543 . صفحه 543
بیست و دوم خرداد :
نفیسه :
(آیه 7)-این آیه براى تأکید بر حضور خداوند در همه جا و آگاهى او بر همه چیز سخن را به مسأله «نجوى» (گفتگوهاى در گوشى) مىکشد، مىفرماید: «آیا نمىدانى که خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه در زمین است مىداند» (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ).
سپس مىافزاید: «هیچ گاه سه نفر با هم نجوا نمىکنند مگر این که خداوند چهارمین آنهاست، و هیچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمىکنند مگر این که خداوند ششمین آنهاست» (ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ).
«و نه تعدادى کمتر و نه بیشتر از آن، مگر این که او همراه آنهاست هر جا که باشند» (وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا).
«سپس روز قیامت آنها را از اعمالشان آگاه مىسازد چرا که خداوند به هر چیزى داناست» (ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ).
منظور از این که خداوند چهارمین یا ششمین آنهاست این است که او در همه جا حاضر و ناظر و از همه چیز آگاه است، و گرنه ذات پاکش نه مکان دارد و نه هرگز توصیف به اعداد مىشود، بلکه شبیه و نظیر و مثل و مانند ندارد.
(آیه 8)-
شأن نزول:
در مورد این آیه دو شأن نزول نقل شده که هر کدام مربوط به یک قسمت از آیه است.
نخست این که: جمعى از یهود و منافقان در میان خودشان جدا از مؤمنان نجوا مىکردند و گاه با چشمهاى خود اشارههاى ناراحت کنندهاى به مؤمنان داشتند، و همین باعث غم و اندوه مؤمنان مىشد، هنگامى که این کار را تکرار کردند مؤمنان شکایت به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نمودند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور داد که هیچ کس در برابر مسلمانان با دیگرى نجوا نکند، اما آنها گوش ندادند، باز هم تکرار کردند، آیه نازل شد (و آنها را سخت بر این کار تهدید کرد).
همچنین نقل شده که: گروهى از یهود خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمدند و به جاى «السّلام علیک» گفتند: «السّام علیک یا ابا القاسم» (که مفهومش مرگ بر تو یا ملالت و خستگى بر تو باد، است).
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در جواب آنها فرمود: «و علیکم همین بر شما باد».
عایشه مىگوید: من متوجه این مطلب شدم و گفتم: «علیکم السّام و لعنکم اللّه و غضب علیکم مرگ بر شما، خدا لعنت کند شما را، و غضب کند»! پیامبر به من فرمود: مدارا کن و از خشونت و بدگوئى بپرهیز.
گفتم: مگر نمىشنوى مىگویند: «مرگ بر تو»! فرمود: مگر تو هم نشنیدى که من در جواب «علیکم» گفتم! اینجا بود که خداوند آیه نازل کرد که هنگامى که این گروه نزد شما مىآیند تحیتى مىگویند که خدا چنان تحیتى به شما نگفته است.
تفسیر:
«نجوا» از شیطان است! در اینجا همچنان ادامه بحثهاى نجواست.
نخست مىفرماید: «آیا ندیدى کسانى را که از نجوا [- سخنان در گوشى] نهى شدند سپس به کارى که از آن نهى شده بودند باز مىگردند، و براى انجام گناه و تعدى و نافرمانى رسول خدا به نجوا مىپردازند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى ثُمَّ یَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ یَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ).
از این تعبیر به خوبى استفاده مىشود که قبلا به آنها هشدار داده شده بود که از نجوا بپرهیزند کارى که ذاتا تولید نگرانى و بدگمانى در دیگران مىکند.
در ادامه این سخن به یکى دیگر از اعمال خلاف منافقان و یهود اشاره کرده، مىفرماید: «و هنگامى که نزد تو مىآیند تو را تحیّتى (و خوشامدى) مىگویند که خدا به تو نگفته است» (وَ إِذا جاؤُکَ حَیَّوْکَ بِما لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ).
منظور از «تحیت الهى» در این آیه همان جمله «السّلام علیک»، یا «سلام اللّه علیک» مىباشد که شبیه آن در آیات قرآن در مورد پیامبران و بهشتیان و غیر آنها کرارا آمده است: از جمله در آیه 181 سوره صافات مىخوانیم: «و سلام على المرسلین سلام بر تمام رسولان پروردگار».
سپس مىافزاید: آنها نه فقط مرتکب این گناهان بزرگ مىشوند، بلکه آن چنان از باده غرور سرمست هستند که «در دل مىگویند: (اگر اعمال ما بد است پس) چرا خداوند ما را به خاطر گفتههایمان عذاب نمىکند»؟! (وَ یَقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ).
به این ترتیب هم عدم ایمان خود را به نبوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ثابت کردند و هم عدم ایمان به احاطه علمى خداوند.
ولى قرآن در یک جمله کوتاه به آنها چنین پاسخ مىگوید: «جهنم براى آنان کافى است (و نیازى به مجازات دیگر نیست، همان جهنمى که به زودى) وارد آن مىشوند و چه بد فرجامى است» (حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِیرُ).
البته این تعبیر نفى عذاب دنیوى را درباره آنها نمىکند.
(آیه 9)- و از آنجا که مؤمنان نیز گهگاه به خاطر ضرورتها یا تمایلاتى به نجوا مىپرداختند در این آیه روى سخن را به آنها کرده، و براى این که در این کار آلوده به گناهان منافقان و یهود نشوند مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که نجوا مىکنید به گناه و تعدى و نافرمانى رسول (خدا) نجوا نکنید، (محتواى نجواى شما باید پاک و الهى باشد) به کار نیک و تقوا نجوا کنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى).
«و از خدائى که همگى نزد او جمع مىشوید بپرهیزید» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ).
از این تعبیر به خوبى استفاده مىشود که اصل نجوا اگر در میان مؤمنان باشد، سوء ظنى برنیانگیزد، تولید نگرانى نکند و محتواى آن توصیه به نیکیها و خوبیها باشد مجاز است.
(آیه 10)- لذا در این آیه مىافزاید: «نجوا تنها از سوى شیطان است» (إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیْطانِ).
«مىخواهد با آن مؤمنان را غمگین سازد» (لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا).
«ولى (باید بدانند که شیطان) نمىتواند هیچ گونه ضررى به آنها برساند جز به فرمان خدا» (وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ).
چرا که هر مؤثرى در عالم هستى است تأثیرش به فرمان خداست.
«پس مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند» و از هیچ چیز جز او نترسند و بر غیر او دل ننهند (وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ).
بدین ترتیب «نجوا» گاه حرام است و این در صورتى است که موجب اذیت و آزار و هتک حیثیت مسلمانى گردد و چنین نجوائى نجواى شیطانى است که هدفش غمگین ساختن مؤمنان است.
در مقابل گاه حکم وجوب به خود مىگیرد، و این در صورتى است که مسأله سرى لازمى در میان باشد که افشاى آن خطرناک، و عدم ذکر آن نیز موجب تضییع حق و یا خطرى براى اسلام و مسلمین است.
و گاه متصف به استحباب مىشود و آن در جائى است که انسان براى انجام کارهاى نیک و بر و تقوا به سراغ آن رود، و همچنین حکم کراهت و اباحه. ولى اصولا هرگاه هدف مهمترى در کار نباشد نجوا کردن کار پسندیدهاى نیست، و بر خلاف آداب مجلس است زیرا نوعى بىاعتنائى یا بىاعتمادى نسبت به دیگران محسوب مىشود.
(آیه 11)-
شأن نزول:
نقل کردهاند که: پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در یکى از روزهاى جمعه در «صفّه» (سکوى بزرگى که در کنار مسجد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله قرار داشت) نشسته بود و گروهى نزد حضرت حاضر بودند، و جا تنگ بود، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله عادتش این بود که مجاهدان بدر را اعم از مهاجر و انصار احترام فراوان مىکرد، در این هنگام گروهى از بدریون وارد شدند، در حالى که دیگران قبل از آنها اطراف پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را پر کرده بودند، هنگامى که مقابل پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسیدند سلام کردند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پاسخ فرمود سپس به حاضران سلام کردند آنها نیز پاسخ گفتند، آنها روى پاى خود ایستاده بودند، و منتظر بودند حاضران به آنها جا دهند ولى هیچ کس تکان نخورد! این امر بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله سخت آمد، رو به بعضى از کسانى که اطراف او نشسته بودند کرد و فرمود: فلان و فلانى برخیزید، چند نفر را از جا بلند کرد تا واردین بنشینند (و این در حقیقت نوعى ادب آموزى و درس احترام گذاردن به پیش کسوتان در ایمان و جهاد بود.)
ولى این مطلب بر آن چند نفر که از جا برخاستند ناگوار آمد، منافقان گفتند:
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسم عدالت را رعایت نکرد! در اینجا آیه نازل شد و قسمتى از آداب نشستن در مجالس را براى آنها شرح داد.
تفسیر:
احترام به پیش کسوتان در مجالس در تعقیب دستورى که در آیات گذشته در مورد ترک نجوا در مجالس، و محدود ساختن آن به موارد معین آمده، در این آیه یکى دیگر از آداب مجلس را بازگو کرده، مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که به شما گفته شود:
مجلس را وسعت بخشید (و به تازه واردها جا دهید) وسعت بخشید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا).
که اگر چنین کنید: «خداوند (بهشت را) براى شما وسعت مىبخشد» و در این جهان نیز به قلب و جان و رزق و روزى شما وسعت مىدهد (یفسح الله لکم).
و از آنجا که گاهى مجلس آن چنان مملوّست که بدون برخاستن بعضى جا براى دیگران پیدا نمىشود، و یا اگر جائى پیدا مىشود مناسب حال آنها نیست در ادامه آیه مىافزاید: «و هنگامى که گفته شود: برخیزید برخیزید» (و اذا قیل انشزوا فانشزوا).
نه تعلل جوئید و نه به هنگامى که بر مىخیزید ناراحت شوید، چرا که گاه تازه واردها از شما براى نشستن سزاوارترند به خاطر خستگى مفرط، یا کهولت سن، و یا احترام خاصى که دارند، و یا جهات دیگر.
سپس به بیان پاداش انجام این دستور الهى پرداخته مىافزاید: اگر چنین کنید «خداوند کسانى را که ایمان آوردهاند و کسانى را که علم به آنها داده شده درجات عظیمى مىبخشد» (یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات).
اشاره به این که اطاعت این دستورات دلیل بر ایمان و علم و آگاهى است، و نیز اشاره به این که اگر پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به بعضى دستور داد از جا برخیزند و به تازه واردان جا دهند براى یک هدف مقدس الهى و احترام به پیشگامان در ایمان و علم بوده است.
و از آنجا که گروهى این آداب را با طیب خاطر و از صمیم دل انجام مىدهند، و گروه دیگرى با کراهت و ناخشنودى، یا براى ریا و تظاهر، در پایان آیه مىافزاید:
«و خداوند به آنچه انجام مىدهید آگاه است» (و الله بما تعملون خبیر).
این آیه نشان مىدهد آنچه مقام آدمى را نزد خدا بالا مىبرد، دو چیز است:
ایمان و علم.