489 . صفحه 489
سی ام فروردین :
نفیسه :
منظور از «روح» در اینجا قرآن مجید است که مایه حیات دلها و زندگى جانهاست.
در دنباله آیه مىافزاید: «تو پیش از این از کتاب و ایمان آگاه نبودى، ولى ما آن را نورى قرار دادیم که به وسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت مىکنیم» (ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَا الْإِیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا).
این لطف خدا بود که شامل حال تو شد، و این وحى آسمانى بر تو نازل گشت و ایمان به تمام محتواى آن پیدا کردى.
در پایان آیه مىافزاید: «بطور مسلّم تو به سوى راه مستقیم مردم را هدایت مىکنى» (وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ).
نه تنها قرآن نورى براى توست که نورى براى همگان است، و وسیله هدایتى براى جهانیان به سوى صراط مستقیم، این یک موهبت عظیم الهى است براى رهروان راه حق و آب حیاتى است براى همه تشنه کامان.
(آیه 53)- سپس به عنوان تفسیرى بر «صراط مستقیم» مىافزاید: «راه خداوندى که تمام آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست» (صِراطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ). چه راهى صافتر از راهى است که به خالق عالم هستى مىرسد؟
آخرین جمله این آیه که در عین حال آخرین جمله سوره شورى است در حقیقت دلیلى است براى این معنى که راه مستقیم تنها راهى است که به سوى خدا مىرود، مىفرماید: «آگاه باشید که همه کارها تنها به سوى خدا باز مىگردد» (أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ).
این جمله در عین حال بشارتى است براى پرهیزگاران، و تهدیدى است براى ظالمان و گنهکاران که بازگشت همه آنها به سوى خداست.
و نیز دلیلى است بر این که وحى باید تنها از سوى خدا باشد، چرا که بازگشت همه اشیاء و تدبیر آنها به سوى اوست.
پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله قبل از نبوّت چه آئینى داشت؟
باید بگوییم پیامبر صلّى اللّه علیه و اله شخصا برنامه خاصى از سوى خداوند داشته که بر طبق آن عمل مىکرده، و در حقیقت آیین مخصوص خودش بود، تا زمانى که اسلام بر او نازل گشت.
شاهد این سخن حدیثى است که در نهج البلاغه آمده، که مىگوید: «خداوند از آن زمان که رسول خدا از شیر بازگرفته شد بزرگترین فرشتهاى را قرین وى ساخت، تا شب و روز او را به راههاى مکارم، و طرق اخلاق نیک سوق دهد».
مأموریت چنین فرشتهاى دلیل بر وجود یک برنامه اختصاصى است.
درسهایی از سوره شوری
49-لله ملک السماوات و الارض
5-استغفار دو لطف قطعی را بدنبال دارد:مغفرت و رحمت
17-به آرزوهای موهوم و طولانی که موجب تاخیر توبه و عمل صالح است گرفتار نشویم،شاید قیامت نزدیک باشد.
21-مهلت دادن به منحرفین یک لطف الهی است تا شاید به فکر توبه یا ایمان بیفتند و اگر این لطف نبود انسان با اولین گناه خود به کیفر نابودی میرسید.
25-توبه باید همراه تغییر در رفتار و گفتار باشد وگرنه نوعی تظاهر و ریاکاری است که خداوند از آن آگاه است.
38-نماز،تکبر را، مشورت،استبداد را و انفاق ،بخل را در جامعه محو میکند.
40-در انتقام پاداش نیست ولی در عفو پاداش است.
49-پسر یا دختر بودن فرزند را به او واگذاریم زیرا او بهتر میداند.
52-گرچه هدایت به دست خداست لکن بستر هدایت روح بندگی و دوری از تکبر است.
سوره زخرف چهل و سومین سوره قران میباشد.
این سوره در «مکّه» نازل شده و 89 آیه دارد.
محتواى سوره:
مباحث این سوره را مىتوان در هفت بخش خلاصه کرد:
بخش اول: از اهمیت قرآن مجید و نبوت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله سخن مىگوید.
بخش دوم: قسمتى از دلائل توحید را در «آفاق» و نعمتهاى گوناگون خداوند را بر انسانها بر مىشمرد.
بخش سوم: همین حقیقت را از طریق مبارزه با شرک و نفى نسبتهاى ناروا به خداوند و مبارزه با تقلیدهاى کورکورانه، تکمیل مىکند.
در بخش چهارم: براى مجسم ساختن این حقایق قسمتى از سرگذشت انبیاى پیشین و اقوام آنها را نقل مىکند.
