592 .صفحه 592
نهم مرداد :
نفیسه :
(آیه 16)- این آیه به عامل اصلى انحراف از برنامه فلاح و رستگارى که در آیات قبل به آن پرداخته،اشاره میکند: «ولى شما زندگى دنیا را مقدم مىدارید» (بل تؤثرون الحیاة الدنیا).
(آیه 17)- «در حالى که آخرت بهتر و پایدارتر است» (و الآخرة خیر و ابقى).
و این در حقیقت همان مطلبى است که در احادیث نیز آمده: «محبت دنیا سرچشمه هر گناهى است».
بنابر این براى قطع ریشههاى گناه راهى جز این نیست که حب و عشق دنیا را از دل بیرون کنیم و به دنیا همچون وسیله و یا مزرعهاى بنگریم.
(آیه 18)- و سرانجام در پایان سوره مىفرماید: «این دستورها (که گفته شد منحصر به این کتاب آسمانى نیست، بلکه) در کتب آسمانى پیشین (نیز) آمده است» (ان هذا لفى الصحف الاولى).
(آیه 19)- «در کتب ابراهیم و موسى» (صحف ابراهیم و موسى).
تعبیر به «صحف اولى» در مورد کتابهاى ابراهیم و موسى در برابر صحف اخیر است که بر حضرت مسیح و پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نازل شده است.
آیات فوق نشان مىدهد که حضرت ابراهیم و موسى علیهما السّلام نیز داراى کتابهاى آسمانى بودهاند.
در روایتى از أبوذر مىخوانیم که مىگوید:
به پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله عرض کردم: انبیا چند نفر بودند؟
فرمود: 124 هزار نفر.
گفتم: رسولان آنها چند نفر بودند؟
فرمود: 313 نفر، و بقیه فقط «نبى» بودند.
عرض کردم: آدم «نبى» بود؟
فرمود: بله، خداوند با او سخن گفت و او را با دست خود آفرید.
سپس پیامبر صلّى اللّه علیه و آله افزود: اى أبوذر! چهار نفر از انبیاء عرب بودند: هود و صالح و شعیب و پیامبر تو.
گفتم: اى رسول خدا! خداوند چند کتاب نازل فرمود؟
فرمود: 104 کتاب، ده کتاب بر «آدم» پنجاه کتاب بر «شیث» و بر «اخنوخ» که ادریس است سى کتاب، و او نخستین کسى است که با قلم نوشت و بر «ابراهیم» ده کتاب و نیز تورات و انجیل و زبور و فرقان را (بر موسى و مسیح و داود و پیامبر اسلام نازل کرد.)
سوره غاشیه،سوره هشتاد وهشتم قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و 26 آیه دارد.
محتواى سوره:
این سوره عمدتا بر سه محور دور مىزند: محور اول بحث «معاد» است، مخصوصا کیفرهاى دردناک مجرمان و پاداشهاى شوق انگیز مؤمنان.
محور دوم بحث «توحید» است که با اشاره به آفرینش آسمان و خلقت کوهها و زمین و توجه انسانها به این سه موضوع اسرار آمیز بیان شده.
و محور سوم بحث از «نبوت» و گوشهاى از وظائف پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم: «هرکس آن را تلاوت کند خداوند حساب او را در قیامت آسان مىکند».
و در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم: «کسى که مداومت بر قرائت این سوره در نمازهاى فریضه یا نافله کند خداوند او را تحت پوشش رحمت خود در دنیا و آخرت قرار مىدهد، و در قیامت او را از عذاب آتش امان مىبخشد».
مسلما این همه ثواب و فضیلت در صورتى عائد مىشود که تلاوت انگیزه اندیشه و عمل گردد.
(آیه 1)- خستگان بىنصیب! در آغاز این سوره به نام تازهاى درباره قیامت برخورد مىکنیم که آن «غاشیه» است، مىفرماید: «آیا داستان غاشیه [- روز قیامت که حوادث وحشتناکش همه را مىپوشاند] به تو رسیده است»؟! (هل اتاک حدیث الغاشیة).
«غاشیه» از ماده «غشاوة» به معنى پوشاندن است، انتخاب این نام براى قیامت به خاطر آن است که حوادث وحشتناک آن ناگهان همه را زیر پوشش خود قرار مىدهد.
(آیه 2)- سپس به بیان چگونگى حال مجرمان پرداخته، مىگوید:
«چهرههائى در آن روز خاشع و ذلتبارند» (وجوه یومئذ خاشعة).
ذلت و ترس از عذاب و کیفرهاى عظیم آن روز تمام وجود آنها را فرا گرفته، و از آنجا که حالات روحى انسان بیش از همه جا در چهره او منعکس مىشود، اشاره به خوف و ذلت و وحشتى مىکند که سراسر چهره آنها را مىپوشاند.
(آیه 3)- آنگاه مىافزاید: «آنها که پیوسته عمل کرده و خسته شدهاند» (عاملة ناصبة).
تلاش و کوشش زیادى در زندگى دنیا به خرج مىدهند، ولى هیچ فایدهاى جز خستگى نصیبشان نمىشود، نه عمل مقبولى در درگاه خدا دارند، و نه چیزى از آن همه ثروتهائى که اندوختهاند مىتوانند با خود ببرند، و نه نام نیکى از خود به یادگار مىگذارند، و نه فرزند صالحى، آنها زحمتکشان خسته و بینوایند، و چه تعبیر رسائى است جمله «عاملة ناصبة» در حق آنان.
(آیه 4)- «و (سرانجام این زحمتکشان خسته و بیهودهگر) در آتش سوزان وارد مىگردند» و با آن مىسوزند (تصلى نارا حامیة).
(آیه 5)- ولى مجازات آنها به همین جا ختم نمىگردد، بلکه هنگامى که بر اثر حرارت آتش تشنه مىشوند «از چشمهاى بسیار داغ به آنها مىنوشانند» (تسقى من عین آنیة).
در آیه 29 سوره کهف مىخوانیم: «و اگر تقاضاى آب کنند آبى براى آنها مىآورند مانند فلز گداخته که صورتهایشان را بریان مىکند، چه بد نوشیدنى است و چه بد محل اجتماعى»؟!
(آیه 6)- و در این آیه درباره خوراک آنها به هنگامى که گرسنه مىشوند مىافزاید: «غذایى جز از ضریع [- خار خشک تلخ و بدبو] ندارند» (لیس لهم طعام الا من ضریع).
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم: «ضریع چیزى است که در آتش دوزخ، شبیه خار، تلختر از «صبر» و متعفنتر از مردار، و سوزندهتر از آتش، خداوند آن را ضریع نام نهاده است».
(آیه 7)- سپس مىافزاید: «غذائى که نه آنها را فربه مىکند و نه از گرسنگى مىرهاند» (لا یسمن و لا یغنى من جوع).
آنها که در این دنیا انواع غذاهاى لذیذ و چرب و شیرین را از طریق ظلم و تجاوز به حقوق دیگران فراهم کردند، و آنها که اجازه ندادند محرومان جز از غذاهاى گلوگیر و ناگوار استفاده کنند، باید در آنجا غذائى داشته باشند که «عذاب الیم» آنها گردد.
(آیه 8)- دورنمایى از نعمتهاى روح پرور بهشتى: به دنبال توصیفى که در آیات گذشته از حال مجرمان و بدکاران در جهان دیگر و عذابهاى دوزخى آمده، در اینجا به شرح حال مؤمنان نیکوکار، و توصیف نعمتهاى بىنظیر بهشتى مىپردازد، تا «قهر» را با «مهر» بیامیزد، و «انذار» را با «بشارت» همراه سازد.
مىفرماید: «چهرههائى در آن روز شاداب و باطراوتند» (وجوه یومئذ ناعمة).
به عکس چهره بدکاران که در آیات قبل به آن اشاره شده بود که غرق ذلت و اندوه است.
(آیه 9)- این چهرهها چنان مىنماید که: «از سعى و تلاش خود خشنودند» (لسعیها راضیة).
به عکس دوزخیان که از تلاش و کوشش خود جز خستگى و رنج بهرهاى نبردند، بهشتیان نتایج تلاش و کوشش خود را به احسن وجه مىبینند و کاملا راضى و خشنودند.
تلاشهائى که در پرتو لطف خدا به اضعاف مضاعف، گاه ده برابر، و گاه هفتصد برابر، و گاه بیشتر، رشد و نمو یافته، و گاهى با آن جزاى بىحساب را خریدارى کردهاند.
(آیه 10)- سپس به شرح این مطلب پرداخته، مىگوید: «در بهشتى عالى جاى دارند» (فى جنة عالیة).
آرى! آنها در طبقات عالى و مقامات بالاى بهشتند.
(آیه 11)- بعد به توصیف دیگرى از این بهشت که جنبه روحانى و معنوى دارد پرداخته، مىافزاید: «در آنجا هیچ سخن لغو و بیهودهاى نمىشنوند» (لا تسمع فیها لاغیة).
و چه آرام بخش است محیطى که از همه این سخنان پاک باشد، و اگر درست بیندیشیم قسمت عمده ناراحتیهاى زندگى دنیا از شنیدن این گونه سخنان است که آرامش روح و جان و نظامات اجتماعى را برهم مىزند و آتش فتنهها را شعلهور مىسازد.
(آیه 12)- بعد از ذکر این نعمت روحانى و آرامش که بر روح و جان بهشتیان به خاطر نبودن سخنان لغو و بیهوده حکم فرماست به بیان قسمتى از نعمتهاى مادى بهشت پرداخته، مىگوید: «در آن چشمهاى جارى است» (فیها عین جاریة).
چشمهاى که مطابق میل بهشتیان به هر طرف که بخواهند جریان پیدا مىکند، و نیازى به شکافتن نهر و ساختن بستر ندارد.
وجود چشمههاى متعدد علاوه بر افزودن بر زیبائى و طراوت، این فایده را نیز دارد که هر کدام نوشابه مخصوصى دارد و ذائقه بهشتیان را هر زمان با انواع شراب طهور شیرین و معطر مىکند.
(آیه 13)- بعد از ذکر چشمهها به سراغ تختهاى بهشتى مىرود، مىفرماید:
«در آن (باغهاى بهشتى) تختهاى زیباى بلندى است» (فیها سرر مرفوعة).
بلند بودن این تختها به خاطر آن است که بهشتیان بر تمام مناظر و صحنههاى اطراف خود مسلط باشند، و از مشاهده آن لذت برند.
(آیه 14)- و از آنجا که استفاده از آن چشمههاى گوارا و شرابهاى طهور بهشتى، نیاز به ظرفهایى دارد، در این آیه مىافزاید: «و قدحهایى (که در کنار این چشمه) نهاده» (و اکواب موضوعة).هر زمان اراده کنند قدحها از چشمهها پر مىشود، تازه به تازه مىنوشند، و سیراب مىشوند و لذت مىبرند، لذتى که توصیفش براى ساکنان دنیا غیر ممکن است.
(آیه 15)- باز به نکتههاى بیشترى از جزئیات نعمتهاى بهشتى پرداخته، اضافه مىکند: «و بالشها و پشتیهاى صف داده شده» (و نمارق مصفوفة).
تعبیر به «مصفوفه» اشاره به تعدد و نظم خاصى است که بر آنها حاکم است، این تعبیر نشان مىدهد که آنها جلسات انس دسته جمعى تشکیل مىدهند.
(آیه 16)- و در این آیه، به فرشهاى زیباى بهشتى اشاره کرده، مىفرماید:
«و (در آنجا) فرشهاى فاخر گسترده شده» (و زرابى مبثوثة).
(آیه 17)- به شتر نگاه کن که خود آیتى است! در آیات گذشته بحثهاى فراوانى پیرامون بهشت و نعمتهایش آمده بود، اما در اینجا سخن از کلید اصلى وصول به آن همه نعمتها که «معرفة اللّه» است به میان آمده، و با ذکر چهار نمونه از مظاهر قدرت خداوند، از خلقت بدیع خدا، و دعوت انسان به مطالعه درباره آنها راه ورود به بهشت را نشان مىدهد، در ضمن اشارهاى است به قدرت بىپایان خدا که کلید حل مسأله «معاد» است.
نخست مىفرماید: «آیا آنان به شتر نمىنگرند که چگونه آفریده شده است»؟
(افلا ینظرون الى الابل کیف خلقت).
پیداست که روى سخن در مرحله اول به اعراب «مکّه» بود که «شتر» همه چیز زندگى آنها را تشکیل مىداد، و شب و روز با آن سر و کار داشتند.
از این گذشته این حیوان ویژگیهاى عجیبى دارد که او را از حیوانات دیگر ممتاز مىکند، و به حق آیتى است از آیات خدا، از جمله این که:
1- شتر حیوانى است که هم گوشتش قابل استفاده است، و هم شیرش، هم از آن براى سوارى و هم باربرى استفاده مىشود.
2- شتر نیرومندترین و با مقاومتترین حیوان اهلى است.
3- شتر مىتواند روزهاى متوالى (حدود یک هفته الى ده روز) تشنه بماند، و در مقابل گرسنگى نیز تحمل بسیار دارد.
4- شتر مىتواند هر روز مسافتى طولانى را طى کند، و از زمینهاى صعب العبور، و شنزارهائى که هیچ حیوانى قادر بر عبور از آن نیست بگذرد، و به همین دلیل عربها آن را «کشتى بیابانها» مىنامند.
5- از نظر تغذیه بسیار کم خرج است و هرگونه خار و خاشاکى را مىخورد.
خلاصه این که ویژگیهاى این حیوان چنان است که دقت در آفرینش او انسان را متوجه خالق بزرگى مىکند که آفریننده چنین موجودى است.
ناگفته پیداست منظور از «نظر» در جمله «افلا ینظرون» نگاه کردن عادى نیست، بلکه نگاهى است توأم با تفکر و اندیشه و دقت.
(آیه 18)- و بعد از آن به آسمان پرداخته، مىفرماید: «و (آیا) به آسمان نگاه نمىکنند که چگونه برافراشته شده»؟! (و الى السماء کیف رفعت).
چگونه این کرات عظیم هر یک در مدار خود میخکوب شدهاند؟ و بدون ستونى در جاى خود قرار گرفتهاند؟ میلیونها سال بر کرات منظومه شمسى مىگذرد و محورهاى اصلى حرکت این کرات تغییر نمىیابد.
آیا نباید درباره خالق و مدبر این جهان بزرگ اندیشید و به اهداف بزرگ و والاى او نزدیک شد؟!
(آیه 19)- سپس مىافزاید: «و (آیا) به کوهها نگاه نمىکنند که چگونه در جاى خود نصب گردیده»؟! (و الى الجبال کیف نصبت).
کوههائى که ریشههاى آن به یکدیگر متصل است، و همچون حلقههاى زره گرداگرد زمین را فرا گرفته، و لرزشهاى ناشى از مواد مذاب درونى، و جذر و مد ناشى از جاذبههاى ماه و خورشید را به حد اقل مىرساند.
«نصبت» از ماده «نصب» به معنى ثابت قرار دادن است، و ممکن است این تعبیر ضمنا اشارهاى به کیفیت خلقت کوهها در آغاز آفرینش نیز بوده باشد، همان چیزى که علم امروز پرده از آن برداشته، و پیدایش کوهها را به عوامل متعددى نسبت مىدهد، و انواع و اقسامى براى آن قائل است:
کوههائى که بر اثر چین خوردگى زمین پیدا شده.کوههائى که از آتشفشانها به وجود آمده.
کوههائى که نتیجه آبرفتهاى ناشى از باران است.
و کوههائى که در دل دریاها تکوین مىیابد و مجموعهاى است از رسوبات دریا و باقى مانده حیوانات آن- مانند کوهها و جزائر مرجانى.
آرى! هر کدام از این کوهها، و آثار و برکات آنها براى انسانهاى بیدار نشانههاى زندهاى است از قدرت پروردگار.
(آیه 20)- سپس به زمین پرداخته، مىگوید: «و (آیا) به زمین (نگاه نمىکنند) که چگونه گسترده و هموار گشته است»؟ (و الى الارض کیف سطحت).
چگونه بارانهاى مداوم کوهها را شسته، و ذرات خاک را به وجود آورده، سپس در گودالها پهن کرده و زمینهاى صافى که هم آماده کشاورزى است و هم قابل هرگونه ساختمان، در اختیار انسان قرار داده است؟
اگر به راستى کره زمین تماما کوه و دره بود زندگى کردن بر آن چقدر مشکل و طاقت فرسا بود؟ چه کسى آن را پیش از تولد ما مسطح و قابل استفاده ساخت؟
امور چهارگانهاى که در آیات فوق آمده- شتر، آسمان، کوهها، زمین- زیر بناى زندگى انسان را تشکیل مىدهد:
آسمان کانون نور است و باران و هوا، و زمین مرکز پرورش انواع مواد غذائى، کوهها رمز آرامش و ذخیره آب و مواد معدنى، و شتر نمونه روشنى از چهارپایان اهلى که در اختیار بشر قرار دارد.
به این ترتیب هم مسائل کشاورزى، هم دامدارى و هم صنعتى در این امور چهارگانه نهفته شده است، و اندیشه در این نعمتهاى گوناگون، خواه ناخواه انسان را به شکر منعم وا مىدارد، و شکر منعم او را به معرفت اللّه و شناخت خالق نعمت دعوت مىکند.
(آیه 21)- و به دنبال این بحث توحیدى روى سخن را به پیامبر کرده، مىگوید: «پس اکنون که چنین است آنها را) تذکر ده که تو فقط تذکر دهندهاى» (فذکر انما انت مذکر).
(آیه 22)- «تو سلطهگر بر آنان نیستى که (بر ایمان) مجبورشان کنى» (لست علیهم بمصیطر).
آرى! آفرینش آسمان و زمین و کوهها و حیوانات نشان مىدهد که این عالم بىحساب نیست، و آفرینش انسان نیز هدفى داشته، اکنون که چنین است آنها را با تذکرات خویش به اهداف خلقت و آفرینش آشنا ساز، و راه قرب خدا را به آنها نشان ده، و در مسیر تکامل رهبر و راهنمایشان باش.
البته راه کمال در صورتى پیموده مىشود که با میل و اراده و اختیار همراه باشد، تو هرگز نمىتوانى آنها را مجبور سازى، و اگر هم مىتوانستى فایدهاى نداشت.
(آیه 23)- در این آیه به صورت یک استثنا، مىفرماید: «مگر کسى که پشت کند و کافر شود» (الا من تولى و کفر). که در برابر آنها به زور متوسل شو و مقابله کن.
(آیه 24)- «که خداوند او را به عذاب بزرگ مجازات مىکند» (فیعذبه الله العذاب الاکبر).
منظور از عذاب اکبر یا «عذاب آخرت» است در برابر «عذاب دنیا» که عذاب کوچک و کم اهمیت نسبت به آن است و یا قسمت شدیدترى از عذاب قیامت و دوزخ است زیرا عذاب همه مجرمان در دوزخ یکسان نیست.
(آیه 25)- و در پایان سوره با لحنى تهدید آمیز مىگوید: «به یقین بازگشت (همه) آنها به سوى ما است» (ان الینا ایابهم).
(آیه 26)- بعد مىافزاید: «و مسلما حسابشان (نیز) بر ما است» (ثم ان علینا حسابهم).
و این در حقیقت نوعى دلدارى و تسلى خاطر به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است که در مقابل لجاجت آنها ناراحت و دلسرد نشود، و به کار خود ادامه دهد، و در ضمن تهدیدى است نسبت به همه این کافران لجوج که بدانند حسابشان با کیست.
به این ترتیب سوره غاشیه که از مسأله قیامت آغاز شد به مسأله قیامت نیز پایان مىیابد.