قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۰۴ ب.ظ

584 . صفحه 584


اول مرداد :



نفیسه :



(آیه 16)- آیه قبل میپرسد آیا داستان موسی به تو رسیده است و این آیه مى‏افزاید: «در آن هنگام که پروردگارش او را در سرزمین مقدس طوى ندا داد» (اذ ناداه ربه بالواد المقدس طوى).

«طوى» ممکن است نام سرزمین مقدسى باشد که در شام در میان «مدین» و «مصر» قرار داشت، و نخستین جرقه وحى در آن بیابان بر قلب موسى وارد شد.


(آیه 17)- سپس به پیامى که خداوند به موسى در آن سرزمین مقدس داد، در دو جمله کوتاه و پر معنى، اشاره کرده، مى‏فرماید: «به سوى فرعون برو که طغیان کرده است»! (اذهب الى فرعون انه طغى).


(آیه 18)- «و به او بگو: آیا مى‏خواهى پاکیزه شوى»؟ (فقل هل لک الى ان تزکى).


(آیه 19)- «و (پس از پاک شدن و لایق لقاى محبوب گشتن) من تو را به سوى پروردگارت هدایت کنم، تا از او بترسى» و گناه نکنى (و اهدیک الى ربک فتخشى).


(آیه 20)- و از آنجا که هر دعوتى باید آمیخته با دلیل باشد در این آیه مى‏افزاید: موسى «به دنبال این سخن بزرگترین معجزه را به او نشان داد» (فاراه الآیة الکبرى).
این معجزه خواه معجزه تبدیل شدن عصا به مار عظیم باشد، یا ید بیضا، و یا هر دو، از معجزات بزرگ موسى بوده است که در آغاز دعوتش بر آن تکیه کرده.
این آیات نشان مى‏دهد که یکى از اهداف بزرگ انبیا هدایت طغیانگران یا مبارزه قاطع با آنهاست.


(آیه 21)- اکنون ببینیم فرعون در برابر این همه لطف و محبت، و این منطق و بیان زیبا و ارائه آیت کبرى چه عکس العملى نشان داد؟
این طاغوت خیره سر، هرگز از مرکب غرور پیاده نشد، چنانکه در این آیه مى‏فرماید: «او (دعوى موسى را) تکذیب، و عصیان کرد» (فکذب و عصى).
این نشان مى‏دهد که تکذیبها مقدمه عصیانهاست، همان گونه که تصدیقها و ایمانها مقدمه طاعتهاست.


(آیه 22)- به این مقدار هم قناعت نکرد و در برابر دعوت موسى بى‏تفاوت نماند بلکه: «سپس پشت کرد و پیوسته (براى محو آیین حق) تلاش نمود» (ثم ادبر یسعى).

نفیسه آشوری, [21.07.16 21:15]
(آیه 23)- و از آنجا که معجزه موسى تمام موجودیت طاغوتى او را به خطر مى‏انداخت، مأموران را به شهرهاى مختلف اعزام کرد «و ساحران را جمع کرد و مردم را دعوت نمود» تا مبارزه ساحران با موسى را مشاهده کنند (فحشر فنادى).


(آیه 24)- باز به این توطئه‏ها اکتفا نکرد، بلکه بزرگترین ادعا را با بدترین تعبیرات مطرح نمود «و گفت: من پروردگار برتر شما هستم»! (فقال انا ربکم الاعلى).
خودش یکى از بت‏پرستان بود، ولى در اینجا ادعا مى‏کند من پروردگار بزرگ شما هستم، یعنى حتى خودش را از معبود خودش نیز بالاتر مى‏شمرد و این است بیهوده‏گوئیهاى طاغوتها!


(آیه 25)- به هرحال فرعون سرکشى را به آخرین مرحله رسانده و مستحق دردناکترین عذاب شده و فرمان الهى باید فرا رسد و او و دستگاه ظلم و فسادش را درهم بکوبد لذا در این آیه مى‏فرماید: «از این رو خداوند او را به عذاب آخرت و دنیا گرفتار ساخت» (فاخذه الله نکال الآخرة و الاولى).
در اینجا تفسیر دیگرى براى آیه ذکر شده است و آن این که منظور از «الاولى» کلمه نخستین است که فرعون در مسیر طغیان گفت و ادعاى الوهیت کرد (قصص/ 38) و «الاخرة» اشاره به آخرین کلمه‏اى است که او گفت و آن ادعاى ربوبیت اعلى بود خداوند او را به مجازات این دو ادعاى کفر آمیزش در همین دنیا گرفتار ساخت.


(آیه 26)- و سرانجام در این آیه، از اتمام این ماجرا نتیجه‏گیرى کرده، مى‏فرماید: «در این (داستان موسى و فرعون و عاقبت آنان درس) عبرتى است براى کسى که (از خدا) بترسد» (ان فى ذلک لعبرة لمن یخشى).این آیه به خوبى نشان مى‏دهد که عبرت گرفتن از این ماجراها تنها براى کسانى میسّر است که بهره‏اى از خوف و خشیت و احساس مسؤولیت به دل راه داده‏اند و یا به تعبیر دیگر داراى چشمى عبرت بینند.
اى خوشا چشمى که عبرت بین بود
عبرت از نیک و بدش آیین بود.


(آیه 27)- آفرینش شما مشکلتر است یا آسمانها؟ (دلیل دیگرى بر معاد) به دنبال نقل سرگذشت موسى و فرعون به عنوان یک درس عبرت براى همه طغیانگران و تکذیب کنندگان بار دیگر به مسأله معاد و رستاخیز بر مى‏گردد.
نخست منکران معاد را مخاطب ساخته، و ضمن یک استفهام توبیخى مى‏فرماید: «آیا آفرینش شما (و بازگشت به زندگى پس از مرگ) مشکلتر است یا آفرینش آسمان که خداوند آن را بنا نهاده است» (أ انتم اشد خلقا ام السماء بناها).
این سخن در حقیقت پاسخى است به گفتار آنها که در آیات پیشین گذشت که مى‏گفتند: «أ إنا لمردودون فى الحافرة آیا ما به حالت اول بازمى‏گردیم».
این آیه مى‏گوید: هر انسانى در هر مرحله‏اى از درک و شعور باشد مى‏داند که آفرینش این آسمان بلند، این همه کرات عظیم و کهکشانهاى بى‏انتها قابل مقایسه با آفرینش انسان نیست کسى که این قدرت را داشته چگونه از بازگرداندن شما به حیات عاجز است؟!


(آیه 28)- سپس به شرح بیشتر درباره این آفرینش بزرگ پرداخته، مى‏افزاید: «سقف آسمان را برافراشت و آن را منظم ساخت» (رفع سمکها فسواها).
احتمال دارد که آیه هم اشاره به ارتفاع آسمان و فاصله بسیار زیاد و سرسام آور کرات آسمانى از ما بوده باشد و هم اشاره به سقف محفوظ و قشر عظیم هواى اطراف زمین.


(آیه 29)- سپس به یکى از مهمترین نظامات این عالم بزرگ یعنى نظام نور و ظلمت اشاره کرده، مى‏فرماید: «و شبش را تاریک و روزش را آشکار نمود» (و اغطش لیلها و اخرج ضحاها).که هرکدام از این دو در زندگى انسان و سایر موجودات زنده اعم از حیوان و گیاه نقش فوق العاده مهمى دارد. نه انسان بدون نور مى‏تواند زندگى کند که همه برکات و روزیها و حس و حرکت او وابسته به آن است و هم بدون ظلمت و زندگى او ممکن نیست که رمز آرامش اوست.


(آیه 30)- سپس از آسمان به زمین مى‏آید، مى‏فرماید: «و زمین را بعد از آن گسترش داد» (و الارض بعد ذلک دحاها).
منظور از «دحو الارض» این است که در آغاز تمام سطح زمین را آبهاى حاصل از بارانهاى سیلابى نخستین فرا گرفته بود این آبها تدریجا در گودالهاى زمین جاى گرفتند و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‏تر شدند تا به وضع فعلى درآمد- و این مسأله بعد از آفرینش زمین و آسمان روى داد.


(آیه 31)- بعد از گسترش زمین و آماده شدن براى زندگى و حیات سخن از آب و گیاه به میان آورده، مى‏فرماید: «و از آن، آب و چراگاهش را بیرون آورد» (اخرج منها ماءها و مرعاها).
این تعبیر نشان مى‏دهد که آب در لابلاى قشر نفوذ پذیر زمین پنهان بود، سپس به صورت چشمه‏ها و نهرها جارى شد و حتى دریا و دریاچه‏ها را تشکیل داد.


(آیه 32)- ولى از آنجا که عوامل مختلفى مى‏توانست آرامش زمین را بر هم زند- از جمله طوفانهاى عظیم و دائمى و دیگر جزر و مدهائى که در پوسته زمین بر اثر جاذبه ماه و خورشید و همچنین لرزه‏هایى که بر اثر فشار مواد مذاب درونى رخ مى‏دهد- آن را به وسیله شبکه نیرومندى از کوهها که سرتاسر روى زمین را فرا گرفته آرام کرد.
و لذا مى‏فرماید: «و کوهها را ثابت و محکم نمود» (و الجبال ارساها).


(آیه 33)- و در پایان مى‏فرماید: «همه اینها براى بهره‏گیرى شما و چهارپایانتان است»! (متاعا لکم و لانعامکم).
تا از مواهب حیات بهره گیرید و به غفلت نخورید. اینها از یکسو نشانه‏هاى قدرت او بر مسأله معاد است و از سوى دیگر دلائل عظمت و نشانه‏هاى وجود او در مسیر توحید و معرفت است.


(آیه 34)- بعد از اشاره به بعضى از دلائل معاد، در آیات قبل، در اینجا بار دیگر، به مسأله رستاخیز و سرنوشت خدا ترسان و هوى پرستان در آن روز باز مى‏گردد، مى‏فرماید: «هنگامى که آن حادثه بزرگ، رخ دهد» نیکوکاران و بدکاران هر کدام به جزاى اعمال خویش مى‏رسند (فاذا جاءت الطامة الکبرى).
«طامّه» در اینجا اشاره به قیامت است که مملوّ از حوادث هولناک مى‏باشد و توصیف آن به «کبرى» تأکید بیشترى درباره اهمیت و عظمت این حادثه بى‏نظیر است.


(آیه 35)- سپس مى‏افزاید: «در آن روز انسان به یاد کوششهایش مى‏افتد» (یوم یتذکر الانسان ما سعى).
اما این تذکر و یادآورى چه سودى براى او مى‏تواند داشته باشد.
اگر تقاضاى بازگشت به دنیا و جبران گذشته کند دست ردّ به سینه او مى‏زنند و در پاسخ این تقاضا «کلّا» (چنین نیست) مى‏گویند.
و اگر توبه کند و از اعمالش پوزش طلبد فایده‏اى ندارد چرا که درهاى توبه دیگر بسته شده است.
آرى! در آن روز حجابها از قلب و روح انسان برداشته مى‏شود و همه حقایق مکنون بارز و آشکار مى‏شود.


(آیه 36)- و لذا در این آیه مى‏افزاید: «و (در آن روز) جهنّم براى هر بیننده‏اى آشکار مى‏گردد» (و برزت الجحیم لمن یرى).
جهنم هم اکنون نیز وجود دارد بلکه طبق آیه 54 سوره عنکبوت «کافران را از هر سو احاطه کرده» اما حجابهاى عالم دنیا مانع رؤیت آن است ولى آن روز که روز ظهور و بروز همه چیز است جهنّم از همه آشکارتر ظهور مى‏کند.


(آیه 37)- سپس به وضع حال مجرمان و افراد بى‏ایمان در صحنه قیامت اشاره کرده و با چند جمله کوتاه و پر معنى هم سرنوشت آنها را بیان مى‏کند و هم عوامل گرفتارى آنها را، مى‏فرماید: «اما آن کسى که طغیان کرده» (فاما من طغى).


(آیه 38)- «و زندگى دنیا را (بر همه چیز) مقدم داشته» (و آثر الحیاة الدنیا).


(آیه 39)- «مسلما دوزخ جایگاه اوست» (فان الجحیم هى المأوى).
در جمله اول اشاره به فساد عقیدتى آنها مى‏کند زیرا طغیان ناشى از خود بزرگ بینى است و خود بزرگ بینى ناشى از عدم معرفة اللّه است.
کسى که خدا را به عظمت بشناسد خود را بسیار کوچک و ضعیف مى‏بیند و هرگز پاى خود را از جاده عبودیت بیرون نمى‏گذارد.
و جمله دوم اشاره به فساد عملى آنهاست چرا که طغیان سبب مى‏شود که انسان لذت زود گذر دنیا و زرق و برق آن را بالاترین ارزش حساب کند و آن را بر همه چیز مقدم بشمرد.
این دو در حقیقت علت و معلول یکدیگرند: طغیان و فساد عقیده سرچشمه فساد عمل و ترجیح زندگى ناپایدار دنیا بر همه چیز است و سرانجام این دو آتش سوزان دوزخ است که در جمله سوم به آن اشاره شده.

(آیه 40)- سپس به ذکر اوصاف بهشتیان در دو جمله کوتاه و بسیار پر معنى پرداخته، مى‏فرماید: «و آن کسى که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى باز دارد ...» (و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى).


(آیه 41)- «قطعا بهشت جایگاه اوست» (فان الجنة هى المأوى).
آرى! شرط اول بهشتى شدن «خوف» ناشى از «معرفت» است، شناختن مقام پروردگار و ترسیدن از مخالفت فرمان او، شرط دوم که در حقیقت نتیجه شرط اول و میوه درخت معرفت و خوف است تسلّط بر هواى نفس و باز داشتن آن از سرکشى، چرا که تمام گناهان و مفاسد و بدبختیها از هواى نفس سرچشمه مى‏گیرد.


(آیه 42)- تاریخ قیامت را فقط خدا مى‏داند: در تعقیب مطالبى که درباره قیامت و سرنوشت نیکان و بدان در آن روز در آیات پیشین آمد، در اینجا به سراغ سؤال همیشگى مشرکان و منکران معاد رفته، مى‏فرماید: «و از تو درباره قیامت مى‏پرسند که در چه زمانى واقع مى‏شود» (یسئلونک عن الساعة ایان مرساها).


(آیه 43)- قرآن در پاسخ این سؤال براى این که به آنها بفهماند که هیچ کس از لحظه وقوع قیامت با خبر نبوده و نخواهد بود، روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده، مى‏گوید: «تو را با یادآورى این سخن چه کار»؟! (فیم انت من ذکراها).
یعنى تاریخ وقوع قیامت حتى از تو پنهان است، تا چه رسد به دیگران، این از آن علم غیبى است که از مختصات ذات پروردگار مى‏باشد، و احدى را به آن راهى نیست!


(آیه 44)- سپس مى‏افزاید: «نهایت آن (قیامت) به سوى پروردگار تو است» و هیچ کس جز خدا از زمانش آگاه نیست (الى ربک منتهاها).
این همان مطلبى است که در آیه 34 سوره لقمان نیز آمده است: «علم زمان وقوع قیامت تنها نزد خداست».


(آیه 45)- باز براى توضیح بیشتر مى‏افزاید: «کار تو فقط بیم دادن کسانى است که از آن مى‏ترسند» (انما انت منذر من یخشاها).
وظیفه تو همین انذار و هشدار و بیم دادن است و بس، و اما تعیین وقت قیامت از قلمرو وظیفه و آگاهى تو بیرون است.


(آیه 46)- و سرانجام در آخرین آیه این سوره براى بیان این واقعیت که تا قیامت زمان زیادى نیست، مى‏فرماید: «آنها در آن روز که قیام قیامت را مى‏بینند چنین احساس مى‏کنند که گوئى توقفشان (در دنیا و برزخ) جز شامگاهى یا صبح آن بیشتر نبوده است»! (کانهم یوم یرونها لم یلبثوا الا عشیة او ضحاها).
به قدرى عمر کوتاه دنیا بسرعت مى‏گذرد، و دوران برزخ نیز سریع طى مى‏شود که به هنگام قیام قیامت آنها فکر مى‏کنند تمام این دوران چند ساعتى بیش نبود.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی