قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
جمعه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۳۷ ب.ظ

542 . صفحه 542



بیست و یکم خرداد :


نفیسه :


v
سوره مجادله پنجاه و هشتمین سوره قران است.
این سوره در «مدینه» نازل شده و داراى 22 آیه میباشد.‏
محتواى سوره:
این سوره طبق طبیعت سوره‏هاى «مدنى» بیشتر از احکام فقهى، و نظام زندگى اجتماعى، و روابط با مسلمین و غیر مسلمین سخن مى‏گوید، و مجموع بحثهاى آن را مى‏توان در سه بخش خلاصه کرد:
1- در بخش اول سخن از حکم «ظهار» مى‏گوید که در جاهلیت نوعى طلاق و جدائى دائمى محسوب مى‏شد، و اسلام آن را تعدیل کرد و در مسیر صحیح قرار داد.
2- در بخش دیگرى یک سلسله دستورها در باره آداب مجالست از جمله منع از «نجوى» (سخنان در گوشى) و همچنین جادادن به کسانى که تازه وارد مجلس مى‏شوند.
3- در آخرین بخش، بحث گویا و مشروح و کوبنده‏اى درباره منافقان، و آنها که ظاهرا دم از اسلام مى‏زدند اما با دشمنان اسلام سر و سرّ داشتند، مطرح کرده، مسلمین راستین را از ورود در حزب شیاطین و منافقین بر حذر مى‏دارد، و آنها را به رعایت «حب فى اللّه» و «بغض فى اللّه» و ملحق شدن به «حزب اللّه» دعوت مى‏کند. نامگذارى سوره به «مجادله» به خاطر تعبیرى است که در آیه نخستین آن آمده است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «هر کس سوره مجادله را تلاوت کند (و در آن بیندیشد و به کار بندد) در قیامت در زمره حزب اللّه خواهد بود.»
همچنین در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «هر کس سوره حدید و مجادله را در نمازهاى فریضه بخواند و آن را ادامه دهد، خداوند هرگز او را در تمام طول زندگى عذاب نمى‏کند، و در خود و خانواده‏اش هرگز بدى نمى‏بیند، و نیز گرفتار فقر و بد حالى نمى‏شود».
تناسب محتواى این سوره‏ها با پاداشهاى فوق روشن است، و این خود نشان مى‏دهد که هدف از تلاوت پیاده کردن محتواى آن در زندگى است نه تلاوتى خالى از اندیشه و عمل.


(آیه 1)-
شأن نزول:
نقل کرده‏اند که: زنى از طایفه انصار به نام «خوله» که از طایفه «خزرج» و همسرش «اوس بن صامت» بود در یک ماجرا مورد خشم شوهرش قرار گرفت، و او که مرد تندخویى بود تصمیم بر جدائى از او گرفت، و گفت: «انت علىّ کظهر امّى تو نسبت به من همچون مادر من هستى!».
و این در حقیقت نوعى از طلاق در زمان جاهلیت بود اما طلاقى بود که نه قابل بازگشت بود و نه زن آزاد مى‏شد که بتواند همسرى براى خود برگزیند، و این بدترین حالتى بود که براى یک زن شوهردار ممکن بود رخ دهد.
چیزى نگذشت که مرد پشیمان شد.
زن خدمت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمد و ماجرا را چنین نقل کرد: اى رسول خدا! همسرم «اوس بن صامت» زمانى مرا به زوجیت خود برگزید که جوان بودم و صاحب جمال و مال و ثروت و فامیل، اموال من را مصرف کرد، حالا «ظهار» کرده و پشیمان شده، آیا راهى هست که ما به زندگى سابق بازگردیم؟! پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: تو بر او حرام شده‏اى! زن پى در پى اصرار و الحاح مى‏کرد، سرانجام رو به درگاه خدا آورد و عرض کرد: «خداوندا! بیچارگى و نیاز و شدت حالم را به تو شکایت مى‏کنم، خداوندا! فرمانى بر پیامبرت نازل کن و این مشکل را بگشا».
در اینجا حال وحى به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دست داد، و چهار آیه آغاز این سوره بر او نازل شد که راه حل مشکل «ظهار» را به روشنى نشان مى‏دهد.
تفسیر:
«ظهار» یک عمل زشت جاهلى! با توجه به آنچه در شأن نزول گفته شد تفسیر آیات نخستین سوره روشن است، مى‏فرماید: «خداوند سخن زنى را که درباره شوهرش به تو مراجعه کرده بود، شنید» و تقاضاى او را اجابت کرد (قَدْ سَمِع اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها).
سپس مى‏افزاید: آن زن علاوه بر این که با تو مجادله داشت «به خداوند شکایت مى‏کرد» و از پیشگاهش تقاضاى حل مشکل نمود (وَ تَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ).
«این در حالى بود که خداوند گفتگوى شما (و اصرار آن زن) را (در حل مشکلش) مى‏شنید» (وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما).
«و خداوند شنوا و بیناست» (إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ).
آرى! خداوند، آگاه از همه «مسموعات» و «مبصرات» است، بى‏آنکه نیازى به اعضاى بینائى و شنوائى داشته باشد، او همه جا حاضر و ناظر است و همه چیز را مى‏بیند و هر سخنى را مى‏شنود. َ


