قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
يكشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ب.ظ

530 . صفحه 530


نهم خرداد : 



نفیسه : 


(آیه 28)- در آیه قبل اشاره به ناقه ای شد که به عنوان آزمایش برای قوم ثمود فرستاده شد.روشن است که قوم ثمود در اینجا در برابر آزمایش بزرگى قرار گرفتند، لذا در این آیه مى‏افزاید: «و (به صالح گفتیم) به آنها خبر ده که آب (قریه) باید در میان آنها تقسیم شود (یک روز سهم ناقه، و یک روز براى آنها) و هر یک در نوبت خود باید حاضر شود» (وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَیْنَهُمْ کُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ).

گرچه قرآن در این زمینه توضیحى بیش از این نداده، ولى بسیارى از مفسران گفته‏اند: ناقه صالح روزى که نوبت او بود تمام آب را مى‏نوشید.

ولى بعضى دیگر گفته‏اند: وضع و هیئت آن طورى بود که وقتى کنار آب مى‏آمد حیوانات دیگر فرار مى‏کردند و نزدیک نمى‏شدند، و لذا چاره‏اى جز این نبود که یک روز آب را در اختیار ناقه قرار دهند، و روز دیگر را در اختیار خودشان.


(آیه 29)- به هرحال این قوم سرکش و خود خواه و لجوج تصمیم گرفتند «ناقه» را از پاى درآورند، در حالى که «صالح» به آنها اخطار کرده بود که اگر آزارى به ناقه برسانند در فاصله کوتاهى عذاب دامانشان را خواهد گرفت «اما آنها (بدون اعتنا به این امر) یکى از یاران خود را صدا زدند، و او به سراغ این کار آمد، (و ناقه را) پى کرد» (فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى‏ فَعَقَرَ).


(آیه 30)- این آیه به عنوان مقدمه‏اى براى ذکر عذاب وحشتناک این قوم سرکش مى‏گوید: «پس (بنگرید) عذاب و انذارهاى من چگونه بود»؟! (فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ).


(آیه 31)- و سپس مى‏افزاید: «ما فقط یک صیحه [- صاعقه عظیم‏] بر آنها فرستادیم، و به دنبال آن همگى به صورت گیاه خشکى درآمدند که صاحب چهارپایان (براى حیوانات خود در آغل) جمع‏آورى مى‏کند»! (إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ صَیْحَةً واحِدَةً فَکانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ).

تعبیرى که در این آیه درباره عذاب قوم ثمود آمده است بسیار عجیب و پرمعنى است، چرا که خداوند براى نابودى این قوم سرکش هرگز لشکریانى از آسمان و زمین نفرستاد، تنها با یک صیحه آسمانى، یک صاعقه گوشخراش، یک موج عظیم انفجار- که همه چیز را در مسیر خود در شعاع وسیعى در هم کوبید و خرد کرد- کار آنها را ساخت! درک این معنى براى گذشتگان مشکل بود، اما براى ما که امروز از تأثیر امواج ناشى از انفجار آگاه هستیم که چگونه همه چیز را در مسیر خود متلاشى و خرد مى‏کند آسان است، البته صاعقه عذاب الهى با این انفجارهاى بشرى قابل مقایسه نیست و از اینجا روشن مى‏شود که این صاعقه عظیم چه بلائى بر سر این قوم خیره سر آورد؟


(آیه 32)- در این آیه و پایان این سرگذشت دردناک و عبرت انگیز بار دیگر مى‏فرماید: «ما قرآن را براى تذکر و بیدارى انسانها آسان نمودیم آیا پند گیرنده‏اى پیدا مى‏شود»؟! (وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).

تعبیراتش زنده و روشن، داستانهایش گویا، و انذارها و تهدیدهایش تکان دهنده و بیدارگر است.


