قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
سه شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۰۵ ب.ظ

588 . صفحه 588


پنجم مرداد :


نفیسه :



(آیه 7)- تو نمى‏دانى «سجّین» چیست؟ در تعقیب بحثى که در آیات گذشته درباره کم فروشان، و رابطه گناه با عدم ایمان راسخ به روز رستاخیز آمده بود، در اینجا به گوشه‏اى از سرنوشت بدکاران و فاجران در آن روز اشاره کرده، مى‏فرماید: «چنین نیست که آنها (درباره قیامت) مى‏پندارند به یقین نامه اعمال بدکاران در سجّین است» (کلا ان کتاب الفجار لفى سجین).


(آیه 8)- «تو چه مى‏دانى سجّین چیست»؟ (و ما ادراک ما سجین).

(آیه 9)- «نامه‏اى است رقم زده شده و سرنوشتى است حتمى» (کتاب مرقوم).
در تفسیر این آیات عمدتا دو نظریه وجود دارد:
1- منظور از «کتاب» همان نامه اعمال انسانهاست که هیچ کار کوچک و بزرگ و صغیره و کبیره‏اى نیست مگر این که آن را احصا کرده، و همه چیز بى‏کم و کاست در آن ثبت است.
و منظور از «سجّین» کتاب جامعى است که نامه اعمال همه بدکاران بطور مجموعى در آن گردآورى شده است. و به تعبیر ساده مانند دفتر کلى است که حساب هر یک از بستانکاران و بدهکاران را در صفحه مستقلى در آن ثبت مى‏کنند.
و تعبیر از آن به عنوان «سجین» شاید به خاطر این باشد که محتویات این دیوان سبب زندانى شدن آنها در جهنّم است، یا خود این دیوان در قعر جهنّم جاى دارد، به عکس کتاب ابرار و نیکان که در «اعلى علیین» بهشت است.
2- تفسیر دوم این است که «سجین» به همان معنى مشهور و معروف یعنى «دوزخ» است که زندان عظیمى است براى همه بدکاران، و یا محل سختى از دوزخ مى‏باشد، و منظور از «کتاب فجار» همان سرنوشتى است که براى آنها رقم زده شده.
بنابراین، معنى آیه چنین است: «سرنوشت مقرّر و مسلم بدکاران در جهنم است».
جمع میان این دو تفسیر نیز مانعى ندارد، چرا که سجّین در تفسیر اول به معنى دیوان کل اعمال بدکاران است، و در تفسیر دوم به معنى دوزخ یا قعر زمین و معلوم است که اینها علت و معلول یکدیگرند، یعنى هنگامى که نامه عمل انسان در دیوان کل اعمال بدکاران قرار گرفت همان سبب مى‏شود که او را به پست‏ترین مقام و قعر دوزخ بکشاند.

(آیه 10)- در این آیه، با یک جمله تکان دهنده به عاقبت شوم منکران معاد اشاره کرده، مى‏فرماید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).
تکذیبى که سرچشمه انواع گناهان و از جمله کم فروشى و ظلم است.

(آیه 11)- در آیه قبل اشاره کوتاهى به سرنوشت شوم مکذبان شده بود، در اینجا به معرفى آنان پرداخته، مى‏گوید: «همانها که روز جزا را انکار مى‏کنند» (الذین یکذبون بیوم الدین).

(آیه 12)- و بعد مى‏افزاید: «تنها کسانى آن را تکذیب مى‏کنند که متجاوز و گنهکارند» (و ما یکذب به الا کل معتد اثیم).
یعنى ریشه انکار قیامت، منطق و استدلال نیست، بلکه افرادى که مى‏خواهند پیوسته به تجاوزها ادامه دهند و در گناه غوطه‏ور باشند منکر قیامت مى‏شوند.

(آیه 13)- در این آیه به سومین وصف منکران قیامت اشاره کرده، مى‏افزاید:
« (همان کس که) وقتى آیات ما بر او خوانده مى‏شود مى‏گوید: این افسانه‏هاى پیشینیان است» (اذا تتلى علیه آیاتنا قال اساطیر الاولین).
آنها علاوه بر این که تجاوزگر (معتد) و گنهکار (اثیم) هستند آیات الهى را نیز به باد سخریه و استهزا گرفته، آن را مجموعه‏اى از اسطوره‏ها و افسانه‏هاى موهوم و سخنان بى‏ارزش، نظیر آنچه از دورانهاى نخستین (دوران نادانى بشر) به یادگار مانده است معرفى مى‏کنند و به این بهانه مى‏خواهند خود را از مسؤولیت در برابر این آیات برکنار دارند.
در آیات دیگرى از قرآن مجید نیز مى‏خوانیم که مجرمان جسور براى فرار از اجابت دعوت الهى به همین بهانه متوسل مى‏شدند.

(آیه 14)- گناهان زنگار دلهاست! قرآن در این آیه بار دیگر به ریشه اصلى طغیان و سرکشى آنها اشاره کرده، مى‏افزاید: «چنین نیست که آنها مى‏پندارند، بلکه اعمالشان چون زنگارى بر دلهاشان نشسته» و از درک حقیقت وامانده‏اند (کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون). چرا که نور و صفاى نخستین را که به حکم فطرت خداداد در آن بوده گرفته، به همین دلیل پرتو انوار وحى در آن منعکس نمى‏گردد! در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «هنگامى که بنده گناه کند، نکته سیاهى در قلب او پیدا مى‏شود، اگر توبه کند، و از گناه دست بردارد و استغفار نماید قلب او صیقل مى‏یابد، و اگر باز هم به گناه برگردد سیاهى افزون مى‏شود، تا تمام قلبش را فرا مى‏گیرد، این همان زنگارى است که در آیه «کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون» به آن اشاره شده».

(آیه 15)- در این آیه مى‏افزاید: «چنین نیست که مى‏پندارند، بلکه آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند» (کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون).
و این دردناک‏ترین مجازات آنهاست، همان گونه که لقاى معنوى پروردگار، و حضور در بارگاه قرب او براى ابرار و نیکان بالاترین موهبت و لذتبخش‏ترین نعمت است.

(آیه 16)- «سپس آنها به یقین وارد دوزخ مى‏شوند» و ملازم آن هستند (ثم انهم لصالوا الجحیم).
این ورود در آتش نتیجه محجوب بودن از پروردگار است، و اثرى است که از آن جدا نیست، و بطور مسلم آتش محرومیت از دیدار حق، از آتش دوزخ هم سوزانتر است!

(آیه 17)- و در این آیه مى‏فرماید: «سپس به آنها گفته مى‏شود: این همان چیزى است که آن را تکذیب مى‏کردید»! (ثم یقال هذا الذى کنتم به تکذبون).
این سخن به عنوان توبیخ و ملامت و سرزنش به آنها گفته مى‏شود و عذابى است روحانى و شکنجه‏اى است معنوى براى این گروه خیره سر و لجوج.

(آیه 18)- «علّیّین» در انتظار ابرار است! به دنبال توصیفى که در آیات گذشته درباره «فجّار» و نامه اعمال و سرنوشت آنها آمده، در اینجا، سخنى از گروه مقابل آنان، یعنى ابرار و نیکان است که ملاحظه افتخارات و امتیازات آنها در برابر فاجران، موقعیت هر دو را روشنتر مى‏سازد.
نخست مى‏فرماید: «چنان نیست که آنها (درباره معاد) مى‏پندارند، بلکه نامه اعمال ابرار و نیکان در علّیّین است» (کلا ان کتاب الابرار لفى علیین).
«ابرار» کسانى هستند که روحى وسیع و همتى بلند و اعتقاد و عملى نیک دارند.
شبیه همان دو تفسیر که در آیات سابق درباره «سجّین» داشتیم درباره «علّیّین» نیز صادق است.
نخست این که: منظور از «کتاب الابرار» نامه اعمال نیکان و پاکان و مؤمنان است، و هدف بیان این نکته است که نامه اعمال آنها در یک دیوان کل به نام «علّیّین» که بیانگر تمام اعمال مؤمنان است قرار دارد، دیوانى که بسیار بلند مرتبه و والا مقام است.
یا این که نامه اعمال آنها بر فراز آنها در شریفترین مکان، یا بر فراز بهشت در بلندترین مقام جاى دارد، و همه اینها نشان مى‏دهد که مقام خود آنها فوق العاده بلند و والاست.
تفسیر دیگر این که «کتاب» در اینجا به معنى سرنوشت و حکم قطعى الهى است که مقرر داشته نیکان در اعلى درجات بهشت باشند.
و البته جمع میان این دو تفسیر نیز ممکن است که هم نامه اعمال آنها در یک دیوان کل قرار دارد، و هم مجموعه آن دیوان بر فراز آسمانهاست و هم فرمان الهى بر آن قرار گرفته که خودشان در بالاترین درجات بهشت باشند.

(آیه 19)- سپس براى بیان اهمیت و عظمت «علّیّین» مى‏افزاید: «و تو چه مى‏دانى علّیّین چیست» (و ما ادراک ما علیون).
اشاره به این که مقام و مکانى است برتر از «خیال و قیاس و گمان و وهم» که هیچ کس حتى پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نیز نمى‏تواند ابعاد عظمت آن را دریابد.

(آیه 20)- سپس خود قرآن به توضیح بیشتر پرداخته، مى‏افزاید: علّیّین «نامه‏اى است رقم خورده و سرنوشتى است قطعى» (کتاب مرقوم).
این بنابر تفسیرى است که «علیین» را به معنى دیوان کل نامه اعمال ابرار معرفى مى‏کند، و اما بنابر تفسیر دیگر معنى آیه چنین است: «این سرنوشت حتمى است که خداوند در باره آنها رقم زده که جایگاهشان برترین درجات بهشت باشد».

(آیه 21)- سپس مى‏افزاید: این کتاب کتابى است که «مقرّبان شاهد آنند»! یا بر آن گواهى مى‏دهند (یشهده المقربون).
«مقربون» گروهى از خاصان و برگزیدگان مؤمنانند که مقامى بس والا دارند، و شاهد و ناظر نامه اعمال ابرار و نیکان دیگرند.
البته همه مقربان از ابرارند ولى همه ابرار در سلک مقربان نیستند.

(آیه 22)- سپس به شرح بخشى از پاداشهاى عظیم ابرار و نیکان پرداخته، مى‏فرماید: «مسلما نیکان در انواع نعمت‏اند» (ان الابرار لفى نعیم).

(آیه 23)- بعد به شرح بعضى از آنها پرداخته، مى‏فرماید: «بر تختهاى زیباى بهشتى تکیه کرده، و (به زیباییهاى بهشت) مى‏نگرند»! (على الارائک ینظرون).

(آیه 24)- سپس مى‏افزاید: هرگاه به آنها بنگرى «در چهره‏هایشان طراوت و نشاط نعمت را مى‏بینى و مى‏شناسى» (تعرف فى وجوههم نضرة النعیم).
اشاره به این که نشاط و سرور و شادى در چهره‏هایشان موج مى‏زند.

(آیه 25)- بعد از نعمت تخت و نگاه و آرامش و نشاط اشاره به نعمتى دیگر یعنى شراب بهشتیان کرده، مى‏افزاید: «آنها از شراب (طهور) زلال دست نخورده سر بسته‏اى سیراب مى‏شوند» (یسقون من رحیق مختوم).
شراب طهورى که مانند شراب آلوده و شیطانى دنیا معصیت‏زا و جنون آفرین نیست، بلکه هوش و عقل و نشاط و عشق و صفا مى‏آفریند.

(آیه 26)- سپس مى‏فرماید: «مهرى که بر آن نهاده شده از مشک است» (ختامه مسک).
نه همچون ظرفهاى در بسته دنیا که مهر آن را با «گل» مى‏نهند، و هنگامى که انسان مى‏خواهد شى‏ء سربسته را با شکستن مهرش باز کند، دستش آلوده مى‏شود، شراب طهور بهشتى چنین نیست، هنگامى که دست بر مهرش مى‏نهند، بوى عطر مشک در فضا پراکنده مى‏شود! و در پایان آیه بعد از ذکر اوصاف شراب طهور بهشتى، مى‏فرماید: «و در این (نعمتهاى بهشتى) راغبان باید بر یکدیگر پیشى گیرند» (و فى ذلک فلیتنافس المتنافسون).
«تنافس» به معنى تمنى و تلاش دو انسان است که هر کدام مى‏خواهد شى‏ء نفیسى که براى دیگرى است در اختیار او نیز باشد.
در حقیقت مضمون آیه شبیه چیزى است که در آیه 21 سوره حدید آمده است: «پیشى بگیرید بر یکدیگر براى رسیدن به مغفرت پروردگارتان، و بهشتى که پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمین است»!

(آیه 27)- و بعد به آخرین نعمتى که در این سلسله آیات آمده اشاره کرده، مى‏فرماید: «این شراب (طهور) آمیخته با تسنیم است» (و مزاجه من تسنیم).

(آیه 28)- «همان چشمه‏اى که مقرّبان از آن مى‏نوشند» (عینا یشرب بها المقربون).
از این آیات استفاده مى‏شود که «تسنیم» برترین شراب طهور بهشتى است که مقربان آن را بطور خالص مى‏نوشند، و از آسمان بهشت یا طبقات بالاى آن فرو مى‏ریزد. ولى براى ابرار مقدارى از آن را با رحیق مختوم که نوع دیگرى از شراب طهور بهشتى است مى‏آمیزند! در روایات متعددى این شراب بهشتى پاداش کسانى ذکر شده که از شراب آلوده دنیا چشم بپوشند، و تشنه کامان را سیراب کنند، و آتش اندوه را در دل مؤمنان خاموش سازند. و کسانى که در روز گرم تابستان روزه بگیرند.
از جمله پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به على علیه السّلام فرمود: «اى على! کسى که خمر و شراب را به خاطر خدا ترک گوید خداوند او را از شراب زلال در بسته مهر شده بهشتى سیراب مى‏کند».

(آیه 29)-
شأن نزول:
مفسران براى این آیه و هفت آیه بعد از آن دو شأن نزول نقل کرده‏اند نخست این که: روزى على علیه السّلام و جمعى از مؤمنان از کنار جمعى از کفار «مکّه» گذشتند، آنها به على علیه السّلام و مؤمنان خندیدند و استهزا کردند، آیات مورد بحث نازل شد و سرنوشت این گروه کافر استهزا کننده را در قیامت روشن ساخت.
دیگر این که آیات مورد بحث درباره افرادى همچون عمار، صهیب، خباب، بلال، و سایر فقراى مؤمنین که مورد استهزاى مشرکان قریش همچون ابوجهل، و ولید بن مغیره، و عاص بن وائل، واقع مى‏شدند نازل شده.
جمع میان این دو شأن نزول نیز کاملا ممکن است.
تفسیر:
آن روز آنها مؤمنان را مسخره مى‏کردند، اما امروز ...! در تعقیب آیات گذشته که سخن از نعمتها و پاداشهاى عظیم ابرار و نیکان مى‏گفت، در اینجا به گوشه‏اى از مصائب و زحمات آنها که در این جهان به خاطر ایمان و تقوا با آن رو به رو مى‏شوند اشاره مى‏کند، تا روشن شود که آن پاداشهاى بزرگ بى‏حساب نیست.
نخست مى‏فرماید: «بدکاران (در دنیا) پیوسته به مؤمنان مى‏خندیدند» (ان الذین اجرموا کانوا من الذین آمنوا یضحکون).
خنده‏اى تمسخر آمیز و تحقیر کننده، خنده‏اى که از روح طغیان و کبر و غرور و غفلت ناشى مى‏شود، و همیشه افراد سبک‏سر و مغرور در برابر مؤمنان باتقوا چنین خنده‏هاى مستانه داشته‏اند.

(آیه 30)- در این آیه دومین برخورد زشت آنها را بیان کرده، مى‏فرماید:
«و هنگامى که از کنارشان مى‏گذشتند آنها را با اشاره تمسخر مى‏کردند» (و اذا مروا بهم یتغامزون).
و با این علامات و اشارات مى‏گویند: این بى‏سر و پاها را ببینید که مقربان درگاه خدا شده‏اند. این آستین پاره‏ها و پا برهنه‏ها را تماشا کنید که مدعى نزول وحى الهى بر خودشان هستند! و این گروه نادان را بنگرید که مى‏گویند استخوان پوسیده و خاک شده بار دیگر به حیات و زندگى برمى‏گردد و امثال این سخنان زشت و بى‏محتوا.

(آیه 31)- اینها همه در برخوردشان با مؤمنان بود، در جلسات خصوصى نیز همین برنامه را بازگو کرده، و سخریه‏ها را غیابا ادامه مى‏دادند، همان گونه که آیه مورد بحث مى‏گوید: «و هنگامى که به سوى خانواده خود باز مى‏گشتند مسرور و خندان بودند» و از آنچه انجام داده بودند خوشحالى مى‏کردند (و اذا انقلبوا الى اهلهم انقلبوا فکهین).
گوئى فتح و پیروزى نصیب آنها شده که به آن مباهات مى‏کنند، و باز هم در غیاب، همان سخریه‏ها، و همان استهزاءها ادامه دارد.

(آیه 32)- چهارمین عکس العمل شرارت آمیز آنها در برابر مؤمنان این بود که: «وقتى آنان را مى‏دیدند مى‏گفتند: اینها گمراهانند» (و اذا رأوهم قالوا ان هؤلاء لضالون).
چرا که راه و رسم بت‏پرستى و خرافاتى را که در میان آنها رائج بود و هدایتش مى‏پنداشتند رها کرده، و به سوى ایمان به خدا و توحید خالص بازگشته و به گمان آنها لذت نقد دنیا را به نعمتهاى نسیه آخرت فروخته بودند.

(آیه 33)- و از آنجا که مؤمنان غالبا از افرادى بودند که موقعیت اجتماعى و ثروت قابل توجهى در اختیار نداشتند- و به همین دلیل کفار به آنها با چشم حقارت مى‏نگریستند، و ایمانشان را بى‏ارزش شمرده، و آئینشان را به باد مسخره مى‏گرفتند- قرآن مى‏گوید: «در حالى که هرگز مأمور مراقبت و متکفل آنان [- مؤمنان‏] نبودند» (و ما ارسلوا علیهم حافظین).
این در حقیقت جوابى است به این افراد خود خواه و پر ادعا که به شما چه مربوط که مؤمنان از کدام گروهند؟ شما در متن دعوت و محتواى آئین پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله بنگرید.

(آیه 34)- ولى در قیامت مسأله بر عکس مى‏شود، چنانکه در این آیه مى‏فرماید: «ولى امروز مؤمنان به کفّار مى‏خندند»! (فالیوم الذین آمنوا من الکفار یضحکون).
چرا که قیامت بازتابى است از اعمال انسان در دنیا، و در آنجا باید عدالت الهى اجرا شود، و عدالت ایجاب مى‏کند که در آنجا مؤمنان پاکدل به کفار لجوج و معاند و استهزاگر بخندند، و این خود نوعى عذاب دردناک براى این مغروران مستکبر است! در بعضى از روایات از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمده است که: «در آن روز درى از بهشت به روى کفار گشوده مى‏شود، و آنها به گمان این که فرمان آزادى از دوزخ و ورود در بهشت داده شده است به سوى آن حرکت مى‏کنند، هنگامى که به آن رسیدند ناگهان در بسته مى‏شود، و این کار چند بار تکرار مى‏شود و مؤمنان که از بهشت نظاره‏گر آنانند مى‏خندند»!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی