قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره مطففین» ثبت شده است

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۲۶ ق.ظ

589 . صفحه589

ششم مرداد :


نفیسه :



(آیه 35)- در آیه قبل خواندیم که روز قیامت مومنان به کفار می خندند لذا در این آیه مى‏افزاید: «در حالى که بر تختهاى آراسته بهشتى نشسته و (به سرنوشت شوم آنها) مى‏نگرند» (على الارائک ینظرون).

به چه چیز نگاه مى‏کنند! به آن همه نعمتهاى بى‏پایان الهى، به آن مواهب عظیم و به آن عذابهاى دردناکى که کفار مغرور و خودخواه در نهایت ذلت و زبونى به آن گرفتارند.

(آیه 36)- سرانجام در آخرین آیه این سوره به صورت یک جمله استفهامیه، مى‏فرماید: «آیا (با این حال) کافران پاداش اعمال خود را گرفتند»؟! (هل ثوب الکفار ما کانوا یفعلون).
این سخن خواه از ناحیه خداوند باشد، یا فرشتگان، و یا مؤمنان، نوعى طعن و استهزا نسبت به افکار و ادعاهاى این مغروران مستکبر است که انتظار داشتند در مقابل اعمال زشتشان جایزه و پاداشى هم از خداوند دریافت دارند، در برابر این پندار غلط و خیال خام مى‏فرماید: «آیا آنها پاداش اعمالشان را گرفتند»؟




سوره انشقاق،سوره هشتاد و چهارم قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 25 آیه میباشد.‏
محتواى سوره:
این سوره مانند بسیارى از سوره‏هاى جزء اخیر قرآن مجید از مباحث معاد سخن مى‏گوید، در آغاز اشاراتى به حوادث هولناک و تکان دهنده پایان جهان و شروع قیامت مى‏کند، و در مرحله بعد به مسأله رستاخیز و حساب اعمال نیکوکاران و بدکاران، و سرنوشت آنها، و در مرحله سوم به بخشى از اعمال و اعتقاداتى که موجب عذاب و کیفر الهى مى‏شود، و در مرحله چهارم بعد از ذکر سوگندهائى به مراحل سیر انسان در مسیر زندگى دنیا و آخرت اشاره مى‏کند و سرانجام در مرحله پنجم باز سخن از اعمال نیک و بد و کیفر و پاداش آنهاست.
درباره فضیلت تلاوت این سوره‏ در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم:
«کسى که سوره انشقاق را بخواند خداوند او را از این که در قیامت نامه اعمالش به پشت سرش داده شود در امان مى‏دارد»!



(آیه 1)- همان گونه که در شرح محتواى سوره گفتیم در آغاز این سوره نیز به حوادث عظیم و عجیب پایان جهان اشاره شده، مى‏فرماید: «در آن هنگام که آسمان [- کرات آسمانى‏] شکافته شود» (اذا السماء انشقت).
نظیر آنچه در آغاز سوره انفطار آمده که مى‏فرماید: «در آن زمان که آسمان (و کرات آسمانى) شکافته و ستارگان پراکنده شوند و فرو ریزند».
و این اعلام پایان دنیا و خرابى و فناى آن است.
در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السّلام در تفسیر آیه آمده که فرمود: «در آستانه قیامت این کواکب را که ما مشاهده مى‏کنیم از کهکشان جدا مى‏شود، و نظام همگى به هم مى‏خورد».

(آیه 2)- سپس مى‏افزاید: «و تسلیم فرمان پروردگارش شود و شایسته است چنین باشد» (و اذنت لربها و حقت).
مبادا تصور شود که آسمان با آن عظمت کمترین مقاومتى در مقابل این فرمان الهى مى‏کند.
چگونه مى‏تواند تسلیم نباشد در حالى که فیض وجود لحظه به لحظه از سوى خداوند به آن مى‏رسد، و اگر یک آن این رابطه قطع گردد متلاشى و نابود خواهد شد.

(آیه 3)- و در مرحله بعد به وضع «زمین» اشاره کرده، مى‏فرماید: «و در آن هنگام که زمین گسترده شود» (و اذا الارض مدت).
کوهها- به شهادت آیات فراوانى از قرآن- بکلى متلاشى و بر چیده مى‏شوند و تمام بلندیها و پستیها از میان مى‏رود، زمین صاف و گسترده و آماده حضور همه بندگان در صحنه مى‏شود.

(آیه 4)- و در سومین مرحله، مى‏افزاید: «و (زمین) آنچه در درون دارد بیرون افکنده و خالى مى‏شود» (و القت ما فیها و تخلت).
معروف در میان مفسران این است که مفهوم آیه این است که تمام مردگانى که در درون خاک و داخل قبرها آرمیده‏اند یکباره همه به بیرون پرتاب مى‏شوند، و لباس حیات و زندگى بر تن مى‏کنند.
بعضى دیگر گفته‏اند علاوه بر انسانها، معادن و گنجهاى نهفته درون زمین نیز همگى بیرون مى‏ریزد.این احتمال نیز وجود دارد که مواد مذاب درون زمین با زلزله‏هاى هولناک و وحشتناک بکلى بیرون مى‏ریزد، و همه پستیها را پر مى‏کند و سپس درون زمین خالى و آرام مى‏گردد.

(آیه 5)- باز به دنبال این سخن، مى‏افزاید: «و تسلیم فرمان پروردگارش گردد و شایسته است» که تسلیم باشد (و اذنت لربها و حقت).
این حوادث عظیم که با تسلیم کامل همه موجودات توأم است، از یکسو بیانگر فناى این دنیاست، فناى زمین و آسمان و انسانها و گنجها و گنجینه‏ها، و از سوى دیگر دلیل بر ایجاد نقطه عطفى است در جهان آفرینش، و مرحله نوین و تازه هستى.
و از سوى سوم نشانه قدرت خداوند بزرگ است، بر همه چیز مخصوصا بر مسأله معاد و رستاخیز.
آرى! هنگامى که این حوادث واقع شود، انسان، نتیجه اعمال نیک و بد خود را مى‏بیند- و این جمله‏اى است که در تقدیر است.

(آیه 6)- تلاشى پر رنج به سوى کمال مطلق! سپس انسانها را مخاطب ساخته و سرنوشت آنها را در مسیرى که در پیش دارند براى آنها روشن کرده، مى‏فرماید: «اى انسان تو با تلاش و رنج به سوى پروردگارت مى‏روى، و او را ملاقات خواهى کرد» (یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه).
این آیه اشاره به یک اصل اساسى در حیات همه انسانهاست، که همواره زندگى، آمیخته با زحمت و رنج و تعب است، حتى اگر هدف رسیدن به متاع دنیا باشد، تا چه رسد به این که هدف آخرت و سعادت جاویدان و قرب پروردگار باشد، این طبیعت زندگى دنیاست، حتى افرادى که در نهایت رفاه زندگى مى‏کنند آنها نیز از رنج و زحمت و درد برکنار نیستند.
تعبیر به «ملاقات پروردگار» در اینجا، خواه اشاره به ملاقات صحنه قیامت که صحنه حاکمیّت مطلقه اوست باشد، یا ملاقات جزا و پاداش و کیفر او، یا ملاقات خود او از طریق شهود باطن، نشان مى‏دهد که این رنج و تعب تا آن روز ادامه خواهد یافت، و زمانى به پایان مى‏رسد که پرونده این دنیا بسته شود و انسان با عملى پاک خداى خویش را ملاقات کند.
آرى! راحتى بى‏رنج و تعب، تنها در آنجاست.
تکیه بر عنوان «ربّ» (پروردگار) اشاره به این است که این سعى و تلاش جزئى از برنامه ربوبیت خداوند و تکامل و تربیت انسان است.

(آیه 7)- ولى در اینجا انسانها به دو گروه تقسیم مى‏شوند همان گونه که مى‏فرماید: «پس کسى که نامه اعمالش به دست راستش داده شود» (فاما من اوتى کتابه بیمینه).

(آیه 8)- «به زودى حساب آسانى براى او مى‏شود» (فسوف یحاسب حسابا یسیرا).

(آیه 9)- «و خوشحال به اهل و خانواده‏اش باز مى‏گردد» (و ینقلب الى اهله مسرورا).
اینها کسانى هستند که در مدار اصلى آفرینش، در همان مدارى که خداوند براى این انسان و سرمایه‏ها و نیروهاى او تعیین کرده حرکت مى‏کنند، و تلاش و کوشش آنها همواره براى خدا، و سعى و حرکتشان به سوى خداست، در آنجا نامه اعمالشان را به دست راستشان مى‏دهند که این نشانه پاکى عمل و صحّت ایمان و نجات در قیامت است، و مایه سر افرازى و سر بلندى در برابر اهل محشر.
منظور از «حساب یسیر» حساب سهل و آسان است که سخت‏گیرى و دقت در آن نباشد، از سیئات بگذرد و حسنات را پاداش دهد و حتى سیئات آنها را به حسنات تبدیل کند.

(آیه 10)- آنها که از شرم نامه اعمال را پشت سر مى‏گیرند! به دنبال بحثى که در آیات قبل پیرامون اصحاب الیمین (مؤمنانى که نامه اعمالشان به دست راستشان داده مى‏شود) گذشت در اینجا از کفّار و مجرمان و چگونگى نامه اعمال آنها سخن مى‏گوید.
نخست مى‏فرماید: «و اما کسى که نامه اعمالش به پشت سرش داده شود»(و اما من اوتى کتابه وراء ظهره).

(آیه 11)- «به زودى فریاد مى‏زند: اى واى بر من که هلاک شدم»! (فسوف یدعوا ثبورا).

(آیه 12)- «و در شعله‏هاى سوزان آتش مى‏سوزد» (و یصلى سعیرا).
«اصحاب الیمین» با سرافرازى و افتخار و مباهات نامه اعمالشان را به دست راست گرفته و صدا مى‏زنند: هاؤم اقرؤا کتابیه اى اهل محشر! بیایید و نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید» (حاقه/ 19).
اما وقتى مجرمان تبهکار نامه اعمالشان را به دست چپشان مى‏دهند آنها از شرمسارى و ذلت دست را پشت سر مى‏گیرند، تا این سند جرم و فضاحت کمتر دیده شود، ولى چه فایده که در آنجا چیزى پنهان شدنى نیست.

(آیه 13)- سپس به بیان علت این سرنوشت شوم پرداخته، مى‏فرماید: «چرا که او در میان خانواده‏اش پیوسته (از کفر و گناه خود) مسرور بود» (انه کان فى اهله مسرورا).
سرورى آمیخته با غرور، و غرورى آمیخته با غفلت و بى‏خبرى از خدا، سرورى که نشانه دلبستگى سخت به دنیا و بى‏اعتنایى به جهان پس از مرگ بود.

(آیه 14)- و لذا در این آیه، مى‏افزاید: این به خاطر آن است که «او گمان مى‏کرد هرگز بازگشت نمى‏کند» و معادى در کار نیست! (انه ظن ان لن یحور).
در حقیقت منشأ اصلى بدبختى او اعتقاد فاسد و گمان باطلش دائر بر نفى معاد بود، و همین اعتقاد باعث غرور و سرور او شد، او را از خدا دور ساخت و در شهوات و انواع گناهان غوطه‏ور نمود، تا آنجا که دعوت انبیا را به باد استهزا گرفت، و وقتى به سراغ خانواده خود مى‏آمد از این استهزا و سخریه شاد و خوشحال بود، همین معنى در آیه 31 سوره مطففین نیز آمده است.

(آیه 15)- در این آیه، براى نفى عقائد باطل آنها مى‏فرماید: «آرى پروردگارش نسبت به او بینا بود» و اعمالش را براى حساب ثبت کرد! (بلى ان ربه کان به بصیرا).تعبیر این آیه همانند آیه «یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه».
مى‏تواند به منزله دلیلى بر مسأله معاد محسوب شود، بخصوص این که در هر دو آیه روى عنوان «رب» تکیه شده است، چرا که سیر تکاملى انسان به سوى پروردگار هرگز نمى‏تواند با مرگ متوقف گردد، و زندگى دنیا کمتر از آن است که هدف چنین سیرى باشد.
و نیز بصیر بودن خداوند نسبت به اعمال آدمى، و ثبت و ضبط آنها حتما باید مقدمه‏اى براى حساب و جزا باشد و گرنه بیهوده است.

(آیه 16)- به دنبال بحثى که در آیات گذشته پیرامون سیر تکاملى انسان به سوى خداوند آمد، در اینجا براى تأکید این مطلب و توضیح بیشتر، مى‏فرماید:
«سوگند به شفق» (فلا اقسم بالشفق).

(آیه 17)- «و سوگند به شب و آنچه را (از امور پراکنده) جمع‏آورى مى‏کند» (و اللیل و ما وسق).

(آیه 18)- «و سوگند به ماه آنگاه که بدر کامل مى‏شود» (و القمر اذا اتسق).

(آیه 19)- «که همه شما پیوسته از حالى به حال دیگر منتقل مى‏شوید» تا به کمال برسید (لترکبن طبقا عن طبق).
منظور از «شفق» در اینجا همان روشنى آمیخته با تاریکى در آغاز شب است.
و از آنجا که ظهور «شفق» خبر از یک حالت تحول و دگرگونى عمیق در جهان مى‏دهد، و اعلام پایان روز و آغاز شب است، به علاوه جلوه و زیبائى خاصى دارد، و از همه گذشته وقت نماز مغرب است، خداوند به آن سوگند یاد فرموده تا همگان را وادار به اندیشه در این پدیده زیباى آسمانى کند.
و اما سوگند به شب به خاطر آثار و اسرار زیادى است که در آن نهفته شده و در گذشته مشروحا از آن سخن گفته‏ایم.
تعبیر به «ما وسق» با توجه به این که «وسق» به معنى جمع کردن پراکنده‏هاست اشاره به بازگشت انواع حیوانات و پرندگان و حتى انسانها به خانه‏ها و لانه‏هاى خود به هنگام شب است، که نتیجه آن آرامش و آسایش عمومى جانداران مى‏باشد، و یکى از اسرار و آثار پر اهمیت شب محسوب مى‏شود.
قابل توجه این که هر چهار موضوعى که در آیات فوق به آن سوگند یاد شده است (شفق، شب، موجوداتى که شب آنها را گردآورى مى‏کند، ماه در حالت بدر کامل) همه موضوعاتى است مربوط به هم و مکمل یکدیگر، و مجموعه‏اى زیبا و منسجم را تشکیل مى‏دهد که اندیشه انسان را تحریک مى‏کند، تا در قدرت عظیم آفرینش بیندیشد، و از این دگرگونیهاى سریع به مسأله معاد و قدرت خداوند بر آن آشناتر شود.
جمله «لترکبنّ طبقا عن طبق» بیانگر حالات مختلفى است که انسان در مسیر زندگى خود یکى پس از دیگرى پیدا مى‏کند.
از جمله حالات گوناگونى که انسان در طریق پر رنج و مشقت خود به سوى خداوند و کمال مطلق پیدا مى‏کند، نخست عالم دنیا، بعد جهان برزخ و سپس رستاخیز و حالات مختلف آن.

