591 . صفحه 591
هشتم مرداد :
نفیسه :
سوره طارق،سوره هشتاد و ششم قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 17 آیه میباشد.
محتواى سوره:
مطالب این سوره عمدتا بر دو محور دور مىزند.
1- معاد و رستاخیز.
2- قرآن مجید و ارزش و اهمیت آن.
ولى در آغاز بعد از سوگندهایى اندیشه آفرین اشاره به وجود مراقبین الهى بر انسان مىکند.
بعد براى اثبات امکان معاد، به زندگى نخستین و بدو پیدایش انسان از آب نطفه، اشاره فرموده، نتیجهگیرى مىکند: خداوندى که قادر است او را از چنین آب بىارزش و ناچیزى بیافریند توانائى بر بازگشت مجدد او دارد.
در مرحله بعد به بعضى از ویژگیهاى روز رستاخیز اشاره کرده، سپس با ذکر سوگندهاى متعدد و پرمعنائى اهمیت قرآن را گوشزد مىنماید، و سرانجام سوره را با تهدید کفار به مجازات الهى پایان مىدهد.
درباره فضیلت تلاوت این سوره در حدیثى از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم:
«هر کس آن را تلاوت کند خداوند به تعداد هر ستارهاى که در آسمان وجود دارد ده حسنه به او مىبخشد»! بدیهى است محتواى سوره و عمل به آن است که این همه پاداش عظیم را به بار مىآورد نه تلاوت خالى از عمل.
(آیه 1)- این سوره نیز همچون بسیارى دیگر از سورههاى جزء آخر قرآن، با سوگندهاى زیبا و اندیشه برانگیزى آغاز مىشود، مىفرماید: «سوگند به آسمان و کوبنده شب»! (و السماء و الطارق).
(آیه 2)- «و تو نمىدانى کوبنده شب چیست»؟! (و ما ادراک ما الطارق).
(آیه 3)- «همان ستاره درخشان و شکافنده تاریکیهاست» (النجم الثاقب).
قرآن خودش در اینجا «طارق» را تفسیر کرده، مىگوید: «این مسافر شبانه، همان ستاره درخشانى است که بر آسمان ظاهر مىشود و بقدرى بلند است که گوئى مىخواهد سقف آسمان را سوراخ کند، و نورش به قدرى خیره کننده است که تاریکیها را مىشکافد و به درون چشم آدمى نفوذ مىکند.
منظور از «نجم ثاقب» ستارگان درخشانى است که نور آنها پردههاى ظلمت را مىشکافد و در چشم آدمى نفوذ مىکند همانند ستاره «زحل» که در فارسى به آن «کیوان» مىگویند.
(آیه 4)- اکنون ببینیم این سوگندها براى چیست؟ در این آیه مىفرماید:
«مسلما هر کس مراقب و محافظى دارد» (ان کل نفس لما علیها حافظ).
که اعمال او را ثبت و ضبط و حفظ مىکند، و براى حساب و جزا نگهدارى مىنماید.
به این ترتیب شما هرگز تنها نیستید، و هر که باشید، و هر کجا باشید، تحت مراقبت فرشتگان الهى و مأموران پروردگار خواهید بود، این مطلبى است که توجه به آن در اصلاح و تربیت انسان فوق العاده مؤثر است.
(آیه 5)- اى انسان! بنگر از چه چیز آفریده شدهاى؟
در این آیه به عنوان یک استدلال بر مسأله معاد در برابر کسانى که آن را غیرممکن مىشمردند، مىفرماید: «انسان باید بنگرد از چه چیز آفریده شده است»؟! (فلینظر الانسان مم خلق).
و به این ترتیب قرآن دست همه انسانها را گرفته و به خلقت نخستین باز مىگرداند، و با یک جمله استفهامیه از آنها مىپرسد: «آفرینش شما از چه بوده است»؟
(آیه 6)- و بىآنکه منتظر پاسخ آنها باشد جواب این سؤال را- که روشن است- خودش داده، مىفرماید: «از یک آب جهنده آفریده شده است»! (خلق من ماء دافق). که این توصیفى است براى نطفه مرد که در آب منى شناور است، و به هنگام بیرون آمدن جهش دارد.
(آیه 7)- و بعد در توصیف دیگرى از این آب مىگوید: «آبى که از میان پشت و سینهها خارج مىشود» (یخرج من بین الصلب و الترائب).
«صلب» به معنى پشت است و اما «ترائب» جمع «تریبه» بنابر مشهور میان علماى لغت استخوانهاى بالاى سینه است، همانجا که گردنبند روى آن قرار مىگیرد.
در اینجا قرآن به یکى از دو جزء اصلى نطفه که همان نطفه مرد است، و براى همه محسوس مىباشد، اشاره کرده، و منظور از «صلب» و «ترائب» قسمت پشت و پیش روى انسان است، چرا که آب نطفه مرد از میان این دو خارج مىشود.
این تفسیرى است روشن و هماهنگ با آنچه در کتب لغت در معنى این دو واژه آمده است، در عین حال ممکن است حقیقت مهمترى در این آیه نیز نهفته باشد که در حد علم امروز براى ما کشف نشده و اکتشافات دانشمندان در آینده از روى آن پرده برخواهد داشت.
(آیه 8)- سپس از این بیان نتیجهگیرى کرده، مىگوید: «مسلما او [- خدایى که انسان را از چنین چیز پستى آفرید] مىتواند او را بازگرداند» (انه على رجعه لقادر).
در آغاز خاک بود، و سپس بعد از طى مراحلى به صورت نطفه درآمد، و نطفه نیز بعد از طى مراحل پیچیده و شگفتانگیزى، تبدیل به انسان کاملى شد، بنابر این بازگشت او به حیات و زندگى مجدد هیچ مشکلى ایجاد نمىکند.
(آیه 9)- در این آیه به توصیف آن روز بزرگ پرداخته، مىفرماید: «در آن روز که اسرار پنهان (انسان) آشکار مىشود» (یوم تبلى السرائر).
آرى! در آن روز که «یوم البروز» و «یوم الظهور» است اسرار درون آشکار مىشود، اعم از ایمان و کفر و نفاق، یا نیت خیر و شر، یا ریا و اخلاص، و این ظهور و بروز براى مؤمنان مایه افتخار و مزید نعمت است، و براى مجرمان مایه سرافکندگى و منشأ خوارى و خفت و چه دردناک است که انسان عمرى با آبرو در میان مردم زندگى کند ولى در آن روز در برابر همه خلایق شرمسار و سرافکنده شود.
(آیه 10)- اما مشکل مهم در آن روز اینجاست که «و براى او هیچ نیرو و یاورى نیست» (فما له من قوة و لا ناصر).
نه نیرویى که بر زشتیهاى اعمال و نیات او پرده بیفکند، و نه یاورى که او را از عذاب الهى رهائى بخشد.
(آیه 11)- در تعقیب آیات گذشته که استدلال بر مسأله معاد از طریق توجه به آفرینش نخستین انسان از نطفه داشت، در اینجا باز براى تأکید در امر معاد و اشاره به بعضى از دلائل دیگر بحث را ادامه داده، مىفرماید: «سوگند به آسمان پر باران» (و السماء ذات الرجع).
(آیه 12)- «و سوگند به زمین پر شکاف» که گیاهان از آن سر بر مىآورند (و الارض ذات الصدع).
(آیه 13)- «که این (قرآن) سخنى است که حق را از باطل جدا مىکند» (انه لقول فصل).
(آیه 14)- سخنى است جدى «و هرگز شوخى نیست»! (و ما هو بالهزل).
در حقیقت این دو سوگند اشارهاى است به احیاى زمینهاى مرده به وسیله باران که قرآن بارها آن را به عنوان دلیلى بر مسأله رستاخیز ذکر کرده است، مانند آیه 11 سوره ق که مىفرماید: «ما به وسیله باران سرزمین مردهاى را زنده کردیم، خروج و قیام شما در قیامت نیز همین گونه است»!
(آیه 15)- سپس براى تسلى خاطر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان از یکسو، و تهدید دشمنان اسلام از سوى دیگر مىافزاید: «آنها پیوسته حیله مىکنند» و نقشهها مىریزند (انهم یکیدون کیدا).
(آیه 16)- «و من هم در برابر آنها چاره مىکنم» و نقشههاشان را نقش بر آب مىکنم (و اکید کیدا).
(آیه 17)- «حال که چنین است کافران را (فقط) اندکى مهلت ده» تا عاقبت کار خویش را ببینند! (فمهل الکافرین امهلهم رویدا).
آرى! آنها پیوسته نقشههاى شومى براى مبارزه با تو طرح مىکنند:
گاه از طریق استهزا وارد مىشوند. گاه به محاصره اقتصادى دست مىزنند.
گاه مؤمنان را شکنجه و آزار مىکنند. گاه ساحرت مىخوانند، گاه کاهنت مىگویند، گاه دیوانهات مىشمرند.
گاه مىگویند کسانى که دور تو را گرفتهاند فقرا و بینوایانند آنها را دور کن تا ما با تو باشیم.
منظور از «کید دشمنان» در آیه فوق روشن است که به نمونههاى آن اشاره کردیم، و اما منظور از «کید الهى» همان الطافى است که شامل حال پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان مىشد و دشمنان اسلام را غافلگیر مىساخت، کوششهاى آنها را از میان مىبرد، و توطئههاى آنان را در هم مىشکست، که نمونههایش در تاریخ اسلام فراوان است.
این آیه سرمشقى است براى همه مسلمانان که در کارهاى خود مخصوصا هنگامى که در مقابل دشمنانى نیرومند و خطرناک قرار مىگیرند با حوصله و صبر و شکیبائى و دقت رفتار کنند، و از هرگونه شتابزدگى و کارهاى بىنقشه یا بىموقع بپرهیزند.
سوره اعلى ،هشتاد و هفتمین سوره قرآن کریم است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 19 آیه میباشد.
محتواى سوره:
این سوره در حقیقت از دو بخش تشکیل یافته، بخشى که در آن روى سخن به شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است و دستوراتى را در زمینه تسبیح پروردگار، و اداى رسالت، به او مىدهد، و اوصاف هفتگانهاى از خداوند بزرگ در این رابطه مىشمرد.
و بخش دیگرى که از مؤمنان خاشع، و کافران شقى، سخن به میان مىآورد، و عوامل سعادت و شقاوت این دو گروه را بطور فشرده در این بخش بیان مىکند.
و در پایان سوره اعلام مىدارد که این مطالب تنها در قرآن مجید نیامده است، بلکه حقایقى است که در کتب و صحف پیشین، صحف ابراهیم و موسى، نیز بر آن تأکید شده است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم: «هر کس سوره اعلى را بخواند خداوند به عدد هر حرفى که بر ابراهیم (ع) و موسى (ع) و محمد صلّى اللّه علیه و آله نازل کرده ده حسنه به او عطا مىفرماید».
و در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم: «کسى که سوره اعلى را در فرائض یا نوافل خود بخواند، روز قیامت به او گفته مىشود: از هر یک از درهاى بهشت مىخواهى وارد شو ان شاء اللّه». از مجموعه روایاتى که در این زمینه رسیده استفاده مىشود که این سوره از اهمیت خاصى برخوردار است، تا آنجا که در حدیثى از على علیه السّلام مىخوانیم:
«این سوره محبوب پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله بود.»
(آیه 1)- خداوند بزرگ را تسبیح گوى! این سوره که در حقیقت عصاره مکتب انبیا و دعوت پیامبران است از تسبیح و تقدیس پروردگار شروع مىشود و در آغاز روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده، مىفرماید: «منزه شمار نام پروردگار بلند مرتبهات را» (سبح اسم ربک الاعلى).
یعنى نام خداوند در ردیف نام بتها قرار داده نشود، و ذات پاک او را از هرگونه عیب و نقص، و صفات مخلوقها و عوارض جسم و جسمانیت، و هرگونه محدودیت و نقصان منزه بشماریم.
تعبیر به «اعلى» بیانگر این حقیقت است که او از هر کس و هر چیز و هر چه تصور کنیم، و هر خیال و قیاس و گمان و وهم، و هرگونه شرک جلى و خفى برتر و بالاتر است.
(آیه 2)- و بعد از این دو توصیف (ربّ، اعلى) در توضیح آن پنج وصف دیگر را بیان مىکند که همگى شرح ربوبیت اعلاى پروردگار است، مىفرماید:
«همان خداوندى که آفرید و منظم کرد» (الذى خلق فسوى).
نظام عالم آفرینش- که از بزرگترین منظومههاى آسمانى را شامل مىشود تا موضوعات سادهاى همچون خطوط سر انگشتهاى انسان که در آیه 4 سوره قیامت به آن اشاره شده (بلى قادرین على ان نسوى بنانه)- شاهد گویایى بر ربوبیت او، و اثبات وجود پروردگار است.
(آیه 3)- بعد از مسأله آفرینش و نظم بندى خلقت، به موضوع برنامه ریزى براى حرکت تکاملى، و هدایت موجودات در این مسیر پرداخته، مىافزاید:«و همان که اندازهگیرى کرد و هدایت نمود» (و الذى قدر فهدى).
منظور از «تقدیر» همان اندازهگیرى و تعیین برنامههاى حرکت به سوى اهدافى است که موجودات به خاطر آن آفریده شدهاند.
و منظور از «هدایت» همان هدایت تکوینى است که به صورت انگیزهها و قوانینى بر هر موجودى حاکم ساخته- اعم از انگیزههاى درونى و برونى.
فى المثل از یکسو پستان مادر و شیر آن را براى تغذیه طفل آفریده و به مادر عاطفه شدید مادرى داده و از سوى دیگر در طفل انگیزهاى آفریده که او را به سوى پستان مادر مىکشاند، و این آمادگى و جاذبه دو جانبه در مسیر هدف، در همه موجودات دیده مىشود.
البته در مورد انسان غیر از برنامه هدایت تکوینى، هدایت دیگرى وجود دارد که از طریق وحى و ارسال انبیاء صورت مىگیرد، و هدایت تشریعى نام دارد، و جالب این که هدایت تشریعى انسان نیز در تمام زمینهها مکمل هدایت تکوینى اوست.
(آیه 4)- در مرحله بعد اشاره به گیاهان و مخصوصا مواد غذائى چهارپایان کرده، مىافزاید: «و آن کسى که چراگاه را به وجود آورد» و از دل زمین بیرون فرستاد (و الذى اخرج المرعى).
(آیه 5)- و بعد مىافزاید: «سپس آن را خشک و تیره قرار داد» (فجعله غثاء احوى).
«غثاء احوى» (گیاهان خشکیده تیره رنگ) هم بازگو کننده فناى دنیاست و هم منافع زیادى در بر دارد هم غذاى مناسبى است براى زمستان حیوانات، و هم وسیلهاى است براى سوخت و سوز انسان، و هم کود مناسبى براى زمینها.
(آیه 6)- در آیات گذشته سخن از ربوبیت و «توحید» پروردگار بود و به دنبال آن در اینجا سخن از قرآن و «نبوت» پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است، در آیات گذشته سخن از «هدایت عمومى» موجودات بود، و در اینجا سخن از «هدایت نوع انسان» است،و بالاخره در آیات گذشته تسبیح پروردگار «على اعلى» آمده بود، و در اینجا از قرآن که بیانگر این تسبیح است سخن به میان مىآورد.
مىفرماید: «ما به زودى (قرآن را) بر تو مىخوانیم و هرگز فراموش نخواهى کرد» (سنقرئک فلا تنسى).
بنابراین هنگام نزول وحى عجله مکن، و هرگز نگران فراموش کردن آیات الهى مباش، آن کس که این آیات بزرگ را براى هدایت انسانها بر تو فرستاده، هم او حافظ و نگاهبان آنهاست.
در جاى دیگر مىفرماید: «براى خواندن قرآن پیش از آنکه وحى آن بر تو تمام شود عجله مکن، و بگو: پروردگارا! علم مرا افزون کن» (طه/ 114).
(آیه 7)- سپس براى اثبات قدرت خداوند و این که هر خیر و برکتى است از ناحیه اوست، مىافزاید: تو چیزى از آیات الهى را فراموش نمىکنى «مگر آنچه را خدا بخواهد که او آشکار و پنهان را مىداند» (الا ما شاء الله انه یعلم الجهر و ما یخفى).
مفهوم این تعبیر آن نیست که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله چیزى از آیات الهى از فراموش مىکند بلکه هدف بیان این حقیقت است که موهبت حفظ آیات الهى از سوى خداست، و لذا هر لحظه بخواهد مىتواند آن را از پیامبرش بگیرد.
و این یکى از معجزات پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله است که آیات و سورههاى طولانى را با یکبار تلاوت جبرئیل به خاطر مىسپرد، و همیشه به خاطر داشت، و چیزى را فراموش نمىکرد.
(آیه 8)- سپس پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را دلدارى داده، مىافزاید: «و ما تو را براى هر کار خیر آماده مىکنیم» (و نیسرک للیسرى).
و به تعبیر دیگر هدف بیان این حقیقت است که در راهى که تو در پیش دارى مشکلات و سختیها فراوان است، هم در راه گرفتن وحى و حفظ آن، و هم در تبلیغ رسالت و اداى آن، و هم در انجام کارهاى خیر و عمل به آن ما در تمام این امور (دریافت وحى و ابلاغ و نشر و تعلیم و عمل کردن به آن) به تو یارى مىدهیم و مشکلات را بر تو آسان مىسازیم.
(آیه 9)- بعد از بیان موهبت وحى آسمانى به پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله، و وعده توفیق و تسهیل امور براى او، به ذکر مهمترین وظیفه او پرداخته، مىفرماید: «پس تذکّر ده اگر تذکر مفید باشد» (فذکر ان نفعت الذکرى).
منظور این است که تذکر به هرحال سودمند است، و افرادى که به هیچ وجه از آن منتفع نشوند کمند، به علاوه حداقل موجب اتمام حجت بر منکران مىشود که این خود منفعت بزرگى است.
و لذا پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله براى تبلیغات و تذکرات خود هیچ قید و شرطى قائل نبود و همگان را وعظ مىکرد و انذار مىنمود.
(آیه 10)- سپس به عکس العمل مردم در برابر تذکر، وعظ و انذار پرداخته، و آنها را به دو گروه تقسیم مىکند، مىفرماید: «و به زودى کسى که از خدا مىترسد (و احساس مسؤولیت مىکند) متذکر مىشود» (سیذکر من یخشى).
آرى! تا روح «خشیت» و ترس و یا به تعبیر دیگر روح «حق طلبى» و «حق جوئى» که مرتبهاى از تقواست در انسان وجود نداشته باشد از مواعظ الهى و تذکرات پیامبران نفعى نمىبرد، لذا در آغاز سوره بقره قرآن را مایه هدایت براى پرهیزگاران شمرده مىگوید: (هدى للمتقین).
(آیه 11)- و در این آیه به گروه دوم پرداخته، مىافزاید: «اما بدبختترین افراد از آن دورى مىگزیند» یتجنبها الاشقى).
(آیه 12)- در این آیه سرنوشت گروه اخیر را چنین بیان مىکند «همان کسى که در آتش بزرگ وارد مىشود» (الذى یصلى النار الکبرى).
(آیه 13)- «سپس در آن آتش (براى همیشه مىماند) نه مىمیرد، و نه زنده مىشود»! (ثم لا یموت فیها و لا یحیى).
یعنى نه مىمیرد که آسوده گردد، و نه حالتى را که در آن است مىتوان زندگى نام نهاد، بلکه دائما در میان مرگ و زندگى دست و پا مىزند، و این بدترین بلا و مصیبت براى آنهاست.توصیف آتش جهنّم به «کبرى» در مقابل آتش «صغرى» یعنى آتشهاى این دنیا مىباشد، همانگونه که در حدیثى آمده که امام صادق علیه السّلام فرمود: «این آتش شما جزئى از هفتاد جزء از آتش دوزخ است، که هفتاد مرتبه با آب خاموش شده، باز شعلهور گردیده و اگر چنین نبود هیچ انسانى قدرت تحمل آن را نداشت و نمىتوانست در کنار آن قرار گیرد.
(آیه 14)- در آیات قبل اشارهاى به مجازات سخت کفار معاند، و دشمنان حق شده بود، و در اینجا به نجات اهل ایمان و عوامل این نجات اشاره کرده، مىفرماید: «به یقین کسى که پاکى جست (و خود را تزکیه کرد)، رستگار شد» (قد افلح من تزکى).
(آیه 15)- «و (آن که) نام پروردگارش را یاد کرد سپس نماز خواند» (و ذکر اسم ربه فصلى).
به این ترتیب عامل فلاح و رستگارى و پیروزى و نجات را سه چیز مىشمرد، «تزکیه» و «ذکر نام خداوند» و سپس «به جا آوردن نماز».
«تزکیه» معنى وسیعى دارد که هم پاکسازى روح از آلودگى شرک، و هم پاکسازى نفس از اخلاق رذیله، و هم پاکسازى عمل از محرمات و هرگونه ریا، و هم پاکسازى مال و جان به وسیله دادن زکات در راه خدا را شامل مىشود.