قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۴۴ ب.ظ

566 . صفحه 566

چهاردهم تیر: 



نفیسه : 


(آیه 43)- این آیه در ادامه آیات قبل و در توصیف حالات مجرمان مى‏گوید: «این در حالى است که چشمهایشان (از شدت شرمسارى) به زیر افتاده و ذلت و خوارى تمام وجودشان را فرا گرفته» (خاشعة ابصارهم ترهقهم ذلة).

افراد مجرم هنگامى که در دادگاه محکوم مى‏شوند معمولا سر خود را به زیر مى‏افکنند، و ذلت تمام وجودشان را فرا مى‏گیرد.

سپس مى‏افزاید: «آنها پیش از این (در دار دنیا) دعوت به سجود مى‏شدند در حالى که سالم بودند» ولى امروز دیگر توانائى آن را ندارند (و قد کانوا یدعون الى السجود و هم سالمون).

آنها هرگز سجده نکردند، و روح استکبار و تمرد و سرپیچى را با خود به صحنه قیامت آوردند با این حال چگونه قدرت بر سجده دارند.


(آیه 44)- سپس روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده، مى‏گوید: «اکنون مرا با آنها که این سخن (یعنى قرآن) را تکذیب مى‏کنند واگذار» تا حساب همه آنها را برسم (فذرنى و من یکذب بهذا الحدیث). این تهدیدى است شدید از ناحیه خداوند قادر قهار که به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏گوید:

نمى‏خواهد تو دخالت کنى، مرا با این تکذیب کنندگان لجوج و سرکش رها کن، تا آنچه مستحقند به آنها بدهم! سپس مى‏افزاید: «ما آنان را از آنجا که نمى‏دانند به تدریج به سوى عذاب پیش مى‏بریم» (سنستدرجهم من حیث لا یعلمون).


(آیه 45)- «و به آنها مهلت (بازگشت) مى‏دهم (و در عذابشان عجله نخواهم کرد) چرا که نقشه‏هاى من محکم و دقیق (و عذاب من شدید) است» (و املى لهم ان کیدى متین).

در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «گاه هنگامى که بندگان سرکش گناه مى‏کنند خداوند به آنها نعمتى مى‏دهد، آنها از گناه خود غافل مى‏شوند، و توبه را فراموش مى‏کنند، این همان استدراج و بلا و عذاب تدریجى است».

هنگامى که انسان گناه مى‏کند از سه حال بیرون نیست، یا خودش متوجه مى‏شود و باز مى‏گردد، و یا خداوند تازیانه «بلا» بر او مى‏نوازد تا بیدار شود، و یا شایستگى هیچ یک از این دو را ندارد، خدا به جاى بلا نعمت به او مى‏بخشد و این همان «عذاب استدراج» است.

لذا انسان باید به هنگام روى آوردن نعمتهاى الهى مراقب باشد نکند این امر که ظاهرا نعمت است «عذاب استدراج» گردد، به همین دلیل مسلمانان بیدار در این گونه مواقع در فکر فرو مى‏رفتند، و به بازنگرى اعمال خود مى‏پرداختند، چنانکه در حدیثى آمده است که یکى از یاران امام صادق علیه السّلام عرض کرد: من از خداوند مالى طلب کردم به من روزى فرمود، فرزندى خواستم به من بخشید، خانه‏اى طلب کردم به من مرحمت کرد، من مى‏ترسم نکند این «استدراج» باشد! امام علیه السّلام فرمود: «اگر اینها توأم با حمد و شکر الهى است استدراج نیست» (نعمت است).


(آیه 46)- در ادامه بازپرسیهائى که در آیات گذشته از مشرکان و مجرمان شده بود، در اینجا دو سؤال دیگر بر آن مى‏افزاید، نخست مى‏گوید: «یا این که تو از آنها مزدى مى‏طلبى که پرداختش براى آنها سنگین است»؟ (ام تسئلهم اجرا فهم من مغرم مثقلون).

اگر بهانه آنها این است که شنیدن دعوت تو خرج دارد و اجر و مزد کلانى باید در مقابل آن بپردازند و آنها قادر بر آن نیستند این سخن دروغى است، و تو مطلقا از آنها اجر و پاداشى مطالبه نمى‏کنى، و نه هیچ پیامبر دیگرى از پیامبران خدا مزدى مطالبه کردند.


(آیه 47)- سپس در ادامه همین گفتگو، مى‏افزاید: «یا اسرار غیب نزد آنهاست، و آن را مى‏نویسند» و به یکدیگر منتقل مى‏کنند، و در این اسرار آمده است که آنها با مسلمانان یکسانند؟ (ام عندهم الغیب فهم یکتبون).


(آیه 48)- و از آنجا که سرسختى و بى‏منطقى مشرکان و دشمنان اسلام گاه چنان قلب پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را مى‏فشرد که امکان داشت در مورد آنها نفرین کند، خداوند در این آیه پیامبرش را دلدارى داده، و امر به صبر و شکیبائى مى‏کند، مى‏فرماید:

«اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش» (فاصبر لحکم ربک).

منتظر باش تا خداوند وسائل پیروزى تو و یارانت و شکست دشمنانت را فراهم سازد، و بدان این مهلتها که به آنها داده مى‏شود یک نوع عذاب استدراج است.

سپس مى‏افزاید: «و مانند صاحب ماهى [- یونس‏] مباش» که در تقاضاى مجازات قومش عجله کرد، و گرفتار مجازات ترک اولى شد (و لا تکن کصاحب الحوت).

«در آن زمان که با نهایت اندوه خدا را (از درون شکم ماهى) خواند» (اذ نادى و هو مکظوم).

منظور از این «ندا» همان است که در آیه 87 سوره انبیا آمده است «او در میان ظلمتها صدا زد که معبودى جز تو نیست، منزهى تو من از ستمکاران بودم».

و به این ترتیب به ترک اولاى خود اعتراف کرد، و از خدا تقاضاى عفو و بخشش نمود.


(آیه 49)- در این آیه مى‏افزاید: «و اگر رحمت پروردگارش به یاریش نیامده بود (از شکم ماهى) بیرون افکنده مى‏شد در حالى که نکوهیده بود» (لو لا ان تدارکه نعمة من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم).

منظور از «نعمت» در آیه فوق همان توفیق توبه و شمول رحمت الهى است.


(آیه 50)- لذا در این آیه مى‏فرماید: «ولى پروردگارش او را برگزید و از صالحان قرار داد» (فاجتباه ربه فجعله من الصالحین).

و به دنبال آن مأموریت هدایت قومش را مجددا بر عهده او گذارد و او به سراغ آنها آمد، و همگى ایمان آوردند.


(آیه 51)- مى‏خواهند تو را نابود کنند اما نمى‏توانند! این آیه و آیه بعد که پایان سوره «قلم» را تشکیل مى‏دهد، در حقیقت تعقیب چیزى است که در آغاز این سوره در باره نسبت جنون از ناحیه دشمنان به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمده، نخست مى‏فرماید: «نزدیک است کافران هنگامى که آیات قرآن را مى‏شنوند با چشم زخم خود تو را از بین ببرند و مى‏گویند: او دیوانه است» (و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون).

آنها وقتى آیات قرآن را مى‏شنوند آنقدر مجذوب مى‏شوند و در برابر آن اعجاب مى‏کنند که مى‏خواهند تو را چشم بزنند (زیرا چشم زدن معمولا در برابر امورى است که بسیار اعجاب انگیز باشد) اما در عین حال مى‏گویند: تو دیوانه‏اى، و این راستى شگفت‏آور است، دیوانه و پریشان گوئى کجا و این آیات اعجاب انگیز جذاب و پرنفوذ کجا؟


(آیه 52)- و سرانجام در آخرین آیه مى‏افزاید: «در حالى که این (قرآن) جز مایه بیدارى براى جهانیان نیست» (و ما هو الا ذکر للعالمین).

معارفش روشنگر، انذارهایش آگاه کننده، مثالهایش پر معنى، تشویقها و بشارتهایش روحپرور، و در مجموع مایه بیدارى خفتگان و یادآورى غافلان است، با این حال چگونه مى‏توان نسبت جنون به آورنده آن داد؟

آیا چشم زدن واقعیت دارد؟

بسیارى از مردم معتقدند در بعضى از چشمها اثر مخصوصى است که وقتى از روى اعجاب به چیزى بنگرند ممکن است آن را از بین ببرد، یا درهم بشکند، و اگر انسان است بیمار یا دیوانه کند.

این مسأله از نظر عقلى امر محالى نیست و در روایات اسلامى نیز تعبیرات مختلفى دیده مى‏شود که وجود چنین امرى را اجمالا تأیید مى‏کند.

در حدیثى آمده است که امیرمؤمنان على علیه السّلام فرمود: پیامبر براى امام حسن و امام حسین علیه السّلام «رقیه» گرفت، و این دعا را خواند: «شما را به تمام کلمات و اسماء حسناى خداوند از شرّ مرگ و حیوانات موذى، و هر چشم بد، و حسود آنگاه که حسد ورزد مى‏سپارم.

سپس پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نگاهى به ما کرد و فرمود: «این چنین حضرت ابراهیم براى اسماعیل و اسحاق تعویذ نمود».



سوره حاقّه ،سوره شصت و نه قرآن است.

این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 52 آیه میباشد.‏

محتواى سوره:

مباحث این سوره بر سه محور دور مى‏زند.

محور اول که مهمترین محورهاى بحث این سوره است مسائل مربوط به قیامت و بسیارى از خصوصیات آن مى‏باشد، و لذا سه نام از نامهاى قیامت یعنى «حاقه» و «قارعه» و «واقعه» در این سوره آمده است.

محور دوم بحثهائى است که پیرامون سرنوشت اقوام کافر پیشین، مخصوصا قوم عاد و ثمود و فرعون، مى‏باشد که مشتمل بر انذارهاى قوى و مؤکدى است براى همه کافران و منکران قیامت.

محور سوم بحثهائى است پیرامون عظمت قرآن و مقام پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و کیفر تکذیب کنندگان.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام مى‏خوانیم: «کسى که سوره حاقه را بخواند خداوند حساب او را در قیامت آسان مى‏کند».



(آیه 1)- این سوره از مسأله قیامت و آن هم با عنوان تازه‏اى شروع مى‏شود، مى‏فرماید: روز رستاخیز «روزى است که مسلما واقع مى‏شود»! (الحاقة).


(آیه 2)- «چه روز واقع شدنى»! (ما الحاقة).


(آیه 3)- «و تو چه مى‏دانى آن روز واقع شدنى چیست»؟ (و ما ادراک ما الحاقة).

تقریبا عموم مفسران «حاقه» را به معنى روز قیامت تفسیر کرده‏اند، به خاطر این که روزى است که قطعا واقع مى‏شود، همانند تعبیر به «الواقعة» در سوره «واقعة».

تعبیر به «ما الحاقّة» براى بیان عظمت آن روز است.

و تعبیر به «ما ادراک ما الحاقة» باز هم براى تأکید بیشتر روى عظمت حوادث آن روز عظیم است، تا آنجا که حتى به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله خطاب مى‏شود که تو نمى‏دانى آن روز چگونه است؟


(آیه 4)- سپس به سراغ بیان سرنوشت اقوامى مى‏رود که روز قیامت (یا نزول عذاب الهى را در دنیا) منکر شدند، مى‏افزاید: «قوم ثمود و عاد عذاب کوبنده الهى را انکار کردند» و نتیجه شومش را دیدند (کذبت ثمود و عاد بالقارعة).


(آیه 5)- «اما قوم ثمود با عذابى سرکش هلاک شدند» (فاما ثمود فاهلکوا بالطاغیة).

«قوم ثمود» در یک منطقه کوهستانى میان حجاز و شام زندگى مى‏کردند، حضرت «صالح» به سوى آنها مبعوث شد، ولى آنها هرگز ایمان نیاوردند، حتى از او خواستند که اگر راست مى‏گوئى عذابى را که به ما وعده مى‏دهى فرود آور! در این هنگام «صاعقه‏اى ویرانگر» بر آنها مسلّط شد، و در چند لحظه همه چیز را در هم کوبید و جسمهاى بى‏جانشان بر زمین افتاد.


(آیه 6)- سپس به سراغ سرنوشت «قوم عاد» مى‏رود، قومى که در سرزمین «احقاف» در شبه جزیره عرب یا یمن زندگى مى‏کردند قامتهائى طویل، اندامى قوى، شهرهائى آباد، زمینهائى خرم و سرسبز، و باغهائى پرطراوت داشتند، پیامبر آنها حضرت «هود» بود، آنها نیز طغیان و سرکشى را به جائى رساندند که خداوند با عذابى دردناک- که شرح آن در همین آیات آمده است- طومار زندگى آنها را در هم پیچید.

نخست مى‏فرماید: «و اما قوم عاد با تندبادى طغیانگر و پر سر و صدا به هلاکت رسیدند» (و اما عاد فاهلکوا بریح صرصر عاتیة).


(آیه 7)- سپس به توصیف دیگرى از این تندباد کوبنده پرداخته، مى‏افزاید: « (خداوند) این تندباد بنیان کن را هفت شب و هشت روز پى در پى بر آنها مسلّط ساخت» (سخرها علیهم سبع لیال و ثمانیة ایام حسوما).

نتیجه آن شد که قرآن مى‏گوید: «و (اگر آنجا بودى) مى‏دیدى که آن قوم همچون تنه‏هاى پوسیده و تو خالى درختان نخل در میان این تند باد روى زمین افتاده و هلاک شده‏اند»! (فترى القوم فیها صرعى کانهم اعجاز نخل خاویة).

چه تشبیه جالبى که هم بزرگى قامت آنها را مشخص مى‏کند، و هم ریشه کن شدن آنها را، و هم تو خالى بودن در برابر عذابهاى الهى به گونه‏اى که تندباد آنها را به آسانى جا به جا مى‏کرد.


(آیه 8)- و در این آیه مى‏افزاید: «آیا کسى از آنها را باقى مى‏بینى»؟! (فهل ترى لهم من باقیة).

آرى! امروز نه تنها اثرى از قوم عاد نیست که از ویرانه‏هاى شهرهاى آباد، و عمارتهاى پرشکوه، و مزارع سرسبز آنها نیز چیزى باقى نمانده است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی