468 . صفحه 468
نهم فروردین :
نفیسه :
(آیه 17)- در آیه قبل سه ویژگی از یوم التلاق ذکر گردید. ویژگى چهارم آن روز این است که روز پاداش و کیفر است، چنانکه در آیه شریفه مىفرماید: «امروز هرکسى در برابر کارى که انجام داده جزا داده مىشود» (الْیَوْمَ تُجْزى کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ).
آرى! آن ظهور و بروز و آن احاطه علمى خداوند و حاکمیت و مالکیت و قهاریت او همه دلیلى است روشن بر این حقیقت بزرگ و امید بخش و بیم آفرین.
ویژگى پنجم همان است که در جمله بعد مىافزاید: «امروز هیچ ظلم و ستمى (بر هیچ کس) نخواهد بود» (لا ظُلْمَ الْیَوْمَ).
چگونه ممکن است ظلم و ستمى تحقق یابد در حالى که ظلم یا به خاطر جهل است که او بر همه چیز احاطه علمى دارد. یا به خاطر عجز است که او قاهر و مالک و حاکم بر همه چیز است.
ششمین و آخرین ویژگى سرعت محاسبه اعمال بندگان است، چنانکه در پایان آیه مىفرماید: «خداوند سریع الحساب است» (إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ). سرعت حسابش در آنجا به قدرى است که در حدیث آمده است: «خداوند حساب همه بندگان را در یک چشم بر هم زدن مىرسد»!
(آیه 18)- روزى که جانها به لب مىرسد! این آیه همچنان ادامه توصیف قیامت است.
نخست مىگوید: «آنها را از روز نزدیک بترسان» (وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ).
اگر درست بنگریم مجموعه عمر دنیا در برابر عمر قیامت لحظه زود گذرى بیش نیست، و چون هیچ تاریخى از سوى خداوند براى آن به کسى حتى به پیامبران اعلام نشده است باید همیشه آماده استقبال از آن بود.
دومین توصیف این که: «در آن روز (از شدت هول و ترس) دلها به گلوگاه مىرسد»! (إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ).
در توصیف سوم مىگوید: «تمامى وجود آنها مملو از اندوه مىگردد» اما توانایى اظهار آن را ندارند (کاظِمِینَ).
اگر انسان گرفتار اندوه و غم جانکاهى شود اما بتواند فریاد کند ممکن است کمى آرام گیرد، اما افسوس که در آنجا حتى جاى فریاد و نعره زدن نیست، آنجا پیشگاه داورى حق و محضر عدل پروردگار، و حضور جمیع خلایق است، فریاد چه سودى دارد؟! چهارمین توصیف این که: «براى ستمکاران دوستى وجود ندارد» (ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ).
آن گروه از دغل دوستان که همچون مگسان گرد شیرینى به هنگام قدرت اطراف آنها را گرفته بودند، همه گرفتار کار خویشند، و به دیگرى نمىپردازند، آرى در آن روز نه دوستى براى انسان وجود دارد و نه غمخوارى براى درد دل کردن.
در پنجمین توصیف مىفرماید: «و نه شفاعت کنندهاى که شفاعتش پذیرفته شود» (وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ).
چرا که شفاعت شافعان راستین مانند انبیا و اولیاء نیز به اذن پروردگار است، و به این ترتیب قلم بطلان بر پندار بتپرستان مىکشد.
(آیه 19)- در ششمین مرحله یکى از اوصاف خدا را بیان مىکند که در ضمن توصیفى براى چگونگى قیامت است، مىگوید: «خدا چشمهایى را که به خیانت گردش مىکند مىداند، و آنچه را در سینهها پنهان مىدارند» مىداند (یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ).
آرى! خدائى که از حرکات مخفیانه چشمها و اسرار درون سینهها آگاه است در آن روز در باره خلایق دادرسى و قضاوت مىکند.
(آیه 20)- در هفتمین توصیف از قیامت که آن نیز به صورت توصیف خداوند مطرح شده، مىفرماید: «خداوند به حق داورى مىکند» (وَ اللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ).
«و معبودهایى را که غیر از او مىخوانند هیچ گونه داورى ندارند» (وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَقْضُونَ بِشَیْءٍ).
آرى! آن روز مقام داورى مخصوص به خداست، و او هم جز به حق داورى نمىکند.
سرانجام به عنوان تأکید بر آنچه در این آیات گذشت سخن را با این جمله پایان مىدهد: «خداوند شنوا و بیناست» (إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ).
بلکه بینائى و شنوائى به معنى واقعى کلمه، یعنى حضور همه مسموعات و مبصرات و تمام شنیدنیها و دیدنیها نزد او منحصر به ذات پاک خداست، و این تأکیدى است بر علم و آگاهى او بر همه چیز، و داورى او به حق چرا که تا کسى سمیع و بصیر مطلق نباشد داور حق نخواهد بود.
