قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره نازعات» ثبت شده است

جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۰۴ ب.ظ

584 . صفحه 584


اول مرداد :



نفیسه :



(آیه 16)- آیه قبل میپرسد آیا داستان موسی به تو رسیده است و این آیه مى‏افزاید: «در آن هنگام که پروردگارش او را در سرزمین مقدس طوى ندا داد» (اذ ناداه ربه بالواد المقدس طوى).

«طوى» ممکن است نام سرزمین مقدسى باشد که در شام در میان «مدین» و «مصر» قرار داشت، و نخستین جرقه وحى در آن بیابان بر قلب موسى وارد شد.


(آیه 17)- سپس به پیامى که خداوند به موسى در آن سرزمین مقدس داد، در دو جمله کوتاه و پر معنى، اشاره کرده، مى‏فرماید: «به سوى فرعون برو که طغیان کرده است»! (اذهب الى فرعون انه طغى).


(آیه 18)- «و به او بگو: آیا مى‏خواهى پاکیزه شوى»؟ (فقل هل لک الى ان تزکى).


(آیه 19)- «و (پس از پاک شدن و لایق لقاى محبوب گشتن) من تو را به سوى پروردگارت هدایت کنم، تا از او بترسى» و گناه نکنى (و اهدیک الى ربک فتخشى).


(آیه 20)- و از آنجا که هر دعوتى باید آمیخته با دلیل باشد در این آیه مى‏افزاید: موسى «به دنبال این سخن بزرگترین معجزه را به او نشان داد» (فاراه الآیة الکبرى).
این معجزه خواه معجزه تبدیل شدن عصا به مار عظیم باشد، یا ید بیضا، و یا هر دو، از معجزات بزرگ موسى بوده است که در آغاز دعوتش بر آن تکیه کرده.
این آیات نشان مى‏دهد که یکى از اهداف بزرگ انبیا هدایت طغیانگران یا مبارزه قاطع با آنهاست.


(آیه 21)- اکنون ببینیم فرعون در برابر این همه لطف و محبت، و این منطق و بیان زیبا و ارائه آیت کبرى چه عکس العملى نشان داد؟
این طاغوت خیره سر، هرگز از مرکب غرور پیاده نشد، چنانکه در این آیه مى‏فرماید: «او (دعوى موسى را) تکذیب، و عصیان کرد» (فکذب و عصى).
این نشان مى‏دهد که تکذیبها مقدمه عصیانهاست، همان گونه که تصدیقها و ایمانها مقدمه طاعتهاست.


(آیه 22)- به این مقدار هم قناعت نکرد و در برابر دعوت موسى بى‏تفاوت نماند بلکه: «سپس پشت کرد و پیوسته (براى محو آیین حق) تلاش نمود» (ثم ادبر یسعى).

نفیسه آشوری, [21.07.16 21:15]
(آیه 23)- و از آنجا که معجزه موسى تمام موجودیت طاغوتى او را به خطر مى‏انداخت، مأموران را به شهرهاى مختلف اعزام کرد «و ساحران را جمع کرد و مردم را دعوت نمود» تا مبارزه ساحران با موسى را مشاهده کنند (فحشر فنادى).


(آیه 24)- باز به این توطئه‏ها اکتفا نکرد، بلکه بزرگترین ادعا را با بدترین تعبیرات مطرح نمود «و گفت: من پروردگار برتر شما هستم»! (فقال انا ربکم الاعلى).
خودش یکى از بت‏پرستان بود، ولى در اینجا ادعا مى‏کند من پروردگار بزرگ شما هستم، یعنى حتى خودش را از معبود خودش نیز بالاتر مى‏شمرد و این است بیهوده‏گوئیهاى طاغوتها!


(آیه 25)- به هرحال فرعون سرکشى را به آخرین مرحله رسانده و مستحق دردناکترین عذاب شده و فرمان الهى باید فرا رسد و او و دستگاه ظلم و فسادش را درهم بکوبد لذا در این آیه مى‏فرماید: «از این رو خداوند او را به عذاب آخرت و دنیا گرفتار ساخت» (فاخذه الله نکال الآخرة و الاولى).
در اینجا تفسیر دیگرى براى آیه ذکر شده است و آن این که منظور از «الاولى» کلمه نخستین است که فرعون در مسیر طغیان گفت و ادعاى الوهیت کرد (قصص/ 38) و «الاخرة» اشاره به آخرین کلمه‏اى است که او گفت و آن ادعاى ربوبیت اعلى بود خداوند او را به مجازات این دو ادعاى کفر آمیزش در همین دنیا گرفتار ساخت.


(آیه 26)- و سرانجام در این آیه، از اتمام این ماجرا نتیجه‏گیرى کرده، مى‏فرماید: «در این (داستان موسى و فرعون و عاقبت آنان درس) عبرتى است براى کسى که (از خدا) بترسد» (ان فى ذلک لعبرة لمن یخشى).این آیه به خوبى نشان مى‏دهد که عبرت گرفتن از این ماجراها تنها براى کسانى میسّر است که بهره‏اى از خوف و خشیت و احساس مسؤولیت به دل راه داده‏اند و یا به تعبیر دیگر داراى چشمى عبرت بینند.
اى خوشا چشمى که عبرت بین بود
عبرت از نیک و بدش آیین بود.


(آیه 27)- آفرینش شما مشکلتر است یا آسمانها؟ (دلیل دیگرى بر معاد) به دنبال نقل سرگذشت موسى و فرعون به عنوان یک درس عبرت براى همه طغیانگران و تکذیب کنندگان بار دیگر به مسأله معاد و رستاخیز بر مى‏گردد.
نخست منکران معاد را مخاطب ساخته، و ضمن یک استفهام توبیخى مى‏فرماید: «آیا آفرینش شما (و بازگشت به زندگى پس از مرگ) مشکلتر است یا آفرینش آسمان که خداوند آن را بنا نهاده است» (أ انتم اشد خلقا ام السماء بناها).
این سخن در حقیقت پاسخى است به گفتار آنها که در آیات پیشین گذشت که مى‏گفتند: «أ إنا لمردودون فى الحافرة آیا ما به حالت اول بازمى‏گردیم».
این آیه مى‏گوید: هر انسانى در هر مرحله‏اى از درک و شعور باشد مى‏داند که آفرینش این آسمان بلند، این همه کرات عظیم و کهکشانهاى بى‏انتها قابل مقایسه با آفرینش انسان نیست کسى که این قدرت را داشته چگونه از بازگرداندن شما به حیات عاجز است؟!


(آیه 28)- سپس به شرح بیشتر درباره این آفرینش بزرگ پرداخته، مى‏افزاید: «سقف آسمان را برافراشت و آن را منظم ساخت» (رفع سمکها فسواها).
احتمال دارد که آیه هم اشاره به ارتفاع آسمان و فاصله بسیار زیاد و سرسام آور کرات آسمانى از ما بوده باشد و هم اشاره به سقف محفوظ و قشر عظیم هواى اطراف زمین.


(آیه 29)- سپس به یکى از مهمترین نظامات این عالم بزرگ یعنى نظام نور و ظلمت اشاره کرده، مى‏فرماید: «و شبش را تاریک و روزش را آشکار نمود» (و اغطش لیلها و اخرج ضحاها).که هرکدام از این دو در زندگى انسان و سایر موجودات زنده اعم از حیوان و گیاه نقش فوق العاده مهمى دارد. نه انسان بدون نور مى‏تواند زندگى کند که همه برکات و روزیها و حس و حرکت او وابسته به آن است و هم بدون ظلمت و زندگى او ممکن نیست که رمز آرامش اوست.


(آیه 30)- سپس از آسمان به زمین مى‏آید، مى‏فرماید: «و زمین را بعد از آن گسترش داد» (و الارض بعد ذلک دحاها).
منظور از «دحو الارض» این است که در آغاز تمام سطح زمین را آبهاى حاصل از بارانهاى سیلابى نخستین فرا گرفته بود این آبها تدریجا در گودالهاى زمین جاى گرفتند و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‏تر شدند تا به وضع فعلى درآمد- و این مسأله بعد از آفرینش زمین و آسمان روى داد.


(آیه 31)- بعد از گسترش زمین و آماده شدن براى زندگى و حیات سخن از آب و گیاه به میان آورده، مى‏فرماید: «و از آن، آب و چراگاهش را بیرون آورد» (اخرج منها ماءها و مرعاها).
این تعبیر نشان مى‏دهد که آب در لابلاى قشر نفوذ پذیر زمین پنهان بود، سپس به صورت چشمه‏ها و نهرها جارى شد و حتى دریا و دریاچه‏ها را تشکیل داد.