(آیه 2)- سپس به سراغ بیان حکم ظهار مى‏رود و به عنوان مقدمه ریشه این عقیده خرافى را با جمله‏هاى کوتاه و قاطع در هم مى‏کوبد، مى‏فرماید: «کسانى از شما که نسبت به همسرانشان ظهار مى‏کنند (و مى‏گویند: انت علىّ کظهر امّى تو نسبت به من به منزله مادرم هستى) آنان هرگز مادرانشان نیستند، مادرانشان تنها کسانى هستند که آنها را به دنیا آورده‏اند»! (الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ). مادر و فرزند بودن چیزى نیست که با سخن درست شود، یک واقعیت عینى خارجى است که هرگز از طریق بازى با الفاظ حاصل نمى‏شود.
و به دنبال آن مى‏افزاید: «آنها سخنى زشت و باطل مى‏گویند» (وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً).
مطابق این آیه «ظهار» عملى است حرام و منکر، ولى از آنجا که تکالیف الهى اعمال گذشته را شامل نمى‏شود، و از لحظه نزول حاکمیت دارد، در پایان آیه مى‏فرماید: «و خداوند بخشنده و آمرزنده است» (وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ). هم مى‏بخشد و هم مى‏پوشاند.
بنابراین اگر مسلمانى قبل از نزول این آیات مرتکب این عمل شده نباید نگران باشد، خداوند او را مى‏بخشد.
اما به هر حال مسأله کفّاره به قوت خود باقى است.


(آیه 3)- ولى از آنجا که این سخن زشت و زننده چیزى نبود که از نظر اسلام نادیده گرفته شود لذا کفاره نسبتا سنگینى براى آن قرار داده تا از تکرار آن جلوگیرى کند، مى‏فرماید: «کسانى که همسران خود را ظهار مى‏کنند، سپس از گفته خود باز مى‏گردند، باید پیش از آمیزش جنسى آنها با هم برده‏اى را آزاد کنند» (وَ الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا).
سپس مى‏افزاید: «این دستورى است که به آن اندرز داده مى‏شوید» (ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ).
گمان نکنید که چنین کفّاره‏اى در مقابل «ظهار» کفّاره سنگین و نامتعادلى است، زیرا این سبب اندرز و بیدارى و تربیت نفوس شماست، تا بتوانید خود را در برابر این گونه کارهاى زشت و حرام کنترل کنید.
اصولا تمام کفّارات جنبه بازدارنده و تربیتى دارد، و اى بسا کفّاره‏هائى که جنبه مالى دارد تأثیرش از غالب تعزیرات که جنبه بدنى دارد بیشتر است.
و از آنجا که ممکن است بعضى با بهانه‏هائى شانه از زیر بار کفّاره خالى کنند و بدون این که کفّاره دهند با همسر خود بعد از «ظهار» آمیزش جنسى داشته باشند، در پایان آیه مى‏افزاید: «خداوند به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ). هم از ظهار آگاه است و هم از ترک کفّاره و هم از نیّات شما!


