قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۲۷ ق.ظ

592 .صفحه 592



نهم مرداد :


نفیسه :


(آیه 16)- این آیه به عامل اصلى انحراف از برنامه فلاح و رستگارى که در آیات قبل به آن پرداخته،اشاره میکند: «ولى شما زندگى دنیا را مقدم مى‏دارید» (بل تؤثرون الحیاة الدنیا).


(آیه 17)- «در حالى که آخرت بهتر و پایدارتر است» (و الآخرة خیر و ابقى).
و این در حقیقت همان مطلبى است که در احادیث نیز آمده: «محبت دنیا سرچشمه هر گناهى است».
بنابر این براى قطع ریشه‏هاى گناه راهى جز این نیست که حب و عشق دنیا را از دل بیرون کنیم و به دنیا همچون وسیله و یا مزرعه‏اى بنگریم.


(آیه 18)- و سرانجام در پایان سوره مى‏فرماید: «این دستورها (که گفته شد منحصر به این کتاب آسمانى نیست، بلکه) در کتب آسمانى پیشین (نیز) آمده است» (ان هذا لفى الصحف الاولى).


(آیه 19)- «در کتب ابراهیم و موسى» (صحف ابراهیم و موسى).
تعبیر به «صحف اولى» در مورد کتابهاى ابراهیم و موسى در برابر صحف اخیر است که بر حضرت مسیح و پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نازل شده است.
آیات فوق نشان مى‏دهد که حضرت ابراهیم و موسى علیهما السّلام نیز داراى کتابهاى آسمانى بوده‏اند.
در روایتى از أبوذر مى‏خوانیم که مى‏گوید:
به پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله عرض کردم: انبیا چند نفر بودند؟
فرمود: 124 هزار نفر.
گفتم: رسولان آنها چند نفر بودند؟
فرمود: 313 نفر، و بقیه فقط «نبى» بودند.
عرض کردم: آدم «نبى» بود؟
فرمود: بله، خداوند با او سخن گفت و او را با دست خود آفرید.
سپس پیامبر صلّى اللّه علیه و آله افزود: اى أبوذر! چهار نفر از انبیاء عرب بودند: هود و صالح و شعیب و پیامبر تو.
گفتم: اى رسول خدا! خداوند چند کتاب نازل فرمود؟
فرمود: 104 کتاب، ده کتاب بر «آدم» پنجاه کتاب بر «شیث» و بر «اخنوخ» که ادریس است سى کتاب، و او نخستین کسى است که با قلم نوشت و بر «ابراهیم» ده کتاب و نیز تورات و انجیل و زبور و فرقان را (بر موسى و مسیح و داود و پیامبر اسلام نازل کرد.)




سوره غاشیه،سوره هشتاد وهشتم قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و 26 آیه دارد.
محتواى سوره:
این سوره عمدتا بر سه محور دور مى‏زند: محور اول بحث «معاد» است، مخصوصا کیفرهاى دردناک مجرمان و پاداشهاى شوق انگیز مؤمنان.
محور دوم بحث «توحید» است که با اشاره به آفرینش آسمان و خلقت کوهها و زمین و توجه انسانها به این سه موضوع اسرار آمیز بیان شده.
و محور سوم بحث از «نبوت» و گوشه‏اى از وظائف پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «هرکس آن را تلاوت کند خداوند حساب او را در قیامت آسان مى‏کند».
و در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «کسى که مداومت بر قرائت این سوره در نمازهاى فریضه یا نافله کند خداوند او را تحت پوشش رحمت خود در دنیا و آخرت قرار مى‏دهد، و در قیامت او را از عذاب آتش امان مى‏بخشد».
مسلما این همه ثواب و فضیلت در صورتى عائد مى‏شود که تلاوت انگیزه اندیشه و عمل گردد.



(آیه 1)- خستگان بى‏نصیب! در آغاز این سوره به نام تازه‏اى درباره قیامت برخورد مى‏کنیم که آن «غاشیه» است، مى‏فرماید: «آیا داستان غاشیه [- روز قیامت که حوادث وحشتناکش همه را مى‏پوشاند] به تو رسیده است»؟! (هل اتاک حدیث الغاشیة).
«غاشیه» از ماده «غشاوة» به معنى پوشاندن است، انتخاب این نام براى قیامت به خاطر آن است که حوادث وحشتناک آن ناگهان همه را زیر پوشش خود قرار مى‏دهد.


(آیه 2)- سپس به بیان چگونگى حال مجرمان پرداخته، مى‏گوید:
«چهره‏هائى در آن روز خاشع و ذلت‏بارند» (وجوه یومئذ خاشعة).
ذلت و ترس از عذاب و کیفرهاى عظیم آن روز تمام وجود آنها را فرا گرفته، و از آنجا که حالات روحى انسان بیش از همه جا در چهره او منعکس مى‏شود، اشاره به خوف و ذلت و وحشتى مى‏کند که سراسر چهره آنها را مى‏پوشاند.


(آیه 3)- آنگاه مى‏افزاید: «آنها که پیوسته عمل کرده و خسته شده‏اند» (عاملة ناصبة).
تلاش و کوشش زیادى در زندگى دنیا به خرج مى‏دهند، ولى هیچ فایده‏اى جز خستگى نصیبشان نمى‏شود، نه عمل مقبولى در درگاه خدا دارند، و نه چیزى از آن همه ثروتهائى که اندوخته‏اند مى‏توانند با خود ببرند، و نه نام نیکى از خود به یادگار مى‏گذارند، و نه فرزند صالحى، آنها زحمتکشان خسته و بینوایند، و چه تعبیر رسائى است جمله «عاملة ناصبة» در حق آنان.


(آیه 4)- «و (سرانجام این زحمتکشان خسته و بیهوده‏گر) در آتش سوزان وارد مى‏گردند» و با آن مى‏سوزند (تصلى نارا حامیة).


(آیه 5)- ولى مجازات آنها به همین جا ختم نمى‏گردد، بلکه هنگامى که بر اثر حرارت آتش تشنه مى‏شوند «از چشمه‏اى بسیار داغ به آنها مى‏نوشانند» (تسقى من عین آنیة).
در آیه 29 سوره کهف مى‏خوانیم: «و اگر تقاضاى آب کنند آبى براى آنها مى‏آورند مانند فلز گداخته که صورتهایشان را بریان مى‏کند، چه بد نوشیدنى است و چه بد محل اجتماعى»؟!


(آیه 6)- و در این آیه درباره خوراک آنها به هنگامى که گرسنه مى‏شوند مى‏افزاید: «غذایى جز از ضریع [- خار خشک تلخ و بدبو] ندارند» (لیس لهم طعام الا من ضریع).
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «ضریع چیزى است که در آتش دوزخ، شبیه خار، تلخ‏تر از «صبر» و متعفن‏تر از مردار، و سوزنده‏تر از آتش، خداوند آن را ضریع نام نهاده است».


(آیه 7)- سپس مى‏افزاید: «غذائى که نه آنها را فربه مى‏کند و نه از گرسنگى مى‏رهاند» (لا یسمن و لا یغنى من جوع).
آنها که در این دنیا انواع غذاهاى لذیذ و چرب و شیرین را از طریق ظلم و تجاوز به حقوق دیگران فراهم کردند، و آنها که اجازه ندادند محرومان جز از غذاهاى گلوگیر و ناگوار استفاده کنند، باید در آنجا غذائى داشته باشند که «عذاب الیم» آنها گردد.


(آیه 8)- دورنمایى از نعمتهاى روح پرور بهشتى: به دنبال توصیفى که در آیات گذشته از حال مجرمان و بدکاران در جهان دیگر و عذابهاى دوزخى آمده، در اینجا به شرح حال مؤمنان نیکوکار، و توصیف نعمتهاى بى‏نظیر بهشتى مى‏پردازد، تا «قهر» را با «مهر» بیامیزد، و «انذار» را با «بشارت» همراه سازد.
مى‏فرماید: «چهره‏هائى در آن روز شاداب و باطراوتند» (وجوه یومئذ ناعمة).
به عکس چهره بدکاران که در آیات قبل به آن اشاره شده بود که غرق ذلت و اندوه است.


(آیه 9)- این چهره‏ها چنان مى‏نماید که: «از سعى و تلاش خود خشنودند» (لسعیها راضیة).
به عکس دوزخیان که از تلاش و کوشش خود جز خستگى و رنج بهره‏اى نبردند، بهشتیان نتایج تلاش و کوشش خود را به احسن وجه مى‏بینند و کاملا راضى و خشنودند.
تلاشهائى که در پرتو لطف خدا به اضعاف مضاعف، گاه ده برابر، و گاه هفتصد برابر، و گاه بیشتر، رشد و نمو یافته، و گاهى با آن جزاى بى‏حساب را خریدارى کرده‏اند.



(آیه 10)- سپس به شرح این مطلب پرداخته، مى‏گوید: «در بهشتى عالى جاى دارند» (فى جنة عالیة).
آرى! آنها در طبقات عالى و مقامات بالاى بهشتند.


(آیه 11)- بعد به توصیف دیگرى از این بهشت که جنبه روحانى و معنوى دارد پرداخته، مى‏افزاید: «در آنجا هیچ سخن لغو و بیهوده‏اى نمى‏شنوند» (لا تسمع فیها لاغیة).
و چه آرام بخش است محیطى که از همه این سخنان پاک باشد، و اگر درست بیندیشیم قسمت عمده ناراحتیهاى زندگى دنیا از شنیدن این گونه سخنان است که آرامش روح و جان و نظامات اجتماعى را برهم مى‏زند و آتش فتنه‏ها را شعله‏ور مى‏سازد.


(آیه 12)- بعد از ذکر این نعمت روحانى و آرامش که بر روح و جان بهشتیان به خاطر نبودن سخنان لغو و بیهوده حکم فرماست به بیان قسمتى از نعمتهاى مادى بهشت پرداخته، مى‏گوید: «در آن چشمه‏اى جارى است» (فیها عین جاریة).
چشمه‏اى که مطابق میل بهشتیان به هر طرف که بخواهند جریان پیدا مى‏کند، و نیازى به شکافتن نهر و ساختن بستر ندارد.
وجود چشمه‏هاى متعدد علاوه بر افزودن بر زیبائى و طراوت، این فایده را نیز دارد که هر کدام نوشابه مخصوصى دارد و ذائقه بهشتیان را هر زمان با انواع شراب طهور شیرین و معطر مى‏کند.


(آیه 13)- بعد از ذکر چشمه‏ها به سراغ تختهاى بهشتى مى‏رود، مى‏فرماید:
«در آن (باغهاى بهشتى) تختهاى زیباى بلندى است» (فیها سرر مرفوعة).
بلند بودن این تختها به خاطر آن است که بهشتیان بر تمام مناظر و صحنه‏هاى اطراف خود مسلط باشند، و از مشاهده آن لذت برند.


(آیه 14)- و از آنجا که استفاده از آن چشمه‏هاى گوارا و شرابهاى طهور بهشتى، نیاز به ظرفهایى دارد، در این آیه مى‏افزاید: «و قدحهایى (که در کنار این چشمه) نهاده» (و اکواب موضوعة).هر زمان اراده کنند قدحها از چشمه‏ها پر مى‏شود، تازه به تازه مى‏نوشند، و سیراب مى‏شوند و لذت مى‏برند، لذتى که توصیفش براى ساکنان دنیا غیر ممکن است.


(آیه 15)- باز به نکته‏هاى بیشترى از جزئیات نعمتهاى بهشتى پرداخته، اضافه مى‏کند: «و بالشها و پشتیهاى صف داده شده» (و نمارق مصفوفة).
تعبیر به «مصفوفه» اشاره به تعدد و نظم خاصى است که بر آنها حاکم است، این تعبیر نشان مى‏دهد که آنها جلسات انس دسته جمعى تشکیل مى‏دهند.


(آیه 16)- و در این آیه، به فرشهاى زیباى بهشتى اشاره کرده، مى‏فرماید:
«و (در آنجا) فرشهاى فاخر گسترده شده» (و زرابى مبثوثة).


(آیه 17)- به شتر نگاه کن که خود آیتى است! در آیات گذشته بحثهاى فراوانى پیرامون بهشت و نعمتهایش آمده بود، اما در اینجا سخن از کلید اصلى وصول به آن همه نعمتها که «معرفة اللّه» است به میان آمده، و با ذکر چهار نمونه از مظاهر قدرت خداوند، از خلقت بدیع خدا، و دعوت انسان به مطالعه درباره آنها راه ورود به بهشت را نشان مى‏دهد، در ضمن اشاره‏اى است به قدرت بى‏پایان خدا که کلید حل مسأله «معاد» است.
نخست مى‏فرماید: «آیا آنان به شتر نمى‏نگرند که چگونه آفریده شده است»؟
(افلا ینظرون الى الابل کیف خلقت).
پیداست که روى سخن در مرحله اول به اعراب «مکّه» بود که «شتر» همه چیز زندگى آنها را تشکیل مى‏داد، و شب و روز با آن سر و کار داشتند.
از این گذشته این حیوان ویژگیهاى عجیبى دارد که او را از حیوانات دیگر ممتاز مى‏کند، و به حق آیتى است از آیات خدا، از جمله این که:
1- شتر حیوانى است که هم گوشتش قابل استفاده است، و هم شیرش، هم از آن براى سوارى و هم باربرى استفاده مى‏شود.
2- شتر نیرومندترین و با مقاومت‏ترین حیوان اهلى است.
3- شتر مى‏تواند روزهاى متوالى (حدود یک هفته الى ده روز) تشنه بماند، و در مقابل گرسنگى نیز تحمل بسیار دارد.
4- شتر مى‏تواند هر روز مسافتى طولانى را طى کند، و از زمینهاى صعب العبور، و شنزارهائى که هیچ حیوانى قادر بر عبور از آن نیست بگذرد، و به همین دلیل عربها آن را «کشتى بیابانها» مى‏نامند.
5- از نظر تغذیه بسیار کم خرج است و هرگونه خار و خاشاکى را مى‏خورد.
خلاصه این که ویژگیهاى این حیوان چنان است که دقت در آفرینش او انسان را متوجه خالق بزرگى مى‏کند که آفریننده چنین موجودى است.
ناگفته پیداست منظور از «نظر» در جمله «افلا ینظرون» نگاه کردن عادى نیست، بلکه نگاهى است توأم با تفکر و اندیشه و دقت.


(آیه 18)- و بعد از آن به آسمان پرداخته، مى‏فرماید: «و (آیا) به آسمان نگاه نمى‏کنند که چگونه برافراشته شده»؟! (و الى السماء کیف رفعت).
چگونه این کرات عظیم هر یک در مدار خود میخکوب شده‏اند؟ و بدون ستونى در جاى خود قرار گرفته‏اند؟ میلیونها سال بر کرات منظومه شمسى مى‏گذرد و محورهاى اصلى حرکت این کرات تغییر نمى‏یابد.
آیا نباید درباره خالق و مدبر این جهان بزرگ اندیشید و به اهداف بزرگ و والاى او نزدیک شد؟!


(آیه 19)- سپس مى‏افزاید: «و (آیا) به کوهها نگاه نمى‏کنند که چگونه در جاى خود نصب گردیده»؟! (و الى الجبال کیف نصبت).
کوههائى که ریشه‏هاى آن به یکدیگر متصل است، و همچون حلقه‏هاى زره گرداگرد زمین را فرا گرفته، و لرزشهاى ناشى از مواد مذاب درونى، و جذر و مد ناشى از جاذبه‏هاى ماه و خورشید را به حد اقل مى‏رساند.
 «نصبت» از ماده «نصب» به معنى ثابت قرار دادن است، و ممکن است این تعبیر ضمنا اشاره‏اى به کیفیت خلقت کوهها در آغاز آفرینش نیز بوده باشد، همان چیزى که علم امروز پرده از آن برداشته، و پیدایش کوهها را به عوامل متعددى نسبت مى‏دهد، و انواع و اقسامى براى آن قائل است:
کوههائى که بر اثر چین خوردگى زمین پیدا شده.کوههائى که از آتشفشانها به وجود آمده.
کوههائى که نتیجه آبرفتهاى ناشى از باران است.
و کوههائى که در دل دریاها تکوین مى‏یابد و مجموعه‏اى است از رسوبات دریا و باقى مانده حیوانات آن- مانند کوهها و جزائر مرجانى.
آرى! هر کدام از این کوهها، و آثار و برکات آنها براى انسانهاى بیدار نشانه‏هاى زنده‏اى است از قدرت پروردگار.


(آیه 20)- سپس به زمین پرداخته، مى‏گوید: «و (آیا) به زمین (نگاه نمى‏کنند) که چگونه گسترده و هموار گشته است»؟ (و الى الارض کیف سطحت).
چگونه بارانهاى مداوم کوهها را شسته، و ذرات خاک را به وجود آورده، سپس در گودالها پهن کرده و زمینهاى صافى که هم آماده کشاورزى است و هم قابل هرگونه ساختمان، در اختیار انسان قرار داده است؟
اگر به راستى کره زمین تماما کوه و دره بود زندگى کردن بر آن چقدر مشکل و طاقت فرسا بود؟ چه کسى آن را پیش از تولد ما مسطح و قابل استفاده ساخت؟
امور چهارگانه‏اى که در آیات فوق آمده- شتر، آسمان، کوهها، زمین- زیر بناى زندگى انسان را تشکیل مى‏دهد:
آسمان کانون نور است و باران و هوا، و زمین مرکز پرورش انواع مواد غذائى، کوهها رمز آرامش و ذخیره آب و مواد معدنى، و شتر نمونه روشنى از چهارپایان اهلى که در اختیار بشر قرار دارد.
به این ترتیب هم مسائل کشاورزى، هم دامدارى و هم صنعتى در این امور چهارگانه نهفته شده است، و اندیشه در این نعمتهاى گوناگون، خواه ناخواه انسان را به شکر منعم وا مى‏دارد، و شکر منعم او را به معرفت اللّه و شناخت خالق نعمت دعوت مى‏کند.


(آیه 21)- و به دنبال این بحث توحیدى روى سخن را به پیامبر کرده، مى‏گوید: «پس اکنون که چنین است آنها را) تذکر ده که تو فقط تذکر دهنده‏اى» (فذکر انما انت مذکر).


(آیه 22)- «تو سلطه‏گر بر آنان نیستى که (بر ایمان) مجبورشان کنى» (لست علیهم بمصیطر).
آرى! آفرینش آسمان و زمین و کوهها و حیوانات نشان مى‏دهد که این عالم بى‏حساب نیست، و آفرینش انسان نیز هدفى داشته، اکنون که چنین است آنها را با تذکرات خویش به اهداف خلقت و آفرینش آشنا ساز، و راه قرب خدا را به آنها نشان ده، و در مسیر تکامل رهبر و راهنمایشان باش.
البته راه کمال در صورتى پیموده مى‏شود که با میل و اراده و اختیار همراه باشد، تو هرگز نمى‏توانى آنها را مجبور سازى، و اگر هم مى‏توانستى فایده‏اى نداشت.



(آیه 23)- در این آیه به صورت یک استثنا، مى‏فرماید: «مگر کسى که پشت کند و کافر شود» (الا من تولى و کفر). که در برابر آنها به زور متوسل شو و مقابله کن.



(آیه 24)- «که خداوند او را به عذاب بزرگ مجازات مى‏کند» (فیعذبه الله العذاب الاکبر).
منظور از عذاب اکبر یا «عذاب آخرت» است در برابر «عذاب دنیا» که عذاب کوچک و کم اهمیت نسبت به آن است و یا قسمت شدیدترى از عذاب قیامت و دوزخ است زیرا عذاب همه مجرمان در دوزخ یکسان نیست.


(آیه 25)- و در پایان سوره با لحنى تهدید آمیز مى‏گوید: «به یقین بازگشت (همه) آنها به سوى ما است» (ان الینا ایابهم).


(آیه 26)- بعد مى‏افزاید: «و مسلما حسابشان (نیز) بر ما است» (ثم ان علینا حسابهم).
و این در حقیقت نوعى دلدارى و تسلى خاطر به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است که در مقابل لجاجت آنها ناراحت و دلسرد نشود، و به کار خود ادامه دهد، و در ضمن تهدیدى است نسبت به همه این کافران لجوج که بدانند حسابشان با کیست.
به این ترتیب سوره غاشیه که از مسأله قیامت آغاز شد به مسأله قیامت نیز پایان مى‏یابد.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی