410 . صفحه 410
دهم بهمن :
نفیسه :
(آیه 51)- از آنجا که در آیات گذشته، سخن از بادهاى پربرکتى در میان بود که پیشقراولان بارانهاى رحمتزا هستند، در این آیه اشاره به بادهاى زیانبار کرده، مىگوید: «و اگر ما بادى بفرستیم (داغ و سوزان یا سرد و خشک و یا توأم با سموم) و بر اثر آن، زراعت و باغ خود را زرد و پژمرده ببینند (مأیوس شده و) پس از آن راه کفران پیش مىگیرند» و به این راه همچنان ادامه مىدهند (وَ لَئِنْ أَرْسَلْنا رِیحاً فَرَأَوْهُ مُصْفَرًّا لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ یَکْفُرُونَ).
آنها افراد ضعیف و کم ظرفیتى هستند و آن چنانند که قبل از آمدن باران مأیوس و بعد از نزول آن، بسیار شادند، و اگر روزى باد سمومى بوزد و زندگى آنان موقتا گرفتار مشکلاتى گردد، فریادشان بلند مىشود و زبان به کفر مىگشایند.
به عکس مؤمنان راستین که از نعمت خدا شادند و شکرگزار و در مصائب و مشکلات صبورند و شکیبا، دگرگونیهاى زندگى مادى هرگز در ایمان آنها، کمترین خللى وارد نمىکند، و همچون کوردلان ضعیف الایمان با وزش یک باد مؤمن و با وزش باد دیگر کافر نمىشوند.
(آیه 52)- در این آیه و آیه بعد به تناسب بحثى که در آیه قبل آمد، مردم را به چهار گروه تقسیم مىکند:
گروه مردگان، یعنى آنها که هیچ حقیقتى را درک نمىکنند هر چند ظاهرا زندهاند.
و گروه ناشنوایان که آمادگى براى شنیدن سخن حق ندارند.
و گروهى که از دیدن چهره حق محرومند.
و سرانجام گروه مؤمنان راستین که دلهایى دانا، و گوشهایى شنوا، و چشمهایى بینا دارند.
نخست مىگوید: «تو نمىتوانى سخنان حق خود را به گوش مردگان برسانى» و اندرزهاى تو در دل آنان که دلمردهاند اثر ندارد (فَإِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى).
و نیز «تو نمىتوانى سخنت را به گوش کران برسانى مخصوصا هنگامى که روى مىگردانند و پشت مىکنند» (وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ).
(آیه 53)- و همچنین «تو نمىتوانى نابینایان را از گمراهیشان هدایت کنى» (وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ).
«تنها سخنان حقت را مىتوانى به گوش کسانى برسانى که به آیات ما ایمان مىآورند و در برابر حق تسلیمند» (إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ).قرآن غیر از «حیات» و «مرگ» مادى و جسمانى و همچنین «شنوایى» و «بینایى» ظاهرى، نوع برترى از حیات و مرگ و دید و شنود، قائل است که ریشه اصلى سعادت یا بدبختى انسان در آن است. و این آیات از آن سخن مىگوید.
(آیه 54)- در این آیه به یکى دیگر از دلائل توحید که دلیل فقر و غنا است اشاره مىکند و بحثهایى را که در سرتاسر این سوره، پیرامون توحید آمده تکمیل مىنماید، مىگوید: «خداوند همان کسى است که شما را (در حالى که ضعیف و ناتوان بودید) آفرید، سپس بعد از ناتوانى،قوت بخشید (و دوران جوانى و شکوفایى نیروها آمد) و باز بعد از قدرت ضعف و پیرى قرار داد» (اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَ شَیْبَةً).
آرى «او هر چه بخواهد مىآفریند و دانا و تواناست» (یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ).
در آغاز آن چنان ضعیف و ناتوان بودید که حتى قدرت نداشتید مگسى را از خود دور کنید یا آب دهان خویش را نگه دارید، این از نظر جسمانى، و از نظر فکرى به مصداق «لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً هیچ چیز نمىدانستید» حتى پدر و مادر مهربانى را که دائما مراقب شما بودند نمىشناختید.
ولى کم کم داراى رشد و قدرت شدید، اندامى نیرومند و فکرى قوى و عقلى توانا و درکى وسیع پیدا کردید.
و با این حال نمىتوانستید این قدرت را نگه دارید و درست همانند انسانى که از دامنه کوه بلندى به فراز قلّه رسیده از طرف دیگر سراشیبى را شروع کردید، و باز به قعر درّه ضعف و ناتوانى جسمى و روحى رسیدید.
این دگرگونیها و فراز و نشیبها، بهترین دلیل بر این حقیقت است که نه آن قوت از شما بود، و نه آن ضعف، بلکه هر دو از ناحیه دیگرى بود.
آخرین جمله آیه که اشاره به علم و قدرت خداست، هم بشارت است و هم انذار که خدا از همه اعمال و نیّات شما آگاه است و نیز توانایى بر پاداش و کیفر شما دارد.
(آیه 55)- در اینجا بار دیگر به مسأله رستاخیز بازمىگردد و صحنه دردناک دیگرى از حال مجرمان را در آن روز مجسّم مىسازد.
مىگوید: «و روزى که قیامت بر پا شود، مجرمان سوگند یاد مىکنند که جز ساعتى (در عالم برزخ) درنگ نکردند»! (وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَةٍ).
آرى «این چنین از درک حقیقت بازگردانده مىشوند» (کَذلِکَ کانُوا یُؤْفَکُونَ).
(آیه 56)- این آیه پاسخ مؤمنان آگاه را به سخنان مجرمان ناآگاهى که از وضع برزخ و قیامت اطلاع درستى ندارند بازگو مىکند.
مىفرماید: «ولى کسانى که علم و ایمان به آنها داده شده، مىگویند: شما به فرمان خدا تا روز قیامت (در عالم برزخ) درنگ کردید، و اکنون روز رستاخیز است، اما شما نمىدانستید» (وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللَّهِ إِلى یَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا یَوْمُ الْبَعْثِ وَ لکِنَّکُمْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).
مقدم داشتن «علم» بر «ایمان» به خاطر آن است که علم پایه ایمان است.
(آیه 57)- به هرحال هنگامى که مجرمان خود را با واقعیات دردناک روز قیامت رو برو مىبینند در مقام عذرخواهى و توبه بر مىآیند، ولى قرآن مىگوید:
«در آن روز عذرخواهى ظالمان سودى به حالشان ندارد و توبه آنان نیز پذیرفته نیست» (فَیَوْمَئِذٍ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ).
یکى از عذرهاى آنها این است که گناهان خود را به گردن سردمداران کفر و نفاق بیندازند.
و گاه در مقام عذر خواهى سعى مىکنند انحراف خود را به گردن شیطان بیندازند و او را بر وسوسههایش ملامت کنند.
(آیه 58)- این آیه در حقیقت اشارهاى است به کل مطالبى که در این سوره بیان شد مىفرماید: «ما براى مردم در این قرآن از هرگونه مثال و مطلبى بیان کردیم» (وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ).
وعد و وعید، امر و نهى، بشارت و انذار، آیات آفاقى و انفسى، دلائل مبدأ و معاد و اخبار غیبى، و خلاصه از هرچیز که در نفوس انسانها ممکن است اثر مثبت بگذارد بیانى داشتیم.
در حقیقت، قرآن بطور کلى، و سوره روم که اکنون در مراحل پایان آن هستیم بالخصوص مجموعهاى است از مسائل بیدار کننده براى هر قشر و گروه و براى هر طرز فکر و عقیده.
ولى با این حال گروهى هستند که هیچ یک از این امور در قلوب تاریک و سیاهشان اثرى نمىگذارد، «و اگر آیهاى براى آنها بیاورى کافران مىگویند: شما اهل باطل هستید» و اینها سحر و جادوست! (وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآیَةٍ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ).
تعبیر به «مبطلون» تعبیر جامعى است که همه برچسبها و نسبتهاى نارواى مشرکان به انبیا و طرفداران حق را در برمىگیرد.
(آیه 59)- این آیه دلیل مخالفت این گروه را به روشنى بیان مىکند، مىگوید: این نفوذناپذیرى و لجاجت بىحد و حساب و دشمنى با هر حقیقت، به خاطر آن است که آنها حس تشخیص و درک خود را بر اثر کثرت گناه و لجاجت از دست دادهاند، و ابدا چیزى درک نمىکنند، آرى «این چنین خداوند بر دلهاى کسانى که علم و آگاهى ندارند مهر مىنهد» (کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ).
قابل توجه این که در آیات گذشته، علم پایه ایمان شناخته شده، و در این آیه جهل پایه کفر و عدم تسلیم در برابر حق.
(آیه 60)- این آیه که آخرین آیه سوره روم است، دو دستور مهم و یک بشارت بزرگ به پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله مىدهد، تا او را در این مبارزه پىگیر و مستمر در برابر این لجوجان جاهل، و بىخردان سرسخت، به استقامت دعوت کند.
نخست مىگوید: «اکنون که چنین است (در برابر همه حوادث، همه آزارها و کارشکنیها و نسبتهاى ناروا) شکیبایى و صبر پیشه کن» (فَاصْبِرْ).که شکیبایى و صبر و استقامت کلید اصلى پیروزى است.
و براى این که پیامبر را در این راه دلگرمتر کند مىافزاید: «وعده خدا بطور مسلم حق است» (إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
دومین دستور، دستور به تسلط بر اعصاب و حفظ متانت و آرامش، و به اصطلاح از جا در نرفتن در این مبارزه سخت و پىگیر است، مىفرماید: «و هرگز نباید کسانى که ایمان و یقین ندارند تو را خشمگین و عصبانى کنند» (وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ).
وظیفه تو بردبارى و تحمل و حوصله هر چه بیشتر و حفظ متانتى که شایسته یک رهبر در برابر این گونه افراد است، مىباشد.
این سوره با وعده پیروزى مؤمنان بر دشمنان آغاز شد، و با وعده پیروزى نیز پایان مىگیرد، ولى شرط اصلى آن را صبر و استقامت شمرده است.
..................................................................................................
مباحثه آیات سوال برانگیز :
مریم :
نعمت ها را کفران می کنند
منظور از نعمت,,, نعمت ولی خدا و رسول الله و نعمت هدایت هست؟!
نفیسه:
نظر شخصی من اینه اینگونه افراد در شداید زندگی راه ناشکری رو در پیش میگیرن برای نعماتی که بهشون اعطا شده و حتی ممکن است همه چیز رو منکر شن. در نتیجه نعمت ایمان رو هم از دست میدن و کافر میشن.
درسهایی از سوره شریفه ی روم
18-و له الحمد فی السموات و الارض و عشیا و حین تظهرون
3،4-یکی از نشانه های اعجاز قرآن،پیشگوییهای صادقانه و محقق آن است.
6-سرچشمه تخلف از وعده یا عجز است یا جهل و یا پشیمانی که خداوند از آنها منزه است.
7-دنیا ظاهر و باطنی دارد و آخرت باطن دنیاست.
9-تحولات تاریخی براساس قوانین ثابت است که میتوان از گذشته برای امروز وفردا درس گرفت.امام صادق (ع) درباره معنای"اولم یسیروا فی الارض" فرمودند: "مراد تدبر و سیر در تاریخ اقوام گذشته در قران است".
10-سقوط انسان مراحلی دارد:ابتدا گناه ،سپس تکذیب و آنگاه استهزاء.
12-به سرمستی امروز تبهکاران ننگرید که روز غم انگیزی در پیش دارند.
15-شرط رستگاری و ورود به بهشت ایمان و عمل صالح است.
17-بعضی زمانها برای ذکر خداوند مناسبتر است.
19-در معاد شک نکنید ،زیرا کار خداوند میراندن و برانگیختن است.
20-بهترین راه خداشناسی،تفکر در آفرینش است و یکی از این تفکرات،خودشناسی است که مقدمه ی خداشناسی میشود.
20-در خاک،حس و حرکت نیست ولی در انسان هست و این نشانه قدرت و عظمت پروردگار است.
21-هدف از ازدواج ،تنها ارضای غریزه ی جنسی نیست ،بلکه رسیدن به یک آرامش جسمی و روانی است.در نتیجه همسر باید عامل آرامش باشد نه مایه تشنج و اضطراب.
22-انسان عالم و فهمیده،از اختلاف رنگها و زبانها به معرفت الهی میرسد.زیرا یکسان بودن شکل و رنگ همه انسانها،با ابتکار و نوآوری و بدیع بودن خداوند سازگار نیست.این در حالی است که جاهل،رنگ و زبان را وسیله ی تحقیر و تفاخر قرار میدهد.
29-خداوند کسانی را گمراه میکند که به جای پیروی از علم و عقل ،پیرو هوسهای خود باشند.
30-انحراف یک عارضه است.زیرا گرایش به دین حق ،در نهاد هر انسانی نهفته است.
31،32-شرک تنها پرستیدن خورشید و ماه و بت نیست .هرکس که عامل تفرقه در دین خدا شود،مشرک است.
36-انسان دور از خدا کم ظرفیت است.با اندکی نعمت مست میشود و با کمی تلخی وغم به بن بست میرسد.درصورتیکه خداوند از مردم تحمل و ظرفیتی میخواهد که از دست رفتن نعمتها آنان را نگران و به دست آوردن نعمتها آنها را سرمست نکند.
38-در انفاق و کمک خویشان بر دیگران مقدمند.
39-مقدار و کمیت پول مهم نیست،انگیزه و هدف پرداخت مهم است.رشدی که از ربا حاصل میشود کاذب و ظاهری است ولی پرداخت خالصانه زکات موجب ازیاد و رشد است.
48-اعمال انسان در طبیعت تاثیر میگذارد.اعمال ناروای انسان مانع سودبخشی آب و خاک و عامل بروز پدیده های ناگوار است.
42-یک جامعه و اکثریت منحرف به قهر الهی مبتلا خواهند شد.گرچه تعدادی خوبان نیز در آنها باشند(اکثرهم مشرکین).هرگاه در منطقه ای اکثریت مردم فاسد شدند،جهاد یا هجرت از آنجا لازم است.
57-توبه و عذرخواهی در دنیا کارساز است و در قیامت هیچ کارایی ندارد.