(آیه 4)- و نیز از آنجا که آزاد کردن یک برده براى همه مردم امکان پذیر نیست، همان گونه که در شأن نزول آمد و نیز ممکن است انسان از نظر مالى قادر به آزاد کردن برده باشد اما برده‏اى براى این کار پیدا نشود- همان گونه که در عصر ما چنین است- لذا جهانى و جاودانگى بودن اسلام ایجاب مى‏کند که در مرحله بعد جانشینى براى آزادى بردگان ذکر شود به همین دلیل در آیه مورد بحث مى‏فرماید:
«و کسى که توانائى (آزاد کردن برده‏اى) نداشته باشد دو ماه پیاپى قبل از آمیزش روزه بگیرد» (فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا).
این کفاره نیز اثر عمیق بازدارنده‏اى دارد، به علاوه از آنجا که روزه در تصفیه روح و تهذیب نفوس اثر عمیق دارد مى‏تواند جلو تکرار این گونه اعمال را در آینده بگیرد.
البته ظاهر آیه این است که هر شصت روز پى در پى انجام شود، و بسیارى از فقهاى اهل سنت نیز بر طبق آن فتوا داده‏اند، ولى در روایات ائمه اهل بیت علیهم السّلام آمده است که اگر کمى از ماه دوم را (حتى یک روز) به دنبال ماه اول روزه بگیرد مصداق شهرین متتابعین و دو ماه پى در پى خواهد بود و این تصریح حاکم بر ظهور آیه است.
و از آنجا که بسیارى از مردم نیز قادر به انجام کفّاره دوم یعنى دو ماه متوالى روزه نیستند، جانشین دیگرى براى آن ذکر کرده، مى‏فرماید: «و کسى که این را هم نتواند شصت مسکین را اطعام کند» (فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً).
ظاهر «اطعام» این است که به اندازه‏اى غذا دهد که در یک وعده سیر شود، اما در روایات اسلامى در یک «مد» طعام (حدود 750 گرم) تعیین شده است.
سپس در دنباله آیه بار دیگر به هدف اصلى این گونه کفّارات اشاره کرده، مى‏افزاید: «این براى آن است که به خدا و رسولش ایمان بیاورید» (ذلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ).
آرى! جبران گناهان به وسیله کفّارات پایه‏هاى ایمان را محکم مى‏کند، و انسان را نسبت به مقررات الهى علما و عملا پایبند مى‏سازد! و در پایان آیه براى این که همه مسلمانان این مسأله را یک امر جدى تلقى کنند مى‏گوید: «اینها مرزهاى الهى است، و کسانى که با آن مخالفت کنند عذاب دردناکى دارند» (وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ).
قوانین الهى را از این رو «حدود الهى» مى‏گویند که عبور از آن مجاز نیست.
چنانکه دیدیم اسلام «ظهار» را به شدّت محکوم کرده، بنابر این هرگاه کسى نسبت به همسرش ظهار کند، همسرش مى‏تواند با مراجعه به حاکم شرع او را موظف سازد که یا رسما از طریق طلاق از او جدا شود و یا به زندگى زناشوئى باز گردد، اما پیش از بازگشت باید به ترتیبى که در آیات فوق خواندیم کفّاره بدهد.


(آیه 5)- آنها که با خدا دشمنى مى‏کنند از آنجا که آخرین جمله آیه قبل به همگان اخطار مى‏کرد که حدود الهى را رعایت کنند، و از آن تجاوز ننمایند، در اینجا از کسانى سخن مى‏گوید که نه تنها از این حدود تجاوز کرده، بلکه به مبارزه با خدا و پیامبر او صلّى اللّه علیه و آله برخاسته‏اند و سرنوشت آنها را در این دنیا و جهان دیگر روشن مى‏سازد.
نخست مى‏فرماید: «کسانى که با خدا و رسولش دشمنى مى‏کنند خوار و ذلیل شدند آن گونه که پیشینیان آنها خوار و ذلیل شدند» (إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ کُبِتُوا کَما کُبِتَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
سپس مى‏افزاید: «ما آیات روشنى نازل کردیم» (وَ قَدْ أَنْزَلْنا آیاتٍ بَیِّناتٍ).
بنابراین، به قدر کافى اتمام حجت شده و عذر و بهانه‏اى براى مخالفت باقى نمانده است، و با این حال اگر مخالفت کنند باید مجازات شوند.
نه تنها در این دنیا مجازات مى‏شوند بلکه «براى کافران عذاب خوار کننده‏اى (در قیامت) است» (وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ مُهِینٌ).
به هر حال این تهدید الهى در مورد کسانى که در برابر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و قرآن ایستاده بودند به وقوع پیوست، و در جنگهاى بدر و خیبر و خندق و غیر آن با ذلت و شکست رو برو شدند، و سرانجام فتح مکه طومار قدرت و شوکت آنها را در هم پیچید و اسلام در همه جا پیروز گشت.


(آیه 6)- این آیه در توصیف زمان وقوع عذاب اخروى آنها چنین مى‏گوید:
«در آن روز که خداوند همه آنها را بر مى‏انگیزد و از اعمالى که انجام دادند با خبر مى‏سازد» (یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا).
«اعمالى که خداوند حساب آن را نگه داشته و آنها فراموشش کردند» (أَحْصاهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ).
و این خود عذاب دردناکى است که خداوند گناهان فراموش شده آنها را به یادشان مى‏آورد و در صحنه محشر در برابر خلایق رسوا مى‏شوند.
و در پایان آیه مى‏فرماید: «و خداوند بر هر چیز شاهد و ناظر است» (وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهِیدٌ).
آرى حضور خداوند در همه جا و در هر زمان و در درون و برون ما ایجاب مى‏کند که نه فقط اعمال، بلکه نیات و عقاید ما را شمارش کند و در آن روز بزرگ که «یوم البروز» است همه را بازگو فرماید.

..................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 


آیه  1 سوره مجادله  :



معصومه :



من درمورد واکنش اولیه پیامبر سوال داشتم.
من از این رسم و عرف عرب درکی ندارم,  در ابتدای ایه این رسم بشدت کوبیده میشود و با صفت زشت و باطل خوانده میشود  که من هم بعنوان یک ادمی ک از بیرون ب این رسم نگاه میکنم در اولین واکنش ان را ناحق میدانم, چون یک انسان(روی زن بودنش تاکید نمیکنم) در یک وضعیت محکوم شده بدون نتیجه قرار میگیرد . نه مطلقه است نه ازدواج کرده و هیچ انتخاب دیگری نمیتواند بکند , ان هم بخاطر خشم یک انسان دیگر.
با یک رجوع ساده ب عقل این رسم رد میشود اما پیامبر در اولین پاسخ ب این زن هیچ راهکاری نمیدهد و حتی اصرار زن فایده ای ندارد.

"" پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: تو بر او حرام شده‏اى! زن پى در پى اصرار و الحاح مى‏کرد، سرانجام رو به درگاه خدا آورد و عرض کرد: «خداوندا! بیچارگى و نیاز و شدت حالم را به تو شکایت مى‏کنم، خداوندا! فرمانى بر پیامبرت نازل کن و این مشکل را بگشا».
""
درحالی ک بنظر میرسید پیامبر در مقام ابلاغ احکام(نه مقام ایجاد و اختراع) در اولین برخورد با چنین ظلمی, خود از خداوند طلب حکم و راه حل کند ,
 نه اینکه خدا ناله های یک زن مورد ظلم واقع شده را اجابت کند.


چند تا نکته هست مثل عرف سرسخت اعراب ک اجازه تغییر انقلابی و ناگهانی رو در همه امور نمیداده.
مثلا در بحث برده ذاری میگویند چون فضای اون موقع قادر ب پذیرش حذف برده داری نبوده, پیامبر قدم ب قدم برده داری رو کمرنگ کردند.
از همان ابتدا رفتار خوب و انسانی با برده ها داشتند, انها را انسان نامیدند, کم کم ازاد کردن برده فضیلت محسوب شد و ... همینطور گام بگام تفکر برده داری منسوخ شد.

در مورد چنین عرف غیر عاقلانه ای هم میتوان مثل بالا مراحل قدم ب قدم تصور کرد .
اما سوال من چیز دیگریست.

این عرف در همان ابتدا غیر عاقلانه بوده اما پیامبر هیچ واکنشی نسبت ب این ظلم نشون ندادند


معصومه :


ی سوال دیگه هم برام پیش اومد.
البته مستقیم ب این ایات ربط نداره.
ایا در جایی از قران یا احادیث (بخصوص ایات و روایاتی ک زمان بیانشون از بعثت دورتره) بطور صریح برده داری ملغی شده؟؟؟
اگر نه چرا؟؟


اعظم :


حالا من در تفسیر المیزان نگاه کردم اونجا به این شدت و غلظت اشاره نشده بود
که خانمه التماس می کنه و شکایت می کنه
نوشته بود یه گفتگویی بین خانم و پیامبر صورت م یگیره و خداوند این گفتگو  رو میشنوه  و حکم رو وحی می کنه
حالا دیگه اصل داستان چی بوده الله اعلم

در هر صورت منم نظرم مثل شماست


نه به صورت صریح نه ملغی نشده
با همه اقسام برده داری مخالفت شده و فقط یه نوعش رو اون هم با کلی شرایط پذیرفته
اون هم اسیران جنگی هستش


سوده :


من فکر میکنم اینکه هر آیه ای شان نزول داره بی دلیل نیست. یعنی پیامبر گرچه پیامبر بودن ولی نمیتونستن از جانب خودشون چیزیو تغییر بدن. مثلا مساله شراب خواری از اولش نکوهش شده بوده ولی تا وقتی که خدا مستقیم دستورشو فرمودن ایشون تحریمی به این قضیه قائل نشده بودن. این حکمی هم که شما میگید همین طوره یعنی من فکر میکنم باید هر آیه ای در پس قضیه ای مطرح میشد تا یه جورایی دستور همراه با یک مثال به جهت شفاف شدن موضوع می بود. اتفاقا اینکه نزول هر آیه به دنبال یک واقعه بوده واقعا دانایی خالق رو نشون میده و گواه یک پروسه عقلانیه. خدای تعالی از پیش میدونه قراره چی بشه و همه اون اتفاقات با علم خودش صورت میگیره تا به بهترین و کاملترین حالت ممکن آیاتش رو بر بندگانش روشن کنه.
البته اینها برداشت شخصی من بود که فکر میکنم چون برای خودم جای شک نداشت شاید بتونه به تفکرات شما کمک کنه.
موفق باشید🌹


اعظم :


ممنون سوده جان
فکر می کنم منظور معصومه جان این بود که با توجه به اینکه اصولا این سنت غیر عقلی و غیر منطقی به نظر می رسه جا داشت پیامبر خودش از خداوند بخواد که حکمی برای رفع مشکل بفرسته
نه اینکه جوری رفتار کنه که اون زن اونجور به خداوند التماس کنه که مشکلش رو حل کنه

به هر حال گفتم که در تفسیر المیزان چنین چیزی نیومد مبنی بر التماس و خواهش و ناله و زاری زن به خدا


سوده :


بله متوجه شدم. مثل همون قضیه شراب خواری که اشاره کردم. شاید من اشتباه میکنم ولی تا به حال نشنیدم که پیامبر به خداوند اعتراض کنن یا تقاضای حکمی رو کنن چون به روال خدایی خدا معتقد صرف هستن و میدونن که اگر قرار باشه حکمی داده بشه داده خواهد شد. منظورم دقیقا حکم شرعیه نه خواسته و دعا کردن. من فکر میکنم آیات به روشنی بیان شدن و در کنار شان نزول و تفاسیر بزرگان با اندیشیدن به راحتی میشه مسائل رو درک کرد. البته اگر پای سفسطه به میون بیاد دیگه قضیه فرق میکنه.

و من الله توفیق🌹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی