قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۳۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

يكشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۳۲ ب.ظ

250 . صفحه 250



یکم شهریور :


نفیسه :


(آیه 6)- در این آیه به یکى دیگر از سخنان غیر منطقى مشرکان پرداخته و مى‏گوید: «آنها به جاى این که از خداوند به وسیله تو تقاضاى رحمت کنند، درخواست تعجیل عذاب و کیفر و مجازات مى‏نمایند» (وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ).

آیا آنها فکر مى‏کنند مجازات الهى دروغ است؟ «با این که در گذشته عذابهایى (بر امتهاى سرکش پیشین) نازل گردید» که اخبار آن بر صفحات تاریخ و در دل زمین ثبت است (وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ).
سپس اضافه مى‏کند: «پروردگار تو نسبت به مردم- با این که ظلم مى‏کنند- داراى مغفرت است، و (در عین حال) پروردگارت داراى عذاب شدید است» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى‏ ظُلْمِهِمْ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَشَدِیدُ الْعِقابِ).


(آیه 7)- باز هم بهانه جویى! در اینجا به یکى از ایرادات مشرکان لجوج در زمینه «نبوت» پرداخته، مى‏گوید: «کسانى که کافر شدند مى‏گویند: چرا معجزه و نشانه‏اى از پروردگارش بر او نازل نشده است» (وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ).
واضح است که یکى از وظایف پیامبر صلّى اللّه علیه و آله، ارائه معجزات به عنوان سند حقانیت و پیوندش با وحى الهى است.
ولى مخالفان انبیاء، همواره داراى حسن نیت نبودند یعنى، معجزات را براى یافتن حق نمى‏خواستند، بلکه به عنوان لجاجت و عدم تسلیم در برابر حق هر زمان پیشنهاد معجزه مى‏کردند و خارق عادت عجیب و غریبى مى‏کردند.
در مقابل این گونه افراد، پیامبران با ذکر این حقیقت که معجزات به دست خداست و به فرمان او انجام مى‏گیرد و ما وظیفه تعلیم و تربیت مردم را داریم، دست ردّ بر سینه این گونه افراد مى‏زدند.
لذا قرآن به دنبال آن مى‏افزاید: اى پیامبر! «تو فقط بیم دهنده‏اى و براى هر قوم و ملتى هادى و رهنمایى هست» (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ).
در واقع قرآن مى‏گوید: این کافران وظیفه اصلى پیامبر را فراموش کرده‏اند که مسأله انذار و دعوت به سوى خداست و چنین پنداشته‏اند که وظیفه اصلى او اعجازگرى است.
قابل توجه این که تفاوت میان «انذار» و «هدایت» در این است که انذار برای آن است که گمراهان از بیراهه به راه آیند، و در متن صراط مستقیم جاى گیرند ولى هدایت براى این است که مردم را پس از آمدن به راه به پیش ببرد.


لذا در روایات متعددى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در کتب شیعه و اهل تسنن نقل شده که، فرمود: «من منذرم و تو هادى اى على! به وسیله تو هدایت یافته‏گان هدایت مى‏شوند».


(آیه 8)- علم بى‏پایان خدا! در این بخش سخن از علم وسیع پروردگار (علم به نظام آفرینش و علم به اعمال بندگان) و آگاهى او بر همه چیز است.
نخست مى‏گوید «خداوند از جنینهایى که هر زن- یا هر حیوان ماده- حمل مى‏کند آگاه است» (اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثى‏).
نه تنها از جنسیت آن، بلکه از تمام مشخصات، استعدادها، ذوقها، و نیروهایى که بالقوه در آن نهفته شده آگاه است.
«و (همچنین) آنچه را که رحمها کم مى‏کنند و قبل از موعد مقرر بیرون مى‏ریزند» مى‏داند (وَ ما تَغِیضُ الْأَرْحامُ).
«و (همچنین) از آنچه از موعد مقرر افزون نگاه مى‏دارند» نیز باخبر است (وَ ما تَزْدادُ).
سپس قرآن اضافه مى‏کند: «و هر چیز در نزد خدا به مقدار و میزان ثابت و معین است» (وَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ).
تا تصور نشود که این کم و زیادها بى‏حساب و بى‏دلیل است، همان گونه که اجزاى جنین و خون رحم، همه داراى حساب و کتاب است.


(آیه 9)- این آیه در حقیقت دلیلى است بر آنچه در آیه قبل بیان شد، مى‏گوید: «او (خداوند) از غیب و شهود (پنهان و آشکار) آگاه است» (عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ).
و آگاهى او از غیب و شهود به این دلیل است که: «او بزرگ و متعالى است» و مسّلط بر همه چیز (الْکَبِیرُ الْمُتَعالِ). و به همین دلیل در همه جا حضور دارد،و چیزى از دیدگان علم او پنهان نیست.


(آیه 10)- و براى تکمیل این بحث و تأکید بر علم بى‏پایان او اضافه مى‏کند:
«براى او (خداوند) یکسان است کسانى از شما که پنهانى سخن بگویند، و یا آن را آشکار سازند» او همه را مى‏داند و مى‏شنود (سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ).
«و (نیز براى او تفاوت نمى‏کند) کسانى که مخفیانه در دل شب و در میان پرده‏هاى ظلمت گام برمى‏دارند و آنها که آشکارا در روز روشن به دنبال کار خویش مى‏روند» (وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ).


(آیه 11)- محافظان غیبى! در آیه قبل خواندیم که خدا به حکم «عالم الغیب و الشهادة» بودن، از پنهان و آشکار مردم باخبر و همه جا حاضر و ناظر است.
در این آیه اضافه مى‏کند که خداوند علاوه بر این، حافظ و نگاهبان بندگان خود نیز مى‏باشد: «براى انسان مأمورانى است که پى‏درپى از پیش رو، و پشت سر او قرار مى‏گیرند و او را از حوادث حفظ مى‏کنند» (لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ).
اما براى این که کسى اشتباه نکند که این حفظ و نگاهبانى بى‏قید و شرط است و انسان مى‏تواند خود را به پرتگاهها بیفکند و دست به هر ندانم کارى بزند و یا مرتکب هرگونه گناهى که مستوجب مجازات و عذاب است بشود و باز انتظار داشته باشد که خدا و مأموران او حافظ وى باشند اضافه مى‏کند که: «خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتى را تغییر نمى‏دهد مگر این که آنها تغییراتى در خود ایجاد کنند»! (إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ).
و باز براى این که این اشتباه پیش نیاید که با وجود مأموران الهى که عهده‏دار حفظ انسان هستند، مسأله مجازات و بلاهاى الهى چه معنى دارد، در پایان آیه اضافه مى‏کند که: «و هرگاه خداوند به قوم و جمعیتى اراده سوء و بدى کند هیچ راه دفاع و بازگشت ندارد» (وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ).
«و جز خدا، سرپرستى نخواهند داشت» (وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ).
به همین دلیل هنگامى که فرمان خدا به عذاب و مجازات یا نابودى قوم و ملتى صادر شود، حافظان و نگهبانان دور مى‏شوند و انسان را تسلیم حوادث مى‏کنند!


همیشه تغییرات از خود ما است!
جمله «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» که در دو مورد از قرآن با تفاوت مختصرى آمده است، یک قانون کلى و عمومى را بیان مى‏کند.
این اصل قرآنى که یکى از مهمترین برنامه‏هاى اجتماعى اسلام را بیان مى‏کند به ما مى‏گوید هرگونه تغییرات برونى متکى به تغییرات درونى ملتها و اقوام است، و هرگونه پیروزى و شکستى که به قومى رسید از همین جا سر چشمه مى‏گیرد، بنابراین آنها که همیشه براى تبرئه خویش به دنبال «عوامل برونى» مى‏گردند، و قدرتهاى سلطه‏گر و استعمار کننده را همواره عامل بدبختى خود مى‏شمارند، سخت در اشتباهند، چرا که اگر این قدرتهاى جهنمى پایگاهى در درون یک جامعه نداشته باشند، کارى از آنان ساخته نیست.
این اصل قرآنى مى‏گوید: براى پایان دادن به بدبختیها و ناکامیها باید دست به انقلابى از درون بزنیم، یک انقلاب فکرى و فرهنگى، یک انقلاب ایمانى و اخلاقى،و به هنگام گرفتارى در چنگال بدبختیها باید فورا به جستجوى نقطه‏هاى ضعف خویشتن بپردازیم، و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوى حق از دامان روح و جان خود بشوییم، تولدى تازه پیدا کنیم و نور و حرکتى جدید، تا در پرتو آن بتوانیم ناکامیها و شکستها را به پیروزى مبدل سازیم.


(آیه 12)- بخش دیگرى از نشانه‏هاى عظمت او: قرآن در اینجا بار دیگر به آیات توحید و نشانه‏هاى عظمت خدا و اسرار آفرینش مى‏پردازد.
نخست به برق (برقى که در میان قطعات ابر پیدا مى‏شود) اشاره کرده، مى‏گوید: «او کسى است که برق را که مایه ترس و طمع مى‏باشد به شما ارائه مى‏دهد» (هُوَ الَّذِی یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً).
از یک سو شعاع درخشانش چشمها را خیره مى‏کند و شما را به وحشت مى‏اندازد.اما از آنجا که غالبا همراه آن رگبارهایى به وجود مى‏آید و تشنه کامان بیابان را آب زلال مى‏بخشد و درختان و زراعت را سیراب مى‏کند، آنها را به امید و طمع مى‏کشاند، و در میان این بیم و امید، لحظات حساسى را مى‏گذرانند.
سپس اضافه مى‏کند: «او کسى است که ابرهاى سنگین و پربار ایجاد مى‏کند» که قادر به آبیارى زمینهاى تشنه‏اند (وَ یُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ).


(آیه 13)- این آیه به صداى «رعد» مى‏پردازد که از برق هرگز جدا نیست، مى‏فرماید: «و رعد تسبیح و حمد خدا مى‏گوید» (وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ).
آرى! این صداى پرطنین جهان طبیعت که توأم با پدیده برق مى‏باشد و هر دو در خدمت یک هدف هستند، عملا تسبیح خدا مى‏گوید و به تعبیر دیگر: «رعد» زبان گویاى «برق» است، که حکایت از نظام آفرینش و عظمت خالق مى‏کند.
نه تنها صداى رعد و سایر اجزاى جهان ماده، تسبیح او مى‏گویند که «همگى فرشتگان نیز از ترس و خشیت خدا» به تسبیح او مشغولند (وَ الْمَلائِکَةُ مِنْ خِیفَتِهِ).
آنها از این مى‏ترسند که در انجام فرمان پروردگار و مسؤولیتهایى که در نظام هستى بر عهده آنها گذارده شده کوتاهى کنند و گرفتار مجازات الهى شوند، و مى‏دانیم همیشه وظیفه‏ها و تکالیف براى آنها که احساس مسؤولیت مى‏کنند ترس آفرین است، ترسى سازنده که شخص را به تلاش و حرکت وا مى‏دارد.
و براى توضیح بیشتر در زمینه رعد و برق اشاره به صاعقه‏ها کرده، مى‏فرماید:
«خداوند صاعقه‏ها را مى‏فرستد و به هر کس بخواهد به وسیله آن آسیب مى‏رساند» (وَ یُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَیُصِیبُ بِها مَنْ یَشاءُ).
ولى با این همه، و با مشاهده آیات عظمت پروردگار و با کوچکى و حقارت قدرت انسان در برابر حوادث، حتى در برابر یک جرقه آسمانى باز هم «گروهى (از بى‏خبران) درباره خدا به مجادله و ستیز برمى‏خیزند» (وَ هُمْ یُجادِلُونَ فِی اللَّهِ).
«در حالى که خداوند قدرتى بى‏انتها، و مجازاتى دردناک و کیفرى سخت دارد» (وَ هُوَ شَدِیدُ الْمِحالِ).


اعظم :



آیه 6 : انسان در اثر لجاجت، چنان سقوط مى‏کند که حاضر است نابود شود، ولى حقّ را نپذیرد. «و یستعجلونک بالعذاب»


آیه 6 : خوف و رجا و بیم و امید، در کنار هم عامل رشد است. «لذو مغفرة - لشدید العقاب»


آیه 7 : براى جامعه‏ى جاهل غافل، هشدار بیش از بشارت ضرورت دارد. «انما انت منذر»


آیه 7 : عبارت "و لکل قوم هاد " توجه من رو جلب کرد ... هم اینکه هیچوقت زمین نباید از هدایتگر خالی باشه .... و سوالی هم پیش اومد منظور از "قوم" در این آیه چیست ....


آیه 8 : زمانی که سلول تخم در رحم جایگزین می شود و شروع به رشد می کند تا نهایتا یک جنین کامل تشکیل شود ، مراحل بسیار پیچیده ای باید طی شود . سلولها شروع به تقسیم شدن می کنند وتعدادشان زیاد می شود. این سلولهای در حال رشد و همچنین بافتهای اطراف آن موادی به نام فاکتورهای رشد ، فاکتورهای تمایز و فاکتورهایی که منجر به مرگ برنامه ریزی شده بعضی دیگر از این سلولها می شود، ترشح میکنند تا روند رشد وتوسعه سلولهای اولبه را به جنین کامل تنظیم کنند. هر کدام از این فاکتورها باید به اندازه معین و در زمان معینی ترشح شوند تا روند رشد و تمایز جنین به درستی پیش رود. هرگونه بینظمی منجر به نقص خواهد شد. با توجه به این واقعیتها می توان استنباط کرد که منظور از کم و زیاد کردن رحمها این است که در مرحله جنینی از سلول تخم تا جنین کامل سلولهایی اضافه میشوند ، سلولهایی می میرند و در نهایت تمام ارگانها وبافتها تشکیل می شوند تا جنین کامل شود. در این مسیر هر فاکتور رشد، فاکتور مرگ و فاکتور تمایز باید در مقدار وزمان معینی ساخته وترشح شود تا فرایند کامل شدن جنین به درستی انجام شود. ( از سایت تدبر ... به زبان یک کارشناس فیزیولوژی پزشکی)


آیه 11 : آدمی موجودی مرکب از نفس و بدن است که درورای این بدن مادی دارای شعور و اراده می باشد و به همین جهت هم مورد امرو نهی قرار می گیرد و مستحق ثواب یا عقاب می گردد، پس همه اجسام مادی وامور نفسانی در مسیر حیات ، انسان را احاطه کرده اند و اگر این وسایط که به امرخدا مراقب و محافظ انسان هستند نباشند، هر آینه به سوی فنا و هلاکت می شتابد، چون انسان در هیچ حالت روحی یا عمل و اثر خود ثباتی ندارد، جز به امر خدا، لذا امر به تمامه از آن خداست و همه امور بسوی او باز می گردد. پس خدای تعالی این معقبات و وسائط را قرار داده و آنها را بر انسان موکل نموده تا به امر خدا او را حفظ نمایند و او را از هلاکت و تغییر وضعی که داردنگهدارند، چون سنت الهی بر این امر جریان دارد که وضع هیچ قومی را دگرگون نسازد و وضعیت و موقعیت آنها را تغییر ندهد، مگر آنکه خودشان حالات روحی و نفسانی خود را تغییر دهند، مثلا اگر شاکر بودند کافر گردند، یا آنکه اگرمطیع بودند عصیان بورزند و یا اگر ایمان داشتند به شرک گرایش یابند، در این صورت خداوند هم نعمت را به نقمت و هدایت را به ضلالت و سعادت را به شقاوت مبدل می سازد و این قضای حتمی الهی است که نوعی تلازم بین نعمتهای الهی و میان حالات نفسانی انسانها وجود دارد


..................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

آیه 7 سوره رعد :


نفیسه :


به نظر میاد (قوم) در آیه 7 این سوره به هرجمعیتی در یک برحه زمانی اشاره دارد.یعنی هیچ گروهی از مردم در هیچ دورانی بی امام و رهبر نبوده اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۳۲
* مسافر