(آیه 33)- قوم لوط به سرنوشت شوم ترى مبتلا شدند! در اینجا اشارات کوتاه و تکان دهنده‏اى به داستان قوم لوط و عذاب وحشتناک این جمعیت ننگین و گمراه دیده مى‏شود، و این چهارمین قسمت از سرگذشت اقوام پیشین در این سوره است.

نخست مى‏گوید: «قوم لوط انذارها (ى پى در پى پیامبرشان) را تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ).


(آیه 34)- سپس در یک جمله کوتاه به گوشه‏اى از عذاب آنها و نجات خانواده حضرت لوط اشاره کرده، مى‏گوید: «ما بر آنها تندبادى که ریگها را به حرکت در مى‏آورد فرستادیم» و همه را هلاک کردیم (إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ حاصِباً).

«جز خاندان لوط را که سحرگاهان از (آن سرزمین بلا) رهائى بخشیدیم» (إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّیْناهُمْ بِسَحَرٍ).

در آیات دیگر قرآن نیز هنگامى که عذاب قوم لوط را مى‏شمرد علاوه بر زلزله‏اى که شهرهاى آنها را زیر و رو کرد سخن از باران سنگ مى‏گوید، چنانکه در آیه 82 سوره هود مى‏خوانیم: «هنگامى که فرمان ما فرا رسید آن شهر و دیار را زیر و رو کردیم و بارانى از سنگ از گلهاى متحجر و متراکم بر آن نازل نمودیم».


(آیه 35)- در این آیه براى تأکید مى‏فرماید: نجات خاندان لوط «نعمتى بود از ناحیه ما، آرى این گونه کسى را که شکر کند پاداش مى‏دهیم» (نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا کَذلِکَ نَجْزِی مَنْ شَکَرَ).


(آیه 36)- و در این آیه این حقیقت را بازگو مى‏کند که لوط قبلا اتمام حجت کرده «و آنها را از مجازات ما بیم داد، ولى آنها اصرار بر مجادله و القاى شک داشتند» (وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ).


(آیه 37)- آنها به القاء شبهات عقیدتى در میان مردم قناعت نکردند بلکه در زشتکارى و وقاحت و بى‏شرمى کار را به جائى رسانیدند، که وقتى فرشتگان مأمور عذاب به صورت جوانانى خوش منظر به عنوان میهمان وارد خانه لوط شدند این قوم بى‏شرم به سراغ آنها آمدند و چنانکه آیه مورد بحث مى‏گوید: «آنها از لوط خواستند میهمانانش را در اختیارشان بگذارد»! (وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ).

«لوط» به قدرى از این مسأله ناراحت شد که حد نداشت و مصرا از آنها خواهش کرد دست از این رسوائى و آبروریزى بردارند، و حتى طبق آیه 71 سوره حجر به آنها وعده داد دختران خود را به ازدواج آنها (در صورت توبه از این اعمال) درآورد، و این نهایت مظلومیت این پیامبر بزرگ را در میان این گروه بى‏شرم و بى‏ایمان و فاقد همه چیز نشان مى‏دهد.

ولى چیزى نگذشت که این گروه مهاجم نخستین مجازات خود را دریافت داشتند، چنانکه خداوند در دنباله همین آیه مى‏فرماید: «ولى چشمانشان را نابینا و محو کردیم (و گفتیم:) بچشید عذاب و انذارهاى مرا» (فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ).

آرى! اینجا بود که دست قدرت خداوند از آستین عدالت بیرون آمد و به گفته بعضى به جبرئیل فرمان داد که گوشه‏اى از شهپرش را بر چشم آنان بکوبد، فورا همگى نابینا شدند، و حتى گفته مى‏شود که جاى چشم آنها بکلى صاف و همانند صورتشان شد!


(آیه 38)- عاقبت عذاب نهائى فرا رسید، و با زلزله‏اى ویرانگر که با نخستین شعاع صبحگاهى آن سرزمین را تکان داد شهرهایشان زیر و رو شد، بدنها قطعه قطعه و متلاشى و زیر آوارها فرو رفت، باران شدیدى از سنگ بر آنها فرو ریخت، و آثار ویرانه‏هاى آنها را نیز محو کرد! چنانکه آیه مورد بحث به صورت  سربسته و فشرده به این معنى اشاره کرده، مى‏گوید: «سرانجام صبحگاهان و در اول روز عذابى پایدار و ثابت به سراغشان آمد» (وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُکْرَةً عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ).

آرى! در لحظاتى کوتاه همه چیز پایان گرفت و اثرى از آنها باقى نماند.


(آیه 39)- سپس در این آیه مى‏افزاید، بار دیگر به آنها گفته شد: «پس بچشید عذاب و انذارهاى مرا» (فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ). تا دیگر در انذارهاى پیامبران شک و تردید نکنید.


(آیه 40)- و بالاخره در این آیه براى چهارمین بار در این سوره این جمله پرمعنى و بیدارگر را تکرار مى‏کند: «ما قرآن را براى یادآورى آسان ساختیم، آیا کسى هست که (پند گیرد و) متذکر شود» (وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).

قوم لوط پند نگرفتند، نه از انذارها، و نه از عذاب مقدماتى و هشدار دهنده، آیا دیگران که آلوده همان گناهانند از شنیدن این آیات قرآن به خود مى‏آیند و پشیمان مى‏شوند و توبه مى‏کنند؟!


(آیه 41)- آیا شما از اقوام گذشته برترید؟! پنجمین و آخرین قومى که در این سلسله آیات به آنان اشاره مى‏شود قوم فرعون است، ولى از آنجا که سرگذشت این قوم بطور مشروح در سوره‏هاى مختلف قرآن آمده در اینجا تنها اشاره کوتاه و فشرده‏اى به داستان عبرت انگیز آنها شده است.

مى‏فرماید: «و (همچنین) انذارها و هشدارها (یکى پس از دیگرى) به سراغ آل فرعون آمد» (وَ لَقَدْ جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ).

منظور از «آل فرعون» تنها خاندان و بستگان او نیست، بلکه پیروان او را بطور عموم شامل مى‏شود.


(آیه 42)- این آیه از واکنش «آل فرعون» در برابر دو پیامبر بزرگ الهى (موسى و هارون) و انذارهاى آنها پرده برداشته، مى‏گوید: «آنها تمام آیات ما را تکذیب کردند» (کَذَّبُوا بِآیاتِنا کُلِّها).

آرى! این مغروران خود خواه، و این جباران خود کامه و بیدادگر، همه آیات الهى را بدون استثنا انکار کردند، همه را دروغ یا سحر یا حوادث اتفاقى شمردند! انسان اگر حقیقت‏جو باشد دیدن یکى از این معجزات با اخطار قبلى و سپس برطرف شدن بلا به وسیله دعاى پیامبر خدا براى او کافى است، ولى هنگامى که انسان بر سر دنده لجاجت قرار مى‏گیرد اگر تمام آسمان و زمین آیت خدا شود مؤثر نیست تنها عذاب الهى باید فرا رسد و مغزهائى را که پر از باد غرور است درهم بکوبد.

چنانکه در پایان آیه مى‏خوانیم: «و ما آنها را گرفتیم و مجازات کردیم، گرفتن شخصى (که هرگز مغلوب نمى‏شود) قدرتمند و توانا» (فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزِیزٍ مُقْتَدِرٍ).

تعبیرى که در ذیل این داستان آمده، در سرگذشتهاى دیگر نظیر ندارد این به خاطر آن است که فرعونیان بیش از همه به قدرت و عزت خود مى‏بالیدند، و همه جا سخن از نیروى حکومت آنها بود، اما خداوند مى‏گوید: ما آنها را گرفتیم، گرفتن عزیز مقتدر تا معلوم شود، این قدرت و عزت پوشالى در مقابل عزت و قدرت خدا هیچ و پوچ است، و عجب این که همان رود عظیم نیل که سر چشمه تمام ثروت و قدرت و آبادى و تمدن آنها بود مأمور نابودى آنها شد، و عجیبتر این که قبل از آن موجودات کوچکى همچون ملخ، قورباغه، قمل (یک نوع حشره) بر آنها مسلط گشت و آنان را به ستوه آورد و بیچاره کرد.


(آیه 43)- بعد از بیان داستان اقوام پیشین و عذاب و کیفر امتهاى سرکش و مجرم، در این آیه مشرکان مکّه را مخاطب ساخته مى‏گوید: «آیا کفار شما بهتر از آنانند یا براى شما امان نامه‏اى در کتب آسمانى نازل شده است» (أَ کُفَّارُکُمْ خَیْرٌ مِنْ أُولئِکُمْ أَمْ لَکُمْ بَراءَةٌ فِی الزُّبُرِ).

میان شما و قوم فرعون و قوم نوح و لوط و ثمود چه تفاوتى است؟ اگر آنها به خاطر کفر و طغیان و ظلم و گناه گرفتار طوفانها و زلزله‏ها و صاعقه‏ها شدند چه دلیلى دارد که شما به چنین سرنوشتى مبتلا نشوید؟!


(آیه 44)- «یا مى‏گویند: ما جماعتى متحد و نیرومند و پیروز هستیم» و از مخالفانمان انتقام مى‏گیریم (أَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِرٌ).


(آیه 45)- سپس به عنوان یک پیشگوئى قاطع براى ردّ سخنان آنها، مى‏افزاید آنها بدانند: «به زودى جمعشان شکست مى‏خورد و پا به فرار مى‏گذارند» (سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ).

این پیشگوئى در میدان بدر و سایر جنگهاى اسلامى جامه عمل به خود پوشید، و سر انجام جمعیت قدرتمند کفار متلاشى شدند و فرار کردند.


(آیه 46)- در این آیه مى‏افزاید: تنها شکست و ناکامى در دنیا بهره آنها نیست «بلکه رستاخیز موعد آنهاست و مجازات قیامت هولناک‏تر و تلختر است» (بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَ السَّاعَةُ أَدْهى‏ وَ أَمَرُّ).

و به این ترتیب آنها باید هم در انتظار شکست تلخى در این دنیا باشند، و هم شکست تلختر و وحشت‏انگیزتر در آخرت.


(آیه 47)- این آیه همچنان ادامه بحث آیات قبل پیرامون کیفیت حال مشرکان و مجرمان در قیامت است، آیه قبل این حقیقت را بیان کرد که روز قیامت میعاد آنهاست و آن روز مصیبت‏بار و تلخى است.

این آیه به بیان علت این امر پرداخته، مى‏گوید: «مجرمان در گمراهى و شعله‏هاى آتشند» (إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ).


(آیه 48)- «در آن روز که در آتش دوزخ به صورتشان کشیده مى‏شود (و به آنها گفته مى‏شود:) بچشید آتش دوزخ را» دوزخى که پیوسته آن را انکار مى‏کردید و دروغ و افسانه مى‏پنداشتید (یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ عَلى‏ وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ).

در روایتى از امام صادق علیه السّلام نقل شده: در جهنّم «درّه‏اى است به نام سقر که جایگاه متکبران است، و هرگاه نفس بکشد دوزخ را مى‏سوزاند»!


(آیه 49)- و از آنجا که ممکن است خیال شود که این عذابها با آن معاصى هماهنگ نیست، در این آیه مى‏افزاید: «ما هر چیز را به اندازه آفریدیم» (إِنَّا کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ).

آرى! هم عذابهاى دردناک آنها در این دنیا روى حساب است، و هم مجازاتهاى شدید آنها در آخرت، نه تنها مجازاتها که هر چیزى را خدا آفریده روى حساب و نظام حساب شده‏اى است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی