544 . صفحه 544
بیست و سوم خرداد :
نفیسه :
(آیه 12)-
شأن نزول:
نقل کردهاند: جمعى از اغنیاء خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىآمدند و با او نجوا مىکردند (این کار علاوه بر این که وقت گرانبهاى پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله را مىگرفت مایه نگرانى مستضعفین و موجب امتیازى براى اغنیاء بود) در اینجا این آیه نازل شد و به آنها دستور داد که قبل از نجوا کردن با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله صدقهاى به مستمندان بپردازند، اغنیاء وقتى چنین دیدند از نجوا خوددارى کردند. آیه بعد نازل شد (و آنها را ملامت کرد و حکم آیه اول را نسخ نمود) و اجازه نجوا به همگان داد- ولى نجوا در مورد کار خیر و اطاعت پروردگار.
تفسیر:
یک آزمون جالب! در بخشى از آیات گذشته سخن از مسأله نجوا بود، باز همین بحث را ادامه داده، نخست مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که مىخواهید با رسول خدا نجوا کنید پیش از نجوایتان صدقهاى در راه خدا بدهید» (یا ایها الذین آمنوا اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدى نجواکم صدقة).
سپس مىافزاید: «این براى شما بهتر و پاکیزهتر است» (ذلک خیر لکم و اطهر).
این صدقه هم براى متمکنان «خیر» بود، زیرا موجب ثوابى مىشد، و هم براى نیازمندان، چرا که وسیله کمکى به آنها محسوب مىگشت.
و اما «اطهر» بودنش از این نظر بود که قلوب اغنیا را از حب مال مىشست، و قلوب نیازمندان را از کینه و ناراحتى.
ولى از آنجا که اگر وجوب صدقه قبل از نجوا عمومیت مىداشت فقرا از طرح مسائل مهم یا نیازهاى خود در برابر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به صورت نجوا محروم مىشدند، در ذیل آیه حکم صدقه را از این گروه برداشته، مىفرماید: «و اگر توانائى نداشته باشید خداوند آمرزنده و مهربان است» (فان لم تجدوا فان الله غفور رحیم).
و به این ترتیب آنها که تمکن مالى داشتند دادن صدقه قبل از نجوا براى آنان واجب بود، و آنها که نداشتند بدون آن مىتوانستند با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نجوا کنند.
(آیه 13)- جالب این که دستور فوق تأثیر عجیبى گذاشت و آزمون جالبى شد و همگى جز یک نفر از دادن صدقه و نجوا خوددارى کردند، و او امیر مؤمنان على علیه السّلام بود اینجا بود که آنچه لازم بود روشن شود شد و آنچه باید مسلمانان از این دستور بفهمند و درس گیرند گرفتند.
لذا آیه مورد بحث نازل گردید و این حکم را نسخ کرد و فرمود: «آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقات قبل از نجوا خوددارى کردید»؟! (أ أشفقتم أن تقدموا بین یدى نجواکم صدقات).
معلوم مىشود حب مال در دل شما از علاقه به نجواى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بیشتر است، و نیز معلوم مىشود در این نجواها غالبا مسائل حیاتى مطرح نمىشد، و گرنه چه مانعى داشت که این گروه قبل از نجوا صدقهاى مىدادند و نجوا مىکردند، بخصوص این که مقدار خاصى براى صدقه نیز تعیین نشده بود و مىتوانستند با مبلغ کمى این مشکل را حل کنند.
سپس مىافزاید: «اکنون که این کار را نکردید (و خود به تقصیر خویشتن پى بردید) و خداوند توبه شما را پذیرفت، نماز را بر پا دارید و زکات را ادا کنید، و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید، و (بدانید) خداوند از آنچه انجام مىدهید با خبر است» (فاذ لم تفعلوا و تاب الله علیکم فاقیموا الصلاة و آتوا الزکاة و اطیعوا الله و رسوله و الله خبیر بما تعملون).
(آیه 14)- حزب شیطان! در اینجا بخشى از توطئههاى منافقان را بر ملا مىسازد، و آنها را با نشانههایشان به مسلمانان معرفى مىکند، و ذکر این معنى بعد از آیات نجوا شاید به این مناسبت است که در میان نجوا کنندگان با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله افراد منافقى نیز وجود داشتند که از این کار به عنوان پوششى براى توطئههاى خود و اظهار نزدیکى به پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله استفاده مىکردند همین امر سبب شد که قرآن به صورت یک امر کلى با آن برخورد کند.
نخست مىفرماید: «آیا ندیدى کسانى را که طرح دوستى با گروهى که مورد غضب خدا بودند ریختند»؟! (ا لم تر الى الذین تولوا قوما غضب الله علیهم).
سپس مىافزاید: «آنها نه از شما هستند و نه از آنان» یهود (ما هم منکم و لا منهم).
نه در مشکلات و گرفتاریها یاور شما هستند، و نه دوست صمیمى آنها، بلکه منافقانى هستند که هر روز چهره عوض مىکنند، و هر لمحه به شکلى در مىآیند.
باز در ادامه همین سخن مىافزاید: «سوگند دروغ یاد مىکنند (که از شما هستند) در حالى که خودشان مىدانند» دروغ مىگویند (و یحلفون على الکذب و هم یعلمون).
این راه و رسم منافقان است که پیوسته براى پوشانیدن چهره زشت و منفور خود به سوگندهاى دروغ پناه مىبرند، در حالى که عملشان بهترین معرف آنهاست.
(آیه 15)- بعد به عذاب دردناک این منافقان لجوج اشاره کرده، مىفرماید:
«خداوند عذاب شدیدى براى آنها فراهم ساخته است» (اعد الله لهم عذابا شدیدا).
و بدون شک این عذاب عادلانه است «چرا که آنها اعمال بدى انجام مىدادند» (انهم ساء ما کانوا یعملون).
(آیه 16)- سپس براى توضیح بیشتر در مورد نشانههاى این منافقان مىگوید: «آنها سوگندهاى خود را سپرى قرار دادند و مردم را از راه خدا باز داشتند» (اتخذوا ایمانهم جنة فصدوا عن سبیل الله).
قسم یاد مىکنند که مسلمانند و هدفى جز اصلاح ندارند در حالى که زیر پوشش این قسم به انواع فساد و خرابکارى و توطئه مشغولند، و در حقیقت از نام مقدس خدا براى جلوگیرى از راه خدا بهره مىگیرند.
و در پایان آیه مىافزاید: «از این رو براى آنان عذاب خوار کنندهاى است» (فلهم عذاب مهین).
آنها مىخواستند با این سوگندهاى دروغین آبرو براى خود فراهم کنند ولى خدا آنها را به عذاب خوار کننده و شدیدى مبتلا مىسازد.
(آیه 17)- و از آنجا که منافقان غالبا به اموال و فرزندان (سرمایههاى اقتصادى و نیروهاى انسانى) خود براى حل مشکلات تکیه مىکنند قرآن در این آیه مىگوید، «هرگز اموال و اولادشان، آنها را از عذاب الهى حفظ نمىکند» (لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شیئا).
بلکه همین اموال طوق لعنتى برگردن آنها مىشود و مایه عذاب دردناکشان.
و باز در پایان آیه آنها را با این جمله تهدید مىکند: «آنها اهل آتشند و جاودانه در آن مىمانند» (اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون).
(آیه 18)- و عجب این که این منافقان در قیامت هم دست از منافقگرى خود برنمىدارند چنانکه در این آیه مىفرماید: به خاطر بیاورید «روزى را که خداوند همه آنها را بر مىانگیزد (و اعمالشان را بر آنها عرضه مىدارد و در دادگاه عدلش از آنها سؤال مىکند) ولى آنان براى خدا نیز سوگند (دروغ) یاد مىکنند همان گونه که (امروز) براى شما یاد مىکنند» (یوم یبعثهم الله جمیعا فیحلفون له کما یحلفون لکم).
قیامت تجلیگاه اعمال و روحیات انسان در این دنیاست، و از آنجا که منافقان این روحیه را همراه خود به قبر و برزخ بردهاند در صحنه قیامت نیز آشکار مىشود، و بر طبق عادت گذشته سوگند دروغین یاد مىکنند.
سپس مىافزاید: «و گمان مىکنند کارى مىتوانند انجام دهند» (و یحسبون انهم على شىء). ولى این یک پندار موهوم و خیالى خام بیش نیست! و سرانجام آیه را با این جمله پایان مىدهد: «بدانید آنها دروغگویانند» (الا انهم هم الکاذبون).
و به این ترتیب کوس رسوائى آنها را همه جا مىزنند.
(آیه 19)- در این آیه سرنوشت نهائى این منافقان تیرهدل را چنین بیان مىکند: «شیطان بر آنها مسلط شده، و یاد خدا را از خاطر آنها برده است» (استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکر الله).
به همین دلیل «آنان حزب شیطانند» (اولئک حزب الشیطان).
«بدانید حزب شیطان زیانکارانند» (ألا ان حزب الشیطان هم الخاسرون).
آرى! منافقان دروغگو و مغرور به مال و مقام سرنوشتى جز این ندارند که دربست در اختیار شیطان و وسوسههاى او قرار مىگیرند، و خدا را بکلى فراموش مىکنند، نه تنها منحرف مىشوند که در زمره عمّال شیطان و اعوان و انصار لشکر و حزب او براى گمراه ساختن دیگران قرار مىگیرند.
(آیه 20)- در ادامه بیان صفات و نشانههاى منافقان در اینجا که آخرین آیات سوره مجادله است نشانههاى دیگرى از آنها را مطرح مىکند، و سرنوشت حتمى آنها را که شکست و نابودى است روشن مىسازد.
نخست مىفرماید: «کسانى که با خدا و رسولش دشمنى مىکنند آنها در زمره ذلیلترین افرادند» (ان الذین یحادون الله و رسوله اولئک فى الاذلین).
(آیه 21)- این آیه در حقیقت دلیلى است براى این معنى، مىفرماید: «خدا چنین مقرّر داشته که من و رسولانم پیروز مىشویم» (کتب الله لاغلبن انا و رسلى).
و هیچ شک و تردیدى در آن نیست.
«چرا (چنین نباشد، در حالى) که خداوند قوى و شکست ناپذیر است» (ان الله قوى عزیز).
به همان اندازه که خداوند قدرتمند است دشمنانش ضعیف و ذلیلند، و اگر مىبینیم در آیه قبل تعبیر به «اذلّین» (ذلیلترین افراد) شده دلیلش همین بوده است.
در طول تاریخ این پیروزى فرستادگان الهى در چهرههاى گوناگونى نمایان شده: در عذابهاى مختلفى همچون طوفان نوح، و صاعقه عاد و ثمود، و زلزلههاى ویرانگر قوم لوط، و مانند آن، و در پیروزى در جنگهاى مختلف، مانند غزوات «بدر» و «حنین» و فتح «مکه» و سایر غزوات پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله.
و از همه مهمتر پیروزى منطقى آنها بر مکاتب شیطانى و دشمنان حق و عدالت بوده است.
اعظم :
دقت کردین این سوره چه نکته های جالبی داره
مثلا ایه 11
یه اداب معاشرته
ایه 12:
معمولا وقتی کاری پولی میشه دیگه هر کسی به بهانه الکی انجامش نمیده
اونوقت کسایی انجامش میدن که واقعا لازم دارن اوم عمل رو
حکایت صدقه دادن قبل از صحبت با پیامبر ....
جالبه میگن فقط حضرت علی علیه السلام صدقه دادن و نجوی کردن با پیامبر
....