(آیه 32)- ولى از آنجا که عوامل مختلفى مى‏توانست آرامش زمین را بر هم زند- از جمله طوفانهاى عظیم و دائمى و دیگر جزر و مدهائى که در پوسته زمین بر اثر جاذبه ماه و خورشید و همچنین لرزه‏هایى که بر اثر فشار مواد مذاب درونى رخ مى‏دهد- آن را به وسیله شبکه نیرومندى از کوهها که سرتاسر روى زمین را فرا گرفته آرام کرد.
و لذا مى‏فرماید: «و کوهها را ثابت و محکم نمود» (و الجبال ارساها).


(آیه 33)- و در پایان مى‏فرماید: «همه اینها براى بهره‏گیرى شما و چهارپایانتان است»! (متاعا لکم و لانعامکم).
تا از مواهب حیات بهره گیرید و به غفلت نخورید. اینها از یکسو نشانه‏هاى قدرت او بر مسأله معاد است و از سوى دیگر دلائل عظمت و نشانه‏هاى وجود او در مسیر توحید و معرفت است.


(آیه 34)- بعد از اشاره به بعضى از دلائل معاد، در آیات قبل، در اینجا بار دیگر، به مسأله رستاخیز و سرنوشت خدا ترسان و هوى پرستان در آن روز باز مى‏گردد، مى‏فرماید: «هنگامى که آن حادثه بزرگ، رخ دهد» نیکوکاران و بدکاران هر کدام به جزاى اعمال خویش مى‏رسند (فاذا جاءت الطامة الکبرى).
«طامّه» در اینجا اشاره به قیامت است که مملوّ از حوادث هولناک مى‏باشد و توصیف آن به «کبرى» تأکید بیشترى درباره اهمیت و عظمت این حادثه بى‏نظیر است.


(آیه 35)- سپس مى‏افزاید: «در آن روز انسان به یاد کوششهایش مى‏افتد» (یوم یتذکر الانسان ما سعى).
اما این تذکر و یادآورى چه سودى براى او مى‏تواند داشته باشد.
اگر تقاضاى بازگشت به دنیا و جبران گذشته کند دست ردّ به سینه او مى‏زنند و در پاسخ این تقاضا «کلّا» (چنین نیست) مى‏گویند.
و اگر توبه کند و از اعمالش پوزش طلبد فایده‏اى ندارد چرا که درهاى توبه دیگر بسته شده است.
آرى! در آن روز حجابها از قلب و روح انسان برداشته مى‏شود و همه حقایق مکنون بارز و آشکار مى‏شود.


(آیه 36)- و لذا در این آیه مى‏افزاید: «و (در آن روز) جهنّم براى هر بیننده‏اى آشکار مى‏گردد» (و برزت الجحیم لمن یرى).
جهنم هم اکنون نیز وجود دارد بلکه طبق آیه 54 سوره عنکبوت «کافران را از هر سو احاطه کرده» اما حجابهاى عالم دنیا مانع رؤیت آن است ولى آن روز که روز ظهور و بروز همه چیز است جهنّم از همه آشکارتر ظهور مى‏کند.


(آیه 37)- سپس به وضع حال مجرمان و افراد بى‏ایمان در صحنه قیامت اشاره کرده و با چند جمله کوتاه و پر معنى هم سرنوشت آنها را بیان مى‏کند و هم عوامل گرفتارى آنها را، مى‏فرماید: «اما آن کسى که طغیان کرده» (فاما من طغى).


(آیه 38)- «و زندگى دنیا را (بر همه چیز) مقدم داشته» (و آثر الحیاة الدنیا).


(آیه 39)- «مسلما دوزخ جایگاه اوست» (فان الجحیم هى المأوى).
در جمله اول اشاره به فساد عقیدتى آنها مى‏کند زیرا طغیان ناشى از خود بزرگ بینى است و خود بزرگ بینى ناشى از عدم معرفة اللّه است.
کسى که خدا را به عظمت بشناسد خود را بسیار کوچک و ضعیف مى‏بیند و هرگز پاى خود را از جاده عبودیت بیرون نمى‏گذارد.
و جمله دوم اشاره به فساد عملى آنهاست چرا که طغیان سبب مى‏شود که انسان لذت زود گذر دنیا و زرق و برق آن را بالاترین ارزش حساب کند و آن را بر همه چیز مقدم بشمرد.
این دو در حقیقت علت و معلول یکدیگرند: طغیان و فساد عقیده سرچشمه فساد عمل و ترجیح زندگى ناپایدار دنیا بر همه چیز است و سرانجام این دو آتش سوزان دوزخ است که در جمله سوم به آن اشاره شده.

(آیه 40)- سپس به ذکر اوصاف بهشتیان در دو جمله کوتاه و بسیار پر معنى پرداخته، مى‏فرماید: «و آن کسى که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى باز دارد ...» (و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى).


(آیه 41)- «قطعا بهشت جایگاه اوست» (فان الجنة هى المأوى).
آرى! شرط اول بهشتى شدن «خوف» ناشى از «معرفت» است، شناختن مقام پروردگار و ترسیدن از مخالفت فرمان او، شرط دوم که در حقیقت نتیجه شرط اول و میوه درخت معرفت و خوف است تسلّط بر هواى نفس و باز داشتن آن از سرکشى، چرا که تمام گناهان و مفاسد و بدبختیها از هواى نفس سرچشمه مى‏گیرد.


(آیه 42)- تاریخ قیامت را فقط خدا مى‏داند: در تعقیب مطالبى که درباره قیامت و سرنوشت نیکان و بدان در آن روز در آیات پیشین آمد، در اینجا به سراغ سؤال همیشگى مشرکان و منکران معاد رفته، مى‏فرماید: «و از تو درباره قیامت مى‏پرسند که در چه زمانى واقع مى‏شود» (یسئلونک عن الساعة ایان مرساها).


(آیه 43)- قرآن در پاسخ این سؤال براى این که به آنها بفهماند که هیچ کس از لحظه وقوع قیامت با خبر نبوده و نخواهد بود، روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده، مى‏گوید: «تو را با یادآورى این سخن چه کار»؟! (فیم انت من ذکراها).
یعنى تاریخ وقوع قیامت حتى از تو پنهان است، تا چه رسد به دیگران، این از آن علم غیبى است که از مختصات ذات پروردگار مى‏باشد، و احدى را به آن راهى نیست!


(آیه 44)- سپس مى‏افزاید: «نهایت آن (قیامت) به سوى پروردگار تو است» و هیچ کس جز خدا از زمانش آگاه نیست (الى ربک منتهاها).
این همان مطلبى است که در آیه 34 سوره لقمان نیز آمده است: «علم زمان وقوع قیامت تنها نزد خداست».


(آیه 45)- باز براى توضیح بیشتر مى‏افزاید: «کار تو فقط بیم دادن کسانى است که از آن مى‏ترسند» (انما انت منذر من یخشاها).
وظیفه تو همین انذار و هشدار و بیم دادن است و بس، و اما تعیین وقت قیامت از قلمرو وظیفه و آگاهى تو بیرون است.


(آیه 46)- و سرانجام در آخرین آیه این سوره براى بیان این واقعیت که تا قیامت زمان زیادى نیست، مى‏فرماید: «آنها در آن روز که قیام قیامت را مى‏بینند چنین احساس مى‏کنند که گوئى توقفشان (در دنیا و برزخ) جز شامگاهى یا صبح آن بیشتر نبوده است»! (کانهم یوم یرونها لم یلبثوا الا عشیة او ضحاها).
به قدرى عمر کوتاه دنیا بسرعت مى‏گذرد، و دوران برزخ نیز سریع طى مى‏شود که به هنگام قیام قیامت آنها فکر مى‏کنند تمام این دوران چند ساعتى بیش نبود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۰۴
* مسافر
پنجشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۰۳ ب.ظ

583 . صفحه 583

سی ویکم تیر :


نفیسه :



(آیه 31)- بخشى از پاداش عظیم پرهیزکاران. در آیات پیشین سخن از سرنوشت طغیانگران و قسمتى از کیفرهاى دردناک آنها و علت این بدبختى بود، در اینجا به شرح نقطه مقابل آنها پرداخته، از مؤمنان راستین و پرهیزکاران و قسمتى از مواهب آنها در قیامت سخن مى‏گوید، تا در یک  مقایسه رویارو میان این دو حقایق روشنتر گردد.

نخست مى‏فرماید: «براى پرهیزکاران نجات و پیروزى بزرگى است» (ان للمتقین مفازا).


(آیه 32)- سپس به شرح این فوز و سعادت پرداخته، مى‏افزاید: «باغهائى سرسبز و (محفوظ با میوه‏هائى از) انواع انگورها» (حدائق و اعنابا).
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «بهترین میوه‏هاى شما انگور است».


(آیه 33)- سپس به همسران بهشتى که یکى دیگر از مواهب پرهیزکاران است اشاره کرده، مى‏افزاید: «و (براى آنها) حوریانى بسیار جوان و هم سنّ و سال» است (و کواعب اترابا).


(آیه 34)- سپس چهارمین نعمت بهشتى را که در انتظار پرهیزکاران است چنین شرح مى‏دهد: «و جامهائى لبریز و پیاپى» از شراب طهور! (و کأسا دهاقا).
اما نه شرابى همچون شرابهاى آلوده دنیا که عقل را مى‏زداید، بلکه شرابى که عقل‏آور، و نشاط آفرین و جان پرور و روح افزاست.


(آیه 35)- و از آنجا که سخن از جام و شراب تداعى معنى نامطلوب آن را در دنیا مى‏کند، در حالى که شراب بهشتى درست نقطه مقابل شرابهاى شیطانى دنیاست بلافاصله مى‏افزاید: بهشتیان «در آنجا نه سخن لغو و بیهوده‏اى مى‏شنوند، و نه دروغى» (لا یسمعون فیها لغوا و لا کذابا).
یکى از مواهب بزرگ معنوى بهشتیان این است که در آنجا اثرى از دروغ پردازیها، بیهوده‏گوییها، تهمتها و افتراها، تکذیب حق و توجیه باطل، و گفتگوهاى ناهنجارى که قلب پرهیزکاران را در این دنیا آزار مى‏دهد وجود نخواهد داشت و به راستى چه زیباست آن محیطى که اثرى از این سخنان ناموزون و رنج‏آور در آن وجود ندارد، و طبق آیه 62 سوره مریم «در آنجا هرگز گفتار لغو و بیهوده‏اى نمى‏شنوند و جز سلام در آنجام سخنى نیست».


(آیه 36)- و در پایان ذکر این نعمتها به نعمت معنوى دیگرى اشاره می کند که از همه بالاتر است، مى‏فرماید: «این پاداشى است از سوى پروردگارت، و عطیّه‏اى است کافى» (جزاء من ربک عطاء حسابا).
چه بشارت و نعمتى از این برتر و بالاتر که بنده ضعیف، مورد نوازش و الطاف و محبتهاى مولاى کریم خود قرار گیرد.
و به گفته شاعر:
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها مى‏کنى اى خاک درت تاج سرم‏

(آیه 37)- سپس در این آیه، مى‏افزاید: «همان پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است، پروردگار رحمان» (رب السماوات و الارض و ما بینهما الرحمن).
در حقیقت، آیه فوق اشاره‏اى به این واقعیت است که اگر خداوند چنین وعده‏هائى را به متقین مى‏دهد گوشه‏اى از آن را در این دنیا، به صورت رحمت عامش، به اهل آسمانها و زمین نشان داده است.
و در پایان آیه مى‏فرماید: «و (در آن روز) هیچ کس حق ندارد بى‏اجازه او سخنى بگوید» یا شفاعتى کند (لا یملکون منه خطابا).
زیرا آن قدر حساب الهى دقیق و عادلانه است که جائى براى «چون و چرا» باقى نمى‏ماند.

(آیه 38)- در آیات گذشته قسمتهاى قابل ملاحظه‏اى از کیفرها و مجازاتهاى طغیانگران و مواهب و پاداشهاى پرهیزکاران در روز رستاخیز بیان شد، در اینجا به معرفى آن روز بزرگ پرداخته، بخشى از اوصاف آن روز و حوادث آن را شرح مى‏دهد.
مى‏فرماید: اینها همه در «روزى (است) که روح و ملائکه در یک صف مى‏ایستند و هیچ یک، جز به اذن خداوند رحمان سخن نمى‏گویند و (آنگاه که مى‏گویند) درست مى‏گویند» (یوم یقوم الروح و الملائکة صفا لا یتکلمون الا من اذن له الرحمن و قال صوابا).بدون شک قیام «روح» و «فرشتگان» در آن روز در یک صف، و سخن نگفتن جز به اذن خداوند رحمان، فقط براى اجراى فرمان اوست، آنها در این جهان نیز «مدبرات امر» و مجرى فرمانهاى او هستند، و در عالم آخرت این امر آشکارتر و واضحتر و گسترده‏تر خواهد بود.
و منظور از «روح» در اینجا یکى از فرشتگان بزرگ الهى است که بر طبق بعضى از روایات حتى از جبرئیل برتر است، چنانکه در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «او فرشته‏اى است بزرگتر از جبرئیل و میکائیل»! به هر حال این مخلوق بزرگ الهى در قیامت همراه ملائکه آماده اطاعت فرمان او هستند، چنان هول و اضطراب محشر، همه را فرا گرفته که هیچ کس را یاراى سخن گفتن نیست.
در حدیثى آمده است که از امام صادق علیه السّلام درباره این آیه سؤال کردند، فرمود: «روز قیامت به ما اجازه داده مى‏شود و سخن مى‏گوئیم».
راوى سؤال مى‏کند در آن روز شما چه مى‏گوئید؟
فرمود: «تمجید و ستایش پروردگارمان را مى‏کنیم، و بر پیامبرمان درود مى‏فرستیم، و براى پیروانمان شفاعت مى‏کنیم، و خداوند شفاعت ما را رد نمى‏کند».
از این روایت استفاده مى‏شود که انبیاء و امامان معصوم نیز در صف فرشتگان و روح قرار مى‏گیرند، و از کسانى که به آنها اجازه سخن گفتن و مدح و ثناى خداوند و شفاعت داده مى‏شود آنها هستند.

(آیه 39)- سپس اشاره به این روز بزرگ- که هم روز قیامت انسانها و هم فرشتگان و هم یوم الفصل و روز کیفر طاغین و پاداش متقین است- کرده، مى‏فرماید: «آن روز حق است» (ذلک الیوم الحق).
«حقّ» به معنى چیزى است که ثابت است، واقعیت دارد و تحقق مى‏یابد، و این معنى درباره قیامت کاملا صادق است بعلاوه روزى است که «حق» هر کس به او داده مى‏شود، حقوق مظلومان از ظالمان گرفته خواهد شد، و «حقایق» و اسرار درون به ظهور مى‏پیوندند، بنابراین روزى است به تمام معنى حق.
و چون توجه به این واقعیت مى‏تواند مؤثرترین انگیزه انسان براى حرکت به سوى پروردگار، و اطاعت فرمان او گردد، بلافاصله مى‏افزاید: «پس هر کس بخواهد راهى به سوى پروردگارش بر مى‏گزیند» و به سوى او باز مى‏گردد (فمن شاء اتخذ الى ربه مآبا).
یعنى تمام اسباب این حرکت الهى فراهم است، انبیا به قدر کافى ابلاغ فرمان حق کرده‏اند، عقل انسانى نیز- که پیامبرى از درون او است- راه او را روشن کرده سرنوشت طاغیان و پرهیزکاران نیز به خوبى تبیین شده، تنها چیزى که باقى مانده تصمیم قاطع انسان است که با استفاده از اختیارى که خدا به او داده است راه را برگزیند و پیش رود.

(آیه 40)- سپس به عنوان تأکید روى مسأله مجازات مجرمان، و بیان نزدیک بودن آن روز بزرگ در برابر کسانى که آن را دور یا نسیه‏اش مى‏پندارند، مى‏افزاید:
«و ما شما را از عذاب نزدیکى بیم دادیم»(انا انذرناکم عذابا قریبا).
امیرمؤمنان على علیه السّلام مى‏فرماید: «هر چیزى که مى‏آید قریب و نزدیک است».
چرا نزدیک نباشد در حالى که مایه اصلى عذاب الهى اعمال خود انسانها است که همیشه با آنهاست «و جهنم هم اکنون کافران را احاطه کرده» (عنکبوت/ 54).
و از آنجا که در آن روز گروه عظیمى غرق حسرت و اندوه شده، نادم و پشیمان مى‏گردند، حسرتى که به حالشان سودى نخواهد داشت و ندامتى که نتیجه‏اى ندارد، به دنبال این هشدار مى‏افزاید: «این عذاب در روزى خواهد بود که انسان آنچه را از قبل با دستهاى خود فرستاده مى‏بیند، و کافر مى‏گوید: اى کاش خاک بودم» و گرفتار عذاب نمى‏شدم!(یوم ینظر المرء ما قدمت یداه و یقول الکافر یا لیتنى کنت ترابا).
اصولا یکى از بهترین پاداشهاى نیکوکاران، و یکى از بدترین کیفرهاى بدکاران همین اعمال مجسم آنهاست که همراهشان خواهد بود.
آرى! کار انسانى که اشرف مخلوقات است گاه بر اثر کفر و گناه به جائى مى‏رسد که آرزو مى‏کند در صف یکى از موجودات بى‏روح و پست باشد.
در آیات قرآن مى‏خوانیم: کفار و مجرمان هنگامى که صحنه قیامت و دادرسى پروردگار و جزاى اعمال را مشاهده مى‏کنند، عکس العملهاى مختلفى نشان مى‏دهند که همگى حکایت از شدت تأثر و تأسف آنها مى‏کند.
گاه مى‏گویند: «واى بر ما از این حسرت که در اطاعت فرمان خدا کوتاهى کردیم» (زمر/ 56).
و گاه مى‏گویند: «خداوندا! ما را به دنیا بازگردان تا عمل صالح انجام دهیم» (الم سجده/ 12).
و گاه مى‏گویند: «اى کاش خاک بودیم و هرگز زنده نمى‏شدیم» همان گونه که در آیات مورد بحث آمده است.



سوره نازعات سوره هفتاد و نهم قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 46 آیه میباشد.‏
محتواى سوره:
محتواى این سوره در شش بخش خلاصه مى‏شود:
1- نخست با قسمهاى مؤکدى که ارتباط با مسأله معاد دارد روى تحقق این روز بزرگ تأکید مى‏کند.
2- سپس به قسمتى از مناظر هول انگیز و وحشتناک آن روز اشاره مى‏نماید.
3- و بعد اشاره کوتاه و گذرائى به داستان موسى و سرنوشت فرعون طغیانگر دارد که هم مایه تسلى خاطر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان است و هم هشدار به مشرکان طغیانگر، و هم اشاره‏اى است به این که انکار معاد انسان را به چه گناهانى آلوده مى‏کند.
4- در بخش بعد نمونه‏هایى را از مظاهر قدرت خداوند در آسمان و زمین که خود دلیلى است براى امکان معاد و حیات بعد از مرگ بر مى‏شمرد.
5- بار دیگر به شرح قسمتى دیگر از حوادث وحشتناک آن روز بزرگ و سرنوشت طغیانگران و پاداش نیکوکاران مى‏پردازد.
6- سرانجام در پایان سوره بر این حقیقت تأکید مى‏کند که: هیچ کس از تاریخ آن روز با خبر نیست، ولى همین اندازه مسلم است که نزدیک است.
انتخاب نام «نازعات» براى این سوره به خاطر نخستین آیه آن است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمده است: «کسى که  سوره نازعات را بخواند توقف و حساب او در روز قیامت تنها به اندازه خواندن یک نماز روزانه است، و بعد از آن وارد بهشت مى‏شود».
مسلم است کسى که محتواى این سوره را که آیات تکان دهنده‏اش ارواح خفته را بیدار و متوجه وظائف خود مى‏سازد در جان خویش پیاده کند از چنان پاداشهائى برخوردار خواهد شد، نه آنها که فقط به خواندن الفاظ قناعت مى‏کنند.



(آیه 1)- سوگند به این فرشتگان پر تلاش! در آغاز سوره به پنج موضوع مهم، قسم یاد شده و هدف از این سوگندها بیان حقانیت و تحقق مسأله معاد و رستاخیز است.مى‏فرماید: «سوگند به فرشتگانى که (جان مجرمان را بشدت از بدنهایشان) بر مى‏کشند» (و النازعات غرقا).



(آیه 2)- «و فرشتگانى که (روح مؤمنان را) با مدارا و نشاط جدا مى‏سازند» (و الناشطات نشطا).

(آیه 3)- «و سوگند به فرشتگانى که (در اجراى فرمان الهى) با سرعت حرکت مى‏کنند» (و السابحات سبحا).


(آیه 4)- «و سپس بر یکدیگر سبقت مى‏گیرند» (فالسابقات سبقا).


(آیه 5)- «و آنها که امور را تدبیر مى‏کنند» (فالمدبرات امرا).
منظور از این سوگندها «فرشتگانى» است که مأمور قبض ارواح کفار و مجرمانند که آنها را به شدت از بدنهایشان بر مى‏کشند، ارواحى که هرگز حاضر به تسلیم در برابر حق نبودند.
و فرشتگانى که مأمور قبض ارواح مؤمنانند که با مدارا و نرمش و نشاط آنها را جدا مى‏سازند.
و فرشتگانى که در اجراى فرمان الهى با سرعت حرکت مى‏کنند.سپس بر یکدیگر پیشى مى‏گیرند.
و سرانجام امور جهان را به فرمان او تدبیر مى‏کنند.


(آیه 6)- معاد تنها با یک صیحه عظیم رخ مى‏دهد! بعد از آن که با قسم‏هاى مؤکد وقوع قیامت به عنوان یک امر حتمى در آیات گذشته بیان شد، در اینجا به شرح بعضى از نشانه‏ها و حوادث این روز بزرگ مى‏پردازد، مى‏فرماید: این بعث و رستاخیز «در آن روز است که زلزله‏هاى وحشتناک همه چیز را به لرزه در مى‏آورد» (یوم ترجف الراجفة).


(آیه 7)- «و به دنبال آن، حادثه دومین [- صیحه عظیم محشر] رخ مى‏دهد» (تتبعها الرادفة).
منظور از «راجفه» همان صیحه نخستین یا نفخ صور اول است که شیپور فناى جهان و زلزله نابودى دنیاست و «رادفه» اشاره به صیحه دوم یا نفخ صور ثانى است که نفخه حیات و رستاخیز و بازگشت به زندگى جدید است.


(آیه 8)- سپس مى‏افزاید: «دلهائى در آن روز سخت مضطرب است» (قلوب یومئذ واجفة).
دلهاى مجرمان و گنهکاران و طغیانگران همه بشدت مى‏لرزد، و نگران حساب و جزا و کیفر است.


(آیه 9)- این اضطراب درونى به قدرى شدید است که آثار آن در تمام وجود گنهکاران ظاهر مى‏شود، لذا در این آیه مى‏افزاید: «و چشمهاى آنان از شدت ترس فرو افتاده است» (ابصارها خاشعة).
در آن روز چشمها به گودى مى‏نشیند، از حرکت باز مى‏ایستد و خیره مى‏شود، و گوئى دید خود را از شدت ترس از دست مى‏دهد.


(آیه 10)- آنگاه سخن را از قیامت به دنیا مى‏کشاند، مى‏فرماید: ولى امروز «مى‏گویند: آیا ما به زندگى مجدد باز مى‏گردیم»؟! (یقولون أ إنا لمردودون فى الحافرة).


(آیه 11)- این آیه ادامه سخنان آنها را نقل کرده، مى‏گوید: «آیا هنگامى که استخوانهاى پوسیده‏اى شدیم» ممکن است زنده شویم؟ (أ إذا کنا عظاما نخرة).
این همان چیزى است که همواره منکران معاد روى آن تکیه مى‏کردند، و مى‏گفتند: باور کردنى نیست که استخوانهاى پوسیده بار دیگر لباس حیات در تن بپوشد، در حالى که فراموش کرده بودند در آغاز نیز از همان خاک آفریده شده‏اند.


(آیه 12)- منکران معاد به این هم قناعت نمى‏کنند، بلکه به استهزاى «معاد» برخاسته و به عنوان مسخره، «مى‏گویند: اگر قیامتى در کار باشد بازگشتى است زیانبار» و حال ما در آن روز سخت و دردناک خواهد بود! (قالوا تلک اذا کرة خاسرة).


(آیه 13)- در این آیه بار دیگر به مسأله قیام قیامت و برپاشدن رستاخیز باز مى‏گردد، و با لحنى قاطع و کوبنده، مى‏فرماید: «این بازگشت تنها با یک صیحه عظیم است» (فانما هى زجرة واحدة).


(آیه 14)- «ناگهان همگى بر عرصه زمین ظاهر مى‏گردند» (فاذا هم بالساهرة).
این کار پیچیده و مشکلى نیست، همین که به فرمان خدا نفخه دوم دمیده شود و بانگ حیات و زندگى برخیزد، تمام این خاکها و استخوانهاى پوسیده یک مرتبه جمع مى‏شوند و جان مى‏گیرند، و از قبرها بیرون مى‏پرند!


(آیه 15)- بعد از بیانات نسبتا مشروحى که در آیات قبل درباره مسأله معاد و انکار و مخالفت مشرکان آمد، در اینجا به داستان یکى از طغیانگران بزرگ تاریخ یعنى فرعون و سرنوشت دردناک او اشاره مى‏کند، تا هم مشرکان عرب بدانند که افراد نیرومندتر از آنها نتوانستند در برابر خشم و عذاب الهى مقاومت کنند، و هم مؤمنان را دلگرم سازد که از برترى نیروى ظاهرى دشمن هراسى به دل راه ندهند، چرا که در هم کوبیدن آنها براى خداوند بسیار سهل و آسان است.
نخست از اینجا شروع مى‏کند: «آیا داستان موسى به تو رسیده است»؟ (هل اتاک حدیث موسى).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۵ ، ۱۴:۰۳
* مسافر