در بخش پنجم: مسأله معاد و پاداش مؤمنان و سرنوشت شوم کفار مطرح شده و با تهدیدها و انذارهاى قوى مجرمان را هشدار مىدهد.
بخش ششم: ناظر به ارزشهاى باطلى است که حاکم بر افکار افراد بىایمان بوده و هست که به خاطر این ارزشهاى بىاساس در ارزیابى خود درباره مسائل مهم زندگى گرفتار انواع اشتباه مىشوند.
بخش هفتم: از مواعظ و اندرزهاى مؤثر و پربار براى تکمیل کردن بخشهاى دیگر سخن مىگوید.نام سوره از آیه 35 گرفته شده که از ارزشهاى مادى و «زخرف» (طلا و مانند آن) سخن مىگوید.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله مىخوانیم: «کسى که سوره زخرف را تلاوت کند از کسانى است که روز قیامت به این خطاب مخاطب مىشود: اى بندگان من! امروز نه ترسى بر شماست، و نه غمى، بدون حساب وارد بهشت شوید».
این بشارت بزرگ و فضیلت بىحساب تنها با تلاوت خالى از اندیشه و ایمان و عمل حاصل نمىشود، چرا که تلاوت مقدمهاى است براى اندیشه، و «ایمان» و «عمل» ثمرهاى از آن است.
(آیه 1)- در آغاز این سوره باز با «حروف مقطعه» «حاء، میم» (حم).
روبرو مىشویم، این چهارمین سورهاى است که با «حم» آغاز شده، که درباره آن قبلا بحث کردهایم.
(آیه 2)- در دومین آیه به قرآن مجید سوگند یاد کرده، مىفرماید: «سوگند به کتاب مبین» و روشنگر (وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ).
سوگند به این کتابى که حقایقش آشکار، و مفاهیمش روشن، و دلائل صدقش نمایان، و راههاى هدایتش واضح و مبین است.
(آیه 3)- که «ما آن را قرآنى عربى قرار دادیم تا شما آن را درک کنید» (إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).
عربى بودن قرآن یا به معنى نزول آن به زبان عرب است که از گستردهترین زبانهاى جهان براى بیان حقایق مىباشد. و یا به معنى «فصاحت» آن است- چرا که یکى از معانى عربى همان «فصیح» است- اشاره به این که آن را در نهایت فصاحت قرار دادیم تا حقایق به خوبى از لابلاى کلمات و جملههایش ظاهر گردد، و همگان آن را به خوبى درک کنند.
(آیه 4)- سپس به بیان اوصاف سه گانه دیگرى درباره این کتاب آسمانى پرداخته، مىگوید: «و آن در ام الکتاب [لوح محفوظ] نزد ما بلند پایه و استوار است»! (وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ).
«امّ الکتاب» (کتاب مادر) به معنى کتابى است که اصل و اساس همه کتب آسمانى مىباشد. این همان کتاب «علم پروردگار» است که نزد اوست و همه حقایق عالم و همه حوادث آینده و گذشته و همه کتب آسمانى در آن درج است و هیچ کس به آن راه ندارد جز آنچه را که خدا بخواهد افشا کند.
این توصیف بزرگى است براى قرآن که از علم بىپایان حق سرچشمه گرفته و اصل و اساسش نزد اوست. و به همین دلیل در توصیف دوم و سوم مىگوید: این کتاب در نزد ما والامقام، حکمت آموز، مستحکم، متین و حساب شده است «لعلىّ حکیم».
(آیه 5)- در این آیه منکران، و اعراض کنندگان از قرآن، را مخاطب ساخته، مىگوید: «آیا این ذکر [قرآن] را (که مایه بیدارى و یادآورى شماست) از شما بازگیریم به خاطر این که قومى اسرافکارید»؟! (أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً أَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِینَ).
درست است که شما در دشمنى و مخالفت با حق، چیزى فروگذار نکردهاید، ولى لطف و رحمت خداوند به قدرى وسیع و گسترده است که اینها را مانع بر سر راه خود نمىبیند، باز هم این کتاب را پىدرپى بر شما نازل مىکند، تا دلهایى که اندک آمادگى دارند، تکان بخورند و به راه آیند، و این است مقام رحمت عامه و رحمانیت پروردگار که دوست و دشمن را در برمىگیرد.
(آیه 6)- سپس به عنوان شاهد و گواه بر آنچه گفته شد، و هم تسلّى و دلدارى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و در ضمن تهدیدى براى منکران لجوج، در عبارتى کوتاه و محکم مىفرماید: «چه بسیار از پیامبران را که براى هدایت در میان اقوام پیشین فرستادیم» (وَ کَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِیٍّ فِی الْأَوَّلِینَ).
(آیه 7)- «ولى هیچ پیامبرى به سراغشان نمىآمد مگر این که او را استهزا مىکردند» (وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
این مخالفتها و سخریهها هرگز مانع لطف الهى نبود، این فیضى است که از ازل تا به ابد ادامه یافته، وجودى است که بر همه بندگان مىکند.
(آیه 8)- اما براى این که تصور نکنند که لطف بىحساب خداوند مانع مجازات آنها در پایان کار خواهد شد- که مجازات نیز خود، مقتضاى حکمت اوست- این آیه مىافزاید: «ولى ما کسانى را که نیرومندتر از آنها بودند هلاک کردیم» (فَأَهْلَکْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً).
«و داستان پیشینیان گذشت» (وَ مَضى مَثَلُ الْأَوَّلِینَ).
در آیاتى که قبلا بر تو نازل کردهایم، نمونههاى زیادى از این اقوام سرکش و طغیانگر مطرح شدهاند، و شرح حال آنها بر تو نازل گردیده اقوامى با امکانات و ثروت و نفرات و لشگر و استعداد فراوان همچون فرعون و فرعونیان و قوم عاد و ثمود.
(آیه 9)- بخشى از دلائل توحید: از اینجا بحث پیرامون توحید و شرک شروع مىشود، نخست از فطرت و سرشت انسانها براى اثبات توحید کمک مىگیرد، مىفرماید: «هرگاه از آنها بپرسى چه کسى آسمانها و زمین را آفریده مسلما مىگویند: خداوند قادر و دانا آنها را آفریده است» (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ).
(آیه 10)- سپس به پنج قسمت از نعمتهاى بزرگ خدا که هر یک نمونهاى از نظام آفرینش و آیتى از آیات خداست اشاره مىکند.
نخست از زمین شروع کرده، مىفرماید: «همان کسى که زمین را محل آرامش شما قرار داد» (الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً). و مىدانیم نعمت آرامش و امنیت پایه اصلى بهره گیرى از نعمتهاى دیگر است.
و براى بیان نعمت دوم مىافزاید: «او براى شما در زمین راههایى قرار داد تا هدایت شوید» و به مقصد برسید (وَ جَعَلَ لَکُمْ فِیها سُبُلًا لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ).
مىدانیم: تقریبا سراسر خشکیها را چین خوردگیهاى بسیار فراگرفته و کوههای بزرگ و کوچک و تپههاى مختلف آن را پوشانده است، و جالب این که در میان بزرگترین سلسله جبال دنیا غالبا بریدگیهایى وجود دارد که انسان مىتواند راه خود را از میان آنها پیدا کند، و کمتر اتفاق مىافتد که این کوهها بکلى مایه جدایى بخشهاى مختلف زمین گردند، و این یکى از اسرار نظام آفرینش و از مواهب الهى بر بر بندگان است.
از این گذشته بسیارى از قسمتهاى زمین به وسیله راههاى دریایى به یکدیگر مربوط مىشوند که این خود نیز در عمومیت مفهوم آیه وارد است.
اعظم :
ایه 3 : تفسیر المیزان
ضمیر در ((جعلناه (( به کتاب برمى گردد، و معناى ((قرانا عربیا(( این است که این کتابى است که به لغت عربى قرائت مى شود.((لعلکم تعقلون (( این جمله غایت و غرض جعل آن کتاب را بیان مى کند.
و همین که امید تعقل و فهمیدن مردم را غایت و غرض جعل مذکور قرار داده ، خود شاهد بر این است که قرآن قبل از آنکه به زبان عربى درآید، در مرحله اى از کینونت (هستى ) وجود داشته که در آن مرحله عقول بشر دسترسى بدان نداشته ، با اینکه کار عقل این است که هر امر فکرى و مساءله ذهنى را درک کند، هر چند که آن مساءله در نهایت درجه دقت و لطافت باشد.
در نتیجه از این آیه فهمیده مىشود که کتاب بر حسب موطن نفس الامرى و واقعیتش ما فوق فکر و اجنبى از عقول بشرى است، و خداى تعالى آن را از آن موطن پایین آورده، و در خور فهم بشر کرده، و به لباس واژه عربیت درآورده، به این امید که عقول بشر با آن انس بگیرد و حقایقش را بفهمد. و چون استعمال کلمه" امید" در باره خداى تعالى صحیح نیست، لا جرم باید گفت امید قائم به مقام و یا به مخاطب است، نه به خود گوینده، که خداى تعالى است.