قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۶ ق.ظ

489 . صفحه 489


سی ام فروردین :



نفیسه :



(آیه 52)- قرآن روحى است از جانب خدا: به دنبال بحث کلى و عمومى که درباره وحى در آیه قبل آمد در اینجا از نزول وحى بر شخص پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله سخن گفته، مى‏فرماید: «همان گونه (که بر پیامبران پیشین، از طرق مختلف وحى فرستادیم) بر تو نیز روحى را به فرمان خود وحى کردیم» (وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا).

منظور از «روح» در اینجا قرآن مجید است که مایه حیات دلها و زندگى جانهاست.
در دنباله آیه مى‏افزاید: «تو پیش از این از کتاب و ایمان آگاه نبودى، ولى ما آن را نورى قرار دادیم که به وسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت مى‏کنیم» (ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَا الْإِیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا).
این لطف خدا بود که شامل حال تو شد، و این وحى آسمانى بر تو نازل گشت و ایمان به تمام محتواى آن پیدا کردى.
در پایان آیه مى‏افزاید: «بطور مسلّم تو به سوى راه مستقیم مردم را هدایت مى‏کنى» (وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ).
نه تنها قرآن نورى براى توست که نورى براى همگان است، و وسیله هدایتى براى جهانیان به سوى صراط مستقیم، این یک موهبت عظیم الهى است براى رهروان راه حق و آب حیاتى است براى همه تشنه کامان.


(آیه 53)- سپس به عنوان تفسیرى بر «صراط مستقیم» مى‏افزاید: «راه خداوندى که تمام آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست» (صِراطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ). چه راهى صافتر از راهى است که به خالق عالم هستى مى‏رسد؟
آخرین جمله این آیه که در عین حال آخرین جمله سوره شورى است در حقیقت دلیلى است براى این معنى که راه مستقیم تنها راهى است که به سوى خدا مى‏رود، مى‏فرماید: «آگاه باشید که همه کارها تنها به سوى خدا باز مى‏گردد» (أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ).
این جمله در عین حال بشارتى است براى پرهیزگاران، و تهدیدى است براى ظالمان و گنهکاران که بازگشت همه آنها به سوى خداست.
و نیز دلیلى است بر این که وحى باید تنها از سوى خدا باشد، چرا که بازگشت همه اشیاء و تدبیر آنها به سوى اوست.
پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله قبل از نبوّت چه آئینى داشت؟
باید بگوییم پیامبر صلّى اللّه علیه و اله شخصا برنامه خاصى از سوى خداوند داشته که بر طبق آن عمل مى‏کرده، و در حقیقت آیین مخصوص خودش بود، تا زمانى که اسلام بر او نازل گشت.
شاهد این سخن حدیثى است که در نهج البلاغه آمده، که مى‏گوید: «خداوند از آن زمان که رسول خدا از شیر بازگرفته شد بزرگترین فرشته‏اى را قرین وى ساخت، تا شب و روز او را به راههاى مکارم، و طرق اخلاق نیک سوق دهد».
مأموریت چنین فرشته‏اى دلیل بر وجود یک برنامه اختصاصى است.



درسهایی از سوره شوری

49-لله ملک السماوات و الارض
5-استغفار دو لطف قطعی را بدنبال دارد:مغفرت و رحمت
17-به آرزوهای موهوم و طولانی که موجب تاخیر توبه و عمل صالح است گرفتار نشویم،شاید قیامت نزدیک باشد.
21-مهلت دادن به منحرفین یک لطف الهی است تا شاید به فکر توبه یا ایمان بیفتند و اگر این لطف نبود انسان با اولین گناه خود به کیفر نابودی میرسید.
25-توبه باید همراه تغییر در رفتار و گفتار باشد وگرنه نوعی تظاهر و ریاکاری است که خداوند از آن آگاه است.
38-نماز،تکبر را، مشورت،استبداد را و انفاق ،بخل را در جامعه محو میکند.
40-در انتقام پاداش نیست ولی در عفو پاداش است.
49-پسر یا دختر بودن فرزند را به او واگذاریم زیرا او بهتر میداند.
52-گرچه هدایت به دست خداست لکن بستر هدایت روح بندگی و دوری از تکبر است.




سوره زخرف چهل و سومین سوره قران میباشد.
این سوره در «مکّه» نازل شده و 89 آیه دارد.‏
محتواى سوره:
مباحث این سوره را مى‏توان در هفت بخش خلاصه کرد:
بخش اول: از اهمیت قرآن مجید و نبوت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله سخن مى‏گوید.
بخش دوم: قسمتى از دلائل توحید را در «آفاق» و نعمتهاى گوناگون خداوند را بر انسانها بر مى‏شمرد.
بخش سوم: همین حقیقت را از طریق مبارزه با شرک و نفى نسبتهاى ناروا به خداوند و مبارزه با تقلیدهاى کورکورانه، تکمیل مى‏کند.
در بخش چهارم: براى مجسم ساختن این حقایق قسمتى از سرگذشت انبیاى پیشین و اقوام آنها را نقل مى‏کند.
در بخش پنجم: مسأله معاد و پاداش مؤمنان و سرنوشت شوم کفار مطرح شده و با تهدیدها و انذارهاى قوى مجرمان را هشدار مى‏دهد.
بخش ششم: ناظر به ارزشهاى باطلى است که حاکم بر افکار افراد بى‏ایمان بوده و هست که به خاطر این ارزشهاى بى‏اساس در ارزیابى خود درباره مسائل مهم زندگى گرفتار انواع اشتباه مى‏شوند.
بخش هفتم: از مواعظ و اندرزهاى مؤثر و پربار براى تکمیل کردن بخشهاى دیگر سخن مى‏گوید.نام سوره از آیه 35 گرفته شده که از ارزشهاى مادى و «زخرف» (طلا و مانند آن) سخن مى‏گوید.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله مى‏خوانیم: «کسى که سوره زخرف را تلاوت کند از کسانى است که روز قیامت به این خطاب مخاطب مى‏شود: اى بندگان من! امروز نه ترسى بر شماست، و نه غمى، بدون حساب وارد بهشت شوید».
این بشارت بزرگ و فضیلت بى‏حساب تنها با تلاوت خالى از اندیشه و ایمان و عمل حاصل نمى‏شود، چرا که تلاوت مقدمه‏اى است براى اندیشه، و «ایمان» و «عمل» ثمره‏اى از آن است.



(آیه 1)- در آغاز این سوره باز با «حروف مقطعه» «حاء، میم» (حم).
روبرو مى‏شویم، این چهارمین سوره‏اى است که با «حم» آغاز شده، که درباره آن قبلا بحث کرده‏ایم.



(آیه 2)- در دومین آیه به قرآن مجید سوگند یاد کرده، مى‏فرماید: «سوگند به کتاب مبین» و روشنگر (وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ).
سوگند به این کتابى که حقایقش آشکار، و مفاهیمش روشن، و دلائل صدقش نمایان، و راههاى هدایتش واضح و مبین است.



(آیه 3)- که «ما آن را قرآنى عربى قرار دادیم تا شما آن را درک کنید» (إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).
عربى بودن قرآن یا به معنى نزول آن به زبان عرب است که از گسترده‏ترین زبانهاى جهان براى بیان حقایق مى‏باشد. و یا به معنى «فصاحت» آن است- چرا که یکى از معانى عربى همان «فصیح» است- اشاره به این که آن را در نهایت فصاحت قرار دادیم تا حقایق به خوبى از لابلاى کلمات و جمله‏هایش ظاهر گردد، و همگان آن را به خوبى درک کنند.



(آیه 4)- سپس به بیان اوصاف سه گانه دیگرى درباره این کتاب آسمانى پرداخته، مى‏گوید: «و آن در ام الکتاب [لوح محفوظ] نزد ما بلند پایه و استوار است»! (وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ).
«امّ الکتاب» (کتاب مادر) به معنى کتابى است که اصل و اساس همه کتب آسمانى مى‏باشد. این همان کتاب «علم پروردگار» است که نزد اوست و همه حقایق عالم و همه حوادث آینده و گذشته و همه کتب آسمانى در آن درج است و هیچ کس به آن راه ندارد جز آنچه را که خدا بخواهد افشا کند.
این توصیف بزرگى است براى قرآن که از علم بى‏پایان حق سرچشمه گرفته و اصل و اساسش نزد اوست. و به همین دلیل در توصیف دوم و سوم مى‏گوید: این کتاب در نزد ما والامقام، حکمت آموز، مستحکم، متین و حساب شده است «لعلىّ حکیم».



(آیه 5)- در این آیه منکران، و اعراض کنندگان از قرآن، را مخاطب ساخته، مى‏گوید: «آیا این ذکر [قرآن‏] را (که مایه بیدارى و یادآورى شماست) از شما بازگیریم به خاطر این که قومى اسرافکارید»؟! (أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً أَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِینَ).
درست است که شما در دشمنى و مخالفت با حق، چیزى فروگذار نکرده‏اید، ولى لطف و رحمت خداوند به قدرى وسیع و گسترده است که اینها را مانع بر سر راه خود نمى‏بیند، باز هم این کتاب را پى‏درپى بر شما نازل مى‏کند، تا دلهایى که اندک آمادگى دارند، تکان بخورند و به راه آیند، و این است مقام رحمت عامه و رحمانیت پروردگار که دوست و دشمن را در برمى‏گیرد.



(آیه 6)- سپس به عنوان شاهد و گواه بر آنچه گفته شد، و هم تسلّى و دلدارى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و در ضمن تهدیدى براى منکران لجوج، در عبارتى کوتاه و محکم مى‏فرماید: «چه بسیار از پیامبران را که براى هدایت در میان اقوام پیشین فرستادیم» (وَ کَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِیٍّ فِی الْأَوَّلِینَ).


(آیه 7)- «ولى هیچ پیامبرى به سراغشان نمى‏آمد مگر این که او را استهزا مى‏کردند» (وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
این مخالفتها و سخریه‏ها هرگز مانع لطف الهى نبود، این فیضى است که از ازل تا به ابد ادامه یافته، وجودى است که بر همه بندگان مى‏کند.



(آیه 8)- اما براى این که تصور نکنند که لطف بى‏حساب خداوند مانع مجازات آنها در پایان کار خواهد شد- که مجازات نیز خود، مقتضاى حکمت اوست- این آیه مى‏افزاید: «ولى ما کسانى را که نیرومندتر از آنها بودند هلاک کردیم» (فَأَهْلَکْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً).
«و داستان پیشینیان گذشت» (وَ مَضى‏ مَثَلُ الْأَوَّلِینَ).
در آیاتى که قبلا بر تو نازل کرده‏ایم، نمونه‏هاى زیادى از این اقوام سرکش و طغیانگر مطرح شده‏اند، و شرح حال آنها بر تو نازل گردیده اقوامى با امکانات و ثروت و نفرات و لشگر و استعداد فراوان همچون فرعون و فرعونیان و قوم عاد و ثمود.



(آیه 9)- بخشى از دلائل توحید: از اینجا بحث پیرامون توحید و شرک شروع مى‏شود، نخست از فطرت و سرشت انسانها براى اثبات توحید کمک مى‏گیرد، مى‏فرماید: «هرگاه از آنها بپرسى چه کسى آسمانها و زمین را آفریده مسلما مى‏گویند: خداوند قادر و دانا آنها را آفریده است» (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ).



(آیه 10)- سپس به پنج قسمت از نعمتهاى بزرگ خدا که هر یک نمونه‏اى از نظام آفرینش و آیتى از آیات خداست اشاره مى‏کند.
نخست از زمین شروع کرده، مى‏فرماید: «همان کسى که زمین را محل آرامش شما قرار داد» (الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً). و مى‏دانیم نعمت آرامش و امنیت پایه اصلى بهره گیرى از نعمتهاى دیگر است.
و براى بیان نعمت دوم مى‏افزاید: «او براى شما در زمین راههایى قرار داد تا هدایت شوید» و به مقصد برسید (وَ جَعَلَ لَکُمْ فِیها سُبُلًا لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ).
مى‏دانیم: تقریبا سراسر خشکیها را چین خوردگیهاى بسیار فراگرفته و کوههای بزرگ و کوچک و تپه‏هاى مختلف آن را پوشانده است، و جالب این که در میان بزرگترین سلسله جبال دنیا غالبا بریدگیهایى وجود دارد که انسان مى‏تواند راه خود را از میان آنها پیدا کند، و کمتر اتفاق مى‏افتد که این کوهها بکلى مایه جدایى بخشهاى مختلف زمین گردند، و این یکى از اسرار نظام آفرینش و از مواهب الهى بر بر بندگان است.
از این گذشته بسیارى از قسمتهاى زمین به وسیله راههاى دریایى به یکدیگر مربوط مى‏شوند که این خود نیز در عمومیت مفهوم آیه وارد است.


اعظم :



ایه 3 : تفسیر المیزان
ضمیر در ((جعلناه (( به کتاب برمى گردد، و معناى ((قرانا عربیا(( این است که این کتابى است که به لغت عربى قرائت مى شود.((لعلکم تعقلون (( این جمله غایت و غرض جعل آن کتاب را بیان مى کند.
و همین که امید تعقل و فهمیدن مردم را غایت و غرض جعل مذکور قرار داده ، خود شاهد بر این است که قرآن قبل از آنکه به زبان عربى درآید، در مرحله اى از کینونت (هستى ) وجود داشته که در آن مرحله عقول بشر دسترسى بدان نداشته ، با اینکه کار عقل این است که هر امر فکرى و مساءله ذهنى را درک کند، هر چند که آن مساءله در نهایت درجه دقت و لطافت باشد.
در نتیجه از این آیه فهمیده مى‏شود که کتاب بر حسب موطن نفس الامرى و واقعیتش ما فوق فکر و اجنبى از عقول بشرى است، و خداى تعالى آن را از آن موطن پایین آورده، و در خور فهم بشر کرده، و به لباس واژه عربیت درآورده، به این امید که عقول بشر با آن انس بگیرد و حقایقش را بفهمد. و چون استعمال کلمه" امید" در باره خداى تعالى صحیح نیست، لا جرم باید گفت امید قائم به مقام و یا به مخاطب است، نه به خود گوینده، که خداى تعالى است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی