472 . صفحه 472
سیزدهم فروردین :
نفیسه :
(41)- آخرین سخن! به دنبال آیات قبل و در پنجمین و آخرین مرحله، «مؤمن آل فرعون» پردهها را کنار زد، و بیش از آن نتوانست ایمان خود را مکتوم دارد، آنچه گفتنى بود گفت.
از قرائن برمىآید که آن قوم لجوج و مغرور متقابلا از مزایاى شرک سخن گفتند، و او را به بت پرستى دعوت نمودند.
لذا او فریاد زد و گفت: «اى قوم! چرا من شما را به سوى نجات دعوت مىکنم اما شما مرا به سوى آتش مىخوانید»؟! (وَ یا قَوْمِ ما لِی أَدْعُوکُمْ إِلَى النَّجاةِ وَ تَدْعُونَنِی إِلَى النَّارِ).
من سعادت شما را مىطلبم، و شما بدبختى مرا، من شما را به شاهراه هدایت مىخوانم و شما مرا به بیراهه مىخوانید.
(آیه 42)- آرى «شما مرا دعوت مىکنید که به خداى یگانه کافر شوم و شریکهایى که به آن علم ندارم براى او قرار دهم، در حالى که من شما را به سوى خداوند عزیز غفّار دعوت مىکنم» (تَدْعُونَنِی لِأَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِکَ بِهِ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَى الْعَزِیزِ الْغَفَّارِ).
تعبیر به «عزیز» و «غفار» از یک سو اشاره به این مبدأ بزرگ بیم و امید است و از سوى دیگر اشارهاى به نفى الوهیت بتها و فراعنه که نه عزتى در آنان است و نه عفو و گذشتى!
(آیه 43)- سپس افزود: «قطعا آنچه مرا به سوى آن مىخوانید نه دعوتى در دنیا دارد و نه در آخرت» (لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنِی إِلَیْهِ لَیْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِی الدُّنْیا وَ لا فِی الْآخِرَةِ).
این بتها هرگز رسولانى به سوى مردم نفرستادهاند تا آنها را به سوى خود دعوت کنند و نه در آخرت مىتوانند حاکمیت بر چیزى داشته باشند و به همین دلیل، باید بدانید «تنها بازگشت ما در قیامت به سوى خداست» (وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَى اللَّهِ).
اوست که رسولان خود را براى هدایت انسانها فرستاده، و اوست که آنها را در برابر اعمالشان پاداش و کیفر مىدهد.
و نیز باید بدانید که «اسرافکاران و متجاوزان اهل دوزخند» (وَ أَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ).
(آیه 44)- و در آخرین سخنش با تهدیدى پرمعنى گفت: «به زودى آنچه را من امروز به شما مىگویم به خاطر خواهید آورد» (فَسَتَذْکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُمْ).
و هنگامى که آتش خشم و غضب الهى دامانتان را در این جهان و آن جهان بگیرد به صدق گفتار من پى مىبرید.
اما افسوس که آن زمان دیر است، اگر در آخرت باشد راه بازگشت وجود ندارد، و اگر در دنیا باشد به هنگام نزول عذاب تمام درهاى توبه بسته مىشود.
سپس افزود: «و من تمام کارهاى خود را به خداوند یگانه یکتا واگذار مىکنم که او نسبت به بندگانش بیناست» (وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ).
و به همین دلیل نه از تهدیدهاى شما مىترسم، و نه کثرت و قدرت شما و تنهایى من مرا به وحشت مىافکند.
(آیه 45)- خداوند هم این بنده مؤمن مجاهد را تنها نگذاشت، چنانکه در این آیه مىخوانیم: «خداوند او را از نقشههاى شوم و سوء آنها نگه داشت» (فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا).
ولى در مقابل «عذابهاى شدیدى بر آل فرعون نازل گردید» (وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ).
(آیه 46)- عذاب و مجازات الهى همهاش دردناک است، اما تعبیر به «سوء العذاب» در آیه قبل نشان مىدهد که خداوند عذاب دردناکترى براى این گروه انتخاب فرمود این همان چیزى است که در این آیه به آن اشاره کرده، مىفرماید:
مجازات دردناک آنها «همان آتش است که هر صبح و شام بر آن عرضه مىشوند» (النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا).
«و روزى که قیامت بر پا مىگردد (دستور مىدهد) آل فرعون را در شدیدترین عذاب وارد کنید» (وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ).
(آیه 47)- محاجّه ضعفا و مستکبران در دوزخ! از آنجا که مؤمن آل فرعون در پایان سخنانش جمعیت فرعونیان را به مسأله قیامت و عذاب دوزخ توجه داد، قرآن رشته سخن را در همین زمینه به دست گرفته و دنبال مىکند، و صحنههایى از گفتگوى پرخاشگرانه دوزخیان را در دل آتش منعکس مىسازد.
نخست مىفرماید: «به خاطر بیاور هنگامى را که آنها در آتش دوزخ محاجه و گفتگو مىکنند، پس ضعفا به مستکبران مىگویند: ما پیروان شما بودیم، آیا اکنون سهمى از عذاب و نصیبى از آتش دوزخ را به جاى ما پذیرا مىشوید»؟ (وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصِیباً مِنَ النَّارِ).
منظور از «ضعفا» کسانى هستند که علم کافى و استقلال فکرى نداشتند، چشم و گوش بسته به دنبال سردمداران کفر حرکت مىکردند که قرآن از آنها به عنوان مستکبران یاد کرده است.
(آیه 48)- به هر حال مستکبران در پاسخ این سخن سکوت نمىکنند اما جوابى مىگویند که از نهایت ضعف و زبونى آنها حکایت دارد، چنانکه در آیه شریفه به آن اشاره کرده، مىفرماید: «مستکبران مىگویند: ما همگى در آن (آتش) هستیم زیرا خداوند در میان بندگانش به عدالت حکم کرده است»! (قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُلٌّ فِیها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ).
(آیه 49)- اینجا که دست آنها از هر وسیلهاى کوتاه مىشود رو به سوى خازنان دوزخ و مأموران عذاب مىکنند «و این دوزخیان به خازنان جهنم مىگویند:
شما از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بردارد» (وَ قالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْماً مِنَ الْعَذابِ).
آنها مىدانند که مجازات الهى بر طرف شدنى نیست، تنها تقاضایشان این است که یک روز عذاب الهى از آنان برداشته شود یک روز تخفیف بگیرند نفسى تازه کنند، و اندکى بیاسایند، و به همین قانع هستند!