(آیه 21)- عاقبت دردناک پیشینیان ستمگر را بنگرید! از آنجا که روش قرآن در بسیارى از آیات این است که بعد از ذکر کلیات در مورد مسائل حساس و اصولى آن را با مسائل جزئى و محسوس مىآمیزد، در اینجا نیز بعد از گفتگوهاى گذشته پیرامون مبدأ و معاد مردم را به مطالعه حالات پیشینیان و از جمله وضع فرعون و فرعونیان دعوت مىکند.
نخست مىفرماید: «آیا آنها روى زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنان بودند چگونه بود»؟! (أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ).
این تاریخ مدون نیست که در اصالت و صحت آن تردید شود، این تاریخ زندهاى است که با زبان بىزبانى فریاد مىکشد، و تاریخ واقعى را بىکم و کاست شرح مىدهد.
سپس مىافزاید: «آنها کسانى بودند که در قوت و قدرت و به وجود آوردن آثار مهمى در زمین از اینها نیرومندتر بودند» (کانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ).
آن چنان حکومت قوى و لشکریان عظیم و تمدن مادى درخشان داشتند که زندگى مشرکان مکّه در برابر آنها بازیچهاى بیش نیست! و در پایان آیه سرنوشت این اقوام سرکش را در یک جمله کوتاه چنین بازگو مىکند: «ولى خداوند آنها را به گناهانشان گرفت و در برابر عذاب او مدافعى نداشتند»! (فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ).
نه کثرت نفرات آنها مانع از عذاب الهى شد، و نه قدرت و شوکت و مال و ثروت بىحسابشان.
(آیه 22)- در این آیه آنچه را بطور اجمال قبلا گفته است شرح داده، مىفرماید: «این (مجازات دردناک الهى) بخاطر این بود که فرستادگان آنها پیوسته با دلائل روشن به سراغشان مىآمدند و آنها همه را انکار مىکردند» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانَتْ تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَکَفَرُوا).
چنان نبود که آنها غافل و بىخبر باشند، و یا کفر و گناهشان ناشى از عدم اتمام حجت گردد، نه رسولان آنها پى در پى مىآمدند اما آنها هرگز در برابر اوامر الهى تسلیم نشدند.
«اینجا بود که خداوند آنها را گرفت و کیفر داد» (فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ).
«زیرا او قوى و مجازاتش شدید است» (إِنَّهُ قَوِیٌّ شَدِیدُ الْعِقابِ).
در جاى رحمت «ارحم الراحمین» است، و در جاى خشم و غضب «اشد المعاقبین».
(آیه 23)- به دنبال اشارهاى که در آیات قبل پیرامون سرنوشت دردناک اقوام پیشین آمده بود در اینجا به شرح یکى از این ماجراها پرداخته، و انگشت روى داستان موسى و فرعون و هامان و قارون مىگذارد.
نخست مىفرماید: «ما موسى را با آیات خود و دلیل روشن فرستادیم ...»
(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ).
تعبیر به «آیات» اشاره به «معجزات موسى» و «سلطان مبین» به معنى منطق نیرومند و دلائل دندان شکنى است که موسى در برابر فرعونیان داشت.
به این ترتیب موسى (ع) مأمور بود به ظلم حاکمان بیدادگر، و شیطنت سیاستمداران خائن، و تعدّى ثروتمندان مستکبر پایان دهد و جامعهاى بر اساس عدالت و داد از نظر سیاسى و فرهنگى و اقتصادى بسازد.
(آیه 24)- آرى! ما موسى را فرستادیم «به سوى فرعون و هامان و قارون، اما آنها گفتند: او ساحرى بسیار دروغگوست»! (إِلى فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذَّابٌ).
(آیه 25)- این آیه بخشى از طرحهاى شیطانى آنها را بازگو کرده، مىگوید:
«پس هنگامى که حق از نزد ما به سراغ آنها آمد (به جاى این که آن را مغتنم بشمرند به مقابله برخاستند، و) گفتند: پسران کسانى را که با موسى ایمان آوردهاند به قتل برسانید، و زنانشان را (براى اسارت و خدمت) زنده بگذارید»! (فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْیُوا نِساءَهُمْ).
این تعبیر نشان مىدهد که مسأله قتل فرزندان پسر و زنده نگهداشتن دختران تنها در دوران قبل از تولد موسى (ع) نبوده، بلکه بعد از قیام و نبوت او نیز این کار تکرار شد.
و این یک نقشه شوم و مستمر حکومتهاى شیطانى است که نیروهاى فعال را به نابودى مىکشانند و نیروهاى غیر فعال را براى بهره کشى زنده نگه مىدارند.
قرآن در پایان آیه مىافزاید: «اما نقشه کافران جز در گمراهى نیست» (وَ ما کَیْد الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ). تیرهایى است که در تاریکى جهل و ضلال پرتاب مىکنند و به سنگ مىخورد. و از آنجایى که هرگز باور ندارند، فاجعهها دامنگیرشان مىشود، این مشیت الهى است که نیروهاى حق سرانجام بر نیروى باطل غلبه کنند.