(آیه 20)- سپس به عنوان یک نتیجه‏گیرى کلى از بحثهاى گذشته، مى‏فرماید: «پس چرا هنگامى که آنها ایمان نمى‏آورند»؟! (فما لهم لا یؤمنون).
با این که دلائل حق روشن و آشکار است هم دلائل توحید و خداشناسى و هم دلائل معاد، هم آیات آفاقى و هم آیات انفسى.

(آیه 21)- سپس از کتاب «تکوین» به سراغ کتاب «تدوین» مى‏رود، مى‏افزاید: «و (چرا) هنگامى که قرآن بر آنها خوانده مى‏شود سجده نمى‏کنند»؟
 (و اذا قرئ علیهم القرآن لا یسجدون).
قرآنى که نور اعجاز از جوانب مختلف آن مى‏درخشد، و هر ناظر بى‏طرف مى‏داند ممکن نیست زائیده مغز بشرى باشد.

(آیه 22)- در این آیه، مى‏افزاید: «بلکه کافران پیوسته آیات الهى را تکذیب مى‏کنند» (بل الذین کفروا یکذبون).
به کار بردن «فعل مضارع» (یکذّبون) در اینجا که معمولا براى استمرار مى‏آید گواه بر این معنى است که آنها در تکذیبهاى خود اصرار داشتند، اصرارى که از روح لجاج و عناد سرچشمه مى‏گرفت.

(آیه 23)- سپس با لحنى تهدیدآمیز مى‏فرماید: «و خداوند آنچه را در دل پنهان مى‏دارند به خوبى مى‏داند» (و الله اعلم بما یوعون).
خداوندا از نیات و اهداف آنها، و انگیزه‏هائى که سبب این تکذیبهاى مستمر مى‏گردد، با خبر است هر قدر آنها بر آن پرده پوشى کنند و سرانجام کیفر همه آن را به آنها خواهد داد.

(آیه 24)- و در این آیه، مى‏فرماید: «پس آنها را به عذابى دردناک بشارت ده» (فبشرهم بعذاب الیم).
تعبیر به «بشارت» که معمولا در خبرهاى خوش به کار مى‏رود در اینجا نوعى طعن و سرزنش است، این در حالى است که مؤمنان را حقیقتا بشارت به نعمتهاى گسترده بهشتى مى‏دهد، تا تکذیب کنندگان دوزخى در حسرت و اندوه فرو روند.

(آیه 25)- در آخرین آیه این سوره، به صورت یک استثناء بار دیگر به سرنوشت مؤمنان صالح العمل اشاره کرده، مى‏فرماید: «مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند که براى آنها پاداشى است قطع نشدنى» (الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم اجر غیر ممنون).
این آیه راه بازگشت را به روى کفار مى‏گشاید، و مى‏فرماید: این عذاب الیم از کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و اعمال صالح انجام دهند قطعا برداشته شده و پاداش دائم و نقصان ناپذیر به آنها داده مى‏شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۰۷:۲۶
* مسافر
سه شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۰۵ ب.ظ

588 . صفحه 588


پنجم مرداد :


نفیسه :



(آیه 7)- تو نمى‏دانى «سجّین» چیست؟ در تعقیب بحثى که در آیات گذشته درباره کم فروشان، و رابطه گناه با عدم ایمان راسخ به روز رستاخیز آمده بود، در اینجا به گوشه‏اى از سرنوشت بدکاران و فاجران در آن روز اشاره کرده، مى‏فرماید: «چنین نیست که آنها (درباره قیامت) مى‏پندارند به یقین نامه اعمال بدکاران در سجّین است» (کلا ان کتاب الفجار لفى سجین).


(آیه 8)- «تو چه مى‏دانى سجّین چیست»؟ (و ما ادراک ما سجین).

(آیه 9)- «نامه‏اى است رقم زده شده و سرنوشتى است حتمى» (کتاب مرقوم).
در تفسیر این آیات عمدتا دو نظریه وجود دارد:
1- منظور از «کتاب» همان نامه اعمال انسانهاست که هیچ کار کوچک و بزرگ و صغیره و کبیره‏اى نیست مگر این که آن را احصا کرده، و همه چیز بى‏کم و کاست در آن ثبت است.
و منظور از «سجّین» کتاب جامعى است که نامه اعمال همه بدکاران بطور مجموعى در آن گردآورى شده است. و به تعبیر ساده مانند دفتر کلى است که حساب هر یک از بستانکاران و بدهکاران را در صفحه مستقلى در آن ثبت مى‏کنند.
و تعبیر از آن به عنوان «سجین» شاید به خاطر این باشد که محتویات این دیوان سبب زندانى شدن آنها در جهنّم است، یا خود این دیوان در قعر جهنّم جاى دارد، به عکس کتاب ابرار و نیکان که در «اعلى علیین» بهشت است.
2- تفسیر دوم این است که «سجین» به همان معنى مشهور و معروف یعنى «دوزخ» است که زندان عظیمى است براى همه بدکاران، و یا محل سختى از دوزخ مى‏باشد، و منظور از «کتاب فجار» همان سرنوشتى است که براى آنها رقم زده شده.
بنابراین، معنى آیه چنین است: «سرنوشت مقرّر و مسلم بدکاران در جهنم است».
جمع میان این دو تفسیر نیز مانعى ندارد، چرا که سجّین در تفسیر اول به معنى دیوان کل اعمال بدکاران است، و در تفسیر دوم به معنى دوزخ یا قعر زمین و معلوم است که اینها علت و معلول یکدیگرند، یعنى هنگامى که نامه عمل انسان در دیوان کل اعمال بدکاران قرار گرفت همان سبب مى‏شود که او را به پست‏ترین مقام و قعر دوزخ بکشاند.

(آیه 10)- در این آیه، با یک جمله تکان دهنده به عاقبت شوم منکران معاد اشاره کرده، مى‏فرماید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).
تکذیبى که سرچشمه انواع گناهان و از جمله کم فروشى و ظلم است.

(آیه 11)- در آیه قبل اشاره کوتاهى به سرنوشت شوم مکذبان شده بود، در اینجا به معرفى آنان پرداخته، مى‏گوید: «همانها که روز جزا را انکار مى‏کنند» (الذین یکذبون بیوم الدین).

(آیه 12)- و بعد مى‏افزاید: «تنها کسانى آن را تکذیب مى‏کنند که متجاوز و گنهکارند» (و ما یکذب به الا کل معتد اثیم).
یعنى ریشه انکار قیامت، منطق و استدلال نیست، بلکه افرادى که مى‏خواهند پیوسته به تجاوزها ادامه دهند و در گناه غوطه‏ور باشند منکر قیامت مى‏شوند.

(آیه 13)- در این آیه به سومین وصف منکران قیامت اشاره کرده، مى‏افزاید:
« (همان کس که) وقتى آیات ما بر او خوانده مى‏شود مى‏گوید: این افسانه‏هاى پیشینیان است» (اذا تتلى علیه آیاتنا قال اساطیر الاولین).
آنها علاوه بر این که تجاوزگر (معتد) و گنهکار (اثیم) هستند آیات الهى را نیز به باد سخریه و استهزا گرفته، آن را مجموعه‏اى از اسطوره‏ها و افسانه‏هاى موهوم و سخنان بى‏ارزش، نظیر آنچه از دورانهاى نخستین (دوران نادانى بشر) به یادگار مانده است معرفى مى‏کنند و به این بهانه مى‏خواهند خود را از مسؤولیت در برابر این آیات برکنار دارند.
در آیات دیگرى از قرآن مجید نیز مى‏خوانیم که مجرمان جسور براى فرار از اجابت دعوت الهى به همین بهانه متوسل مى‏شدند.

(آیه 14)- گناهان زنگار دلهاست! قرآن در این آیه بار دیگر به ریشه اصلى طغیان و سرکشى آنها اشاره کرده، مى‏افزاید: «چنین نیست که آنها مى‏پندارند، بلکه اعمالشان چون زنگارى بر دلهاشان نشسته» و از درک حقیقت وامانده‏اند (کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون). چرا که نور و صفاى نخستین را که به حکم فطرت خداداد در آن بوده گرفته، به همین دلیل پرتو انوار وحى در آن منعکس نمى‏گردد! در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «هنگامى که بنده گناه کند، نکته سیاهى در قلب او پیدا مى‏شود، اگر توبه کند، و از گناه دست بردارد و استغفار نماید قلب او صیقل مى‏یابد، و اگر باز هم به گناه برگردد سیاهى افزون مى‏شود، تا تمام قلبش را فرا مى‏گیرد، این همان زنگارى است که در آیه «کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون» به آن اشاره شده».

(آیه 15)- در این آیه مى‏افزاید: «چنین نیست که مى‏پندارند، بلکه آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند» (کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون).
و این دردناک‏ترین مجازات آنهاست، همان گونه که لقاى معنوى پروردگار، و حضور در بارگاه قرب او براى ابرار و نیکان بالاترین موهبت و لذتبخش‏ترین نعمت است.

(آیه 16)- «سپس آنها به یقین وارد دوزخ مى‏شوند» و ملازم آن هستند (ثم انهم لصالوا الجحیم).
این ورود در آتش نتیجه محجوب بودن از پروردگار است، و اثرى است که از آن جدا نیست، و بطور مسلم آتش محرومیت از دیدار حق، از آتش دوزخ هم سوزانتر است!

(آیه 17)- و در این آیه مى‏فرماید: «سپس به آنها گفته مى‏شود: این همان چیزى است که آن را تکذیب مى‏کردید»! (ثم یقال هذا الذى کنتم به تکذبون).
این سخن به عنوان توبیخ و ملامت و سرزنش به آنها گفته مى‏شود و عذابى است روحانى و شکنجه‏اى است معنوى براى این گروه خیره سر و لجوج.

(آیه 18)- «علّیّین» در انتظار ابرار است! به دنبال توصیفى که در آیات گذشته درباره «فجّار» و نامه اعمال و سرنوشت آنها آمده، در اینجا، سخنى از گروه مقابل آنان، یعنى ابرار و نیکان است که ملاحظه افتخارات و امتیازات آنها در برابر فاجران، موقعیت هر دو را روشنتر مى‏سازد.
نخست مى‏فرماید: «چنان نیست که آنها (درباره معاد) مى‏پندارند، بلکه نامه اعمال ابرار و نیکان در علّیّین است» (کلا ان کتاب الابرار لفى علیین).
«ابرار» کسانى هستند که روحى وسیع و همتى بلند و اعتقاد و عملى نیک دارند.
شبیه همان دو تفسیر که در آیات سابق درباره «سجّین» داشتیم درباره «علّیّین» نیز صادق است.
نخست این که: منظور از «کتاب الابرار» نامه اعمال نیکان و پاکان و مؤمنان است، و هدف بیان این نکته است که نامه اعمال آنها در یک دیوان کل به نام «علّیّین» که بیانگر تمام اعمال مؤمنان است قرار دارد، دیوانى که بسیار بلند مرتبه و والا مقام است.
یا این که نامه اعمال آنها بر فراز آنها در شریفترین مکان، یا بر فراز بهشت در بلندترین مقام جاى دارد، و همه اینها نشان مى‏دهد که مقام خود آنها فوق العاده بلند و والاست.
تفسیر دیگر این که «کتاب» در اینجا به معنى سرنوشت و حکم قطعى الهى است که مقرر داشته نیکان در اعلى درجات بهشت باشند.
و البته جمع میان این دو تفسیر نیز ممکن است که هم نامه اعمال آنها در یک دیوان کل قرار دارد، و هم مجموعه آن دیوان بر فراز آسمانهاست و هم فرمان الهى بر آن قرار گرفته که خودشان در بالاترین درجات بهشت باشند.

(آیه 19)- سپس براى بیان اهمیت و عظمت «علّیّین» مى‏افزاید: «و تو چه مى‏دانى علّیّین چیست» (و ما ادراک ما علیون).
اشاره به این که مقام و مکانى است برتر از «خیال و قیاس و گمان و وهم» که هیچ کس حتى پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نیز نمى‏تواند ابعاد عظمت آن را دریابد.

(آیه 20)- سپس خود قرآن به توضیح بیشتر پرداخته، مى‏افزاید: علّیّین «نامه‏اى است رقم خورده و سرنوشتى است قطعى» (کتاب مرقوم).
این بنابر تفسیرى است که «علیین» را به معنى دیوان کل نامه اعمال ابرار معرفى مى‏کند، و اما بنابر تفسیر دیگر معنى آیه چنین است: «این سرنوشت حتمى است که خداوند در باره آنها رقم زده که جایگاهشان برترین درجات بهشت باشد».

(آیه 21)- سپس مى‏افزاید: این کتاب کتابى است که «مقرّبان شاهد آنند»! یا بر آن گواهى مى‏دهند (یشهده المقربون).
«مقربون» گروهى از خاصان و برگزیدگان مؤمنانند که مقامى بس والا دارند، و شاهد و ناظر نامه اعمال ابرار و نیکان دیگرند.
البته همه مقربان از ابرارند ولى همه ابرار در سلک مقربان نیستند.

(آیه 22)- سپس به شرح بخشى از پاداشهاى عظیم ابرار و نیکان پرداخته، مى‏فرماید: «مسلما نیکان در انواع نعمت‏اند» (ان الابرار لفى نعیم).

(آیه 23)- بعد به شرح بعضى از آنها پرداخته، مى‏فرماید: «بر تختهاى زیباى بهشتى تکیه کرده، و (به زیباییهاى بهشت) مى‏نگرند»! (على الارائک ینظرون).

(آیه 24)- سپس مى‏افزاید: هرگاه به آنها بنگرى «در چهره‏هایشان طراوت و نشاط نعمت را مى‏بینى و مى‏شناسى» (تعرف فى وجوههم نضرة النعیم).
اشاره به این که نشاط و سرور و شادى در چهره‏هایشان موج مى‏زند.

(آیه 25)- بعد از نعمت تخت و نگاه و آرامش و نشاط اشاره به نعمتى دیگر یعنى شراب بهشتیان کرده، مى‏افزاید: «آنها از شراب (طهور) زلال دست نخورده سر بسته‏اى سیراب مى‏شوند» (یسقون من رحیق مختوم).
شراب طهورى که مانند شراب آلوده و شیطانى دنیا معصیت‏زا و جنون آفرین نیست، بلکه هوش و عقل و نشاط و عشق و صفا مى‏آفریند.

(آیه 26)- سپس مى‏فرماید: «مهرى که بر آن نهاده شده از مشک است» (ختامه مسک).
نه همچون ظرفهاى در بسته دنیا که مهر آن را با «گل» مى‏نهند، و هنگامى که انسان مى‏خواهد شى‏ء سربسته را با شکستن مهرش باز کند، دستش آلوده مى‏شود، شراب طهور بهشتى چنین نیست، هنگامى که دست بر مهرش مى‏نهند، بوى عطر مشک در فضا پراکنده مى‏شود! و در پایان آیه بعد از ذکر اوصاف شراب طهور بهشتى، مى‏فرماید: «و در این (نعمتهاى بهشتى) راغبان باید بر یکدیگر پیشى گیرند» (و فى ذلک فلیتنافس المتنافسون).
«تنافس» به معنى تمنى و تلاش دو انسان است که هر کدام مى‏خواهد شى‏ء نفیسى که براى دیگرى است در اختیار او نیز باشد.
در حقیقت مضمون آیه شبیه چیزى است که در آیه 21 سوره حدید آمده است: «پیشى بگیرید بر یکدیگر براى رسیدن به مغفرت پروردگارتان، و بهشتى که پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمین است»!

(آیه 27)- و بعد به آخرین نعمتى که در این سلسله آیات آمده اشاره کرده، مى‏فرماید: «این شراب (طهور) آمیخته با تسنیم است» (و مزاجه من تسنیم).

(آیه 28)- «همان چشمه‏اى که مقرّبان از آن مى‏نوشند» (عینا یشرب بها المقربون).
از این آیات استفاده مى‏شود که «تسنیم» برترین شراب طهور بهشتى است که مقربان آن را بطور خالص مى‏نوشند، و از آسمان بهشت یا طبقات بالاى آن فرو مى‏ریزد. ولى براى ابرار مقدارى از آن را با رحیق مختوم که نوع دیگرى از شراب طهور بهشتى است مى‏آمیزند! در روایات متعددى این شراب بهشتى پاداش کسانى ذکر شده که از شراب آلوده دنیا چشم بپوشند، و تشنه کامان را سیراب کنند، و آتش اندوه را در دل مؤمنان خاموش سازند. و کسانى که در روز گرم تابستان روزه بگیرند.
از جمله پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به على علیه السّلام فرمود: «اى على! کسى که خمر و شراب را به خاطر خدا ترک گوید خداوند او را از شراب زلال در بسته مهر شده بهشتى سیراب مى‏کند».

(آیه 29)-
شأن نزول:
مفسران براى این آیه و هفت آیه بعد از آن دو شأن نزول نقل کرده‏اند نخست این که: روزى على علیه السّلام و جمعى از مؤمنان از کنار جمعى از کفار «مکّه» گذشتند، آنها به على علیه السّلام و مؤمنان خندیدند و استهزا کردند، آیات مورد بحث نازل شد و سرنوشت این گروه کافر استهزا کننده را در قیامت روشن ساخت.
دیگر این که آیات مورد بحث درباره افرادى همچون عمار، صهیب، خباب، بلال، و سایر فقراى مؤمنین که مورد استهزاى مشرکان قریش همچون ابوجهل، و ولید بن مغیره، و عاص بن وائل، واقع مى‏شدند نازل شده.
جمع میان این دو شأن نزول نیز کاملا ممکن است.
تفسیر:
آن روز آنها مؤمنان را مسخره مى‏کردند، اما امروز ...! در تعقیب آیات گذشته که سخن از نعمتها و پاداشهاى عظیم ابرار و نیکان مى‏گفت، در اینجا به گوشه‏اى از مصائب و زحمات آنها که در این جهان به خاطر ایمان و تقوا با آن رو به رو مى‏شوند اشاره مى‏کند، تا روشن شود که آن پاداشهاى بزرگ بى‏حساب نیست.
نخست مى‏فرماید: «بدکاران (در دنیا) پیوسته به مؤمنان مى‏خندیدند» (ان الذین اجرموا کانوا من الذین آمنوا یضحکون).
خنده‏اى تمسخر آمیز و تحقیر کننده، خنده‏اى که از روح طغیان و کبر و غرور و غفلت ناشى مى‏شود، و همیشه افراد سبک‏سر و مغرور در برابر مؤمنان باتقوا چنین خنده‏هاى مستانه داشته‏اند.

(آیه 30)- در این آیه دومین برخورد زشت آنها را بیان کرده، مى‏فرماید:
«و هنگامى که از کنارشان مى‏گذشتند آنها را با اشاره تمسخر مى‏کردند» (و اذا مروا بهم یتغامزون).
و با این علامات و اشارات مى‏گویند: این بى‏سر و پاها را ببینید که مقربان درگاه خدا شده‏اند. این آستین پاره‏ها و پا برهنه‏ها را تماشا کنید که مدعى نزول وحى الهى بر خودشان هستند! و این گروه نادان را بنگرید که مى‏گویند استخوان پوسیده و خاک شده بار دیگر به حیات و زندگى برمى‏گردد و امثال این سخنان زشت و بى‏محتوا.

(آیه 31)- اینها همه در برخوردشان با مؤمنان بود، در جلسات خصوصى نیز همین برنامه را بازگو کرده، و سخریه‏ها را غیابا ادامه مى‏دادند، همان گونه که آیه مورد بحث مى‏گوید: «و هنگامى که به سوى خانواده خود باز مى‏گشتند مسرور و خندان بودند» و از آنچه انجام داده بودند خوشحالى مى‏کردند (و اذا انقلبوا الى اهلهم انقلبوا فکهین).
گوئى فتح و پیروزى نصیب آنها شده که به آن مباهات مى‏کنند، و باز هم در غیاب، همان سخریه‏ها، و همان استهزاءها ادامه دارد.

(آیه 32)- چهارمین عکس العمل شرارت آمیز آنها در برابر مؤمنان این بود که: «وقتى آنان را مى‏دیدند مى‏گفتند: اینها گمراهانند» (و اذا رأوهم قالوا ان هؤلاء لضالون).
چرا که راه و رسم بت‏پرستى و خرافاتى را که در میان آنها رائج بود و هدایتش مى‏پنداشتند رها کرده، و به سوى ایمان به خدا و توحید خالص بازگشته و به گمان آنها لذت نقد دنیا را به نعمتهاى نسیه آخرت فروخته بودند.

(آیه 33)- و از آنجا که مؤمنان غالبا از افرادى بودند که موقعیت اجتماعى و ثروت قابل توجهى در اختیار نداشتند- و به همین دلیل کفار به آنها با چشم حقارت مى‏نگریستند، و ایمانشان را بى‏ارزش شمرده، و آئینشان را به باد مسخره مى‏گرفتند- قرآن مى‏گوید: «در حالى که هرگز مأمور مراقبت و متکفل آنان [- مؤمنان‏] نبودند» (و ما ارسلوا علیهم حافظین).
این در حقیقت جوابى است به این افراد خود خواه و پر ادعا که به شما چه مربوط که مؤمنان از کدام گروهند؟ شما در متن دعوت و محتواى آئین پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله بنگرید.

(آیه 34)- ولى در قیامت مسأله بر عکس مى‏شود، چنانکه در این آیه مى‏فرماید: «ولى امروز مؤمنان به کفّار مى‏خندند»! (فالیوم الذین آمنوا من الکفار یضحکون).
چرا که قیامت بازتابى است از اعمال انسان در دنیا، و در آنجا باید عدالت الهى اجرا شود، و عدالت ایجاب مى‏کند که در آنجا مؤمنان پاکدل به کفار لجوج و معاند و استهزاگر بخندند، و این خود نوعى عذاب دردناک براى این مغروران مستکبر است! در بعضى از روایات از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمده است که: «در آن روز درى از بهشت به روى کفار گشوده مى‏شود، و آنها به گمان این که فرمان آزادى از دوزخ و ورود در بهشت داده شده است به سوى آن حرکت مى‏کنند، هنگامى که به آن رسیدند ناگهان در بسته مى‏شود، و این کار چند بار تکرار مى‏شود و مؤمنان که از بهشت نظاره‏گر آنانند مى‏خندند»!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۰۵
* مسافر
دوشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۰۵ ب.ظ

587 . صفحه 587


چهارم مرداد :


نفیسه :





سوره انفطار،سوره هشتاد و دوم قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 19 آیه میباشد.‏
محتواى سوره:
این سوره مانند بسیارى از سوره‏هاى دیگر جزء آخر قرآن بر محور مسائل مربوط به قیامت دور مى‏زند، و روى هم رفته در آیات نوزده‏گانه آن به پنج موضوع در این رابطه اشاره شده:
1- اشراط السّاعه: یعنى حوادث عظیمى که در پایان جهان و در آستانه قیامت رخ مى‏دهد.
2- توجه انسان به نعمتهاى خداوند که سراسر وجود او را فرا گرفته.
3- اشاره به فرشتگانى که مأمور ثبت اعمال انسانها هستند.
4- سرنوشت نیکان و بدان در قیامت.
5- گوشه‏اى از سختیهاى آن روز بزرگ.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «هرکس این دو سوره: سوره انفطار و سوره انشقاق را تلاوت کند، و آن دو را در نماز فریضه و نافله برابر چشم خود قرار دهد هیچ حجابى او را از خدا محجوب نمى‏دارد، و چیزى میان او و خداوند حائل نمى‏شود، پیوسته (با چشم دل) به خدا مى‏نگرد و خدا (با لطفش) به او نگاه مى‏کند، تا از حساب مردم فارغ شود».
مسلما نعمت بزرگ حضور در پیشگاه خدا، و از میان رفتن حجابها میان او و پروردگار، براى کسى است که این دو سوره را در عمق جانش جاى دهد و خود را براساس آن بسازد، نه این که به لقلقه زبان اکتفا کند.


(آیه 1)- آن زمان که نظام جهان در هم ریزد! باز در آغاز این سوره به قسمتى از حوادث وحشت انگیزى که در آستانه رستاخیز سرتاسر این جهان را فرا مى‏گیرد برخورد مى‏کنیم.
نخست مى‏فرماید: «در آن زمان که آسمان [- کرات آسمانى‏] از هم شکافته شود» (اذا السماء انفطرت).

(آیه 2)- «و آن زمان که ستارگان پراکنده شوند و فرو ریزند» (و اذا الکواکب انتثرت).
نظام جهان بالا در هم مى‏ریزد، و انفجارهاى عظیمى سراسر کرات آسمانى را فرا مى‏گیرد، منظومه‏ها نظام خویش را از دست مى‏دهند، و ستارگان از مدار خود بیرون مى‏روند، و بر اثر تصادم شدید به یکدیگر متلاشى مى‏شوند، عمر این جهان به پایان مى‏رسد، و همه چیز ویران مى‏شود، تا بر ویرانه‏هایش عالم نوین آخرت برپا گردد.
هدف اعلام این مطلب است جایى که این کرات عظیم آسمانى به چنین سرنوشتى دچار شوند تکلیف انسان ضعیف در این میان معلوم است.

(آیه 3)- سپس از آسمان به زمین مى‏آید، مى‏فرماید: «و آن زمان که دریاها به هم پیوسته شود» (و اذا البحار فجرت).
گرچه امروز نیز تمام دریاهاى روى زمین (غیر از دریاچه‏ها) به هم ارتباط دارند، ولى به نظر مى‏رسد که در آستانه قیامت بر اثر زلزله‏هاى شدید، یا متلاشى شدن کوهها و ریختن آنها در دریاها چنان دریاها پر مى‏شوند که آب سراسر خشکیها را فرا مى‏گیرد، و دریاها به صورت یک اقیانوس گسترده و فراگیر در مى‏آیند، همان‏گونه که یکى از تفسیرهاى آیه 6 سوره تکویر «و اذا البحار سجرت» نیز همین است.


(آیه 4)- سپس درباره مرحله دوم رستاخیز و تجدید حیات جهان و تجدید حیات مردگان مى‏فرماید: «و آن زمان که قبرها زیر و رو گردد» (و اذا القبور بعثرت). و مردگان بیرون آیند و براى حساب آماده شوند.

(آیه 5)- و بعد از ذکر این نشانه‏ها که قبل از رستاخیز و بعد از آن صورت مى‏گیرد، سخن نهائى را چنین بیان مى‏کند: در آن زمان «هر کس مى‏داند آنچه را که از پیش فرستاده و آنچه را براى بعد گذاشته است» (علمت نفس ما قدمت و اخرت).
آرى! آن روز حجابها کنار مى‏رود، پرده‏هاى غرور و غفلت دریده مى‏شود، و حقایق جهان عریان و آشکار مى‏گردد، آنجاست که انسان تمامى اعمال خود را مى‏بیند و از نیک و بد آن آگاه مى‏شود، چه اعمالى را که از قبل فرستاده، و چه کارهائى که آثارش بعد از او در دنیا باقى مانده مانند خیرات و صدقات جاریه، و بناها و آثارى که براى مقاصد رحمانى یا شیطانى ساخته، و از خود به جا نهاده است، و یا کتابها و آثار علمى و غیر علمى که براى مقاصد نیک و بد تحریر یافته، و بعد از او مورد بهره‏بردارى دیگران قرار گرفته است، همچنین سنتهاى نیک و بد که اقوامى را به دنبال خود کشانیده.
اینها نمونه‏هائى است از کارهائى که نتایجش بعد از انسان به او مى‏رسد و مصداق «اخّرت» در آیه فوق است.
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «بعد از مرگ انسان، پرونده اعمال او بسته مى‏شود، و اجر و پاداشى به او نمى‏رسد مگر از سه طریق (و در روایت دیگرى این امور شش چیز شمرده شده:) بناها و اشیاء مفیدى که براى استفاده مردم از خود به یادگار گذارده، فرزند صالح، قرآنى که آن را تلاوت مى‏کند، چاهى که حفر کرده، درختى که غرس نموده، تهیه آب، و سنّت حسنه‏اى که بعد از او باقى مى‏ماند و مورد توجه قرار مى‏گیرد.»

(آیه 6)- اى انسان! چه چیز تو را مغرور ساخته؟ در تعقیب آیات گذشته که پیرامون معاد سخن مى‏گفت، در اینجا براى بیدار کردن انسان از خواب غفلت، و توجه او به مسؤولیتهایش در برابر خداوند، نخست او را مخاطب ساخته، و با یک استفهام توبیخى شدید و در عین حال توأم با نوعى لطف و محبت مى‏فرماید: «اى انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته»؟ (یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم).
به مقتضاى ربوبیتش پیوسته او را در کنف حمایت خود قرار داده، و تربیت و تکامل را بر عهده گرفته، و به مقتضاى کرمش او را بر سر خوان نعمت خود نشانده، و از تمام مواهب مادى و معنوى برخوردار ساخته است.
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمده است که هنگام تلاوت این آیه فرمود: «غرّه جهله جهل و نادانیش او را مغرور و غافل ساخته است»! و از اینجا روشن مى‏شود هدف این است که با تکیه بر مسأله ربوبیت و کرم خداوند غرور و غفلت و جهل انسان را در هم بشکند.

(آیه 7)- سپس براى بیدار ساختن این انسان غافل به گوشه‏اى از کرم و الطافش به او در چهار مرحله اشاره کرده، مى‏فرماید: «همان خدائى که تو را آفرید، و سامان داد و منظم ساخت» (الذى خلقک فسواک فعدلک).

(آیه 8)- «و در هر صورتى که مى‏خواست تو را ترکیب نمود» (فى اى صورة ما شاء رکبک).
در این آیات و بسیارى دیگر از آیات قرآن خداوند این انسان فراموشکار و مغرور را وادار به عرفان خویشتن مى‏کند از آغاز آفرینش در رحم مادر، تا لحظه تولد، و از آنگاه تا نمو و رشد کامل، وجود خویش را مورد بررسى دقیق قرار دهد، و ببیند در هر گام، و در هر لحظه، نعمت تازه‏اى از سوى آن منعم بزرگ به سراغش آمده، تا خود را سراپا غرق احسان او بیند و از مرکب غرور و غفلت پایین آید و طوق بندگى حق را بر گردن نهد.

(آیه 9)- سپس به منشأ غرور و غفلت آنها اشاره کرده، مى‏فرماید: «آن گونه که شما مى‏پندارید نیست بلکه شما روز جزا را منکرید» (کلا بل تکذبون بالدین).
نه مسأله کرم خداوند مایه غرور شماست، و نه لطف و نعمتهاى او، بلکه ریشه اصلى را در عدم ایمان به روز رستاخیز باید بیابید.

(آیه 10)- سپس براى از میان بردن عوامل غرور و غفلت و تقویت ایمان به معاد مى‏افزاید: «و بى‏شک نگاهبانانى بر شما گمارده شده ...» (و ان علیکم لحافظین).

(آیه 11)- نگاهبانانى که در نزد پروردگار «والا مقام و نویسنده» اعمال نیک و بد شما هستند (کراما کاتبین).

(آیه 12)- «که مى‏دانند شما چه مى‏کنید» (یعلمون ما تفعلون). حتى از اراده و تصمیم باطنى شما به هنگام گناه یا کار نیک با خبرند.
منظور از «حافظین» در اینجا فرشتگانى هستند که مأمور حفظ و نگهدارى اعمال انسانها اعم از نیک و بد هستند که در آیه 17 سوره ق از آنها تعبیر به «رقیب و عتید» شده است: «انسان هیچ سخنى را تلفظ نمى‏کند مگر این که نزد او فرشته‏اى است مراقب و آماده براى انجام مأموریت».
و در همان سوره ق آیه 16 مى‏فرماید: «به خاطر بیاورید هنگامى را که دو فرشته از راست و چپ که ملازم شما هستند اعمال شما را تلقى و ثبت مى‏کنند».

(آیه 13)- به دنبال بحثى که در آیات گذشته پیرامون ثبت و ضبط اعمال انسانها به وسیله فرشتگان آمد، در اینجا به نتیجه این حسابرسى، و مسیر نهائى نیکان و بدان اشاره کرده، مى‏فرماید: «به یقین نیکان در نعمتى فراوانند» (ان الابرار لفى نعیم).

(آیه 14)- «و بدکاران در دوزخند»! (و ان الفجار لفى جحیم).
این که مى‏فرماید: «نیکوکاران در بهشت، و بدکاران در دوزخند» ممکن است به این معنى باشد که آنها هم اکنون نیز در بهشت و دوزخ وارد شده‏اند، و در همین دنیا نیز نعمتهاى بهشتى و عذابهاى دوزخى آنها را فرا گرفته، همان گونه که در آیه 54 سوره عنکبوت مى‏خوانیم: «دوزخ کافران را احاطه کرده است».
و نیز جمعى گفته‏اند که این گونه تعبیرها اشاره به آینده حتمى است- ولى معنى اول با ظاهر آیه سازگارتر است.

(آیه 15)- در این آیه توضیح بیشترى درباره سرنوشت فاجران داده، مى‏افزاید: «روز جزا وارد آن مى‏شوند و مى‏سوزند» (یصلونها یوم الدین).
هرگاه معنى آیه گذشته چنین باشد که آنها هم اکنون داخل دوزخند این آیه نشان مى‏دهد که در روز قیامت ورود بیشتر و عمیقترى در این آتش سوزان مى‏یابند و اثر آتش را به خوبى احساس مى‏کنند.

(آیه 16)- و باز براى تأکید بیشتر مى‏فرماید: «و آنان هرگز از آن غایب و دور نیستند» (و ما هم عنها بغائبین).
بسیارى از مفسران این جمله را دلیلى بر خلود و جاودانگى عذاب «فجار» گرفته‏اند، و چنین نتیجه‏گیرى کرده‏اند که منظور از «فجّار» در این آیات کفّارند. چرا که «خلود» و جاودانگى جز در مورد آنها وجود ندارد بنابر این فجّار کسانى هستند که پرده‏هاى تقوا و عفاف را به خاطر عدم ایمان و تکذیب روز جزا دریده‏اند. نه به خاطر غلبه هواى نفس در عین داشتن ایمان.
ضمنا آیه فوق این حقیقت را نیز بازگو مى‏کند که عذاب دوزخیان هیچ گونه فترتى ندارد، و حتى براى ساعت و یا لحظه‏اى از آن دور نمى‏شوند.

(آیه 17)- بعد براى بازگو کردن اهمیت آن روز بزرگ مى‏افزاید: «تو چه مى‏دانى روز جزا چیست»؟ (و ما ادراک ما یوم الدین).

(آیه 18)- «باز چه مى‏دانى روز جزا چیست»؟ (ثم ما ادراک ما یوم الدین).
جائى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با آن آگاهى وسیع از قیامت و علم فوق العاده او نسبت به مبدأ و معاد، حوادث آن روز بزرگ و اضطراب و وحشت عظیمى را که بر آن حاکم است به خوبى نداند تکلیف بقیه روشن است.

(آیه 19)- سپس در یک جمله کوتاه و پرمعنى یکى دیگر از ویژگیهاى آن روز را که در حقیقت همه چیز در آن نهفته است مطرح کرده، مى‏فرماید: «روزى است که هیچ کس قادر بر انجام کارى به سود دیگرى نیست، و همه امور در آن روز از آن خداست» (یوم لا تملک نفس لنفس شیئا و الامر یومئذ لله). البته در این جهان نیز همه کارها به دست قدرت اوست، و همگان به او نیازمندند، ولى در آن روز این مالکیت و حاکمیت صورى و مجازى انسانها نیز برچیده مى‏شود و حاکمیت مطلقه خداوند و مالکیت او بر هر چیز از هر زمان آشکارتر است.



هشتاد و سومین سوره،سوره مطفّفین است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 36 آیه میباشد.‏
محتواى سوره:
بحثهاى این سوره بر پنج محور دور مى‏زند:
1- هشدار و تهدید شدیدى نسبت به کم فروشان.
2- اشاره به این مطلب که گناهان از عدم ایمان راسخ به رستاخیز سرچشمه مى‏گیرد.
3- بخشى از سرنوشت «فجّار» در آن روز بزرگ.
4- قسمتى از مواهب عظیم و نعمتهاى روح پرور نیکوکاران در بهشت.
5- اشاره‏اى به استهزاى جاهلانه کافران نسبت به مؤمنان و معکوس شدن این کار در قیامت.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «هرکس سوره مطففین را بخواند خدا او را از شراب طهور زلال و خالص که دست احدى به آن نرسیده در آن روز سیراب مى‏کند».
و در حدیثى از امام صادق علیه السّلام آمده است: «هر کس در نمازهاى فریضه خود سوره مطففین را بخواند خداوند امنیت از عذاب دوزخ را در قیامت به او عطا مى‏کند، نه آتش دوزخ او را مى‏بیند و نه او آتش دوزخ را» پیداست این همه ثواب و فضیلت و برکت براى کسى است که خواندن آن را مقدمه‏اى براى عمل قرار دهد.


(آیه 1)- شأن نزول:
«ابن عباس» مى‏گوید: هنگامى که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله وارد مدینه شد بسیارى از مردم سخت آلوده کم فروشى بودند، خداوند این آیات را نازل کرد و آنها پذیرفتند و بعد از آن کم فروشى را ترک کردند.
در حدیث دیگرى آمده است که: بسیارى از اهل مدینه تاجر بودند و در کار خود کم فروشى مى‏کردند، و بسیارى از معاملات آنها معاملات حرام بود، این آیات نازل شد و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آنها را براى اهل مدینه تلاوت فرمود سپس افزود: «پنج چیز در برابر پنج چیز است»! عرض کردند: اى رسول خدا! کدام پنج در مقابل کدام پنج است؟
فرمود: «هیچ قومى عهدشکنى نکردند مگر این که خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلّط ساخت.
و هیچ جمعیتى به غیر حکم الهى حکم نکردند مگر این که فقر در میان آنها زیاد شد.
و در میان هیچ ملّتى فحشا ظاهر نشد مگر این که مرگ و میر در میان آنها فراوان گشت! هیچ گروهى کم فروشى نکردند مگر این که زراعت آنها از بین رفت و قحطى آنها را فرو گرفت! و هیچ قومى زکات را منع نکردند مگر این که باران از آنها قطع شد»!
تفسیر:
واى بر کم فروشان! در آغاز سوره قبل از هر چیز کم فروشان را مورد تهدید شدیدى قرار داده، مى‏فرماید: «واى بر کم فروشان»! (ویل للمطففین).
این در حقیقت اعلان جنگى است از ناحیه خداوند به این افراد ظالم و ستمگر و کثیف که حق مردم را به طرز ناجوانمردانه‏اى پایمال مى‏کنند.
قابل توجه این که در روایتى از امام صادق علیه السّلام آمده که خداوند «ویل» را درباره هیچ کس در قرآن قرار نداده مگر این که او را کافر نام نهاده همان گونه که در آیه 37 سوره مریم، مى‏فرماید: «واى بر کافران از مشاهده روز بزرگ».
از این روایت استفاده مى‏شود که کم فروشى بوى کفر مى‏دهد!

(آیه 2)- سپس به شرح کار مطففین و کم فروشان پرداخته، مى‏فرماید:
«آنان که وقتى براى خود پیمانه مى‏کنند حق خود را بطور کامل مى‏گیرند» (الذین اذا اکتالوا على الناس یستوفون).

(آیه 3)- «اما هنگامى که مى‏خواهند براى دیگران پیمانه یا وزن کنند کم مى‏گذارند»! (و اذا کالوهم او وزنوهم یخسرون).
البته بعید نیست با استفاده از الغاى خصوصیت «کم فروشى» کم گذاردن در خدمات را نیز فراگیرد، فى المثل کارگر و کارمندى چیزى از وقت خود بدزدد در ردیف «مطففین» و کم فروشانى است که آیات این سوره سخت آنها را نکوهش کرده است. حتى بى‏تناسب نیست اگر هرگونه تجاوز از حدود الهى و کم و کسر گذاشتن در روابط اجتماعى و اخلاقى را مشمول آن بدانیم.

(آیه 4)- سپس آنها را با این جمله استفهام توبیخى، مورد تهدید قرار مى‏دهد:
«آیا آنها گمان نمى‏کنند که برانگیخته مى‏شوند»؟! (ا لا یظن اولئک انهم مبعوثون).

(آیه 5)- «در روزى بزرگ» (لیوم عظیم). روزى که عذاب و حساب و خبر او و هول و وحشتش همه عظیم است.

(آیه 6)- «روزى که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان مى‏ایستند» (یوم یقوم الناس لرب العالمین).
یعنى اگر آنها قیامت را باور مى‏داشتند و مى‏دانستند حساب و کتابى در کار است، و تمام اعمالشان براى محاکمه در آن دادگاه بزرگ ثبت مى‏شود، هرگز چنین ظلم و ستم نمى‏کردند، و حقوق افراد را پایمال نمى‏ساختند.
در حدیثى از امام باقر علیه السّلام نقل شده است: «هنگامى که امیرمؤمنان على علیه السّلام در کوفه بود همه روز صبح در بازارهاى کوفه مى‏آمد و بازار به بازار مى‏گشت و تازیانه‏اى (براى مجازات متخلفان) بر دوش داشت در وسط هر بازار مى‏ایستاد و صدا مى‏زد: «اى گروه تجّار! از خدا بترسید»! هنگامى که بانگ على را مى‏شنیدند هرچه در دست داشتند بر زمین گذاشته و با تمام دل به سخنانش گوش فرا مى‏دادند، سپس مى‏فرمود:
«از خداوند خیر بخواهید، و با آسان گرفتن کار بر مردم برکت بجوئید، و به خریداران نزدیک شوید، حلم را زینت خود قرار دهید، از سوگند بپرهیزید، از دروغ اجتناب کنید، از ظلم خوددارى نمایید، و حق مظلومان را بگیرید، به ربا نزدیک نشوید، پیمانه و وزن را بطور کامل وفا کنید، و از اشیاء مردم کم نگذارید، و در زمین فساد نکنید»! و به این ترتیب در بازارهاى کوفه گردش مى‏کرد، سپس به دار الاماره باز مى‏گشت و براى دادخواهى مردم مى‏نشست.»


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۰۵
* مسافر