمل یکدیگر، و مجموعهاى زیبا و منسجم را تشکیل مىدهد که اندیشه انسان را تحریک مىکند، تا در قدرت عظیم آفرینش بیندیشد، و از این دگرگونیهاى سریع به مسأله معاد و قدرت خداوند بر آن آشناتر شود.
جمله «لترکبنّ طبقا عن طبق» بیانگر حالات مختلفى است که انسان در مسیر زندگى خود یکى پس از دیگرى پیدا مىکند.
از جمله حالات گوناگونى که انسان در طریق پر رنج و مشقت خود به سوى خداوند و کمال مطلق پیدا مىکند، نخست عالم دنیا، بعد جهان برزخ و سپس رستاخیز و حالات مختلف آن.
(آیه 20)- سپس به عنوان یک نتیجهگیرى کلى از بحثهاى گذشته، مىفرماید: «پس چرا هنگامى که آنها ایمان نمىآورند»؟! (فما لهم لا یؤمنون).
با این که دلائل حق روشن و آشکار است هم دلائل توحید و خداشناسى و هم دلائل معاد، هم آیات آفاقى و هم آیات انفسى.
(آیه 21)- سپس از کتاب «تکوین» به سراغ کتاب «تدوین» مىرود، مىافزاید: «و (چرا) هنگامى که قرآن بر آنها خوانده مىشود سجده نمىکنند»؟
(و اذا قرئ علیهم القرآن لا یسجدون).
قرآنى که نور اعجاز از جوانب مختلف آن مىدرخشد، و هر ناظر بىطرف مىداند ممکن نیست زائیده مغز بشرى باشد.
(آیه 22)- در این آیه، مىافزاید: «بلکه کافران پیوسته آیات الهى را تکذیب مىکنند» (بل الذین کفروا یکذبون).
به کار بردن «فعل مضارع» (یکذّبون) در اینجا که معمولا براى استمرار مىآید گواه بر این معنى است که آنها در تکذیبهاى خود اصرار داشتند، اصرارى که از روح لجاج و عناد سرچشمه مىگرفت.
(آیه 23)- سپس با لحنى تهدیدآمیز مىفرماید: «و خداوند آنچه را در دل پنهان مىدارند به خوبى مىداند» (و الله اعلم بما یوعون).
خداوندا از نیات و اهداف آنها، و انگیزههائى که سبب این تکذیبهاى مستمر مىگردد، با خبر است هر قدر آنها بر آن پرده پوشى کنند و سرانجام کیفر همه آن را به آنها خواهد داد.
(آیه 24)- و در این آیه، مىفرماید: «پس آنها را به عذابى دردناک بشارت ده» (فبشرهم بعذاب الیم).
تعبیر به «بشارت» که معمولا در خبرهاى خوش به کار مىرود در اینجا نوعى طعن و سرزنش است، این در حالى است که مؤمنان را حقیقتا بشارت به نعمتهاى گسترده بهشتى مىدهد، تا تکذیب کنندگان دوزخى در حسرت و اندوه فرو روند.
(آیه 25)- در آخرین آیه این سوره، به صورت یک استثناء بار دیگر به سرنوشت مؤمنان صالح العمل اشاره کرده، مىفرماید: «مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند که براى آنها پاداشى است قطع نشدنى» (الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم اجر غیر ممنون).
این آیه راه بازگشت را به روى کفار مىگشاید، و مىفرماید: این عذاب الیم از کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و اعمال صالح انجام دهند قطعا برداشته شده و پاداش دائم و نقصان ناپذیر به آنها داده مىشود.