قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
يكشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۲۷ ق.ظ

593 . صفحه 593

دهم مرداد :



نفیسه :




سوره فجر،سوره هشتاد و نهم قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 30 آیه میباشد.‏
محتواى سوره:
در بخش اول این سوره به سوگندهاى متعددى برخورد مى‏کنیم که در نوع خود بى‏سابقه است، و این قسمها مقدمه‏اى است براى تهدید جبّاران به عذاب الهى.
در بخش دیگرى از این سوره اشاره‏اى به بعضى از اقوام طغیانگر پیشین مانند قوم عاد و ثمود و فرعون، و انتقام شدید خداوند از آنان کرده است، تا قدرتهاى دیگر حساب خود را برسند.
در سومین بخش این سوره به تناسب بخشهاى گذشته اشاره مختصرى به امتحان و آزمایش انسان دارد.
در آخرین بخش این سوره به سراغ مسأله معاد و سرنوشت مجرمان و کافران، و همچنین پاداش عظیم مؤمنانى که صاحب نفوس مطمئنه هستند مى‏رود.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «کسى که آن را در شبهاى دهگانه (ده شب اول ذى الحجه) بخواند خداوند گناهان او را مى‏بخشد و کسى که در سایر ایام بخواند نور و روشنائى خواهد بود براى روز قیامتش».
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحب بخوانید که سوره حسین بن على علیه السّلام است، هرکس آن را بخواند با حسین بن على علیه السّلام در قیامت در درجه او از بهشت خواهد بود».
معرفى این سوره به عنوان «سوره حسین بن على» علیه السّلام ممکن است به خاطر این باشد که مصداق روشن «نفس مطمئنه» که در آخرین آیات این سوره مخاطب واقع شده حسین بن على علیه السّلام است، همان گونه که در حدیثى از امام صادق علیه السّلام ذیل همین آیات آمده است.
و به هر حال این همه پاداش و فضیلت از آن کسانى است که تلاوت آن را مقدمه‏اى براى اصلاح خویش و خودسازى قرار دهند.


(آیه 1)- در آغاز این سوره به پنج سوگند بیدارگر اشاره شده نخست مى‏فرماید: «به سپیده دم سوگند» (و الفجر).

(آیه 2)- «و به شبهاى دهگانه» (و لیال عشر).
«فجر» در اصل به معنى شکافتن وسیع است، و از آنجا که نور سپیده صبح تاریکى شب را مى‏شکافد از آن تعبیر به «فجر» شده است.
بعضى گفته‏اند: منظور از «فجر» هر روشنائى است که در دل تاریکى مى‏درخشد.
بنابراین درخشیدن اسلام و نور پاک محمدى صلّى اللّه علیه و آله در تاریکى عصر جاهلیت یکى از مصادیق «فجر» است، و همچنین درخشیدن سپیده صبح قیام حضرت مهدى (عج) هنگام فرو رفتن جهان در تاریکى و ظلمت ظلم و ستم، مصداق دیگرى از آن محسوب مى‏شود- همان گونه که در بعضى از روایات به آن اشاره شده است.
و قیام عاشوراى حسینى در آن دشت خونین کربلا، و شکافتن پرده‏هاى تاریک ظلم بنى امیه، و نشان دادن چهره واقعى آن دیو صفتان مصداق دیگر بود. و همچنین تمام انقلابهاى راستینى که بر ضد کفر و جهل و ظلم و ستم در تاریخ گذشته و امروز انجام مى‏گیرد.
و حتى نخستین جرقه‏هاى بیدارى که در دلهاى تاریک گنهکاران ظاهر مى‏شود و آنها را به توبه دعوت مى‏کند «فجر» است.
البته این یک توسعه در مفهوم آیه است در حالى که ظاهر آیه همان «فجر» به معنى طلوع سپیده صبح است.
و اما «لیال عشر» (شبهاى دهگانه) مشهور همان شبهاى دهگانه ذى الحجه است که شاهد بزرگترین و تکان دهنده‏ترین اجتماعات عبادى- سیاسى مسلمین جهان یعنى حجّ است.
بعضى نیز آن را به ده شب آخر ماه مبارک رمضان که شبهاى قدر در آن است و بعضى آن را به شبهاى آغاز ماه محرم، تفسیر کرده‏اند- البته جمع میان هر سه تفسیر ممکن است.
در بعضى از روایاتى که اشاره به بطون قرآن مى‏کند «فجر» به وجود حضرت مهدى- عج- و «لیال عشر» به ده امام قبل از او، و «شفع» که در آیه بعد مى‏آید به حضرت «على» و «فاطمه زهرا» علیهم السّلام تفسیر شده است.

(آیه 3)- سپس سوگندها را ادامه داده، مى‏افزاید: «و به زوج و فرد» (و الشفع و الوتر).
در تفسیر «شفع» و «وتر» (زوج و فرد) در این آیه بالغ برسى و شش قول نقل کرده‏اند ولى دو معنى از همه مناسبتر است.
نخست این که: منظور روز عید قربان و روز عرفه باشد که با شبهاى دهگانه آغاز ذى الحجه مناسبت کامل دارد، و مهمترین قسمتهاى مناسک حج در آنها انجام مى‏شود.
دوم این که منظور همان نماز شفع و وتر است که در آخر نافله شب خوانده مى‏شود و این با سوگند به فجر- که وقت سحرگاهان و وقت راز و نیاز به درگاه پروردگار است- مناسب است بخصوص این که هر دو تفسیر در روایاتى که از معصومین نقل شده نیز وارد است.

(آیه 4)- و بالاخره در آخرین سوگند، مى‏فرماید: «و به شب هنگامى که (به سوى روشنائى روز) حرکت مى‏کند سوگند» (و اللیل اذا یسر). که پروردگارت در کمین ظالمان است! گوئى شب موجود زنده‏اى است و داراى حس و حرکت که در تاریکى خود گام بر مى‏دارد، و به سوى صبحى روشن حرکت مى‏کند.
اگر الف و لام «اللّیل» به معنى عموم باشد تمام شبها را شامل مى‏شود که خود آیتى است از آیات خدا، و پدیده‏اى است از پدیده‏هاى مهم آفرینش.
و اگر الف و لام آن عهد باشد اشاره به شب معینى است، و به تناسب سوگندهاى گذشته منظور شب عید قربان است که حاجیان از عرفات به «مزدلفه» (مشعر الحرام) و بعد از گذراندن شب در آن وادى مقدس به هنگام طلوع آفتاب به سوى سرزمین منى روان مى‏شوند- این تفسیر در روایاتى که از معصومین نقل شده نیز آمده است.
به هرحال شب از آیات عظمت الهى است، و از موضوعات پراهمیت عالم هستى، شب حرارت هوا را تعدیل مى‏کند، و به همه موجودات آرامش مى‏بخشد، و جوّ آرامى براى راز و نیاز به درگاه خدا فراهم مى‏سازد.
به هر حال پیوند این قسمهاى پنجگانه (سوگند به فجر، و شبهاى دهگانه، و زوج و فرد و شب به هنگامى که حرکت مى‏کند) در صورتى که همه را ناظر به ایام ذى الحجه و مراسم بزرگ حج بدانیم روشن است.
در غیر این صورت اشاره به مجموعه‏اى از حوادث مهم عالم تکوین و تشریع شده که نشانه‏هایى هستند از عظمت خداوند و پدیده‏هایى هستند شگفت انگیز در عالم هستى.

(آیه 5)- بعد از ذکر این قسمهاى پر معنى و بیدارگر، مى‏افزاید: «آیا در آنچه گفته شد سوگند مهمى براى صاحبان خرد نیست»؟! (هل فى ذلک قسم لذى حجر).
«حجر» در اصل به معنى «منع» مى‏باشد و از آنجا که «عقل» انسان را از کارهاى نادرست منع مى‏کند از آن تعبیر به «حجر» شده.

(آیه 6)- پروردگارت در کمین ظالمان است! به دنبال آیات گذشته که متضمن سوگندهاى پرمعنایى درباره مجازات طغیانگران بود، در اینجا به چند قوم نیرومند از اقوام پیشین که هر کدام براى خود قدرتى عظیم داشتند، اما راه طغیان و کفر را پیش گرفتند اشاره مى‏کند، و سرنوشت دردناک آنها را روشن مى‏سازد.
مى‏فرماید: «آیا ندیدى پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟» (ا لم تر کیف فعل ربک بعاد).
منظور از «رؤیت» (دیدن) در اینجا علم و آگاهى است، منتها از آنجا که داستان این اقوام به قدرى مشهور و معروف بوده که گوئى مردم زمانهاى بعد نیز آن را با چشم خود مى‏دیدند تعبیر به «رؤیت» شده است.
«عاد» همان قوم پیامبر بزرگ خدا «هود» بودند و احتمالا حدود هفتصد سال قبل از میلاد مسیح (ع) وجود داشتند و در سرزمین «احقاف» یا «یمن» زندگى مى‏کردند.

(آیه 7)- سپس مى‏افزاید: «و با آن شهر ارم با عظمت» (ارم ذات العماد).
«عماد» به معنى ستون اشاره به ساختمانهاى با عظمت و کاخهاى رفیع و ستونهاى عظیمى است که در این کاخها به کار رفته بود.

(آیه 8)- و لذا در این آیه، مى‏افزاید: «همان شهرى که مانندش آفریده نشده بود» (التى لم یخلق مثلها فى البلاد).
این تعبیر نشان مى‏دهد که منظور از «ارم» همان شهر بى‏نظیر آنهاست.

(آیه 9)- سپس به سراغ دومین گروه طغیانگر از اقوام پیشین مى‏رود، مى‏فرماید: «و قوم ثمود که صخره‏هاى عظیم را از (کنار) درّه مى‏بریدند» و از آن خانه و کاخ مى‏ساختند (و ثمود الذین جابوا الصخر بالواد).
قوم «ثمود» از قدیمى‏ترین اقوامند و پیامبرشان «صالح» (ع) بود، و در سرزمینى به نام «وادى القرى» میان مدینه و شام زندگى داشتند، داراى تمدّنى پیشرفته و زندگانى مرفّه و ساختمانهاى عظیم و پیشرفته بودند.

(آیه 10)- سپس به سومین قوم پرداخته، مى‏گوید: «و فرعونى که قدرتمند و شکنجه‏گر بود»! (و فرعون ذى الاوتاد).
اشاره به این که آیا ندیدى خداوند با قوم فرعون قدرتمند و ظالم و بیدادگر چه کرد؟! «اوتاد» به معنى میخ است و فرعون را «ذى الاوتاد» گفته‏اند زیرا او داراى لشکر فراوانى بود که بسیارى از آنها در خیمه‏ها زندگى مى‏کردند، و چادرهاى نظامى را که براى آنها برپا مى‏شد با میخها محکم مى‏کردند.
دیگر این که بیشترین شکنجه فرعون نسبت به کسانى که مورد خشم او قرار مى‏گرفتند این بود که آنها را به چهار میخ مى‏کشید، دستها و پاهاى او را با میخ به زمین مى‏بست، یا با میخ به زمین مى‏کوبید، و یا بر روى قطعه چوبى مى‏خواباندند و دست و پاى او را با میخ به آن مى‏کوبیدند، یا مى‏بستند و به همان حال رها مى‏کردند تا بمیرد!

(آیه 11)- سپس در یک جمع‏بندى به اعمال این اقوام سه‏گانه اشاره کرده، مى‏افزاید: «همان اقوامى که در شهرها طغیان کردند» (الذین طغوا فى البلاد).

(آیه 12)- «و فساد فراوان در آنها به بار آوردند» (فاکثروا فیها الفساد).
فساد که شامل هرگونه ظلم و ستم و تجاوز و هوسرانى و عیاشى مى‏شود در واقع یکى از آثار طغیان آنها بود.

(آیه 13)- سپس در یک جمله کوتاه و پرمعنى به مجازات دردناک همه این اقوام طغیانگر اشاره کرده، مى‏افزاید: «به همین سبب خداوند تازیانه عذاب را بر آنها فرو ریخت» (فصب علیهم ربک سوط عذاب).
این تعبیر کوتاه اشاره به مجازاتهاى شدید و مختلفى است که دامنگیر این اقوام شد، اما «عاد» به وسیله تندباد سرد و سوزناک هلاک شدند (حاقه/ 6).
و قوم ثمود به وسیله صیحه عظیم آسمانى نابود شدند (حاقه/ 5).
و اما قوم فرعون در میان امواج نیل غرق و مدفون گشتند (زخرف/ 55).

(آیه 14)- و در این آیه، به عنوان هشدار به همه کسانى که در مسیر آن اقوام طغیانگر گام بر مى‏دارند، مى‏فرماید: «به یقین پروردگار تو در کمینگاه (ستمگران) است» و مراقب اعمال بندگان (ان ربک لبالمرصاد).
اشاره به این که گمان نکنید کسى مى‏تواند از چنگال عذاب الهى بگریزد، همه در قبضه قدرت او هستند و هر وقت اراده کند آنها را مجازات مى‏نماید.
تعبیر به «ربّک» (پروردگار تو) اشاره به این است که سنّت الهى در مورد اقوام سرکش و ظالم و ستمگر در امت تو نیز جارى مى‏شود و هم تسلى خاطرى است براى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان که بدانند این دشمنان لجوج کینه‏توز از چنگال قدرت خدا هرگز فرار نخواهند کرد، و هم اعلام خطرى است به آنها که هرگونه ظلم و ستمى را به پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان روا مى‏داشتند، آنها باید بدانند کسانى که از آنان قدرتمندتر و نیرومندتر بودند در مقابل یک تندباد، یک طوفان و یا یک جرقه و صیحه آسمانى، تاب مقاومت نیاوردند، اینها چگونه فکر مى‏کنند مى‏توانند با این اعمال خلافشان از عذاب الهى نجات یابند.
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم که فرمود: «روح الامین به من خبر داد در آن هنگام که خداوند یکتا خلایق را از اولین و آخرین در صحنه قیامت متوقف مى‏سازد، جهنم را مى‏آورد، و صراط را که باریکتر از مو و تیزتر از شمشیر است بر آن مى‏نهد، و بر صراط سه پل قرار دارد، روى پل اول امانت و درستکارى و رحمت و محبت است و بر پل دوم نماز و بر پل سوم عدل پروردگار جهان! و به مردم دستور داده مى‏شود که از آن بگذرند، آنها که در امانت و رحم کوتاهى کرده‏اند در پل اول مى‏مانند و اگر از آن بگذرند چنانچه در نماز کوتاهى کرده باشند، در پل دوم مى‏مانند، و اگر از آن بگذرند در پایان مسیر در برابر عدل الهى قرار مى‏گیرند، و این است معنى آیه (ان ربک لبالمرصاد).

(آیه 15)- نه از نعمتش مغرور باش و نه از سلب نعمت مأیوس! در تعقیب آیات گذشته که به طغیانگران هشدار مى‏داد و آنها را به مجازات الهى تهدید مى‏کرد، در اینجا به مسأله امتحان که معیار ثواب و عقاب الهى است و مهمترین مسأله زندگى انسان محسوب مى‏شود مى‏پردازد، مى‏فرماید: «اما انسان هنگامى که پروردگارش او را براى آزمایش، اکرام مى‏کند و نعمت مى‏بخشد (مغرور مى‏شود و) مى‏گوید: پروردگارم مرا گرامى داشته است»! (فاما الانسان اذا ما ابتلاه ربه فاکرمه و نعمه فیقول ربى اکرمن).
او نمى‏داند که آزمایش الهى گاه با نعمت است، و گاه با انواع بلا، نه روى آوردن نعمت باید مایه غرور گردد، و نه بلاها مایه یأس و نومیدى.

(آیه 16)- «و اما هنگامى که براى امتحان، روزیش را بر او تنگ مى‏گیرد (مأیوس مى‏شود و) مى‏گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است»! (و اما اذا ما ابتلاه فقدر علیه رزقه فیقول ربى اهانن).
یأس سر تا پاى او را فرا مى‏گیرد، و از پروردگارش مى‏رنجد، غافل از این که اینها همه وسائل آزمایش و امتحان اوست- که خداوند طبق حکمتش هر گروهى را به چیزى آزمایش مى‏کند- امتحانى که رمز پرورش و تکامل انسان، و به دنبال آن سبب استحقاق ثواب، و در صورت مخالفت مایه استحقاق عذاب است.
در آیه 51 سوره فصلت، نیز آمده است: «هنگامى که نعمتى به انسان مى‏دهیم روى مى‏گرداند و با تکبر از حق دور مى‏شود، اما هنگامى که مختصر ناراحتى به او برسد پیوسته دعا مى‏کند و بیتابى مى‏نماید».
و در آیه 9 سوره هود، آمده است: «هرگاه ما به انسان رحمتى بچشانیم سپس از او بگیریم نومید و ناسپاس مى‏شود».


(آیه 17)- سپس به شرح اعمالى که موجب دورى از خدا و گرفتارى در چنگال مجازات الهى مى‏شود پرداخته، مى‏فرماید: «چنان نیست که شما مى‏پندارید (که اموالتان دلیل بر مقام شما نزد پروردگار است، بلکه اعمالتان حاکى از دورى شما از خداست) شما یتیمان را گرامى نمى‏دارید» (کلا بل لا تکرمون الیتیم).


(آیه 18)- «و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمى‏کنید» (و لا تحاضون على طعام المسکین).
قابل توجه این که در مورد یتیمان از «اطعام» سخن نمى‏گوید، بلکه از «اکرام» سخن مى‏گوید، چرا که در مورد یتیم تنها مسأله گرسنگى مطرح نیست، بلکه از آن مهمتر، جبران کمبودهاى عاطفى اوست.
باید آن چنان مورد اکرام قرار گیرد که جاى خالى پدر را احساس نکند، و لذا در روایات اسلامى به مسأله محبت و نوازش یتیمان اهمیت خاصى داده شده است.
جمله «لا تحاضّون» اشاره به این است که تنها اطعام مسکین کافى نیست، بلکه مردم باید یکدیگر را بر این کار خیر تشویق کنند، تا این سنت در فضاى جامعه گسترش یابد.

(آیه 19)- سپس به سومین کار زشت آنها اشاره کرده، و آنها را مورد نکوهش قرار داده، مى‏افزاید: «میراث را (از طریق مشروع و نامشروع) جمع کرده مى‏خورید» (و تأکلون التراث اکلا لما).
بدون شک خوردن اموالى که از طریق میراث مشروع به انسان رسیده کار مذمومى نیست، بنابراین نکوهش این کار در آیه فوق ممکن است اشاره به یکى از امور زیر باشد.
نخست این که منظور جمع میان حق خود و دیگران است بخصوص این که عادت عرب جاهلى این بود که زنان و کودکان را از ارث محروم مى‏کردند، و حق آنها را براى خود بر مى‏داشتند.
دیگر این که وقتى ارثى به شما مى‏رسد به بستگان فقیر و محرومان جامعه هیچ انفاق نمى‏کنید، جائى که با اموال ارث که بدون زحمت به دست مى‏آید چنین مى‏کنید، مسلما در مورد درآمد دسترنج خود بخیلتر و سختگیرتر خواهید بود و این عیب بزرگى است.
سوم این که منظور خوردن ارث یتیمان و حقوق صغیران است زیرا بسیار دیده شده که افراد بى‏ایمان یا بى‏بند و بار هنگامى که دستشان به اموال ارث مى‏رسد به هیچ وجه ملاحظه یتیم و صغیر را نمى‏کنند، و از این که آنها قدرت بر دفاع از حقوق خویش ندارند حداکثر سوء استفاده را مى‏کنند، و این از زشت‏ترین و شرم‏آورترین گناهان است.
جمع میان هر سه تفسیر نیز امکان پذیر است.


(آیه 20)- بعد به چهارمین عمل نکوهیده آنها پرداخته، مى‏افزاید: «و مال و ثروت را بسیار دوست مى‏دارید» و به خاطر آن گناهان زیادى مرتکب مى‏شوید! (و تحبون المال حبا جما).
شما افرادى دنیا پرست، ثروت اندوز، عاشق و دلباخته مال و متاع دنیا هستید، و مسلما کسى که چنین علاقه فوق العاده‏اى به مال و ثروت دارد به هنگام جمع‏آورى آن ملاحظه مشروع و نامشروع و حلال و حرام را نمى‏کند، و نیز چنین شخصى حقوق الهى آن را اصلا نمى‏پردازد، و یا کم مى‏گذارد، و نیز چنین کسى جائى براى یاد خدا در دل او نیست.
و به این ترتیب بعد از ذکر آزمایش انسانها به وسیله نعمت و بلا، آنها را متوجه چهار آزمایش مهم مى‏کند.
و عجب این که تمام این آزمونها جنبه مالى دارد، و در واقع اگر کسى از عهده آزمایشهاى مالى برآید آزمایشهاى دیگر براى او آسانتر است.


(آیه 21)- روزى بیدار مى‏شوند که کار از کار گذشته! به دنبال نکوهشهایى که در آیات قبل از طغیانگران دنیاپرست و متجاوز به حقوق دیگران شده بود، در اینجا به آنها اخطار مى‏کند که سرانجام قیامتى در کار است، و حساب و کتاب و مجازات شدیدى در پیش است، باید خود را براى آن آماده کنند.
نخست مى‏فرماید: «و چنان نیست که آنها مى‏پندارند» (کلا). که حساب و کتابى در کار نیست، و اگر خدا مال و ثروتى به آنها داده به خاطر احترام آنها بوده نه براى آزمایش و امتحان.
 «در آن هنگام که زمین سخت در هم کوبیده شود» (اذا دکت الارض دکا دکا).
تعبیر «دکّا» اشاره به زلزله‏ها و حوادث تکان دهنده پایان دنیا و آغاز رستاخیز است، چنان تزلزلى در ارکان موجودات رخ مى‏دهد که کوهها همه از هم شده، و زمینها صاف و مستوى مى‏شوند، چنانکه در آیه 106- 108 سوره طه آمده است: «از تو در باره کوهها سؤال مى‏کنند، بگو: پروردگارم آنها را برباد مى‏دهد، سپس زمین را صاف و هموار و بى‏آب و گیاه رها مى‏سازد، به گونه‏اى که هیچ پستى و بلندى در آن نمى‏بینى»!


(آیه 22)- بعد از پایان یافتن مرحله نخستین رستاخیز یعنى ویرانى جهان، مرحله دوم آغاز مى‏شود و انسانها همگى به زندگى باز مى‏گردند، و در دادگاه عدل الهى حاضر مى‏شوند «و (در آن هنگام) فرمان پروردگارت فرا رسد، و فرشتگان صف در صف حاضر شوند» (و جاء ربک و الملک صفا صفا). و گرداگرد حاضران در محشر را مى‏گیرند و آماده اجراى فرمان حقند.
این ترسیمى است از عظمت آن روز بزرگ و عدم توانائى انسان بر فرار از چنگال عدالت.


(آیه 23)- سپس مى‏افزاید: «و در آن روز جهنّم را حاضر مى‏کنند (آرى) در آن روز انسان متذکر مى‏شود، اما این تذکر چه سودى براى او دارد» (و جى‏ء یومئذ بجهنم یومئذ یتذکر الانسان و انى له الذکرى).
از این تعبیر استفاده مى‏شود که جهنّم قابل حرکت دادن است، و آن را به مجرمان نزدیک مى‏کنند! همان‏گونه که در مورد بهشت نیز در آیه 90 سوره شعرا مى‏خوانیم: «بهشت را به پرهیزکاران نزدیک مى‏سازند»! در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم که وقتى آیه فوق «و جى‏ء یومئذ بجهنم» نازل شده رنگ چهره مبارکش دگرگون گشت، این حالت بر اصحاب گران آمد، بعضى به سراغ على علیه السّلام رفتند و ماجرا را بیان کردند.
على علیه السّلام آمد میان دو شانه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را بوسید و گفت: «اى رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت باد، چه حادثه‏اى روى داده؟
فرمود: جبرئیل آمد و این آیه را بر من تلاوت کرد.
على علیه السّلام مى‏گوید: عرض کردم: چگونه جهنّم را مى‏آورند؟
فرمود: هفتاد هزار فرشته آن را با هفتاد هزار مهار مى‏کشند و مى‏آورند! و آن در حال سرکشى است که اگر او را رها کنند همه را آتش مى‏زند، سپس من در برابر جهنّم قرار مى‏گیرم و او مى‏گوید: اى محمّد! مرا با تو کارى نیست، خداوند گوشت تو را بر من حرام کرده، در آن روز هرکس در فکر خویش است ولى محمّد مى‏گوید:
ربّ امّتى! امّتى! پروردگارا! امتم امتم»! آرى! هنگامى که انسان مجرم این صحنه‏ها را مى‏بیند تکان مى‏خورد و بیدار مى‏شود نگاهى به گذشته خویش مى‏کند، و از اعمال خود سخت پشیمان مى‏شود اما این پشیمانى هیچ سودى ندارد.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۱۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی