557 . صفحه 557
پنجم تیر :
نفیسه :
(آیه 10)- در ادامه آیات قبل این آیه مىافزاید: «اما کسانى که کافر شدند، و آیات ما را تکذیب کردند اصحاب دوزخند، جاودانه در آن مىمانند، و (سرانجام آنها) سرانجام بدى است» (و الذین کفروا و کذبوا بآیاتنا اولئک اصحاب النار خالدین فیها و بئس المصیر).
در اینجا نیز، عامل بدبختى دو چیز شمرده شده است: «کفر» و «تکذیب آیات الهى» که ضد «ایمان» و «عمل صالح» است، و در نتیجه در آنجا سخن از بهشت جاویدان است و در اینجا از دوزخ همیشگى، آنجا فوز عظیم است و اینجا بئس المصیر و سرانجام مرگبار!
(آیه 11)- همه مصائب به فرمان اوست! در این آیه به یک اصل کلى در مورد مصائب و حوادث دردناک این جهان اشاره مىکند، شاید از این جهت که همیشه وجود مصائب دستاویزى براى کفّار در مورد نفى عدالت در این جهان بوده است، و یا از این نظر که در راه تحقق ایمان و عمل صالح همیشه مشکلاتى وجود دارد که بدون مقاومت در برابر آنها مؤمن به جائى نمىرسد، و به این ترتیب رابطه این آیات با آیات گذشته روشن مىشود.
نخست مىفرماید: «هیچ مصیبتى رخ نمىدهد مگر به اذن خدا» (ما اصاب من مصیبة الا باذن الله).
منظور از «اذن» در اینجا همان اراده تکوینى خداوند است، نه اراده تشریعى.
از مجموع آیاتى که درباره مصائب در قرآن مجید آمده بر مىآید که مصائب بر دو گونه است: مصائبى که با طبیعت زندگى انسان سرشته شده، و اراده بشر کمترین تأثیرى در آن ندارد، مانند مرگ و میر و قسمتى از حوادث دردناک طبیعى.
دوم مصائبى که انسان به نحوى در آن نقشى داشته باشد.
قرآن درباره دسته اول مىگوید: همه به اذن خدا روى مىدهد و درباره قسم دوم مىگوید: به خاطر اعمال خودتان دامانتان را مىگیرد.
سپس در دنباله آیه به مؤمنان بشارت مىدهد که: «و هر کس به خدا ایمان آورد، خدا قلبش را هدایت مىکند» (و من یؤمن بالله یهد قلبه). آن چنان که در برابر مصائب زانو نزند، مأیوس نشود، جزع و بیتابى نکند.
این هدایت الهى هنگامى که به سراغ انسان آید در نعمتها شاکر مىشود و در مصیبتها صابر، و در برابر قضاى الهى تسلیم.
و در پایان آیه مىفرماید: «و خداوند به هر چیز داناست» (و الله بکل شىء علیم).
این تعبیر مىتواند اشاره اجمالى به فلسفه مصائب و بلاها باشد که خداوند روى علم و آگاهى بىپایانش براى تربیت بندگان و اعلام بیدارباش و مبارزه با هرگونه غرور و غفلت گهگاه در زندگانى آنها مصائبى ایجاد مىکند، تا به خواب فرو نروند و موقعیت خویش را در دنیا فراموش نکنند، و دست به طغیان و سرکشى نزنند.
(آیه 12)- و از آنجا که معرفت مبدأ و معاد که در آیات قبل، پایه ریزى شده و اثر حتمى آن، تلاش در راستاى اطاعت خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است، در این آیه مىافزاید: «و اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر را» (و اطیعوا الله و اطیعوا الرسول).
ناگفته پیداست که اطاعت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نیز شعبهاى از اطاعت خداوند است، چرا که او از خود چیزى نمىگوید، و تکرار «اطیعوا» در اینجا اشاره به همین است که این دو در عرض هم نیست، بلکه یکى از دیگرى سرچشمه مىگیرد، از این گذشته اطاعت خداوند، مربوط به اصول قوانین و تشریع الهى است، و اطاعت رسول مربوط به تفسیرها و مسائل اجرائى مىباشد، بنابر این یکى اصل و دیگرى فرع است.
سپس مىفرماید: «اگر شما روى گردان شوید (و اطاعت نکنید، او هرگز مأمور به اجبار شما نیست) رسول ما جز ابلاغ آشکار وظیفهاى ندارد» (فان تولیتم فانما على رسولنا البلاغ المبین).
آرى! او موظف به رساندن پیام حق است، بعدا سر و کار شما با خداست، و این تعبیر یک نوع تهدید جدّى و سربسته است.
(آیه 13)- در این آیه اشاره به مسأله توحید در عبودیت مىکند که به منزله دلیلى براى وجوب اطاعت است، مىفرماید: «خداوند (کسى است که) هیچ معبودى جز او نیست» (الله لا اله الا هو).
«مؤمنان باید فقط بر او توکل کنند» (و على الله فلیتوکل المؤمنون).
غیر از او هیچ کس شایسته عبودیت نیست، چرا که مالکیت و قدرت و علم و غنا، همه از آن اوست، و دیگران هر چه دارند، از او دارند. و به همین دلیل نباید در برابر غیر او سر تسلیم و تعظیم فرود آورند و نیز به همین دلیل براى حل هرگونه مشکل باید از او مدد گیرند و فقط بر او توکل کنند.
(آیه 14)-
شأن نزول:
در روایتى از امام باقر علیه السّلام مىخوانیم: که در مورد آیه «انّ من ازواجکم ...» فرمود: منظور این است که وقتى بعضى از مردان مىخواستند هجرت کنند پسر و همسرش دامن او را مىگرفتند و مىگفتند: تو را به خدا سوگند که هجرت نکن، زیرا اگر بروى ما بعد از تو بىسرپرست خواهیم شد، بعضى مىپذیرفتند و مىماندند، آیه نازل شد و آنها را از قبول این گونه پیشنهادها و اطاعت فرزندان و زنان در این زمینهها بر حذر داشت.
اما بعضى دیگر اعتنا نمىکردند و مىرفتند ولى به خانواده خود مىگفتند: به خدا اگر با ما هجرت نکنید و بعدا در (دار الهجرة) مدینه نزد ما آئید ما مطلقا به شما اعتنا نخواهیم کرد، ولى به آنها دستور داده شد که هر وقت خانواده آنها به آنها پیوستند گذشته را فراموش کنند و جمله «و ان تعفوا و تصفحوا ...» ناظر به همین معنى است.
تفسیر:
اموال و فرزندانتان وسیله آزمایش شما هستند! از آنجا که در آیات گذشته فرمان به اطاعت بىقید و شرط خدا و رسولش آمده بود، و نیز یکى از موانع مهم این راه علاقه افراطى به اموال و همسران و فرزندان است در اینجا به مسلمانان در این زمینه هشدار مىدهد.
نخست مىگوید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آنها بر حذر باشید» (یا ایها الذین آمنوا ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم فاحذروهم).
البته نشانههاى این عداوت کم نیست گاه مىخواهید اقدام به کار مثبتى همچون هجرت کنید دامان شما را مىگیرند و مانع این فیض عظیم مىشوند، و گاه انتظار مرگ شما را مىکشند تا ثروت شما را تملک کنند، و مانند اینها.
البته این دشمنى گاه در لباس دوستى است و به گمان خدمت است، و گاه به راستى با نیت سوء و قصد عداوت انجام مىگیرد، و یا به قصد منافع خویشتن.
ولى از آنجا که ممکن است این دستور بهانهاى براى خشونت و انتقامجوئى و افراط از ناحیه پدران و همسران گردد بلافاصله در ذیل آیه براى تعدیل آنها مىفرماید: «و اگر عفو کنید و چشم بپوشید و ببخشید (خداوند شما را مشمول عفو و رحمتش قرار مىدهد) چرا که خداوند بخشنده و مهربان است» (و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحیم).
بنابر این اگر آنها از کار خود پشیمان شدند و در مقام عذرخواهى برآمدند، و یا بعد از هجرت به شما پیوستند آنها را از خود نرانید، عفو و گذشت پیشه کنید، همان طور که انتظار دارید خدا هم با شما چنین کند.
(آیه 15)- در این آیه به یک اصل کلى دیگر در مورد اموال و فرزندان اشاره کرده، مىفرماید: «اموال و فرزندانتان فقط وسیله آزمایش شما هستند»نما اموالکم و اولادکم فتنة).
و اگر در این میدان آزمایش، از عهده برآئید «اجر و پاداش عظیم نزد خداوند (از آن شما) خواهد بود» الله عنده اجر عظیم).
در آیه گذشته تنها سخن از عداوت بعضى از همسران و فرزندان نسبت به انسان بود که او را از راه اطاعت خدا منحرف ساخته، به گناه، و گاهى به کفر مىکشانند، ولى در اینجا سخن از همه فرزندان و اموال است که وسیله آزمایش انسانند.
در واقع این دو موضوع، بیش از هر چیز دیگر وسیله امتحان است، و به همین دلیل در روایتى از امیر مؤمنان على علیه السّلام مىخوانیم که فرمود: «هیچ کس از شما نگوید: خداوندا! من به تو پناه مىبرم، از امتحان و آزمایش، چرا که هرکس داراى وسیله آزمایشى است (و حداقل مال و فرزندى دارد و اصولا طبیعت زندگى دنیا، طبیعت آزمایش و بوته امتحان است) ولکن کسى که مىخواهد به خدا پناه برد، از امتحانات گمراه کننده پناه برد چه این که خداوند مىگوید. بدانید اموال و اولاد شما وسیله آزمون است».
(آیه 16)- در این آیه، به عنوان نتیجهگیرى مىفرماید: «پس تا مىتوانید تقواى الهى پیشه کنید و گوش دهید و اطاعت نمایید و انفاق کنید که براى شما بهتر است» (فاتقوا الله ما استطعتم و اسمعوا و اطیعوا و انفقوا خیرا لانفسکم).
نخست دستور به اجتناب از گناهان مىدهد- چرا که تقوا بیشتر ناظر به پرهیز از گناه است- و سپس دستور به اطاعت فرمان و شنیدنى که مقدمه این اطاعت است و از میان طاعات بخصوص روى مسأله انفاق که از مهمترین آزمایشهاى الهى است تکیه مىکند و سرانجام هم مىگوید: سود تمام اینها عائد خود شما مىشود.
در پایان آیه به عنوان تأکیدى بر مسأله انفاق مىفرماید: «و کسانى که از بخل و حرص خویشتن مصون بمانند رستگارانند» (و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون).
این دو صفت رذیله از بزرگترین موانع رستگارى انسان، و بزرگترین سدّ راه انفاق و کارهاى خیر است.
در حدیثى مىخوانیم که امام صادق علیه السّلام از شب تا صبح طواف خانه خدا به جا مىآورد و پیوسته مىفرمود: «اللّهمّ ق شحّ نفسى خداوندا! مرا از حرص و بخل خودم نگاهدار».
یکى از یارانش عرض مىکند: فدایت شوم، امشب نشنیدم غیر از این دعا، دعاى دیگرى کنى! فرمود: «چه چیز از بخل و حرص نفس مهمتر است در حالى که خداوند مىفرماید: و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون».
(آیه 17)- سپس براى تشویق به انفاق و جلوگیرى از بخل و شحّ نفس مىفرماید: «اگر به خدا، قرض الحسنه دهید، آن را براى شما مضاعف مىسازد، و شما را مىبخشد، و خداوند شکر کننده و بردبار است» (ان تقرضوا الله قرضا حسنا یضاعفه لکم و یغفر لکم و الله شکور حلیم).
چه تعبیر عجیبى خدائى که آفریننده اصل و فرع وجود ما، و بخشنده تمام نعمتهاست از ما وام مىطلبد! و در برابر آن وعده «اجر مضاعف و آمرزش» مىدهد، و نیز از ما تشکر مىکند، لطف و محبت بالاتر از این تصور نمىشود.
(آیه 18)- و بالاخره در آخرین آیه، مىفرماید: «او داناى پنهان و آشکار است و او عزیز و حکیم است» (عالم الغیب و الشهادة العزیز الحکیم).
از اعمال بندگان مخصوصا انفاقهاى آنها، در نهان و آشکار، با خبر است، و اگر از آنها تقاضاى قرض مىکند، نه به خاطر نیاز و عدم قدرت است بلکه به خاطر کمال لطف و محبت است، و اگر این همه پاداش در برابر انفاقها به آنها وعده مىدهد، این نیز مقتضاى حکمت اوست.